تأملی بر پویایی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): لکزایی، نجف

سـرنوشت سیاسی تشیع که پس از واقعه کربلا عمیقا اندوهبار شده بود در هاله ای از تقیه و تامل فـرو رفـت و بـه ویژه در عصر غیبت با هول و هراس های بسیاری درآمیخت تا آنجا که کار فلسفه و فقه سیاسی شـیعه به اجمال و اهمال و مهجوریت کشید و یکی از عمیق ترین و اساسی ترین عرصه های علمی و عملی اسلام در گـرداب حوادث روزگار مورد غـفلت و کـوتاهی قرار گرفت. حتی ظهور حکومت های شیعه مذهبی چون صفویه نیز نتوانست فقه و فلسفه سیاسی شیعه را تمام قامت بر پا دارد و ملاحظات بسیاری بر سیره سیاسی زعمای شیعه سایه گسترد. اما به هر حـال ایجاد تحولات بزرگ در اندیشه سیاسی شیعه معمولا معطوف به تحقق و عمل بوده و تندی ها و کندی های شئون و مبناهای اندیشه سیاسی در بوته عمل بازشناسی و اصلاح گردیده است.

گذار از اندیشه سیاسی حضرت امام (س) از اصلاحات بـه انـقلابات بزرگ و اساسی و برانداختن طرحی نو برای فلسفه سیاسی اسلام معطوف به همان زمینه های علمی و واقعیت های روزگار است. در مقایسه ای تطبیقی میان اندیشه و فعل سیاسی مرحوم محقق سبزواری (ره) در تعامل با دستگاه سـلطنت شـاه عباس صفوی و اندیشه و روش سیاسی حضرت امام (س) در قبال سلطنت پهلوی نکته و آموزه های فراوانی وجود دارد که محقق اندیشه سیاسی اسلام را مفید و رغبت انگیز خواهد بود. امید است با مطالعه مقاله ذیل این مـقصود فـراهم گردد.

تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی از سه منظر قابل بررسی است:

الف) اندیشه سیاسی سلطه جویانه

ب) اندیشه سیاسی اصلاحی

ج) اندیشه سیاسی انقلابی

الف) اندیشه سیاسی سلطه جویانه: این اندیشه ای در صدد حفظ وضع موجود اسـت. مـحور اسـاسی این نظریه جمله مشهور «الحـقّ لمـن غـلب» می باشد. این اندیشه هیچ گونه توجهی به آسیب شناسی نظام سیاسی ندارد، چرا که اندیشمند، نظام سیاسی را در هر شکلی می پذیرد. کم نیستند انـدیشمندانی کـه اسـتبداد و سلطنت را، در عالم اسلام و جهان غیراسلام نهادینه کرده اند. بـرای مـثال عالم بزرگ اهل سنت، فضل الله بن روزبهان خنجی، در کتاب مشهور خود به نام «سلوک الملوک»، در بحث حکومت های مشروع، حـکومتی را کـه از طـریق استیلا، قهر، شوکت و غلبه به وجود آمده باشد، حکومتی دیـنی می داند:

«و طرق انعقاد امامت چهار است: اوّل، اجماع مسلمانان بر امامت او و بیعت اهل حلّ و عقد از علما، قضات و روسا [...] طـریق دوم، اسـتخلاف امـام سابق، کسی را که شرایط امام در او جمع شده باشد [...] سوم از طرق انـعقاد امـامت، شوری است [...] طریق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهی، امامت، استیلا و شوکت است. علما گفته اند که چون امـام وفـات کـند و شخصی متصدی امامت گردد، بی بیعتی و بی آن که کسی او را خلیفه ساخته باشد و مـردمان را قـهر کـند به شوکت و لشکر، امامت او منعقد می گردد، خواه قریشی باشد، خواه نه و خواه عرب بـاشد یـا عـجم یا ترک و خواه مستجمع شرایط باشد و خواه فاسق و جاهل و اگر چه آن مستولی بدین فـعل عـاصی می گردد و چون به واسطه سطوت و استیلا جای امام گرفته ، او را سلطان گویند و امام و خـلیفه بـر او اطـلاق توان کرد.» (۱)

از نظر نویسنده «سلوک الملوک» بر حاکم فاسق، جاهل، مستجمع شرایط، عاصی و... مـی توان «امـام» و «خلیفه» اطلاق کرد؛ زیرا شوکت و لشکر باعث قدرت و مقبولیت حاکم می شود. روشن اسـت کـه اگـر متفکری چنین نظریه ای را بپذیرد ، هیچ گاه به آسیب شناسی نظام سیاسی و ارائه نظریات مخالف رو نمی آورد، زیرا اعتقادی بـه آسـیب ندارد که بخواهد او را بشناسد یا بشناساند. البته حکومت های استبدادی و سلطه جویانه نـیز چـیزی جـز تعریف و تمجید نمی خواهند.

ب) اندیشه سیاسی اصلاحی: اندیشه ای است که با توجه به شرایط زمان، مـکان، امـکانات و مـقتضیات دیگری که از آنها به «واقعیت های موجود» تعبیر می شود، با پوششی تقیه گـونه ، پیـشنهادهایی به منظور اصلاح و بهبود نسبی امور ارائه می دهد ؛ در حالی که از اصول و ارزش های اساسی خود عقب نشینی نمی کند و اگـر شـرایط مساعد باشد پیشنهادهای بیشتری را مطرح می کند.

در میان عالمان شیعی شیخ مفید، شـیخ طـوسی، علامه حلّی، محقق کرکی، محقق سبزواری ، مـرحوم نـراقی و عـلامه نائینی اندیشه های سیاسی اصلاحی دارند؛ بنابراین اقـدامات عـلمی و عملی این متفکران براساس شرایط زمان آنها بوده است. در شیوه این دسته از عـلما ، تـقاضاهایی مبنی بر اجرای احکام در قـالب بـیانی که نـشانگر مـصالحه بـا سلطنت و نه مشروعیت بخشیدن به آن بـاشد، وجـود دارد؛ شبیه آنچه علامه نائینی درخصوص سلطنت مشروطه، به کمک اصولی چون عـمل بـه «قدر مقدر» و «دفع افسد به فـاسد» مطرح نمود. بدیهی اسـت بـر این نوع اندیشه اصولی مـانند ضـرورت حکومت، تقدیم اهم بر مهم ، عدالت اجتماعی، تکلیف، رعایت مصلحت اسلام و مسلمین ، نـفی سـبیل و... تاثیرگذار می باشند، به ویژه اصـل «اجـتهاد» کـه در حقیقت، جهت دهـنده تـمامی این اصول است.

