پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۸۴/ حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست
عنوان کلی نشست سلسله نشستهای تبیین مکتب امام خمینی است و عنوان خاص نشست حاضر سبّ و بهتان است، انتظار شاید این باشد که ما موضوع سخنرانیمان را مفهوم شناسی سب و بهتان، مصداق شناسی آن، مخصوصاً مصادیق جدید، بیان موقعیت این دو نهاد در آراء فقیهان و در نصوص دینی قرار بدهیم، ولی با همه وخامتی که پرداختن به این موضوع دارد موضوع بحث من این نیست.
مستحضرید راجع به بحث سب و بهتان مفهوم شناسی، مصداق شناسی و موقعیت شناسی کتابهای بزرگان عهدهدارش شدند. وقتی قبل از شیخ و خود شیخ اعظم در مکاسب محرمه ورود میکند مستحضرید که چقدر ادبیات در این باره تولید میشود شاید آخرین اثر مستطاب همین کتابی باشد به نام بررسی حکم شرعی دشنام و بهتان که ظاهراً امروز هم رونمایی میشود. من این موضوع را واگذار میکنم به این تراث، کسی میخواهد مراجعه کند.
چنانکه مستندی که بیبیسی فارسی در دی ماه ۱۳۹۷ ساخت و پخش کرد، با عنوان مستند بهتان برای حفظ نظام، با این مفاد که مرحوم امام خمینی اجازه میدهد برای حفظ نظام یک شخص یا حکومت یا کارگزاران نظام مرتکب تهمت شوند، من به این موضوع هم نمیپردازم، کتابی که اخیراً حضرت آقای انصاری در این باره نوشتهاند با عنوان "بهتان بیاساس" به این مسئله پرداخته. علاقمندان میتوانندبه این کتاب مراجعه کنند ، بنابراین شاید بهانه و مناسبت این نشست هم همین باشد ولی مستقیماً حقیر به این موضوع نمیپردازم.
مسئلهای است که در شکل عام آن در همه مکاتب حقوقی وجود دارد، یعنی در واقع یک مسئله فلسفی و به صورت فلسفه مضاف است، در فلسفههای حقوق از آن صحبت میکنند و در دنیا تحت عنوان رابطه قانون و اخلاق مطرح می شود که ما کار به آن جهت هم نداریم. من بحث را خاصتر میکنم و با عنوان رابطهی شریعت مطهر اسلام با سیئات اخلاقی مطرح میکنم که سب و بهتان یکی از مصادیق سیئات اخلاقی است .
من نمیگویم رابطه فقه با سیئات اخلاقی، آنچه الآن مورد نظر من هست رابطه شریعت بالمعنی الاخص، یعنی احکام الهی که به واسطه فقه کشف میشود با سیئات اخلاقی است ، پس بحث ما میشود رابطه شریعت مطهر با سیئات اخلاقی مثل سب و بهتان.
راجع به سیئات اخلاقی همه میدانیم که این سیئات قبل از اینکه دینی باشد انسانی است، یعنی نیاز نیست که انسان دین داشته باشد تا گناه را پلشت بشمارد، مثلا لازم نیست دین داشته باشد تا خیانت در امانت را ناهنجار بداند، کافیست انسان صاحب عقل و خرد و فطرت و وجدان باشد تا گناه و سیئات را مذموم بداند ؛ شریعت مطهر نیز در این باره عموماً مؤسس نیست ، با اینکه شریعت در این امور مؤسس نیست ولی حداقل پنج کار کرده: ۱- حریم مال، آبرو و جان افراد را بالا برد و جرم تعرض به آن را بسیار بالاتر از آنچه عقلا می پنداشتند ، انگاشت ، شما نگاه کنید در روایات ما حتی ابلیس حریم دارد و نباید حریمش مورد تعرض قرار بگیرد «لا تسب الشیطان»، قاعدتاً شیطان اینجا معنای ابلیس را میدهد نه شیطان نفس، چون اصطلاح زیادی دارد شیطان. و «تعوُذوا بالله من شرهٍ» چرا فحش میدهی؟ «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگو ، اشکالی ندارد سب و فحش هم نیست اما «ولا تسب الشیطان»، یعنی پلشت ترین موجود حریم پیدا میکند. از نظر مالی عجیب است!! اصول کافی را ملاحظه بفرمائید، پیامبر بر پیکر یک شهید نماز خواندهاند در نماز هم جملات نماز را میگویند، بعد پیامبر فرمودند آیا از قبیلهی بنی نجار کسی هست؟ (قبیلهی آن شهید) عرض کردند بله، فرمود بیاید، فرمودند شهید شما تا درب بهشت رفته (میدانید درب بهشت باز است «فتحت ابوابها»)اما اجازه ورود نمیدهند "لثلاثة دراهم لیهودیٍ" سه درهم به یک یهودی بدهکار است او را نگه داشته اند، این سه درهم را ادا کنید تا شهیدتان داخل بهشت برود، مسئله این است.
