وحدت حوزه و دانشگاه یکی از راهبردهای مهم فکری و رفتاری حضرت امام خمینی(س) برای اعتلاء و پیشرفت ایران اسلامی بود، که از همان ماه‌های آغازین نهضت اسلامی و حتی قبل از تاسیس نظام از سوی ایشان طرح و تعقیب شد. تأمل در دغدغه خاطر امام (س) نسبت به وحدت حوزه و دانشگاه روشنگر دل مشغولی و اهتمام بیشتر ایشان به وحدت سیاسی و عاطفی و ارتباط و همبستگی بین روحانی و دانشگاهی و توجه و هشدار نسبت به توطئه های بیرونی و درونی در جهت بر هم زدن این وحدت بوده است.

در همین راستا حضرت امام (س) در وصیت نامه سیاسی- الهی خویش ضمن اشاره به مسأله وحدت روحانی و دانشگاهی که بیانگر حساسیت و اهمیت موضوع نزد ایشان است به طور خاص بر محور همبستگی اخلاقی و سیاسی تأکید می نمایند. از مباحث دیگر وصیت نامه نیز این گونه استنباط می شود که جوهر اساسی این وحدت، انگیزه الهی و مقصد حکومت اسلامی از سوی هر دو قشر است.

حضرت امام(س) در این خصوص می‌فرمایند: «شما دو طایفه هستید. و آن قشرى که مى ‏تواند خنثى کند آن توطئه‏ هایى که با کمال دقت براى شکست دادن نهضت در شُرُف تکوین است، آن هم شماها هستید. تکلیف براى شما دو طایفه از سایرین زیادتر است؛ و مسئولیتتان بسیار زیاد، همه مسئول‏اند، لکن شما دو طایفه مسئولیتتان زیادتر است. و آنها در صدد هستند که بین شما دو طایفه ‏اى که با هم مربوط شدید و دیگر صحبتى نبود که دانشگاهى کذا و روحانى کذا، همه با هم بودید و پیش بردید- بحمد اللَّه- و فهمیدید با هم بودن پیش مى‏ برد. شما دو قشرى که مغز متفکر بودید، وقتى با هم مجتمع شدید قشرهاى دیگر پیوند کردند با شما، تکلیف شما و این‏ قشر روحانیون و شما آقایان دانشگاهیان این است که دست از هم برندارید. از بین بردن وحدت روحانى و دانشجو. الآن نقشه این است که شما را از هم جدا کنند. فهمیدند که این وحدت کلمه ‏اى که در ایران پیدا شده است، و شاید این دو قشر بودند که موجب یک همچو مطلبى شدند- قشر روحانى، منبریش، محرابیش، واعظش، گوینده ‏اش، اینها. شماها هم خودتان و با نطق هاى خودتان، با زحمتهاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و این پیروزى حاصل شد- آنهایى که احساس کردند شکست خودشان را از این اجتماع»‏ (صحیفه‌ی امام، ج 8، ص 464)

ریشه ایجاد خصومت بین روحانی و دانشگاهی:

حضرت امام (س) به ریشه یابی ایجاد عداوت و خصومت بین روحانی و دانشگاهی عنایتی خاص دارند و آن را پدیده ای برنامه ریزی شده، از زمان رضاخان می دانند. پدیده ای که وابستگی فرهنگی و فکری را در دستور کار خود قرار داده بود و با هدف دین زدایی و روحانیت ستیزی از یکسو و غرب گرایی و هویت گریزی از سوی دیگر، تلاش در جهت تعمیق عقب ماندگی و وابستگی بیشتر کشور داشته است.

تحقیقا هر جا امام (س) از اصلاح فرهنگ یاد می کنند منظورشان اصلاح فکر وابسته ای است که از زمان رضاخان و با ترفندهای گسترده تبلیغاتی در قالب نهادهای فکرساز از جمله دانشگاه اعمال گردیده و به موفقیتهایی نیز دست یافته است. به تعبیر ایشان قسمت عمده قرار دادهای خانه خراب کن، باز شدن پای مستشاران خارجی، غارت ذخایر ایران و طلای سیاه که در نیم قرن اخیر به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است، توسط دانشگاهها صورت گرفته است. ایشان بر این اساس نجات دانشگاه از انحراف را نجات کشور و ملت می دانند.

