پدیدآورنده (ها): دهشیری، محمد رضا

آدرس ثابت:https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/۲۰۸۹۹

مقالات مرتبط

امنیت مداری در رویکرد سیاست خارجی امام خمینی (س)

نظارت انتخاباتی: (ماهیت نظارت شورای نگهبان بر انتخابات)

تحلیل ها و گزارش ها: نگاهی به محورهای سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی (س)

بررسی قلمروی نظارت شورای نگهبان

راهبردها و راهکارها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی (س)

آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی (س)

گفتمان امام خمینی - س - پیرامون امنیت ملی و سیاست خارجی

انتخابات و نظارت شورای نگهبان

راهبردها و بایسته های سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی - س - و مقام معظم رهبری

عناوین مشابه

کاربست رهیافت گفتمان در تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی قدس سره

اخلاص و حضور قلب در دعا از دیدگاه امام خمینی قدس سره

مبانی انسان شناختی تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (قدس سره) (رویکردی خدامحور و حاکمیت قوانین الهی در مسائل تربیتی)

راهبردها و راهکارها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی (س)

آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی (س)

ماهیت غرب از دیدگاه امام خمینی (س) و بازتاب آن در گفتمان های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۷-۶۸)

عوامل مؤثر بر قدرت و سیاست از دیدگاه حضرت امام خمینی قدس سره

ضرورت و کارکرد “حفظ نظام» در تدوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی (با تأکید بر اندیشه سیاسی امام خمینی(قدس سره)

تأثیر شهادت طلبی از دیدگاه امام خمینی قدس سره در تغییر مفهوم قدرت از منظر تئوری سازه انگاری

آثار و ابعاد تربیتی و معنوی اسرار و معارف حج از دیدگاه امام خمینی - قدس سره -

  دکتر محمدرضا دهشیری

چکیده: این مقاله پس از تبیین مفاهیم واژه های: “درونگرایی» (introversionism) و”برونگرایی » (extraversionism)، به تشریح دیـدگاه امـام خـمینی پیرامون دو “رهیافت» مذکور می پردازد. امام خمینی، استقلال در تصمیم را به عنوان بعد سیاسی، خودباوری را به عـنوان جنبه فرهنگی، و خودکفایی را به عنوان بعد اقتصادی “سیاست درونگرایی سازنده» (constructive) به لحاظ اتـکا به گفتمان حفظ مـحور، مـقبول و مطلوب تلقی می نمودند؛ اما انقطاع روابط باجهان خارج یا “سیاست درونگرایی ویرانگر» (destructive) را مغایر با “عقل سیاسی» به شمار می آوردند. ایشان بر “برونگرایی رشد محور یعنی برقراری “روابط دوجانبه» (bilateralism) با کشورهای مـسلمان و کافر غیر متخاصم، و نیز بر “سیاست چند جانبه گرایی» (multilateralism) مبتنی بر وحدت جهان اسلام و اتحاد ممالک مستضعف، تأکید می کردند. “سیاست برونگرایی بسط محور سرزمینی» به معنای “مداخله جویی» (interventionism) و “توسعه طلبی سرزمینی» (territorial expansionism)از نظر ایـشان، امـری مطرود وغیرمقبول تلقی می شود. اما “سیاست برونگرایی بسط محور ایدئولوژیک» به معنای صدور پیام معنوی و سیاسی انقلاب اسلامی، مورد توصیه ایشان بود. تحقیق با این نتیجه به پایان می رسد که امـام خمینی با اعتقاد به طولی بودن سه رویکرد مزبور، بر انجام شدن مرحله به مرحله آنها براساس قاعده وسع (توانایی)، تأکید داشتند.

واژه های کلیدی: ۱.امام خمینی ۲.سیاست خارجی ۳.درونـگرایی ۴.بـرونگرایی ۵.توسعه طلبی

مقدمه

یکی از ابهامات عمده نظری در سیاست خارجی جـمهوری اسلامی ایـران، نـحوه رویکرد دست - اندرکاران روابط خـارجی بـه دو “رهـیافت بظاهر متناقض » درونگرایی و برونگرایی است؛ بویژه آنکه دو واژه مزبور، از نوسان مفهومی و عملیاتی برخوردارند. “درونگرایی» با افاده معانی “انزوای سیاسی - اقتصادی ویرانگر» و “انـزوا طـلبی سـازنده» گاه با واژه “برونگرایی » (extraversionism) که مفاهیم “بسط محوری» (self- extention) و “رشـد مـحوری»(self - progress) یا “تعهد پویا و فعال» (active engagement) را در برمی گیرد، از نظر عملیاتی “همپوشی» و قابلیت تلفیق و سازش دارد. لذا، اصطلاحات مزبور از نظر “واژه شناسی»، دارای ابهام مفهومی اند و از نظر “عـملیاتی»، از امـکان امـتزاج برخوردارند.

درونگرایی در معنای نخست آن، به مفهوم انزوای ویرانگر است؛ بـدین معنا که کشوری ضمن انقطاع روابط با جهان خارج، سعی در اعمال حاکمیت تام در درون و برون داشته باشد. چنین کشوری که در لاک خـود فرو می خزد از نظر نظام سیاسی داخلی، متمایل به توتالیتاریانیسم و از نظر روابـط خـارجی، دارای گرایش به مناسبات محدود و رویکرد تضییقی است. چنین رهیافتی در نهایت، مانع عمده شکوفایی اقتصادی و مقبولیت سـیاسی در جـامعه بـین المللی می شود.(Renouvin، ۱۹۹۱، pp.۴۴۲-۴۴۴) درونگرایی در معنای دوّم آن، که به مفهوم انزوای سازنده می باشد، از دوبعد: سیاسی و اقـتصادی قـابل بـررسی است. در بعد سیاسی هدف از اتخاذ این سیاست، ممانعت از مداخلات و دست اندازیهای قدرتهای منطقه ای و بازیگران مـداخله گر بـین المللی، و جـلوگیری از رخنه آنان در نظام تصمیم گیری آن کشور می باشد. در بعد اقتصادی، هدف از “سیاست خود بسندگی» (autarky)، “حفاظت از کالاها، مـحصولات و منابع داخلی » (protectionism) برای نیل به “خودکفایی» (self-sufficiency) و جلوگیری از چپاول و مداخله اقتصادی بیگانگان است. از ایـن رهـگذر، درونـگرایی سازنده موجب پویایی مغزهای ملّی در عرصه فرهنگی، به حرکت در آوردن اقتصاد کشور، به فـعلیت رسـاندن منابع بالقوه داخلی و به قابلیت بهره برداری رساندن آنها به وسیله دولت در حوزه اقتصادی مـی گردد تـا بـا اتکا به منابع و نیروهای خودی، کشور درونگرا در نیل به مرحله خودکفایی و شکوفایی اقتصادی توفیق یـابد.

بـرونگرایی در معنای نخست آن، بر گفتمان رشد محور استوار است؛ بدین معنا که بـرقراری روابـط بـا جهان خارج و اتخاذ “سیاست انفتاح» در بعد سیاسی و “سیاست درهای باز» (open door policy) در بعد تجاری، موجب ارتقای جـایگاه آن کشور از طـریق تحکیم پیوند سیاسی و حضور فعال و مؤثر آن کشور در صحنه بین المللی ومعادلات جهانی مـی شود. حـضور و مشارکت در مراکز تصمیم گیری بین المللی و همکاری و تعامل با دیگر کشورها در دهکده جهانی، موجبات نیل به اهداف مـلّی بـراساس احترام متقابل، رعایت ارزشهای انسانی و مداخله نکردن در امور داخلی دیگر کشورها را فـراهم مـی آورد. همچنین، اتخاذ سیاست درهای باز، موجب بـه حـداکثر رسـاندن تعاملات تجاری و بازرگانی با جهان خارج، افـزایش مـراودات اقتصادی، اهتمام به بهره گیری از فن آوری دیگر کشورها در جهان و وابستگی متقابل می شود. برونگرایی در مـعنای ثـانوی آن، به مفهوم “مداخله گرایی» (interventionism)، مـداخله جویی یـا دخالت در امـور داخـلی کشورهای دیگر از طریق حمله نظامی، وابسته سـازی، مـحاصره اقتصادی و تهاجم فرهنگی است که در این باره، مداخله های رسمی و غیررسمی، و مستقیم و غـیرمستقیم بـه شیوه ها و ابزارهای: فرهنگی، نظامی و اقتصادی، در کشور مورد آماج قابل تـشخیص اسـت.

