پرتال امام خمینی: یادداشت ۴۱۰/ سیدمحمدمهدی رفیع پور 

 شیوه حکمرانی و روش فرمانروایی و حکومت امیرالمومنین(س) در زمان ما و در همه زمان ها برای همه کشورهای اسلامی و کسانی که می خواهند حکومت را به شیوه علوی و اسلامی اداره کنند، بسیار مهم هست و باید مورد توجه قرار بگیرد و در اولویت باشد؛ و هم چنین علاوه بر آن، برای مردم هم مباحث توحیدی، معارفی و تربیتی بیان شده در فرمایشات گهربار امام امیرالمومنین(ع) که بخشی از آن ها در کتاب نهج البلاغه آمده است؛ البته همه آن در نهج البلاغه نیست، به خاطر این که کتاب نهج البلاغه بر اساس انتخاب مرحوم سیدرضی به خطبه های بلیغ و فصیح حضرت اختصاص پیدا کرده و إلّا حضرت فرمایشات بسیار مهم دیگری هم دارند که در زمینه معارف باید ما به آن ها مراجعه کنیم و از آن ها استفاده کنیم و خوشبختانه در دهه های اخیر همت کردند و مرحوم شیخ محمدباقر محمودی(رحمه الله علیه) مستدرکی به نام «نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة» بر نهج البلاغه نوشتند که این کتاب مکمّل نهج البلاغه است و فرمایشات حضرت را گردآوردی کرده است که ما باید از این مباحث هم استفاده کنیم و برای ملاحظه کلام امیرالمومنین منبع ما فقط نهج البلاغه نباشد.

اتفاقاً این در یک روایتی مورد توجه قرار گرفته و جواب داده شده است که مقصود، قراردادن محبت در میان اهل ایمان هست و إلّا محبت میان اهل کفر و شرک و عناد با خدا و رسول که اصلاً ارزشی ندارد که انسان با مداهنه و با همراهی با دشمنان خدا بخواهد محبتی برای خودش جلب بکند. محبتی که در آیه «سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» هست، محبت بین اهل ایمان است و امیرالمومنین مسلّماً در رأس کسانی هستند که در طول تاریخ مومنین ایشان را دوست داشتند و در راه آن بزرگوار جانفشانی ها کردند و هم چنان هم ارادتشان روز به روز بیشتر و افزون تر می شود.

به طور کلی این مطلب را می توانیم بگوییم که خود انبیاء هم همین طور بوده اند و در زمان خودشان باعث تحولات اجتماعی می شدند و لذا مخالف و موافق داشتند؛ مثلاً پیامبر اسلام هم در میان مشرکین و کفار محبوبیت نداشتند. پس با توجه به شواهد آن هم، انسان می تواند متوجه بشود که منظور از محبت مذکور در این آیه، محبوبیت گسترده میان اهل حق است نه میان باطل و اهل باطل.

