«إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ»

«مَنّ» به معنای نعمت داد، بخشید، و دیگر وقتی با «علی» و مانند آن می آید به معنای شمردن و به رخ کشیدن چیزهایی است که به کسی داده شده است.  «شَوبّ» به معنای جاری شدن چیزی در چیزی دیگر به صروت نامحسوس است مانند آبی که در شیر می ریزند که حس نمی شود.

امام سجاد علیه السلام می فرماید تو اگر بخشش کنی و چیزی بدهی، در این بخشش و عطای تو به صورت نامحسوس هم منت راه ندارد.

در بسیاری از آیات قرآن کریم، «مَنّ» به معنای دادن نعمت آمده است که برخی آن را به دادن نعمت های بزرگ و ارزشمند معنا کرده اند. (ر.ک: تفسیر نمونه، تفسیر آیه ۴۴ سوره آل عمران). ولی در مواردی هم به معنای به رخ کشیدن و شمارش نعمت و عطا آمده است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی؛ ای اهل ایمان صدقات خود را با منت و اذیت و آزار باطل نسازید.» ( بقره / ۲۶۴)

«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ؛ بر تو منت می گذارند که اسلام آوردند، یه بهانه اسلام آوردنتان منت نگذارید، بلکه خدا بر شما منت دارد که شما را به ایمان هدایت کرده است.»(حجرات / ۱۷)

سخن در مورد دوم است که قرآن آن را ناپسند می شمارد که کسی مثلاً با دادن صدقه و شمردن آن برای فرد بر وی منت بگذارد، چون در این شمردن و به رخ کشیدن کوچک کردن فرد و توجه دادن به وی که تو ندار بودی و من تو را دارا کردم، و چنین عملی، کاری ناپسند است. پس آیا خداوند در دادن نعمت های خود به ما که می فرماید: «خدا بر شما منت دارد که به ایمان رهنمون کرده است» و یا می فرماید: «اگر نعمت های خدا را بشماری، نتوانی آن را به حساب بیاوری»(ابراهیم / ۴۴) همان را که خود از ان نهی کرده، انجام داده است، یا نه، هرگز در اینجا منت گذاری نشده است؟ امام سجاد علیه السلام در این دعا آن را نفی می کند.
حق این است که منت گذاری در رابطه بین مخلوق و خالق، معنا ندارد. چون مخلوق حق (انسان)، حقیقت وی غیر از همان اعطای حق نیست، انسان از خود چیزی ندارد. هر چه دارد از حق است و درک و فهم حقیقت خویش، یعنی درک اینکه من، وجود من و صفات من و ایمان من، همه و همه از من نیست و وجود انسان، خودش همین نعمت است. لذا دیگر شرمنده شدن و کوچک شدن معنا ندارد. در برابر چه کسی کوچک می شود، در برابر خود که معنا ندارد کوچک شود، در برابر خدا، مگر وی در برابر حق است و او غیر فیض حق نیست، و وی در برابر خدا خودی ندارد که در برابر او کوچک و حقیر شود. حقیقت وی همان از او بودن است و غیر از آن، چیزی نیست.

بیان دیگری هم می توان در اینجا داشت، و آن بی نیازی حق تعالی و کریم و بخشندگی اوست. بی نیاز در برابر آنچه به انسان داده است، از او چیزی -حتی تشکر- هم نمی خواهد، تا اینکه انسان بخواهد با به زبان آوردن این همه نعمت ها در خود احساس کوچکی و شرمندگی بکند، بلکه اگر شکری هم از انسان انجام می شود، برای خودش است، و اگر از داده های حق به خودش سخن می گوید، از کمال های خود سخن می گوید، از داشته های خود سخن می گوید و دیگر کوچک شدن در کار نیست، بلکه بزرگ شدن در کار است، دارا شدن در کار است، ناتوانی در شمارش نعمت های خداوند، بیان جایگاه خود انسان و اندازه خود اوست، بیان داده های حق به اوست، بیان لطف های حق به اوست، در این ها کوچک شدن نیست که بزرگ شدن است، در این ها بیان فقر نیست، بیان دارایی ها است، بیان افتخار است و افتخارآفرینی است. این کجا و بیان داده انسانی به انسان دیگر کجا؟    «وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً»

»تعدی» به معنای تجاوز و گذر از چیزی است، و در معنای منفی آن، زمانی درست می آید که شخصی حق پیدا کرده باشد و با ندادن حق وی به او تجاوز شده باشد، مانند کسی که برای دیگری کاری انجام می دهد و در برابر آن کار از وی مزدی طلبکار می شود، حال اگر آن شخص مزد وی را نپردازد، او را از حقش منع کرده و به وی تجاوز نموده است.
انسان بلکه همه موجودات، نسبت به حق تعالی، حق پیدا نمی کنند و خداوند هر چه به انسان می دهد نه در برابر حق است که نسبت به خدا پیدا کرده است، بلکه همان را می دهد که برای انسان نبوده است و هر چه را هم نمی دهد همان است که برای وی نبوده است.

در معنای «جواد»، از حضرت رضا علیه السلام حدیثی آمده است که این حقیقت را به زیبایی بیان می کند: «شخصی از امام رضا علیه السلام در معنای جواد پرسش کرد، حضرت در پاسخ فرمودند: اگر معنای جواد، را در مخلوقات می پرسی، جواد کسی است که آنچه خداوند بر وی واجب کرده است، ادا کرده و انجام دهد. و اگر در خالق، معنای جواد را می پرسی؛ او جواد است اگر عطا کند و جواد است اگر منع کند، زیرا به تو چیزی را داده است که از آن تو نبوده است، وا گر منع کند، چیزی را منع کرده که آن هم از آن تو نبوده است.» (ریاض  السالکین، ج ۵، ص ۱۳۳). 

. انتهای پیام /*