شخصیت والای امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): دوست محمدی، هادی

پیـرامون شـخصیت بی نظیر حضرت امام امیر المؤمنین علی (ع) گفته اند؛ او "جامع الاضداد"بوده است زیرا او تمام صفات جـمال و جلال الهی را در مرتبه ای فروتر از جمال و کمال مطلق، دارا بوده و طبیعی است که گفتار و کـردار و روش زندگی هر انـسان، تـراوشهای درونی و انعکاسات و صفات و خصلتهای باطنی او است. و کسی که واحد آنگونه صفات خدائی باشد، بدیهی است که حیات و زندگی و اعمال او نیز همچون حضرت امام علی (ع) خواهد شد.

در آفرینش انسان، هنگامی که روح خدائی در او دمـیده شد، انسان گشت و شایستگی آن را یافت که مسجود ملائک گردد

فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی، فقعوا له ساجدین ۱و به فرموده مولا (ع):... ثمّ نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا۲"... سپس خدای مـتعال، از روح خـود، در او دمید، در نتیجه به صورت و شکل انسان درآمد (و انسان شد)

بنابراین، انسان موجودی است که روح الهی دارد و جذبه ای از جذبات حق و پرتوی از فروغ بی پایان خداوند است، و چناچه انسان این حـقیقت را ادراک نـماید و به این کرامت خویش پی ببرد، همواره در مسیر تکامل خواهد بود مرحله"قرب "نائل خواهد گشت، و قرب انسان به کمال و جمال مطلق، قرب وجودی و سعه و گستردگی وجود او می باشد، تا آنـجا کـه نوع و سنخ حیات و هستیش، نوع وجود خدا می گردد و صفات و کمالش رنگ و صبغه صفات و کمال الهی پیدا می کند که به گفته (عطّار): هرکه او همرنگ یار خویش نیست عشق او جز رنـگ وبوئی بـیش نـیست و در این صورت، آنچه از وی صادر مـی شود، مـراتبی از زیـبائی، جمال و کمال است و هرچه انجام می دهد، اقوال و اعمال خدائی است و هنگامی که او را می بینی صفات الهی و اعمال خداوندی را مشاهده می کنی و به مرحله ای از قـدرت و ارزشـ وجـودی دست می یابد که عبدی اطعنی حتی اجعلک مـثلی، انـا اقول لشی کن فیکون اجعلک تقول للشی کن فیکون ۳

بنده من مرا اطاعت کن تا تو را همچون خودم قـرار دهـم، کـه به چیزی می گویم باش پس (بلافاصله) به وجود می آید، و تو را چـنان سازم که به چیزی بگوئی باش (بلافاصله) به وجود آید"

از همینجا است که مولای عارفان حضرت امام عـلی (ع) مـی فرماید: فـلانا بطرق السما اعلم منی بطرق الارض ۴پس بی تردید من به راه و طرق آسـمان ها از راهـ ها و طرق زمین، آگاه ترم "وجودی که از جهت گستردگی، قابل مقایسه با وجود مطلق گشته، چیزی در مقابل او حـجاب نـمی گردد تـا فاصل بین او و بین دیدنیها و دانستنیها گردد، امام علی (ع) چنین وجودی است کـه از او جـز کـار خدائی سر نمی زند-پس طبیعی است که در یک جا نشانه قدرت لا یزال الهی باشد و از هیبتش تـمام قـدرتها بـه لرزه درآیند و در جای دیگر، مجلای رحمت و رحمانیت خدای متعال گردد و در یک جا"عین الله" باشد و بـر هـمه هستی محیط بوده بر ملک و ملکوت بـنگرد کـه: کـنت سمعه الذی یسمع به و -بصره الذی یبصر به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّذی یبطش بـها ۵"مـن خود گوش شنوا و دیده بینا و زبان گویا و دست قدرتمند او می گردم" "جامع الاضداد"بـودن، (اگـر ایـن تغییر را صحیح بدانیم) برای انسان واقعی که "خلیفه الله "است، دارای روح خدا است، بـرترین مـوجود، در نظام هستی است، نشانه ی بزرگ از کمال و جمال محض است و بهترین وسیله و راه شـناخت حـق مـطلق می باشد ۶بدیهی و طبیعی است و شخصی که چنین نیست، هنوز انسان حقیقی نیست، کسی که تـجلی بخش، اسـما و صـفات الهی نمی تواند باشد، هنوز انسان نشده و به بعد انسانیش دست نیافته و در حـضیض مـادیت و حیوانیت باقی مانده است که ما چنین نیستیم، چون هنوز در ابعاد مادی و حیوانی خویش محضوریم و خـود حـقیقی و الهی خود را از قیود و بندها آزاد نساخته ایم!