حال با عنایت به ایـضاح مـفهومی دو واژه مزبور، تحقیق حاضر سعی دارد با بهره گیری از بیانات امام خمینی، به عنوان ایـدئولوگ و مـعمار انقلاب در سیاست داخلی و روابط خـارجی، رویـکرد ایـشان را در سیاست خارجی بـویژه در بـاره درونگرایی و برونگرایی مداقّه کند. آنـچه از بررسی دیدگاههای امام راحل برمی آید، می تواند ما را به این مهم رهنمون سازد که ایـشان بـر درونگرایی سازنده که منجر به خـودکفایی، خـتم چپاولها و مـداخلات خـارجی، و تـحکیم استقلال و حاکمیت کشور اسـلامی به دور از تأثیر بیگانگان برنظام تصمیم گیری حکومت اسلامی می شود، تأکید داشتند. به همین دلیل، ایشان درونـگرایی مـخرّب یا ویرانگر را که منجر به قـطع ارتـباط بـا جـهان خـارج و فرو خزیدن در لاک خـود می گردد، مردود ومطرود می دانستند و آن را مغایر با “عقل سیاسی» تلقی می کردند. در باره راهبرد برونگرایی، حضرت امام بـراین اعـتقاد بـودند که برونگرایی رشد محور که سیاست انـفتاح یـا گـشایش و هـمکاری نـهادینه بـا جهان خارج را موجب گردد و زمینه های لازم برای ترویج یا تبیین آرا، عقاید و دیدگاههای اسلامی، بیان افکار و اندیشه های استقلالی، و صدور انقلاب فرهنگی را فراهم سازد، سیاستی مطلوب و مقبول تلقی می گردد؛ در حـالی که برونگرایی بسط محور درصورتی که برگسترش سرزمینی و مداخلات نابجا برای کسب مطامع دنیوی استوار باشد، سیاستی نامطلوب ومطرود محسوب می شود. اما برونگرایی بسط محور در بعد ایدئولوژیک به معنای صـدور پیـام معنوی انقلاب اسلامی، مورد توصیه آن حضرت بوده است. حال با توجه به رویکرد مزبور در سیاست خارجی، تحقیق حاضر، ابتد به ایضاح مفهومی دو واژه: درونگرایی و برونگرایی اهتمام می نماید و سپس، دیدگاههای امـام دربـاره درونگرایی سازنده، برونگرایی رشد محور و برونگرایی بسط محور ایدئولوژیک را پردازش می کند. امید آنکه تحقیق حاضر، سرفصلی برای پژوهشهای بعدی در زمینه تبیین آرا و اندیشه های امام خـمینی در سـیاست خارجی در سطح آکادمیهای علمی بـاشد.

گـفتار مقدماتی: مفهوم شناسی سیاستهای  درونگرایی و برونگرایی

به طور کلی، راهبردهای سیاست خارجی به دو طیف عمده درونگرایی و برونگرایی، تقسیم می شوند. “درونگرایی» که با راهبرد “انـزواطلبی» (isolationsism) هـمپوشی قابل توجهی دارد، بیشتر نـاظر بـه ترجیح درون بر برون و اولویت بخشی به حفظ ساختارهای سیاسی و اقتصادی داخلی از دست اندازیهای بیگانگان است. در این راهبرد، حفظ حاکمیت تام وتمام در داخل، منجر به انقطاع رابطه یا وابستگی زدایی از استعمارگران مـی شود. “بـرونگرایی» که برترجیح سیاست خارجی برسیاست داخلی استوار است، می تواند تعاملی یا تقابلی باشد. برونگرایی تقابلی می تواند از انگیزه های توسعه طلبانه سرزمینی یا از تهاجم ایدئولوژیک و رویکرد ستیزشی به قواعد حاکم برنظام بـین الملل نـشئت گرفته بـاشد. حال به تبیین مفاهیم این دو واژه در واژه شناسی روابط بین الملل می پردازیم.

الف: مفهوم سیاست درونگرایی

درونگرایی می تواند بارویکردی “انـفعالی» و “محافظ کارانه»، برای “حفاظت از منابع داخلی» و حفظ وضع یا “شرایط مـوجود» (status quo) اعـمال گـردد که می توان آن را درونگرایی ویرانگر دانست ؛ چرا که منجر به نوعی “ایستایی» (statics) در سیاست خارجی، تصلب، جزمگرایی و انقطاع از جـهان  خـارج می شود. نوع دیگر با رویکردی “تدافعی» (defensive)،”اصلاحگرانه» (reformist) و “حفظ محور» (self - preservational)اتخاذ می گردد که هـدف آن، نـفی انـقیاد و وابستگی: سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به مداخله جویان بیگانه، بازیابی هویت ملّی، استقلال در تصمیم و حفظ تـمامیت ارضی است. از این رو، می توان آن را درونگرایی سازنده دانست، زیرا منجر به خودکفایی و شکوفایی تـواناییهای داخلی می شود. حال، شـایسته اسـت که نسبت به دو شقّ سیاست درونگرایی، مداقه و پردازش بیشتری شود.

۱. درونگرایی ویرانگر

دورنگرایی ویرانگر، می تواند دارای دو بعد: سیاسی و اقتصادی باشد. در بعد سیاسی، این سیاست به معنای انزواگرایی، در لاک خود فرو خزیدن و اتخاذ “سـیاست: انفرادی، تک رو و خودگرا» (go-it-alone policy) می باشد و در بعد اقتصادی، به معنای “خودبسندگی» (autarky) یا انزوای کامل اقتصادی است؛ که شایسته است این دوبعد بیشتر توضیح داده شود.

۱-۱. درونگرایی سیاسی ویرانگر

سیاست درونگرایی تخریبگر با رویکردی انفعالی، بـرای حـفاظت از شرایط موجود اتخاذ می گردد و براین فرضیه مبتنی است، که اقتدار و اعمال حاکمیت تام در داخل با استقلال کامل در خارج، ارتباطی وثیق دارد. این “سیاست متصلّب، سرسختانه، جزمگرا، ایستا، و خودگرا » (egotistic)، مبتنی بر “واپسـگرایی» (regression)، “عـقب نشینی» (withdrawal oriented)، توجه به خود، “بی توجهی به جهان اطراف » (inner - directed)، “سکوت» (acquiescence)، “ریاضت» (austerity)، قطع رابطه با جهان خارج، “ترک سیاست تعهدآمیز» (engagement policy)،بی توجهی به بازیهای اتحاد وهمکاری، صرف نظر از هرگونه تعهد خارجی نسبت به کشورهای دور دسـت از آن لحاظ که ارتباط نزدیکی با دفاع سرزمینی ندارد، دوری از جریانها وحوادث بین المللی، و دور ماندن از سیاست قدرت در جهان است. لذا، کشور منزوی برای حفظ حسادت آمیز استقلالی ملّی، خود را در تنگنای دفاعی قرار می دهد و از ارتـباط بـا دیـگر کشورها امتناع می کند. بدین تـرتیب، سـیاست مـزبور منجر به فرو خزیدن در لاک خود، قرار گرفتن در حاشیه نظام بین الملل و به فراموشی سپرده شدن از سوی دیگر دولتها می شود و نتیجه ای جز “خـود انـهدامی “ (self-destruction)در بـرندارد.(Vital، ۱۹۷۱،p. ۱۲۰؛ Handel، ۱۹۸۱،p.۴۴؛ Haas، ۱۹۵۲، p.۴۶۹)

۲-۱. درونگرایی اقتصادی تخریبگر

سیاست خودبسندگی (اتارسی)، برمبنای حـفاظت از سـرزمین و منابع آن و قطع مبادلات تجاری با جهان خارج استوار است. این سیاست، به قرار گرفتن در محاصره اقتصادی منجر می شود. از آنـجا که یـک کشور به تنهایی قابلیت به فعلیت رساندن منابع و معادن ارضـی را ندارد و از کلیه فن آوریهای صنعتی بهره مند نیست، سیاست درونگرایی اقتصادی مزبور در نهایت منجر به تلف شدن ذخایر مملکتی مـی شود. بـا ایـن وجود، سیاست مزبور در صورتی موفق است که کشوری ازخودکفایی منابع، ایـده های غـنی و سرشار، فن آوری پیشرفته، توسعه اقتصادی کنترل شده، قدرت سیاسی مسلّط، همگونی میان نیازهای جمعیت و منابع سـرزمینی: انـسجام بـالای داخلی، استحکام هدف و ذخایر مادی و مالی قابل توجه برخوردار باشد. اگرچه ایـن سـیاست بـا هدف پرهیز از وابستگی به قدرتهای اقتصادی برتر، دفع یا کاهش وابستگی خارجی، شکست مـداخله جـویان اقـتصادی و تضمین بقای جمعیت، نوعی “خودگرایی مقدس” (sacred egotism) شمرده می شود، اما از آنجا که اصولاً کشورهای جـهان سـوم از همه این امکانات بهره مند نیستند، این سیاست به دلیل ناسازواری با مقتضیات زنـدگی بـین المللی بـویژه در جهان وابستگی متقابل، با شکست روبرو شده است و در نهایت، به هرز رفتن امکانات، ذخـایر و تـواناییهای اقتصادی بالقوه داخلی منجر می شود.

