نگاه انسانی و عادلانه به موضوع زنان؛ یک ضرورت اجتماعی

دکتر معصومه ابتکار[1]

در موضوع زنان، اصل بر این است که نگاهی انسانی و عادلانه چه از وجه تئوریک و نظری و چه از زاویه عملی و اجرایی برقرار باشد. این نگاه که بر چرخ اعتدال و انصاف می‌ چرخد نیاز امروز جامعه ما است و تنها به واسطه جریان یافتن آن در سطوح مختلف اجتماع است که می‌ توان برای تعالی جامعه و بهبود وضعیت زنان گام‌ های مؤثرتری برداشت.

منشاء نگاه ما به زن بی‌شک می‌ بایست ریشه در نگاه قرآنی داشته باشد که همه از نفس واحده خلق شده‌اند. (اعراف/189) و هیچ برتری میان انسان‌ ها در نژاد، جنسیت و قومیت وجود ندارد. (حجرات/13) همچنین متأثر از نگاه پیامبر(ص) که فرمود: «ما أَکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ (نهج الفصاحه، تصحیح و ترجمه، ابوالقاسم پاینده، ص 318، حدیث 1520) احترام نمی‌کند زنان را مگر فرد بزرگوار و اهانت نمی‌ کند به آنان مگر فرد پست». پیامبری که در تمام زندگیش رفتاری انسانی و بزرگوارانه با زنان داشت.

کرامت واژه شریف و بسیطی است که نمی‌ توان آن را در مجموعه کوچکی از برخورد های ظاهری و تشریفاتی خلاصه کرد. بلکه کرامت را باید از جنبه‌ های نظری و اجرایی مورد ملاحظه قرار داد، به ویژه اینکه امروزه با تکیه برتجارب موجود می‌ توان در این باره قضاوت کرد.

پس از انقلاب اسلامی، موضوع زنان و کرامت ایشان از وجه نظری صاحب توفیقاتی شد که بر منصفان پوشیده نیست، اگر چه با چالش هایی نیز روبرو بوده ایم. انقلاب اسلامی راههای طی نشده ای را پیش روی خانم‌ ها در قالب موازین انسانی و اخلاقی گشود و به پشتوانه اجتهاد جسورانه امام، بسیاری ازعرصه هایی را که قبلاً محدودیت فقهی و نظری در آنها وجود داشت، به روی زنان باز کرد. سپس با شکل گیری آکادمیک این مبحث در قالب رشته مطالعات زنان و رشته‌ های دیگری که به موضوع زنان می‌ پردازند، همچنین شکل گیری مراکز تحقیقاتی دولتی و غیردولتی و حتی حوزوی بانوان، جهش‌ های قابل تأملی در این عرصه رخ داد.

بنابراین در روندی کم و بیش رو به پیشرفت و طی فراز و نشیب هایی که طبیعت حرکت به سوی آینده است، موضوع کرامت زنان در ابعاد نظری دنبال و جنبه‌ های عملی نیز یافت. اما این حرکت در مسیر خود، تلقی‌ های متفاوتی را شاهد بوده و از آن جمله زمزمه هایی که هرگونه مطالبه عدالت محورانه اگر چه در چارچوب شرع را برچسب فمینیستی زده اند. این نوع نگاه متأسفانه علاوه بر ایجاد محدودیت‌ های عملی در سیاست‌ ها و تحکیم سقف‌ های شیشه ای، به جای استفاده از فرصتی کم نظیر برای بهره‌مندی و رقابت با مراکز آکادمیک جهانی در طرح دیدگاههای مترقیانه اسلام و فقه شیعه، با نگاهی محافظه کارانه و محدود کننده سعی در القای شبهه بر اصل ضرورت اینگونه بحث‌ ها دارد.