انـدیشه سـیاسی حضرت امام خمینی (س) و به تبع آن اقدامات سیاسی ایشان، در مقطعی از تاریخ ، اصلاحی است. فـرازهایی از کـتاب «کشف الاسرار»، بیانگر تحلیل ما از انـدیشه سـیاسی اصلاحی عـلمای شـیعه مـی باشد: «ما ذکر کردیم کـه هیچ فقیهی تا کنون نگفته و در کتابی هم ننوشته که ما شاه هستیم یا سلطنت حـقّ مـا است. آری، همان طور که ما بـیان کـردیم، اگـر سـلطنتی و حـکومتی تشکیل شود، هـر خـردمندی تصدیق می کند که خوب است و مطابق مصالح کشور و مردم است. البته تشکیلاتی که بر اساس احـکام خـدا و عـدل الهی تاسیس شود، بهترین تشکیلات است، لکـن اکـنون کـه آن را از آنـها نـمی پذیرند، ایـنها هم با این نیمه تشکیلات هیچ گاه مخالفت نکرده و نخواستند اساس حکومت را بر هم بزنند و اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کردند، مخالفت با همان شـخص بوده ، از باب آن که بودن او را مخالف صلاح کشور تشخیص دادند، وگرنه با اصل اساس سلطنت تا کنون از این طبقه مخالفتی ابراز نشده [است]... مجتهدین همیشه خیر و صلاح کشور را بیش از همه مـی خواهند.» (۲)

نـکته اساسی در تفکر و اندیشه سیاسی مجتهدین همین عبارت می باشد: «مجتهدین همیشه خیر و صلاح کشور را بیش از همه می خواهند» و طبیعی است که پیشنهاد امام (س) باید در همین فضا درک شود و گرنه تفاسیر دیـگر، در مـقام «بما لایرضی صاحبه» خواهد بود.

تفسیر حضرت امام (س) درباره رفتار و عمل سیاسی ائمه (ع) نیز مشابه تفسیر ایشان از رفتار سیاسی علما و مجتهدین است. از نـظر وی هـمکاری ائمه (ع) با حاکمان جور، غـیرمشروع و غـاصب، با هدف خیر و صلاح مسلمین بوده است و این به معنای تایید حکومت های جور و نفی قیام برای برپایی حکومت حق نمی باشد. در این خصوص مطالب زیـر قـابل تامل است:

«اکنون اگـر کـسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومت ها، جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی تواند آنها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگـر کـسی جزئی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، می بیند که همیشه امامان شیعه با آن که حکومت های زمان خود را حکومت ظالمانه می دانستند و با آنها آن طورها که می دانید سلوک می کردند، در راهنمایی برای حفظ کـشور اسـلامی و در کمک های فـکری و عملی کوتاهی نمی کردند و در جنگ های اسلامی در زمان خلیفه جور، باز شیعیان علی (ع) پیش قدم بودند. جنگ های مهم و فتح های شـایانی که نصیب لشگر اسلامی شده، مطلعین می گویند و تاریخ نشان می دهد کـه یـا بـه دست شیعیان علی (ع) یا به کمک های شایان تقدیر آنها بوده. شما همه می دانید که سلطنت بنی امیه در اسـلام، بـدترین و ظالمانه ترین سلطنت ها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبر (ص) و فرزندان علی بن ابی طالب (ع) هـمه مـی دانند و در مـیان همه بنی هاشم بدسلوکی و ظلمشان به علی بن الحسین زین العابدین (ع) بیشتر و بالاتر بود. به همین سـلطنت وحشیانه جائرانه، ببینید علی بن الحسین (ع) چقدر اظهار علاقه می کند. در کتاب صحیفه سجادیه مـی گوید:

 «اللهم صلّ علی مـحمّد و آله و حـصن ثغور المسلمین بعزّتک و أیّد حماتها بقوّتک و اسبق عطایا هم من جدتک [...] تا آخر این دعا که قریب هشت صفحه است.» (۳)

اصل مهم در رفتار سیاسی ائمه (ع) و مجتهدین، حفظ کشور اسلامی است. بـا این وصف حضرت امام (س) تنها به گفتمان اصلاح نمی پردازد ، بلکه دست از این همکاری مصلحت اندیشانه برمی دارد و حفظ کشور اسلامی را در گرو حرکتی جدید، با عنوان انقلاب، نفی رژیم سلطنتی و تاسیس حکومت اسلامی مـعنا مـی کند. از این رو نوشتار حاضر تاکید اساسی بر اندیشه انقلابی امام (س) و آسیب شناسی انقلابی ایشان دارد. در واقع، تحول مهم تاریخ اندیشه سیاسی شیعه انتقال از «تفکر اصلاحی» به «تفکر انقلابی» است. که امام خمینی (س) بـانی و عـامل آن در دوره معاصر بودند در ادامه به چگونگی «اندیشه انقلابی» امام (س) نیز پرداخته می شود.

ج) اندیشه سیاسی انقلابی: این نوع اندیشه درپی تغییر صددرصد اوضاع است. مبنا و هدف آن، عمل به تکلیف الهی در راستای حـفظ کـشور اسلامی می باشد که این ویژگی، شیعی و اسلامی است. اندیشه سیاسی انقلابی ، در دوران معاصر و در صدر اسلام نیز به چشم می خورد. نخستین بار، پیامبر اسلام (ص) اندیشه سیاسی اسلام را مطرح فرمود. آن حضرت توانست بـا تـکیه بـر تعالیم اسلامی، جامعه جاهلی را بـه جـامعه ای اسـلامی تبدیل کند، در مدت زمانی کوتاه نابسامانی های مادی و معنوی را از بین برده و برکات مادی و فضایل معنوی به ارمغان بیاورد. حضرت علی (ع) در توصیف ایـن وضـعیت مـی فرمایند: «انّ الله بعث محمدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نذیرا للعـالمین و امـینا علی التنزیل و انتم معشر العرب علی التنزیل و انتم معشر العرب علی شرّ دین و فی شرّ دار منیخون بین حجارة خـشن و حـیّات صـمّ تشربون الکدر و تاکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم، الاصنام فـیکم منصوبه و الاثام بکم معصوبة.

خداوند متعال محمد (ص) را تبلیغ کننده بر عالمیان و امین برای فرستادن قرآن و رسالت مبعوث کـرد و در آن حـال شـما گروه عرب، دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی می کردید. در میان سـنگ های سـخت و مارهای کر زندگی می کردید، آب های تیره می آشامیدید و غذای خشن می خوردید و خون یکدیگر را می ریختید و از خویشاوندان خود قـطع رابـطه مـی کردید، بت ها در میان شما (برای پرستش) نصب شده [بود] و گناهان و انحراف ها سخت بـه شـما بـسته بود.» (۴)

اندیشه سیاسی امام (س) از مهمترین اندیشه های انقلابی ـــ اسلامی است که در دوره معاصر مطرح شده و بـه انـجام رسـیده است. اندیشه سیاسی ایشان در راه گذر از «اندیشه اصلاحی» به «اندیشه انقلابی» به تحولی تدریجی دچـار گـردید و این ، همان نقطه قوّتی است که به کمک شناخت دقیق اوضاع، شرایط و امـکانات و بـا اسـتعانت از اصل پویای تفکر شیعی، یعنی «اجتهاد» شکل گرفته است. امام (س) با همه درک عمیقی کـه از انـدیشه اصلاحی داشت ، آن را برای وضعیت معاصر مناسب ندید. وی با شناخت آسیب ها، آفت ها و بـیماری های مـوجود در جـامعه و سیاست ایران، جهان اسلام و حتی نظام بین الملل، به ارایه راه حل ها و درمان این مجموعه پرداخت و بـا تـشکیل جمهوری اسلامی موفق شد راه را برای آفت زدایی از مجموعه کشورهای اسلامی و نـظام بـین الملل بـاز نماید.