حضرت مولی الموالی امام علی (ع) چنین بـود و مـی فرمود: ما رایت شیئا الاّ و رایت الله قبله و بعده و مـعه او در هـمه جا و در هـمه چیز و قبل از او و بعد از او خدا را می دید و از دیدگاه خدائی مـیدید و خـود خداگونه بود.

امام خمینی (س) را باید در پرتو وجودی نیای بـزرگش حـضرت امام علی (ع) ملاحظه کرد او فـرزند عـلی (ع) و آئینه عـلی نـمای ایـن عصر بود و همچون او "جامع الاضداد" و بـزرگتر از هـمه جهان شده بود و آنچه که برای دیگران مهم است، در نظر او حقیر و کـوچک گـشته بود، چون او عاشق حق و عارف بـه او بود و چیزی را شایسته تـعلق و وابـستگی نمیدانست.

خلوص و عرفان

مؤثرترین عـاملی کـه شخصیت الهی او را از دیگر شخصیتهای جهان ممتاز ساخته بود، عرفان و اخلاص او بود، او در راه وصول و قـرب، بـه مرحله عشق و تعبّد واصل گـشته و بـه ایـن مقام از طریق عـرفان و سـیر و سلوک دست یافته بـود، او در عـین اینکه فقیهی کم نظیر، فیلسوفی بی همتا، سیاستمداری منزه، ادیب و نویسنده ای هنرمند و استادی بی نظیر بـود، هـیچکدام اینها را بـسیار مـهم تـلقی نمی کرد و ارزش اینها را به ایـن میدانست که عامل وصول به حق وسیله عرفان و تهذیب نفس باشد و در نتیجه عامل شناخت خـود الهـی انسان بوده وی را مبد متعال آشناتر گـردانند وگـرنه عـلم را حـجاب اکـبر و عامل غرور و جـهالت مـعرفی می کرد و می فرمود در این صورت هرچه علم و تخصص بیشتر گردد خطر انحراف و اعوجاج بیشتر خواهد بود و مـی فرمود: اعـلم نـاس، اعوج آنان از صراط مستقیم باشد.

او تکامل و تـربیت را در ایـن مـیدانست کـه انـسان بـه مرحله ای برسد که فانی فی الله گردد و خود حیوانی خویش را مقهور خود الهی خود گرداند و بارها می فرمود: "همه این گرفتاری ها که برای بشر است، از انانیّت است"۷ و حبّ نـفس و خودخواهی را که (نتیجه عدم ادراک و عرفان خود الهی است) ریشه همه زشتیها و اختلافات می شمرد و همواره سفارش می کرد که از محبس نفسانیت و آنانیت به درآئید که هیچ حجابی بدتر و بالاتر از حجاب خودخواهی "کـه در واقـع "غیرخواهی "است نمی باشد.

وجودک ذنب لا یقاس به ذنب و به گفته حافظ:

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

درتمام خطابه ها و بیاناتش که هـمواره درس تـهذیب و انسان سازی به امت اسلامی میداد، به داشتن اخلاص و عرفان حق و نجات از حبّ نفس و انانیت، تاکید می کرد که اگر در همین زمینه، تحقیق و تحلیلی در بـیانات ایـشان گردد، کتابی بزرگ از اخلاق و انـسانیت را تـشکیل خواهد داد. ۸ او در این جهت توفیق یافته و وارسته تر از این بود که "حب نفس" یا "حب الدنیا" بر او غالب شود خدا را یافته و باور کرده بود و "خود" پنـداری و تـخیلی را کنار افکنده و با پذیـرفتن ایـنکه ما همه هیچ هستیم و هرچه هست خدا است، او خود همه چیز گشته بود و و الاتر از اینکه چیزی غیر از حق را بخواهد.