در این حال باید دانست راهی که زن ایرانی در مسیر پیشرفت طی کرده و نیز واقعیات اجتماعی امروز، حقیقت را به گونه دیگری محک می‌ زند. زن ایرانی، کرامت خویش را آنچنان که در بعد نظری مطرح می‌شد، باور و بر اساس آن حرکت کرد؛ اگر چه ابعاد اجرایی و عملکردی این کرامت آنچنان که اسلام می‌ خواهد تحقق نیافته است. پس از گذشت بیش از سه دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی، سیاست زدگان غیر منصف برای مقاصد سیاسی خود دستاوردهای متعلق به انقلاب اسلامی را که به پشتوانه خون شهیدان به دست آمده – به خصوص دستاوردهای فکری طیف اصلاح طلبان را- به سادگی زیر سؤال می‌ برند و با انواع انگ‌ها تخطئه می‌ کنند. در این میان موضوع زنان نیز بی‌نصیب نمی‌ ماند. این دیدگاه که هر حرکت خارج از پذیرش خویش را به لیبرالیسم و فمینیسم نسبت می‌ دهد تا آنجا پیش می‌ رود که از کلمه «زن» گریزان و فقط از کلمه «مادر» یا «خانواده» استفاده می‌ کند. متأسفانه این دیدگاه سیاست زده - که البته سایر دیدگاهها را متهم به سیاست زدگی می‌ کند- از شبهه القاء دیدگاههای فمینیستی در طرح مباحث زنان در مسیری افتاده که ما را در بسیاری از شعارها و مطالبات از سالهای اول انقلاب عقب‌ تر می‌ راند؛ شعارها و مطالباتی که نسل انقلاب به یاد دارد ولی نسل جوان از آن بی نصیب مانده است.

اینگونه چالش‌ها البته به انواع دیگری در جهان نیز وجود دارد. به عنوان نمونه در اروپا اگر چه دوران بحث ضرورت حضور زنان در عرصه‌ های عالی سیاستگزاری و سکانداری سیاسی کشورها گذشته و مسأله حضور زنان در عالی‌ ترین سطوح و موقعیت‌ های سیاسی نشان از یک باور اعلام شده دارد، ولی اینکه زنان تا کجا در عرصه رقابت‌ های حزبی کشورهای صنعتی و توسعه یافته موفق بوده اند، هنوز محل بحث است. یعنی اینکه تا چه حد این حضور به بهبود مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورها منتهی شده و آیا سبب غلبه نگاه زنانه مبتنی بر اخلاق و عطوفت بوده، باید مورد تأمل قرار گیرد. همچنین اینکه آیا توانسته اند تعادلی میان نقش‌ های خانوادگی و اجتماعی برقرار سازند؟ به نظر می‌ رسد در این زمینه چالشهای در خور توجهی وجود دارد. زیرا صدای بازگشت به خانه را نه تنها در بین طرفداران دیدگاههای سنتی بلکه در میان کسانی که مسیر خروج از منزل را تجربه کرده‌اند می‌ توان شنید. برخی اینگونه تجربه کرده اند که به قیمت از دست دادن نقش مادری و محوری در خانواده موفقیتشان تضمین نمی‌‌ شود.

در مورد ایالات متحده امریکا تأخیر بیشتری هم وجود دارد؛ به رغم حضور زنان شاخص در سطوح عالی مانند مادلین آلبرایت در دوره کلینتون، کاندولیزا رایس در دوره بوش و هیلاری کلینتون در دوره اوباما، هنوز در آن کشور، خانمی رییس جمهور یا معاون رییس جمهور نشده است. این مسأله چند سال پیش مورد توجه ستاد انتخاباتی مک کین قرار گرفت. او، سارا پیلین را به عنوان معاون اول خود معرفی کرد که در هفته‌های اول حضورش شگفتی آفرین شد و توانست آراء را به نفع مک کین جا به جا کند. ولی خیلی زود نقش آفرینی پیلین سبب بروز تردید هایی نسبت به وی و برنامه‌ های انتخاباتی مک کین شد، تا آنجا که به عنوان تصمیمی عجولانه و مقطعی مورد انتقاد قرار گرفت.

این واقعیتی انکارناپذیر است که عالم سیاست در همه جای دنیا کماکان با غلبه نگاه مردانه مواجه است و این نگاهها عرصه رقابت برای زنان را دشوار می‌کند. زنان در این عرصه با شرایط نابرابر، تهدیدات، اتهامات و حسادت‌های فراوان از طرف حاکمان و قدرتمندان مذکر قرار گرفته و از عرصه رقابت کنار می‌ روند.

