دیدگاه امام خمینی(س) نسبت به شرایط جنبش اسلامی معاصر

رفعت سید احمد[1]

 خلاصه مقاله

امام خمینی(س) شخصیتی متفاوت و برجسته در تاریخ معاصر اسلام است. امام خمینی(س) فقط به این دلیل برجسته نبود که یکی از بزرگترین انقلابهای قرن بیستم را رهبری کرد و یا تغییرات عظیمی را در میان جهان امپریالیسم و جهان مستضعفین بوجود آورد. اهمیت امام خمینی(س) را باید بیشتر در آرا و اندیشه های ایشان ملاحظه کرد که الگوی انقلابهای آینده را بدست دارند.

به نظر نویسنده، امام خمینی(س) که ما امروز یکصدمین سال تولد مبارک او را گرامی می داریم، آمد تا چهره پاک و زلال و انقلابی اسلام را باز گرداند، و برای امت، اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را در مقابل اسلام دروغین ارائه دهد. بزرگترین نظریه فلسفی حضرت امام(س) احیای اسلام و ارکان آن بوده است.

نویسنده در مقاله خود به تفصیل به رابطه اسلام با انقلاب، وظایف علما، دیدگاه امام نسبت به مشکلات اقتصادی جهان اسلام، ستیزه غرب با اسلام و مسأله فلسطین می پردازد.

 مقدمه

امام خمینی(س) چهره ای متمایز در تاریخ معاصر اسلام بود، نه تنها به خاطر رهبری یکی از بارزترین انقلابهای قرن بیستم و آنچه که از طریق این انقلاب برای موازنۀ قدرتها و درگیریها در شرق اسلامی و جهان مستضعفین ایجاد کرد بلکه مهمتر از اینها به خاطر آنچه که او از دیدگاه اسلامی ارائه و برای این انقلاب و انقلابهای پیرو آن آماده نمود، ایشان دیدگاهی به نام «اسلام ناب محمدی» را در پوشش صحیح آن و در پایان قرن بیستم میلادی عرضه داشتند، آن هم پس از اینکه در درازمدت این پوشش با عملکرد حکومتهای استبدادی، دشمن خارجی و آخوندهای درباری دچار بیماریها متعدد شده بود.

امام آمد ـ او که امروز صدمین سالگرد میلادش را گرامی می داریم ـ او آمد تا چهرۀ پاک و انقلابی اسلام را بازگرداند و به امت اسلامی، «اسلام ناب محمدی» را تقدیم کند.

دیدگاه و فلسفۀ امام خمینی(س)، ابعاد متعددی دارد که ما در اینجا فقط راجع به یکی از آنها بحث می کنیم و آن، بعد شرایط و ریشه های نهضت و احیای اسلام و ارکان نظام اسلامی آنگونه که امام آن را درک می کرد، می باشد. این دیدگاه از آن جهت اهمیت می یابد که به مثابۀ نیروی دفاعی ثابت و همیشگی برای تمامی جنبش های جهان اسلام که تمایل به انقلاب و نهضت و احیاء دارند می باشد. این دیدگاه در طیّ قرن 21 (که در زمانی نه چندان دور به استقبال آن خواهیم رفت) توشه و راهنما و سردمدار همۀ مشتاقان رهایی و بیداری خواهد بود و از اینجا اهمیت بررسی گوشه هایی از  این دیدگاه روشن می شود.

در ابتدا باید تأکید کنیم که ایشان رهبری دینی بود و پیوسته فعالیتش در قضایای احیای اسلامی و نیز در تمامی جریانات جامعۀ ایران مؤثر بود.1 یکی از عواملی که در آمادگی مخالفت دینی برای رهبری توده های ایران کمک کرده است ـ برعکس بسیاری از سرزمینهای جهان اسلام ـ مربوط به طبیعت و ویژگیهای مذهب شیعه می باشد. مذهبی که در طول تاریخ اسلام، مخالفت و مبارزۀ سیاسی با حکام داشته است. عامل دیگر ضعف روشنفکران در رهبری حرکت توده های مسلمان بوده است. حزب توده با ضربات شدیدی قدرت خود را از دست می دهد. ابتدا در سال 1953 (1332) هنگامی که سه هزار نفر از اعضایش دستگیر می شوند و در سال 1954 شبکۀ نظامی اش با پانصد افسر کشف می شود. در سال 1963 (1342) اوضاع مخالفت دینی به جنبش سیاسی مستقلی تغییر یافت و با انقلاب آن سال در مخالفت با دیکتاتوری شاه، علمای دینی بویژه امام خمینی(س) که بیشترین مخالفت را با شاه داشت در رأس جنبش مردمی قرار گرفتند و غیر از ایشان شخص دیگری پیشوای توده های ایران نبود. امام خمینی(س) ثابت کرد ـ در مورد آنچه که مربوط به اساس انقلاب در لحظه های اوج گیری آن بود ـ که از هر نیروی دیگری ـ حتی به گواهی کتابهای روشنفکران مخالف انقلاب2 ـ رادیکالتر است. این رهبری رادیکال آیت الله  خمینی می طلبد که به روزنه های عمومی دیدگاه سیاسی ایشان و نظام سیاسی و شرایط نهضت احیای اسلامی از نظر ایشان پرداخته شود که می توان آن را در عنصر به صورت ذیل بررسی کرد:

1ـ ارتباط اسلام با انقلاب:

دربارۀ ارتباط اسلام با انقلاب، امام خمینی(س) بیان می کند که جوهر اسلام، انقلاب است و اسلام بدون انقلاب یافت نمی شود «اسلام دین مجاهدینی است که خواهان حقیقت و عدالت می باشند، دین کسانی است که طالب آزادی و استقلال می باشند. و کسانی که می خواهند کافران بر مؤمنان مسلط نباشند.»3

