حضرت امام خمینی (س) در دهه رهبری انقلاب پس از پیروزی نهضت، چند پیام بسیار حساس و سرنوشت ساز صادر نموده که به طور حتم پیام ایشان خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات که به (منشور روحانیت) معروف گشت؛ یکی از آن وصایای خاص و هدایت های راهبردی ایشان به حساب می آید.‏

تعیین استراتژی جمهوری اسلامی، تبیین رسالت خطیر روحانیون و عالمان دین و هشدار نسبت به رخنه پدیده های ویران کننده ای نظیر (جدایی دین از سیاست)، (تحجر) و (سرمایه داری زالو صفتان) در حوزه های مبارکه علمیه را می توان از کلیدی ترین عناصر منشور روحانیت که بتاریخ سوم اسفند سال شصت و هفت و در ماههای پایانی عمر مبارک امام امت (س) به رشته تحریر قلم روح اللهی آن حضرت در آمد، دانست.

اکنون با گذشت بیش از سه دهه از صدور این منشور جاویدان و به مناسبت سالگرد ابلاغ این پیام تاریخی، متن ویراسته سخنرانی مرجع عالیقدر و استاد بی بدیل حوزه مبارکه علمیه قم، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (مدظله العالی) که از برجسته ترین شاگردان و شارحان منظومه فکری، علمی و عملی امام رحیل امت می باشند را از نظر می گذارنیم که معظم له در همایش (امام و منشور روحانیت) بتاریخ دوازدهم اسفند سال هفتاد و هشت ایراد نموده اند.

 

منشور امام (رضوان الله تعالی علیه) دربارة روحانیّت ، این یک وصیتنامة خاصّی است در کنار آن وصیتنامة عام که به تودة مردم مسلمان خطاب کرده اند . همة مزایای آن وصیتنامة عام را داراست ، ویژگی خاص خود را هم در بردارد ؛ و چنین توصیه ای برگرفته از ادب قرآنی است .

 

انواع خطابات قرآنی

قرآن کریم یک وصیّت عام به تودة انسانها دارد ، یک توصیة خاص به عالمان دین دار و دین باور . مستحضرید گاهی خِطابات قرآن کریم از ناس شروع می شود ، و گاهی به یا أیُّهَا الرَّسُول ختم می شود . این پنج شش نوع خِطاب هر کدام توصیة خداست . آنجا که همگان سهیم اند از امام و امّت به عنوان یا أیُّهَا النّاس مطرح می کند . آنجائی که گروه خاصّی طرفی می بندند با یا اَهلَ الکِتاب یاد می کند . آنجا که بالاتر از اهل کتاب ، مؤمنان به قرآن و عترت بهره مند اند ، به عنوان یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا یاد می کند . و آنجا که در بین مؤمنان ، مردان ژرف اندیش مُتفَطِّن متفکّر بهره می برند به عنوان یا اُولُوا الألباب ، یا اُولُوا الأبصار و مانند آن یاد می کند . از سطح تودة انسان و آدم عادی گذشته ، به انبیاء که می رسند با نَبییّن و مانند آن یاد می کند . در بین انبیاء گروه برتری هستند به نام اُولُوا العَزم که آنها را مخاطب قرار می دهد ، این پنج پیامبر اُولُوا العَزم را و سرانجام آن خِطاب شاخصش را به شخص شَخیص رسول اکرم خاتم انبیاء محمّد مصطفی است ؛ به عنوان یا أیُّهَا النَّبِی ، یا أیُّهَا الرَّسُول . این خطاب های هفت هشت گانه توصیه های الهی است . مردان الهی هم قرآنی می اندیشند . گاهی عمومی سخن می گویند ، گاهی با خواص خطابی دارند ، گاهی با أخصّ مطالبِ منظوراتی را در میان می گذارند .

 

رتبه بندی وصایای امام راحل (ره) نسبت به مخاطبان

امام راحل هم این سه کار را داشت ؛ هم با تودة مردم آن وصیتنامة عام را تدوین کرد ، هم با خواص که علماء هستند و هم با أخصّ که رمز و رازی با آنها در میان داشت . و امّا آنچه را که با أخصّ به عنوان راز و رمز در میان داشت بیگانه از اینها نبود ، بلکه عصارة اینها بود . چون آب هر میوه ، عصارة همان میوه است ، شربت هر میوه همان است . و اگر چیزی احیاناً به صورت رمز با ‌أخصّ در میان گذاشت ، عصارة همان وصیتنامة خاصّ‌ است و این وصیتنامة خاص عصارة همان وصیتنامة عام . منتها مسئولیّت خاص در حوزة رسالت خودشان پیاده می شود .

