تمدن اسلامی و قدرت دریایی*

منابع اسلامی، نخستین حضور مسلمانان در پهنۀ دریاها و اقیانوسها را سال پنجم بعثت می دانند. در این سال گروهی از مسلمانان (حدود 15 نفر) به دستور نبی گرامی اسلام(ص) و به سرپرستی «عثمان بن مظعون» پنهانی از مکه بیرون رفته و از طریق بندر شعیبه (جدّه فعلی) با دو کشتی بازرگانی از راه دریای سرخ خود را به حبشه رساندند.[1]

شاید برای اینان که در قالب یک گروه ساده و فاقد تجهیزات نظامی چنین حرکتی را آغاز کردند، قابل تصور نبود که روزی بر مهمترین دریاها و حساسترین تنگه ها و آبراههای استراتژیک جهان حکمروایی کنند. امّا این مهم در نتیجۀ عنایات خاصّ الهی، غیرت، شهامت، شهادت طلبی، اعتماد به نفس، مهارت جنگی، سازماندهی نظامی و خودکفایی تسلیحاتی مسلمانان به انجام رسید.

 پس از رحلت خاتم الانبیاء(ص) و غروب آفتاب رسالت، سیاست و مرام خلفای اوّل و دوّم در مخالفت با حرکت دریایی مانعی بزرگ در تجلّی قدرت دریایی اسلامی بود؛ به نحوی که فرزند خطّاب، آب را کافری خیانت پیشه می دانست که وفای آن ندارد تا مسلمانان بر آن سوار شوند.[2]

با این حال تحرکات دریایی مختصری صورت پذیرفت که سر پلی برای فتوحات

دریایی بزرگ مسلمانان و چشم اندازی زیبا در این زمینه بود.

در همین راستا، در سال 19 هجری مسلمانان از طریق حاشیه مدیترانه و شبه جزیرۀ سینا وارد مصر شدند، شهر اسکندریه مرکز مصر و بزرگترین بندر مدیترانه را در کنترل خویش درآوردند و از این راه بر قسمتی از آفریقا دست یافتند.

با فتح مصر، مسلمانان که سرزمین اصلیشان ساحل شرقی دریای سرخ بود، ساحل غربی آن را هم در اختیار گرفتند و بین مصر و حجاز ارتباط دریایی برقرار شد و بتدریج پس از موافقت خلیفۀ سوم با جنگ دریایی، مسلمانان به سمت مدیترانه گسیل شدند. بنابراین فتح مصر، شام و فلسطین گامهای آغازین بروز قدرت دریایی اسلامی شد.[3]

 مدیترانه، بستر قدرت دریایی مسلمانان

دریایی مدیترانه به عنوان آوردگاه مسلمانان، بستر قدرت دریایی آنان نیز بود. این دریا از جهات سیاسی، نظامی و اقتصادی جایگاه خاصّی در معادلات قدرتهای آن عصر داشت و از لحاظ سیاسی در نقطه ای واقع شده بود که امروز آن را مرکز و نقطۀ اتصال سه قارۀ اروپا، آسیا و آفریقا می دانیم؛ لذا هر قدرتی که بر مدیترانه حاکم می شد، بر شهرهای ساحلی سه قاره و از آنجا بر نقاط مهم داخلی آنها مسلط می شد. مسلمانان با درک این حساسیت سعی کردند تا بیزانس را چونان دولت ساسانی منهدم کنند، ولی چون در این راه موفق نشدند، اقدام به جلوگیری از نفوذ آنها از راه دریا کردند و آنان را در قسطنطنیه محدود و محصور نمودند.

از نظرگاه اقتصادی هم قبل از تسلط مسلمانان بر این دریا، ایران و روم در اقیانوس هند و مدیترانه تجارت و بازرگانی می کردند و همیشه این دو قدرت بر سر راه تجاری مدیترانه به مصر و دریای سرخ با هم در رقابت بودند. امّا مسلمانان بافتح مصر و اسکندریه سکوی پرشی به مدیترانه به دست آوردند و سرزمینهای غربی را به مصر متصل ساختند و با تسلّط بر این دریا، تمامی این حوزۀ اقتصادی را در کنترل خویش درآوردند.

فکر ایجاد نیروی دریایی قدرتمند اسلامی زمانی شکل گرفت که پس از فتح مصر و شام، حاشیۀ ممتدی  از سرزمینهای ساحلی مدیترانه به قلمرو مسلمانان افزوده شد. لذا برای حفظ و نگهداری بنادر در مقابل خطرات دشمن خارجی، وجود چنین نیرویی ضرورت یافت. رقیب دریایی مسلمانان، دولت روم شرقی (بیزانس)، و منطقۀ درگیری دریای مدیترانه بود.

تهیۀ ابزار و ادوات دریایی از نیازهای اولیۀ مسلمانان بود. مصر کشور صنعتگران دریایی بود و بی گمان «قبطیهای» مصر از دانش یونانی (که اسکندریه مرکز آن دانش بود) بهرۀ بسیار گرفته بود و تنها کمبود مصر، الوار چوب بود که آن هم از سوریه تهیه می شد. بنادر عمدۀ سوریه یعنی «صور» و «عکا» با اینکه پایگاه دریایی مسلمانان بود ولی این کشور فاقد صنعت کشتی سازی در کرانه های خود بود.

