بحثی دربارۀ نسخ

 محمّدصادق سعیدی

  بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

مقدمه

نقش و تأثیر زمان و مکان در اجتهاد از مباحثی است که از دیر زمان در آثار فقها، بویژه امام کاشف الغطاء ـ قدّس الله نفسه ـ مطرح و مورد بررسی بوده است، ولی در نوشته های امام راحل ـ قدّس سرّه الشریف ـ بیش از سایر اعاظم مورد اهتمام و توصیه های مؤکّد قرار گرفته و به نظر می رسد علّت آن بروز معضلات بی سابقه ای بود که پس از برقراری حکومت اسلامی عملاً با آن مواجه بودند. به اعتقاد راسخ آن بزرگ مرجع بنیانگذار، تنها راه حلّ معضلات و پاسخگویی به نیازهای جامعۀ اسلامی توجّه به نقش و تأثیر زمان و مکان در استنباط احکام است. پس از رحلت آن بزرگوار و تشدید افزایش نیازهای جامعه، ضرورت تشکیل کنگره ای به منظور تبادل و جلب نظر صاحبنظران فقهی احساس گردید که اکنون بحمدلله در آستانۀ برپایی آن گردهمایی شکوهمند و ان شاءالله مفید، واقع شده ایم. و یکی از مباحث پیش بینی شده برای طرح در کنگره، اثبات امکان ذاتی و وقوعی نسخ در تمام شرایع آسمانی و برخی از احکام شریعت غرّاء اسلام است که می تواند بهترین دلیل بر تأثیر و دخالت عنصر زمان و مکان در احکام الهی باشد و قرعۀ واگذاری مسؤولیت این بحث به نام حقیر اصابت نمود.

منه التّوفیق و علیه التّکلان.

1 ـ «نقش زمان و مکان در نظام آفرینش»

یکی از مشخّصات و مختصّات بارز و مسلّم موجودات عالم مادّه، پیدایش و تکامل گام به گام و تدریجی آنهاست که هرکدام به قدر وُسع و همّت خویش ضمن حرکت در مسیر و بستر زمان در هر مقطع از مقاطع زمانی از تسهیلات و امکانات و فواید ویژۀ آن در پیشبرد تکامل خود مناسبترین بهره را به خود اختصاص داده و در عین حال خویشتن را برای دستیابی به کمال عالیتری مجهّز و آماده می نماید؛ چنانکه با عبور از مسیرهای مختلف مکانی و رهگذرها و منازل متنوّع با استفاده از امکانات موجود و عواید مخصوص هر مقام استعدادهای خدادادیش را به تناسب مقتضیات مکانی شکوفا می کند. و شاید به خاطر همین تکامل تدریجی برخواسته و وابسته به زمان و مکان است که در قرآن از محیط نشو و ارتقای انسان و سایر موجودات مادّی به عالم خلق و از جهان فرشتگان و مجرّدات به عالم امر تعبیر شده است. هرکس می تواند این حقیقت را به عنوان یکی از آیات انفسی در خود به وضوح درک کند که پس از پایان ساخت و ساز نطفه در صلب پدر به قرارگاه رحم مادر منتقل و پس از استقرار، حرکت تکاملی را بدون وقفه ادامه داده و از فواید و مزایای قرارگاه جدید بهره های کامل برده و مرتباً در اشکالی نوین و کاملتر به سوی کمال مناسب پیش می رود؛ تا آنجا که به افتخار عظیم دریافت بزرگترین موهبت الهی، یعنی روح و جان نایل می گردد فتبارک الله احسن الخالقین[1].