لذا حریم را بالا میبرد، تعرض به حریم معونه دارد، ما این را در میان عقلا به این شکل نمیبینیم. مگر موسی بن عمیر انصاری نمیگوید پدرم گفت صبح عاشورا امام حسین فرمودند هر کس با ما هست و حقی از مردم به گردن اوست برود، نمیخواهم در کربلا باشد، یک نفر عرض کرد من بدهکارم ولی همسر من بنا شده بدهد، فرمودند مطمئنی که می دهد بایست و اگر نیستی برو. این یک کار. یعنی نظام ارزش را جابجا کرد. ۲-کار دومی که شریعت مطهر کرد چندسویه کار کرد، یعنی فقط کار قضایی نکرد فقط جرم انگاری نکرد، نفرمود هر که چنین کند شلاقش بزنید، زندان کنید، فرمود )أیحبّ أحَدُکم أن یَأکُلْ لَحْمَ أخیه(، آثار وضعی برایش شمرد، فرمود در دنیا اثر دارد، اینکه میگوید کسی که غیبت میکند مردارخواری میکند فکر نکنید یعنی در آخرت، یعنی همین الآن مردارخواری میکند، در قیامت یوم التبلی السرائر است نه یوم توجد السرائر آنجا کشف میشود و الا باطن انسانها همین الآن متفاوت است، آخرت را وسط کشید و الا شلاق و جرم انگاری چقدر میتواند جواب بدهد.
سوم، دو سویه کار کرد، نیامد فقط جرم انگاری کند، از عذاب بترساند، آمد ثواب عظیم قرار داد، آمد تکلیف قرار داد، من و شما نشستیم خدای ناکرده یک غیبت را میشنویم، یعنی به گوشمان میخورد یک دفعه میبینی تکالیفی متوجه میشود میگوید اولاً کار غایب را توجیه کن، این آقا را نهی از منکر کن، اگر میتوانی گوش نده و برو، دفاع کن، در مکاسب محرمه تکلیف یک مستمع در قبال شنیدن غیبت بیان شده
کار چهارمی که اسلام کرد دامنهی حقوق را گستراند، حقوق لازم یا تحسینی ترجیحی تکمیلی. آن حدیثی که شیخ اعظم در مکاسب سی حق را نقل میکند ببینید چقدر دامنهی حقوق گسترانده شده! طرف میمیرد تشییع جنازهاش، عطسه میکند جواب در مقابل عطسه، مریض میشود... تا حقوق بزرگتر و بیشتر. دامنهی حقوق را گستراند چیزهایی که شاید به نظر نیاید و عقلا هم مطمح نظر قرار نداده اند.
پنجم، که هو الاهم من الکل اینکه اسلام ماکیاولیست را نپذیرفت؛ نفرمود هدف وسیله را توجیه میکند، نپذیرفت که بگوید حالا اگر میخواهید نظام را حفظ کنید، میخواهید یک خطی را جا بیندازید، یک آقایی را روی کار بیاورید، ارتکاب سیئات اخلاقی اینجا مجاز است، نه! ، این سخن یک فقیه نیست بلکه سخن فقه است که ارتکاب سیئات اخلاقی برای حفظ برخی امور مهم جایز نیست.