بزودی در کرانه های سوریه، مرکز کشتی سازی دایر شد. کارگران فارس که در «انتاکیه»، «حمص» و «بعلبک» مانده بودند به آنجا آورده شدند و از کشتی سازان «فنیقی» که برای ناوگان بین النهرین کار می کردند، استفاده شد. آن دسته از قبطیان مصر (ساکنان اصلی مصر) هم که در نیروی دریایی مسلمانان فعّال بودند، برای تکمیل ناوبانهای عرب مسلمان به سوریه آمدند و نتیجه، آن شد که مسلمانان کشتیهایی به نام «اساطیل» ساختند. بعدها در سال 53 هجری، معاویه دستور ساخت اولین کارگاه کشتی سازی را در جزیرۀ «روضه» (مصر) صادر کرد.[4] امّا اولین «دارالصناعة» و کارخانه کشتی سازی در اسلام رسماً از زمان «عبدالملک بن مروان» (65 هجری) آغاز به کار کرد و «حسان بن نعمان» مأمور شد تا دایرۀ کشتی سازی را که در تونس بود توسعه دهد. او نیز متخصصان بسیاری را استخدام و مسلمانان را برای تهیه کشتی، اسلحه و ملّاح جنگجو ترغیب نمود.[5]

با تمهید چنین مقدماتی، مسلمانان در سال 31 هجری «به سیسیل» (بزرگترین جزیره مدیترانه) هجوم آوردند، در سال 53 هجری «قسطنطنیه» (پایتخت امپراتوری بیزانس) را محصور و جزیره «رودس» را فتح کردند. فتح شمال آفریقا در سال 86 هجری پایان یافت؛ اسپانیا در سال 92 هجری و پرتغال چند سال بعد فتح شد و دنبال آن تنگۀ استراتژیک «جبل الطارق» که گلوگاه مدیترانه به اقیانوس اطلس بود در حیطۀ قدرت آنان در آمد و قدرت دریایی مسلمانان به حدّی رسید که شهر «ناربون» فرانسه بر ساحل دریا را در 102 هجری فتح کردند تا جایی که «شارل مارتل» پادشاه فرانسه آنجا را محاصره کرد، امّا نتوانست آن را از چنگ مسلمانان رها سازد. این شهر به عنوان پایگاه نظامی اسلامی در خاک اروپا محسوب می شد.

می توان مدّعی شد که در سال 105 هجری، مسلمانان حاکم بلامنازع این دریا شدند و مرکز عملیّات دریایی آنها از مصر و آفریقا به غرب مدیترانه منتقل شد.[6]

با اینکه تمامی حکومتهایی که در قلمرو اسلام عهده دار مناطق دریایی شدند بخوبی به دریانوردی و حفظ کیان آبهای اسلامی پرداخته و بدان اهتمام خاصّی داشتند؛ امّا امویان اندلس، فاطمیان مصر و ترکان عثمانی، قدرت دریایی مسلمانان را به اوج خویش رساندند.

نگاهی گذرا به رشد، ترقی و درخشندگی قدرت دریایی مسلمانان در این ادوار، ما را با زوایایی از تاریخ پرعظمت اسلام و مسلمین آشنا می سازد.

 امویان اندلس و تسلط بر جزایر مدیترانه

اگر چه در عصر بنی امیّه، مسلمانان بر سواحل غربی و شرقی و برخی جزایر دریای مدیترانه مستولی شدند، امّا کار فتح تمامی جزایر این دریا در دورۀ امویان اندلس (132 _ 897 هجری) به انجام رسید.

آنان در سال 190 هجری به جزیرۀ «کورس» هجوم بردند، ساردنی را در 205 فتح کردند، بندرگاه «سالونیک» در قلب یونان را به سال 202 از آن خود نمودند، جزایر «میورقه» و «مینورقه» را در 234 فاتح شدند و از سوی دیگر «اغلبیان» دست نشاندۀ عباسی جزیرۀ «مالت» را در 256 به تصرّف درآوردند.[7]

شاید بتوان دورۀ حکومت پنجاه سالۀ «عبدالرحمان» سوم در اسپانیا را، اوج ترقی مسلمانان در اسپانیا و دریای مدیترانه دانست. او با اختصاص بودجه فراوان به بخش نظامی، پایۀ ارتش را قوی و محکم کرد و با دستیابی به نیروی دریایی وسیع این قدرت را پیدا کرد تا با خلفای فاطمی مصر بر سر تفوق و برتری در دریای مدیترانه رقابت کند. لشکر آن روز اسلامی اسپانیا _ به گفتۀ نویسندگان غربی _ بهترین لشکر دنیا به شمار می رفت تا جایی که پادشاهان آن روز اروپا آرزو می کردند جزو همپیمانهای عبدالرحمان باشند. لذا سفرای امپراتوری بیزانس و سلاطین آلمان، ایتالیا و فرانسه به دربارش رفت و آمد می کردند.[8]

بدین ترتیب در سایۀ نیروی دریایی مجهز و نیرومند، امویان اندلس به تمام بندرگاههای اروپا، آسیا و آفریقا کالاهای تجاری حمل می کردند و برای مدتی زیاد، مسلمانان به تنهایی سیادت تمامی دریای مدیترانه را از لحاظ کشتیرانی در دست داشتند.[9] آنان بر سرزمینهای اسپانیا، جنوب فرانسه و تمامی جزایر دریای مدیترانه حکومت داشتند.

