ابعاد شخصیت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): سبحانی، جعفر

مقاله پیش رو برگرفته از کتاب سروش، مجموعه مقالات (۶) بررسی ابعاد علمی شخصیت حضرت امام خمینی (س)، به قلم حضرت آیت الله جعفر سبحانی

یکی از فقیهانی که سالیان دراز به تدریس و تـربیت شـاگردان، تـبلیغ معارف دینی و تحقق و تألیف و ترجمه کتاب های ارزنده علمی و خدمات جاودانه اشتغال داشته و دارد، متفکر بزرگ اسـلامی، متکلم ادیب و مفسر رجالی حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی است. ایشان که از شـاگردان حضرت امام (س) بـوده اند، از دیر زمان به دفاع از باورهای عقیدتی شیعه پرداخته و مبارزه ای پیگیر با عقاید انحرافی و خرافی داشته و در این راستا کتاب های فراوانی را به نگارش در آورده اند.

آنچه در پی می آید، نیم نگاهی به ابعاد شخصیتی حضرت امام (س) از دیدگاه این متکلم ادیب می باشد.

. هاضمه زمان، حوادث تلخ و شیرین و رویدادهای بزرگ و کوچـک را در خـود هضم کرده و به تحلیل می برد و رویداد، هر چند عظیم و شورآفرین و غوغا برانگیز باشد، تا مدتی می تواند در هاضمه جهان باقی بماند و افکار را متوجه خود سازد، اما گذشت شب و روز، ورق خوردن صفحات ایام، رفته رفته حـادثه را کمـ رنگ تر می سازد و از فروغ آن می کاهد و به تدریج به صورت مرکبی بر صفحات تاریخ در می آید و احیاناً در تاریخ هم نمی توان برای آن جای روشنی پیدا کرد.

در این میان برخی از حوادث، از این سنّت کاملاً مستثنی می باشند و هرگز هـاضمه جـهان، هر چند هم قوی و نیرومند باشد، قادر به هضم و حل آن ها نیست؛ تو گویی حادثه، به سان برلیان در معده جهان است که هرگز قادر به تبدیل آن به عنصر دیگـر نـمی باشد و فـعل و انفعالات دستگاه گوارش، روی آن اثر نـمی گذارد و از این جـهت هـیچ گاه منسی و فراموش نمی شود و گذشت زمان آن را فرسوده ننموده و از طراوت آن نمی کاهد.

این نوع از حوادث استثنایی به خاطر ویژگی خاص خود، از ثبات و استواری برخوردار اسـت. این ویژگـی عـبارت است از پیوند رویداد به دین و آیین یک ملت از یک طرف و پیوند دین با فـطرت انـسان از طرف دیگر و نتیجه این دو جهت، ثابت ماندن حادثه در قلوب و نفوس ملت هاست.

آفرینش انسان، با دین و گرایش به ماوراء طبیعت عجین و آمـیخته اسـت و هـرگز از او جدا نمی شود و تا انسان، انسان است، پیوسته طبیعت او با چـنین کشش و تمایلات همراه می باشد و طبعاً حادثه ای که پیوند مستقیم با تمایلات درونی و ابدی انسان دارد، هرگز به دست فـراموشی سـپرده نـمی شود و این اصل، یک اصل کلی است که شرق و غرب نمی شناسد.

جهان غرب همه چـیزش غـربی است، از نظام و سیاست و علم و هنر گرفته تا دیگر مظاهر آن؛ به جز یک مسئله و آن، این است که دینـش شـرقی اسـت؛ زیرا آیین مسیح از شرق به غرب رفته است در میان حوادث بزرگ که در غرب رخ داده، کمـتر حـادثه ای حـالت ثبات به خود گرفته است؛ بزرگ ترین فاتحان غرب مانند ناپلئون بر اثر گذشت زمـان حـالت افـسانه ای به خود گرفته و دیگر مورد توجه عمیق نیست و می رود که از خاطره ها محو شود، اما حـضرت مـسیح (علیه السلام) و شخصیت روحانی و بزرگ ایشان برای غرب همیشه جالب و مورد توجه بـوده اسـت. غـرب اگر در همه مسائل ضد شرقی است، ولی در این مسئله از این اصل عدول کرده و ناخودآگاه به آیین خود (که شـرقی اسـت)، عشق می ورزد؛ چون با فطرت او موافق و هماهنگ است.