روایتی در «معانی الاخبار» آمده است که بیانگر همین مطلب و سوال است: «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ مَنْ قِبَلَنَا یقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا أَحَبَّ عَبْداً نَوَّهَ بِهِ مُنَوِّهٌ‏ مِنَ السَّمَاءِ أَنَّ اللَّهَ یحِبُّ فُلَاناً فَأَحِبُّوهُ فَتُلْقَی لَهُ الْمَحَبَّةُفِی قُلُوبِ الْعِبَادِ فَإِذَا أَبْغَضَ اللَّهُ تَعَالَی عَبْداً نَوَّهَ‏ مُنَوِّهٌ‏ مِنَ السَّمَاءِ أَنَّ اللَّهَ یبْغِضُ فُلَاناً فَأَبْغِضُوهُ قَالَ فَیلْقِی اللَّهُ لَهُ الْبَغْضَاءَ فِی قُلُوبِ الْعِبَادِ قَالَ کَانَ (ع) مُتَّکِئاً فَاسْتَوَی جَالِساً فَنَفَضَ یدَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ یقُولُ لَا لَیسَ کَمَا یقُولُونَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَغْرَی بِهِ النَّاسَ فِی الْأَرْضِ لِیقُولُوا فِیهِ فَیؤْثِمَهُمْ وَ یأْجُرَهُ وَ إِذَا أَبْغَضَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَهُ إِلَی النَّاسِ لِیقُولُوا فِیهِ فَیؤْثِمَهُمْ وَ یؤْثِمَهُ ثُمَّ قَالَ (ع) مَنْ کَانَ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْ یحْیی بْنِ زَکَرِیا (ع) أَغْرَاهُمْ بِهِ حَتَّی قَتَلُوهُ وَ مَنْ کَانَ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَلَقِی مِنَ النَّاسِ مَا قَدْ عَلِمْتُمْ وَ مَنْ کَانَ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی (ع) فَأَغْرَاهُمْ بِهِ حَتَّی قَتَلُوهُ».(معانی الأخبار، النص، ص۳۸۱)

مفضل بن عمر به امام صادق(ع) عرض کرد: «نزد ما کسانی هستند که می گویند: زمانی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، ندادهنده ای از آسمان ندا می دهد که خداوند فلانی را دوست دارد پس شما هم او را دوست بدارید؛ سپس خداوند محبت او را در قلب مومنان القا می کند. و زمانی که خداوند بنده ای را مبغوض بدارد، ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد که خداوند فلانی را مبغوض می دارد پس شما هم او را مبغوض بدارید؛ سپس خداوند بغض او را در قلب مومنان القا می کند. راوی گوید: امام صادق تکیه داده بود که راست نشست و آستین خود را تکان داد و سپس فرمود: چنین نیست که می گویند اما اگر خداوند بنده ای را دوست بدارد، مردم را به واسطه او امتحان می کند تا درباره او سخنانی بگویند که او مأجور باشد و آنان گناهکار باشند و هرگاه بنده ای مورد غضب خدا باشد، خداوند محبت او را در قلوب بندگان القا می کند تا سخنانی بگویند که در او نیست تا هم خود او و هم آن گویندگان، گناه کار باشند.

سپس فرمود: چه کسی نزد خدا محبوب تر از یحیی بن زکریا بود؟ که همه کسانی که دیدی به سبب او مبتلا و مورد امتحان قرارگرفتند (و در این امتحان مورد غرر واقع شدند) و با او چنان کردند که کردند. چه کسی از حسین بن علی نزد خدا محبوب تر بود؟ که به واسطه او مورد ابتلا و امتحان قرار گرفتند و سرانجام، کسانی که مورد بغض خدا بودند از ابی فلان و ابی فلان، او را به قتل رساندند؛ چنان نیست که می گویند».

البته بستگی به شرایط دارد و گاهی هم همه اقشار جامعه یک نفر را ممکن است دوست داشته باشند وگاهی هم این طوری نباشد؛ یعنی بسته به شرایط و احوالی که وجود دارد و افراد باایمان تشخیص وظیفه می دهند، ممکن است دامنه محبت و کراهت مردم نسبت به آن ها تغییر کند. نه محبوبیت همگانی و نه مبغوضیت دشمن، این ها هیچ کدام نمی تواند دلیل بر حقانیت یا بطلان یک مطلبی باشد.

 همان طور که حضرت امیر(علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده اند «أَیهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ؛ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ. هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یغَصُّ بِهَا آکِلُهَا، وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ»(نهج البلاغه، خطبه۵) یعنی ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید، و از جاده اختلاف و دشمنی کنار ایستید، و تاج های مفاخرت و رقابت را از سر بیندازید. پیروز و رستگار کسی است که با داشتن یاور قیام کند، یا در غیر این صورت راه سلامت گیرد و دیگران را راحت گذارد. این گونه حکومت آبی گندیده و لقمه ای گلوگیر است، و آن که میوه را بی موقع بچیند، چون کشاورزی است که بذر را در زمین دیگران بپاشد.