در این حال بحث‌ های گسترده سیاسی و اجتماعی مرتبط، نگاه عدالت طلبانه جنبش زنان در این عرصه را مطرح می‌ سازد؛ نگاهی که می‌ تواند با تکیه بر ابعاد روانشناختی و رفتاری سبب ایجاد تعادل در دنیای خشن و اقتدار گرایانه سیاست مبتنی بر ثروت و قدرت شود. در واقع دیدگاه معطوف به گذشت، عاطفه و روابط انسانی از منظری مادرانه و توام با حس دغدغه برای نسل‌ های آینده و سرنوشت کره مسکون، این قابلیت را دارد که بسیاری از تصمیمات یک سویه فعلی را متعادل نماید. این نظریه‌ای قابل تأمل است که گرایش جهان امروز به سمت افراط گرایی، خشونت و نا امنی و غلبه بی اعتمادی و نا امیدی ناشی از فقدان روح زنانه در حکمرانی جهانی و مناسبات کشورها و غلبه تفکر و حضور مردانه در عرصه سیاسی دنیاست. در مناسبات بین‌المللی نیز وقتی صحبت از وضعیت کنونی جهان می‌ شود، همگان معترفند که به رغم پیشرفت‌ های قابل توجه در زمینه‌ های مختلف متأسفانه کماکان جهان با مشکلات و بحران‌ های جدی روبروست. تا آنجا که اساس انسانیت تهدید می‌ شود و کره مسکون با بحران موجودیت مواجه است.

کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروف سوئیسی بحث جالبی دارد که با طبیعت انسان هماهنگ است. یونگ می‌ گوید تعادلی میان عواطف و روحیات مختلف وجود دارد که در زنان با مردان متفاوت است. زنان صاحب توانمندی‌ های شاخص در حوزه روحیات مادری و حفاظت از رنگ و بوی زندگی و عواطف انسانی هستند. به این حس زنانه، آنیما می‌ گویند. از آن سو، مردان صاحب حس اقتدار، تسلط و نگاه ریاضی به جهان هستند که آنیموس نامیده می‌ شود.

در واقع تعادل بین این روحیات است که انسان کامل را می‌‌ سازد. ما به انسان‌ هایی نیاز داریم که همه این توانایی‌ ها را با هم داشته باشند. ولی امروزه سیاستمداران و حکام جهان اینگونه نیستند. خداوند قوانین طبیعت را به طور متعادل قرار داده، اما انسان گاهی عاجز از دیدن و رعایت این تعادل است.

متأسفانه این روزها حتی برخی زنانی که به قدرت می‌ رسند، احساس آنیمایی خود را کنار گذاشته و تفکرات و رفتارهای خشونت‌ آمیز از خود بروز می‌ دهند. به بیان دیگر این مشکل بزرگی در میان سیاستمداران زن دنیاست که به جای تکیه بر حس آنیمایی خود، تا به قدرت می‌ رسند، عواطف و حس‌ های زنانه را نادیده می‌ گیرند، در حالی که همان حس‌ ها می‌ تواند عامل نجات جهان باشد. از سوی دیگر همچنان که گفته شد نوعی طرز تفکر وجود دارد که هویت زنان را تنها در نقش همسری و مادری آنان می‌ بیند و گویی هویت فردی، اجتماعی و سیاسی زن محلی از اعراب ندارد. بر اساس این تفکر، مردان هستند که کارها را انجام می‌ دهند. چنین نگرشی نیز نگران‌ کننده است و راه به جایی نخواهد برد. زیرا این واقعیتی انکار ناپذیر است که برای حل بحران‌ های فراگیر جهانی، اینک بی‌ تردید به حضور زنان و نگاه زنانه در قدرت نیازمندیم.