روی این اصل هرگز جامعه اسلامی و تـاریخ بـشریت شـخصیت ممتاز و کم نظیر حضرت امام خمینی (قدس السره) را که با افکار و اندیشه های بلند و سعی و تلاش های صادقانه خـود مـسیر تاریخ را دگرگون کرده، فراموش نخواهد کرد؛ شخصیتی که توانست در پرتو اعتماد به لطـف الهـی و ایمـان به هدف، نظام کهن دو هزار و پانصد ساله را به زباله دان تاریخ بریزد و به جامعه اسلامی، هـویت تـازه ای بـخشید و گرد خودفراموشی را از چهره آنان بزداید و آنان را با شخصیت واقعی خود آشنا سـازد. این شـخصیت و این رویداد به خاطر پیوندی که با دین و ایمان مردم دارد، ثابت و پابرجا خواهد بود و گرد نسیان بر روی آن نخواهد نشست.

شـخصیت حـضرت امام (س) بنیانگذار انقلاب اسلامی و بیدار کننده جامعه مستضعفان و محرومان بـرای خـود، ابعاد مختلف و گوناگونی دارد که هرگز نمی توان حـق هـمه آنـ ها را در این مقاله ادا نمود. او به طور خلاصه، انـسان کامـلی بود که علم و عمل را به هم آمیخته، عرفان و اخلاق را در خود مجسم نموده و با فـقاهت و اجـتهاد واقع بینانه، بیانگر احکام و سیاست و حـقوق اسـلامی بوده اسـت.

او نـه تـنها در مراحل علمی پیشتاز این مسیر بوده؛ بـلکه در مـراحل اجتماعی و سیاسی، یک فرد آگاه از وضع زمان و آشنا به درد و درمان بود و نهیب او بـر مـستکبران و سلطه جویان، تازیانه ای بود که پشت آنان را مـی لرزاند و نقشه هایشان را بر باد مـی داد.

مـقام عرفانی و فلسفی، فقاهت و اجتهاد، ذوق ادبـی و آشـنایی او به لطائف کلام، آگاهی او از سیاست های جهانی و اخلاق آموزنده و سازنده او مناجات های تکان دهنده نیمه شب وی، همه و هـمه پرتـوی از ابعاد گسترده شخصیت او می باشند، ولی آنـچه مـی توان در اینـ باره گفت این است که او دارای دو خـصیصه گـرانقدر بود که همه این آثار و تـجلیات را بـه دنبال داشت:

۱. ایمان به مبدأ و معاد، ایمان اصیل و نیرومند، تو گویی پرده ها از جلو دیدگـانش فـراتر رفته و ماوراء طبیعت را به رأی العین دیده اسـت.

۲. عـشق به هـدف و آرمـان های اسـلامی و ایثارگری همه جانبه در راه آن.

این دو عـنصر از صفات بارز و عناصر چشمگیر شخصیت او به شمار می رود. روی این اساس به برخی از ابعاد شخصیت وی اشاره مـی نماییم.

۱. اگـاهی از وضع جهان

امام صادق (علیه السـلام) در حـدیث کوتـاهی چـنین مـی فرماید: «العالم بزمانه لاتـهجم عـلیه اللوابس (اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶ و ۲۷. )؛ انسان آگاه از اوضاع و شرایط زمان، هرگز غافلگیر حوادث غیر مترقب نمی شود».

در این حدیث، یکی از شرایط رهبری بـیان شـده اسـت. رهبر آگاه، با دید نافذ از حوادث تلخ و نـاگواری که در کمـین امـت اوسـت، از قـبل آگـاه می باشد و برای آن چاره می اندیشد.

یکی از ابعاد شخصیت حضرت امام (س) ، آگاهی او از وضع جهان و شرایط زمان بود و حرکت های سیاسی و الحادی را که در جهان بر ضد اسلام در حال شکل گرفتن بـود، به خوبی می شناخت و همه را مدّ نظر داشت و اگر از دوران جوانی دارای چنین خصیصه ای نبود، هرگز در دوران پیری و فرتوتی که زمام امور را به دست گرفت، نمی توانست انقلاب اسلامی را با چنین صلابت و استواری، متجاوز از ده سـال رهـبری کند و دشمنان را به تعجب و شگفتی وادارد.

او به خاطر چنین خصیصه ای، از دوران جوانی، رجال کشور را می شناخت، رجال خائن و صالح و تا آنجا که امکانات زمان اجازه می داد، از طرق مختلف مسائل سیاسی را تعقیب مـی کرد.