حضرت امیر(س) وحدت کلمه مسلمین را بر همه امور مقدم می دانستند و به خاطر گرفتن حق مشروع خودشان، چشم فتنه را کور کردند و به اختلافات داخلی در میان امت دامن نزدند. سیره و فرمایشات حضرت امیر(علیه السلام) حفظ اتحاد مسلمین و پرهیز از فرقه گرایی و درگیری های درون مذهبی بوده است و این البته به این معنا نیست که حضرت امیر تا آخر عمرشان نسبت به روشن گری و روشن کردن حقایق دینی نسبت به مسئله ولایت ساکت باشند؛ بلکه حضرت در موارد و جلساتی که مناسب دیدند، به تبیین مسئله خلافت از نگاه صحیح دینی و نظر خودشان پرداختند و موضوع را کاملاً روشن کردند اما این به این معنا نبود که به خاطر این موضوع بخواهند اتحاد مسلمان ها را به هم بزنند و درگیری داخلی پیش بیاورند.

از امیرالمومنین علیه السلام در کتاب شریف نهج البلاغه به ترجمه مرحوم فیض الاسلام روایت داریم که به فرزندشان محمد بن حنفیه فرمودند که «وَ قَالَ(علیه السلام) لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیةِ: یا بُنَی، إِنِّی أَخَافُ عَلَیکَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِیةٌ لِلْمَقْتِ» ای فرزندم من بر تو از تنگ دستی می ترسم پس از ترسش به خدا پناه ببر که تنگ دستی جای شکست و کمبود در دین است(باعث می شود که انسان به خیانت و دروغ گفتن و خدای ناکرده دزدی و این جور گناهان بیفتد)؛ باعث سرگردانی خرد می شود(چون فقر باعث ناشکیبایی می شود و اندیشه از آدم سلب می شود)؛ و باعث دشمنی می شود.(نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، حکمت ۳۱۱) حالا این را می شود این طوری شرح داد که به خاطر حسادتی که به دیگران می کند ، بین او و بین دیگر مردم دشمنی ایجاد می شود. به هر حال از نگاه اسلامی درست، همان جور که امیرالمومنین می فرمایند، فقر، غیر از این که آسیب اقتصادی و اجتماعی هست، یک آسیب تربیتی هم هست و لذا باید سیاست گذاران و مسئولان ما و متولیان امور و فرد و جامعه ما، کسانی که تریبون و قدرت دارند و کسانی که توانی دارند، همه در راستای فقرزدایی حرکت بکنند و به دنبال این باشند که درصد بیشتری از جامعه برخوردار باشد نه این که خط فقر همیشه عقب برود و دائماً درصد بیشتری از جامعه گرفتاری های اقتصادی پیدا کنند و این فقر علاوه بر این که آسیب های اقتصادی و اجتماعی در پی دارد، سبب می شود از نظر دینی هم مردم به مشکل بر خورند و دین داری جامعه هم آسیب ببیند و این مسئله بسیار مهمی است که ما نباید فراموش کنیم و فکر نکنیم کسی که دارد در راستای اقتصاد و فقرزدایی کار می کند، این دارد برای خودش کار می کند این ربطی به دین ندارد.

روایت دیگری هم از حضرت نقل شده است که: «مِن کَرَمِ المَرءِ بُکاؤهُ علی ما مَضی مِن زَمانِهِ، و حَنینُهُ إلی أوطانِهِ، و حِفظُهُ قَدیمَ إخوانِهِ» از نشانه های بزرگواری انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته اش (که در آن کوتاهی کرده است) اشک بریزد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد و دوستان قدیمی اش را حفظ کند.»(بحارالانوار، جلد ۷۱، صفحه ۲۶۴) 

. انتهای پیام /*