۲. درونگرایی سازنده

درونگرایی سازنده، دو بعد: مثبت ومنفی دارد. در بـعد مـثبت، ایـن سیاست به معنای استقلال در تصمیم و افزایش قدرت مانور و آزادی عمل است. در بعد منفی، این سـیاست بـه معنای اعتراض به نظم موجود جهانی و نظام حاکم بر روابط بین الملل یـا نـهادهای بـین المللی می باشد. لذا، شایسته است که سیاست درونگرایی سازنده، از دو جنبه: ایجابی و سلبی، تجزیه و تحلیل شود.

۱-۲. جنبه ایـجابی درونـگرایی سـازنده

جنبه ایجابی سیاست درونگرایی سازنده، به حداکثر رساندن گستره انتخاب یک کشور در تـصمیم گیری سیاست خارجی و افزایش آزادی عمل آن در روابط بین الملل، برای مقابله با سلطه بیگانگان و جلوگیری از رخنه مداخله جویان در نـظام سـیاسی کشور است. سیاست مزبور، نوعی سیاست دفاعی پویا برای بازداشتن دشمنان از مـداخله سـیاسی - اقتصادی در کشور غیر متعهد می باشد. از این رو، اتـخاذ سـیاست درونـگرایی سازنده را می توان در راستای مقابله با سلطله جویی قـدرتهای بـیگانه، طرد انقیاد و وابستگی سیاسی و بازیابی هویت از دست رفته دانست. در این معنا، از استقلال، تـفسیری مـضیّق و محدود به عمل نمی آید، بـلکه سـعی می شود بـا تـأکید بـرتواناییها و امکانات ملّی، از حالت “پذیرش و اخذ سـیاست دیـگران” (policy - taker)خارج شد و به حالت “سیاستگذاری پویا و فعال” (policy - maker)رهنمون گشت. در این باره، کشور مـزبور که به درونگرایی اقلّی یا درونـگرایی حفظ محور با رویـکردی “تـدافعی” و “اصلاحگرانه” متمایل است، سعی مـی کند بـا تکیه بر ارزشهای مذهبی و ناسیونالیسم فرهنگی، منافع ملّی و استقلال سیاسی - اقتصادی، خود را در مـقابله بـا هژمونی طلبی بیگانگان بویژه در “مـناطق تـوفانی” (tempest zones)حـفظ نماید و با بـهره گیری از ابـزارهای مقاومت، به “دوری گـزینی هـمسان” (equidistance)، ایجاد “توازن و تعادل منفی” (negative equilibrium)میان قدرتهای برتر، درگیر نشدن در بازیهای مداخله جویان و ردّ الحاق بـه پیـمانهای سیاسی یا نظامی قدرتهای بزرگ اهـتمام ورزد تـا از این رهـگذر، سـیاستی خـلّاق را در عرصه بین المللی به مـنصه بروز برساند و جایگاه کشور غیرمتعهد و استقلال طلب را در سیاست بین الملل ارتقا بخشد. در این باره، اگرچه درونـگرایی بـا شاخصهایی از انزوا طلبی عجین است، لیـکن هـمکاری بـا جـهان خـارج و تعامل حداقلی بـا دیـگر کشورها، منتفی تلقی نمی شود.(Boussetta، ۱۹۸۹، p.۲۳۸؛ Jouve، ۱۹۸۸، pp. ۱۴ et ۲۹-۳۰؛ Djalili، ۱۹۸۹، pp. ۷۱-۷۲)

۲-۲. جنبه سلبی درونگرایی سازنده

درونگرایی سازنده، گاه به جنبه سلبی یا مـقاومت مـنفی و اعـتراض به نظم جهانی با رویکرد عدم تـعهد آمـیخته اسـت. هـدف، آن اسـت که از رهگذر شورش اعتراض آمیز علیه وابستگی ساختاری دولتهای ضعیف به ابرقدرتها در نظام بین الملل، کشور غیرمتعهد بتواند جهانیان را با ندای خود آشنا کند و در محافل عمومی بین المللی، فریاد اعـتراض آمیز خود را به سمع افکار عمومی بین المللی برساند. چنین “سیاست مقابله با وابستگی” (counter-dependence) که با پرخاشگری علیه مداخلات بیگانگان اعلام می شود، گاه از طریق “شرکت نکردن در سازمانهای بین المللی” (obstructionism) وردّ ورود به سیتسم مـذاکره، در نـهادهایی از قبیل سازمان متحد صورت می گیرد. این اقدام که موسوم به “دیپلماسی صندلی خالی” (empty chair diplomacy)می باشد، نوعی اعتراض منفی علیه نتایج تضییق آور نهادهای بین المللی تلقی می شود. سیاست مزبور از آن لحاظ که مـنجر بـه احقاق حقوق دولت خودی و رساندن ندای مظلومیت کشور متبوع به مردم جهان از طریق دیپلماسی پارلمانی یاکنفرانس می گردد، سیاستی سازنده به حساب می آید(plantey،۱۹۹۴،p.۱۳۴)

ب: مفهوم سـیاست بـرونگرایی

سیاست برونگرایی یا تمایل بـه ارجـحیت بخشیدن به سیاست خارجی و تفوق آن بر سیاست داخلی، گاه جنبه رشد محور دارد؛ یعنی، سیاستی فعال، همکاری جویانه و مبتنی بر انفتاح، گشایش و افزایش تعامل بـا جـهان خارج می باشد. و گاه ایـن سـیاست، جنبه بسط محور دارد؛ یعنی برگسترش ایدئولوژی و صدور عقاید یا بر تهاجم به سرزمین کشوری دیگربه طور قهر آمیز استوار می باشد.(Handel، ۱۹۸۱، p.۴۴) حال شایسته است که دو بعد سیاست برونگرایی، که برگفتمانهای رشـد مـحور و بسط محور مبتنی است، بدقت بررسی شود:

۱. برونگرایی رشد محور

سیاست برونگرایی رشد محور، بیشتر برگسترش روابط با دیگر کشورها از طریق اتحاد یا همکاریهای دوجانبه یا چند جانبه استوار اسـت. ایـن سیاست “فـعال” که به ایجاد نهادهای منطقه ای و همکاریهای بین المللی براساس احترام متقابل استوار است، گاهی بر “منطقه گرایی” (regionalism) و گاه بـر “کارکردگرآیی” (functionalism) مبتنی می باشد. کشور اتخاذ کننده این سیاست، خواهان نوعی “تـجدید نـظر طـلبی” (revisionnism) در قواعد نظام بین المللی بدون چالش و ستیز بانهادهای آن است. این مهم از طریق سیاستهای “اتحاد” (alliance) و “ضد اتحاد “ (counter-alliance)، برای دسـتیابی  بـه موازنه، حفظ استقلال عمل وتغییر وضع موجود به نفع خود، انجام می شود.