او معتقد است اسلام حکومت پادشاهی را از اساس رد می کند و سپس توجه عموم را به گناهی جلب می کند که مسلمانان در آن افتادند یعنی زندگی در جوامع دارای حکومت پادشاهی را رد نکردند. او معتقد است در برابر مسلمان هیچ راهی وجود ندارد مگر راه نافرمانی و انقلاب و مبارزه با حکومت ستمگر و برپایی عدالت اسلامی به وسیلۀ انقلاب علیه طاغوتها، در سایۀ حکومت فرعونی. حاکم در جامعه فساد می کند و اصلاح نمی کند، مؤمن متقی نمی تواند در این جامعه زندگی کند و در عین حال ایمانش را حفظ کند؛ در مقابلش دو راه وجود دارد: یا از اعمال مردود حکومت خودداری یا بر حکومت طاغوت تمرد نماید و با او به مبارزه برخیزد و در پی نابودی آن باشد یا حداقل از آثار آن بکاهد. ما طبق گفتۀ امام راهی جز راه دوم نداریم:

«ما چاره ای نداریم مگر اینکه تلاش کنیم تا نظامهای فاسد و مفسد از بین بروند و گروه خائنین و ستمگران درهم شکسته شوند. این امر واجبی است که تمامی مسلمانان هر کجا باشند برای پیروزی یک انقلاب سیاسی اسلامی تلاش کنند زیرا به آن ملکف هستند.»4

امام خمینی(س) به تمام مسلمانان و به خصوص شیعیان میراث امامانی را یادآوری می کند که انقلاب علیه ستم را مهمترین مسئولیت مسلمانان در این زندگی می دانند ایشان به طور واضح بیان می کنند: «ما از چیزی نمی ترسیم. پیامبر صلی الله علیه و آله در برخی جنگها شکست می خورد. ما با شمشیر الهی می جنگیم و حرکت را ادامه خواهیم داد.»5

2ـ وظیفه علماء:

در ابتدا شایسته است اشاره ای شود به اینکه نقش علما درون جنبشهای احیای اسلامی در دهۀ 70 اهمیت خاصی داشت بخصوص داخل مصر و ایران هنگامی که اکثر علمای دینی در مصر وابسته به جریان سیاسی حاکم بودند استقلال علمای دینی ایران واضح بود. ملاحظه می شود که وظیفۀ علماء از نظر امام اساسی است «استعمار، دشمن اول مسلمانان است که به وسیلۀ کشتن دین در قلب علمای امت، مسلمانان را از آزادی شان منع می کند و استقلالشان را از بین می برد و ثروتهایشان را تاراج می کند و شخصیت شان را محو می نماید.»6

همچنین امام خمینی(س) به شرایط اقتصادی و اجتماعی و حضو ظواهر استعماری جهت سیطره و محو فرهنگ ملی ملتهای استعمار زده اشاره می کند و شیوه های مختلف را برای مقاومت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مقابله با این استعمار تحلیل می نماید و فقط به یک موضوع بسنده می کند و آن تربیت علمای امت و آماده سازی فقها برای این مسئولیت بزرگ می باشد و تأکید می کند این آمادگی برکندن حبّ دنیا از دلها و تربیت و تزکیۀ نفس و تهذیب سلوک و تنظیم راههای زندگی و تربیت انسان است در نتیجۀ انقلاب اخلاقی نزد امام خمینی(س) شرط انقلاب سیاسی و مقدمۀ آن است.7

3ـ دیدگاه امام نسبت به مشکلات اقتصادی جهان اسلام:

امام ایمان دارد که نظام اقتصادی مورد نظر ایشان بر قوانین بازار و ایجاد عسر متمرکز نیست8 بلکه بر اخلاق متمرکز است. اخلاق در دفاع و اخلاق در معاملات. ایشان از ملت خود، بی اعتنایی بر سرمایه و سود را می طلبد.9

شاملیت دیدگاه امام خمینی(س) نسبت به اقتصاد جزیی از وسعت مشرب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایشان است ولی تنها مفاهیم برگرفته از اسلام حضرت ایشان را به حرکت درآورد.

کسی که هدفش همیشه هدفی نو و اخلاقی بوده است حتی مسایل اقتصادی را نیز می خواهد با اخلاق حقیقی اسلامی حل کند.

طبیعی است که برخی تمامی دلایل و اسباب انقلاب اسلامی و احیای اسلامی را تنها در ایجاد آن خلاصه می کنند تا نزد آنها «انقلاب خمینی» یا «شیعی» شود. آنها به انقلاب همچون دشمن می نگرند که ایجاد چنین رهبری در کشورشان دردناک است.10

احتمالاً اینها را تعصب مذهبی تنگ نظرانه ای به حرکت درمی آورد. درست در هنگامی که برخی مسلمانان از رهبری امام خمینی(س) برای جنبش احیای اسلامی در ایران موضعی خصمانه گرفته اند، در غرب کسانی را می بابیم که این حقیقت را اقرار می کنند که: حتی دشمنان خمینی نیز نمی توانند پاکی او را منکر شوند. او شاه و طرفدارانش را با نحوۀ زندگی خویش رد می کرد. هنگامی که امام در نوفل لوشاتو در تبعید به سر می برد زندگی اش را با عمیق ترین سخنان به مردمش بخشید: «از اینکه کشته شوم باکی نیست به شرط اینکه انقلاب پیروز شود.»11

4ـ غرب علیه اسلام:

دیدگاه امام خمینی(س) نسبت به غرب و ایالات متحده آمریکا، کاملاً واضح بود. مطابق گفتۀ ایشان، نیروهای استعمار تشبیه شده اند به «ریشه های تمامی مصائب»12

می توان این دیدگاه را در ویژگیهای ذیل خلاصه نمود:

1ـ ماهیت غرب، استعماری است 2ـ غرب میان مسلمانان تفرقه افکنی می کند 3ـ سرنوشت مسلمانان مبارزه علیه غرب است 4ـ غرب از نظر امام خمینی(س) به حق در آمریکا مجسم شده و تفصیل این موارد به شرح ذیل است:

الف ـ ماهیت غرب، استعماری است. از قرون گذشته، غرب طبیعتش استعماری و دشمن اسلام و جنبش احیای اسلامی بوده است. در این زمینه امام خمینی(س) به حجاج مکه در سال 1399 ه .ق می گوید: در مقابل دشمنان خود به ویژه آمریکا و صهیونیسم جهانی و قدرتهای بزرگ شرقی و غربی بدون ترس و سستی بایستید. سپس می گوید: هدف اصلی دولتهای استعماری، نابودی و محو قرآن و اسلام و روحانیت است و برای رسیدن به این هدف، هر نغمه آی که بتوانند سر می دهند و از دست نشاندگان خود استفاده می کنند. آنها چهرۀ خصمانۀ خویش را نسبت به اسلام، بیش از پیش نمایان ساخته اند.13

از دیدگاه ایشان، از 300 سال پیش هنگامی که استعمارگران به جهان اسلام راه یافتند شرایط نابودسازی اسلام را فراهم کردند. آنها این هدف را برای سلطۀ مسیحیت دنبال نمی کردند چرا که به مسیحیت نیز ایمان نداشتند همانگونه که به اسلام ایمان نداشتند. ولی از هنگام جنگهای صلیبی حس کردند که آنچه مانع منافع مادی شان می شود و تنها خطر منافع آنها محسوب می گردد اسلام وتعالیم اسلامی است. بنابراین استعمارگر از نظر امام خمینی(س) «در پی نابودی اسلام و احکام مقدس قرآن می باشد.»14

استعمارگران برای این اندیشۀ شوم، ابزار و شیوه هایی به کار بستند از جمله به نام ارزش گذاری به علم و دانش مدارس دینی و دانشگاهها را نابود کردند و به نام اسلام به احکام مقدس اسلام اهانت کردند. استعمار نزد امام خمینی(س) یکی است چه چپ باشد و چه راست. هر دو با هم یکی شده اند تا اسلام را نابود کنند و هر دو تلاش می کنند دولتهای اسلامی را نابود و تقسیم کنند و به بردگی خود بکشانند و ثروتهای طبیعی آنها را به یغما ببرند. هر دو بر این امر متفق هستند.15

ب ـ غرب استعمارگر میان مسلمانان تفرقه افکنی می کند:

نزد امام خمینی(س) فقط تفرقه افکنی نمی کند بلکه همه چیز را حتی مطبوعات و تلویزیون و مدارس را برای مصالح خود به خدمت گرفته است و پیدایش انقلاب این حقیقت را ثابت کرد.16

در این راستا امام خمینی(س) معتقد است که دستانی ناپاک میان مسلمانان تفرقه افکنی می کنند:

«دستان ناپاکی که میان شیعه و سنی تفرقه می اندازند در جهان اسلام نه شیعه هستند و نه سنی بلکه دستان استعمار هستند که می خواهند سرزمین های اسلامی را از ما بگیرند. دولتهای استعماری و دولتهایی که می خواهند ثروتهایمان را به حیله های مختلف از ما بگیرند آنها به نام تشیع و تسنن تفرقه افکنی می کنند.»17

ج ـ سرنوشت مسلمانان، مبارزه علیه استعمار غربی است:

ویژگی سوم از ویژگیهای دیدگاه امام خمینی(س) این است که گذشته و حال مسلمانان مرتبط با مبارزه علیه استعمار غربی است به این معنی که مبارزه در مقابل استعمارگر فعالیت همیشگی اسلام است حتی اگر ضعیف ترین لحظات را جهان اسلام طی کند. کشف این ویژگی از سوی امام مستلزم وجود آگاهی اسلامی کامل از ایام پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. و اینجا پی به آگاهی امام خمینی(س) نسبت به تاریخ نواحی مختلف اسلامی از جمله دولت عثمانی می بریم. مردان این دولت صلاحیت و کفایت کافی نداشتند، برخی از آنها سرشار از فساد بودند و بسیاری از آنها به عنوان حاکمی مطلق بر مردم حکومت می کردند با این حال استعمارگران می ترسیدند حکومت به برخی از افراد دارای صلاحیت برسد. با یاری مردم، رهبری دولت عثمانی با وحدت و قدرت و ثروت آن ادامه می یافت و تمامی آرزوهای استعمارگران و رؤیاهایشان نقش بر آب می شد. اما در پایان جنگ جهانی اول سرزمین ها به دولتهای بسیاری تقسیم شدند و برای هر دولتی دست نشانده ای قرار دادند.18

پس از اینکه استعمار در سیطره بر جهان اسلام و تجزیۀ آن موفق شد تمام تلاش خود را پس از غارت اقتصادی و سلطۀ نظامی به محو شخصیت و هویت فکری آنها متمرکز کرد که به قول امام خمینی(س) این شخصیت و هویت از اسلام بوده است. به همین جهت استعمار، مدارس و مراکز تبلیغاتی مربوط به اندیشه و فرهنگ خویش را تأسیس کرد تا فرزندان امت اسلامی را در خود جای دهد و اندیشه های آنها را از کودکی مطابق میل خود پرورش دهد. در ابتدا در مکانی مدرسه ای تأسیس کردند و ما هیچ حرکتی نکردیم و غافل ماندیم و افرادی مثل ما نیز غافل ماندند و مانع این کار نشدند. سپس امام خمینی(س) خطاب به مسلمانان هشدار می دهد: «من به شما می گویم اگر تنها دغدغۀ ما این باشد که نماز بخوانیم و یاد خدا کنیم و پا را فرارتر از آن نگذاریم. استعمار و تجهیزات دشمن هیچیک مخالف ما نیستند. هر چه می خواهی نماز بخوان، هر چه می خواهی انجام بده تا آنها هر چه را که خدا به تو داده است ببرند. آنها نفت تو را می خواهند آنها دشمنی ما را می خواهند. می خواهند بازارهای ما را به روی کالاها و سرمایه هایشان باز کنند.»19 آنها می خواهند ما بر اختلافات و ضعف و سستی هایمان باقی بمانیم تا از ثروتها و معادن و اراضی و نیروهای انسانی ما استفاده کنند.20

دـ غرب در ایلات متحده تجسم یافته است:

ویژگی آخر غرب از نظر امام خمینی(س) این است که آن را خلاصه شده در ایالات متحده آمریکا می دانند و از آن بر پایۀ فساد و شیطان اکبر تعبیر می کنند «تمامی مصیبت هایی که به ما رسیده و همۀ مشکلات ما از آمریکاست تمامی مصیبت ها و مشکلات ما از اسرائیل است. اینها نمایندگان آمریکا هستند همۀ آنها توسط آمریکا یاری می شوند تا این امت مظلوم را نابود کنند و اقتصاد و تجار ایران را در فقر و بدبختی قرار دهند اما اصلاحات این بوده که بازار سیاسی برای آمریکا و اسرائیل گشودند. آمریکا بدتر از انگلیس، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و پلیدتر اما سرو کار ما امروز با آمریکاست.»21

او در تمثیل خویش به عمق و نوع رابطه ای می نگرد که میان رجال شاه و آمریکا برپا بود» آنها مردم ایران را از سگهای آمریکا پست تر قرار دادند. اگر یکی از رجال مملکتی، سگی آمریکایی را با ماشین زیر بگیرد هیچکس حتی شاه ایران نمی تواند او را از مجازات حفظ کند اما اگر آشپزی آمریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد هیچکس حق ندارد متعرض او شود. چرا؟ امام پاسخ می دهد «چون مصونیت آشپز و تکنسین و کارگران فنی آمریکایی لازم است اما روحانیون و وعاظ اسلام و خادمان اسلام باید در زندانها و تبعیدگاهها باشند.»22

امام خمینی(س) در جایی دیگر تأکید می کند «ما توقع چیزی از آمریکا نداریم خصوصاً اینکه حکومت ایران نفت را از اسرائیل برای همیشه قطع کرده است و اسرائیل از نزدیکترین دوستان آمریکاست.»

امام تأکید می کند که شمشیر، عمل مسلمانان است چون آمریکایی ها می گفتند دین چیزی است و سیاست چیزی دیگر و شایسته نیست روحانیون در کار دیگری دخالت کنند و نتیجه همان است که می بینید این آرزوی آنان است. خداوند لعنت کند استعمارگران را که تنها وظیفه ما را «دعا» قرار دادند. کی دعا وظیفۀ ما بوده است؟ عمل ما شمشیر است، عمل ما حکومت است.»23

5ـ امام و مسأله فلسطین:

دیدگاه امام خمینی(س) نسبت به مسأله فلسطین را می توان با هر ویژگی زیر مورد بررسی قرار داد:

الف ـ شناخت امام خمینی(س) از ماهیت درگیری با اسرائیل

ب ـ شیوه های مبارزه با اسرائیل از نظر امام

الف ـ شناخت امام خمینی(س) از ماهیت درگیری با اسرائیل: نویسندۀ این مقاله ملاحظه می کند که امام سه معنا برای ماهیت درگیری با اسرائیل در نظر گرفته اند: معنی اول: اینکه آن، برخوردی است که چاره ای جز نابودی یکی از طرفین نیست معنی دوم اینکه یک درگیری دینی میان مسلمانان و یهودیان است معنی سوم اینکه آن درگیری چند جانبه است و شاه و آمریکا مهمترین جنبه های آن هستند.البته این معانی با هم تداخل می کند و جدا نمودن آنها سخت است. با این وجود نسبت به معنی اول یعنی سرنوشت درگیری می بینیم امام معتقد است که «شکی نیست که تکلیف ملت مسلمان فلسطین، تکلیف همۀ مسلمانان در هر کجای جهان می باشد. مسلمانان همگی علیه هر کسی که تلاش در تحقیر آنها دارد ید واحده هستند.»24

ایشان دائماً برقطع دستان بیگانه تأکید می کردند.25

ایشان اتفاقات کمپ دیوید را خیانت به اسلام و مسلمانان و اعراب می دانستند.26

در ارتباط با معنی دوم یعنی محتوای دینی درگیری، امام فقط به سخن گفتن اکتفا نکرده بلکه عمل نیز می کردند و از پیروزی انقلاب سال 1979 جمعۀ آخر ماه رمضان هر سال را روز قدس اعلام نمودندو آن را کنگره ای جهانی برای قدس قرار دادند و کمکهای مادی از سلاح گرفته تا مبارزینی را به مقاومت لبنان در جنوب که در پیشاپیش آن حزب الله  قرار داشت فرستادن و این نشانۀ تفکر ایشان است که درگیری اساساً میان مسلمانان و یهود می باشد و اینکه به عنوان مثال شایسته نیست مسلمانان مسجد اقصی را تجدید بنا کنند برای اینکه مسجد اقصی به همین شکل به عنوان سمبلی ابدی در برابر دیدگان امت اسلامی باقی بماند و همچون مکانی رهایی بخش برای بازپس گیری سرزمینهای اسلامی فلسطین باشد.27

در رابطه با درگیری به معنی سوم ـ از معانی شناخته شدۀ امام برای ماهیت درگیری با اسرائیل ـ در می یابیم که امام خمینی(س) آن را، هم از نظر پیدایش و هم از نظر تحول متعدد می دانند ایشان معتقد است «اسرائیل زائیدۀ توافق میان دولتهای استعماری شرق و غرب است و برای نابودی و استعمار و دولتهای اسلامی پدیده آمده و تحت حمایت تمام استعمارگران بوده و هدف دولتهای استعماری بزرگ از آفرینش اسرائیل فقط اشغال فلسطین نیست «اگر آنها فرصت بیابند برای تمامی دولتهای عربی همان سرنوشت فلسطین یعنی اشغال خواهد بود»28

ب ـ شیوه های درگیری با اسرائیل از نظر امام خمینی(س) در رابطه با شیوه های درگیری با اسرائیل از نظر امام، نویسندۀ این مقاله معتقد است که یک شیوه بیشتر وجود ندارد و آن شیوۀ مبارزۀ مسلحانه است یعنی جنگ مردمی طولانی مدت و این موضوع در تحلیل تمامی سخنان امام دربارۀ اسرائیل دیده می شود. نویسندۀ این مقاله هیچ شیوۀ دیگری مانند شیوۀ دیپلماتیک، درگیری سیاسی یا دوره ای سیاست و دوره ای جنگ در سخنان امام نیافت. کلمۀ برتر در سخنان سیاسی امام، کلمۀ جنگ بود و کلمۀ دیگری یافت نمی شود مثلاً در سخنرانی ایشان به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر در 2 / 10 / 1979 می گوید: «ما با مذاکرات مصر، آمریکا و اسرائیل روبرو هستیم که هدف آن درهم کوبیدن جنبش بزرگ مردم فلسطین می باشد. ای رؤسا و نمایندگان کشورهای اسلامی گرد آمده در الجزایر عزیز! بیایید متحد شویم و دست شرقی ها و غربی ها و در رأس آنها آمریکا و اسرائیل را قطع کنیم تا حقوق ملت فلسطین را بازگردانیم.»29