«چون این دو جبهه را آنها براى خودشان خطر مى ‏دانستند، حمله‏شان به این دو جبهه بود. منتها فرم حمله‏ شان فرق داشت. در زمان رضا خان که من یادم است، و اکثر شما یادتان نیست، در آن زمان با سرنیزه حمله مى‏ کردند این جبهه را بشکنند. و لهذا حمله مى‏ کردند مدارس را، افراد را مى‏ گرفتند مى‏بردند، عمامه ‏ها را بر مى‏ داشتند، لباسها را مى ‏کندند، مدرسه‏ ها را مى‏ بستند، مساجد را تعطیل مى ‏کردند. مجالس وعظ و روضه و اینها را بکلى از بین بردند. به خیال اینکه با این فرم مى ‏شود از بین برد. منتها در دانشگاه چون انعکاس خارجى‏اش را مى‏ ترسیدند، به این فرم وارد نمى‏ شدند؛ به فرم دیگر وارد مى‏ شدند که نگذارند دانشجویان رشد کنند. بعد فهمیدند که این طرز نتیجه ندارد. فشار هر چه زیادتر باشد بدتر خواهد شد. براى اینها بدتر خواهد شد. در زمان محمد رضا حمله به روحانیت را تغییر دادند شروع کردند به تبلیغات کردن که مردم را از روحانیت جدا کنند. چون این دو قوه اسلام، قوه روحانیت و قوه دانشگاه، مى‏ توانست در مقابل اینها بایستد.... شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم‏.» (صحیفه امام، ج‏8، ص:310-311)

امام تلاشی وافر در جهت رسوب زدایی از افکار شرق زده و غرب زده روشنفکران و دانشگاهیان و القاء خودباوری و بازگشت به هویت شرقی و فرهنگ اسلامی به منظور ایجاد دانشگاهی مستقل و مفید داشتند. قهرا یکی از دلایل عمده مخالفت حوزه با دانشگاه می تواند ریشه در همین خودباختگی و اسلام ستیزی اولیه دانشگاه داشته باشد.

«این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشأ اکثر بدبختی هاى ملتهاست و ملت ماست. »(صحیفه امام، ج‏12، ص: 4)

امام (س) در خصوص فایده مندی و خودی بودن دانشگاه معتقدند: «اگر ما ترتیبى اصولى در دانشگاه ها داشتیم، هر گز طبقه روشنفکر دانشگاهى ‏اى نداشتیم که در بحرانى ترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگى با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه که بر مردم مى ‏گذرد چنان آسان گذرند که گویى در ایران نیستند.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 207)

از اندیشه امام این گونه مستفاد می شود که یکی از موانع عمده تحقق وابستگی فکری، قشر مستقل روحانی بوده است که می بایست با عزلت و انزوا کشاندن آن و گرایش به استادان شرق زده و غرب زده و ایجاد فضای روانی و تبلیغاتی گسترده، مانع فوق کنار زده شود. در اندیشه امام کنار زدن این مانع تنها کنار زدن یک مانع عمده اجتماعی تلقی نمی شود، بلکه کنار زدن دین و دیانت از دانشگاه و مآلا عرصه سیاسی اجتماعی محسوب می شود .

« از نقشه‏ هاى شیطانىِ قدرتهاى بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهاى طولانى در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضا خان اوج گرفت و در زمان محمد رضا با روشهاى مختلف دنباله‏ گیرى شد، به انزوا کشاندن روحانیت است‏.»(صحیفه امام، ج‏21، ص: 413)

ایشان در ادامه به ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان اشاره نموده و اضافه می کنند که «.... سعی در این زمینه شد.... قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست مى‏ گیرند، از کودکى تا نوجوانى و تا جوانى طورى تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایه داران و زمین خواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالى در بعد از آن معرفى مى‏ نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بى‏دینى و بى‏بند و بارى و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم مى ‏نمودند.»(صحیفه امام، ج‏21، ص: 413)

پیوند مردم با روحانیت حاکی از عمق بینش امام نسبت به هویت دینی جامعه است که در اصلاحات اجتماعی باید به آن توجه نمود . از سوی دیگر، نیم نگاهی به نهضت های مردمی موفق و نسبتا موفق در یکصد سال اخیر حکایت از گونه ای پیوند با روحانیان دارد، از جنبش تنباکو تا مشروطه، نهضت ملی شدن نفت تا قیام ۱۵ خرداد و بالاخره انقلاب اسلامی، تماما بیانگر پیوند مردم با دین و روحانی است . با توجه به جامعه مذهبی ایران، تنها نهضت هایی موفق و پایدار بوده اند که به گونه ای پیوند خود با فرهنگ عامه به ویژه ارزشها و شیوه های رفتاری اسلامی را حفظ کرده باشند . امام با اشاره فوق به گونه ای وحدت روحانی و دانشگاهی را وحدت ملت و دولت و اختلاف این دو را تهدیدی برای نظام و استقلال آن به حساب می آوردند.

وظایف روحانیت در وحدت حوزه و دانشگاه:

 امام در کنار هشدار به دانشگاهیان در توجه به توطئه های مختلف در ایجاد خصومت و عداوت با روحانیان، وظایفی برای روحانیت برمی شمرند که با رعایت این وظایف است که می توان پیوند فوق را مستمر و پایدار دانست. بنابراین علاوه بر ضرورت ایجاد وحدت ملی که مقدمه‌ آن وحدت اصحاب حوزه و دانشگاه است، به لحاظ معرفتی و فرهنگ‌سازی هم لازم است که این دو مرجع را با هم سازگار کنیم والا دچار بحران هویت و حالت چندهویتی که مستلزم باختن هویت و موجب ابتلا به آفت مهلک «خویش‌دیگرانگاری» است، خواهیم شد.