 عباسیان، فاطمیان

بنی عباس به نیروی دریایی بی اعتنا بودند و بیشتر توجّه آنان به دریا برای مقاصد تجاری و بازرگانی بود و از اعراب مسلمان ساکن در مصر، سیسیل، مغرب و اندلس به عنوان واسطۀ بازرگانی بین آسیا و اروپا استفاده می کردند. کشتیهای مسلمانان در مدیترانه، مسیر «انتاکیه» (ترکیه فعلی) تا «جبل الطارق» را 36 روز طی می کردند. انتاکیه که معتصم عباسی آن را مستحکم کرده بود، معتبرترین بندر تجاری، و «صور» بندر جنگی آنان بود. کارگاههای کشتی سازی در این شهر دایر بود و کشتیهایی که به مصاف رومیان می رفتند از همین شهر (صور) بادبان می گرفتند.[10]

با این حال علی رغم این بی توجهی عباسیان به جنگ دریایی، مسلمانان در سال 190 هجری جزیره قبرس را فتح و آن را از چنگ رومیان خارج کردند و اغلبیان دست نشاندۀ آنان، جزیرۀ سیسیل یا بزرگترین جزیرۀ مدیترانه را در 289 هجری کاملاً به تصرف خویش درآوردند.[11]

همزمان با امویان اندلس، فاطمیان (297 تا 566 هجری) از بزرگترین دولتهای مسلمان بودند که به دریا و دریانوردی و سازماندهی نظامی در دریا اهتمام ویژه ای داشتند.

علّت این توجه را باید در وجود دشمنانی همچون دولت بیزانس، امویان اسپانیا و عباسیان بغداد دانست.

فاطمیان جهت تثبیت نفوذ سیاسی خود در سرزمین مغرب و رقابت با نیروی دریایی امویان و برای برتری دریایی در مدیترانه غربی و حمله به سواحل ایتالیا که مشرف به دریای آدریاتیک بود، بر ناوگانهای جنگی خود متکی بودند. آنان در دورۀ سلطه شان بر مصر و شام، سواحل دریای سرخ و سواحل شرقی و جنوبی این دریا را در کنترل داشتند و «معز» خلیفه فاطمی برای دفاع از این سرزمینهای وسیع و طولانی، ناوگان خود را مطابق با اوضاع سیاسی روز منظم کرد.

او با اینکه در اسکندریه، میاط، تنیس، عسقلان، طرابلس، صور و صیدا پایگاه داشت، تعدادی از کشتیهای خود را جهت حراست از مغرب نزدیک و میانه و نیز برای جلوگیری از خطر امویان؛ و گروهی را برای ادامۀ نبرد دریایی در سیسیل و جنوب ایتالیا باقی گذاشت. سرزمین شام به علت مرزهای خشکی و آبی بسیاری که با بیزانس داشت، از سوی فاطمیان سرزمین جهاد و مبارزه خوانده می شد.

درگیریهای نظامی متعددی بین ناوگان فاطمی و بیزانسی در مدیترانه رخ داد. چنانچه در یک درگیری در سال 383 هجری هفتاد رومی به اسارت درآمدند، در سال 386 نیز دویست رومی چنین سرنوشتی داشتند و در سال 389 که بیزانسیها طرابلس شام را محاصره کرده بودند، به دلیل جنگ مردانه نیروهای فاطمی با آنها، «باسیل» دوّم از ادامه محاصره چشم پوشید.

فاطمیان در نبرد دریایی با اروپائیان همان سیاست اغالبۀ شمال آفریقا را پی گرفتند؛ یعنی ناوگان فاطمی از پایگاههای سیسیل و ساردنی، سواحل جنوبی ایتالیا را که در دریای تیرانی و آدریاتیک بود مورد حمله قرار می دادند. چنانچه در سال 310 هجری «مسعود الفتی» شهر «زغاتی» را فتح کرد و سه سال بعد «ابواحمد جعفر» شهر «واری» در جنوب ایتالیا را تصرف کرد.

صابر الفتی در سال 315 با 44 فروند کشتی جنگی در سواحل ایتالیا دست به حمله زد و با غنایم بسیاری بازگشت. در سال 317 حملات پی در پی فاطمیان به «دارند»، «تارانت»، «سالیرنو»، «نابل» و سپس «جنوا»، «ساردنی» و «کورس» ادامه یافت و در سال 333 هجری در اثر آزادی جنوا و هجوم بزرگ دریایی به ساحل جنوبی فرانسه، فعالیت نیروی دریایی فاطمی فزونی یافت؛[12] به نحوی که ابن خلدون قدرت دریایی آنها را اینگونه می ستاید:

«سپاهیان اسلام به وسیلۀ نیروی دریایی خویش، از سیسیل تابّر بزرگ روبروی آن (اروپا) در ساحل شمالی دریانوردی می کردند و با پادشاهان اروپا به نبرد سخت برمی خاستند.

ملتهای مسیحی نیروی دریایی خود را به سواحل  فرنگ و اسلاوها و جزایر رومانی (شاید یونان) به جانب شمال شرقی دریای روم عقب بردند و آن نواحی را ترک کردند ولی نیروی دریایی مسلمانان چنان بر ایشان تاختند که گویی شیر بر شکار خود هجوم می برد و بیشتر سطح این دریا از گروههای نظامی و بسیج مسلمانان آکنده شد و آنها در راههای دریایی آنجا به منظور جنگ و یا سفرهای صلح آمیز رفت و آمد می کردند؛ چنانکه اثری از نیروی دریایی مسیحیان به جای نماند و حتّی تخته پاره هایی هم از آن در روی آب شناور نبود.»[13]

 عثمانی

فتح قسطنطنیه پایتخت امپراتوری بیزانس در سال 858 هجری / 1453 میلادی توسط «سلطان محمّد فاتح» و نقش بارز نیروی دریایی عثمانی در این پیروزی، حاکی از برتری قدرت دریایی مسلمانان بر دیگر قدرت جهانی آن عصر یعنی امپراتوری روم شرقی (بیزانس) است.