در سخنان ایشان به جنبش های آزادیبخش جهان در 15 / 11 / 1979 آمده است: برخیزید و از کیان اسلام و از ملت و وطن خویش دفاع کنید. ایشان مسلمانان را دعوت می کنند «برخیزید و از اسلام و مرکز وحی با مبارزۀ مسلحانه دفاع کنید.»30

6ـ دیدگاههای امام نسبت به نظام های استبدادی (از جمله نظام شاه):

در سخنان امام خمینی(س) توصیفات بسیاری برای نظامهای مستبد و به عنوان نمونه نظام شاه وجود دارد. مبارزۀ مستمر ایشان از سال 1963 (1342) تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 (1357) ادامه یافت. سخنان سیاسی آیت الله  خمینی در سرزنش نظام شاه حتی پس از سقوطش ادامه یافت و شاید این مورد به خاطر تأکید شرعی بر انقلاب علیه حکومت سابق باشد تا انقلاب در نسل جدید نیز رسوخ کند.

با بررسی مهمترین سخنان امام دربارۀ شاه ـ تنها حزبی که شاه ایجاد کرد یعنی ـ حزب رستاخیز ملاحظه می کنیم که امام خمینی(س) اعتراضش را با صراحت و با استناد به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می کند: «شاه شاهان یا شاهنشاه نزد خدای متعال از القابی است که بسیار مورد بغض و خشم است. اسلام از اصل با ـ نظام شاهنشاهی موافق نیست و هرکس در نظام حکومتی نظر کند می فهمد که اسلام آمد تا تمام کاخهای شاهنشاهی را درهم بشکند. شاهنشاهی حکومتی ننگ آور و ارتجاعی است.»31 و امام تأکید می کند «قرآن در نهایت جدیت دربارۀ انقلاب علیه سلاطین سخن می گوید و نیز روایات متعددی نقل شده دربارۀ قیام علیه سلاطین و ستمگران و کسانی که به دین تجاوز می کنند و اینکه از ابتدای تاریخ بشر، پیامبران و علماء همیشه به قیام علیه ستمگران و مبارزه علیه آنها مکلف بودند و این سخن امام خمینی(س) است که شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تحریف قرآن کریم، شاه دوستی یعنی سرکوبی روحانیون و تضعیف و محو آثار رسالت. چون از هنگامی که نظام شاهنشاهی در ایران ایجاد شد تا زمان حال خدا می داند چقدر مصیبت به ما رسیده است و چقدر جرایم و جنایت مرتکب شده اند، جرائم پادشاهان ایران، چهرۀ تاریخ را سیاه کرده است شاهان ایران مجرم بوده اند آنها کسانی هستند که دستور قتل عام می دادند و از سیر کشته شدگان مأذنه درست می کردند.»32

بنابراین تصور طبیعی است که امام نظام شاه را نابود کند و این به خاطر موصوف بودن راه و روش ایشان به چندین صفت می باشد. به طوری که می یابیم سنگ زیربنای راه و روش ایشان مخالفت کامل با شاه (پهلوی) و شاهنشاهی است ایشان حکومت این خانواده را که مستمر و همیشگی است غیرقانونی و غیر شرعی می داند و از این اندیشه خود طول مبارزه اش با حکومت شاه دست برنداشت و دومین سنگ زیر بنا که ایشان کشف کرد این بود که این نظام کاملاً دست آمریکا و اسرائیل است و جریان اسرائیل در ایران واقعاً عمیق است به طوری که آمریکایی ها و اسرائیلی ها حکام فعلی ایران هستند و نقطۀ سوم در راه و روش امام، اصرار ایشان بر اصلاح قانون بود تا قانون شاه پذیرفته نشود.

امام شیوۀ درمان جبهۀ ملی به رهبری محمد مصدق را رد کرد. این جبهه معتقد به شیوۀ اصلاح بود. جبهۀ ملی آمادۀ همکاری با خانوادۀ سلطنتی پهلوی بود. گمان رهبران جبهه ملی این بود که کنار گذاشتن خانوادۀ سلطنتی محال است و چاره ای نیست مگر اینکه برای مدتی خانوادۀ سلطنتی را بپذیرند. به همین خاطر مانع ادامۀ سلطنت شاه نمی شدند و می گفتند او را رها می کنیم تا بدون حکومت سلطنت کند. اما امام خمینی(س) این شیوۀ درمان را رد کرد و اصرار داشت که «او نباید هرگز حکومت کند بلکه باید بیرون برود.»33

7ـ دیدگاههای امام خمینی(س) دربارۀ بدیل بودن اسلام

با تحلیل سخنان امام برای نویسندۀ مقاله مشخص شد که اسلام ـ یعنی حکومت و عقیده ـ بدیلی است که آیت الله  خمینی پیشنهاد می کند. او نه تنها حکومت اسلامی و پرستش خدا را در زمین می خواهد بلکه ولایت فقیه را نیز به معنای وسیع سیاسی اش می خواهد. ایشان ویژگیهایی را به دقت مشخص می کند که منحصر می شود در:

الف ـ هدف، اسلام است

ب ـ ایجاد حکومت اسلامی

ج ـ تحکیم مفهوم دولت محمدی

دـ تصفیۀ تمامی ارکان نظام سابق

الف ـ هدف اسلام است: در ابتدا مشاهده می شود که هدف امام خمینی(س)، اسلام است و برنامه ها نیز اسلامی هستند و این ویژگی در اعلان آشکار هدف ایشان ظاهر می شود: «هدف، اسلام و استقلال وطن و طرد دست نشاندگان اسرائیل و اتحاد با دولتهای اسلامی است. ما مسئول حفظ اسلام هستیم این تکلیف از مهمترین تکالیف شرعی است حتی از نماز هم مهمتر است. این تکلیفی است که شایسته است در راهش خونها ریخته شود. خون ما از خون امام حسین علیه السلام گرانبهاتر نیست که در راه اسلام ریخته شد این ارزش اسلام است که باید حفظ کنیم و به دیگران بیاموزیم.»34

ب ـ ایجاد حکومت اسلامی: از سوی دیگر امام هدفش ایجاد حکومت اسلامی که به دین منظور باید رهبران آن ـ علماـ از مساجد خارج شوند. امام برای این حکومت ویژگیهایی مشخص می کنند بطوری که هیچکس در آن بطور مطلق حکومت نمی کند. حکومت اسلامی، حکومتی شرعی است. «هیچکس حکومت نمی کند، شریعت حکومت می کند، شریعت قانون الهی است میان بشر و دولتهای اسلامی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر خلفاء و سایر افراد گرفته شده است آنها کسانی هستند که قانون نازل شده از سوی خدای متعال و جاری شده بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله را پیروی کردند و رئیس آن حکومت از مسجد می آید «رئیس مسلمان ما کسی است که در مسجد می نشیند و حکم صادر می کند و سپاه اعزام می نماید یا همانطور که روایت شده هنگامی که کسی وارد مسجد می شد نمی توانست پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را بشناسد او نمی توانست پیامبر را از دیگران تشخیص دهد دولت با عدالت کامل اداره می شد.»35

در نظر برخی، امام ولایت فقیه و بازگشت نظریۀ امامت را به عنوان بدیل اسلامی می خواهد. ایشان و سایر فقهای شیعه، چیز جدیدی اضافه نکرده اند. شیعیان 12 امامی، مقلد هستند فکرشان از هر نظریۀ منتقدانه ای نسبت به میراث شیعه که معتقد است امر و سفارش خدا به امت، 12 امام می باشند، خالی است.

سپس صاحبان این نظر تأکید می کنند که امام با این وجود توانست در موارد زیر اجتهاد نماید اولاً: تشخیص واقعیت های مأیوس کننده ای که مسلمانان در آن زندگی می کنند ثانیاً ابراز تناقض این واقعیت ها با اسلام هم عملی و هم و نظری و فکری. ثالثاً تأکید بر عمومیت ولایت فقیه همچون موضعی عملی در آمیخته با اندیشۀ نظری که شیعه به وسیلۀ آن از جمودی که حرکت انقلابی شان را از غیبت امام دوازدهم کند کرده بود رهایی یافت.36 در نظر برخی دیگر از مخالفین اندیشۀ امام خمینی(س) دربارۀ جانشین اسلامی، شیعه و در رأس آنان خمینی معتقدند که اسلام در دولتی تجسم نمی یابد مگر در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و مطابق نظر این کتاب، امام خمینی(س) در سخنان خود نسبت به خلفای راشدین غفلت کرده است.37

چون شیعیان معتقدند که آن خلافت غصبی و غیر شرعی است و امور حکومت از امامان 12گانه و از جانشین آنها گرفته شده است. بنابراین شیعه به خلافت اسلامی در دوره های مختلف تاریخ اسلام حمله می کند و رافضی ها در گذشته و حال تعمداً قصد داشته اند که تاریخ اسلامی را به هر وسیله آشفته کنند.38

به همین خاطر مطابق نظر این کتاب، امام خمینی(س) به خلافت در تاریخ اسلامی به کنایه یا صراحت حمله کرده است. ما با نقطه نظرات پیشین اختلاف داریم چون امام خمینی(س) از این اختلافات پس از انقلاب گذشت. در سخنرانی روز 1 / 4 / 1979 امام به جانشین اسلامی که وی پیشنهاد کرده بود اشاره کرد. ایشان حکومت اسلامی را می خواهد اما نه مستند به قوانین غربی. برای آن تشکیلاتی جهت امر به معروف و نهی از منکر در نظر می گیرد. این حکومت، پرچم اسلامی دولت محمدی صلی الله علیه و آله دارد. او می خواهد تمامی وزارتخانه های نظام سابق را تصفیه کند. ایشان چیزی را می خواهد که مردم می خواهند یعنی «جمهوری اسلامی» حکومتی با قوانین و مطبوعات و وسایل تحقیق و جستجو و وزارتخانه های اسلامی و به همین دلیل معنی محدود ولایت فقیه را رد می کند. این دیدگاه جامع با برگزاری انتخابات مجلس شورا به اجرا درآمد و جمهوری اسلامی به پا شد و حزب جمهوری اسلامی تأسیس گردید.39

ج ـ تحکیم مفهوم دولت محمدی: امام ذهنها را متوجه موضوع دولت محمدی کرد: همان موضوعی است که نظر مخالفینش را از میان برد. «ما سعی می کنیم دولت بنا کنیم. نباید پرچم ایران، پرچم شاهنشاهی باشد، شعارها و نشانه ها نباید شاهنشاهی باشند. باید شعارها اسلامی باشند باید علامت شیر و خورشید از تمام وزارتخانه ها و ادارات حذف شود. باید پرچم ما پرچمی اسلامی باشد باید آثار طاغوت از بین برود و آثار و نشانه ها اسلامی باشند.»40

دـ تصفیۀ تمامی ارکان نظام سابق: امام در دولت جایگزین شدۀ اسلامی اش خواهان تصفیۀ همۀ ارکان نظام سابق می باشد و معتقد است همۀ ادارات باید تصفیه شوند.41

«در وزارتخانه ها خائنین طرد شوند اما همه خائن نیستند. نظامیان شریف باقی بمانند شما فرزندان ملت ایران هستید شما در طول 55 سال بر تمامی مصایب صبر کردید اگر خطایی دیدید به مسئولین اطلاع دهید.»42