امام خمینی (س) در بیشتر نوشته ها و سخنرانی های خویش، نظام های سیاسی گذشته و حال دنیا ، به ویـژه جـهان اسـلام را آسیب شناسی کرده اند. آسیب شناسی نظام سیاسی خلافت، اعم از خلفای نخستین، بنی امیه، بنی عباس و عـثمانی ها، آسـیب شناسی نظام سیاسی سلطنت ، خاصه سلطنت صفوی، قاجار و پهلوی، آسیب شناسی نظام جمهوری اسلامی ایران ، آسیب شناسی نظام های سیاسی حـاکم بـر دنیای امروز و آسیب شناسی نظام روابط بین الملل و اصول حاکم که بر آن قصد داریـم تـا در این مقاله به اندکی از مباحث مذکور بـپردازیم. بـه مـنظور فراهم شدن امکان فهم اندیشه امام (س)، آسـیب شناسی نـظام سیاسی ــ سلطنتی پهلوی را بررسی خواهیم کرد و بر این اساس آسیب های اقتصادی، سیاسی، اجـتماعی، اخـلاقی، دینی، اداری و نظامی نیز مورد تـامل قـرار خواهند گـرفت. و در ادامـه تـحلیل آسیب شناسی نظام سیاسی ــ سلطنتی صفویه از دیـدگاه مـحقق سبزواری (۵) به عنوان یک عالم اصلاح طلب را خواهیم داشت که مقایسه آن با دیـدگاه امـام (س)، براساس تعیین نقاط اشتراک و افـتراق و همچنین تحلیل علت اخـتلاف ایـن دو دیدگاه، کمک شایانی به فـهم انـدیشه انقلابی امام (س) خواهد کرد. از این رو، به پرسش های زیر پاسخ می دهیم.

آسیب های سیاسی، اقـتصادی، دیـنی، اخلاقی و اداری ای که سبب سـقوط سـلسله صـفویه شد، چه بود؟ مـحقق سـبزواری این آسیب ها را چگونه تـحلیل کـرده و در تحلیل خود تا چه حد واقع بین بوده است؟ سبزواری برای جلوگیری از سقوط سلسله صفویه، چـه راهـهایی به شاه عباس دوم پیشنهاد می کند؟ اندیشه سـبزواری اصـلاحی است یـا انقلابی؟ آسـیب های سـیاسی، اقتصادی، دینی، فرهنگی، اخـلاقی ، نظامی و اداری ای که موجب سقوط سلسله پهلوی شد، چه بود؟ امام خمینی (س) این آسیب ها را چگونه تـحلیل کـرده است؟ راه حل امام (س) برای اصلاح آفت های رژیـم پهـلوی اصـلاحی بـود یـا انقلابی؟ برای پاسخ دادن بـه پرسـش های مذکور، فرضیات زیر را مطرح می کنیم:

۱. اندیشه سیاسی محقق سبزواری با توجه به نوع آسیب هایی که رژیـم سـلطنتی صـفویه با آنها روبه رو بوده، اندیشه ای «اصلاحی» اسـت.

۲. چـون انـدیشه سـیاسی سـبزواری اصـلاحی می باشد بنابراین پیشنهادهای او نیز در جهت اصلاح رفتار شخص شاه، سیستم اداری مملکت، وضعیت دینی و در نتیجه اصلاح درونی سیستم است.

۳. اندیشه سیاسی امام خمینی (س)، با توجه به نوع آسـیب هایی که رژیم پهلوی با آنها روبه رو بوده، انقلابی است.

۴. پیشنهادهای امام (س) نیز انقلابی است؛ یعنی برای اصلاح سیستم سیاسی ، پیشنهاد تخریب آن و پایه گذاری نظام سیاسی مورد نظر خود را می دهد.

۵. تفاوت اسـاسی شـرایط عصر سبزواری و امام خمینی (س)، در مستقل یا وابسته بودن نظام های سیاسی حاکم بر آن و دینی یا غیردینی بودن آنهاست. چون نظام سیاسی صفویه مستقل و به ظاهر طرفدار دین و علمای دین بـوده، انـدیشه محقق سبزواری اصلاحی می باشد و از آن جا که رژیم پهلوی وابسته به بیگانگان و غیر دینی بوده، اندیشه امام (س) انقلابی می نماید. به نظر نگارنده «گفتمان اصلاح» در دورهـ های مـختلف به ویژه دوره صفویه، قاجاریه و نـهضت مـشروطه گفتمان اندیشه حاکم بر اندیشه علمای شیعه، است. اندیشه نائینی اندیشه ای اصلاح طلبانه بوده اما اندیشه های مطرح شده در دوره پهلوی، به خصوص از اواخر دهه چهل در قالب «گـفتمان انـقلاب» قابل تحلیل می باشد.

مـنبع اصـلی ما برای بررسی آرای سبزواری، «روضة الانوار عباسی» است. مشخصات نسخه های مورد استفاده عبارتند از: نسخه خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی به شماره ۳۸۹۶، نسخه چاپ سنگی دارالخلافه تهران به سال ۱۳۵۸ قمری و نـسخه ای کـه این جانب احیا و تصحیح کرده ام و در مرکز تحقیقات اسلامی، دفتر تبلیغات موجود می باشد. برای بررسی افکار امام خمینی (س) به نوشته ها، سخنرانی ها و نامه های ایشان مراجعه شده است. در برخی موارد نیز به آثـار دیـگری رجوع کـرده ایم که همه در پاورقی ها ذکر گردیده اند.

در پایان این مقدمه لازم به یادآوری است که این مباحث ما را به آسـیب شناسی نظام جمهوری اسلامی رهنمون می کند. نخستین گام قدم انحطاط، آن است کـه گـمان کـنیم هیچ آفتی متوجه ما نیست. با این امید که طبق فرمایشات امام (س) آسیب شناسی نظام جمهوری اسـلامی مـد نظر تحقیقات دیگری از این دست قرار گیرد و در خدمت بقای نظام قرار گیرد.

آسـیب شناسی نـظام سـلطنتی صفویه از نگاه محقق سبزواری

اصلاح گری ، دغدغه اصلی سبزواری به شمار می رود. هر انسان مصلحی بـیش از هر چیز، به انحطاط و راههای خروج از آن می اندیشد. در این بخش به راهکارهای سبزواری بـرای حفظ دولت صفوی خواهیم پرداخـت.

