مقایسه مکتب اخلاق اجتماعی با دیدگاه امام خمینی(ره)

□ دکتر همایون همتی

باب اخلاق

لحظه ای قصه کنان قصه تبریز کنید

لحظه ای قصه آن غمزه خونریز کنید

در فراق لب چون شکر او تلخ شدیم

ز آن شکرهای خدایانه شکرریز کنید

 «مولانا»

این ابیات را مولانا اندوهگنانه و ستایش آمیز در فراق شمس سروده است و اینک که شمس و امام ما غیبت نموده است، سزاست از جان ناله برآریم و مویه کنیم و به روان ملکوتی و روح بلند آزاده اش هزاران بار از دل و جان درود بفرستیم تا مگر تسلی دل داغدارمان باشد.

در سالگرد رحلت آن بزرگ، فرصت میمونی پدید آمده است تا هر چه بیشتر به شناخت اندیشه های والا و ژرف و راهگشای آن پیشوای معرفت پرور بپردازیم و موجبات ادامه تفکر و راه او را فراهم آوریم.

همه دینداران و کتابخوانان بی شک بادانش اخلاق آشنایی دارند و می دانند که این دانش به بحث از انواع رذایل و فضایل می پردازد و خصال رفتاری نفس، موضوع اصلی کاوشهای اوست. دانش اخلاق، به تبیین و تعیین ارزشها و ضد ارزشها و بایدها و نبایدهای اخلاقی و ارزشگذاری بر رفتارها و افعال و اعمال آدمی می پردازد و به همین سبب دانش دستوری و هنجاری (Normative) است که به طور مستقیم به تعیین و ارزیابی هنجارهای اخلاقی و رفتاری پرداخته و توصیه هایی نیز برای کسب فضایل و دفع رذایل اخلاقی ارائه می دهد. این دانش قدمت و سابقه ای بس دراز دارد و از سده ششم پیش از میلاد آغاز می شود و در آثار دانایان و فیلسوفان یونانی انعکاس یافته و مصلحان و پیامبرانی مانند بودا، مهاویرا، کنفوسیوس، لائوتسه، زرتشت و دیگران نیز پیروان خود را به مراعات احکام و آموزشهای اخلاقی توصیه و ترغیب می کرده اند. اگر متون ودایی (Vedas) را نیز به شمار آوریم و بپذیریم که در این متون دینی و فلسفی کهن نیز احکام اخلاقی وجود داشته است، آنگاه دیرینگی و کهنسالی دانش اخلاق از سده ششم پیش از میلاد نیز بسی فراتر می‎ رود. اما در کتابهای تاریخ فلسفه و تاریخ اخلاق غالباً بحث را با افلاطون و ارسطو و گاه نیز با طرح دیدگاههای سقراط آغاز می کنند.

اما در روزگار ما دانش نوینی پا به عرصه علوم انسانی و قلمرو کاوشهای اخلاقی نهاده است که فلسفه اخلاق (Moral philosophy) یا فرااخلاق (Meta – Ethies) نام دارد و واضح و مؤسس آن جورج ادوارد مور، فیلسوف معاصر انگلیسی است که با نگارش کتاب تأثیر گذار و مهم «مبانی اخلاق» (Principia) در سال 1903 میلادی عملاً به معرفی این رشته جدید و با اهمیت پرداخت. «مور» در کتاب یاد شده به نقد و تحلیل مفاهیم اخلاقی (Ethical)  پرداخت و پایگاه و منزلت منطقی و معرفتی گزاره های اخلاقی و همچنین معیار ارزیابی فصل اخلاقی و تمایز بین امور اخلاقی از امور غیر اخلاقی را مورد بررسی قرار داد. پس از تلاشهای نخستین «مور»، کاروان فلسفه اخلاق به منزله دانشی درجه دوم (Seconder – Knowledge) به راه افتاد و از آن پس خیل عظیمی از فیلسوفان اخلاق به نظریه پردازی در باب دانش اخلاق و مفاهیم و روشهای آن و نیز جایگاه منزلت این دانش بسیار مهم پرداختند؛ اما دریغا که دیدگاه اغلب آنان صیغه ای ملحدانه و غیر اخلاقی یا اخلاق ستیزانه داشت و در نهایت به طرد و نفی و محکوم نمودن احکام و روشهای اخلاقی و فتوا به بی اعتباری منطقی امور اخلاقی می انجامید.