آنچه که امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) که شایسته است هر از چند گاهی طلاب عزیز و همة عالمان دین دار بخوانند و به دیگران منتقل کنند ، همین وصیتنامه و منشور روحانیّت است . اینها را به معرفت از زمان و زمانه فرا خواند ، یک . و به عمل دعوت کرد ، دو . و با پذیرش دیگران به وحدت هدایت کرد ، سه . و زیر مجموعة اصول سه گانه مطالبی را گوشزد کرد . به مردم فرمود : شما وارثان انبیاء اید . باید عالم و آدم را بشناسید تا حرفی بزنید که همه گوش بدهند . وقتی حرف شما را گوش می دهند که شما جهانی و انسانی حرف بزنید . وقتی حرف تان جهانی و انسانی است که مطابق با روزگار و زمان و زمانه باشد . چیزی که تاریخ مصرفش گذشت ، این قصّه است . و آنچه که درد روز مردم است آنها را باید مطرح کنید .

شبهات هر عصری ، اشکالات هر عصری ، علوم هر عصری ، این غذای روز آن مردم است . و اگر وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود : اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس(۱)، این از غُرر روایاتی است که مرحوم کُلینی نقل کرد ، عکس نقیض چنین قضیه ای این است که مَنْ هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس فَلِیسَ بِعالِمْ . آنکه نمی داند در چه فضائی نفس می کشد ، قهراً زیر پوشش شبهات قرار می گیرد . و کسی که هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس ، عکس نقیض این فتوا آن است که لِیسَ بِعالِمْ . اصلاً این عالم نیست ؛ خب .

 

فکر حاکم، تعیین کننده زمان و زمانه

زمان را و زمانه را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) به سیاستهای سلاطین حاکم بر دنیا معرفی کرد . إذا تَغَیَّرَ السُّلطان إذا تَغَیَّرَ الزَّمان (۲)، إذا تَغَیَّرَ السُّلطان تَغَیَّرَتِ الزَّمانِه . زمان آن طور نیست که او را از منجّم بپرسد یا از هَیَوی سئوال کند یا تقویم نگاه کند . حکومت و فکر و اندیشة حاکم بر هر عصری ، زمان و زمانه است . آن دو تا بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که اگر سلطان و حاکم وضع فکری اش عِوض شد ، زمانه دگرگون می شود ، پیداست که مسئله حکومت و تأثیر آن در فضای فکری مردم و عملی مردم است . در چنین فاز و فضائی امام ششم (سلام الله علیه) می فرماید : کسی نشناسد زمان خود را و زیر پوشش شبهات قرار بگیرد ، لِیسَ بِعالِمْ . خب ؛ اگر ذات أقدس إله به انبیاء آن توصیه را دارد که حرفی بزنید جهان فهم و جهان پسند ، به وارثان انبیاء هم همین حرف را دارد .

اگر قرآن کریم به دیگران فرمود : وقتی خدا دارد حرف می زند ، شما ساکت باشید ، اوّل فرمود خدا حرف هایش چی است ؛ اینچنین نیست که إذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا (۳) مال مجلس ختم باشد یا مال مجلس حفظِ قرائت باشد ، مال مجلس تجوید باشد و مانند آن . مال آنجاها هم هست . امّا محور اصلی پیام به جامعه است . به مردم یک کشور می گوید‌ : وقتی خدا دارد حرف می زند شما ساکت باشید . چون قرآن کلام خداست ، پیام خداست . إذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا . خوب گوش بدهید ببینید خدا دارد چی می گوید . این حرف را در پایان یک سوره گفت ، نه در آغاز سوره یا اَثناء سوره !

 

غلبه کلام الهی بر منطق علمی و عملی انسانها

به تعبیر سیدنا الاُستاد مرحوم علامة طباطبائی ، می فرمود : سورة مبارکة اعراف سراسر توحید است . بعد از اینکه جهان بینی الهی را تشریح کرد ، معنای اُلوهیّت را تبیین کرد ، معنای رسالت عام و خاصّ را تشریح کرد ، معنای معاد و سیر جهانی و هجرت اَبدی انسانها را تبیین کرد‌ ، خطوط کلّی شریعت را بازگو کرد‌ ، و اینکه زمین خانة خداست ، مِلک طِلق خداست ، مِلک اَحدی نیست بیان کرد و اینکه دادن این خانه و این مِلک به دست خداست ، این را بیان کرد ، إنَّ الإرضَ للهِ یُورثُها مَنْ یَشآء(۴)را بیان کرد‌ ، مبارزات فرعون و سخت گیری های در برابر وحی را بیان کرد ، شکست او را بازگو کرد ، فطرت را که جزء غُرر آن آیات و آن سوره است بیان کرد ، علم حصولی و حضوری را بیان کرد‌ ، تَقلیل را خطّ بطلان رویش کشید ، این حرف ها را گفت ، بعد فرمود : مردم ! هر وقت دیدید ما داریم حرف می زنیم شما ساکت باشید . إذا قُرِئَ القُرآن فَاستَمِعُوا لَهُ وَ اَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرحَمُون . در چنین فضائی مردم حرف روحانی را گوش می دهند .