بـرای این منظور دو راه پیش رو داریم:

نخست: بررسی هدف اصلی از تدوین کتاب روضة الانوار عباسی

و دیگری: بررسی محتوای آن

راه اول: روضة الانوار عباسی از یک مقدمه و دو قسم تشکیل شده است. در توضیح مطالب مقدمه چنین آمده است: «مـقدمه در بیان حکمت و تدبیر الهی در وجود پادشاهان و فوایدی که بر آن مترتب می شود و ذکر آن که دوام و ثبات ملک و پادشاهی چیست و تفصیل بعضی از اسباب زوال و اختلال ملک تا مباشر امور سلطنت ، اسباب بقا و ثـبات دولت را مـلتزم باشد و از دواعی زوال، احتراز لازم داند.»

در ابتدای قسم اول کتاب و در توضیح مطالب و محتوای آن چنین می خوانیم: «قسم اول در آنچه بر پادشاهان جهت رستگاری و نجات آخرت و ربط به جناب احدیت لازم است تا تحصیل آن موجب ثـواب و رفـع درجات و نجات از عذاب و انتقام الهی بوده باشد و امور مذکوره به حسب دنیا نیز ، موجب انتظام امور ملک و دوام ایّام سلطنت است و اهمال آن موجب اختلال امور ملک و دین.»

و در آغاز قسم دوم چـنین آمـده است: «قسم دوم در مراعات قواعد و آدابی که پادشاه را در امور ملک و ضبط مراتب سلطنت و حفظ معاقد دولت و استحکام اساس پادشاهی و تاسیس مراسم جهانداری لازم است، سوای آنچه در قسم اول مذکور شد.»

همان گونه که مـلاحظه مـی کنید، دغـدغه اصلی سبزواری، تدوین اصولی اسـت کـه در دوام و بـقای پادشاهی به کار آید و از زوال آن جلوگیری کند. موارد فراوان دیگری نیز در فصل های مختلف کتاب وجود دارد که از ذکر آن صرف نظر می کنیم.

راه دوم: با بـررسی مـطالب کـتاب و با ارائه یک طبقه بندی از آنچه با عنوان اسباب زوال ، بـقا و اخـتلال مملکت آمده ، می توان این مطالب را اثبات نمود.

۱ـ آسیب های اقتصادی

اسباب زوال و اختلال مملکت از نظر اقتصادی عبارتند از:

الف) «بخل و خسّت پادشاه: وقـتی پادشـاه بـخل ورزد طبع ها از او رمیده شود و دوستی او از دل ها برود و لشکریان به طوع و رغـبت جهت او کوشش و جان فشانی نکنند». (۶)

ب) «بخشش ها و خرج های بیجای پادشاه: اگر پادشاه طریقه اسراف و تبذیر پیش گیرد و درآمد بـه هـزینه وفـا نکند و این مساله سبب شود که حقوق لشکریان به موقع پرداخـت نـشود و... باعث شورش سپاه می گردد و بالاخره به زوال دولت منتهی می شود. و از این قبیل است هر گاه در خزانه مالی نـباشد و دشـمنی قـوی به مملکت شاه حمله کند؛ پس بر پادشاه لازم است که خرج خود را کـم کـند و بـذل بیجا ، به جا نیاورد و در آبادانی مملکت بکوشد». (۷)

۲ـ آسیب های سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی

اسباب زوال و اختلال مـملکت از نـظر سـیاسی، اجتماعی و اخلاقی مشتمل بر این موارد است:

الف) «خرابی مملکت و بی سرانجامی و تفرّق رعیّت» (۸)

ب) «اعظم اسـباب زوال مـملکت، خصومت و عداوت و منازعه میان امرا و خواص پادشاه است ، که حکما گفته اند: اعظم اسـباب بـقای مـلک توافق احبّا و تنازع اعدا است، چرا که در این صورت توان کارگزاران پادشاه مصروف حـذف یـکدیگر خواهد شد و نه انجام کارهای مملکتی». (۹)

ج) «ظلم شاه»: (۱۰) چون ظلم باعث خرابی مـملکت مـی شود و خـرابی مملکت باعث پراکندگی رعیّت می گردد و چون ملک و رعیّت خراب شود خزانه و لشکر نیز خراب مـی شود، در ایـن صورت کشور در معرض تهاجم دشمنان قاهر و استیلای آنان قرار خواهد گرفت.

د) «ظـلم عـمال دولت» (۱۱)

ه) «تـندخویی و درشت گویی پادشاه به ویژه با امرا و خواص»: (۱۲) تندخویی پادشاه با خواص سبب تنفر خـواص از پادشـاه مـی شود و در نتیجه ممکن است تصمیم به قتل پادشاه بگیرند.

و) «آن است که پادشاه اعـمال خـیر خویش را در جهت بدی تغییر دهد یا خیرات خود را قطع کند». (۱۳)

ز) «آن است که هرگاه معاملات کلی در مـیان بـاشد و هنوز فیصل تمام نیافته باشد و اصلاح ها و مرمت ها جهت انتظام امور در کار بـاشد، پادشـاه تدارک و اصلاح آن مهمات و اتمام امر ، چنانچه بـاید امـور را در هـم گذاشته، خود از پی شهوتی از شهوت ها و یا فراغتی از فـراغت ها رود... عـاقل باید تا از جمیع مهمات ملکی فارغ نشود و سرانجام امور چنان که باید نکند، از پی فـراغت و تـحصیل شهوت و لذت نرود». (۱۴)

ح) «بسیاری اشتغال پادشـاه بـه شرب و لهـو و لذات و غـفلت از امـور ملک» (۱۵)

۳ـ آسیب های دینی

اسباب زوال و اختلال مـملکت از لحـاظ دینی به شرح زیر است:

الف) «ترک شکر نعمت های الهی: شکر هر نـعمت بـه تناسب آن نعمت است. هر چند نـعمت و احسان خدای بر بـنده زیـاد باشد، شکر بیشتری باید کـرد. چـون خدای عزوجل را بر پادشاهان انواع نعمت های عظیم است، به ازای هر نعمتی از آنها شـکری عـظیم باید کرد». ( ۱۶)

 «شکر نعمت قـدرت و اسـتیلا آن اسـت که ضعیفان را تـقویت کـند و دست تعدّی و ظلم اقـویا را از ضـعفا کوتاه گرداند و دادرسی مظلومان بکند و از ایشان غافل نباشد. تقویت دین حق کند. بدعت ها را نـابود سـازد و تواضع و فروتنی نماید. شکر نعمت امـوال، رسـیدگی به حـال فـقرا و مـساکین است و....» (۱۷)

ب) «غرور و خودبینی»: (۱۸) غـرور و خودبینی بدین جهت از عوامل سقوط نظام سیاسی به شمار می رود که باعث فراموشی اصل قـدرت، یـعنی خدا می شود که در نهایت به ضـعیف شـمردن دشـمن مـنتهی و شـکست را در پی خواهد داشت.