این جریان بویژه در دو، سه دهه اخیر به کشور ما نیز کشیده شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی حجم آثار و نشریات مربوط به این جریانهای ملحدانه اخلاقی گسترش چشمگیر و تهدید کننده ای یافت. یکی از مکاتب عمده و پرطرفدار فلسفه اخلاق در کشورهای غربی «مکتب اخلاق اجتماعی» است که گاهی به نام نظریه قراردادی اخلاق (Contractualtheary of Ethics) یا «مکتب پوزیتیویسم اخلاقی» نیز نامیده شده است و طرفداران مارکسیسم از یک سو و مبلغان فلسفه های پوزیتیویستی و تحلیلی و زبانی از سوی دیگر، به ترویج و اشاعه آن دامن زدند. طبق آموزۀ اصلی این مکتب، اخلاق و امور اخلاقی هیچ گونه پایه و مایه ثابت و جاوید و مطلقی نداشته، و صرفاً نوعی قرارداد اجتماعی (Social contract) با عرف قومی و نژادی و ملی است، که فقط تابع توافق طرفین است، با رضایت طرفین، هرگونه رفتاری مجاز و معتبر و قابل اجرا و کاملاً نقد ناپذیر است. بر اساس این دیدگاه، ارزشها و رفتارهای اخلاقی قابل بررسی و استدلال و ارزیابی منطقی و عقلی نبوده و فراتر از تعقل و استدلالند و جز قرارداد و عرف اجتماعی و رواج و عمومیت، هیچ ملاک و معیار دیگری برای منع و تجویز رفتارها و هنجارها و امور اخلاقی در میان نیست. طبق این نظریه، امور و احکام اخلاقی هیچ گونه ریشه فطری و الهی و دینی نداشته و اساساً چیزی به نام اخلاق فطری و ثابت و جاویدان وجود ندارد. هر عمل قبیحی به محض قبول عرفی و رواج اجتماعی مجاز می شود و «شیاع» همگان پذیر بودن خود ملاک ارزش گذاری و منع و جواز اعمال است. آشکار است که با پذیرش این دیدگاه بسیاری از اموری که از دیدگاه ادیان و دینداران عالم بویژه مسلمانان «انحراف اخلاقی» نامیده می شود و در شریعت اسلامی محکوم و ممنوع است، مجاز و مباح شمرده شده و جواز قبول می یابد.

بر پایه این نظریه دیگر نمی توان برای رفتار جنسی و مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ارزش گذاری ضابطه مند و مستدل و دفاع پذیری ارائه کرده، بلکه امور شنیعی مانند همجنس بازی، سقط جنین و...، مجاز و روا بوده و نمی توان آنها را محکوم ساخت و مردود تلقی نمود، زیرا تصمیم گیری در مورد روایی یا ناروایی چنین امور و اعمالی تابع عرف جامعه بوده و با تراضی و توافق طرفین عمل، هیچ کس حق مداخله و ملامت و توبیخ و مجازات آنان را نخواهد داشت و اخلاق از یک سو، تابع ذوق و سلیقه و مُد جامعه گشته و ملاک آن همرنگی و همگامی با جماعت است. و از دیگر سو، امری خصوصی و شخصی شده که عقلاً و منطقاً تصمیم ناپذیر است؛ یعنی به لحاظ موازین منطقی و عقلانی نمی توان درباره آن حکمی کرد. طبق این مکتب، هیچگونه احکام عام و کلی و تعمیم پذیر در اخلاق نداریم، بلکه امور اخلاقی را باید به نحو موردی و با توجه به عرف جامعه و رواج و سلیقه و پسند اجتماع ارزیابی کرد. اگر این دیدگاه را بپذیریم، آنگاه بسیاری از داوریهای سنتی و شرعی درباره انواع رفتارها و انحرافات ضد ارزشی اصلاً مجال دفاع و توجیه نخواهند یافت، بلکه از فرهنگ اخلاقی به کلی حذف و محو خواهند شد.