در دوران پر اخـتناق حکومت «رضاخان» که از سال ۱۳۰۴ شمسی آغاز شد و در شهریور ۱۳۲۰ به پایان رسید، تمام وسایل نشر، در اختیار دولت بود و کمتر کتابی حتی دور از سیاست به چاپ می رسید؛ ولی پس از شـهریور ۲۰ و ورود مـتفقین به ایران و شعله ور شدن آتش جـنگ جـهانی، زنجیرها از قلم و بیان برداشته شد و حضرت امام (س) از این فرصت استفاده کرد و ضمن ردّ رساله «اسرار هزار ساله»، به بیان حقایق پرداخت و پرده ها را بالا زد. قلم شـیوا و بـیان لطیف و در عین حال شـورانگیز کتـاب «کشف الاسرار»، توانست روح تازه ای در قلوب مسلمانان ایران بدمد. او تحت عنوان «چرا رضاخان با علماء بد بود؟» ماهیت حکومت رضاخانی را تشریح و مقام گرانقدر روحانیت را برای مردم روشن

کرد. این کتاب که در سال ۱۳۲۳ به چـاپ رسـید، شور عظیم و موج بزرگی در ایران پدید آورد. کتاب «کشف الاسرار» نه تنها یک کتاب عقیدتی و فکری است؛ بلکه یک کتاب کاملاً سیاسی نیز می باشد. با آنکه حضرت امام (س) به خاطر دوری از تظاهر آن را بدون ذکر نـام مـؤلف چاپ کرد و مـایل نبود که مؤلف آن شناخته شود، ولی به حکم اینکه «ماکان لله ینمو»، هر عملی که خالصانه برای خدا باشد بیشتر رشـد می کند، نشر کتاب بدون نام مؤلف، سبب اشتهار بیشتر نویسنده شـد و در هـر حـال هر کس آن کتاب را بخواند، اذعان می کند که حضرت امام (س) از همان دوران دیرینه، دارای افکار بلند سیاسی بوده و پیوسته مـی خواسته نـظام اسلامی را جایگزین نظام های فاسد کند.

مرحوم آیت الله بروجردی (قدس السره) در سال ۱۳۲۴ که برای مـعالجه از بـروجرد بـه تهران آمده بود، بنا به درخواست زعماء و فضلای قم، رحل اقامت در این شهر افکند و پس از درگذشت آیتـ الله اصفهانی در سال ۱۳۲۵، رشته زعامت را به دست گرفت و رسالت رهبری را به دوش کشید و حقاً مـردی بزرگ و کم نظیر و فقیهی بـی بدیل بـود.

امام (س) که خود یکی از دعوت کنندگان مرحوم آقای بروجردی (قدس السره) به قم بود، وقتی چنین مرجعی را پذیرای مسئولیت دید، احساس آرامش کرده، دیگر وظیفه ندید مسائل سیاسی را مستقیماً تعقیب کند و با خویشتن داری خاصی مـهر سکوت بر لب زد و کمتر سخن می گفت؛ این خود از شهامت های روحی انسان های کامل است که گاهی با داشتن افکار بلند و رهنمودهای مؤثر، دم فرو می بندند. از این جهت حضرت امام (س) احترام مرجع بزرگ را حـفظ نـموده و فقط در موارد لزوم و در ملاقات های خصوصی، مطالبی را یادآور می شد.

از امیرمؤمنان (علیه السلام) متجاوز از ۱۲۰۰۰ خطبه و نامه و کلمه به جای مانده است و همه این ها مربوط به دوران پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه) است، در حالی که او در عصر رسـالت نـیز دارای چنین معلومات و آگاهی ای بود. اما در مقابل پیامبر (صلی الله علیه) کاملاً ساکت بود و مهر خاموشی بر لب داشت و ما همین خصیصه را در حضرت امام (س) در عصر مرجعیت مرحوم بروجردی (قدس السـره) لمـس کردیم، ولی همان طور که یادآور شدیم ایشان در عین حال مسئله مهم «النصیحه لائمه المسلمین» را فراموش نمی کرد و در مواقع حساس یادآوری های لازم را انجام می داد.

درگذشت آیت الله بروجردی (قدس السره) و نقطه عطف در تاریخ حیات امام (س)

مـرحوم آیت الله بروجردی (قدس السره) در فـروردین مـاه ۱۳۴۱ بـدرود زندگی گفت و شاه که مدت ها انتظار مرگ ایشان را می کشید تا برنامه های خائنانه خود را یکی پس از دیگری به اجرا در آورد، فرصت را مناسب شمرد تا به تـضعیف مـرجعیت در ایران بـپردازد و برای ارجاع مردم به خارج از ایران، تلگرام تسلیتی بـرای مـرحوم آیت الله حکیم (قدس السره) مخابره کرد. او گاهی در سخنان خود می گفت: اکنون موانع برداشته شده و باید برنامه های اصلاحی اجرا شود و دیگـر در ایران شـخصیت مـهمی که مانع از اجرای برنامه های ما باشد، به چشم نمی خورد.