اسـاس بـرونگرایی رشـد محور را می توان “مذاکره” (negotiation) و “گفتگو” (dialogue) دانست. مذاکره، ممکن است “ستیزه جویانه” (conflictive) یا “همکاری جویانه” (cooperative) باشد. مـذاکره ستیزه جویانه مبتنی بر تخاصم و توافق نکردن دوطرف در باره موضوعات گوناگون است، ولی مـذاکره همکاری جویانه در راستای جستجوی راهـ حل ونـیل به نتیجه ای مطلوب صورت می گیرد. در مذاکره، روشهایی از قبیل: “اقناع” (persuasion)، “اغوا” (seduction)، تطمیع، “در مقابل عمل انجام شده قرار دادن”(accomplished fact) و “چانه زنی” (bargaining) وجود دارد. انحای گوناگون این سیاست را می توان “وساطت” (mediation) به عنوان تکنیکی بازدارنده از خشونت، اعزام “هـیئتهای ویژه و موقت برای امری معین” (ad hoc mission)، دیپلماسی پارلمانی، کنفرانس یا چند جانبه درکنفرانس ها و سازمانهای بین المللی و مذاکرات طولانی یا ماراتون گونه دانست.(plantey، ۱۹۹۴، pp.۱۴۳-۱۷۶)

به هر حال، برونگرایی رشد محور یا به معنای داشتن رابطه بـا تـمام کشورهای جهان براساس نفع و احترام متقابل است - که این مهم در ذات خود از مطلوبیت برخودار می باشد - یا به معنای رویکرد همکاری جویانه یا اتحاد آمیز با کشورهایی است که مواضع هماهنگ و عقاید مـشترک دارنـد. البته، در اتحاد، میزان همبستگی، اتحاد و وفاداری اعضا به پیمان، بیش از همکاری است؛ زیرا اتحاد براساس غیرقابل تقسیم و تفکیک بودن امنیت مجموعه ای از کشورها و ضرورت جلب همه وسایل، برای گسترش دامـنه مـانور و مقابله علیه خصم می باشد. البته، آنچه در سیاستهای اتحاد، مطلوب به نظر می آید، “سیاست اتحاد برابر “ (equal alliance)میان مجموعه ای از کشورهای همسطح و همسنگ است تا از طریق ائتلاف منطقه ای، فرامنطقه ای یا جهانی، اراده تـأثیر خـود بـرجامعه جهانی را به منصه ظهور بـرسانند. چـنین اتـحادهایی، می تواند بعد: اقتصادی، سیاسی یا ایدئولوژیک داشته باشد ؛ که در مورد اخیر، می توان به اتحاد ایدئولوژیک جهان اسلام برای مقابله با قـدرتهای مـداخله جو و چـپاولگر، و مقاومت یکپارچه و پویا در برابر فشار ابرقدرتهای سلطه جو اشـاره کرد.(singer، ۱۹۷۲، p.۳۸۸)

۲. برونگرایی بسط محور

برونگرایی “بسط محور “ (self-extention)، به معنای تلاش یک کشور برای گسترش ایده ها و عقاید خود یا فتح سـرزمینی اسـت. لذا، بـرونگرایی بسط محور ایدئولوژیک که خواهان تضمین شرایط بین المللی مطلوب بـرای گسترش و صدور ایدئولوژی خود، تقویت جایگاه حامیان این عقیده در جهان و حمایت از مبارزات معتقدان به آیین خود می باشد، اسـاس مـبارزه خـود را برجنگ ارزشها و انتشار عقاید و افکار خود در زیر یک سیستم منطقه ای یـا نـظام بین المللی استوار می کند. اما برونگرایی بسط محور سرزمینی خواهان گسترش ارضی، تحمیل اراده خود به همسایگان و رویـکرد سـتیزشی و قـهرآمیز در مقابل همه قوا یا نیروهایی است که مانع تحقق اهداف توسعه طـلبانه آن کشور مـی شوند. حال، این دو رویکرد در چارچوب راهبرد برونگرایی بسط محور تشریح می شوند.

۱-۲. برونگرایی بسط محور ایـدئولوژیک

بـنیانهای سـیاست برونگرایی بسط محور ایدئولوژیک، عبارتند از: گرایش دادن بشریت به عقاید خود، بیدارسازی وجدانهای عمومی، “تـقسیم دوگـانه (dichotomy) جهان به طرفداران و مخالفان ایدئولوژیک”، سازش ناپذیری ایدئولوژیک، جنگ روانی و تبلیغاتی علیه دشمنان ایـدئولوژیک، مـوضع بـین المللی رادیکال برای واژگون سازی قواعد سرکوبگرانه حاکم بر نظام بین الملل، “دیدگاه انقلابی” (revolutionary) در تغییر بنیادین سـاختار و کارکرد سیستم بین المللی، “استراتژی رهبری جنگ ایدئولوژیک” و “مقابله دائمی با دشمنان آیین خود در جـهان”، طـراحی تـهاجم نهادینه برای مبارزه باقواعد ونهادهای بین المللی که ساخته و پرداخته قدرتهای بزرگ تلقی می گردد، تلاش بـرای مـخدوش کردن مشروعیت نظم حاکم بین المللی و ثبات زدایی آن، قطع روابط دیپلماتیک با متخاصمان ایـدئولوژیک،تـلاش بـرای جهانی کردن ارزشهای خود و صدور آرمانها و ایده های انقلابی خود به دیگر کشورهای جهان،حرکت تـبلیغاتی بـرای فـعال ساختن نیروهای انقلابی و رهایی بخش و حمایت از آنان در سرتاسر گیتی، سیاست آشتی ناپذیر وسرسختانه درقبال قـدرتهای چـپاولگر،ایجاد بحران واعمال فشار علیه قدرتهای امپریالیستی درعرصه بین المللی واعمال دیپلماسی دوئل باحرکتهای تهاجمی تبلیغاتی یاحملات لفـظی بـرای تضعیف نفوذ دشمن وجهت دادن معادلات بین المللی به سوی ارتقای موقعیت خود در جهان.(Aron،۱۹۶۲،pp.۹۴-۹۵؛lovell،۱۹۷۰،pp.۱۲۹-۱۳۰et ۲۰۲؛Boussetta،۱۹۸۹، p.۱۵۶)

۲-۲. برونگرایی بـسط مـحور سرزمینی

برونگرایی بسط محور سرزمینی که بـراستفاده از خـشونت سـمبلیک، مخفی یا آشکار و تأثیر قهرآمیز بر دیـگر کشورها تکیه دارد، می تواند از بیرون به کشوری خاص حمله نماید تا سرزمین او را  فتح کند یـا از درون بـه اقدامات تخریبی برای سرنگونی نـظام حـاکم برآن کشور دسـت یـازد.

در باره اوّل که تهاجم از برون نامیده مـی شود، کشوری خاص به اعمال فشار، زورآزمایی و حمله به کشوری دیگر اهتمام می نماید و بـه نـام حفظ منافع ملّی یاحیاتی، به تـوسعه طلبی و گسترش سرزمینی از طـریق: گـسیل نیروها، استفاده از زور و تهدید، اعلان جـنگ و اقـدامات: نظامی قهرآمیز و غافلگیرانه اقدام می کند.

اما در مورد دوّم که تهاجم از درون یا “فرافکنی” (projection) نامیده مـی شود، کشور مزبور سعی می کند به نـابودی دشـمن از درون و فـرافکنی قدرت به خـارج از مـرزها از طریق: “خرابکاری” (sabotage)، “واژگون سازی” (subversion)، اقـدامات تـروریستی و دیگر حرکتهای ستیزشی و قهرآمیز برمبنای منافع ژئوپولیتیک خود اهتمام کند.(Huntzinger، ۱۹۸۷، pp. ۱۷۸-۱۷۹؛ vital، ۱۹۶۷، pp. ۱۳۳-۱۴۰؛ Indorf، ۱۹۸۵، p.۳۰)

گفتار اوّل: درونگرایی سازنده از دیـدگاه امـام خمینی(ره)

برمبنای گفتارها و بیانات امام خـمینی، درونـگرایی سازنده بـر گـفتمان حـفظ محور استوار است، چـرا که ایشان برحفظ نظام به عنوان اهم واجبات تأکید داشتند و از این رهگذر حفاظت از تمامیت ارضـی، جـلوگیری از تهدیدات امنیتی و حفظ مرزهای ملی را بـرای تـأمین اسـتقلال سـیاسی و قـطع مداخلات بیگانگان، اسـتقلال فـرهنگی و خود کفایی اقتصادی، ضرور می دانستند. از این رو، امام خمینی بر درونگرایی در سه بعد: سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، اهـتمام مـی ورزیدند.