متأسفانه دامنه این جریان خطرناک به شکلهای خاصی به مطبوعات و فضای فرهنگی جامعه اسلامی ما نیز کشیده و بنابراین باید با حساسیت عالمانه و از سر تعهد و هوشمندی به بررسی و نقد و تحلیل آن پرداخت و خطرهای آن را برای جامعه و بویژه نسل جوان و عموم دینداران توضیح داد و آنان را نسبت به پیامدهای ناگوار و خطرساز و فاجعه آفرین آن متنبه و آگاه نمود.

استدلال اصلی طرفداران این مکتب، اثبات ناپذیری و اعتباری و قراردادی بودن امور و احکام اخلاقی است. طرفداران این نظریه باور دارند که نمی توان احکام اخلاقی را با برهان و دلیل منطقی رد یا اثبات نمود و دلایل فلسفه سنتی نیز ناکافی و نارساست و جایگزینی برای آن دلایل نیز ارائه نشده است. کلیت و اطلاق و استقلال امور اخلاقی نیز از نظر، پیروان این مکتب مخدوش و دفاع ناپذیر و اثبات ناشدنی است.

بنابراین، باید تسلیم عرف جامعه شد و تن به پسند و ناپسند جامعه داد؛ زیرا نه شرع و نه عقل، نمی توانند حسن و قبح افعال را اثبات کنند و بد و خوب نیز معنای مطلقی نداشته، بلکه اموری نسبی و تغییر پذیر و زمانی و مکانی اند  و در جوامع گوناگون و شرایط و زمانهای گوناگون معانی و مصادیق آنها متفاوت خواهد بود. به همین دلیل باید تن به نوعی هرج و مرج و آنارشیسم اخلاقی داد و جز این راهی وجود ندارد.

چنانکه مشهود است، این مکتب مبتنی بر پیش فرضهای خاص انسان شناختی و هستی شناختی و معرفت شناختی و جامعه شناختی است و تبیین و نقد همه این پیش فرضها در حوصله این نوشتار مختصر نیست و نیاز به مجالی فراخ و نگارش رساله ای مبسوط دارد.

اما، پاره ای از محققان سه اشکال بر این مکتب وارد ساخته اند که به اختصار توضیح می دهیم: اشکال نخست، لزوم مغالطه طبیعت گرایانه (Naturalistic Fallacy) است که مبدع و مبتکر آن خود جناب «جورج ادوارد مور» بنیانگذار دانش فلسفه اخلاق است که به تفصیل در کتاب «اخلاق» و کتاب «مبانی اخلاق» به توضیح این نوع مغالطه پرداخته است و ما علاقه مندان را اکیداً توصیه می کنیم، که به این منابع مراجعه کنند.

دیگر اینکه، لازم می آید همۀ گزاره های اخلاقی گزاره های همگنانه یا توتولوژیک (Tautologic) باشند؛ یعنی حمل شیئ بر نفس و تکرار یک چیز و همان چیز مثلاً «خوب، خوب است».

اشکال سوم این است که طبق این دیدگاه باید به نسبی گرایی اخلاقی (Ethical Relativism) گردن نهاد که در واقع به مثابه نفی اخلاق است.

به گمان ما صرفنظر از اشکال «مور» که بر مبانی خاصی مبتنی است که خود محل تردید و تأملند، دو اشکال دیگر قطعاً وارد است و گزیری از آنها نیست.