چیزی نـگذشت که تصویب آیین نامه انجمن های ایالتی و ولایتی پیش آمد که در آن اهانت خاصی به کتاب مقدس آسمانی ما شده و پاره ای از قـوانین رسـمی آن، زیر پا گـذارده شد. طرح آیین نامه «انجمن های ایالتی و ولایتی»، یک طرح آزمایشی بود تا هـیئت حـاکمه از واکنش آن در محافل روحانی و پایه علاقه آنان به حفظ اصول اسلام آگاه شوند.

حضرت امام (س) بـعد از اطـلاع از محتوای تصویب آیین نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، با ناراحتی شدید از داماد خود مـرحوم اشـراقی درخـواست نمود که به منزل آیت الله حائری (قدس السره) برود و از ایشان در خواست نماید که مراجع وقت را بـه مـنزل خـویش دعوت کنند تا درباره این تصویب نامه به طور دسته جمعی بیندیشند و تصمیم بگیرند.

اجتماع بـا شـکوه مراجع در آن شب در خانه آیت الله حائری (قدس السره) نشانه وحدت و یگانگی بود و تلگرام های هـمگان حـاکی از ثـبات و مقاومت روحانیت، در برابر توطئه های شاه به شمار می رفت، ولی در این میان تلگرام امام (س) از صـلابت و سـازش ناپذیری خاصی حکایت می کرد. در این نهضت، که دو ماه به طول انجامید، تلگرام های امام (س) و نـامه های او بـه اطراف، ملت را با شخصیت آگاه او آشنا ساخت و مردم به تدریج رهبر خود را شناختند.

جریان انـجمن های ایالتـی و ولایتی به پایان رسید و دولت وقت با ریاکاری خاصی، تصویب نامه را پس گرفت، ولی با نیرنگ دیگری پس از چـند مـاه تـحت عنوان لوایح شش گانه راه خود را تعقیب کرد که در آن حق و باطل را به هم آمیخته بود.

در چنین شرایطی صلابت امام (س) و استواری و اسقامت او بیش از پیش آشکار شد و با تحریم رفراندوم و مقاومت در برابر فشار دسـتگاه و اعـلام عزای ملی، ضربه محکمی بر حیثیت هیئت حاکمه وارد آورد. در این اوضاع و شرایط امام (س) در پانزده خرداد ۱۳۴۲ دسـتگیر شـد و انتشار خبر دستگیری اش، رستاخیزی در تهران به پا کرد که در نتیجه آن عده ای از فرزندان اسلام به وسـیله دژخـیمان شاه به شهادت رسیدند و روز پانزده خرداد بـرای ابـد روز عـزا اعلام شد.

امام (س) پس از هشت مـاه، سـرانجام بر اثر فشارهای داخلی و خارجی آزاد شد و به قم بازگشت. چیزی نگذشته بود که مـصونیت مـستشاران آمریکایی (کاپیتولاسیون) در آبانماه ۱۳۴۳ پیش آمد و مـجلس شـورای آن روز ذلتـ اسـلام و مـسلمین را با تصویب آن امضاء کرد.

امام (س) بـا سخنرانی گرم و شورانگیز و هیجان آفرین و با صلابت خاص خود، انقلاب نوینی را بـه پا کرد کهـ به دستگیری و تبعید ایشان به تـرکیه منجر گشت.

هیئت حـاکمه از تـبعید امام (س) به تـرکیه طـرفی نبست و سرانجام پس از سنجش ها و محاسبات فراوان تصمیم گرفت که در سال ۱۳۴۶ امام (س) را از ترکیه، بـه نـجف اشرف تبعید کند تا در آن مـحیط عـلمی مـحصور گردد و سخنان او کمـتر شـنیده شود. ولی این رهبر آگاه در اقـامت چـهارده ساله خود در نجف، تمام حرکت ها را در ایران زیر نظر داشت و به هسته های مقاومت کمک می نمود و از طریق نـامه و سـخنرانی و ارسال پیام ها، بر شور مردم و هـیجان آنـان می افزود.

سـرانجام دسـتگاه بـر اثر بی خردی با نـشر مقاله ای در روزنامه اطلاعات بر ضد امام (س) ، گور خود را به دست خود کند. این بـار، یک نـهضت گسترده همه جانبه به وجود آمـد که دیگـر دسـتگاه نـتوانست آنـ را مهار کند و این انـقلاب از دی مـاه ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادامه یافت.