تصور کنید اگر مثلاً همین بحث بهتان به معنای تهمت یا نسبت دروغ، شکل قانون پیدا کندو اسلام اجازه بدهد، ببینید چه اتفاقی می افتد! یکی از دوستان میگفت فرض کنید عربستان سعودی الغدیر را چاپ کند، دندان روی جگر بگذارد تحریف هم نکند، نه یک کلمه به الغدیر اضافه کند نه از آن کم کند، فقط بالای هر صفحه الغدیر بنویسد: «اذا رأیتم اهل الریب و البدع...باهتوهم، کی لا یطمعوا فی دینکم»، یعنی این منطق پشت این کتاب است!! چه دفاعی میکنیم؟ من تعجب میکنم چرا توجه نمیشود و بعد مثل بحث بهتان تشبیه میشود به شرب خمر در اضطرار، یا اکل مال غیر در اضطرار، بهتان اگر بخواهد جایز بشود اساس را به باد میدهد!!! این فضلهای است که اگر در اقیانوس آرام هم بیفتد همه را مشتبه میکند!!! لازم نیست که بگوئیم آن گوشه را نجس کرده ، همه را خراب میکند!!!
میماند روایت داود بن صرحان از امام صادق که فرمودند: رسول خدا فرمودند: «إذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البرائة منهم»، اگر یک اهل بدعت را یافتید، نه اهل بدعت انگاشته شده!! بلکه اهل بدعت به معنای واقعی کلمه( چون گاهی اوقات من میشوم محور، بعد اگر با اعتقاد من نخورد، سیاسی یا اجتماعی یا هر چه باشد این اهل بدعت میشود، مگر ما این راه را نرفتیم، مگر الآن نمیرویم، خودمان میشویم میزان الحق و بقیه میشود اهل بدعت) پیامبر وقتی میفرمایند اهل بدعت یعنی به معنای واقعی کلمه ، فرمودند: «فاظهروا البرائة منهم، واکثروا من سبّهم، و القول فیهم، و الوقیحة و باهتوهم کی لا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم»، محور پنجم این حدیث «باهتوهم»، است یعنی به ایشان بهتان بزنید.
یک کسی است بنیانگذار فلان سلسله و مسلک انحرافی است، این بنده خدا دزد نیست عمل منافی عفت نکرده، بحث و نکتهای در نطفهاش مطرح نشده ، انسان بیاید این امور را در مورد او مطرح کند، تا اینکه اینها زمینه پیدا نکنند و برای فساد در اسلام و جامعه اسلامی طمع کنند، مردم هم از اینها فاصله بگیرند.
این حدیث از نظر سندی مشکل ندارد، و قدر وفاق همگان است، تفاوتی که وجود دارد در رفتار فقیهان با این روایت است.
اولین نکتهای که گفته شده توجیه دلالی این حدیث است؛ گفتند چه کسی گفته «باهتوهم» یعنی بهتان بزنید؟ تهمت بزنید؟ «باهتوهم» یعنی اینها را مبهوت کنید و بعد هم به بعضی از کلماتی از همین خانواده استناد کرده اند.
این توجیه به گمان ما درست نیست و خلط بین ثلاثی مزید و مجرد است، یعنی اگر بَهتَ یا بهُتُ یا بَهِتَ به معنای مبهوت کردن است و اگر در قرآن آمده )فبهت الذی کفر( نمیتوانیم از آنجا عاریه بگیریم و کوچ بدهیم به اینجا، چون ابواب هر کدام بار خود را دارد، «باهتَ» که مصدر «باهتوهم» هست به معنای مبهوت کردن، جدال کردن، بعد در جدال بر او غالب شدن نیست، یعنی من نیافتم! ولی کسی پیدا کند این هم یک توجیه میشود، لذا این توجیه موفقی نیست.