وقار و عظمت

او در شکوه و جلال و عظمت شخصیت، نیز همچون مولایش امام علی (ع) نشانگر جلالت حق بود، درحالی که قدرتمندترین افراد جهان، در محضرش الکن می گشتند و ابهت و وقار او بندگان را مضطرب می ساخت و مانند جد بـزرگوارش، تـا هنگامی که اجـازه نمی داد، کسی را یارای سخن گفتن نبود، در عین حال، پدری مهربان، دوستی بی تکلف و استادی صمیمی برای دوستان، شـاگردان و عامه مردم بود.

فراموش نمیکنم پس از سال هزار و سیصد و چهل و یک، کـه هـنوز بـه ترکیه تبعید نشده بودند، روز میلاد با سعادت حضرت امام امیر المؤمنین (ع) در قم با عده ای از دوستان در محضرشان بـودیم، نـزدیک ظهر شد و ایشان برای تجدید وضو به "اندرون "رفتند، دقایقی بعد همه رؤسـا و مـسئولین دولتـی، به عنوان تبریک روز میلاد به منزل ایشان آمدند (چون رسم آنان بر این بود کـه برای حفظ ظاهر و فریب مردم، در چنین روزها، به دیدن مراجع می رفتند) به طـور منظم وارد و به ترتیب در اطـاق دمـ در نشستند، نگارنده و برادرمان حجة الاسلام و المسلمین آقای کروبی، به محضر امام رفته درخواست کردیم که چون مهمان هستند، چند دقیقه به بیرونی برگردند تا مسئولین ایشان را زیارت کنند، معظم له نـیز پذیرفتند و پس از ورود به اطاق بیرونی، بلافاصله و بدون اینکه به آنان نگاه کنند یا فرصت سخن گفتن به آنان بدهند، فرمودند: شنیدم یکی از رؤسای شهر در بیت محترم یکی از مراجع رفته و فضولی کرده اسـت، او بـاید از شهر بیرون برود-حوزه مبارکه قم جای اینگونه افراد خبیث نیست !.

لازم به یادآوری است که فرماندار شهر، روز قبل در منزل حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی به دستور دربار سخنانی تهدید آمیز گـفته بـود که طبعا به مقام حضرت آیة الله هم اهانت شده بود رؤسائی که حضور داشتند به قدری به اضطراب و وحشت افتاده بودند که با کوشش زیاد و لکنت غیر عـادی در سـخن گفتن، نمی توانستند مطلب خود را برسانند، ما آن روز می گفتیم: خدایا چگونه این قدرتمندان، از پیرمردی روحانی، اینقدر واهمه و هراس دارند؟

و در سالهای اخیر نیز همگان دیدند که قدرتمندان جهان، چگونه در مقابل شکوه معنویش می لرزیدند؟!ولیـ او خـود الگـوی عملی لا خوف علیهم و لا هم یـحزنون ۹ و مـصداق فـرموده پدر گرامیشان حضرت صادق (ع) بودند که: ان لا تخاف مع الله شیئا... ۱۰و هرگز در زندگی نترسیدند و فرمودند: و الله نترسیدم!.

و همچون حضرت امام علی (ع) به محرومان و ضـعیفان، بـه قـدری محبت می کردند که هرکدام از آنان وی را پدر خویش میدانستند و مـانند پدر و فـرزند سخن می گفتند و کودکان پاک و معصوم، خود را به آغوشش می افکندند!.

سمبل عشق و تسلیم

او در مسیر خلوص و عبادت، به مرحله عشق و تـعبّد دسـت یـافته و در مقابل معشوق و معبود، تسلیم محض و خود را فانی فی الله کـرده بود و به همین جهت به هیچ چیز وابسته نبود و در نتیجه از هیچ چیز هم هراسی نداشت.

او با معرفت و شناختی که بـا اطـاعت و تـسلیم به دست آورده بود معنی "عبودیّت" را به نحو احسن ادراک کرده و در نتیجه "تـعبد" را کـه به وسیله عرفان، عشق، ایمان و یقین و باور حاصل می گردد دریافته بود.