دورۀ اوج خلافت عثمانی مقارن با سلطنت «سلیمان قانونی» (باشکوه) بود که هرگز هلال عثمانی این همه خشکیها و دریاها را در فرورفتگی قوس خود جای نداده بود. هیچ کشور پهناور دیگری به جز «ایران هخامنشی» و «روم دورۀ آنتونینها»، چنین امتیازی از لحاظ وسعت نداشته است.[14]

در دورۀ سلیمان، فتوحات نمایان دریایی ترکان، سواحل جنوبی مدیترانه را تا اقصای مراکش، آسیا، آفریقا، سوریه، فلسطین و بین النهرین که اسلاف او گرفته بودند، افزوده بود.

در طرابس و الجزایر پاشایان ترک حکمرانی می کردند و تونس دست نشاندۀ او بود.  

در اروپا هم سرحدّات به آنسوی مجارستان رسیده بود. خان تاتارهای قدیم که متصرفاتش شامل تمام ساحل جنوبی دریای سیاه بود، برتری عثمانی را قبول داشت، به همین جهت دریای سیاه همچون دریای اژه یکی از دریاچه های عثمانی بود.

شرق دریای مدیترانه که دولت «ونیز» هنوز جزیره «قبرس» و «کرت» را داشت در تحت تسلّط کشتیهای عثمانی بود، بخصوص آنکه متصرفات سواحل شمال آفریقا، مراکز و پناهگاه مطمئنی برای آنها بود تا بتوانند بر جزایر دست اندازی کنند.[15]

سلیمان، راهزنان دریایی تونس، الجزیره و طرابلس را به نیروی دریایی خویش ملحق کرد. «خیرالدین باربادوس» هم که بر الجزایر و نواحی ساحلی شمال آفریقا سلطه داشت، از موقعیت خود در سواحل آفریقا استفاده کرد و کشتیهایی را که مرکّب از کشتیهای بسیار سبک و قابل جنگ و دریانوردی بود توسعه داد و منصب «قپودان پاشا» یعنی فرماندهی کل نیروی دریایی عثمانی را از سلطان دریافت کرد.[16]

بعد از این ناوگان عثمانی به فرماندهی نامدارترین دریاسالاران امپراتوری، آبهای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند را پیمودند. یکی از این دریاسالاران به نام «پیری رئیس» اقیانوس هند را گشت و امپراتوری عثمانی را تا یمن، عدن و خلیج فارس گسترش داد و برای دریاها اطلسی تهیه کرد.[17]

بنابراین در زمان سلیمان، افرادی همچون خیرالدین باعث سرکوب و اختلال در امور قدرتهای اروپایی آن زمان می شدند و پس از سلیمان هم مجاهدان اسلامی به علت موقعیت برترشان در مدیترانه، تجارت و حرکات دریایی دشمنان اسلام مانند اسپانیا، فرانسه و ایتالیا را مختل می کردند. ضمن آنکه آنان در قلمرو عثمانی بودند و از پشتیبانی آنان برخوردار. راهزنان در واقع نیروهای غیررسمی بودند که سلطان در جهت منافع خود در زمانها و مأموریتهای گوناگون از آنان بهره می جست.

ویل دورانت مورّخ شهیر غرب در اعتراف به عظمت مسلمانان در این دوره می گوید:

«برای ما که در قالبهای مسیحیت محدود شده ایم، دشوار است که بتوانیم این حقیقت را بپذیریم که از قرن 8 تا 13 میلادی (1 تا 7 هجری) اسلام ازجهات فرهنگی، سیاسی و نظامی از اروپا برتر بوده است. حتی در قرن 16 م _ 10 هجری که انحطاط آن فرارسیده بود، قلمرو اسلام از آنسوی دهلی تا کازابلانکا، از آدریانوپل تا عدن و از تونس تا تمبوکتو را فرا گرفته بود.»

وی می افزاید: «در زمان سلیمان، سپاه او و فنون نظامی اش در دنیا نظیر نداشت و هیچ سپاه دیگری در بکار بردن توپخانه، تخریب دژها، مهندسی نظامی، انظباط، روحیۀ جنگی، دقت در تأمین سلامتی لشکریان و بالاخره در روش آذوقه رساندن به افراد سپاهی در فواصل دور به پای سپاه عثمانی نمی رسید.[18]

پرواضح است که به تبع چنین تجارب و آمادگی، سپاه عثمانی هم با توجه به اشارات صفحات قبل دارای قدرت و شوکت بوده آنچنان که با قدرتهای بزرگ دریایی آن عصر یعنی فرانسه، اسپانیا و ایتالیا در ستیز و پیکار بوده  و جلوه گری می کرده است.

 ویژگیهای نیروی دریایی اسلامی در عصر تسلط بر مدیترانه

همان طور که گفته شد، دورۀ تسلّط مسلمانان بر مدیترانه عصر طلایی قدرت دریایی آنان بود. نیروی دریایی اسلامی در این دوره ویژگیهایی داشت که بیان آنها تا حدودی زمینه های آن رشد و نیز افراد و تمدنهای دخیل در کسب عظمت دریایی مسلمانان را معلوم می دارد.

اعراب جاهلی در عین تهوّر و شجاعتی که داشتند، از فنون پیچیدۀ جنگی بی اطّلاع بودند، چرا که اقتضای جنگ قبیله ای کوتاه مدّت و کم حجم چنین بود.

