پرتال امام خمینی(س): یادداشت8/ حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی رحمانی/ بزرگان و شخصیت های علمی چه در عرصه فقه و چه در عرصه فلسفه و یا علوم سیاسی و اجتماعی درباره  عظمت و جایگاه رفیع حضرت امام(س) سخن های بسیار گفته اند و بنده کوچکتر از آنم که بخواهم در رابطه با سیره عملی، عظمت علمی، مجاهدات امام و جایگاه عالی اندیشه های ایشان سخن بگویم. اما این را بخوبی می دانیم که رهبر کبیر و معمار انقلاب اسلامی در انتهای قرن بیستم اقدامی کرد که نه از باب مبالغه، در هیچ یک از مقاطع تاریخی ما جز صدر اسلام سابقه ندارد. حضرت امام(س) در مناسبتی یک جمله ای فرمودند که «خداوند ما را یاری کرد». ودر ادامه می فرماید من از همه این تقاضا را دارم که بررسی کنند ملت ایران در برابر پادشاهی قدرتمند که ژاندارم منطقه بود و همه قدرتهای بزرگ اعم از آمریکا و شوروی و غرب به دلیل منافع شان از او حمایت می کردند، چگونه به پیروزی رسیده اند؟! وقتی فکر می کنیم می بینیم که واقعا کار مردم ایران، کار ساده نبود. در کشوری که 63 هزار مستشار در سطوح مختلف نظامی، سیاسی و سفارتخانه های متعدد فعال بودند که البته همه آنها برای خوشگذرانی صِرف به ایران نیامده بودند! وبا همکاری مستقیم موساد در رابطه با اطلاعات و اطلاع رسانی و کسانی که برای این کار تربیت شده بودند، فعالیت می کرده و آموزش های دراز مدت دیده بودند.  در چنین مقطعی که کشور ایران جزیره ثباتی در خاورمیانه محسوب می شد و تکیه گاه بزرگی برای استعمار بود، این انقلاب به رهبری امام و با همراهی مردم انجام شد. برای این است که امام می فرماید «خداوند ما را یاری کرد»! در جای دیگر می فرمایند ما با دست خالی با همه قدرتها مبارزه کردیم! نه سلاح داشتیم و نه عناصر مسلح!  امام تنها از طریق دعوت و روشنگری و بوسیله مردم خداجوی قیام کرد. بحق و نه به شعار، در ایران دوره پهلوی آزادی مفهومی نداشت.
در زمانه ای زندگی می کردیم که رژیم، آخوندهای درباری را انتخاب می کرد که بیایند در باره اقدامات ملوکانه شاه صحبت کنند! بعنوان مثال بگویند که انقلاب سفید این است و فواید آن چنین است! و اتفاقا از اشخاصی که سخنور توانمند بودند استفاده می کردند. بخاطر دارم در آن زمان رژیم فردی بنام کوزه کنانی را به  شهر ما فرستاد؛ در شب اول حدود چهار هزار نفر پای سخنانش جمع شدند! وی سخنوری خوبی بود. سخنرانی شب اول او همه جا پخش شد؛ شبهای بعد افراد اضافه شدند! این آقا از شب سوم شروع کرد علیه حضرت امام(س) و روحانیت مرتجع حرف زدن! پدر من با چند نفر از دوستانش دیدند که باید کاری بکنند. لذا به ما جوانتر ها می گفتند بروید به فلان ریش سفید که پای سخنان آن آقا نشسته بگوئید که بیاید بیرون از جلسه! وقتی مردم می دیدند که فلان کاسب متدین و یا  فلان فرد متعهد و معتمد، جلسه سخنرانی را ترک کرد، کم کم از تعداد مستمعین کم می شد. موضوع به گونه ای پیش رفت که شب ششم تعداد نفرات حاضر در سخنرانی به کمتر از سیصد نفر رسید. وقتی روشنگری صورت می گرفت و مردم می فهمیدند که آن فرد برای چه آمده و سخنرانی می کند! و یا آنکه وقتی مردم فهمیدند که سخنران دارد دین را تحریف می کند، جلسه سخنرانی را ترک کردند. چنین شرایطی بر کشور حاکم بود. روشنگری های امام به همه جای کشور اثر کرد. مردم کم کم بیدار شدند و شروع به مقابله با رژیم کردند. رژیم هم راهی نداشت جز اینکه حضرت امام(س) را تبعید کند. تبعید کرد چون اثر داشت. اگر بی اثر بود که تبعید نمی شد! در آن زمان آمریکا مخصوصا به شاه ابلاغ کرد که کار امام رضوان الله را تمام کنند! ولی آن اجماع بزرگ که از سوی علمای بلاد و شخصیت هایی که به تهران آمده بودند و بالاتفاق راجع به یک رهبر دفاع کردند، باعث شد تا رژیم نتواند چنین کاری را انجام بدهد! اگر این اتفاق و این اجماع در زمان رضاخان از سوی مردم و علما صورت می گرفت، رضاخان نمی توانست مدرس را شهید کند!

