روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره): قرن بیستم را می‌توان قرن انقلاب‌های بزرگ خواند، قرنی که از نخستین سال‌ها و دهه‌هایش تا پایان، شاهد خیزش‌ها و قیام‌های کوچک و بزرگ ابناء بشر در جای جای کره خاکی بود؛ انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب چین، قیام‌های متعدد در آفریقا، آمریکای لاتین و... شواهد این مدعایند. فصل مشترک بیشتر این خیزش‌ها، الگوپذیری از مکتب مارکسیست و قرار گرفتن در قالب مبارزه طبقه‌ای علیه طبقه دیگر بود.

وقوع انقلاب اسلامی ایران در دهه‌های آخر قرن بیستم با ویژگی‌های منحصر به فرد، آشکارا مکتبی جدید برای انقلاب به بشریت عرضه کرد و واژه انقلاب را از انحصار یک مبارزه صرفا طبقاتی خارج ساخت.

انقلاب اسلامی ایران هرگز فریاد یک طبقه علیه طبقه‌ای دیگر نبود، جنگ کارگران ضد کارفرمایان، نبرد دهقانان علیه مالکان و کارزار بین روستاییان و شهریان نبود، انقلاب اسلامی ایران فریاد اعتراض ملتی بزرگ بود علیه ظلم، بی‌عدالتی، بی‌دینی، وابستگی، استبداد، استعمار و... فریادی بود که همزمان از حلقوم میلیون‌ها انسان برکشیده می‌شد و خواب از سر ستمگران می‌ربود؛ انسان‌هایی که چونان صفی مرصوص بی‌هیچ واهمه‌ای راه عبور گلوله‌های آتشین را سد کرده بودند و در این صف، سیمای مصمم مردان و زنانی دیده می‌شد که نماینده همه طبقات شهری و روستایی بودند؛ معلم و دانش آموز، استاد و دانشجو، مجتهد و طلبه، کشاورز و کاسب، کارگر و کارمند و در آخر حتی نظامیانی که قرار بود رو در روی این مردم باشند. همه یک رهبر داشتند؛ امام خمینی، همه یک هدف داشتند؛ سرنگونی شاه و برآمدن جمهوری اسلامی.

اگر به شهرهای دور افتاده مرزی می‌رفتی، همان شعارها را از زبان مردم می‌شنیدی که در تهران شنیده بودی، اگر به روستاها می‌رفتی، همان عکس‌هایی را از محبوب دل‌ها می‌دیدی که در قم و تهران دیده بودی، ‌اگر پای حرف‌های ساده و صادقانه پیرمرد روستایی می‌نشستی، همان حرف‌هایی را می‌شنیدی که پای منابر تهران و قم و مقابل دانشگاه تهران شنیده بودی. از جلفا تا چابهار و از سرخس تا خرمشهر مشت‌های گره‌کرده از سرهای پرشور بالا زده، سینه آسمان را شکافته و از «شاه ظالم» بیزاری می‌جستند. راستی، چه شده بود؟ کدامین دست و کدامین زبان راه را به این مردم نشان داده بود؟ قلب‌ها از چه رو پولادین گشته و در مقابل تیر‌های بلا از طپش نمی‌افتاد؟ قدم‌ها را چه کسی محکم کرده بود که هیچ تندبادی آنها را نلرزاند؟ چگونه شد که لب‌ها به گاه شکنجه و شهادت، ذکر خدای می‌گفت و متبسم می‌شد؟ پوست نازک بدن‌ها چه تحملی یافته بود که زیر تازیانه‌ها تاب می‌آورد و تسلیم نمی‌شد؟ راستی راز این همه مقاومت و همراهی چه بود؟

آری آن روز، مردی از تبار صالحان، دل‌های مردم را خدایی کرد و دست خدا، دستان مردم را در دستان او حلقه زد. خمینی، بزرگی بود که هیچ چیز برای خود نمی‌خواست و بزرگی‌اش در سایه بندگی بی‌چون و چرای خدا حاصل شده بود. عَلَمی که خمینی در مبارزه با شاه برافراشت به اسم «رب» بود، پس در ره «او» همه چیز قابل تحمل می‌شد؛ ترس از دل‌ها می‌رفت، شور به سرها می‌آمد و دیگر خون و جان که پرقیمت‌ترین‌هایند، بی‌ارزش می‌شد. مردم ایران همه خدایی شدند و رنگ خدا گرفتند و خدا قدرتی به آنان عطا کرد که چیزی در اندازه معجزه حادث شد؛ راستی قدر و قیمت غالب شدن مردمی بی‌سلاح، بر ارتشی سر تا پا مسلح، که ده‌ها هزار مستشار نظامی و امنیتی آمریکایی و اسرائیلی آخرین و تازه‌ترین راه‌های سرکوب را به آنان می‌آموختند کمتر از پیروزی طالوت بر جالوت بود؟ کمتر از غلبه عصای موسی بر سحر و جادوی ساحران کفر بود؟ و آیا تلخی شکستی که در کام حاکمان خودرأی و سرسپرده آن روز و حامیانش نشست از تلخی‌ای که در کام کافران و مشرکان در جنگ خندق نشست کمتر بود؟ آنجا دست خدا بود و اینجا نیز بی‌شک دست خدا.