الف: درونـگرایی سازنده در بعد سیاسی

امام خمینی معتقد بـودند که درونـگرایی سـازنده از بـعد سـیاسی، منجر به استقلال و حاکمیت کشور اسلامی، رفع فشارهای سیاسی، قطع مداخلات نابجای قدرتهای سلطه جو در امور داخلی کشور اسلامی، نکردن رخنه بیگانگان در نظام تصمیم گیری سیاسی، نفی وابستگی و اتـکا به قدرتهای خارجی و جهانخواران بین المللی ضد بشریت و ارتقای حیثیت، عزت و احترام کشور اسلامی نزد کشورهای دیگر می شود. لذا، انزوایی که منجر به قطع وابستگی و نفی اتکال به غیر می گردد از آن لحاظ که کشور اسلامی را از اسارت خارج می کند، امری سازنده تلقی می شود (امام خمینی، ج۱۳، صص ۱۴۰ -۱۴۹ ):

“هی می گویند که ماها در انزوا هستیم. آن وقت که در انزوا نبودیم، چه بودیم؟ یک ملّت زیر دست

ضعیف بیچاره... حـالا که منزوی هستیم، چه هستیم؟ حالا که منزوی هستیم، جوانهای ما ایستاده اند و سفارت آمریکا را گرفتند... حالا که منزوی هستیم، اینکه بازارمان سرجایش هست با عـزّت و احـترام. هیچ کس به ما نـمی تواند ظـلم کند.... حالا که منزوی هستیم، خودمانیم، مستقلّیم. انزوا اگر پیدا شد، انسان خودش را بهتر پیدا می کند... منزوی نبودن یعنی متکل بودن به غیر، یـعنی اسـیر بودن. منزوی هستیم؛ یـعنی ارتـباطمان با دیگران قطع است و ما نوکر دیگران نیستیم... ما از این انزوا نمی ترسیم. ما استقبال می کنیم یک همچو انزوایی را که ما را وادار می کند که خودمان به فکر خودمان بیفتیم. وقتی این انـزوا نـباشد، ما متکل به غیریم... ملتی که منزوی بشود، می تواند ترقی کند، مترقی می شود.... تا منزوی نشوید، نمی توانید مستقل بشوید.”

امام خمینی براین باور بودند که انزوای سرزمینی اهمیت چندانی نـدارد، امـّا آنچه بـا اهمیت تلقی می گردد، منزوی شدن اسلام عزیز است؛ که در آن صورت، ملت مسلمان آسیب خواهد دید (امام خـمینی، ج۱۵، صص۱۱۷-۱۲۰):

“اگر (اسلام) این نقطه بروز مخالفت با همه قدرتها - خـدای نـخواسته - آسـیب ببیند، اسلام تا سالهای طولانی منزوی خواهد شد.”

در این باره، امام راحل برحفظ ایران به عنوان امـ القرای  جـهان اسلام، برای حفظ مکتب اسلام تأکید داشتند (امام خمینی، ج۱۶، صص ۸۹ -۹۵ ):

“اگر این جـمهوری اسـلامی از بـین برود، اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نـتواند سرش را بلند کند.”

از سوی دیگر، امام راحل براین اعتقاد بودند که آنچه مـلت مسلمان ایران باید از آن هـراس داشـته باشد، منزوی شدن نزد ملتهاست؛ وگرنه انزوا نزد دولتهای مداخله جو نه تنها مانعی ندارد، که مطلوب نیز تلقی می شود (امام خمینی، ج۱۶، صص۶۱ -۶۲ ):

“ما دربین دولتهای مرتجع ودولتهایی که مردم را می خواهند چـپاول کنند،ما در بین دولتها منزوی هستیم، برای اینکه آنها هم برضد ما هستند.لکن،بین ملتها این طور نیست.ملّتها باحقند.”

همچنین، امام خمینی درباره توجه ملتها به جمهوری اسلامی ایران فـرمودند (امـام خمینی، ج۱۹، صص۱۹۲-۱۹۶):

“اگر مقصود این است که پیش ملتها مامنزوی هستیم، خوب! همه می دانند که ملّتها همه توجه دارند.”

با عنایت به شاخصهای مزبور، امام خمینی درونگرایی مبتنی براتکال نـکردن بـه قدرتهای بیگانه را امری سازنده برای دستیابی ملت مسلمان به هویت اصیل اسلامی خویش می دانند (امام خمینی، ج۸، صص۹۱-۹۳):

“باید ایرانی بسازیم که بتواند بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان، ایـن جـهانخواران بین المللی، استقلال: سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد و هویت اصیل خویش را به جهان عرضه کند.”

ب: درونگرایی سازنده در بعد فرهنگی

از نظر امام خمینی، درونگرایی سازنده در بـعد فـرهنگی، مـنجر به فرهنگ استقلالی و استقلال فـرهنگی مـی شود. چـنین سیاستی، موجبات: نفی وابستگی فرهنگی، حفظ: شرافت انسانی، آبرو، اعتبار و حیثیت ملّت اسلامی، عدم اسارت فکری، شکوفایی: افکار، اندیشه ها، فرهنگ و تـمدن، خـودباوری، بـازیابی: شخصیت، هویت واقعی و قدرت معنوی ملت مسلمان، فـراهم شـدن وسایل ارتقای: اخلاقی، اعتقادی، علمی و هنری جوانان، نیل به ارزشهای والا و نوآوریهای روزافزون، افزایش: بیداری، آگاهی، روحیه و اراده ملل مسلمان، خـروج آنـان از غـفلت و جهالت، احتیاج نداشتن به دانش غرب و تمدن منحط آن، و ایستادگی دراز مـدت در مقابل تهاجم فرهنگی بیگانگان رافراهم می آورد(امام خمینی، ج۱۳، صص۱۴۰-۱۴۹ و ج۲، صص ۲۲۷ -۲۴۴ و ج۲۰، صص ۲۲۷-۲۴۴). از این رو، امام خمینی فشارهای سیاسی، محاصره های اقتصادی و تـهاجمات فـرهنگی را عـامل بروز خلاقیتها و بارور شدن اندیشه ها در کشور اسلامی می دانند و از این رهگذر، درونـگرایی مـبتنی براستقلال فکری وفرهنگی را برای شکوفایی افکار، سازنده تلقی می کنند (امام خمینی، ج۹، صص ۱۸۵-۱۸۸ و ج۱، صص ۱۸۳-۱۸۵ و ج۱۱، صص ۱۸۹-۱۹۸)؛ که البـته ایـن مـهم، نیاز به برنامه ریزی دراز مدت دارد:

“ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را بـه فـرهنگ مـستقل و خودکفا تبدیل کنیم.” (امام خمینی، ج۱۱، ص۱۲۱)

ج: درونگرایی سازنده در بعد اقتصادی

امام خمینی براین اعتقاد بـودند که درونـگرایی سازنده که منجر به خودکفایی و بی نیازی به کشورهای چپاولگر می شود، امری مستحسن ونیکو بـه شـمار می آید. ایستادن مملکت اسلامی روی پای خود برای برآورده ساختن نیازهایش (امام خمینی، ج۱۳، صص ۱۴۰-۱۴۹)، مـوجب کوتاه کردن دست جهانخواران از ذخایر کشور اسلامی، رهایی از سلطه بیگانگان و ارتقای حیثیت و  آبروی کشور اسلامی نـزد جـهانیان می شود(امام خمینی، ج۱۶، صص۷۴-۸۰). استفاده از امکانات خدادادی و دیگر برکات الهی، موجب تقویت مـنابع داخـلی و بـه فعلیت رساندن ذخایر بالقوه و قابلیت بهره برداری آنها می شود. این مهم، علاوه بر آنکه موجب تـرقی، پیـشرفت و شکوفایی منابع زیر زمینی داخلی می گردد، وجهه کشوراسلامی را با خضوع نکردن در مـقابل تـهدیدها و نـهراسیدن از محاصره اقتصادی استعمارگران چپاولگر، ارتقا می بخشد(امام خمینی، ج۱۱، صص۲۲۱-۲۲۲). لذا، خودگردانی وخودبسندگی از آن لحاظ که کشور اسـلامی را بـه پویـا کردن سیاستهای زراعی و صنعتی داخلی وادار می سازد، امری مطلوب و سازنده تلقی می شود(امـام خـمینی، ج۱۲، صص۱۱۶-۱۲۰).