2 ـ موارد تأثیر پذیری نظام تشریع از مقتضیات زمان و مکان

از آنجا که شرایع آسمانی و نوامیس الهی از عالم غیب توسط انبیای عظام در دسترس دید و افکار بشری قرار داده شده و اساس استوار آنها علم و حکمت گسترده و بی مانند آفریدگار جهان است و مسلّم است که یکی از مختصّات نظامهای آسمانی فطری بودن آنهاست که در شرایع پیشین به طور نسبی و در آیین اسلام به طور مطلق است و رمز و علّت اساسی بقای نسبی ادیان آسمانی گذشته، و ثبات و استمرار مطلق و همه جانبۀ احکام اسلامی همان فطری بودن است و معنای فطری بودن دین هماهنگی کامل و جامع الاطراف با نظام فطرت و همسانی و همسویی با دستگاه و نظام آفرینش است، برخلاف مرامها و مذاهب بشری که طرّاحان و قانونگذاران آنها به علّت قلّت بضاعت و نداشتن اطّلاعات کافی از نظام پیچیده خلقت، محصول افکار آنان ناموزون و در تأمین نیازهای فطری و اصیل جامعه موفّق نبوده اند و لازمۀ اجتناب ناپذیر این موازنه و هماهنگی دو نظام مقدّس تکوین و تشریع، تأثیرپذیری نظام تشریع از مقتضیات و مناسبات زمان و مکان است، مانند نظام تکوین، و آنچنانکه تبدّلات زمان و پایان یافتن فصول سال و فرارسیدن فصل دیگر، موجب بروز تحوّلات فراوان و چشمگیری در نظام آفرینش است و هر فصلی منشأ آثار و پدیده های مخصوص به خود اوست که فصول گذشته فاقد آن بوده و در نظام مقدّس تشریع نیز تغییرات زمانی و پیدایش شب و روز و طلوع و غروب آفتاب و رسیدن خورشید به دایره نصف النهار موجب پیدایش احکام و فعلیّت وظائف شرعی نوین است، مانند نمازهای یومیّه و روزۀ ماه رمضان که مصلحت و وجوب هرکدام وابسته به مقطعی خاص از مقاطع زمانی است، تا آنجا که تقویت وقت و انجام عمل کلاً در خارج از زمان مقرّر ضایعۀ جبران ناپذیری تلقّی شده، حتّی جهل و سهو که در اغلب احکام تکلیفیّه از أعذار مسموعه و مشمول عفو و اغماضند، در این موارد غیرمسموع به حساب آمده و عمل انجام شده به علّت عدم هماهنگی با زمان و موعد مقرّر محکوم به بطلان گردیده است وتشریع لزوم و یا جواز قصر نماز و افطار روزه در ماه مبارک رمضان به هنگام سفر شرعی و فریضۀ حج که لزوماً در ماههای حج شروع و پایان می یابد و احرام که اولین واجب آن است، لزوماً در یکی از مواقیت مقرّر باید انجام بگیرد، به طوری که احرام پیش از میقات را مانند نمازهای پیش از وقت شرعی محکوم به بطلان می دانند، نمونه های روشن بر تأثیرپذیری احکام از عناصر زمان و مکان است.

و نیز می توان افزایش مبلغ دیه را به میزان ثابت در فرض وقوع قتل در یکی از ماههای حرام به نظر همگان و یا در سرزمین حرم به عقیدۀ گروهی از فقها و حرام بودن فروش اسلحه به دشمنان دین در حال برپایی جنگ و جاری نشدن حدّ سرقت بر سارق در سالهای قحط و گرسنگی عمومی و توقیف اجرای هرگونه حدّی بر مسلمانان در شهر و سرزمین دشمنان دین به عنوان شهود صدق بر ارتباط وثیق و تنگاتنگ احکام با زمان و مکان ارائه کرد.