امّا در مقابل، ایرانیان و رومیان نسبت به فنون و نقشه های جنگی آشنا بودند. اعراب مسلمان بتدریج توانستند آن روح سلحشوری و جنگاوری را در قالب شیوه های نوین و کلاسیک نظامی ریخته  و با تجربۀ حاصل از جنگهای مختلف با دشمنان اسلام، در فتوحات بعدی به صورت سپاهی منظم و آشنا با سلاح و تاکتیک آن روز ظاهر شوند.

از سوی دیگر ساکنان سواحل مدیترانه، بیش از همۀ ملتهای دریانورد در امر کشتیرانی تمرین می کردند؛ چنانکه رومیان و فرنگیان و گتها در ساحل شمالی این دریا بودند و بیشتر جنگها و بازرگانیهای ایشان به وسیله کشتی انجام می شد و از این رو در کشتیرانی و جنگهای دریایی و راندن ناوهای جنگی در آن دریا مهارت داشتند. مسلمانان بخشی از تجارب دریایی خود را در برخورد با اهالی مناطق ساحل شمالی به دست آوردند.[19]

بعلاوه چون مسلمانان به کشورداری رسیدند و ملتهای دیگر خدمت آنان را گردن نهادند و در زیر فرمانروایی آنان واقع شدند، هر هنرمند و صنعتگری فراخور هنر و فن خود به مسلمانان تقرّب جست و مسلمانان در نیازمندیهای دریایی، گروهی از ملّاحان بیگانه را از ملل گوناگون استخدام کردند و در فنّ دریانوردی و کشتیرانی به تمرین پرداختند و رفته رفته شیفته آن شدند تا بدین وسیله جهاد کنند و به ایجاد کشتیها و نبرد با ناوهای بزرگ همت گمارد. و نیروی دریایی خویش را مملو از مردان جنگی و انواع سلاحها کنند. بخشی از این ناوگانها را برای جنگ با کفاران و بخش دیگر را برای حفاظت از سواحل خود در شام، آفریقا و اندلس اختصاص دادند.[20]

در زمینه انسانی، پس از ورود مسلمانان به آفریقا و اروپا، بزرگترین ملّتی که در فتوحات اسلامی در اروپا و اسپانیا مسلمانان را یاری کردند، بربرها بودند. این مردم در کوههای اطلس و نواحی پراکنده آنجا از مصر تا اقیانوس اطلس و از دریای مدیترانه تا سودان سکونت داشتند. اینها وقتی به اسارت مسلمانان درآمدند، در فتوحات بعدی، مسلمانان را یاری دادند.[21]

در تسلیحات، مسلمانان از انواع کشتیها که به منظور کارهای مختلف سازمان رزم ساخته شده بود، استفاده می کردند. «الشونی» بزرگترین ناو جنگی بود. دارای 4 برج که هم برای دفاع و هم برای هجوم به کار برده می شد و بر فرازشان منجنیق بود. این رزمناو در حکم رزمناو فرماندهی بود و ماهرترین ناویان را داشت.

«الحراقه» برای پرتاب آتش، «ذوالبطس» جهت کارهای امدادی، «عشاریات» برای عملیات سرعتی، «الدرمونه» برای امدادهای پزشکی، «اللجام» جهت سوراخ کردن ناوهای دشمن، از جمله کشتیهای مورد استفادۀ مسلمانان در مدیترانه بودند.[22]

 «آتش یونانی» اسلحه ای بود که در قرن هفتم میلادی رومیان به کار می بردند تا اینکه مسلمانان ساخت آن را فرا گرفتند و پس از تهیه، آن را «نفت جهنده» نام گذاشتند.

این اسلحه ترکیبی بود از گوگرد و پاره ای املاح شیمیایی و مواد روغنی که آن را به شکل مایع درآورده و در استوانه می ریختند و در جلو کشتی می آویختند و همین که به دشمن می رسیدند، آن مواد را آتش زده و به شکل کره های نورانی پرتاب می کردند. گفته اند که علت عدم توفیق مسلمانان در حملات اولیه به قسطنطنیه و شهرهای روم، استفاده رومیان از این سلاح علیه آنان بوده است.[23]

پس از ورود مسلمانان به دریای مدیترانه، آنان نتایج تجربیات خود در اقیانوس هند را به آنجا منتقل کردند. در اقیانوس هند بود که بادبانهای لاتین (علی رغم نام غربی آن) برای اولین بار توسّط مسلمانان اختراع شد. آنان نوعی کشتی به نام «کاراول» را به مدیترانه بردند که قادر بود در برابر باد مخالف مقاومت و آنگاه حرکت کند. اروپائیان با کامل کردن این کشتیها به پیمودن اقیانوسها و مسافرتهای دریایی دست زدند و اکتشافات بزرگی بخصوص توسط اسپانیاییها و پرتغالیها صورت گرفت.[24]

در همین دوره نیز مسلمانان از چراغ دریایی که استوانه بزرگی برای راهنمایی کشتیهای شب پیما بود، استفاده می کردند.[25]

 نقش علم جغرافیا در پیشرفت قدرت دریایی

یکی از وجوه توسعه و ترقی تمدن اسلامی، رویکرد مسلمانان به دریاها و موفقیتهایی است که به ظهور رساندند. در این راه، علم جغرافیا مقدمه ای بر شالوده چنین تمدّنی شد؛ به نحوی که می توان پیشرفت آنان در این علم را که موازی با توسعۀ قدرت دریایی بود، موجب اکتشافات بزرگ دریایی، ترقّی فنون دریایی، سازماندهی نظامی در دریاها، شناخت راههای دریایی و تدوین راهنامه ها، ترسیم نقشه های جغرافیایی و در یک کلام پیشرفت در تمدن بشری دانست.