همان طور که پیامبر گرامی (صلی الله علیه) پس از مهاجرت به مدینه ده سال رهبری امت اسـلام را در دسـت گـرفت و نظام را پی ریزی نمود، امام (س) نیز پس از ورود از پاریس بـه ایران تـقریباً مـدت ده سـال رهـبری را بـه دوش کشید و خطوط راستین اسلامی را برای همگان ترسیم نمود و نظام حکومتی اسلام را با رهنمودهای عملی و سخنرانی های مؤثر و اعلامیه های پر بار و نیز از طریق وصیت نامه خود روشن ساخت.

۲. بعد فلسفی و عـرفانی

آگاهی از بعد فلسفی و عرفانی او در گرو این است که سیر رشد علمی امام (س) را از دوران جوانی تا دوران مرجعیت به صورت فشرده بازگو کنیم:

امام (س) در یک بیت علمی در بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ چشم بـه دنـیا گشود، ولی در همان دوران کودکی پدر را از دست داد و در تکفل برادر ارجمندش جناب آیت الله پسندیده (قدس السره) درآمد و در آغوش گرم او بزرگ شد. از همان دوران کودکی و نوجوانی، بینش نافذ و پیشانی بلند و نگاه های حساس او از نبوغ و استعداد خاص وی حاکی بـود. وی ادبـیات فارسی و عربی را تا معانی و بیان و بدیع در همان زادگاهش تحصیل کرد و سپس برای تحصیلات بالاتر در سال ۱۳۲۹ به شهرستان «اراک» مهاجرت نمود. شهرستان اراک در آن روز شاهد تأسیس حوزه جـدیدی بـود که به وسیله بزرگ مرد الهی آیتـ الله حـائری (قدس السره) پی ریزی شده بود. وی در سال ۱۳۳۲ این حوزه را تأسیس نموده و تا ۱۳۴۰ آن را اداره نمود و فضلا را از اقطار و اکناف در آنجا گرد آورد.

حضرت امام (س) پس از انتقال مرحوم حائری (قـدس السـره) به شهرستان قم و تـصمیم بـر تأسیس حوزه جدید در این حرم اهل بیت (علیهم السلام)، بلافاصله از شهرستان اراک به قم مهاجرت نمود و سطوح عالی را از محضر اساتید بزرگ، از جمله مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری (قدس السره)، آیت الله مـؤسس (قـدس السره) و از مباحث فقهی و اصولی مرحوم حائری (قدس السره) بهره مند گردید. ایشان بخشی از درس های مهم استاد خود را به رشته تحریر درآورد تا آنجا که آخرین نظریات فقهی و اصولی آیت الله حائری (قدس السره) را در کتـابچه خـاصی به نـام «فوائد» گردآوری نمود.

حضرت امام (س) پنج سال تمام، عرفان را نزد آیت الله شاه آبادی (قدس السـره) تحصیل و فلسفه را از مرحوم آیت الله رفیعی (قدس السره) آموخت. به مرحوم شـاه آبـادی (قـدس السره) عشق می ورزید و می گفت: من تاکنون انسانی به این لطافت طبع ندیده ام و می افزود: من در نخستین برخورد به ایشـان پیشـنهاد تدریس اسفار نمودم.

او با استاد خود چنان عارفانه و مؤدبانه رفتار می کرد که اگـر روزی درس تـا دو سـاعت هم به طول می انجامید، اظهار خستگی نمی کرد و اگر استاد به خاطر عذر خاصی مثلاً پنـج دقیقه درس می گفت، باز هم اعتراض نمی نمود.

او در مسائل عرفانی و فلسفی، به حق استاد مـسلّم بود و برخلاف بسیاری از اسـاتید فـلسفه و عرفان که فقط به تقریر و تبیین مسائل اکتفا می کنند و چه بسا خود نیز به کنه مطلب نرسند، مسائل الهیات را به حق چشیده بود و آنچه را می گفت، از صمیم دل بیان می کرد و در برخی از مسائل بـه حد شهود رسیده بود.

او در عین علاقه به هر دو علم، کشش خاصی به عرفان نظری و عملی داشت. اثر ممتاز او در این فن، نشانه نبوغ اوست. «مصباح الهدایه فی الولایه والخلافه»، بحثی عرفانی در اسماء و صفات مـی باشد کهـ به حق از نادره های زمان است و کمتر عارفی می تواند به عمق آن نوشته ها پی ببرد.