به مردم ذات‌ أقدس إله فطرت فهمندگی داد . به خود پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء) هم یک دستور مثبت داد ، بعد دستور سَلبی به دیگران داد . به پیغمبر فرمود چه بگو ، بعد به مردم گفت : صدایتان را بلندتر از صدای پیغمبر نکنید . این تنها اَدب مُشافهه و مکالمه که نیست ! آن گوشه ای از معنای آیه است . لا تَرفَعُوا اَصواتَکُمْ فُوقَ صُوتِ النَبّی ، لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالقُول کَجَهرِ بَعضِکُمْ لِبَعْض(۵)، اینها مخصوصْ اَدب مُحاضره نیست . البته اَدب محاضره این است که انسان در مشهد و محضری که هست اَدب را رعایت کند . الآن هم اَدب زیارت این بزرگواران آن است که وقتی حرم مشرّف شدیم آرام زیارت نامه بخوانیم ، این درست است . امّا این مرحلة نازلة این کریمة سورة حُجرات است .

شما دیدید علمای دین شناس وقتی که متأسفانه در ایران قبل از انقلاب تاریخ شاهنشاهی آمده روی تاریخ هجرت ، به همین آیه استشهاد می کردند . می گفتند : وقتی تاریخ شاهنشاهی روی تاریخ هجری بیاید و تاریخ هجری مستور بشود ، معنایش آن است که صدای کوروش بر صدای پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء)‌ برتری پیدا کرد . لا تَرفَعُوا اَصواتَکُمْ فُوقَ صُوتِ النَبّی وَ لا تَجهَرُوا لَهُ بِالقُول . شما صدایتان را بلندتر نکنید . یعنی وقتی دین یک حرفی زد ، فکرتان را بالاتر از حرف دین نزنید. اینچنین باشد که صدای او خاموش بشود . اوّل به پیغمبر فرمود چه بگو ، بعد به مردم دستور خاموشی داد . فرمود : وَاتْلُوا عَلَیْهِمْ باشد‌ ، تعلیم کتاب باشد ، تعلیم حکمت باشد ، تزکیة نفوس باشد ، مشورت باشد ، به سئوالات آنها پاسخ بدهد ، این همة علوم را برای آنها تبیین کن ، چیزهائی بگو که آنها نمی توانند بفهمند . وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (۶). بعد از تبیین همة این نقاط مثبت ، آنگاه به مردم گفت که : حرف تان بلند تر از حرف پیغمبر نباشد ؛ خب .

 

زمان شناسی، راه عمل روحانیون به منشور امام (ره)

اگر روحانیّت بخواهد به منشور امام عمل کند ، می بینید همین چیزها در فرمایشات امام (رضوان الله علیه) هست . که این باید بداند در چه فضائی زندگی می کند ، در چه عصری زندگی می کند ، مشکل مردم این عصر چیست ، شبهات مردم این عصر چیست . مردم گرفتار شبهه اند ، شبهه یک قدری ویروس است که آدم را رها نمی کند . اگر مسائل سیاسی است ، اگر مسائل نظامی هست ، غالباً بعد از آن صحنه های فکری و ساحت های فکری است . اینچنین نیست که مارکس و اِنگلس اوّل دست به کشتار زده باشند که ؛ استالین ها بعد پیدا شدند . اوّل فکر کمونیستی بود ، بعد حملة استالین دیگر . فکر که آمد ، بالأخره بشر چون با فکر زندگی می کند ، با اندیشه به سر می برد ، او را به سمت خود می برد . و اگر او را به سمت خود برد ، دیگر کنترل او آسان نیست .

شما بارها شنیدید این مِلل و نِحل را هر کس نوشت ، چه ابن حَلف ، چه شهرستانی و چه دیگران ، دو جلد نوشت ، نه یک جلد . « مِلل » همان است که انبیاء آوردند ، « نِحل » همان است که دانشمندان آوردند . هر پیغمبری آمد ، ملّتی آورد . و بیگانه ای آمد یک نِحله ای در برابر ملّت پیغمبر آورد . بشر تا بود ، این هست . منتها رسالت علماء در این است که بفهمند در چه فضائی زندگی می کنند ، مشکل علمی آن جامعه چیست . شما همین دو مطلبی را که قرآن کریم دربارة همة انسانها بازگو کرد دربارة خصوص علماء تشریح کرد و اینها را وارثان پیغمبر قرار می دهد .

 