و اما سر آن داریم که در حد توان اندک خویش و البته با استناد به مدارک و شواهد عینی، آنچه از این معجزه بزرگ که رسم کردنی است رسم کنیم و به رسم یادگار در حافظه تاریخ بنشانیم. بنویسیم و ثبت کنیم که در گوشه گوشه ایران چه اتفاق افتاد و چه گذشت؟ مردم چه می‌خواستند؟ چگونه می‌خواستند؟ چرا می‌خواستند؟ هادیشان که بود؟ در دستشان چه بود؟

بنویسیم تا آیندگان بدانند انقلاب اسلامی ایران، شورش طبقه‌ای علیه طبقه دیگر نبود. قیام یک گروه خاص نبود، همه طبقات و همه اقشار حاضر بودند، شاید سهم محلی بیش از محل دیگر بود، اما هیچ کجا بی‌سهم نماند؛ بنویسیم تا آیندگان بدانند دم مسیحایی خمینی همان اثر را که بر دل شاگردان قم و نجفش بخشید، بر دل‌های ساده و بی‌پیرایه مردان خوب دیگر شهرها و روستاها نیز باقی گذاشت. این حق نسل‌های آینده است که بدانند پدرانشان در چهارگوشه وطن یکدل و یک‌صدا به هر چه زشتی و پلشتی بود «نه» گفتند و برای حاکم شدن عدالت و آزادی و جاری شدن احکام خدا جان‌فشانی کردند.

گروه تاریخ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی برای آنکه تصویری واقعی و کامل از این حادثه بزرگ به دست دهد بر آن شد تا جزئیات رخدادهای انقلاب را شهر به شهر و روستا به روستا بکاود و در دل تاریخ ثبت کند؛ این شیوه و روش تاریخ‌نگاری همان است که اصطلاحا «تاریخ محلی» نام گرفته و نمونه‌هایی از این دست، که در برگیرنده حوادث مناطق مختلف کشور در ادوار گوناگون تاریخند نزد محققان و مورخان شناخته شده است.

تفاوت اصلی و عمده این کتاب «تاریخ محلی» با کتاب «تاریخ عمومی» در این است که در اولی حوادث یک شهر یا منطقه محدود و کوچک با تمام جزئیات و ریزه‌کاری‌هایش مورد توجه مورخ قرار می‌گیرد، اما در دومی، غرض و هدف، پرداختن به تمام جزئیات نیست، بلکه شناسایی، معرفی و بحث پیرامون موارد اصلی و عمده آن دوره یا پدیده، وجهه همت مورخ است.

عظمت و گستردگی حوزه جغرافیایی انقلاب اسلامی ایران می‌طلبد که تا حد ممکن رخدادهای تمام این حوزه وسیع بررسی و ثبت و ضبط گردد و تنها به ذکر اخبار حوادث چشمگیر در شهرهای بزرگ بسنده نشود.

گروه تاریخ با احساس این رسالت بزرگ، قدم در راهی خطیر نهاده که امید است با یاری خدا و حمایت آنان که به اصالت این حرکت ایمان دارند بتواند با موفقیت آن را به آخر رساند.

 

روش تحقیق

روش تحقیق در تاریخ، ارتباط تنگاتنگی با نوع منابع تحقیق دارد. مثلا اگر اطلاعات لازم فقط در متون متوب قابل دسترسی باشند، باید از شیوه تحقیق کتابخانه‌ای سود جست و اگر از مشاهده آثار مادی برجای مانده نتیجه حاصل شود باید به تحقیق میدانی پرداخت.

امروز برای پژوهشگری که قصد تحقیق در تاریخ انقلاب اسلامی را دارد، دسترسی به دو گونه منبع متصور است: 1. منابع شفاهی 2. منابع کتابخانه‌ای و اسناد.