و با خوض در دریای بیکران قـرآن نـازل و قـرآن صاعد، و با تکرار الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ۱۲ از همه چیز گسسته و تـنهاوتنها بـه مـعشوق و معبود پیوسته بود و بالمآل، خدای متعال همواره الهام بخش و یاور او در تمام نشیب و فرازها بود.

"فـاش مـیگویم و از گـفته خود دلشادم بنده عشقم و از هردو جهان آزادم" نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چـکنم حـرف دگر یاد نداد استادم

در مقام تعبدوا بر از عشق، علاوه بر فرائض، مستحبات را نـیز انـجام مـی داد که لا یزال عبدی یتقرّب بالنّوافل ۱۳که آرامش بخش ترین حالات و لذت بخش- ترین لحظات، برای عاشق، وصـل مـعشوق و رازونیاز با او است و این حالت تنها در حال عبادت میسر است، گرچه بـندگان صـالح، در هـرحالی در حال عبادتند.

او با تکرار و تاکید بر"مناجات شعبانیه "به نتیجه این فراز رسیده بود کـه و انـر ابـصار قلوبنا بضیا نظرها الیک حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی مـعدن العـظمة و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک ۱۴"و دیدگان دلهای ما را به نور دیدگانش روشن گردان تا آنجا کـه دیـدگان دل، حجابهای نور را هم پاره کنند و به معدن کبریائی عظمت و جلالت واصل گردند و روح و جـانمان (تـنها) تعلق و وابستگی به پیشگاه مقدست بیابند و بـه مـقام قـدس تو بیاویزند"

هرگز مشاغل بسیار مهم جـهانی، مـملکتی و مقام رهبری، او را از پرداختن به عبادات و نوافل بازنمیداشت، او حتی در نشستن و خوابیدن، مقید بود کـه رو بـه قبله باشد، و همواره در حال وضـو بـود، چون مـدام بـه هـمگان نیز ابلاغ می کرد که عالم مـحضر خـدا است و لذا همیشه در محضر یار چنان بود که دلخواه یار بود.

او از شراره عـشق الهـی آتش بر دل داشت که همیشه در سـوزوگداز بود و از اینکه دیگران، هـنوز از انـانیت خارج نشده و به دلدار ره نبرده اند و در عـین حـال مدعی پوئیدن راهند، تاسف میخورد و برای آنان نیز اندوهگین بود، و لذا می گفت:

غم دلدار فـکنده اسـت به جانم شرری که بـه جـان آمـدم و شهره بازار شـدم

بـسیاری دیگر نیز علم انـدوخته و حـتی به معرفت نیز دست یافته و به عنوان عارف نیز شناخته شده اند ولی به فرموده امـام: بـین باور داشتن و ادراک عقلی فرق است و بـاور کـردن غیر از اعـتقاد عـلمی اسـت، عصمت که در انبیا هـست به دنبال باور است... نه باورمان آمده است که خودمان هیچ نیستیم و نه باورمان آمـده اسـت که همه چیز از او است وقتی این بـاور در کـار نـبود هـرچه هـم برهان برایش اقـامه بـشود فائده ندارد بازهم آن انانیت نفسی در کار هست و اینکه من چه هستم و شما چه، این هـمه ادعـاهای پوچ بـرای ریاست، برای امثال ذلک، برای آن اسـت کـه ایـن انـانیت هستش، آن انانیت وقتی هست انسان خودش را می بیند گرفتاریهای بشر از حب نفس است. ۱۵

آری بسیاری بوده و هستند که به علوم و تخصصها دست یافته اند ولی به خودخواهی آنان افزوده شده و حـتی عرفان را نیز وسیله خود قرار داده اند که من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثّانی ۱۶ولی او ارزش همه چیز را تنها به این میدانست که برای خدا و در راه خدا باشد و از این جهت بود که چنین شـد و او تـنها خدا را خواست که همه چیز در اختیارش قرار گرفت:

تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلا بود من به سرچشمه خورشید نه بخود بردم رهـ ذرهـ ای بودم و مهر تو مرا بلا برد۱۷

برخی دیگر با تغییر قیافه و هیکل و با ژنده پوشی و صوفی گری، خود را به زهد و عرفان می بندند، در صورتی که هـنگام انـدیشه و دقت، می بینی به ژولیدگی و پلشـتی مـیدانند و مانند افرادی که شخصیتهای کاذب و وابسته و دکوری دارند و اسیر زرق وبرق هستند، اینان نیز اسیر کشکول و ردا می باشند این نه عرفان است که شرک است.