امام در راه تصفیه ارکان نظام سابق و برقراری جایگزین اسلامی سه وسیلۀ تحقق را بیان می کند: نابودی حکومتهای ستمگر از طریق برنامه های عملی، انقلاب سیاسی منظم و سپس مقاومت طولانی مدت. در رابطه با نابودی حکومتهای ستمگر امام برنامه هایی مشخص می کند که باید به نکات زیر اشاره شود:

قطع مؤسسات تابع حکومتهای ظالم، سپس ترک همکاری با آنها و دوری از هر عملی که به سود آنهاست و تأسیس مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدید. در رابطه با ضرورت انقلاب سیاسی به عنوان شیوه دوم برای تشکیل حکومت اسلامی دیده می شود که شرع و عقل بر ما واجب می کنند که امور دولتی و حکومتی را ترک نکنیم و دلایل آن نیز واضح است اگر این حکومتها در گمراهی شان به راه خود ادامه دهند نظام و احکام اسلامی تعطیل می شوند. هنگامی که نصوص بسیاری یافت می شوند که نظام غیر اسلامی را به شرک توصیف می کند و حاکم آن را طاغوت می نامند ما مسئول محو آثار شرک از جامعۀ مسلمانان هستیم و امام معتقد است که مقاومت طولانی مدت شیوۀ سوم است که حتی بعد از 200 سال هم می تواند در رسیدن به هدف سهیم باشد. ما توقع نداریم که تعلیمات و تلاشهایمان در زمانی کوتاه ثمر دهد چون تحکیم پایه های حکومت اسلامی نیازمند وقت طولانی و تلاشهای زیادی می باشد و ما می بینیم بسیاری از عقلا سنگی می نهند تا دیگران پس از 200 سال بر آن بنایی بسازند.43

8ـ ویژگیهای دیدگاه امام خمینی(س) برای وحدت نیروهای جنبش احیای اسلامی:

وحدت مسلمانان یا وحدت نیروهای جنبش احیای اسلامی ویژگی بیان شدۀ همیشگی در سخنان سیاسی امام ـ آیت الله  خمینی ـ می باشد «هنگامی که هدفمان اسلام باشد این هدف محقق نخواهد شد مگر با وحدت مسلمانان در تمام جهان و اتحاد با تمام دولتهای اسلامی برای تشکیل صفی واحد در مقابل صهیونیسم و اسرائیل و تمامی دولتهای استعماری.»

این موضوع به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد 1342 در سخنان ایشان آمده است. از نقطه نظر ایشان این وحدت اجتناب ناپذیر است همچنین ایشان از همگان همکاری در میان خود برای بسط عدالت اسلامی که تنها راه سعادت است را می خواهد.»44

ایشان با صراحت به تمام مسلمانان جهان، اتحاد در برابر طاغوتها را اعلان می کند و به نظر می رسد که این سخن از دقیق ترین شیوه هاست: «ای مسلمانان جهان، این مستضعفین تحت سلطۀ ستمگران، بپاخیزید و متحد شوید و از اسلام و از سرنوشت خود دفاع کنید و از فریاد طاغوتها نهراسید. این قرن به اذن خدای قادر، قرن غلبۀ مستضعفین بر مستکبرین و غلبه حق بر باطل خواهد بود.»45

برای ایشان گشودن دست به سوی تمامی جنبش های آزادیبخش جهان اسلام کار سختی نیست «من دست خود را با گرمی به سوی تمامی مسلمانان که راه رهایی از استعمار را می پیمایند و در راه استقلال سیاسی صحیح و شکستن زنجیره های اسارت بیگانه تلاش می کنند دراز می کنم.46

همچنین اعلان می کند «ما با تمامی مظلومان جهان مشارکت می کنیم و تمامی مظلومان جهان را یاری می دهیم» و نیز می گویند «من پشتیبانی خود را از تمامی جنبش هایی که برای آزادی از چنگال نیروهای بزرگ چپ و راست مبارزه می کنند اعلام می کنم.»47

9ـ وصیت امام دربارۀ شرایط نهضت و نظام اسلامی:

وصیت امام خمینی(س) که پس از وفاتش به عنوان پیمان سیاسی و دینی اعلام شد مجموعه ای بسیار مهم است قسمتهایی از آن را دربارۀ شرایط نهضت و احیای اسلامی بیان می کنیم.48

1ـ وصیت به ملتهای اسلامی:

وصیت من به ملتهای اسلامی آن است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می بخشد قیام کنید و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنید تا از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند در این صورت پیروزی را در آغوش خواهند کشید و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنید و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزید و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستید دست برادری دهید که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملت ها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می دهند. به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل شود.

2ـ رد سرمایه داری غرب و مارکسیسم:

امام می گویند: یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر می باشد آن است که اسلام نه تنها با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم کنندۀ توده های تحت ستم و مظلوم موافق نیست بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند و مخالف عدالت اجتماعی می داند. گرچه بعضی کج فهمان بی اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسایل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده اند و باز هم دست برنداشته اند که اسلام طرفدار بی حد و مرز سرمایه داری و مالکیت است و با این شیوه که با کج فهمی خویش از اسلام برداشت نموده اند چهرۀ نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه داری غرب مثل رژیم آمریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند.

در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بی اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستۀ اول قرار گرفته و گاهی با تمّسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سر خود با فهم قاصر خود به پا خاسته و مذهب اشتراکی را تعقیب می کنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق حمایت می کنند.

3ـ وصیت به تمام مستضعفین جهان:

وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر که بتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همۀ کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچیک از دول حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همۀ مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت یایموت محروم بوده و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیانش بکار گرفته اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه توان داشته اند بکار گرفته اند و با حیله های مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بارآوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند. و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان، بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپردۀ آنها نهراسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برآیند و خود و طبقات خدمتگزار متعهد زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همۀ مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همۀ مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند.» در پایان این بحث سخنی شیواتر از سخنان امام خمینی در قسمت پایانی وصیت نامه شان نمی یابم که ادای معانی عمیق و تواضع شایانی است که جز علما و رهبران بزرگ در تاریخ امت ها کسی چنین سخن نمی گوید:

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت وقصور وتقصیر بپذیردو از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند وبدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر  در خدمتند والله  نگهدار این ملت ومظلومان جهان است.

