نظریۀ سیاست و حکومت امام خمینی(س)

 خورشید احمد گیلانی[1]

 با وجود اینکه 21 سال از انقلاب اسلامی ایران در فوریه 1979 می گذرد، هنوز هم توجه، جذابیت و تجزیه و تحلیل منطقه ای و بین المللی و خبرهای جدید و جالب توجه خبرگزاریها، انقلاب ایران است، و مفهوم این مطلب این است که این انقلاب، یک انقلاب موقت و پدید آورندۀ پاره ای از مقررات و قوانین در کشور نیست، بلکه این انقلاب اندیشه ای بود که اثرات آن متوجه ملتهای اقصیٰ نقاط جهان شد؛ و امروز ما شاهد این تأثیرات انقلاب در جهان می باشیم. انقلاب ایران یک تجربۀ اجتماعی ـ سیاسی و اصولی نوین است که جنبه ها و دیدگاههای جدیدی را مورد بررسی قرار داده است.

     سرنگون ساختن نظام سلطنتی قدرتمند و با حاکمیتی طولانی، و از بین بردن پایگاه مؤثر امریکا در منطقه کار ساده ای نیست. برقراری نظام جمهوری اسلامی در یک کشور با نظام سلطنتی، قطعاً یک واقعه و شاهکار بسیار بزرگ است و تغییر کلی نظام سیاسی ـ اجتماعی ایران به جمهوری اسلامی یک پیشرفت بسیار مهمی به حساب می آید. این انقلاب بی شک نتیجۀ بصیرت عملی و پختگی فکری و سیاسی و استقلال اندیشه ای و فکری امام خمینی(س) است.

     دو مفهوم شخصیت و اندیشه، لازم و ملزوم یکدیگرند که اگر نظریه و اندیشه، توانا و مؤثر باشد، اما شخصیت، غیرعلمی و ضعیف باشد در کالبد عمل نمی گنجد؛ و عکس آن اگر شخصیت بسیار مؤثر و با نفوذ باشد اما فاقد ایده، استقلال فکری و نیز فاقد تدبّر لازم باشد، نمی تواند به اهداف خود جامۀ عمل بپوشاند و با گذشت زمان اعتبار خود را از دست داده و در یک شخصیت طوفانی جدید گم می شود. اما اگر در جایی یک شخصیت توانا و افکار و اندیشه های نوین به هم بپیوندند، همان مرکز به یک انقلاب تبدیل می شود. نظریۀ سیاست و حکومت امام خمینی(س) بر اساس سه رکن به وجود آمد؛ و انقلاب نیز بر این سه رکن استوار گردید. این سه رکن عبارتند از: اسلام، نظام شورایی و مبارزه با استعمار. سایر ویژگیهای این انقلاب ایجاد تغییرات و اصلاحات در قوانین و مقررات و روشهاست. جوهرۀ اصلی انقلاب ایران را همین سه اصل فوق تشکیل می دهند. ایران پیش از انقلاب صاحب اندیشۀ جاهلیت بود، یعنی حکومت فردی، شخصی، امتیاز نسلی و قومی و غیره...

     نظام حکومتی ایران قبل از انقلاب بر اساس قدرت و زور بود، و مردم در آن فاقد قدرت و جایگاه بودند؛ و شاه فاقد استقلال فکری، اخلاقی بود، چرا که با تأیید و حمایت استعمار جهانی به حکومت رسیده بود و حکومت عملاً تحت سلطۀ استکبار جهانی بود و شخص شاه باجگذار امریکا و عامل استعمار و حافظ منافع استکبار و استعمار منطقه ای و جهانی بود. امام خمینی(س) بر اساس سه اصل مذکور، حکومت سلطنتی را ریشه کن نمود؛ و نظام جمهوری اسلامی را جایگزین آن ساخت. امام خمینی(س) اسلام را به جای مذهب ثواب، به عنوان ایدئولوژی انقلاب در ذهن مردم روشن ساخت و در جامعه به جای جاهلیت و تعصب گرایی، عزت و شرافت اسلامی را حاکم ساخت.