هدف خلقت بشر

اوّلاً فرمود که ما شما را برای چی خلق کردیم . یعنی کلّ بشر برای چی خلق شدند . فرمود : برای اینکه معرفت پیدا کنند . آن بخش گزارش های علمی شان تأمین بشود . فاهمة آنها تغذیه بشود ، و هم محبّت پیدا کنند که بخش گرایش های آنها تغذیه بشود و عاطفة آنها بیمه بشود . هم در بخش پایانی سورة مبارکة طلاق فرمود : اَللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ دَعانا بِشِیءٍ قَلیل وَ أنَّ الله قَدْ أحاط بِکُلِّ شِیءٍ عِلماً (۷). یعنی ما این نظام را آفریدیم که شما عالم بشوید . به اسمای حُسنای حقّ عالم بشوید . اگر به علیم قدیر پی بردید ، به سائر اسماء هم پی می برید . مستحضرید که اینها هدف خلق است ، نه خالق . اینچنین نیست که ذات أقدس إله غرض داشته باشد ، چون خودش هدف است . هر فاعلی کاری را برای رسیدن به کمال انجام می دهد و خود کمال مطلق اگر خواست کاری را انجام بدهد ، چون کمال مطلق است خیلی از آن نشئت می گیرند . این دیگر نه بندگان را خلق کرد که سودی ببرد ، نه بندگان را خلق کرد که جُودی بکند ! کار خدا ‹ تا › بر نمی دارد . همة اینها هدف خلق است ، نه خالق . او چون غنیّ عَنِ العالَمین است ، خود هدف است ، یک . و چون حکیم است سراسر کار او منشاء حکمت خواهد بود ، دو . چنین خدائی به ما فرمود : من عالم را ‏آفریدم تا شما عالم بشوید . به اسمای حُسنای الهی آفریدگار ؛ لِتَعلَمُوا أنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شِیءٍ عَلِیم . وَ أنَّ اللهَ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شِیءٍ عِلماً . بعد از اینکه مسئله معرفت تأمین شد و گزارش های علمی بشر تأمین شد ، آنوقت باید تأمین گرایش های عملی او و محبّت او و عبادت او بخش پایانی سورة مبارکة ذاریات را نازل کرده است که همان آیة معروف است ؛ مَنْ خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإنس إلا لِیَعبُدُون (۸). خوب ؛ اگر انسان هم گزارش های علمی او با بخش سورة طلاق تأمین بشود ، هم گرایش های علمی او با بخش پایانی سورة مبارکة ذاریات تأمین بشود ، این توصیة خداست نسبت به کلّ انسانها .

 

انذار و راهنمایی مردم، هدف غایی عالمان دین

امّا نسبت به عالمان دین که می رسد‌ ، اینها را کنار هم ذکر می کند. می فرماید: شما بروید به مراکز علوم اسلامی ، به فقاهت بار یابید تا مُنذر مردم باشید . لُولا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدّین وَلیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ (۹). فقاهت که در کتاب و سنّت آمده است به معنی فقه مصطلح نیست . چنین که حکمتی هم که در کتاب و سنّت آمده است به معنی فلسفة مصطلح نیست . اصولاً علوم اسلامی فقه است ، علوم اسلامی حکمت است . هم حکمت اسلامی فقه است و هم فقه اسلامی حکمت است . آن معنای جامع خود را خواهد داشت . این اصطلاح بندی ها بعد پدید آمد . فرمود : مردم آمدند ، موظّف اند بروند حوزه های علمیّه ، فقیه بشوند تا کار انبیاء را انجام بدهند . فقاهت نیمی از راه است و نیمة راه است . اگر کسی هدفش این باشد ؛ من بروم حوزة علمیّه حکیم بشوم ، متکلّم بشوم ، فقیه بشوم ، اصولی بشوم که بشوم استاد یا بشوم مدرّس یا بشوم مصنّف یا مؤلّف و مانند آن ، این هنوز در بین راه است . این به مقصد نرسیده . فقاهت و نشر آثار فقاهت ، نشر علمی فقاهت ، این بین راه است . عمده آن لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ است . این إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ خواه قومشان رَجَعُوا إلِیْهِمْ ، خواه اینها رَجَعُوا إلی قُومِهِمْ ، بالأخره وقتی مراجعه های علمی باشد ، اینها باید قومشان را اِنذار کنند . تقدیس و تصنیف و تألیف و تدوین و اینها یک کار سختی نیست ، به دلیل اینکه خیلی ها به این مقام می رسند . استاد می شوند ، مصنّف می شوند‌‌ ، مؤلّف می شوند ، مدرّس می شوند . اینها سخت نیست . عمده اِنذار است که انسان بتواند جامعه ای را از قیامت هراسناک کند . و تا اِنذار نباشد ، جامعه به مقصد نمی رسد . و خود عالمان دین که به اتّحاد دعوت شدند ، متّحد نخواهند شد .

 

اثر گذاری بر دلهای مردم، رسالت سنگین روحانیون

هر جا سخن از اختلاف است ، اثر فراموشی قیامت است . خب ؛ این اِنذار کار آسانی نیست . این سخنرانی نیست . کسی بخواهد مردم را از قیامت بهراساند ، باید خودش بترسد تا حرفش اثر کند . اگر چنانچه خودش هراسناک نباشد که حرفش در دلها خوف ایجاد نمی کند . یک وقت کسی درس می گوید ، این با فاهمة مردم کار دارد ، با عاقلة مردم کار دارد . تدریس می کند ، کتاب می نویسد ، ولی آن جاذبه ای که باید در مردم ایجاد کند‌ ، یعنی با آن عاطفة مردم ، با نِهانِ عملی مردم کار داشته باشد ، نیست . فرمود : شما فقاهت را برای تأمین بخش های علمی جامعه نخواهید . آن یک گوشة کار است ، نه همة کار . فقاهت را برای تأمین گوشه های عملی جامعه بخواهید .