۳. بعد اخلاقی امام (س)

پس از درگذشت آیت الله حائری (قدس السره)، معظم له عصرهای پنج شنبه و جمعه درسی را به عنوان درس اخـلاق آغـاز نمود که خاری در چشم حاکمان وقت بود. وی این بحث را به عنوان درس اخلاق آغاز کرد و از نظر قانونی حکم دیگر دروس حوزه را داشت و چون در آن روز تمام اجتماعات ممنوع بود جز تدریس، از این جهت نمی توانستند جلو آن را بگیرند.

امام (س) در این درس، نکات آموزنده اخلاقی آمیخته با مسائل عرفانی و سیاسی را بیان می کرد و گاهی به خاطر مزاحمت دستگاه و جلوگیری از تدریس، محل درس را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق منتقل می نمود. در هـمان شـرایط کتـاب ارزنده ای را به نام «الاربعین» نـوشت که عـصاره درسـ های اخلاق او در روزهای پنج شنبه و جمعه در سنوات پس از درگذشت آیت الله حائری (قدس السره) تا سال ۱۳۵۸ هـ. قمری بود و خوشبختانه این کتاب که بر اثر هـجوم وحـشیانه دسـتگاه به بیت امام (س) ناپدید شده بـود، سـال ها بعد به دست آمده و به زیور طبع آراسته گردیده است. کسانی که از این درس و آن مجلس روحانی خاطراتی دارند، می توانند تأثیر سخن امام (س) را در دگـرگونی قلوب و ارواح کاملاً به یاد آورند. یک نشست در آن درس اخلاق، آن چنان انسان را بـه دنیا و زخارف آن بی علاقه می کرد که انسان فقط و فقط به معنویات ارج می نهاد. درس اخلاق حضرت استاد، آن چنان دگرگونی عظیمی در طـلاب و فـضلای آنـ زمان پدید آورده بود که مسئله سیر و سلوک به تدریج در میان فضلا برای خـود جـایی باز کرد؛ به طوری که کوشش می کردند گفتار و رفتار خود را با اخلاق اسلامی وفق دهند.

در تقید امام (س) نـسبت به مسائل اخلاقی همین بس که اگر در مجلسی کسی سخنی را می گفت که از آن بوی تـعریض بـه مـسلمانی به مشام می رسید، با رنجش شدید امام (س) روبه رو می شد و امام (س) از ادامـه سـخن وی جلوگیری می کرد.

نمونه گویای دیگری از تقید او به اخلاق اسلامی اینکه ایشان در مدرسه فیضیه بـرای جـمعی فلسفه تدریس می کرد. روزی یکی از مدرسین غیر معروف قم که از شرایط جایگاه درس آگاه نبود، برای یک نـفر کتـاب شـرح لمعه را تدریس می کرد؛ وقتی امام (س) وارد مَدرَس شد و دید او مشغول تدریس است، بلافاصله بـیرون آمـد و به هیچ قیمت حاضر نشد که آن روز در آن مرکز درس بگوید و گفت: ایشان قبل از ما شروع بـه درس کرده و حـق سـبقت با اوست. او سال ها که در برخی از مساجد درس می گفت، لدی الورود دو رکعت نماز تحیت مسجد را به جا می آورد، آنگاه تـدریس را آغـاز می کرد و تا شایستگی افراد را برای درسی که می گفت احراز نمی کرد، به او اجازه شـرکت نـمی داد.

هـیچ گاه برای او کمیت شاگرد مطرح نبود، او به کیفیت بیش از حد علاقه داشت؛ از این جهت به مرحوم آیتـ الله شـهید مـطهری (قدس السره) بیش از حدّ ارج می نهاد و سخنان او را به خوبی گوش می کرد. من خـود قـسمتی از نوشته های امام (س) را دیده ام که اعراضات شهید مطهری (قدس السره) را به صورت پرسش و پاسخ در کتاب خـود آورده و بـه تحلیل اشکال او پرداخته است.

۴. بعد فقاهت و اجتهاد

حضرت امام (س) یازده سـال تـمام از درس خارج فقه و اصول حضرت آیت الله حـائری (قـدس السـره) بهره مند شد و پس از درگذشت ایشان به تـدریس سـطوح عالی پرداخت و هیچ گاه رشته بحث او درباره این دو علم از هم نگسست. علاوه بر تدریس بـا جـمعی از فضلای بزرگ حوزه مانند مـرحوم آیتـ الله محقق دامـاد و آیتـ الله حـاج سید احمد زنجانی (قدس سرهما) مـباحثه مـشترک فقهی داشتند.