“امروز متفکران ملت بزرگ ما در اثر محاصره اقتصادی، مغزهای خود را به کار انداخته اند و نقصانهای مـوجود را بـه طور چشمگیری رفع و زیانهای ناشی از محاصره را با کوشش شبانه روزی خود به مـقدار زیـاد جبران نمودند.” (امام خمینی، ج۱۴، صص۱۵۵-۱۵۸ )

گفتار دوّم: بـرونگرایی رشـد مـحور از دیدگاه امام خمینی

برونگرایی رشد محور درانـدیشه امـام خمینی از یک سو، بر ارتباط با جهان خارج جهت تحکیم توانمندیهای کشور اسـلامی در هـمه سطوح سیاستگذاری و برنامه ریزی استوار اسـت تـا از رهگذر رشـد و تـوسعه روابـط سیاسی و تجاری با دیگر کشورها، شـاهد شـکوفایی اقتصادی و ثبات سیاسی کشوراسلامی باشیم و از سوی دیگر، برارتباط وثیق و اتحاد ایدئولوژیک بـا هـمه کشورهای جهان اسلام و نیز اتحاد عـملیاتی با تمامی ملّتها و کشورهای مـستضعف و جهان سوّمی استوار است. از ایـن رو، شـایسته است که این رویکرد در برونگرایی رشد محور بدقت بررسی شود.

الف: برونگرایی رشـد مـحور با تأکید بر روابط مـتقابل بـا جـهان خارج

امام خـمینی بـراین اعتقاد بودند که “عـقل سـیاسی”، ایجاب می کند که یک کشور اسلامی با دیگر کشورها در ارتباط باشد تا منجر بـه انـزوای آن و بی تأثیری بر مراکز تصمیم گیری منطقه ای و جـهانی نـگردد. در این خـصوص، اولویـت و ارجـحیت به ارتباط با کشورهای اسلامی است؛ اگرچه روابط دوستانه با کشورهای کافر غیر متخاصم براساس اصل احترام متقابل و مـداخله نـکردن در امور داخلی یکدیگر، مطلوب تلقی مـی شود.

۱. ارتـباط بـا کشورهای غـیرمسلمان و غیرمتخاصم

براساس آیـه شـریفه: “لاینها کم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم”، روابط صلح آمـیز مـتقابل بـا کفار غیرمحارب براساس: نیکویی، عدالت و نفی تـوسعه طلبی، مـجاز شـمرده شـده اسـت. امـام خمینی با الهام از این آیه شریفه، سیاست ارتباط با این دسته از کشورها را در صورت تحقق شروطی از قبیل: احترام متقابل، رعایت استقلال مملکت اسلامی از سوی دیگر کشورها(امام خـمینی، ج۴، صص ۴۹-۵۰)، رعایت موازین انسانی از سوی کشورهای دیگر (امام خمینی، ج۱۹، صص۷۲ -۷۴ ) و مداخله نکردن در امور داخلی یکدیگر(امام خمینی، ج۳، صص۹۸-۹۹)، تجویز می نمایند. از این رو، امام خمینی سیاست انفتاح و گشایش به سوی جهان خـارج را امـری مبتنی بر عقل و شرع و متناسب با اصول کشورداری می دانستند و برآن تأکید وافر داشتند:

“برنامه دولت اسلامی آن است که همه بشر به سعادت برسند و همه در کنار هم به طور سلامت و رفـاه زنـدگی کنند. اسلام با همه کشورهایی که در جهان هستند، می خواهد که دوست باشد. و دولت اسلامی با همه ملّتها و با همه دولتها می خواهد که تفاهم وارتـباط صـحیح داشته باشد؛ در صورتی که آنـها مـتقابلاً احترام دولت اسلامی را مراعات کنند.” (امام خمینی، ج۱۸، صص۱۱۴)

در این باره، سیاست انفتاح و ارتباط با جهان خارج از دیدگاه امام خمینی، می تواند منشأ اثر جدی در جهان، در راسـتای اتـفاق و همبستگی ملل و آسایش و سـعادت بـشری باشد؛ آنجا که می فرمایند:

“امیدوارم جمهوری اسلامی ما که براساس اتحاد کلمه و برمبنای پرارج انقلاب اسلامی و محو رژیم طاغوتی بنا شده، در همبستگی و اتفاق ملل جهان و آسایش ابناء بشر، نقش ارزنده ای ایـفا نـماید.” (امام خمینی، ج۷، ص۱۸۴ )

۲. ارتباط با کشورهای مسلمان

امام خمینی برارتباط با کشورهای مسلمان برای تحکیم وحدت بین ملتهای اسلامی تأکید وافر داشتند (امام خمینی، ج۱۰، صص۲۲۳-۲۲۶) تا از این رهگذر، قدرت معنوی اسـلام در عـرصه بین المللی بـه منصه بروز بر سد و ذخایر و منابع اسلامی شکوفا شود. از سوی دیگر، تجمعات اسلامی از قبیل حج، به عنوان کنگره بزرگ ملل مسلمان، مورد تأکید ویژه امام خمینی بود؛ چرا که ایـن گونه اجـتماعات وسیع، زمینه را برای تبادل نظر و گفتگو، فعال شدن پایگاههای اسلامی و همبستگی و اتفاق میان مسلمانان جهان فراهم مـی کند،  و بـرائت و بیزاری آنان را از مداخله های قدرتهای استکباری فراگیر می گرداند(امام خمینی، ج۱، صص۱۵۶ -۱۵۹ ). در این خصوص، امـام خـمینی نـقش قابل توجهی را برای ملل اسلامی قائل بودند(امام خمینی، ج۶، ص۱۱۹). به اعتقاد ایشان، باید روابط بـین ملّیتی بر روابط بین دولتی ارجحیت و اولویت یابد(امام خمینی، ج۱۲، ص۳۶ ) تا از رهگذر همدلی مـلّتهای مسلمان، حکومتهای آنان مـجبور بـه خضوع در مقابل اراده ملل مسلمان خویش گردند:

“کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط باکشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت، و اتحاد کنید.” (امام خمینی، ج۲۱، صص ۱۶۹-۲۰۶)

البته در این خصوص، امام خمینی اولویـت و ارجحیت را به ارتباط با کشورهای اسلامی همجوار و نزدیک از نظر جغرافیایی - در مقایسه با کشورهای دور دست در مناطق دیگر - می دادند؛ آنجا که می فرمودند (امام خمینی، ج۱۶، صص۱۵۷-۱۶۱):

“و از موضع قدرت عظیم، دست پربرکت و قدرتمند خود را بـرای دوسـتی و برادری ایمانی پیش تمام مسلمین خصوصا ملتها و دولتهای منطقه و همسایه دراز...می کنم.”

ب: برونگرایی رشد محور با تأکید بر روابط چند جانبه با کشورهای اسلامی یا ممالک مستضعف

یکی از محورهای مورد تـأکید امـام خمینی، اتحاد میان کشورهای اسلامی در چارچوب نهادهای: منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی و نیز همکاری نهادینه با ممالک مستضعف بود. از نظر ایشان، اتحاد می تواند بعد ایدئولوژیک و مذهبی داشته باشد که در این رابـطه، بـر همپیمانی دولتهای اسلامی برای پیکار علیه امپریالیسم و استکبار، ریشه کن کردن اسرائیل و صهیونیسم و گشودن جبهه ای ثالث در جهان به گونه ای که تعادل قوای مطلوب به نفع کشورهای اسلامی برقرار شود، تـأکید داشـتند. از سـوی، دیگر امام خمینی براین نـظر بـودند که اتحاد می تواند بعد انقلابی و ظلم ستیز داشته باشد. ایشان برای مبارزه با فشارهای ابرقدرتهای جهانخوار و چپاولگر، وحدت میان ملل مستضعف را تـوصیه مـی کردند؛ زیـرا متعقد بودند که این سیاست چند جانبه، مـی تواند گـامی عمده در تحکیم جایگاه سیاست عدم تعهد و تثبیت سیاست مستقل این گونه از کشورها بردارد. حال، به تشریح این دو رویکرد می پردازیم.