البته گرایش مسلمانان به جغرافیا هم زمینه ها و دلایل متعدّدی داشت:

سفارشات شریعت مقدس به سیر در ارض و تدبّر در احوال کائنات و تأمل در اسرار آیات الهی، فتوحات درخشان اسلامی و آشنایی با سرزمینهای جدید، وجود راههای برّی و بحری در قلمرو وسیع اسلامی، توسعه قلمرو اسلامی و نیاز به جمع آوری اطلاعات از سرزمینهای مجاور برای مقاصد نظامی، جنب و جوش بازرگانان، سیّاحان و حاجیان را می توان در این زمره دانست.

مسلمانان در جغرافیا پیرو نظریۀ «بطلمیوس» (منجم، جغرافیدان و ریاضی دان قرن 2 میلادی در اسکندریه) بودند و کتاب او شالودۀ علم جغرافیا در بین آنان بود. امّا اطلاعات جدید خود را به معلومات جغرافیایی بطلمیوس افزودند و نقشه های صحیحتری نسبت به یونانیان ترسیم کردند.[26]

عصر درخشان جغرافیا در حوزۀ اسلامی در قرن سوّم هجری / نهم میلادی با ظهور اندیشمندانی همچون «یعقوبی»، «ابن خرداد» و «ابن فقیه» آغاز می شود. یعقوبی را به خاطر شهرت کتابش (البلدان) معلّم جغرافیای مسلمین می نامند و کتابش قدیمیترین کتاب در این زمینه است که از مسلمانان در دست است.[27]

در همین قرن بود که از برکت برقرار شدن دستگاه برید (چاپار) و نیازمندی به شناختن راههای ارتباطی استانهای مختلف با یکدیگر، مجموعه تألیفاتی به نام «المسالک» (راهها و کشورها) تدوین شد که در آن ضمن بیان عوارض طبیعی، به توصیف وضع راهها، بنادر، انواع حرفه ها، آداب و رسوم و تاریخ مناطق مختلف می پرداختند و نقشه هایی بدان ضمیمه می کردند. بزرگانی چون «ابن خردادبه»، «کندی» و در قرنهای بعد «اصطخری» و «ابن حوقل» مؤلفین چنین آثار گرانبهایی بودند.[28]

 تأثیر تمدن اسلامی در پیشرفت دریایی تمدن بشری

تمدن اسلامی که در سایۀ توسعه قلمرو آبی مسلمانان حاصل شد، بدون شک در تمدنهای دیگر بشری و کشف سرزمینهای دیگر تأثیر بسزایی داشته است. بخشی از این تأثیرها عبارتند از:

قرن سوم و چهارم هجری / نهم و دهم میلادی عصر طلوع کشتیرانی در اقیانوس هند توسط ناخدایان مسلمان و کشف خاور دور است. نخستین توصیف از سرزمین کهن چین مربوط به قرن سوّم است که تاجر مسلمانی به نام سلیمان از راه بندر سیراف در خلیج فارس به دریای هند و سواحل چین رفت و سپس گزارش سفر دریایی خود را در سال 851 میلادی به رشته تحریر درآورد. آنگاه یکی از هموطنانش به نام «ابوزید سیرافی» آن را تکمیل نمود.

سلیمان در این سفرنامه علاوه بر آداب و رسوم مردم آن منطقه دربارۀ طرز تأثیرپذیری دریانورد در برابر نمودهای دریایی، ابرهایی که گاه بر کشتیها سایه می افکند، گردابها و طوفانهای دریایی که کاروانها را به خطر می اندازد و نیز امواج خروشانی که مانند آتش کشتیها را محاصره می کنند، مطالب متنوّعی دارد.

سفرنامۀ دریایی سلیمان که در سال 1811 میلادی به فرانسه ترجمه شد، اولین کتابی است که راجع به شهرهای چین در اروپا منتشر شده است و این در حالی است که سفرنامۀ مارکوپولوی ونیزی که به چین سفر کرده بود پنج قرن پس از سلیمان یعنی در سال 1309 میلادی نوشته شد.[29]

در حدود سال 400 هجری یک بحرپیمای مسلمان با سفینه ای هندی حتی سواحل آفریقای جنوبی، را دید. از طریق بحر سند قسمتی از سواحل چین تا کره مورد سیاحت بحرپیمایان مسلمان واقع شد و قرنها قبل از اروپاییها، مسلمانان ژاپن را می شناختند.

نام این سرزمین مجهول را «محمود کاشغری» «جبرکه» و «رشیدالدین فضل الله» «چیمنگو» گفته اند. لفظی که ظاهراً همان نامی است که مارکوپولو چند قرن بعد از آن به عنوان «زپینگو» یاد می کند و این به تلفظ امروزی فرانسوی و انگلیسی اش نزدیک است.[30]

برخی از تحقیقات و پژوهشهای علمی جدید معترف است که قارّه آمریکا قبل از آنکه کریستف کلمب در قرن 16 میلادی آن را کشف کند، توسط مسلمانان کشف شده است.

به عنوان مثال داستان جوانانی از شهر لیسبون پرتغال در حدود قرن 4 هجری / 10 میلادی است که به سفر جسورانه ای دست زدند. آنان در جستجوی بحر ظلمات چندین ماه در دریاها به سیر و سیاحت پرداختند و پس از تحمل سختیهای فراوان بازگشتند.