ج) «آن اسـت کـه پادشاه در فسوق و معاصی جری باشد و متابعت احکام الهی ننماید و علم طغیان و عصیان برافرازد». (۱۹)

۴ـ آسیب های اداری

 «تفویض کـارها بـه کـسانی که اهل آن کار نباشند، اعم از این کـه ظـالم بـاشند یـا مـتخصص نـباشند (بی وقوف باشند) یا امین نباشند و دنی باشند.» (۲۰)

سبزواری برای احراز مناصب اداری شرایطی را لازم می داند که در جای دیگر ذکر خواهد شد.

۵ـ آسیب های نظامی

 «از دیگر عوامل زوال دولت، بی سرانجامی و کمی لشـکر است که از مقدار نیاز کمتر باشند، یا آنچه باشند، بی سرانجام باشند و مقرری ایشان به ایشان نرسد و یا هزینه های ایشان را حقوق ایشان کفایت نکند و یا پادشاه به امور لشکر بی اعتنا بـاشد و [...] و یـا سپاهیان از ورزش سپاهی گری بیفتند و به شغل های دیگر بپردازند». (۲۱)

۶ـ اسباب دوام و ثبات مملکت

در اینجا دو راه پیش رو داریم: نخست، اجتناب از اسباب زوال است که اسباب دوام را فراهم می آورد و دیگر این که به بیان بـرخی راهـکارهای عملی مورد تاکید سبزواری بپردازیم. سبزواری علاوه براین که اجتناب از عوامل زوال را لازم می داند، به ارایه راهکارهای عملی نیز پرداخته است که به مهمترین آنـها اشـاره می کنیم:

الف) «ضرورت وجود نـیروی نـظامی قوی: از آنجا که آرمیدگی و ثبات، طبیعی و مزاج این جهان نیست و بنای عالم بر تغییر و انقلاب است، شرط عقل نیست که اگر وقتی چند جـهان سـاکن باشد و از هیچ طرفی شـورش و فـتنه ای نباشد، ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت نیاز نکوشد... چه این خیال، وهمی است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست». (۲۲)

ب) توسعه تجارت در میان بلاد (اعم از داخل و خـارج): سـبزواری می گوید: «هرگاه سلوک پادشاه و اتباع او با مترددان بر وجه نیکو باشد، تردد مردم از اطراف و جوانب زیاد می شود و مردم بسیار در ملک آن پادشاه متوطن می شوند و باعث زیادتی معموری ملک می گردد]...] و اخبار بـیگانگان و دشـمنان معلوم و مـفهوم می گردد [...] و پادشاهانی که دشمند، دوست می شوند [...] شرط تدبیر تجار آن است که پادشاه نسبت به ایشان طریقه مـعدلت و احسان و نیکوکاری معمول دارد و در اموال و مقرراتی که از ایشان گرفته می شود، نهایت تـخفیف بـه جـا آورد و آن چه بدعت و بد باشد، زایل گرداند و چنان کند که حسن سلوک پادشاه و عمّال دیوان و حکام، نسبت بـه ایـشان معروف و مشهور گردد. و در ضمن این، چندین فایده است [...] از جمله دوام نعمت و بقای دولت. البته شـرایطی بـرای تـحقق این امر لازم است، از جمله: وفاداری شاه به تعهدات، تامین امنیت برای تجار بیگانه هر چـند غیرمسلمان باشند و انتصاب نیروهای کاردان و قوی در مناصب اداری و به ویژه در سرحدات.» (۲۳)

ج) کاستن پادشاه و هـیات حاکمه از اوقات فراغت و التـذاذ

د) وجـود سیستم اطلاعات قوی و حفاظت از اسرار

ه) داشتن دیپلماسی قوی

و) ضرورت مشورت در امور

ز) وجود امر به معروف و نهی از منکر

ح) عدل (۲۴)

 «پادشاهانی که به صفت عدل آراسته بودند ، ایّام دولت ایشان ممتد بود.» (۲۵)

سبزواری نـُه فایده برای عدل پادشاه برشمرده که یکی از آنها معموری و آبادانی مملکت است.

چنان که سبزواری خود نیز تاکید دارد که عوامل بقای دولت در سه گروه طبقه بندی می شوند:

۱. مواردی که به صورت باطنی در حـفظ دولت و مـلک دخالت دارد، از جمله این که پادشاه در سرّ و باطن رابطه خود را با خدای عزوجل چنان ساخته باشد که خدای عزوجل از او راضی باشد.

۲. آنچه به ظاهر در حفظ ملک و دولت دخیل است، عبارتند از:

الف) مـحافظت رعـیّت

ب) محافظت خزانه

ج) محافظت لشکر

د) نصب مردم کاردان صاحب کفایت در مناصب اداری، نظامی و...

۳. آنچه هم در ظاهر و هم در باطن، برای حفظ دولت و ملک لازم است:

الف) عدل و احسان کردن

ب) دست تعدی ظالمان و ستمکاران را کوتاه کـردن (۲۶)

۳. آسـیب شناسی نظام سیاسی پهلوی از نگاه امام خمینی (س)

۱ـ ۳. آسیب های اقتصادی

مهمترین نکته های مطرح شده در این بخش عبارتند از:

الف) تحمیل نظام ظالمانه اقتصادی بر مردم به وسیله رژیم پهلوی

ب) جلوگیری از صنعتی شـدن صـحیح

ج) نـابودی زراعت و دامداری و تخریب اقتصادی

د) تـبدیل کـشور بـه بازار فروش کالاهای غرب

ه) غارت منابع و اموال کشور

و) عقب مانده نگهداشتن کشور و ملت

به فرازهایی از فرمایشات امام توجه می کنیم: «تمام اقـتصاد مـا الان خـراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بـخواهیم مـا این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یـک قـشر از اقـشار مردم این کار را نمی توانند بکنند، تا تمام مردم دست بـه دست هم ندهند، نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.» (۲۷) «اصلاً برنامه این بوده است که خـرابی بـکنند. کـشاورزی را با اسم اصلاحات ارضی به کلی از بین ببرند و بازار درست کـنند بـرای امریکایی.» (۲۸)

۲ـ ۳. آسیب های سیاسی و اجتماعی

از نظر امام، مهمترین ضعف های سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی موارد زیر است:

الف) وابـسته بـودن رژیـم پهلوی به قدرت های بیگانه ، به ویژه آمریکا

ب) استبدادی بودن رژیم پهلوی

ج) سـلطنتی بـودن رژیـم پهلوی

د) ضد دینی بودن رژیم پهلوی

ه) ضد مردمی بودن رژیم پهلوی

 «اساس این نـهضت [اسـلامی] از دو جـا سرچشمه گرفت: یکی از شدت فشار خارجی و داخلی و چپاولگری های خارجی و داخلی و اختناق های فوق العاده که در ظـرف پنـجاه و چند سال ایران، ملت ایران یک روز خوش ندید [...] و یکی دیگر، آرزوی ما برای یـک حـکومت اسـلامی و یک حکومت عدل که یک رژیمی در مقابل رژیم های طاغوتی باشد و ما مسایل اسلامی را مـثل صـدر اسلام در ایران پیاده کنیم. (۲۹)