3 ـ نسخ

(1 ـ 3) معنا و مفهوم نسخ

یکی از شواهد متقن بر تأثیرپذیری احکام از عنصر زمان، سنّت نسخ است. نسخ به معنای زدودن و نابود کردن چیزی است از جایی همزمان با ایجاد همانند و مشابه آن در جای دیگر. بنابراین مفهوم نسخ مرکّب از دو بعد سلب و ایجاب است و به همین مناسبت دربارۀ خورشید و سایه زدایی آن گفته می شود: «نسخت الشّمس الظّل». که با حرکت مداوم خورشید پیرامون زمین (از دید ظاهر) سایه در هر لحظه از محلّی نابود و در نقطۀ دیگری ایجاد می شود. تناسخ ارواح نیز برخواسته از همین معنی است. زیرا از دیدگاه تناسخیان نفوسی ناطقه کامل و پیشرفته، که تمام کمالات نفسانی را در خویشتن به مرحلۀ فعلیّت رسانده اند، می توانند بدون بدن به وضع خود ادامه دهند، ولی نفوس که در طی مسیر تکامل کاملاً موفق نبوده اند و مرگ آنها فرا رسیده است، باید به بدن انسان دیگر انتقال یابند تا در صورت رسیدن به کمال اخلاقی، و علمی بتوانند به صورت استقلال و بی نیاز از تعلّق به بدن عنصری به حیات برزخی خود ادامه دهند و این انتقال را نسخ نامند. مفهوم انتقال از جایی و استقرار در جای دیگری در تناسخ روشن و متجلّی است.

(2 ـ 3) موارد استعمال نسخ در قرآن

در قرآن نسخ در سه مورد به کار رفته است که دو مورد آن مربوط و متناسب با معنای لغوی نسخ است (معنای مجازی) و در مورد سوم نسخ در معنای مصطلح بین مسلمانان، یعنی اعلام پایان یافتن دوران حکم مقرّر، استعمال گردیده است. و آن دو آیه که نسخ در معنای مجازی و مشابه معنی لغوی به کار رفته است، یکی تنها ناظر به بُعد سلبی نسخ است، یعنی زدودن و ازاله نمودن چیزی از جایی. و هیچ گونه عنایت و بیانی که در کجا استقرار یافته و یا به جای آن چه آمده است، ندارد؛ مانند آیۀ کریمۀ: «و مااَرسلنا منقَبلِکَ مِن رَسولَ و لانبیّ اِلاّ اذا تمنّی القی الشّیطان فی امنیّته فینسخ الله ما یُلقی الشّیطان»[2] که نسخ در این آیه تنها بیانگر ازالت و نابود کردن لاغیگری و یاوه سراییهای شیطانهای به صورت انسان است که به هنگام قرآن خوانی پیامبر در لابلای آیات قرآن وارد می ساختند؛ مانند عبارات «تِلکَ الغرانیق العُلی و انّ شفاعتهنّ لترتجی» که در دنبالۀ آیات نکوهش لات و مناة و عُزّی آنها را به اوصاف دروغین یاد و وانمود می کردند.

اما معنای مجازی دوم که از کلمۀ نسخ تنها تثبیت و ایجاد چیزی در جایی اراده شده و نابود کردن از جای دیگر مورد نظر نیست، کریمۀ «انّا کُنّا نستنسخ ما کمنتم تعملون»[3] است آنجا که مردم دعوت شوند که نامۀ اعمالشان را در قیامت دریافت کنند، به آنان اعلام می شود «هذا کتابنا ینطق علیکم بالحقّ». یعنی در صحت و صداقت این کارنامه تردید به خود راه ندهید. زیرا عیناً از اعمال شما نسخ برداری شده است. در این آیه تنها انتقال صورت اعمال به صحیفۀ عمل مطرح است. در حالی که عین نسخۀ اصلی محفوظ و حتی قابل فنا و نابودی است. 