توجیه دوم حمل بر اضطرار
گاهی اوقات اضطرار است یعنی وصل الکارد إلی الاستخوان بعد باید تهمت زد، به نظر من این را با جای دیگری اشتباه گرفته اند ، یعنی چه اگر کارت به استخوان رسید، کدام مصلحت؟ این خط قرمز است، این خط پایان است، بخواهد به شکل قانون بشود و دست افراد بیفتد تصور کنید به کجاها خواهد کشید!!!
توجیه سوم تعارض این روایت با برخی از ادله دیگر
مرحوم نجفی در جواهر میفرماید اصلاً جایز نیست به مخالفان، به بدعتکاران نسبتی بدهیم که لا یفعله، طرف انجام نداده، ففی حسن الحلبی عن الصادق علیه السلام: «انه نهی عن قذف من کان علی غیر الاسلام إلا أن تکون اطلعت علی ذلک منه» و کذا فی صحیحه عنه علیه السلام گویا میخواهد بگوید اینجا بحث تعارض است و حسنه یا صحیحه مقدم میشود، البته من چون قبلاً مراجعه کردم و الان از نوشتههای خودم استفاده کردم آیا صریحاً تعبیر تعارض به کار میبرد یا نه، باید مطالعه کرد.
توجیه چهارم کنار گذاشتن روایت
وجه چهارم یک مقدمه ای میخواهد به اینکه ما خیلی باید نسبت به تراثمان حساس باشیم این را من قبول دارم، نسبت به تراث باید غیرت داشته باشیم، مخصوصاً امروز که با یک تراث سوزی مدرن مواجهیم، یک زمانی صلاح الدین ایوبی به لبنان حمله کرد، مرحوم چمران در کتاب لبنانش مینویسد یک هفته آب حمامهای لبنان از کتابهای شیعه گرم بود!! یک وحشی حمله میکند و عناد با شیعه دارد، لبنان هم مرکز تشیع، کتابها را در حمامها بریزند و آب گرم کنند که سربازهای صلاح الدین غسل کنند( شاید هم مبالغه باشد یک هفته) یک بار تراث سوزی آنطور بود اما الآن اینطور نیست، یک شبهه را یک نفر آن طرف آب مطرح میکند که روایات ما ضعیف است، صحیحش در مقابل ضعیفش مثل انگشتری در طلی از زباله است، مثل یک حلقه طلا در یک انباری از کاه است، این میآید ایران به انگیزههای مختلف هم افراد گوش میکنند و تخصصی هم ندارند، لذا ما رسالت داریم با چنگ و دندان دفاع کنیم از تراث، اما از تراث!! خود حضرات معصومین در یازده روایت اگر بیشتر نباشد، فرمودند اگر چیزی از ما رسید و با قرآن مخالف بودیا شاهدی از قرآن بر آن نیافتید کنار بگذارید و به دیوار بزنید، اینکه میفرماید اگر از ما رسید یعنی با سند ضعیف؟!یا با سند معتبر؟! معلو است که با سند معتبر مراد است ، ولی مخالف با قرآن بود آن را کنار بگذارید ؛ قرآن میفرماید: )و لا یَجرِمَنّکُم شَنَئَانُ قُوم علی ان لا تعدلوا* أعدلِوُا هُو أقرَبُ التَقْوَی( این آیه استثنا دارد؟ معلوم است که استثنا ندارد ، آیا تهمت عدل است یا غیر عدل است؟
ولذا نباید اصرار کرد که حتما باید روایت را قبول کنیم و بعد هم توجیه کنیم. شریعت اخلاقی است ، و فقهی که برخواسته از این شریعت است ، اخلاقی است و عالمان ایستاده بر قله فقاهت ما ممکن است یک جایی اختلاف سلیقه داشته باشند اما فتاوای غیر اخلاقی نخواهد داشت.
.
انتهای پیام /*