شاید اشاره به شخصیت متین و رفتار متوازن ملکه سبا در آیات قرآن کریم بهترین مثال باشد. (نگاه کنید به سوره نمل آیات 20- 44) برخورد ملکه سبا هنگامی که با دعوت و در مرحله بعد با تقابل حضرت سلیمان علیه السلام مواجه می‌ شود، نکات آموزنده بسیاری در بردارد. در کنار تفاسیر و برداشت‌ های مختلف از این آیات کریمه، موضوع نگاه قرآن به زمامداری زنان مورد توجه قرار گرفته و بر این نکته بارها تأکید شده است که آیات مربوطه نه تنها بار منفی نداشته بلکه شهادتی بر اندیشه و تدبیر عمیق یک زن است؛ به ویژه آیه 34 سوره مبارکه نمل که می‌فرماید "قالت ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله و کذالک یفعلون (نمل /34) آن ملکه گفت: پادشاهان وقتی وارد دیاری می‌ شوند و آن را فتح می‌ کنند آنجا را به فساد و تباهی می‌ کشند، بزرگان آن را خوار می‌ کنند و این راه و رسم آنهاست". در حالی که ملکه سبا ابتدا هدیه‌ ای را به نشانه حسن نیت برای حضرت سلیمان فرستاد و در نهایت به دعوتی که حق بود پاسخ مثبت داد و از جنگ و خونریزی اجتناب کرد. این رفتار بی شک نشانگر تشخیص و تصمیم سنجیده او در شرایط موجود بوده است.

در این زمینه بانوانی چون خانم مجتهده امین و در سالهای اخیر استاد منیره گرجی به این نگاه متعادل جنسیتی در قرآن کریم پرداخته و آن را مطرح کردند. بر خلاف نگاه منحط و افراط گرایانه‌ای که از سوی گروههای ساختگی مانند داعش تبلیغ می‌شود و زنان را فقط وسیله‌ ای برای ارضای غرایز جلوه می‌ دهند.

موضوع زمامداری زنان تا سالهایی نه چندان دور نه تنها برای ملل اسلامی، که در جوامع مدرن نیز کمتر تجربه شده و همواره تردیدهایی در این مورد وجود داشته است. حتی برخی، زمامداری زنان را از نشانه‌های شرایط ناگوار و سیاه دوره آخر الزمان می‌ شناسند. در حالی که هرگز به این نکته مهم توجه نکردند که شرایط فعلی در مدیریت جهانی و وضعیت نابسامان و ناپایدار کنونی حاصل مدیریت مردان و با شیوه‌ های مردانه بوده و حضور زنان با دیدگاه زنانه نمی‌‌ تواند اوضاع را از آنچه که هست بدتر کند. به عبارت دیگر، این عنصر زنانه نبوده که تا کنون جهان را به سوی جنگ، نابسامانی و نا امنی کشانده، بلکه روحیه سلطه جویی عامل اصلی این مشکلات بوده است. در حالی که توانایی‌ ها و نگاه زنانه می‌ تواند برای تعادل بخشی و اصلاح امور جوامع و بلکه مدیریت جهانی مفید باشد. این امر البته در مغایرت آشکار با دیدگاههای فمینیسم افراطی نیز هست.

این چالش اخلاقی اینک به عنوان خلایی بزرگ در نظام‌ های مدیریتی جهان مطرح و حتی به عنوان یک بیماری شناخته می‌ شود. از این رو تأکید بر مدیریت الهام بخش در کنار مدیریت اقتدارگرایانه و هوش عاطفی یا هیجانی در کنار هوش کلاسیک به عنوان راهکاری برای برون رفت از بحرانهای مدیریت سازمانی مطرح است. بسیاری به این واقعیت پی برده اند که نفوذ کلام، کاریزما و انضباط اخلاقی و معنوی نسبی زنان می‌ تواند برگ برنده‌ ای در مذاکرات جهانی برای پیشبرد گفتمان و اهداف مورد نظر و اثرگذاری لازم بر فکر و جان طرف مقابل باشد.