ولی امـام، بـه قدری بزرگ و بزرگ گـشته بـود که به چیزی جز خدا نمی نگریست و هرگونه که بود برای خدا و طبعا ظاهرش نیز نشانگر جمال و زیبائی بود.

احیای تفکر اسلامی و شخصیت مسلمانان

او با روش الهی که پیش گرفت و حرکت انـبیا (ع) را کـه ادامه داد، موجب شد که در جهان، مجددا، دانشمندان به اسلام بیاندیشند و احکام الهی آن را مورد مطالعه قرار دهند، تفکر اسلامی را در سراسر جهان از نو رواج داد و شخصیت اسطوره ای خودش نیز عاملی دیگر برای احیای تـفکر اسـلامی گشت و بـه این وسیله ملتهای مختلف، در عالم به این حقیقت دست یافتند که راه نجات از سلطه استثمارچیان و استعمارگران، تنها پوئیدن راه اسلام و انقلاب اسلامی ایران است و به همین جهت قدرتهای شیطانی به وحـشت افـتاده و در سراسر عالم با اشکال مختلف به مبارزه با انقلاب اسلامی ایران پرداختند و بـه خـصوص از طـریق فرهنگی، علیه اسلام و ایران سرمایه گذاری های بسیاری کردند.

امام خمینی، رضوان الله تعالی علیه، با رهبری بـی نظیر خود بیماری حقارتی را که ملل اسلامی، به وسیله قدرتهای استعماری به آن مـبتلا شده بودند، جبران کـرد و شـخصیت از دست رفته آنان را احیا نمود و به آنان توجیه کرد که شما خود می توانید حکومت داشته باشید، مستقل باشید، آزاده باشید، علم، صنعت و تکنولوژی داشته باشید و نه تنها چیزی از شرقیان و غربیان کم نـدارید که از آنان بالاترند چون فرهنگی غنی تر و و الاتر همچون اسلام دارید، و در طول حیات سراسر افتخار خود به این حقیقت تاکید کرد.

قلّه رفیع مقاومت

امام، در ابلاغ رسالت خطیر و الهی خویش و با سـتیز بـا گردنکشان و قدرتهای شیطانی، سمبل مقاومت و قله رفیع شهامت، صبر و ایستادگی بود و چون راه حق و صراط مستقیم را یافته و بر خدا و پاداش الهی باور داشت، بدون هیچگونه تزلزل و اضطراب در هر زمینه و شرایطی راه را ادامه مـی داد و از هـیچ لوم لائمی نمی هراسید و هیچ مصیبت و دردی او را مضطرب نمی کرد، در فقدان فرزند دانشمندش فرمود این نیز از الطاف خفیه الهی بود و در شهادت هفتاد و چند تن از یارانش فرموداینها تقارب الاجال است و با این روش، روحیه دیـگر یـاران و دوستان را نیز بالا می برد، پیری که از کوهها استوارتر و از شاخساران سرو صنوبر، راست قامت تر بود او به راستی جاودانگی انسان را باور داشت و به آن رسیده بود و لذا مرگ و حیات و تولد و شهادت را عموما تـولد مـیدانست و بـدیهی است که در تولد، غم و انـدوهی نـیست حـیات است، وجود است، حرکت است، انتقال است و انقلاب و حق داشت که بفرماید با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار... بـه سـوی جـایگاه ابدی سفر می کنم ۱۸ امام آنکه مردن در پیـش چـشمش "تهلکه" است حکم "لا تلقوا" بگیرد او به دست " و انکه مردن پیش او شد فتح باب "سارعوا" آید مر او را در خطاب " او در طول حـیات، الگـوی صـلاح جویان و سرمشق فلاح طلبان بود، همانند اجداد طاهرینش سمبل صدق و تقوا و تـجسم قرآن و سنت به شمار می رفت، همواره همگان را به خداگونه شدن و ادراک قرآن و فهم سنت و عمل کردن به آنها دعـوت نـمود و در آخـرین تولدش نیز همچون پیامبر اکرم (ص) وصیت نمود و اسلام را قرآن و عترت مـعرفی کـرد و جدائی با بی توجهی به هرکدام از این دو را - تجزیه اسلام و همه گفتنیها را گفت که سلام علیه یوم ولد و یـوم مـات و یـوم یبعث حیا- امید است، همگان توفیق ادامه دادن به راه الهی او را داشته باشیم و ارادتـ خـود را بـه او با حفظ و حراست از فرهنگ اصیل اسلام و انقلاب اسلامی، اثبات نمائیم و با عمل کردن بـه احـکام و مـقررات الهی اسلام و داشتن صدق و تقوا، شاگردانی صالح برای او بمانیم، با روش و عملکرد خود، اسوه و پیـشوای جـهانیان گردیم و با تهذیب نفس و اخلاق واقعی اسلامی، دیگران را دوست بداریم و مانند اماممان، بـرای مـردم بـسوزیم و با جهاد اکبر و مبارزه با هواهای نفسانی و انانیتها مصلحت اسلام و مسلمین را مصلحت بدانیم و نـه اغـراض و افکار و خط و خطوط (من).