جامعه اگر از قیامت هراسناک باشد ، مشکلی در آن جامعه نیست . لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ . اگر در آن عتائق سُور قرآنی به رسول اکرم (علیه و علی آله آلاف التحیّه والکرم) فرمود : قُمْ فَأنْذِر(۱۰) ، در عین حال که بخش علمی را تأمین می کند ، یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه است ، تلاوت آیات است و مانند آن . امّا فرمود : قُمْ فَأنْذِر . همان رسالت را به روحانیّت و عالمان دین شناس و دین باور هم می دهد که فرمود : شما بروید به مقام شامخ فقاهت بار یابید ، لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ . اِنذار کنید مردم را ! اِنذار کردن هم کار‌ آسانی نیست . تا کسی خودش از جهنّم هراسناک نباشد ، حرفش در مردم هراس از معاد ایجاد نمی کند . و تا جریان قیامت در بین نباشد ، مردم از روز حساب نهراسند ، اصلاح جامعه آسان نخواهد بود . لِیُنْذِرُوا قُومَهُمْ إذا رَجَعُوا إلِیْهِمْ .

 

عناصر محوری منشور روحانیت

خب ؛ پس این توصیه ای که ذات أقدس إله به عموم مردم کرده است ، برابر بخش های پایانی سورة مبارکة طلاق و ذاریات ، به خصوص علماء در سورة مبارکة توبه ایراد کرده است و همان توصیة خاصیّ را که ذات أقدس إله به رسول اکرم (علیه و علی آله آلاف التحیّه والکرم) دربارة انذار و تعلیم و تربیت جامعه بیان کرد ، همان حرف را به علماء و مَشاعل هدایت بیان کرد . و آنچه را که کتاب و سنّت به علماء تذکّر دادند ، امام راحل (رضوان الله علیه) به عنوان یک وصیتنامة خاص به روحانیّت و علمای حوزه و اوتاد حوزه تذکّر داد که : اوّلاً ؛ دین شناس کامل باشند ، یک . و دین باور باشند ، مؤمن باشند ، دو . و این وحدت و اتّحاد و هماهنگی و هم آوائی را از دست ندهند ، سه . و از زمان و زمانه باخبر باشند ، چهار . و بالأخره این انقلاب را تا زمان ظهور صاحب اصلی و اصیل اش حفظ کنند ، پنج . مگر اتّحاد کار آسانی است ؟ چون هم از درون ما یک اعداء عَدوّی است که ما را به اختلاف می خواند ، هم از بیرون دشمن ها صف کشیدند ما را اِرباً اِرباً کنند .

 

جهاد اکبر در منظر عارفان سالک

این جهاد اکبر به اصطلاح تودة ماها همین جنگ بین عقل و نفس است . حالا آنها که مثل امام راحل (رضوان الله علیه) این راه ها را طی کردند ، آنچه را که ما اکبر می دانیم پیش اینها اُوسط است . آنها یک مرحلة برتری دارند که آنجا مشکل جهاد در بین هست . برای تودة ماها جهاد اکبر ما همین تهذیب نفس ماست که آدم خوب بشویم ، آدم عادل بشویم . بَد نکنیم ، خِلاف نکنیم ، معصیّت نکنیم ، گناه نکنیم ، همین . خب ؛ اگر چنانچه کسی بخواهد با دیگری متّحد بشود دشوار است ، راه حلّش هم و درمانش هم قرآن کریم پیش بینی کرده .

 

راههای میانی و نهایی رفع اختلاف از منظر قرآن کریم

اوّلاً : خطر اختلاف را ذات أقدس إله به عنوان یک عذاب الهی بازگو کرده که این عذاب است . فرمود : در مسیحی ها ، در یهودی ها ما این القاء را کردیم ، برای اینکه اینها را خواستیم تَغذیب کنیم . وَ ألقَینَا بِینَهُمْ العَداوَهِ وَالبَغضاء إلی یُومِ القِیامَه (۱۱) وَ اَغرَیْنَا بِیْنَهُمْ العَداوَهِ والبَغْضَاء إلی یُومِ القِیامَه (۱۲). چه در یهودی ها ، چه در مسیحی ها ، ما اینها را به تازیانة اختلاف تنبیه کردیم . اگر خدای ناکرده یک اختلافی در بین گروهی ، مخصوصاً عالمان دین ظهور بکند ، این نشانة تَعذیب الهی است . و عذاب الهی تنها راهش اِلتجای به درگاه خداست . اگر کسی بین خود و بین خدای خود را اصلاح کند ، اختلاف رخت برمی بندد . و اگر خدای ناکرده امّتی گرفتار اختلاف شد ، هرگز روی خیر را نخواهد دید . یکی از بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) آن طوری که در نهج البلاغه آمده است این است که فرمود : هیچ امّتی چه در گذشته و چه در آینده از اختلاف خیری ندید . هیچ امّتی چه در گذشته ، چه در آینده با اختلاف به جائی نمی رسد ، خیری نخواهد دید . إنَّ الله سُبحانَهُ وَ تَعالی لَمْ یُعطِ اَحَدً فُرقَهٍ‌ خِیراً مِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقِی(۱۳). این مِمَّنْ مَضی ممکن است روی تجارب پیشین آدم حمل بکند ، حالا مِمَّنْ بَقِی را بر اساس همان علم غیبی که امام (سلام الله علیه) دارد قابل حلّ است . فرمود : هرگز امّت از دایرة اختلاف به جائی نمی رسد . اینچنین است . در همان بخش ها هم فرمود به اینکه : از جماعت کبری و از سَواد أعظم جدا نشوید ، از جامعه جدا نشوید و از خطر اختلاف این است . بعد هم فرمود : اگر رهبر هم مثل من باشد‌ ، مادامی که شما فضای فکری بیگانه ها را نشناسید و جامعه را گرفتار اختلاف بکنید ، به بدترین خطر مبتلا می شوید .