تنها «ادریسی» (جغرافیدان قرن پنجم هجری) در «نزهةالمشتاق» به این سفر اشاره کرده است. به هر ترتیب از سیاق گفتۀ ادریسی برمی آید که این گروه به لیسبون بازگشتند و خویشان خود را از وقایع و رویدادها آگاهانیدند، امّا هموطنان این قوم، ایشان را جوانان ماجراجو و جسور یافتند.

بر اساس نقل ادریسی به دلایل زیر می توان کشف آمریکا را به مسلمانان منسوب دانست.

1 _ وجود لغات عربی در زبان ساکنان اولیۀ آمریکا و اینکه کلمب در سفر سومش افراد سیاه و طلای آفریقایی یافته و شهرنشینی و تمدّن برخی از بومیان آمریکا به تمدن اسلامی شباهت زیادی داشته است.

2 _ شک نیست که اعراب از ناوگانهای خود در اقیانوس اطلس برای دفاع از حکومت خود در مغرب و اندلس بهره  برده اند و آگاهی آنها از سواحل این اقیانوس و جزایر نزدیک خود امری بدیهی است.[31]

در هر صورت می توان ادّعا کرد که بعضی از جغرافیانویسان اسلام، ظاهراً از روی فرضیات یا اطلاعات هندوان، قرنها پیش از کشف آمریکا برخوردند به اینکه در آن سوی نیمکرۀ مسکون هم باید خشکی باشد و همین فرضیه بود که کریستف کلمب را به کشف قارۀ جدید رهنمون شد.

به درستی معلوم نیست که از این گنجینۀ تحقیقات جغرافیایی مسلمانان، اروپاییها (قبل از شروع اکتشافات جغرافیایی خویش) تا چه حدّ خبر داشته اند، امّا لااقل کتاب ادریسی، عالم مسلمان اندلسی که مجموعه ای از جغرافیا و نقشۀ عالم را از روی کتب سابقین برای «راجر» دوّم پادشاه نرمان جزیرۀ سیسیل تصنیف کرد و آن را «نزهةالمشتاق» یا «راجریه» نام نهاد، نمی بایست برای اروپاییها مجهول مانده باشد. نقشه های ادریسی در این کتاب نمونۀ کامل نقشه برداری در دوره ای بود که هنوز اروپا قرون وسطای خویش را می گذراند و از این عوالم بی نصیب بود.

«تقویم البلدان» «ابوالفدا» (قرن 8 هجری / 14 میلادی) هم در نیمه اوّل قرن 17 میلادی هنوز مورد استفادۀ اروپاییها بود. به عقیدۀ پاره ای از اهل تحقیق، اروپا در تمام قرون وسطی اثری که بتوان آن را با کتاب ابوالفدا مقایسه کرد، بوجود نیاورد.[32]

پس از ظهور دریانوردان و جهانگردان نامداری همچون سهل بن  ابان و ابن جبیر که در قرن 6 هجری / 12 میلادی شهرت جهانی داشتند، به قرن 9 هجری / 15 میلادی می رسیم که دورۀ شکوفایی و ترقی دانش بشری در زمینه علوم دریانوردی و جغرافیا و گسترش راههای اقیانوسهاست. در این دوره دریانوردان استفاده از قطب نما را فراگرفتند، در تئوریهای جغرافیایی تغییراتی بوجود آمد و کرویّت زمین به اثبات رسید.

یکی از دانشمندان بزرگ اسلامی که در زمینۀ راههای دریایی به حدّی از علم و تجربه رسیده بود که دریانوردان دیگر از رسائل او استفاده می کردند؛ «ابن ماجد جلفاری» است. تأثیر آثار او در دریانوردان پرتغالی و اسپانیایی در همین قرن سبب آن اکتشافات بزرگ شد. شهرت او در زمینه نوشتن رهنامه های دریایی است.

او مؤلف دستورالعملهای کشتیرانی برای اقیانوس هند، دریای سرخ، خلیج فارس، دریای چین غربی و آبهای «مجمع الجزایر مالایا» در اقیانوس هند در قرن 15 میلادی است. یعنی عصری که ما شاهد اکتشافات دریایی بزرگی توسط «بارتولومئودیاز» پرتغالی، «کریستف کلمب» ایتالیایی، «آلبوکرک» و «ماژلان» پرتغالی هستیم و نقش ابن ماجد در این دریانوردیها را بیشتر در سفر «واسکودوگاما» به هند می بینیم.

پس از رسیدن واسکودوگامای پرتغالی به کرانۀ غربی آفریقا، او همیشه در این فکر بود که چگونه به دریای هند غربی راه یابد. تا اینکه در سال 1498 میلادی او با «مالیندی» به ساحل شرقی آفریقا رسید و در همین جا بود که با ابن ماجد برخورد کرد. این ملّاح مسلمان که لقب شیر دریاها را داشت خود را در اختیار دوگاما قرار داد. پس از بحثهای زیادی که بین آن دو دربارۀ استرلاب چوبی و فلزی، استفادۀ از خورشید و ستارگان برای حرکت در دریا و دیگر وسایل پیشرفتۀ مسلمین در دریانوردی شد، دریانورد پرتغالی فهمید که به گنج بزرگی دست پیدا کرده، از دانش دریایی او بسیار خرسند شد، بخصوص وقتی که ابن ماجد نقشه ای از سراسر هندوستان را به او نشان داد که دارای مدارات و نصف النهارات بود. لذا برای اینکه او را از دست ندهد هر چه زودتر عزم دیار هندوستان کرد.