۱: بـرونگرایی مـبتنی بـر اتحاد ممالک اسلامی

از نظر امام خمینی، تفاهم و  ارتباط صحیح مـیان کشورهای اسلامی، می تواند گامی عمده در راستای حضور مسلمانان در عرصه های: تصمیم گیری بین المللی، مبارزه با ظلم و استکبار جهانی (امام خمینی، ج۱۰، صـص۷۹-۸۰ و ج۱، صـص۸۳-۸۵) و نـشر حقایق حیاتبخش اسلام(امام خمینی، ج۲، صص۱۷-۲۱) تلقی شود. از این رو، امام راحـل عـلاوه بر توصیه به دوستی و برادری جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه و همسایه، برایجاد اتحادی پویا و پایا مـیان مـمالک اسـلامی تحت سازمانی هماهنگ و منسجم تأکید می کردند(امام خمینی، ج۱، صص۶۴-۶۶) تا از این رهـگذر، بـانگ “لااله الااللّه محمد رسول الله” در سراسر گیتی طنین افکند و تمدن بزرگ اسلامی به مرحله رشد، بالندگی و شـکوفایی در عـرصه جـهانی برسد:

“مسلمانان جهان با این مخازن بزرگ و وسعت کشورهایشان اگر اتحاد داشتند، آیا مـثل امـروز تحت سلطه دو ابرقدرت بودند؟” (امام خمینی، ج۱۵، ص۲۷۳)

۲. برونگرایی مبتنی بر وحدت ممالک مستضعف

امام خـمینی وحـدت کشورهای جهان سوّمی و همکاری نهادینه ممالک مستضعف را برای مقابله با جهانخواران شرق و غرب، شورش عـلیه نـظم تبعیض آمیز جهانی، سعادت تمامی بشریت، استقلال کشورهای مستضعف در تصمیم گیری و تحکیم سیاست عدم تـعهد ایـن دسـته از کشورهای ضعیف مبنی بر نپیوستن به پیمانهای سیاسی نظامی قدرتهای بزرگ، امری ضرور و لازم می شمردند(امـام خـمینی، ج۱۲، ص۳۵ و ج۱۵، صص۱۹۴-۱۹۸). در این خصوص، حضرت امام نقش محوری برای جمهوری اسلامی ایران جـهت فـراگیر کردن و نهادینه سازی نهضت مستضعفان علیه مستکبران قائل بودند تا از این رهگذر، همه کشورهای مستضعف بـه اسـتقلال و حـاکمیت کامل دست یابند:

“نهضت ما... نهضت مستضعفین سراسر جهان است؛ قبل از آنـکه بـه منطقه ای خاص متعلق باشد.” (امام خمینی، ج۱۰، صص ۲۲۷ -۲۲۸)

گفتار سوّم: برونگرایی بسط محور از دیدگاه امام خمینی

از نـظر امـام خمینی، برونگرایی بسط محور به معنای سیاستهای جاه طلبانه برای توسعه سرزمینی و بـسط نـفوذ و دخالت نظامی در دیگر کشورها، به هیچ وجـه مـطلوب نـمی باشد. از این رو، ایشان سیاست پهلوی دوّم مبنی بر ژانـدارمی خـلیج فارس و گسترش قهرآمیز حریم امنیتی ایران را مردود تلقی می کردند و معتقد بودند که صـدور انـقلاب، به معنای جنگ طلبی نـیست. امـا از نظر ایـشان، بـرونگرایی بـسط محور به معنای ماهیت گسترش یـابنده فـرهنگ انقلاب اسلامی و صدور ارزشهای دینی - الهی، که موجب: ارتقای روحیه ظلم سـتیزی، صـدور معنویت گرایی و افزایش سعادت بشری می گردد، امـری مطلوب به حساب مـی آید. در ایـن باره، ایشان اولویت را به صـدور انـقلاب به کشورهای اسلامی می دادند، لکن در مرحله بعد برحمایت از جنبشهای آزادیبخش و نهضتهای رهایی بـخش مـستضعفان برای ترویج ایده مقابله بـا هـژمونی قـدرتهای بزرگ تأکید داشـتند.

الف: صـدور معنویت و ایدئولوژی انقلاب اسـلامی

امـام خمینی، انقلاب اسلامی را طلیعه تحقق اهداف و مقاصد الهی و معنوی و نقطه شروع انقلاب بزرگ جـهان اسـلام می دانستند. ایشان براین اعتقاد بودند که انـفجار نور اسـلام در ایـران، مـوجب پرتو افشانی اشعه آن بـه اقصی نقاط گیتی، پیاده شدن احکام اسلام در جهان و ابلاغ پیام خون شهیدان مبنی بر ضـرورت صـدور فرهنگ معنویت انقلاب گردید. چنین دعـوت عـملی بـه اسـلام، مـوجب: روی آوردن ملّتها به اسـلام و صـدور عدالت اسلامی در اکناف جهان می شود (امام خمینی، ج۲۰، صص۱۰۹-۱۳۳ و ج۱۸، صص۱۳۶-۱۳۲). در این باره، حضرت امام نقش قابل تـوجهی را بـرای سـفارتخانه های جمهوری اسلامی در دیگر کشورها، برای ترویج حـقایق اسـلام و تـبیین فـرهنگ اسـتقلالی مـملکت ایران قائل بودند:

“صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامی، آداب اسلامی، اعمال اسلامی، آنجا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند و از امور مهمّه، داشتن یک نـشریه در هر سفارتخانه هست... یک نشریه اخلاقی - اسلامی و در آن درج بشود مسائلی که در ایران گذشته است... شما باید به هر سفارتخانه ای که دارید... آن مخارج را صرف تبلیغات بکنید... در مقابل همه تبلیغاتی که مـی شود، از هـر جور تبلیغی که می شود، جواب بدهید و آشنا کنید ممالک دیگر را. کشورهای دیگر را به آن چیزی که در ایران هست و آن طوری که در ایران می گذرد. آشنا کنید مردم را به اسلام و به نهضت اسـلامی و انـقلاب اسلامی... صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در ایـنجاها رشـد پیدا بکند و شما موظف بـه ایـن معنا هستید.” (امام خمینی، ج۱۳، صص ۲۶۰ -۲۶۴)

در این باره، امام خمینی با الهام از حدیث جعفری: “کونوا دعاة الناس بغیرالسنتکم”، جوانان را به عمل به احکام اسلام دعـوت مـی کردند تا از رهگذر این عـملکرد، ایـران اسلامی به عنوان الگوی عملی، سرمشق و نمونه برای همه کشورهای مسلمان و مستضعف مطرح گردد و با دعوت عملی، پیام معنوی انقلاب صادر شود:

“یکی از وجوه صدور اسلام، شما جوانانید. شما نـمونه بـاشید در کشورهای دیگر که شماها از جمهوری اسلامی هستید. ما امروز احتیاج به این داریم که اسلام را درهر جا تقویت کنیم و در هر جا پیاده کنیم و در مملکت خودمان اسلام را به جاهای دیگر بـه آن مـعنایی که در مـملکت الآن حاصل شده است، صادر کنیم. یکی از وجه صدورش، همین شما جوانها هستید که در سایر کشورها می روید و جـمعیتهای زیادی به تماشای شما می آیند. به تماشای قدرتهای شما می آیند. بـاید طـوری بـکنید که این جمعیتهای زیاد را دعوت کنید عملاً به اسلام در اعمالتان، در رفتارتان، در کردارتان ؛ طوری باشد که نمونه بـاشید  بـرای جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی با شما به جاهای دیگر هم - ان شاءالله - برود.”(امـام خـمینی، ج۱۶، صـص ۶۱ -۶۲)

ایشان بر این اعتقاد بودند که انقلاب اسلامی و معنویت آن به دیگر کشورها، از آن لحاظ سرایت مـی کند که مطابقت با مقتضای فطرت سالم انسانی دارد:

“طوری بکنید که با همین عـمل، بتدریج انقلاب شما صـادر بـشود به آن کشوری که در آن هستید.