 

سرنوشت تلخ بازماندگان ابراهیمی (ع) به دست طاغوت عصر

قبلاً بیانات سودمندی فرمودند ، همة ما استفاده کردیم که در ترکیه چه گذشت ، با علمای ترکیه چه گذشت‌ ، شیعیان ترکیه و حامیان اهل بیت (علیهم السَّلام) در ترکیه چه آسیبی دیدند . حضرت امیر (سلام الله علیه) آنطوری که در خطبة قاصعه آمده است فرمود به اینکه : شما مردم ، در جریان انبیای گذشته باشید ؛ ابراهیمی بود (علیه و علی ابنائِهِ وآله علیه السَّلام) آمده انقلابی کرده ، رهبر انقلاب بوده ، بعد انبیای ابراهیمی هم آمدند حکومتی تشکیل دادند، بعد چه شد ؟ بعد فرمود : همین اَکاسره و همین قیاصره (اینها را در خطبة قاصعة نهج البلاغه دارد) ، اَکاسره ؛ آن روز دو امپَراطوری ابرقدرت روی زمین حکم رانی می کردند . یکی کِسراهای ایران بودند ، یکی هم قیصرهای روم . فرمود : همین اَکاسره ، یعنی کِسری های ایران ، همین قیاصره ، یعنی قیصرهای روم ، همین اکاسره یعنی کِسری های ایران آمدند این حکومت اسلامی را هضم کردند ، بَلع کردند و حاکمان دین را به بَند کشیدند .

 

همت مستمر سیاست قهار برای نابودی دین

فرمود : می دانید با پیغمبر زاده ها اینها چه کردند ؟! با فرزندان ابراهیم خلیل اینها چه کردند ؟ فرمود : اینچنین نیست که اینها اگر گفتند  مثلاً : دین از سیاست جداست ، این آتش بس یک طرفه را کسی قبول کرد ، آنها قبول کنند که !! حالا کسی ، یک ساده اندیشی باور کرد که دین از سیاست جداست ، مگر سیاست قَهّار خود را از دین جدا می داند ؟ می گوید : دین إلا و لابد باید نوکر و بردة من باشد . آنطوری فتوا بدهد که من می خواهم . کدام قَهّاری به مقصد رسیده است و گفت که : همانطوری که دین از سیاست جداست ، سیاست هم از دین جداست ؟! کدام قَهّاری به مقصد رسیده است و گفت : همانطوری که علم از سیاست جداست ، سیاست هم از علم جداست‌ ؟! اینها به اندیشمندان می گفتند: طرزی بفهمید که ما می خواهیم . به عالمان دین شناس به حسب ظاهر می گفتند‌ : طرزی فتوا بدهید که ما می طلبیم . هرگز سیاست از دین جدا نبود ، گرچه ساده اندیشان دین را از سیاست جدا کردند . هر وقت این سیاست مداران قَهّار به مقصد رسیدند ، دین را به بَند کشیدند . این تنها فتوای شُریح قاضی نبود که بگوید ؛ با گرفتن دویست دینار : عَلی إنَّ حُسینِ بنِ علیّ بنِ أبیطالِب قَدْ خَرَجَ عَلی اَمیرِ المُؤمِنین فَدَمُهُ هَدَر !!! از این فتواهای سلمان رشدی گونه در هر عصری بود . خب پس اینچنین نیست که اگر آتش بس یک جانبه را ساده لوحانه کسی قبول کرد ، آن سیاست باز قَهّار هم بپذیرد که ! همین انبیای ابراهیمی که مردم را هدایت کردند ، این امامزاده ها ، این پیغمبر زاده های ساده اندیش گفتند : بله ، دین از سیاست جداست !!

حضرت فرمود : این کِسراهای ایران تاختند ، قیصرهای روم تاختند، همین امامزاده ها را به چه بَندی که نکشیدند ! فرمود‌ : اینها را به این صورت در آوردند . اینها کارگر ساده می خواستند . همین امامزاده ها را ، همین پیغمبر زاده ها را ، اینها را اصحاب « وَبر » و « دَبر » کردند . شما خیال کردید اینها که حاکم شدند ، این سرزمین را گرفتند ، به امامزاده ها پست های کلیدی دادند ؟‌ ! بالأخره آن روز وسیلة نقلیّه شتر بود . شتر یک سازمانی می خواست . یک کسی می خواست که این را موهایش را بچیند ، کُرک هایش را بچیند ، این ها را تیمار کند‌، زخم هایش را درمان کند ؛ بالأخره شتر یک چهار واداری می خواهد . فرمود : مگر یادتان رفته که امامزاده ها را اینها آمدند چهار وادار کردند . مگر تاریخ نخواندید ؟ مگر اینها مسلّط نشدند ؟ مگر پست کلیدی را خودشان نگرفتند ؟ مگر چهار واداری را به بچّه های پیغمبرها ندادند ؟ فرمود : چرا ما را تنها می گذارید ؟ ما که آمدیم شما را زنده کردیم . فرمود : اینها آمدند ؛ ( اَکاسره و قیاصره ) . اینها را نام می برد . آنروز بیش از دو حکومت که روی زمین نبود .