مجموعۀ رسائل دریایی ابن ماجد که بالغ بر سی رساله است در کتابخانۀ ملّی پاریس نگهداری می شود. این مجموعه، گنجینه ای گرانبها از معارف و علوم دریایی است که مباحث تخصّصی همچون علائم زمینهای ساحلی، راههای بحری سواحل عربی و هندوستان، عرض جغرافیایی بنادر، فاصله بنادر دریایی، ناوبری، نجوم بحری و ناوبری، جریانهای دریایی عمیق و هزاران نکته ناشناختۀ دانش دریایی دارد.[33]

پس از قرن 8 هجری / 14 میلادی علی رغم کم توجّهی مسلمانان به علم جغرافیا، بعضی تحقیقات ترکان عثمانی نیز در این دوره دیده می شود، مانند «مناظرالعلوم» «محمد عاشق» و دایرةالمعارف جغرافیایی «حاجی خلیفه» که در آن نخستین تلاش برای مقایسه اروپایی و اسلامی به چشم خورد.

همچنین چند رساله دربارۀ اقیانوس هند و مجمع الجزایر مالایا از «سلیمان مهری» و کتاب «محیط» در احوال بحر عمان از «سیدعلی» دریاسالار عثمانی و تحقیقات نقشه نگاری «پیری رئیس» دریاسالار دیگر عثمانی از آثاری است که تا حدودی بیانگر ترقی مسلمانان در این دوره است.[34]

پیشرفت دریایی و جغرافیایی مسلمانان و تأثیر این ترقی در تمدن بشری، پژوهشگران شرقی و غربی را ناگزیر به اعتراف این عظمت کرد. چنانکه «کریمرز» استاد دانشگاه لندن که مطالعات ارزنده ای در جغرافیا و بازرگانی اسلامی دارد می نویسد:

 «اروپا باید مسلمین را در علم جغرافیا، اکتشافات و بازرگانی، اجداد فرهنگی خود بشمار آورد. نفوذی که اسلام در تمدن کنونی ما در قسمتهای ذکر شده داشته از روی اصطلاحات و واژه هایی که از اصل عربی است و امروز در کار بازرگانی و کشتیرانی به کار می رود مانند: ترافیک = تفریق، تاریف = تعرفه، چک = صک، بازر = بازار معلوم می گردد.»[35]

ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی نیز می نویسد:

 «جغرافیادانان عرب (مسلمان) جاهای خالی و شکافهای موجود از عصر بطلمیوس یونانی تا زمان مارکوپولوی ایتالیایی را پر کردند.»[36]

بارتولد خاورشناس دیگر روسی می گوید:

 «در جغرافیا هم، وسعت عرصه تحقیقات مسلمین بیش از یونانیها بود و هم شور و توفیق آنها. از حیث وسعت قلمرو و دقت موارد حاصله هم، جغرافیا در نزد مسلمین به مراتب از آنچه نزد یونانیها بود پیشتر رفت.»[37]

 

پی نوشتها:

 

منبع: کنفرانس تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص 147.


* علی شیخیان ثابت، عضو مرکز تحقیقات اسلامی سپاه.


[1] - سیره ابن هاشم، ج 1، ص 322 - تاریخ پیامبر، آیتی، ص 119.

[2] - الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 3، ص 96.

[3] - همان.

[4] - فن الحرب، بسام العسلی، ج 1، ص 210، 211.

[5] - مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 253 - فن الحرب، ج 1، ص 212.

[6] - تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه علی دوانی، ص 212.

[7] - همان، ص 168 تا 179.

[8] - اندلس، آیتی، ص 86.

[9] - تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص 340.

[10] - تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج 2، ص 270.

[11] - تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 369.

[12] - تاریخ الترجیة الاسلامیه فی مصر و الشام.

[13] - مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 254.

[14] - تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 20، ص 129، 130.

[15] - تاریخ ترکیه، لاموش ص 119، 120.

[16] - همان، ص 112 - 113.

[17] - تاریخ امپراتوری عثمانی، ووسینیچ، ص 18.

[18] - تاریخ تمدن، ج 20، ص 114.

[19] - مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 252.

[20] - مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 252.

[21] - تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، ص 38.

[22] - سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان، روژه دوباسکیه، ترجمه کسمایی، ص 133 - 132.

[23] - تاریخ تمدن اسلامی، جرجی زیدان، ترجمه جواهرالکلام، ج 1، ص 183.

[24] - نفوذ اسلام در اروپای قرون وسطی، ابوالفضل عزّتی، ص 57.

[25] - تمدن اسلامی در قرن 4 هجری، آدم متز، ص 244.

[26] - مبانی جغرافیای انسانی، جواد صفی نژاد، ص 4، 5.

[27] - مبانی جغرافیای انسانی، جواد صفی نژاد، ص 4، 5.

[28] - علم و تمدن در اسلام، سید حسین نصر، ترجمه آرام، ص 89.

[29] - تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 580، 581. متفکران اسلام، کارادووو، ترجمه آرام، ج 2، ص 58.

[30] - کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین کوب، ص 81.

[31] - جهانگردان مسلمان در قرون وسطی، زکی محمدحسن، ترجمه ناصری، ص 54.

[32] - کارنامه اسلام، ص 82.

[33] - تمامی مطالب پیرامون ابن ماجد نقل از: دریانوردی ایرانیان، ج 1، ص 368 تا 375.

[34] - علم و تمدن در اسلام، ص 91، 92.

[35] - تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، زین العابدین قربانی، ص 251 نقل از میراث اسلام، ص 180، 204.

[36] - جهانگردان مسلمان در قرون وسطی، ص 155.

[37] - کارنامه اسلام، ص 76.

. انتهای پیام /*