خداوند امام را مورد رحمت وسیع خویش قرار دهد و ما را از علم و جهاد ایشان سودمند فرماید.

 

پی نوشتها

1- Donald, N. Wiber, Iran past and present pp. 332-351.

دربارۀ رهبری دینی ایران نگاه کنید به:

Apipi, Bakshayshi, Ten Decdes, ulama's strujjle Tehran: Islamic Pryajation organiization 1985 pp 5-30.

2ـ اسامه غزالی حزب، بعد اسلانی انقلاب ایران، مجله سیاسات دولتی، شناره 61، 1980قاهره ، مرکز مطالعات سیاسی واستراتژیک اهرام ، ص 126.

3ـ آیت الله  خمینی، حکومت اسلامی، ترجمه دکتر حسن حنفی، قاهره، 1983، ص 8.

4ـ دکتر محمد عماره، اندیشۀ رهبر انقلاب ایران، قاهره، دار ثابت، 1985، ص 28.

5ـ فتحی عبدالعزیز، خمینی راه حل و جانشین اسلامی، دارالمختار اسلامی، قاهره، 1979، ص 7.

همان، ص 25ـ10.

7ـ دکتر حسن حنفی، امام خمینی(س)، جهاد نفس یا جهاد اکبر، قاهره، ص 13.

8ـ مرتضی کتیبی و جان لیون فاندرون، جامعه و دین نزد امام خمینی(س) در ایران، 1900 تا 1980، بیروت، 1985، ص 126ـ25.

همان، ص 125.

10ـ شیخ محمد منظور نعمانی، انقلاب ایران در ترازوی اسلام، قاهره، 1985، ص 28.

11ـ مرتضی کتبی و جان لیون فاندون، پیشین، ص 216.

12ـ محمدجواد مهری، جنبه هایی از اندیشه های امام خمینی، تهران، ص 107ـ 124.

13ـ سخنان امام خمینی(س) در 23 رمضان 1391 قمری، نویسنده برای سخنان امام خمینی(س) به منبع زیر مراجعه کرده است: سخنان برگزیدۀ امام خمینی(س) (4 بخش) مترجم محمد مهری، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران 1402 قمری.

14ـ نامۀ امام خمینی(س) به مراکز علمی در 8 محرم 1378 قمری.

15ـ نامۀ امام خمینی(س) به طلاب و دانشجویان مسلمان در آمریکا به تاریخ 28 جمادی الثانی 1312.

16ـ برای بررسی دقیق حوادث انقلاب و مداخلات غرب و آمریکا در زندگی مسلمانان شیعه و از طریق وسایل ارتباط جمعی نگاه کنید به:

Ervond Abrahamian: Iran Between Tovo revolutions.

17ـ سخنرانی امام 2 جمادل الاولی 1348 قمری.

18ـ آیت الله  خمینی، حکومت اسلامی، منبع سابق، ص 14 تا 35.

19ـ منبع سابق، ص 21 و 22.

20ـ دکتر محمد عماره، اندیشه رهبر انقلاب ایران، منبع سابق، ص 18.

21ـ سخنان تاریخی علیه امتیازات بیگانه در ایران، دکتر ابراهیم الدسوقی، انقلاب ایران، ریشه های ایدئولوژیک، قاهره، ص 144.

22ـ محمدجواد مهری، راهنماییهای امام خمینی به مسلمانان، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1403، ص 57.

23ـ منبع سابق، ص 159.

24ـ سخن امام خمینی(س) دربارۀ کمک به مسأله فلسطین روز 3 رمضان 1392 قمری، تفصیل این بیانات را ببینید در خضرنورالدین: امام در مقابل صهیونیسم، تهران، انتشارات مرکز تبلیغات پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی.

25ـ منبع سابق، ص 24 تا 55.

26ـ منبع سابق، ص 87.

27ـ منبع سابق، ص 81تا 85.

28ـ منبع سابق، ص 85تا91.

29ـ منبع سابق، ص 96.

30ـ منبع سابق، ص 102.

31ـ دکتر ابراهیم دسوقی شتا، انقلاب ایران، ریشه های ایدئولوژیک، منبع سابق، ص 148.

32ـ منبع سابق، ص 148ـ149.

33ـ دکتر کلیم صدیقی، جنبش اسلامی، منبع سابق، ص 81.

34ـ دکتر ابراهیم دسوقی شتا، انقلاب ایران، شاخه های ایدئولوژیک، منبع سابق، ص 631.

35ـ منبع سابق، ص 165.

36ـ دکتر محمد عماره، اندیشه رهبر، منبع سابق، ص 12.

37ـ منبع سابق، ص 13.

38ـ شیخ محمد منظور نعمانی، منبع سابق، ص 181 و 182.

39- Rayimond N. Habiby, fariborz chavidel: khumayni's Islamic republic, pp. 139-151.

40ـ تفصیل این نظر در خطاب تاریخی امام در روز 1 / 4 / 1979 آمده است نگاه کنید به  محمدجواد مهری: رهنمودهای امام خمینی(س) به مسلمانان، منبع سابق، ص 7 تا 13.

41ـ همان منبع، ص 7 تا 13.

42ـ همان منبع، ص 9.

43ـ تفصیل این مطالب در صفحات کتاب حکومت اسلامی آمده است، منبع سابق، ص 111.

44ـ پیام به اتحادیۀ دانشجویان مسلمان در اروپا، 5 / 3 / 1398، قمری، محمد جواد مهری، جنبه هایی از اندیشۀ خمینی، ص 111.

45ـ منبع سابق، ص 113.

46ـ سازمان تبلیغات اسلامی، پیرامون وحدت اسلامی، تهران، چاپخانه سپهر، 1404، قمری، ص 14.

47ـ همان منبع، ص 14.

48ـ متن کامل وصیت نامه را ببینید دکتر رفعت سید احمد، وصیت امام، دارالشرقیه، 1989، قاهره.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 75.



[1] )) دکترای علوم اسلامی، مدیر مرکز مطالعات و پژوهشهای یافادر مصر.

. انتهای پیام /*