۳ـ ۳. آسیب های دینی، اخلاقی و فرهنگی

در فرمایشات حضرت امام (س) به ایـن بـخش ، بـیش از آفت ها و آسیب های دیگر توجه شده است. مهمترین نکات مطرح شده در این خصوص عبارتند از:

الف) تبلیغ جـدایی دیـن از سیاست

ب) تبلیغ ضد اسلام

ج) دعوت به غیراسلام و ارایه مکاتب پوشالی و فریبنده

د) از خـود بـاختگی و نـاامیدی

ه) دور کردن جامعه از معنویات

و) تباهی نسل جوان

ز) ترویج فساد از طریق رسانه ها

ح) گسترش مراکز فساد

ط) تخریب قـوه تـفکر

ی) کـشف حجاب

ک) ایجاد سلطه فرهنگی و تقویت باور برتری غرب

ل) ایجاد بدبینی بین روحـانی و دانـشگاهی

به بخشی از سخنان امام در این باره توجه کنیم: «الان این مظاهر تمدنی که در جاهای دیگر، در مـمالک پیـشرفته از آنها استفاده های صحیح می شود، وقتی که آمده است در مملکت ما یا مـملکت های شـبیه به مملکت ما، استفاده هایی که از اینها مـی شود، اسـتفاده های فـاسد می شود. مثلاً سینما، ممکن است که کـسی در سـینما نمایش هایی که می دهد نمایش های اخلاقی باشد، نمایش های آموزنده باشد که آن را هیچ کس منع نـکرده و امـا سینمایی که برای فساد اخـلاق جـوان های ما اسـت و اگـر چـند روز جوان های ما در این سینماهایی که در ایـن عـصر متعارف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت یک جوان بـرود در آنـجا، فاسد بیرون می آید، دیگر به درد نـمی خورد و اینها می خواهند همین بـشود [...] تـمام برنامه هایی که اینها درست کـرده اند ، بـرنامه های فرهنگی، برنامه های هنری، هر چه درست کرده اند استعماری است. می خواهند اینها جوان های مـا را یـک جوان هایی بار بیاورند که بـه درد آنـها بـخورند، [... [ آنقدری که مـراکز فـساد در تهران هست، الان بیشتر از کـتابخانه اسـت، بیشتر از مراکزی است که برای تعلیم و تربیت است.» (۳۰)

 «خرابی های اخلاقی که در طول سلطنت ایـن پدر و پسـر [رضا خان و پسرش محمدرضا [در ایران تـحقق پیـدا کرد و آن فـسادهایی کـه در ایـن مملکت پیدا شد و بـه آن دامن زدند به عنوان ترقی، به عنوان تعالی، به عنوان تمدن بزرگ، اینها طولانی اسـت تـا این که ترمیم بشود. آن که از هـمه چـیز بـه کـشور مـا صدمه اش بیشتر بـود، ایـن بود که نیروی انسانی ما را خراب کردند و نگذاشتند رشد بکند.» (۳۱) «و در آن زمان به اسم این کـه مـی خواهیم نـیمی از جمعیت ایران را فعال کنیم، آن شقی جنایتکار دسـت بـه یـک جـنایت زد و آن کـشف حـجاب بود و به جای این که نیمی از جمعیت ایران را فعال کند، آن نیم دیگری هم که نیمه مردان بود، به طور بسیاری از فعالیت انداختند.» (۳۲)

تلاش برای حذف اسلام و اسـلام شناسان، رواج قوانین دولت های خارجی بین مسلمانان و نقض قوانین اسلام، هتک قرآن و... از دیگر اقدام های ضد دینی رژیم پهلوی بود.

۴ـ ۳. آسیب های نظامی

خطاهای بزرگ رژیم پهلوی از نظر نظامی که مورد توجه امام (س) قرار گرفت، عبارتند از:

الف) تبدیل کشور ایران به پایگاه نظامی برای غرب

ب) خرید اسلحه از غرب، بدون رعایت مصالح ملی

به قسمتی از مستندات این بخش اشاره می کنیم:

 «یکی از مراکزی است که آنها می خواهند اسلحه داشته باشند... پایگاه درست می کنند در ایران برای اینکه اگر جنگی پیش آمد، داشته باشند این پایگاه را.» (۳۳) «نفت ما را می برند، اسلحه برای خودشان می آورند اینجا، می آورند ایران. پایگاه درست می کنند.» (۳۴) «من نمی دانم منظور از خریدن این همه اسلحه برای بیرون راندن اربابان و استعمارگرانی است که خود رژیم، دست نشانده آنها بوده ... یا در حقیقت در راه اجرای نقشه های غارتگرانه امریکاست که بر اثر ضعف بودجه اقتصادی و تغییر سیاست مبنی بر نابودی ملل به وسیله نیرو و ثروت خود آنان، می خواهد پایگاه خود را در ایران مستحکمتر کرده » (۳۵)

۵ ـ ۳. اسباب دوام و ثبات مملکت

تفاوت پیشنهادهای سبزواری بـا پیـشنهادهای امام (س) ناشی از تفاوتی است که بین نظام سیاسی صفوی و نظام سیاسی پهلوی وجود دارد. مهمترین این تفاوت ها به شرح زیر هستند:

الف) نظام سیاسی صفوی ادعای دین مداری داشت، در حالی که نظام سـیاسی پهـلوی ضد دیـن بود. بنابراین، برخلاف حاکمان صفوی که با تظاهر به دینداری و حمایت از تشیع سعی بر تقویت پایه های مـشروعیت خود داشتند، رژیم پهلوی با اقدام ها و اَعمال ضد دینی بسیاری کـه بـه صـورت علنی و آشکار انجام داد ، نظیر کشف حجاب، تغییر تاریخ هجری به پادشاهی، برقراری رابطه با اسراییل، وابسته کـردن مـملکت به امریکا ، دادن پست های کلیدی به افراد بهایی و... بیش از پیش از مشروعیت خود می کاست. تـبعید امام (س) بـه ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ اوج مخالفت پهلوی با دین مداری بود.

ب) پادشاهان صفوی با همه نقاط ضعف خویش بـه بیگانگان وابسته و حکومتی متکی بر نیروهای محلی و فرهنگ بومی داشتند. اما سلسله پهـلوی به دست بیگانگان و بـا حـمایت و پشتیبانی آنان روی کار آمد، نیروهای متفقین به ویژه انگلیس، رضاخان را بر کنار کرده و محمدرضا را به جای او بر تخت نشاندند. در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز با همکاری سازمان های جاسوسی امریکا و انگلیس، محمدرضا پهلوی دوباره بـر اریکه قدرت تکیه زد و از سال ۱۳۴۰ به بعد، مجری منویات امریکا در ایران بود. این نکته، از دیگر تفاوت های مهم این دو سلسله است. از آن جا که وابستگی سلسله پهلوی با اصل قرآنی «لن یجعل الله للکافرین عـلی المـؤمنین سبیلاً» منافات داشت، رژیم مشروعی به حساب نمی آمد و کسی آنها را نمی پذیرفت، بنابراین پیشنهادهای اصلاحی قابل طرح نبودند، هر چند حضرت امام (س) در آغاز نهضت، پیشنهادهای اصلاحی خود مبنی بر مخالفت بـا کـاپیتولاسیون و لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح اما وقتی فضا، شرایط و امکانات را مساعد یافت، دست به اقدام های انقلابی و براندازانه زد.