 

لزوم هوشیاری منادیان جدایی دین از سیاست

در منشور امام راحل (رضوان الله علیه) هم آنروز دو حکومت شرق و غرب بود ؛ یکی فرو پاشید ، امیدواریم دیگری هم به شرح ایضاً گرفتار فروپاشی شرق بشود ! ألَیسَ الصُّبحُ بِقَرِیب (۱۴). امّا اگر ما بین مان و بین خدا را اصلاح کنیم ، هیچ مشکلی در جامعه نخواهد بود . فرمود : شما قبل از انقلاب ابراهیمی را ببینید ، بعد از انقلاب ابراهیمی را ببینید . ببینید این بیگانه ها ساکت ننشستند و آمدند بهترین انسانها را به بَند کشیدند !! دین خدا را که از یاد مردم بردند . بنابراین هرگز سیاست خود را جدای از دین نمی داند . سیاست خود را جدای از علم نمی داند . آن عالم شبهه نشناس که هَجَمَتْ عَلَیهِ اللَّوابِس اگر به دور از سیاست زندگی کند ، و هم یک وقت یک وقت تحت قَهر سَیّاسان قرار می گیرد . و آن عالم متدیّنِ به حسب ظاهر اگر فضای فکری او دینی نباشد‌ ، بالأخره ناچار است برابر سیاست قَهّار فتوا بدهد . اینطور نیست که آنها آدم را رها بکنند . و اتّحاد هم کار آسانی نیست . حضور یکدیگر را حفظ کردن ، در قیام کسی سخن نگفتن ، اینها از برکات حوزوی است .

 

ضرورت الفت مؤمنین با یکدیگر

وجود مبارک امامِ رضا (سلام الله علیه) فرمود : به سراغ یکدیگر بروید ، فاصله نگیرید . تَضاوَرُوا فَإنَّ فِی زِیارَتِکُمْ اِحیاءً وَ لاَحادِیثنا وَ اَحادِیثنا تَعْطِفُ بَعضَکُمْ عَلی بَعضٍ . فرمود : فاصله نگیرید ، پشت سرهم حرف نزنید ، غیبت یکدیگر را نکنید‌ ، حضور یکدیگر را محترم بشمارید ، برای اینکه اگر دور هم جمع شدید ، شما شیعیان مائید ؛ شیعیان ما وقتی یک جا جمع شدند حرف های ما را نقل می کنند . و خاصیّت حرف ما ایجاد وحدت و انعطاف است . وَ اَحادیثُنا تَعْطِفُ بَعضَکُمْ عَلی بَعْض . تا آنجا که ممکن است حرف های وسائط را گوش ندهید ، واسطه ها را گوش ندهید ، خودمان حضور را درک کنیم . با یکدیگر بیشتر باشیم ، این وفاق ملّی را باید تقویّت کرد . دو جلسه تشکیل شد ، بقیّه هم تشکیل بشود به لطف الهی ، این وِفاق ملّی در جوامع روحانی ، در مجامع روحانی نقش مؤثری دارد . بخش های دیگر هم اینچنین است .

 

اهمیت دشمن شناسی و راههای مکر او

امّا چون اینجا به عنوان منشور امام و روحانیّت است این بخش ها مطرح می شود . این وحدت بهترین سرمایه است و یادگار و مظهر همان آن وحدت ربوبی ذات أقدس إله است . و این دشمن بیگانه هم که باز امام راحل (رضوان الله علیه) فرمودند به اینکه : این دشمن سخت بسته است ، (استکبار جهانی و صهیونیست) ، این را شما مستحضرید که ذات أقدس إله در قرآن کریم به رسول اکرم (علیه و علی آله آلاف التحیّه والکرم) فرمود به اینکه : خاصیّت صهیونیست اصولاً فتنه است و خیانت . لا تَضارُ تَتَّبِعُوا عَلی خَائِنَهً مِنْهُمْ . فرمود : اینها هر روز یک نقشة جدید می کشند . به این مسلمانها بگو بیدار باشند . امروز که اصلاً کلاس های تخصّصی برای سیاست بازی و مکر پیدا کردند ! یک حرفی است که معروف است بین افراد عادی که هیچ جاهلی نمی تواند عالم را فریب بدهد ، برای اینکه این عالم یک روزگاری هم مثل این جاهل دوران جهل و جوانی را گذرانده . امّا اگر کسی در رشتة مکر متخصّص شد ، او در رشتة‌ خود عالم است ، او که دیگر جاهل نیست . او می تواند فریب بدهد . فرمود به اینکه : لا تَضارُ تَتَّبِعُوا عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ .

 

لزوم بصیرت در برابر استکبار جاعِل

یک بیان لطیفی مرحوم صاحب جواهر دارد در بحث جِزیه و جهاد که این یهودی ها برای اینکه به حکومت عصرشان جِزیه نپردازند ، یک قباله ای در‌آوردند که پیغمبر اسلام (علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء) یهودی ها را از پرداخت جِزیه مُعاف کرده ، بعد از جریان فتح خیبر . قباله را نگاه کردند ، دیدند بله ، قباله به خط بعضی از اصحاب و مسلمانهای صدر اسلام است و امضای بعضی از اصحاب و شهادت بعضی از اصحاب و مسلمین صدر اسلام ، و باورشان شده . اوّل کسی که فهمید شاید خطیب بغدادی بود و مانند آن ، بعد مرحوم صاحب جواهر این را نقل می کند . بعد بررسی کردند ، دیدند این قباله جعلی است . این سند جعلی است ! این یهودی که به کتاب خود رحم نکرده است ، به دست نوشتة اصحاب پیغمبر هم رحم نخواهد کرد . نشانة مَجعول بودن این قباله و سند هم این است که به خطّ معاویه است . خب در روز فتح خیبر که معاویه هنوز مسلمان نشده بود. معاویه اصلاً مسلمان نبود . اِستسلام آورد ، مَا اَسلَمُوا بَلِ اسْتَسْلَمُوا (۱۵)، آن هم بعد از فتح مکّه . روز فتح خیبر که اصلاً معاویه در کار نبود . این خط آن کاتب که جعل است . امضای زید اَرغم و اینها کار اوست به عنوان شاهد ، اینها هم که قبل از فتح خیبر مُرده اند ، اصلاً نبودند اینها . خب ؛ چنین قبالة جعلی که به نام پیغمبر جَعل می کند ، حالا برای نفت و گاز شما اینها بی کار نشستند ؟

 

غیر ممکن بودن صلح و سازش با رهبران مستکبر کفر

این اسرائیل و صهیونیست ؛ بارها به عرضتان رسید که با کافر می شود زندگی مسالمت آمیز داشت . در سورة مبارکة ممتحنه هم فرمود ، امّا با مستکبر نمی توان زندگی کرد . این بخش کم نیست که خدای سبحان می فرماید : با اینها بجنگید‌ ، نه برای اینکه کافرند‌ ، فَقاتِلُوا اَئِمَهَ‌ الکُفر ، چرا ؟ چون : إنَّهُمْ لا أیمانَ لَهُمْ (۱۶)، نه لا اِیمانَ لَهُمْ ! فرمود : اینها نه به هیچ قطعنامه ای احترام می گذارند ، نه به کنوانسیون احترام می گذارند ، نه به مباحث بین الملل احترام می گذارند ، به هیچ چی احترام نمی گذارند . خوب حالا شما با گروهی می خواهید زندگی کنید که به تعهّد خود پایبند نیستند !! فَقاتِلُوا اَئِمَهَ الکُفر ، وَ إنَّهُم لا أیمان لَهُمْ . از خطر چنین گروهی برحَذر می دارد . فرمود : اگر با هم نبودید ، اگر اسلام تان را درست شناختید ، اگر وحدت مذهبی تان را حفظ نکردید ، اگر بین خود و خدایتان را اصلاح نکردید ، این اَکاسره ، این قیاصره بر سر شما آنچنان خواهند آورد که بر فرزندان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و امثال ذلک آوردند .

بیانات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (مدظلّه) در همایش امام (رض) و منشور روحانیّت  _  ۱۲/۱۲/۱۳۷۸

قم  ـ  سالن اجتماعات مؤسسة امام خمینی (ره)



(۱) تُحف العقول / صفحة ۳۵۶

(۲) نهج البلاغه / نامة ۳۱ ـ إذا تَغَیَّرَ السُّلطانُ تَغَیَّرَ الزَّمان

(۳) سورة اعراف / آیة ۲۰۴

(۴) سورة اعراف / آیة ۱۲۸

(۵) سورة حُجرات / آیة ۲

(۶) سورة بقره / آیة ۱۵۱

(۷) سورة طلاق / آیة ۱۲ ـ اَللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوتٍ وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بِینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شِیءٍ قَدیر وَ أنَّ اللهَ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شِیءٍ عِلماً .

(۸) سورة ذاریات / آیة ۵۶

(۹) سورة توبه / آیة ۱۲۲

(۱۰) سورة مدّثر / آیة ۲

(۱۱) سورة مائده / آیة ۶۴

(۱۲) سورة مائده / آیة ۱۴

(۱۳) نهج البلاغه / خطبة ۱۷۶

(۱۴) سورة هود / آیة ۸۱

(۱۵) نهج البلاغه / نامة ۱۶

(۱۶) سورة توبه / آیة ۱۲

. انتهای پیام /*