آنگاه که مرحوم آیت الله بروجردی (قدس السره) در سال ۱۳۴۶ هجری قمری بـه قـم آمدند، یکی از شخصیت هایی که به درس ایشان گـرمی خاصی می بخشید، حضرت امام (س) بود. مرحوم بروجردی (قـدس السـره) از نظر روش فقهی با مرحوم حائری (قدس السره) تفاوت آشکاری داشتند. مرحوم حائری (قـدس السـره) به بحث و تحقیق و ژرف نگری بـیش از تـتبع مـی پرداخت، در حالی که مرحوم بـروجردی (قـدس السره) به تتبع در تـاریخ مـسئله و فتاوای فقهای عامه و خاصه در نخستین قرون و کاوش در رجال سند، بیش از امور دیگر عنایت می ورزید و از نـظر عـمق بحث ها نیز در سطح بالاتری قرار داشـت.

حـضرت امام (س) بـا شرکت در درس مرحوم بروجردی (قـدس السره) به مزایای درس ایشان پی برد و پیوسته فضلا را برای پی گیری از روش ایشان دعوت می نمود. معظم له در درس مـرحوم بـروجردی (قدس السره) از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۷۰ هــ. ق شـرکت داشـت و در نـتیجه مـزایای روش هر دو استاد را بـه هـم آمیخت و خود، صاحب سبک و روشی در فقه و اصول گردید و از ترکیب هر دو روش، یعنی عنایت بر تحلیل و ژرف نگری و بـحث های عـمیق، بـه ضمیمه تتبع در تاریخ مسئله و اقوال پیشینیان، بـنیاد جـدیدی را پی ریزی کرد. درسـ های مـعظم له بـا آخـرین نظریات ایشان در سه جلد به نام «تهذیب الاصول» منتشر شد و هم اکنون مورد استفاده مدرسان خارج است.

از نظر فقهی کتاب های «زکات» و «طهارت»، «مکاسب محرمه»، «بیع و خیارات» و برخی از ابواب مـخصوص را تدریس نموده و خوشبختانه قسمت اعظم آن ها به قلم خود معظم له به نگارش درآمده که از آن ها می توان کتاب های ذیل را نام برد:

۱. «الطهاره» در دو جلد

۲. «المکاسب المحرمه» در دو جلد

۳. «کتاب البیع و الخیارات» که قسمتی را در قم و قسمت مـهم تری را در نـجف تدریس نمود.

علاوه بر این، برای نگارش تعلیقه بر کتاب «وسیله النجاه» مرحوم «سید اصفهانی (قدس السره)» و یا تعلیق بر «عروه الوثقی»، تألیف مرحوم «سید یزدی (قدس السره)» تقریباً یک دوره فقه را با دقـت مـطالعه فرموده و خلاصه نظریات هر دو را در این دو تعلیقه آورده است.

وقتی هیئت حاکمه ایشان را در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی به ترکیه تبعید کرد، در آنجا تصمیم گرفت که به بازنویسی «وسـیله النـجاه» و افزودن مسائل مورد نیاز بـر آن کتـاب همت گمارد و پس از افزودن قریب به ثلث بر آن، آن را به نام «تحریر الوسیله» منتشر نمود. از این جهت، این کتاب که قسمتی از آن در تبعیدگاه ترکیه در شهر «بـورسا» و قـسمتی دیگر پس از ورود به نـجف نـگارش یافته، یک دوره متن فقهی است که روشنگر استادی و ژرف نگری او در فقاهت است.

فتاوای حضرت امام (س) پس از انقلاب که اخیراً به رشته تحریر درآمده و در آن ها به توضیح مسائل مستحدثه همت گمارده شده است، اثـر فـقهی ارزشمندی است که می تواند از بعد فقهی او بیان خاصی داشته باشد.

ایشان به فقه سنتی و جواهری علاقه وافر داشت و اصولاً روش دیگری را صحیح نمی دانست. حتی روزی به او پیشنهاد شد که در کتاب های درسی حوزه مانند «شـفا» و «اسـفار» دگرگونی ایجـاد شود، او با این دگرگونی مخالفت ورزید و گفت: آسان گرایی و تلخیص کتاب های بزرگ، از ژرف بینی طلاب می کاهد. اصالت ها را حفظ کنید و روش های جـدید را تا آزمون صحیحی روی آن انجام نگرفته، به کار نبندید.