مسائل اخلاقی، یک مسائلی است که وقتی که یک کسی مقید به آن بود و دنبالش بود، این سرایت می کند. و مردم به حسب طبیعتشان، برحسب فطرتشان، فطرتها سالم اسـت.”(امام خمینی، ج۱۳، صص۲۶۰-۲۶۴)

ب: صدور پیام سیاسی انقلاب به مستضعفان جهان

امام خمینی ضمن اعتقاد به ضرورت صدور پیام انقلاب اسلامی به جهانیان مبنی بر سیاست نه شرقی - نه غربی، تحقق اسـتقلال سـیاسی، مقابله با مداخله جوییهای قدرتهای بزرگ و مقاومت درمقابل چپاولها و سلطه جوییهای آنان (امام خمینی، ج۱۲، صص۱۹-۲۴ و ج۳، صص ۵-۲۶ و ج۱۳، ۱۲۳ -۱۲۷ )، برحمایت از نهضتهای رهایی بخش به عنوان بازیگران نوین نظام بین الملل تأکید داشتند. از نظرایشان، صدور انقلاب به کشورهای  جـهان سوم و ممالک مستضعف، از یک سو نیازمند بنیانهای نظری از قبیل: ایدئولوژی جهانشمول، استبداد ستیزی، استعمار ستیزی و هژمونی ستیزی است و از سوی دیگر، نیاز به پایه های عملی و قابلیتهایی از قبیل: توان سازماندهی عـملیاتی و شـبکه سازی انقلابی، امکانات اراده، حیثیت و اعتبار، قدرت معنوی و توانایی و پویایی فرهنگی دارد.(Defarges، ۱۹۹۵، pp. ۴۳et ۱۲۸-۱۳۰)

دراین باره، امام خمینی بر شیوه هایی از قبیل: تدرّج در بیدارسازی، استقامت و پایداری در دعوت و عزم و اراده انقلابی تأکید داشتند تا از این رهگذر، پیـام اسـتقلال طـلبی و عدالتجویی انقلاب در دو بعد: بین مـلّیتی و بـین دولتـی، به جهان سوّم سرایت کند(امام خمینی، ج۱۸، صص۱۱-۱۴ و ج۱۷، صص۱۷-۲۶ و ج۱۱، صص ۲۵۸-۲۵۹) و با تحول و دگرگونی بنیادی در ساختار و کارکرد نظام بین الملل، قدرتهای شیطانی بـه انـزوا کشانده شوند و دست مستکبران و زورمندان از جهان قطع گردد:

“انـقلاب اسلامی ایـران با تأیید خداوند منان، در سطح جهان در حال گسترش است. و- ان شاءاللّه - با گسترش آن، قدرتهای شیطانی به انزوا کشیده خواهند شـد.”(امـام خـمینی، ج۱۵، صص۲۱۱-۲۱۲)

نتیجه

با عنایت به تحلیل محتوای بیانات امام خـمینی در باره درونگرایی و برونگرایی، می توان به این نتیجه نایل شد که آن حضرت نه تنها قطع رابطه با جهان خـارج را مـنطبق بـا خردورزی و سزاوار با عقل سیاسی نمی دانستند، بلکه سیاست انفتاح یا ارتـباط بـا جهان خارج یا برونگرایی رشد محور را، چه در بعد دو جانبه گرایی و چه در بعد چند جانبه گرایی نهادینه، تأکید و تـوصیه مـی کردند. بـا این وجود، ایشان ارتباطی را که منجر به گشوده شدن راه مداخله بیگانگان در نـظام تـصمیم گیری سـیاسی و چپاول آنان در ذخایر سرشار مملکتی گردد و استیلای: سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ابرقدرتها را موجب شود، طـرد مـی کردند هـمچنین و از باب حفظ حیثیت و آبروی مملکت اسلامی، حضرت امام سیاست درونگرایی سازنده را که منجر بـه بـارور شدن مغزها، شکوفایی اقتصادی و استقلال در تصمیم سیاسی شود، تأکید می کردند. از سوی دیگر، امـام خـمینی ضـمن اعلام اینکه دولت اسلامی در صدد سلطه و مداخله در امور داخلی دیگر کشورها نیست و لشکر کشی نظامی یـا بـرونگرایی بسط محور سرزمینی را به هیچ وجه مد نظر قرار نمی دهد، برضرورت صدور پیـام: فـرهنگی، مـعنوی و سیاسی انقلاب به کشورهای مسلمان و مستضعف یا برونگرایی بسط محور ایدئولوژیک (به معنای گسترش بخشی بـه ارزشـهای دینی - الهی)، تأکید وافر داشتند. ایشان با تأکید براینکه توجه در سیاست خـارجی جـمهوری اسـلامی باید برتحکیم روابط بین ملیتی باشد، بر تلاش برای تحبیب قلوب ملتها و حمایت از نهضتهای رهـایی بخش ضـداستکباری، عـنایت ویژه ای مبذول می داشتند. با این وجود، حضرت امام لازمه صدور انقلاب را حـفظ امـ القرای جهان اسلام از همه آفات و صدمات نظامی و فرهنگی می دانستند و با اعتقاد به اینکه اسلام حد و مرز نـمی شناسد، انـزوای واقعی را زمانی می دانستند که این مکتب حیاتبخش منزوی شود یا در کشوری خـاص مـحبوس و محدود گردد. با این وجود، بررسی بـیانات و دیـدگاههای امـام راحل، ما را به قاعده تدرّج در اجرای سـیاست خـارجی رهنمون می سازد؛ بدین معنا که در وهله نخست بایستی کشور اسلامی به درونگرایی حـفظ مـحور اهتمام نماید و پس از آنکه در حـفظ کیان مملکت اسـلامی تـوفیق یـافت، بر برونگرایی رشد محور و توسعه روابـط بـا کشورهای جهان، اعم از مسلمانان و کفار غیرمتخاصم، اهتمام نمایدتا بتواند از این رهگذر، تـأثیری قـابل توجه برسیاست بین الملل اعمال کند، و در وهـله نهایی به برونگرایی بـسط مـحور ایدئولوژیک با رعایت قاعده وسـع، تـوجه و عنایت کند.

امید آنکه امکانات، اراده و اعتبار - که سه بنیاد اتخاذ رهیافتی پویا و سـیاستی واقـع بین تلقی می شوند - به سطحی مـنسجم و هـمنوا در سـیاست خارجی جمهوری اسـلامی ایـران نایل آیند و دست انـدرکاران سـیاست خارجی در ترکیبی بهینه از درونگرایی سازنده، برونگرایی رشد محور و برونگرایی بسط محور ایدئولوژیک با رعـایت قـواعد تدرّج و توانایی، توفیق یابند.

 

کتابنامه

۱. [ امـام] خـمینی، روح الله، صـحیفه نـور، ج ۱-۲۲

۲. Aron، Raymond، paix et guerre entre les nations، Paris: Clamann - Lewy، ۱۹۶۲

۳. Boussetta، Allouche، small states and international mediation: The case of Algeria، Alger؛ O.P.U.، ۱۹۸۹

۴. Defarges، philippe Moreau، les grands concepts de la politique internationale، paris: Hachette، ۱۹۹۵

۵. Djalili، Mohammad Reza، Diplomatie islamique: strategie internationle du khomeynisme، paris: presses Universitaires de France، ۱۹۸۹

۶. Haas، Ernest B.، “The Balance of power: prescription، concept، or propaganda”، in World Politics، volume V، number ۱، october ۱۹۵۲، p.۴۶۹

۷. Handel، Michael، weak states in the international system، London: Frank Cass and company limited، ۱۹۸۱

۸. Huntzinger، Jacques، Introduction aux relations internationales، Paris: Editions du seuil، ۱۹۸۷

۹. Indorf، Hans H.، strategies for small state survival، Malaysia: Institute of strategic and interntional studies، ۱۹۸۵

۱۰. Jouve، Edmond، Le Tiers - Monde (Que - Sais - nْ ۲۳۸۸)، Paris: P.U.F، ۱۹۸۸

۱۱. Lovell، John P. Foreign policy in perspective: strategy، adaptation، Decision - making، Holt، Rinehart and winston، Inc.، U.S.A.، ۱۹۷۰

۱۲. Plantey، Alain، la negociation internationale: principes et mand#۲۳۳؛thodes، Paris: C.N.R.S Editions، ۱۹۹۴

۱۳. Renouvin، Pierre et Duroselle، Jean - Baptiste، Introduction and#۲۲۴؛ l''''histoire des relations internationales، Paris: Editions Armand Colin، ۱۹۹۱

۱۴. Singer، Marshall R. weak states in a world of powers، New york: The free press، ۱۹۷۲

۱۵. Vital David. The inequality of states: A study of the small power in international Relations، New york: Oxford University Press، ۱۹۶۷

۱۶. Ibid، The survival of small states، London: Oxford University Press، ۱۹۷۱

 

. انتهای پیام /*