4 ـ انساء

استعمال نسخ در قرآن به معنای موجه و معقول که مورد پذیرش مسلمانان است و یهود شدیداً منکرند آیۀ کریمۀ: «ما نَنسَخ مِن آیة او نُنسِها نأت بخیر منها او مثلها»[4] است که در آن واژۀ نسخ با توجّه به آیات سابق و لاحق در همان معنای اعلام پایان یافتن دورۀ مقرر حکم، که در علم الهی محدود ولی مردم بر اساس عدم آگاهی و توجه به ظواهر دلیل آن را نامحدود و پایدار تصوّر می کنند، استعمال شده است. نظر معتبر مفسّر قاهر علاّمۀ طباطبائی دربارۀ نسخ آیه همین است و آیه در اصطلاح قرآن به معنای هر پدیده ای است که از علم نامتناهی و قدرت بی حدّ و مرز حضرت باری تعالی نشأت گرفته و بیانگر صفات جمال و کمال کبریایی باشد. بنابراین آیه، متعلق نسخ ضمن اینکه به معنای پاره ای از قرآن است، می تواند شامل یک حکم الهی و یا مجموعۀ احکام که توسط پیامبری به مردم رسیده است، باشد. در این فرض تفسیر آیۀ مورد بحث آن است که هر گاه آفریدگار جهان به مقتضای حکمت بالغه اش نسبت به حکمی از احکام، مانند وجوب نماز به سوی بیت المقدّس، اعلام ختم کرد و یا نسبت به شریعتی از شرایع آسمانی، مانند شریعت تورات، اعلام کنار رفتن و نزوی شدن فرمود، مردم به خاطر ترس و یا بهانۀ تفویت مصلحت و از دست رفتن برکات حکم و یا شریعت گذشته وضعیّت غیر عادی و اعتصابی به خود نگیرند و بی جهت در سوگ و ماتم احکام از اعتبار ساقط شده ننشینند. زیرا خداوند تواناست احکامی با مصالحی فراگیرتر و برکاتی گسترده تر جایگزین نماید و مقاومت سرسخت نه تنها در مقابل نسخ یک شریعت، بلکه یک حکم، مانند لزوم صلوة به بیت المقدّس، توجیه معقول و مقبولی نخواهد داشت. در این آیه بعد از مطرح ساختن امکان نسخ و نوید تبدیل به بهتر، انساء را نیز مانند نسخ مطرح فرموده که از دو راه می توان آن را تبیین و تفسیر کرد:

(1 ـ 4) انساء و شرایع آسمانی

آنکه در رابطه با یهود تنها نباشد، بلکه انساء یک واقعیتی است که مناسب است که عموم پیروان شرایع آسمانی از آن غفلت نداشته باشند که خداوند دربارۀ بیان بعضی احکام و وظایف مردم ترک و یا برای مدتی تأخیر روامی دارد. زیرا ممکن است شرایط زمانی و یا مکانی و یا اوضاع روحی و فکری جامعه با این حکم هماهنگی لازم را نداشته باشد و مردم باید در برابر این تأخیر حکمت آمیز حوصله نشان دهند؛ چنانکه حضرت امیر(ع) می فرمایند: «ان الله افترض علیکم فرائض فلاتضیّعوها و حدّ لکم حدوداً فلاتعتدوا و نهاکم عن اشیاء فلاتنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیاناً فلاتتکلفوها»[5] یعنی آفریدگار جهان در راه دستیابی مردم به سعادت واجباتی را مقرّر فرموده که باید ضایع و هدر نشوند و حدهایی را ترسیم فرموده که از آنها قدم فراتر گذاشته نشود و از کارهایی نهی فرموده است که بایست آن نواهی با تمرّد و عصیان پامال نگردد و از بیان و ابلاغ احکامی به نفع شما ساکت شده است و شما در شناخت و دریافت آنها اصرار نورزید. بنابراین انساء مربوط به ترک و یا تأخیر بیان برخی از احکام است و نسخ مربوط به پایان یافتن احکام پس از تحقق و اجرای آنها.

(2 ـ 4) انساء و شریعت یهود

آنکه انساء در ارتباط با خصوص یهود است و اشاره است به آیۀ کریمۀ: «هذا الهکم و اله موسی فنسی»[6] که سامری به بهانۀ اینکه نزول تورات و مراجعت موسی ده روز به تأخیر افتاد، بنی اسرائیل را اغفال و به گوساله پرستی سوق داد و این بر اساس عقیده و فرهنگی است که یهودیان پذیرفته بودند که تأخیر در بیان احکام مانند نسخ آن غیر ممکن و محال است. در مقام ریشه یابی این تعصّب شدید و حساسیّت حادّ یهود در برابر نسخ این احتمال به نظر می رسد:

1 ـ انکه خداوند در اجرای نسخ با مشکل مواجه است. یعنی قصور در ناحیۀ مقتضی است و این خداوند است که به مقتضای حکمت بالغه اش نمی تواند مرتکب نسخ شود. زیرا نسخ چیزی جز موجب تفویت مصلحت و یا مستلزم جهال نیست. بدین قرار که اگر این طرح شریعت پیشنهادی از سوی حضرت احدیت به حق است، برداشتن آن به ناحق و علت تفویت مصلحت است، و اگر طرحی است ناموفق که مصالح مردم را نمی تواند جلب نماید، تشریع آن از سوی حضرت احدیّت دلیل بر سفاهت و ناآگاهی است. پس نسخ به عنوان یک منفصلۀ مانعة الخلوّ دارای توالی فاسده است. در این باب پیش از پرداختن به جواب حلی مبادرت به یک پاسخ نقضی می گردد. زیرا در کتب عهدین ـ که مورد قبول یهود و نصاری است ـ حدود چهل و هفت مورد است که حکایت از وقوع نسخ در احکام یک شریعت و یا شرایع آسمانی پیشین دارد که مرحوم علامۀ بلاغی ـ طاب ثراه ـ در کتاب الهدی الی دین المصطفی موارد نسخ را در کتب عهدین شناسایی کرده است.

اینک به چند مورد آن به عنوان نمونه اشاره می شود. پیش از نقل موارد متذکر می شود که اولین شریعت آسمانی توسط حضرت نوح بر مردم عرضه شد و شرایع پس از آن توسط حضرت ابراهیم، موسی، عیسی، و پیامبر اسلام به جوامع بشری عرضه گردید و مناسبات زمان و مکان در آنها کاملاً منظور و ملحوظ شد و بدیهی و طبیعی است که این پیامبران عظام در ارائه طرحهای جدید و احیاناً کنار گذاشتن برخی از شرایع پیشین و آموزشهای ضروری در نحوۀ اجرا و کیفیت پیاده کردن صحیح شرایع آسمانی، مشکلات فراوانی داشتند که صبر و ثبات و احیاناً عفو و اغماض بیشتری را می طلبید. از همین جاست که آنان را اولوالعزم گفتند و آیۀ کریمۀ «و لمن صَبَرَ و غَفَرَ انّ ذلک من عزم الامور»[7] می تواند شاهدی قرآنی بر فلسفۀ این نامگذاری باشد.

پس اولین آیین الهی منتسب به حضرت نوح است. و بر حسب گزارش تورات فعلی احکامی قبل از طوفان مورد عمل وتعبّد مردم بود که پس از طوفان نسخ و لغو گردید. به عنوان مثال در سِفر پیدایش (باب هفتم) پیش از طوفان برخی از حیوانات غیر قابل استفاده شناخته می شدند، ولی در همان سِفر (در باب نهم) دیده می شود هر جنبنده ای را که زندگی دارد برای مردم طعام و مانند علف سبز در اختیار همگان است. سپس در سفر لاویان (باب یازدهم) حلیّت حیوانات را مشروط به نشخوار کردن و سم شکافته داشتن دانسته و بر همین اساس شتر را حرام گوشت شناخته اند. زیرا اگر چه نشخوار کننده است، ولی سم شکافته ندارد. و در سفر پیدایش (باب بیست و نهم) یعقوب پیامبر را جمع کنندۀ بین دو خواهر در ازدواج معرّفی می نماید، در حالی که یعقوب مجری و متعبّد به شریعت ابراهیم و نوح است و بیان عملکرد یک پیامبر و سکوت از هر گونه انکار و اعتراض دلیل تأیید و قبول محسوب می شود. و در سفر لاویان (باب هیجدهم) صریحاً این سنّت را منسوخ و غیر قابل اجرا اعلام می دارد. همچنین در تورات، سفر تثنیه (باب بیست و چهارم) طلاق زن را در صورت عدم امکان سازش تجویز کرده و به زن مطلّقه اجازۀ ازدواج مجدّد داده است؛ در حالی که در انجیل متّی (باب پنجم، آیّه 32) و انجیل مرقس (باب دهم، آیۀ 10) و انجیل لوقا (باب شانزدهم، آیۀ 18) طلاق دادن و ازدواج مجدد مطلّقه را حرام و معادل زنا دادن دانسته است.