اما، حضرت امام، حکیم و فقیه عارفی است که در آثار ارزشمندش بیشترین حجم مباحث را در باب اخلاق و عرفان مطرح ساخته است و فیلسوفانه و در کمال ژرف نگری به طرح بحثهای ارزنده اخلاقی با استناد به آیات و احادیث و قواعد عرفانی پرداخته است. حضرت امام در آثارشان دو گونه نظام اخلاقی را مطرح ساخته اند: یکی؛ اخلاق فلسفی که میراث اخلاق ارسطویی است که البته امام آن را، به زیور آیات قرآنی و روایات پیشوایان دین آراسته اند و از جمود و خشکی و پیچیدگی آن کاسته و بر حلاوت و جذابیت آن افزوده اند. دیگر، نوعی اخلاق عرفانی یا عارفانه است که خاص اهل الله و سالکان الهی است. در نوع اول، کار امام با «اوصاف الاشراف» خواجه نصیرالدین طوسی قابل مقایسه است و طرحی از این نظام اخلاقی را در کتاب اربعین یا «چهل حدیث» تقریرات درسهای امام به نام «اخلاق اسلامی» می توان مشاهده کرد. اما، نوع دوم و نظام اخلاقی عارفانه امام با «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری قابل مقایسه است و در پاره ای از بخشهای کتاب «چهل حدیث» و دیگر آثار عرفانی ایشان تجلی یافته است. اما آنچه که در نگرش اخلاقی امام قابل ذکر است و در همه آثار ایشان نیز قابل مشاهده است، این نکته است که امام به فطرت الهی و خداگرا و دین ورز برای آدمی معتقد است و یک سلسله احکام عام و کلی و ثابت و مطلق و جاوید اخلاقی را باور دارد و به استقلال و جاودانگی اصول اخلاقی عمیقاً اعتقاد داشته و این باور را که اصول اخلاقی، جملگی جزئی و موردی و تحول پذیر و تابع عرف جامعه است، به شدت مردود می داند. به همین سبب نظریه اخلاقی امام را نظریه دینی یا فطری یا الهی اخلاق (Divine Theory) می‎توان نامید. حضرت امام از سویی اخلاق را مبتنی بر فطرت خداجو و خیر طلب آدمی و از سوی دیگر دارای خاستگاهی الهی و مبتنی بر احکام الهی و اوامر و نواهی شرعی می داند که با سیر و سلوک و طیّ منازل و مقامات و عبور از عقبه ها و عرصه های دشوار، و تهذیب نفس و خودسازی آگاهانه و مستمر قابل وصول است. نظام اخلاقی مورد قبول امام آنگونه که در آثار و تألیفات و سخنان درس آموز ایشان بیان شده است، هم اخلاق فلسفی است و هم اخلاق عملی، توحیدی، عارفانه، متعبدانه و شرعی و عاشقانه. در حقیقت اخلاق از نظر امام بی پایه و اساس نبوده، بلکه دارای اصول و مبانی متقن فلسفی و کلامی و امری استدلال پذیر و قابل دفاع و اثبات است و صرفاً تابع قرارداد با پسند جامعه نیست، بلکه ریشه در فطرت ثابت و تحول ناپذیر آدمی دارد و به همین سبب نیز مطلق و کلی و جاودانه است. بدینسان به نظر نگارندۀ این سطور، نگرش و نظریه اخلاقی امام، در واقع پادزهری برای همه فلسفه های ملحدانه اخلاق و اخلاق ستیزی است که عرضه صحیح دیدگاههای متین و استوار این عارف بزرگ و دل آگاه می تواند در زدایش تبلیغات زهر آگین دشمنان اسلام و امواج و جریانهای مروج ابتذال اخلاقی کاملاً کارآمد و مؤثر باشد. امید می بریم که اندیشمندان فرزانه این دیار از سر تعهد و دردمندی به ایفای این رسالت خطیر بپردازند.

والسلام

فهرست منابع:

ا. درآمدی بر فلسفه اخلاق، اتکینسون، ترجمه سهراب علوی نیا.

2. اخلاق، جورج ادوارد مور، ترجمه اسماعیل سعادت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

3. زبان، حقیقت و منطق، الف. ج. آیر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، انتشارات دانشگاه صنعتی شریف.

4. چهل حدیث، حضرت امام خمینی، مرکز نشر فرهنگی رجا.

5. Principia Ethica.

 

 

منبع: مجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 213.

. انتهای پیام /*