علاوه بر این‌ها، از نظر امام(س) در ادوار گذشته این دو قشر به شدت، در معارضت و مخالفت با یکدیگر بودند. رژیم ستمشاهی به ویژه در دوره‌ی پهلوی دوم با دسایس بسیار این دو طبقه را از هم جدا کرده و نسبت به هم بدبین کرده و در مقابل هم قرار داده بود، تا همدیگر را تخریب کنند؛ بلکه براساس قرائن فراوان ـ که مجال طرح و شرح آن اکنون نیست ـ رضاخان دستگاه دانشگاه را برای مقابله با حوزه تجهیز کرد، و این موجب می‌شد که وجود این دو طبقه در کشور به جای اینکه فرصت انگاشته شود، به تهدید تبدیل شد و انرژی و توان این دو قشر (حتی اگر یکی از این دو هم نخواهد درگیر شود) به جای خدمت، صرف تخریب یکدیگر شود.
مشخص است که این قضیه، دغدغه‌ی همیشگی و دل‌مشغولی ایشان بوده و ذهنشان را پر کرده بود، و در هر فرصتی به این مسأله می‌پرداخته‌اند. ایشان در بحث جدا کردن روحانیت از دانشگاه و دانشگاهیان و ایجاد ذهنیت دوسویه، می‌فرمایند:

« با دو نفر از آقازاده ‏هاى محترم قم ما سوار اتوبوس بودیم، در چندین سال پیش از این مى ‏رفتیم. چند نفر دیگر هم سوار همان اتوبوس بودند. یکى‏ شان به دیگرى گفت که من حالا سالهاست که از این «هیکل» ها دیگر ندیدم- اشاره به ماها-؛ بعد گفت اینها را انگلیسها آورده ‏اند در نجف و آنجاها گذاشتند براى اینکه مردم را [گمراه‏] بکنند.»(صحیفه‌ی امام، جلد 6، ص 45)

یا در تعبیر دیگری می‌فرمایند: «و این دیگر واضح تر است که این دو قشر، مغز متفکر جامعه هستند. این دو قشر را اگر از هم جدا کنند مى‏ توانند کارهایى را که مى‏ خواهند، انجام بدهند.»(صحیفه‌ی امام جلد 12، ص 330)

مسأله‌ی وحدت حوزه و دانشگاه و تعالم و تعامل علمای دینی و علمای دانشگاهی، یک مقوله‌ی تاکتیکی نیست تا جنبه‌ی مقطعی و موردی داشته باشد، بلکه یک مسأله‌ی استراتژیکی است و جنبه‌ی راهبردی و دایمی دارد. این‌طور نیست که بگوییم امروز نیاز به وحدت حوزه و دانشگاه احساس می‌شود و در آینده دیگر نیاز نداریم و یا سیاست و راهبرد ما برعکس می‌شود. این آرمان یکی از آرمان‌های اصولی و دائمی امام(س) در انقلاب قلمداد می‌شود و آرمانی است که امام(س) برای همیشه ارائه فرمودند.

حضرت امام(س) در این زمینه می‌فرمایند: « آن چیزهایى که به بیخ گوش شما در دانشگاه مى‏ خوانند، یا در مدرسه- مثلًا- فیضیه مى‏خوانند، به گوشتان نرود. این اجتماعى که شما با هم کردید الآن هدف واقع شدید از براى آنهایى که با اسلام مخالفند، و با دانشگاه مخالفند، و با فیضیه مخالفند، الآن شما هدف آنها هستید. ادامه دادن کار، بالاتر از ایجادش است، ایجاد را مى‏ شود، سه روز رفتید در قم و بحمد اللَّه با هم صحبت کردید و تفاهم کردید، و الحمد للَّه با هم نزدیک شدید، لکن ادامه این مهم است. باید شما قرار بدهید هر چند روز، هر چند وقت یک دفعه با هم اجتماع کنید و با هم یکصدا باشید. و من امیدوارم که این ائتلاف شما با هم یک امر بسیار مبارکى باشد. و با این ائتلاف بتوانید دانشگاه ها را، مراکز علمى را به صورت اسلامى درآورید.» (صحیفه‌ی امام، ج 12، ص 339)

در جایی دیگر می‌فرمایند: « حفظ کنید این وحدت خودتان را، اینها الآن هجوم مى ‏آورند که از دستتان بگیرند این را. بخواهید کشورتان کشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشید، این را تعقیب کنید. و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشید. و برنامه‏ ها را خود دانشگاهی ها و خود علماى حوزه ‏ها برنامه ‏ها را تنظیم کنند، که یک آموزش موافق با احتیاج مملکت، نه یک چیزهایى را بخوانند که اصلًا به درد ما نمى ‏خورد.» (صحیفه‌ امام، ج 12، ص 341)

. انتهای پیام /*