در عرصه داخلی و ملی اما نکات جالب‌ تری وجود دارد. در تاریخ شیعه از زنان بزرگی مکرر نام برده می‌ شود که نقش وجودی آنان در پیشبرد اهداف دین خداوند مورد توجه و عنایت بوده و در رسانه‌ های داخلی بسیار از تأثیرگذاری آنان در زمان خود گفته می‌ شود. بزرگوارانی مانند حضرت زینب کبری و معصومه سلام الله علیهما یا سکینه خاتون، حکیمه و نرجس خاتون که هرکدام پیام آوران و بازیگران تعیین کننده‌ ای در عرصه اجتماعی و سیاسی زمان خویش بودند. در این حال سؤالی ایجاد می‌شود که آیا جمهوری اسلامی برآمده از خواست ملت و آموزه‌ های اسلام عزیز توانسته از ظرفیت‌ های زنان در سطوح دیپلماسی منطقه‌ای و جهانی و در ایجاد همگرایی میان مسلمین و مقابله با افراط گرایی بهره گیرد و الگوی صحیح بهره مندی از نگاه زنانه را به جهان عرضه کند؟

اگر امروز بانوان بزرگواری مانند حکیمه خاتون یا حضرت معصومه در قید حیات بودند چگونه با آنها برخورد می‌ شد؟ در اینجا دیدگاهی که هویت زنان را فقط در مادری و همسری می‌ بیند چه پاسخی دارد که حضرت معصومه هرگز ازدواج نکردند و فرزندی نداشتند؟ این شخصیت بزرگوار به رغم این، برای علما و مراجع عظام الهام بخش بوده و بزرگان اهل دین، خود را مشمول عنایت آن بانو می‌ دانند. حال اگر حضرت معصومه(س) امروز در قید حیات بودند چه جایگاهی می‌ توانستند در نظام مدیریتی و سیاسی کشور داشته باشند؟

متأسفانه تفاوت‌ های آشکار دیدگاههای سیاسی رایج در کشور در دوره‌ های مختلف، خود عامل مهمی در چالشهای موجود برای زنان بوده است. تفاوتی که سبب می‌ شود دولتی در جهت تقویت کرامت و هویت فردی زن و بسط و گسترش مشارکت اجتماعی و سیاسی وی در عین حفظ ارزش‌ های خانوادگی حرکت کند و دولتی بدون توجه به شخصیت و هویت فردی او و تنها با تأکید مقتدرانه بر ظواهر و پوشش و مسئولیت‌ های خانوادگی و اشاعه اتهام فمینیستی به دیدگاههای مترقیانه زنان مسلمان تلاش کند. این نحوه برخورد در شرایط کنونی جامعه متأسفانه این شائبه را در اذهان عمومی ایجاد می‌ کند که جامعه ایران در مواجهه با چالشهای نوین، انتظارات و احکام مستحدثه قادر به ارائه راهکار نبوده و دارای جسارت لازم برای حل معضلات اجتماعی نیست. کارشناسان و متخصصین علوم اجتماعی و بهداشتی بر این باورند که بی‌ توجهی‌ ها به معضلات زنان، جوانان و آسیب‌ های اجتماعی مترتب بر آن که گاه با برخورد های ضربتی و صرفاً انتظامی مدتی به انزوا می‌ رود و پنهان می‌ شود، پس از سر بر آوردن مراحل پیشرفته تری از درد و بیماری را تجربه خواهد کرد. بی‌ تردید این نوع مقابله با معضلات اجتماعی نیز ناشی از فقدان تدبیر و حکمت زنانه و شرح صدر مادرانه است.

جا دارد اکنون با بهره گیری از تجربیات سه دهه گذشته و تحلیل منطقی دستاوردها و نیز نقاط ضعف، نقشه راهی منطقی و متوازن با توجه به تنوع اجتماعی و قومیتی کشور و با بهره گیری از تمامی ظرفیت‌ های زنان و مردان و توجه به این سرمایه اجتماعی، ترسیم کنیم، به طوری که در برنامه‌ ها و سیاست‌ ها برای حضور و مشارکت مردم در قالب بخش خصوصی، سازمانهای مردم نهاد، احزاب و رسانه‌ ها فضایی آزاد و قانون گرا ایجاد و به ویژه برای زنان نقشی در خور توانایی‌ ها و کرامت ایشان در نظر گرفته شود. در این صورت است که می‌ توانیم نه تنها برای تعالی انسانی جامعه بلکه در کمک به حل و فصل منازعات و ناپایداری‌ های منطقه‌ ای و بین المللی مؤثر باشیم و چشم انداز روشن‌ تری را برای آینده بشر فراهم کنیم.

 

 

مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص 5.



[1]. عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس.

. انتهای پیام /*