اینها گوشه ای از احکام منسوخ مندرج در تورات و انجیل است که می تواند پاسخ نقضی بر یهود و نصاری باشد که نسخ را به اتّهام ایجاب تفویت مصلحت محال می شمارند. در مقام پاسخ حلّی نیز می توان گفت نسخ مقبول و مشروع در اسلام معنایی جز اعلام پایان یافتن دوره های احکام منسوخ نداشته و بدیهی است که با توجه به نقش عمیق عناصر زمان و مکان در احکام الهی، پایان یافتن دورۀ مقرّر عیناً پایان پذیری مصالح و فواید موجود در آن است. بنابراین حکم در زمانهای بعدی فاقد مصلحت است و تفویت مصلحت موضوع نخواهد داشت. و با توجه به آیۀ «الم تَعلَم انّ الله علی کُلّ شَیی قدیر»[8] خداوند به مردم نوید داده که با قبول و پذیرش قدرت نامحدود الهی امکان تأمین همان مقدار مصلحت و یا بیشتر از آن در حکم جدید جایگزین شده وجود دارد: «ما یَفتَح الله للنّاس من رحمة فلاممسک لها و مایمسک فلامرسل له من بعده و هو العزیز الحکیم»[9]. و بالاخره

خدا گر ز حکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در دیگری

5 ـ علل استنکاف یهود از پذیرش نسخ

به نظر می رسد علت عمده و اساسی امتناع و استنکاف آنان از پذیرش نسخ، دو چیز باشد:

(1 ـ 5) غرور و بزرگ بینی کاذبی که بر اساس یک برداشت غلط و توهّم بی جا دامنگیر قوم یهود شده است که خود را نژاد ممتاز و قوم برگزیده و به تعبیر قرآن ابناء الله و احبّاء الله و اولیاءالله می دانند و بهشت را منحصراً از آن خود و معتقدند با جهنّم بیش از اوقاتی اندک سر و کار نخواهند داشت. و بر این باورند که ملّت با اعتبار و پایدار ابراهیم، که قرآن فرمان تبعیّت و پیروی همیشگی آن را داده است (واتبع ملّة ابراهیم حنیفاً)[10]. چیزی جز یهودیّت و محتوای تورات نیست. قرآن مجید این ادّعا را باطل اعلام فرمود، آنجا که می فرماید: «ماکان ابراهیم یهودیاً و لانصرانیّا و لکن کان حنیفاً مسلماً»[11]؛ تا آنجا که می فرماید:

 «و ماانزلت التّوریة و الانجیل الاّ من بعده»[12]. یعنی چگونه ممکن است ابراهیم یهودی و یا نصرانی باشد با آنکه تورات و انجیل پس از ابراهیم نازل شده اند.

(2 ـ 5) یک خبط و اشتباه در جهان بینی و نظام آفرینش است که یهودیان به آن دچار گشته اند و قرآن درباره اش می فرماید: «و قالت الیهود یدالله مغلولة غلّت ایدیهم و لعنوا بما قالو بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء»[13]. یعنی یهود معتقدند که ممکنات تنها در حدوث و پیدای، نیازمند به واجب الوجودند و در بقا ممکن را از واجب الوجود مستغنی و بی نیاز می دانند و راههای نفوذ و اعمال قدرت آفریدگار جهان را مسدود و ممنوع المداخلة می پندارند و ادارۀ امور عالم و تربیت ممکنات را مفوّض به ربّ النّوعهای مسؤول خیال می کنند. ولی خداوند آنان را مورد طعن و لعن و نفرین قرار داده و صریحاً اعلام کرده است: «یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء»[14]. یعنی نفوذ واجب در ممکن قابل تعطیل و تخصیص زمانی نیست، زیرا که این نیاز از ذات ممکن نشأت گرفته است و الذّاتی لایختلف و لایتخلّف. و به قول معروف:

سیه رویی ز ممکن در دو عالم

جدا هرگز نشد و الله اعلم

و در کنار حکم مسلّم عقل، مبنی بر نیاز ممکن در بقا، همانند حدوث بسط قدرت الهی را در پرورش، مانند آفرینش متذکّر گشته و افاضۀ دائم و انفاق مستمر را که به معنای تأمین نیازهای مادّی و معنوی ممکنات است که مهمترین نیازها، نسخ شریعتی و جایگزین نمودن آیینی کاملتر از آن می باشد و این منطق نارسا و اعتقاد ناروای یهود، علاوه بر آنکه مباین با حکم عقل است، زمینه ساز پیدایش بت پرستی است که جمعی پس از اعتقاد به ممنوع المداخلة بودن آفریدگار جهان، به سراغ ارباب انواع رفته و برای مزید تقرّب به آنان صورتها و تمثالهایی از آنها ساخته و در آغاز تعظیم می کردند، ولی نهایتاً به پرستش منتهی شد و برخورد اسلام با بت پرستی، از نوع برخوردهای سطحی و روبنایی نبود، بلکه اساس و زیربنای آن را که همان اعتقاد یهودیت است، هدف قرار داده و تیشه را بر ریشۀ بت پرستی زد و در اوّلین آیۀ قرآن پس از ذکر نام شریف آفریدگار جهان، صفت رحمانیّت را که به معنای رحمت عامّه و بخشایندگی همه جانبه که همان ربوبیّت و رساندن هر موجود به کمال لایق و ممکن باشد، نام برده است، در حالی که مردم بت پرست از شنیدن نام الرّحمن شدیداً ابراز انزجار و تنفّر می کردند: «و اذا قیل لهم اسجدوا للرّحمن قالوا و ماالرّحمن انسجد لما تأمرنا و زادهم نفوراً»[15].

و این ابرازِ تنفّر توجیهی جز آنکه رحمان رمز بخشایندگی در تمام ابعاد و تربیت و پرورش همه جانبه است، که بت پرستان به پیروی از یهود، خداوند را از صحنۀ دخالت و تربیت ممکنات خارج دانسته و پرورش عالم را وظیفۀ مفوّض به ارباب انواع خیال می نمودند ندارد و در دوّمین آیۀ قرآن آفریدگار جهان را به ربّ العالمین، یعنی پروردگار جهانها ستوده است و بدین وسیله اعلام داشته که تربیت و پرورش صحیح و در تمام ابعاد، نمی تواند از آفرینش جدا باشد: «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» و توحیدی که مورد دعوت اسلام بوده است، همان توحید در ربوبیّت است که خداوند از تدبیر عالم جدا نیست و نظام تشریع و تکوین در قبضۀ قدرت و با کفایت اوست و با شعار «ربّناالله» حاکمیّت آفریدگار جهان را در نظام تکوین و تشریع اعلام و از ذکر کلمۀ استقاموا به دنبال ربّناالله در آیۀ شریفۀ: «الّذین قالوا ربنا ثم استقاموا» استفاده می شود که سر دادن این شعار در بین بت پرستان خیلی مشکل آفرین بوده است.

 

منبع: جامعیت شریعت: مجموعه مقالات، ج10، ص317.

 

پی نوشتها:

[1] ـ سورۀ مؤمنون، آیۀ 14.

[2] ـ سورۀ حج، آیۀ 52.

[3] ـ سورۀ جاثیه، آیۀ 29.

[4] ـ سورۀ بقره، آیۀ 106.

[5] ـ نهج‏‏البلاغه، کلمۀ 102.

[6] ـ سورۀ طه، آیۀ 90.

[7] ـ سورۀ شوری، آیۀ 43.

[8] ـ سورۀ بقره، آیۀ 106.

[9] ـ سورۀ فاطر، آیۀ 2.

[10] ـ سورۀ نساء، آیۀ 125.

[11] ـ سورۀ آل عمران، آیۀ 67.

[12] ـ سورۀ آل عمران، آیۀ 65.

[13] ـ سورۀ مائده، آیۀ 64.

[14] ـ همان آیه.

[15] ـ سورۀ فرقان، آیۀ 60.

 

 

. انتهای پیام /*