مهمترین پیشنهاد امام (س) تشکیل حکومت اسلامی به جای نظام سلطنتی بود. «حـکومت اسـلامی» تنها حکومتی است که آسیب ها و آفت های گفته شده را ندارد.

امام (س) با توجه به تفاوت نظام سیاسی پهلوی با نظام های سلطنتی پیشین، در پی برپایی حکومت اسلامی بودند. ایشان در جایی می فرمایند:

 «فـریاد مـا کـه می گوییم ما حکومت اسلامی مـی خواهیم و مـرگ بـر این سلطنت کثافت کاری، برای این است که ما می بینیم که (خودمان می دانیم و هم یک وقت تاریخ می خوانیم) سلاطین سابق هـر چـه بـودند ، جبار بودند، لکن خیانت در آنها کم بوده، جـبار بـودند، تبهکار بودند، تعدی می کردند به مردم، اما مملکتشان را به یک مملکت دیگری، منافع مملکتشان را به مملکت دیگری نمی دادند. مـن نـدیدم کـه یکی از سلاطین سابق مملکتش را فروخته باشد به یک کسی، مـنافع مملکتش را تقدیم دیگری کرده باشد، این اخیرا شده و خصوصا در زمان این آقا، در زمان این سلطان مفسد این مـسائل پیـدا شـده است که هر چیزی که ما داریم اینها از بین برده اند. زنـدگی خـودشان این زندگی است، زندگی شما این است که می بینید....» (۳۶) «ما می خواهیم حساب صدر اسلام را بکنیم کـه مـتن اسـلام است، خود اسلام و متن اسلام است. ببینیم که آیا این حکومت اسـلام و ایـن رژیـم اسلام یک رژیم دمکراسی بوده است یا یک رژیم قلدری و استبدادی بوده؟» (۳۷)

آرمان های امام خـمینی (۳۸) بـه اخـتصار عبارتند از:

الف) تشکیل حکومت اسلامی با عنوان «جمهوری اسلامی»

ب) قطع وابستگی به اجانب

ج) حمایت از مـسلمانان و مـستضعفان جهان

د) کسب استقلال اقتصادی، فرهنگی و سیاسی

ه) حاکمیت دین و ارزش های دینی در جامعه

و) داشتن نـیروی نـظامی قـوی و مستقل، متناسب با مصالح و منافع ملی و جهان اسلام و خطرهایی که کشور را تهدید می کند

ز) گـماردن افـراد شایسته به مناصب کلیدی و غیرکلیدی

ح) ساختن انسان مورد نظر اسلام

ط) برقراری آزادی

به نـظر مـی رسد امـام خمینی، «قیام للّه» را یگانه راه اصلاح جهان و «قیام برای منافع شخصی» را علت نهایی بدبختی و تیره روزی انسان ها، بـه ویـژه مسلمانان و جهان اسلام می دانند. این مطلب در نخستین سند مبارزاتی ایشان آمده و بـیانگر بـینش ژرف امام (س) است «صحیفه امام» نیز با همین مطلب آغاز می شود. تاریخ نگارش این سند به جـمادی الاول سـال ۱۳۶۳ ه. ق بـاز می گردد. به بخش هایی از این نوشته توجه فرمایید:

 «قال الله تعالی: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی . (سوره سبأ، آیه ۴۶) خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده ... قیام للَّه است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد... قیام برای خداست که خاتم النبیین- صلی الله علیه و آله- را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت ... خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده ،... قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد (رضا خان پهلوی) را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می کند که حَرْث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الآن هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده.» (۳۹)

هـمان گونه کـه ملاحظه می کنید علت العلل مشکلات، از نظر امـام، بـه خـود مـردم بـازمی گردد. در واقع، ریشه مـشکلات داخـلی است. اگر استعمار بر ما مسلط شد و شاه مستبد ضددین بر ایران مسلط شد، همه و هـمه بـرمی گردد بـه این که قیام ها برای خدا نیست. قـیام صـورت مـی گیرد، امـا چـون بـرای خدا نیست، شکست می خورد.

۴. مقایسه دو رویکرد اصلاحی و انقلاب

با تامل در آن چه گذشت، به این نتیجه می رسیم که هر دو متفکر دغدغه ساماندهی و اصلاح وضعیت دینی، سیاسی، اقتصادی، اجـتماعی و نظامی عصر خویش را داشته اند. در واقع، تفکر سیاسی هر دو متفکر، پاسخی به مسائل، معضلات و نیازهای عصرشان بوده است و تفاوت شرایط سبب شده است تا دو نوع پاسخ ارائه شود.

حکومت صفویه حکومتی مـستقل و مـتکی به نیروی بومی و داخلی بوده است و ازطرف دیگر مدعی دین داری، حمایت از دین و پیروی از علمای دینی بوده است. همین مساله سبب شده تا تفکر سیاسی سبزواری متوجه اصلاح وضعیت سـلطنت و رفـتار شخص شاه باشد. می دانیم که تفکر سیاسی، به ویژه در گذشته، به دنبال پاسخ گویی به این سوال بوده است که چه کسی حکومت کند؟ ویـژگی های شـخص حاکم چه باید باشد؟

البته سـبزواری هـیچ گاه به سلطنت پادشاه صفوی مشروعیت نداده، (۴۰) بلکه از موضع حکیمی مجتهد به شاه صفوی دستور انجام اصلاح های مورد نظر خویش را می دهد، چرا که ایـشان مـعتقد است «خلیفه، مقتدا ، امـام و مـتّبع باید اعلم باشد» و «بر همه کس واجب است که از مجتهد زنده تقلید نماید.» بنابراین، او خود را همان «مجتهد زنده و اعلمی» می داند که شاه عباس دوم باید به پیروی و تقلید از او امور مملکت را اداره کـند. بـعدها، همین تفکر در دوره قاجاریه و در اندیشه سیاسی آیت الله نائینی به صورت «دفع افسد به فاسد» تجلی یافت که شایسته است در جای خود مورد تامل قرار گیرد.