می خواهم به این نکته اشاره کنم که اینها نتیجه روشنگری امام بود که علما و مردم و مبارزین معتقد بودند فقیه جامع الشرایطِ روشن بین و روشنگر و آشنای به زمان، مجاهد، شجاع، فقیه که مجتهدین زیادی در حوزه پای درس ایشان می نشینند، مانند حضرت امام(س) وجود ندارد. اینها حرفهای ساده ای نیست. تمام فلاسفه ای که در ایران در دانشگاه و غیر دانشگاه بودند، شاگردان فلسفه امام راحل بودند. یکی از این آقایان که بعد از انقلاب خدمت امام رسید آقای دکتر زریاب خویی بود که بنده هم حضور داشتم امام به ایشان نگاهی کرد و خندید و گفت خیلی وقت است که ما را ترک کردید! اساتید بزرگ دانشگاهها و فیلسوفان و بزرگانی که اکنون هم هستند مانند آقای دکتردینانی و غیره شاگرد امام بودند. در اخلاق و فقه هم همینطور امام شاگردان بسیار زیادی تربیت کرد. حضرت امام(س) نه برای رسیدن به قدرت و حکومت بلکه برای دفاع از کیان مکتب اسلام که زیر چکمه های ابرقدرتها له شده، و یا با چهره ای غیر واقعی به مردم معرفی می شد، قیام کردند. حضرت امام(س) همه سختی ها را تحمل کردند و رژیم هم به این نتیجه رسید که  امام را به ترکیه تبعید کند. خداوند اینگونه خواست که این عبد صالح خدا بعد از ترکیه به نجف و در کنارحرم مطهر امیرالمومنین(ع) در حوزه ای با قدمت هزار ساله بیاید و هم درس سیاست بدهد و هم به دفاع از اسلام  بپردازد و هم آرا و نظرات فقاهتی خود را بیان کند.  این دوران برای امام دورانی بود که علاوه بر کسب مقامات معنوی به روشنگری بیشتر هم پرداخت. سیره امام این بود که به اسلام ناب اعتقاد داشت و آنرا لمس کرد و همواره در مراحل مختلف نهضت به اجرای آن تاکید کرد.

وقتی امام از اسلام حرف می زد قلب ها را متوجه می کرد. ما در رهبران سیاسی و اجتماعی و نهضت های بزرگ چنین چیزی را مشاهده نمی کنیم. این مبالغه نیست. امام عظمت و نفوذ کلام داشتند. احکام دموکراتیکِ اسلام را در جمهوری اسلامی پیاده کرد. نظامی ساخت که از ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس و تا حتی رهبری نظام با رای مردم انتخاب می شوند. این دستاوردی بزرگ است. اگر بخواهم از سیره امام در زمان حضورشان در نجف اشرف صحبت کنم باید عرض کنم که بخاطر دارم در آن فشارهای سیاسی و اجتماعی که به امام و یاران ایشان در نجف وارد می کردند، رژیم بعث یک بار برادر عزیز مان آقای سید محمود دعایی را که در عراق تلاش می کرد تا صدای روحانیون مبارز را به جهان از طریق رادیو انقلابیون عراق برساند، را خواستند و به ایشان گفتند رادیوی شما را تعطیل می کنیم و همه شما را دستگیر می کنیم! یا باید اینجا را ترک کنید و یا همه چیز به شما می دهیم به یک شرط که بگوئید: جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک متعلق به عرب هاست! ایشان هم موضوع را با امام خمینی(س) در میان گذاشتند. امام فرمودند ما با رژیم وابسته ایران مشکل داریم و با آن مقابله می کنیم. ما با کشورمان مسئله نداریم! ما یک وجب از خاک کشورمان را با هیچ چیز حتی جانمان معامله نمی کنیم! شخص صدام این را از امام و یارانش خواست! این قضیه مربوط به زمانی است که بختیار مزدور به عراق آمد و فشارها زیاد شد. همه ما را در نجف تحت فشار قرار دادند. هیچ کشوری هم ما را راه نمی دادند. امام چنین شخصیتی داشت. بعد از انقلاب هم دیدیم که در جریان جنگ تحمیلی هم بر سر یک وجب از خاک کشور معامله نکرد. می خواهم بگویم که امام برای منفعت شخصی و یا گروهی انقلاب نکرد. برای دین خدا قیام کرد و جز برای انقلاب، دین اسلام و یک نظام اسلامی حاضر نبود امتیازی به کسی بدهد! به هیچ کس، نه به رژیم، نه به استکبار و نه به دولت عراق.

. انتهای پیام /*