     دینی که امام خمینی(س) آن را در ایران احیا کرد، دینی است که همراه با عبادات، به سیاست نیز اهتمام کامل می ورزد که برای تشکیل حکومت، قدرت اصولی و قانونی به آن می بخشد. این جهاد فکری امام خمینی(س) یک جهاد معمولی نیست. در تمام اروپا و امریکا، مذهب جدای از زندگی و مسائل اجتماعی است و به آن اهمیتی نمی دهند. در این کشورها، مذهب فقط به پاره ای از رسوم شخصی و عبادی منتهی می گردد، و در کشورهای اسلامی نیز این اندیشۀ غربی رخنه یافته است. چرا که استعمارگران با ایجاد حکومتهای دیکتاتوری در کشورهای اسلامی و نفوذ اندیشه های خود قصد جداسازی اسلام از سیاست را دارند. امام خمینی(س) اسلام را از محدودیت، یعنی از منحصر بودن به مسجد و مکتب و عبادتگاهها و از حالت انزوا، خارج ساختند و به آن سیاست و حکومت بخشیدند؛ و به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی رونق تازه ای بخشیدند. این شاهکار بزرگ امام خمینی(س) همانند گذشتن از روی پل صراط است. اگر ما صاحب رهبری با اندیشۀ صحیح، خردمند و با هدف روشن باشیم، صلاحیت و لیاقت کامل جهت طی نمودن این مسیر را با احتیاط و سلامتی داریم؛ و اگر راهنما دلسوز و صاحب اندیشۀ متعالی باشد، هیچ گاه دچار تزلزل نخواهد شد. بلکه با پیمودن راههای سخت و دشوار با متانت و وقار، مردم را به سر منزل مقصود هدایت می نماید. امام خمینی(س) به واسطۀ تعالیم اسلام، در برابر شرق و غرب هیچ گونه احساس نیاز، ضعف و واهمه ای را از خود نشان ندادند. بلکه با یقین و اعتماد کامل اقتدار حکومت سیاسی اسلام را بر جهانیان آشکار ساختند. زمانی که بعضی از گروههای مذهبی گفتند که: حضرت ولی عصر«عج» با ظهور خود حکومت اسلامی را تشکیل خواهند داد، امام خمینی(س) در پاسخ آنها فرمودند: اگر برای دو رکعت نماز، وجود امام ضروری است تا جماعت اسلامی برقرار شود، پس چگونه تأسیس حکومت اسلامی را به تعویق می اندازید؟ بیشتر از امامت دو رکعت نماز، امامت و رهبری حکومت اسلامی ضروری و لازم است. وقتی که از طرف شاه، ژنرال پاکروان (رئیس ساواک) به خدمت امام خمینی(س) آمد و اظهار داشت که محمدرضا شاه نیز شیعه است، شما چرا خلاف ایشان عمل می کنید، شما با ایشان همکاری کنید. امام خمینی(س) در پاسخ ایشان فرمودند: «شیعه باشد یا سنی، حق حاکمیت و پادشاهی ندارد. نظام سلطنتی و پادشاهی منافی روح اسلامی است. شیعه بودن شخص شاه را رها کن، من مرجع تقلید هستم و من شاه نیستم، بلکه شاه باید از من تقلید کند». ژنرال پاکروان گفت: سیاست امری نجس است و شما شخصیتی مقدس می باشید، و شما چه ضرورتی دارد که خود را در این لجن آلوده سازید؟ امام در پاسخ فرمودند: اگر کسی لجن و نجاست را در خانه ای بیندازد، صاحب آن خانه، نباید خانه را رها کند بلکه باید آن نجاست را از بین ببرد، من هم همین عمل را دارم انجام می دهم. زمانی که از طرف امریکا پیغام فرستاده شد که «شما شیعه می باشید در حالی که مردم سایر کشورهای اسلامی سنی هستند و آنها حکومت و رهبری شما را نخواهند پذیرفت»، ایشان در جواب فرمودند: «این اختلاف شیعه و سنی از توطئه های قدرتهای طاغوتی و استعماری است. اگر یک حکومت اسلامی تشکیل شود، فرقه گرایی وجود نخواهد داشت، بلکه وحدت و همبستگی به وجود خواهد آمد و مسائل جهان اسلام با حاکمیت دین اسلام حل خواهد شد». هنگامی که در ایران انقلاب پیروز شد، امام خمینی(س) جهت تشکیل حکومت اسلامی بی درنگ به نظر مردم رجوع کردند، چرا که ایشان نه تنها معتقد به نظام شورایی و سیاست شورایی بودند، بلکه خود این اندیشه را به وجود آوردند. ایشان پیش از انجام هر گونه اقدامی برگزاری رفراندوم عمومی را اعلام کردند؛ و در کشور، نظام جمهوری سکولار یا جمهوری اسلامی را به رأی گذاشتند که 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند، و بدین ترتیب در ایران نظام سلطنتی سرنگون شد و نظام جمهوری اسلامی تأسیس گردید. در ایران بعد از