اینجانب‏‎ ‎‏عجالتاً از بعضی جنبه های شرعی آن، که اساساً رفراندم یا تصویب ملی در قبال اسلام‏‎ ‎‏ارزشی ندارد، و از بعضی اشکالات اساسی قانونی آن برای مصالحی صرف نظر می کنم،‏‎ ‎‏فقط به پاره ای اشکالات اشاره می نمایم:‏

‏‏ ۱ ـ در قوانین ایران رفراندم پیش بینی نشده و تاکنون سابقه نداشته، جز یک مرتبه، آن‏ ‏هم از طرف «مقاماتی غیرقانونی» اعلام شد، و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند‏‎ ‎‏و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند‏‎[۲]‎‏. معلوم نیست چرا آن وقت این عمل‏‎ ‎‏«غیرقانونی» بود، و امروز قانونی است!‏

‏‏ ۲ ـ معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید‏‎[۳]‎‏؛ و این امری است که باید‏‎ ‎‏قانون معین کند.‏

‏‏ ۳ ـ در ممالکی که رفراندم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که‏‎ ‎‏یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد، و در جراید و وسایل تبلیغاتی آرای‏‎ ‎‏موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد؛ نه آنکه به طور مبهم، با چند روز فاصله،‏‎ ‎‏بدون اطلاع ملت اجرا شود.‏

‏‏ ۴ ـ رأی دهندگان باید معلوماتشان به اندازه ای باشد که بفهمند به چه رأی می دهند.‏‎ ‎‏بنابراین اکثریت قاطع حق رأی دادن در این مورد را ندارند؛ و فقط بعضی اهالی‏‎ ‎‏شهرستانها که قوۀ تشخیص دارند صلاحیت رأی دادن در مواد ششگانه را دارند که آنان‏‎ ‎‏هم بی چون و چرا مخالف هستند.‏

‏‏ ۵ ـ باید رأی دادن در محیطِ آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع‏‎ ‎‏انجام شود؛ و در ایران این امر عملی نیست و اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام‏‎ ‎‏نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و می دهند.‏

صحیفه امام جلد ۱ ص ۱۳۵ - ۱۳۶

. انتهای پیام /*