اکنون حدود ربع قرن بیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌گذرد، بیشتر شاهدان و ناظران حوادث انقلاب و مردمی که خود در صحنه حضور داشتند، در عصر حیات حاضرند و به عنوان منابعی زنده و قابل اعتماد در دسترس پژوهشگر قرار دارند. در واقع، حضور این شاهدان امتیازی برای تاریخ‌نگاری انقلاب محسوب می‌شود و ضرورت دارد که آنچه در سینه‌های این گروه است قبل از سپری شدن فرصت‌ها، از محبس سینه خارج شده و در آرشیو مطمئن قرار گیرند؛ هرچند تعدادی از شاهدان، در طول سال‌های اخیر، رخ در نقاب خاک کشیده و به سرای باقی شتافته‌اند. گروه تاریخ برای استفاده از این منابع شفاهی، دست به شناسایی افراد مؤثر و مطلع در شهرهای مورد تحقیق زده و موفق به یافتن بسیاری از آنها شد. پس از شناسایی، برای برقراری ارتباط و نهایتا انجام مصاحبه با این افراد راه‌های مختلفی مورد استفاده قرار گرفت. دومین منبع تاریخ‌های محلی انقلاب اسلامی، مکتوباتی است که تاکنون در قالب روزنامه، نشریه و یا کتاب منتشر شده و در آرشیو‌ها و کتابخانه‌ها در دسترس است.

همکاران گروه برای ثبت رخدادهای انقلاب در شهرهای مورد نظر، تمامی نشریات و کتاب‌های موجود در کشور را که مرتبط با موضوع هستند، شناسایی و اقدام به فیش‌برداری موضوعی نمودند. اسناد را نیز باید به این دسته از منابع اضافه کرد. این اسناد دربرگیرنده گزارش‌های دستگاه‌های انتظامی، سیاسی و امنیتی رژیم پهلوی، اعلامیه‌ها، نامه‌ها و پیام‌های رهبر انقلاب، روحانیون و گروه‌های مختلف می‌باشند و از جمله منابع اصلی به شمار می‌آیند که محققان را به سرچشمه حوادث و وقایع رهنمون می‌سازند. بخش اعظم این اسناد اکنون در اختیار سازمان‌های نظامی، انتظامی و امنیتی است که بعضا شروع به انتشار آن نموده‌اند و بخشی دیگر در جاهای مختلف و از جمله در دست مبارزین آن سال‌هاست. گروه تاریخ برای دستیابی به این منابع تلاش فراوانی نمود که برخی مؤسسات و سازمان‌ها کمال همکاری را انجام و برخی دیگر از یاری ما دریغ ورزیدند. بنابراین محققان گروه با توجه به منابعی که برای تحقیق متصور بود، روش تحقیق خود را بر پایه مطالعات میدانی، مطالعات کتابخانه‌ای و جستجو در اسناد گذاشتند.

 

دشواری‌های تحقیق

هر تحقیق و پژوهشی، بسته به موضوع آن، دشواری‌ها و موانعی دارد که بعضا در روند تحقیق ایجاد مشکل کرده و نتایج آن را مخدوش می‌سازند. در تحقیق حاضر مشکل جدی و حل‌ناشدنی تاکنون بروز نکرده است، اما بعضا دشواری‌هایی وجود داشته که تا اندازه‌ای بر سرعت امر تحقیق مؤثر بوده است. بیشتر این دشواری‌ها در بخش مطالعات میدانی ظهور و بروز داشته که عمده‌ترین آنها به قرار زیر است:

1. شماری از تاریخ‌سازان انقلاب اکنون در رده‌های مختلف مدیریتی کشور جای گرفته‌اند و متأسفانه دسترسی به آنها کار چندان ساده‌ای نیست. گروه برای دسترسی به این مدیران از چند راه اقدام کرد: نامه‌نگاری رسمی، تماس تلفنی، استفاده از رابطه و واسطه و... که متأسفانه در برخی موارد نتیجه مثبتی حاصل نشد و در مواردی دیگر، ‌دیدار آنچنان به سختی دست داد که اگر ضرورت ثبت تاریخ نبود، شاید این زحمت را بر خود هموار نکرده و از خیر آن می‌گذشتیم. البته در این میان، بزرگوارانی بودند که در اولین ارتباط، قول مساعد دادند و حتی به جای آنکه بنشینند تا مصاحبه‌گران، به سراغشان روند، زحمت کشیده و کریمانه در محل دفتر حضور یافتند.

2. برخی از صاحبان اخبار و خاطرات به دلایل و انگیزه‌های گوناگون از گفتن آنچه در سینه داشتند سر باز زدندو اصطلاحا با گفتن یک «نه» خود را خلاص کردند.

از جمله دلایلی که این گروه برای عدم همکاری مطرح نمودند می‌توان به این موارد اشاره کرد:

ـ رقابت‌های سیاسی موجود در جامعه و احتمال سوء استفاده از گفته‌های آنان به نفع و یا علیه یک جریان.

ـ عدم وجود ضمانت عملی برای عدم سوء استفاده از ذکر سوابق افراد در زمینه همکاری با اشخاص و جریاناتی که اکنون مقبول نظام نیستند.