انقلاب به هنگام جنگ و بعد از اتمام جنگ نیز پیوسته انتخابات برگزار شده است، در حالی که جنگ بین ایران و عراق به طول انجامید، در کشور، ترور و انفجارهای متعددی به وقوع پیوست و اعضای مجلس به همراه رئیس جمهور و نخست وزیر (محمدعلی رجائی، جواد باهنر) در جریان بمبگذاری به شهادت رسیدند، اما انتخابات یعنی نظرخواهی از مردم، هیچ گاه به تعویق نیفتاد. در آن وضعیت بحرانی وقوع انقلاب، بهانۀ بسیار محکمی جهت به تعویق انداختن امر انتخابات وجود داشت، اما امام خمینی(س) هیچ در امر انتخابات از مشورت و رأی مردم دریغ نورزیدند، و با اجرای امر انتخابات اعتماد مستحکم خود در میان مردم را به دست آورد. ایشان فقط در حد شعار معتقد به منشأ قدرت مردم نبودند، بلکه عملاً معتقد بودند که نظرخواهی اجتماعی و عمومی از مردم، هیچ گاه اشتباه نخواهد بود و انتخابات در هر دوره به طور واضح و آزادانه و بدون هیچ گونه تبعیضی برگزار شده است؛ و رئیس جمهور، و یا نمایندگان مجلس به روشی دیگر (خارج از رأی مردم) انتخاب نمی شوند. همین امر روح شورائیت و اهمیت شورا و حرمت رأی عامۀ مردم است که در هر دوره از انتخابات رعایت شده است. مسألۀ بسیار مهم این بود که امام خمینی(س) بر اساس ایدۀ صحیحی، نظام جمهوری اسلامی را برقرار ساختند، چرا که ایشان در میان مردم از احترام، تقدیس و اعتماد برخوردار بودند و اگر می خواستند می توانستند برای نزدیکان و فرزندان خود مقام و منصبی را اختصاص دهند؛ ولی ایشان با وقار و متانت هر درخواست و پیشنهاد منصب برای فرزند خود را نپذیرفتند تا مردم به انقلاب بدبین نشوند و به حرمت رأی مردم لطمه ای وارد نشود. در زمان رهبری امام خمینی(س) پیشنهاد نخست وزیری سید احمد خمینی مطرح شد که مجلس و رئیس جمهور نیز آن را پذیرفتند، اما امام به عنوان ولی فقیه این درخواست را به طور یکجانبه رد کردند. رکن سوم و مهم نظریۀ سیاست و حکومت امام خمینی(س)، استعمارستیزی و انزجار از استعمارگری بود. در آن هنگام که انقلاب ایران به وقوع پیوست جهان دو قطبی بود، یعنی دو ابرقدرت، یکی امریکا و دیگری روسیه بود. در آن زمان هر گونه تغییر و تحول در جهان مطابق میل این دو ابرقدرت صورت می گرفت؛ و جنبشهای انقلابی و مردم انقلابی همین را درک می کردند که بیشتر از شعار مرگ بر امریکا اقدامی عملی انجام ندهند، و جیره خوار استعمار دیگر یعنی روسیه می شدند، و این مفهوم کلی انقلاب و انقلاب خواهی بود. اما امام خمینی(س) در هر دو مرحلۀ شروع انقلاب، و بعد از آن در عین حالی که امریکا را شیطان بزرگ می نامیدند، روس را شیطان کبیر لقب می دادند؛ و شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی در ایران در یک وقت به گوش می رسید. وقتی که روسیه با مداخلۀ آشکار خود کشور افغانستان را مورد تجاوز قرار داد؛ و امام خمینی(س) با این تجاوز روسیه مخالفت آشکار ورزیدند، و صدها هزار آوارۀ افغانی را در ایران پناه دادند، مصلحت منطقه ای، اقتضا می کرد که با امریکا قطع رابطه کرده و با روسیه همکاری کنند؛ ولی نظریۀ سیاست و حکومت امام خمینی(س) منافی این عمل بود؛ چرا که نظریۀ سیاست و حکومت اسلامی هیچ گاه به خاطر مصلحت و یا سازشی دچار آلودگی نمی شود و اصول مقدس آن واضح و روشن می باشد، و این اندیشه بر شیوۀ حکومت ایران در حال حاضر نیز به طور کامل جاری است. در جهان اسلام، ایران تنها کشوری است که می تواند ادعا کند که در تصمیم گیریهای سیاسی خود و نیز در ادارۀ امور کشور خود مستقل و خودمختار است. حکومت جمهوری اسلامی و استقلال مطابق شأن این کشور است و همراه با این منزلت و جایگاه، سرافراز و با جد و جهد به سوی سرمنزل مقصود در حال حرکت است.

 

منبع: بازسازی تفکر اسلامی در اندیشه امام خمینی، ص 81.


[1] )) نویسندۀ مشهور و انقلابی پاکستان، مؤلف چندین جلد کتاب و صدها مقالۀ ارزشمند، بنیانگذار روزنامۀ در تسخیر، و جنبش «احیای ملت».

. انتهای پیام /*