با تشخیص و ادراک صحیح، از وظیفه به نحو احسن آن را انجام دهـیم و بـا بـینش اسلامی در کار و کوشش، لحظه ای درنگ نکنیم و اسلام را با همه ابعادش پیاده نمائیم تا قلوب سـتمدیدگان، مـحرومان و مستضعفان جهان را نیز امیدوار و شاد گردانیم و با محبت و اخوت اسلامی باهم و بـرای هـم بـوده و الحبّ فی الله و البعض فی الله را بدانیم و عمل کنیم.

اللهم وفّقنا لما تحبّ و ترضاه

پی نوشت ها:

 (۱) -حجر ۲۹

 (۲) -نهج البلاغه خ ۱

 (۳) -عدة الداعی ابن فهد ص ۲۹۳

 (۴) -نهج البلاغه خ ۱۸۹

 (۵) -حدیث قدسی

 (۶) -من عرف نـفسه فـقد عرف ربه

 (۷) -تفسیر سوره حمد ص ۴۹

 (۸) -به کتب "اربعین" تفسیر سوره حمد و صحیفه امام مراجعه فرمائید

 (۹) - (کسی که تسلیم خدا بود و ایمان و عمل صالح داشت) نه ترسی بر آنـان هـست و نه اندوهی ۶۲ بقره

 (۱۰) -با داشتن خدا از هیچ چیز نترس.

 (۱۱) -شخص امام دعاهای معصومین (ع) را قـرآن صـاعد مـی خواند.

 (۱۲) -از دعای عرفه

 (۱۳) -حدیث قدسی

 (۱۴) -مـناجات شـعبانیه

 (۱۵) -تفسیر سوره حمد ۳۵-۳۳

 (۱۶) -کـسی که عرفان را برای عرفان پی گیری کند مشرک است.

 (۱۷) -از اشعار استاد عـلامه طـباطبائی قـدس سرّه

 (۱۸) -از وصیتنامه

آدرس ثابت: ۵۱۶۵۸https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

عناوین مشابه

امام خمینی (س) نمونه ای عالی از شخصیت های خود شکوفا

نظرگاه: ضرورت شناسایی ابعاد شخصیت امام خمینی (س)

جستاری بر نقاط افتراق سبک رهبری ولایی و سبک رهبری کاریزما با نگرشی بر شخصیت رفتاری امام خمینی (س)

عوامل مؤثر در شکل گیری شخصیت و ساختار آن از دیدگاه امام خمینی

روان شناسی شخصیت امام خمینی (س) بر پایه ویژگی های انسان سالم کارل راجرز

گوشه هائی از ویژگیهای شخصیت امام؛ پای سخن حجه الاسلام سید احمد خمینی

ابعاد شخصیت حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (س)

پیشنهادی پیرامون تحقیق در ابعاد گوناگون شخصیت امام خمینی (س)

نظری به شخصیت مذهبی - سیاسی حضرت امام خمینی (س)

جامعیت شخصیت امام خمینی (س)

. انتهای پیام /*