ـ نارضایتی از برخی سیاست‌های نظام.

ـ از بین رفتن ثواب احتمالی اعمال انقلابی.

3. برخی از افرادی که مانع و مشکلی برای همکاری نداشتند، جزئیات برخی حوادث و وقایع را فراموش کرده و حافظه‌شان برای یادآوری آن مسائل یاری‌شان نمی‌کرد. برخی نیز، تاریخ یا موضوعات حوادث را خلط کرده و از ترسیم خطوط دقیق یکه حادثه عاجز ماندند.

علی رغم همه این موانع، مصاحبه‌گران دفتر، موفق به انجام مصاحبه با تعداد قابل توجهی از راویان حوادث انقلاب شدند. مصاحبه بر روی نوار کاست ضبط شد، آنگاه بر دل صفحه کاغذ تحریر گردید و پس از آن، هر خاطره مورد ارزیابی و کنترل قرار گرفت تا نکات مبهم و یا سؤالات تازه از آن استخراج شده و با همکاری صاحب خاطره تکمیل گردد.

 

مقطع زمانی و قلمرو تحقیق

پدیده‌های تاریخی معمولا ریشه در حوادث گذشته و قدیمی‌تر دارند و بررسی یک پدیده، مستلزم نقب‌زدن در دل تاریخ و تحلیل رخدادها و وقایعی است که در مسیر آن ظهور و بروز یافته است. انقلاب اسلامی ایران نیز بی‌تردید از شمول چنین منطقی خارج نیست و ریشه‌های آن را باید دست کم در حوادث یک قرن اخیر جستجو کرد. در عین حال پرداختن به آن رخدادها که تعدادشان کم نیست، وقت و امکاناتی می‌طلبد که حداقل در حال حاضر در دسترس نیست و بیم آن می‌رود که پرداختن به آن فراز و نشیب‌ها، عملا چنان مشغله‌ای بیافریند که تا سال‌ها نوبت به بررسی حوادث انقلاب نرسد، که البته این مطلوب ما نیست.

با توجه به این واقعیت، مناسب دیده شد تا در حال حاضر، شروع تحقیق از سال 1340 شمسی، یعنی درگذشت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی که سرفصل مهمی در شکل‌گیری جریان مبارزه به رهبری امام خمینی علیه نظام استبدادی پهلوی به شمار می‌رود باشد. دقیقا از همین سال است که شاه احساس می‌کند مانع بزرگی از سر راهش برداشته شده و دیگر می‌تواند بی‌هراس از قم و نفوذ مرجعیت، دست به هر اقدامی بیازد و در همین سال است که تمام همّ و غمّ دستگاه عریض و طویل سلطنت، بر انتقال مرجعیت به خارج از مرزهای ایران قرار می‌گیرد و مراجع داخلی مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی رژیم واقع می‌شوند، و باز از همین سال است که به تدریج مردی از قم ظهور می‌کند که دیدگان بُهت‌زده شاه و حکومتش را خیره و خیره‌تر می‌سازد. پس مقطع زمانی تحقیق، تمامی حوادث و فراز و نشیب‌هایی را در بر می‌گیرد که ملت ایران و جهان در خلال سال‌های 1340 تا 1358 (رفراندوم عمومی و استقرار رسمی نظام جمهوری اسلامی) شاهد و ناظر آن بوده است.

بدیهی است که انجام چنین کاری با این ابعاد از عهده یک نفر به تنهایی ساخته نیست و همکاری عوامل مختلفی را می‌طلبد.

بنابراین، مجموعه کتاب‌های تاریخ انقلاب اسلامی شهرها را باید نتیجه کاری گروهی دانست که از زحمات مصاحبه‌گران، فیش‌برداران، تحریرگران نوارها، مؤلف، مشاوران، ناظران و ارزیابان، ویراستاران و کارشناسان گروه تاریخ پدیده آمده است. با سپاس از همراهی و همکاری تمامی ایشان.

بدیهی است که انتشار چنین مجموعه‌ای را نباید به عنوان حرف آخر در تاریخ محلی انقلاب تلقی کرد، بلکه این اثر مقدمه‌ای برای تلاش گسترده سایر محققان و اندیشمندانی خواهد بود که در آینده از جنبه‌های مختلف به بررسی پدیده بزرگ انقلاب اسلامی می‌پردازند.

یادآوری مهم:

تاریخ پایان یافتن نگارش این مجموعه سال 1380 هـ . ش بوده است که دسترسی به بسیاری از اسناد بعدی میسر نگردیده، همچنین از فضای سیاسی و فرهنگی دهه هفتاد بهره گرفته است که با زمان انتشار و خوانش خواننده محترم دگرگونی‌هایی خواهد داشت.

. انتهای پیام /*