حکومت پهلوی، حکومتی وابسته بـه انـگلیس و امریکا بـود که با بیشتر نیروهای بومی و داخلی (مردم مسلمان) مخالفت می کرد. وابستگی سلسله پهلوی باعث گردید که ایـن حکومت دست به اقدام های ضد دینی نیز بزند، به عنوان مـثال: کـشف حـجاب ، تبعید و زندانی کردن رهبران دینی مردم و تغییر تاریخ هجری به سلطنتی. از این رو امام خمینی (س) وارد گفتمان انقلاب شـده و طـرح تغییر رژیم ایران را مطرح کردند.

شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به همین نکات اشـاره دارد. «اسـتقلال» بـه معنای نفی وابستگی به بیگانگان، «آزادی» به معنای نفی استبداد، دیکتاتوری و رژیم سلطنتی و «جمهوری اسلامی» بـیانگر نوع نظامی بود که آرمان های ملت ایران را در خود داشت.

آنچه گفته شد بـه نوعی مورد تایید نـظریه نـظام جهانی «والرستین» است که باید جداگانه مورد تامل قرار گیرد. به نظر والرستین، ایران عصر صفویه، در ردیف کشورهای مستقل و مرکزی جهان قرار داشت. اما از عصر قاجاریه به بعد به سمت حـاشیه و پیرامون حرکت کرد، تا این که در عصر پهلوی در ردیف کشورهای حاشیه ای و وابسته به کشورهای مرکز و نیمه حاشیه قرار گرفت. محمدرضا سعی می کرد ایران را وارد عرصه نیمه حاشیه ای کند، ولی موفق نشد. (۴۱)

پی نوشت ها:

۱ــ فـضل الله بـن روزبهان خنجی اصفهانی: سلوک الملوک، به تصحیح و مقدمه محمدعلی موحد ، صص ۸۲ ـ ۷۹.

۲ــ روح الله موسوی خمینی: کشف الاسرار، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۶.

۳ــ همان، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۵.

۴ــ نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه و تفسیر علامه محمدتقی جعفری، ج ۵، ص ۱۳۰ ـ ۱۲۹.

۵ــ وی از علمای معروف دوره صفویه است. کفایة الاحـکام ، ذخـیرة المعاد فی شرح الارشاد و روضة الانوار عباسی از آثار مهم او می باشند.

۶ــ محمدباقر سبزواری مشهور به محقق سبزواری: روضة الانوار عباسی، مقدمه، فصل دوم.

۷ــ همان.

۸ــ همان.

۹ــ همان.

۱۰ ــ همان.

۱۱ــ همان.

۱۲ــ همان.

۱۳ــ همان.

۱۴ــ هـمان.

۱۵ــ هـمان.

۱۶ــ همان.

۱۷ــ همان.

۱۸ــ همان.

۱۹ــ همان.

۲۰ ــ همان.

۲۱ــ همان.

۲۲ــ همان، قسم اول، باب پنجم، فصل اول.

۲۳ــ همان ، قسم دوم، باب سوم، فصل چهارم.

۲۴ــ همان، قسم اوّل، باب پنجم، فصل اوّل.

۲۵ ــ همان، مقدمه، فصل دوم.

۲۶ــ همان.

۲۷ــ آیین انقلاب اسـلامی (گـزیده ای از انـدیشه و آرای امام خمینی)، ص ۱۶۰ ـ ۱۵۹.

۲۸ــ همان، ص ۱۶۰.

۲۹ــ آیین انـقلاب اسـلامی (گـزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی)، ص ۱۶۰.

۳۰ــ آیین انقلاب اسلامی (گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی)، ص ۱۵۶ و ر.ک. به: غلامرضا اورعی: اندیشه امام خمینی درباره تغییر جامعه.

۳۱ــ آیین انـقلاب اسـلامی (گـزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی)، ص ۱۵۹ ـ ۱۵۸.

۳۲ــ همان، ص ۱۵۹.

۳۳ــ روح الله موسوی خمینی: صـحیفه امام، ج ۴، ص۸۲.

۳۴ــ همان

۳۵ــ همان ، ج ۲، ص ۴۸۳.

۳۶ــ آیین انقلاب اسلامی (گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی (س))، ص ۳۶۰ ـ ۳۵۹.

۳۷ــ همان، ص ۳۶۰.

۳۸ــ برای مطالعه بیشتر ر.ک. به نـحو: فـرمایشات حـضرت امام (س) ۲در منابع زیر: ۱. آیین انقلاب اسلامی (گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی (س))؛ ۲. غلامرضا اورعی: اندیشه امام خمینی درباره تغییر جامعه؛ ۳. نجف لک زایی و منصور میر احمدی: زمینه های انقلاب اسلامی ایران.

۳۹ ــ روحـ الله مـوسوی خـمینی: صحیفه امام، ج ۱، ص ۲۱-۲۲.

۴۰ــ ر.ک. به: نجف لک زایی: اندیشه سیاسی محقق سبزواری، «بحث سـاختار نـظام سیاسی از نظر محقق سبزواری» (در دست انتشار).

۴۱ــ ر.ک. به: جان فوران: مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صـفویه تـا سـال های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه احمد تدیّن، صص ۳۶ ـ ۲۱.

آدرس ثابت: ۸۰۹۴۴https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

اندیشه سیاسی اسلام در ایران پس از انقلاب اسلامی

سردبیر

قدرت در قرآن از منظر تفسیر فی رحاب القرآن الکریم آیت الله آصفی

معرکه جهان بینی ها

تحلیل رفتار واقع گرایانه در سیره ی علوی

راه رسیدن به جامعه ی دینی؛ بحثی در نثبت علوم انسانی اسلامی و مردم سالاری دینی

طرح نامه فقه سیاسی

روش شناسی فقه سیاسی شیعه

غایات و اهداف نظام سیاسی متعالیه

 «درخت مسواک» در آموزه های طب اسلامی، طب سنتی و دانش نوین بشری

شناخت خصوصیات مخاطبان معصومان علیهم السلام و تأثیر آن در فهم حدیث

ایران و رشد دین نماهای جدید

عناوین مشابه

تأملی بر اندیشه سیاسی امام خمینی (س) در رکن چهارم دموکراسی

تأثیر اندیشه های حکومتی امام خمینی (س) بر تکوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (با تمرکز بر نوع حکومت، حاکمیت و نهادهای سیاسی)

مختصات «نص شناختی» امام خمینی (س) و تاثیر آن بر اندیشه فقهی - سیاسی

بررسی سیر تحول اندیشه های سیاسی امام خمینی (س) قبل و بعد از انقلاب اسلامی و تأثیر زمان و مکان بر آن

تأملی در مفهوم «ولایت مطلقه رهبر» در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

تأثیر اندیشه های سیاسی - اجتماعی امام خمینی (س) بر حوزویان (۲)

نگرشی بر مبانی قرآنی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

تأملی در مبانی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

تاثیر سیاسی"صمت" و "هذر" در اندیشه سیاسی اسلام با تاکید بر اندیشه ی امام خمینی (س)

بررسی تاثیر هجرت عرفانی بر هجرت سیاسی در اندیشه امام خمینی (س)

. انتهای پیام /*