۵. بعد عبادی امام (س)

حـضرت امام (س) از نخستین دوران جوانی، با هر نوع ریاکاری مخالفت می ورزید. در عین حال که در روز با دیگر طلاب و فضلا بـه تـحصیل می پرداخت و در مجالس انس شرکت می نمود و در غالب پنج شنبه ها و جمعه ها برای تفریح، به خارج قـم مـی رفت و از چـنین مجالسی بهره می گرفت، ولی در دل شب بسان پرهیزکاران وارسته: به راز و نیاز با معبود می پرداخت و از همان دوران جوانی و از ۲۷ سـالگی تا لحظه ای که توان داشت، نماز شب او ترک نشد و در سخت ترین لحظات، حتی شبی که از پاریس بـه تهران باز می گشت، نـماز شـب را در هواپیما به جا آورد. او در میان ادعیه به «صحیفه سجادیه» علاقه خاصی داشت و معتقد بود که در لابه لای ادعیه، یک رشته مسائل عرفانی و فلسفی وجود دارد که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفی به آن ها نرسیده است و در میان مـناجات ها به مناجات شعبانیه عشق می ورزید و در ماه رمضان به خواندن ادعیه تقید خاصی داشت. در سال ۱۳۴۷ هـ. ق بر دعای سحر که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است، شرح زیبایی نوشت که دل های عـارفان و عـاشقان به سیر ملکوتی را تکان می دهد. او در میان زیارت ها به «زیارت جامعه» بیش از همه علاقه داشت و در تمام حرم های ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به خواندن آن کاملاً مقید بود.

به هنگام نماز غرق در عزّ و جـلال الهـی بود و در این راستا دو کتاب ارزشمند او بیانگر بحث های عرفانی و الهی اوست. این دو کتاب یکی به نام «آداب الصلاه» و دیگری به نام «اسرار الصلاه» است که هر دو از کتاب های نفیسی است که کمتر می توان برای آن ها نظیری یافـت؛ بـه ویژه کتاب «اسرار الصلاه» که به حق «اسرار الصلاه» است، در حالی که دیگر کتاب هایی که به این نام متنشر شده، از نظر او «آداب الصلاه» به شمار می روند، نه «اسرار الصلاه».

او در میان فلاسفه، شیفته مکتب صـدرالمتألهین و در مـیان عـرفا و محققان عرفان، به قاضی سـعید قـمی عـلاقه سرشاری داشت تا آنجا که کتاب توحید او را شخصاً استنساخ نمود و افکار بلند او را بسیار می ستود و در میان دیگر کتاب های قاضی سعید قمی، به کتـاب «اربـعین» او ارج مـی نهاد.

در حالات خاصی که فقط نزدیکان او می توانستند شاهد آن باشند، گـاهی بـا مطالعه برخی از کتب عرفانی اشک های چشم او مرواریدوار، بر گونه هایش می غلتیدند.

۶. بعد ادبی و سبک نگارش

حضرت امام (س) انـسان بـا ذوقـی بود که با نگارش، رابطه خاصی داشت و از موهبت خط زیبا و نـستعلیق بهره مند بود و خط او جزء خطوط درجه یک به شماره می رود و هم اکنون برخی از کتاب های او که در سال های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۹ نگاشته است، نزد اینـجانب مـوجود و حـاکی از قدرت انگشتان او در آفرینش اثر هنری است.

ایشان از قریحه شعری خاصی بـرخوردار بـود که فقط این ذوق را در خدمت اهل بیت (علیهم السلام) به کار می برد. «بهاریه های او» در میلاد امام زمان (عج) زینت بخش محافل ادبی و ولائی حـوزه عـلمیه قـم در دوران مرحوم آیت الله حائری (قدس السره) بود. وی دیوان ضخیمی به اندازه دیوان حافظ داشـت که مـتأسفانه از خـانه ایشان به سرقت رفت و تاکنون اثری از آن به دست نیامده است، ولی در عین حال ارداتـمندان او بـرخی از بـهاریه های وی را استنتاخ کرده و قسمتی از آن ها به وسیله فرزند عزیزش مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی (قـدس السـره) گردآوری گردیده است.

ایشان در نویسندگی از جملات کوتاه، ولی کوبنده بهره می گرفت و از کلمات زیبا و روحـ افزای عـارفان، آمـیخته با شیوه تحکم موحدان بر مشرکان و ملحدان، استفاده می کرد و اعلامیه های او از آغاز نهضت تا آخـرین روزهـا بر این نکته گواهی می دهند.

وی علم عروض و قوافی را نزد مرحوم «حاج شیخ محمدرضا اصـفهانی (قـدس السـره)» مؤلف کتاب «نقد فلسفه داروین» آموخت و از هیئت قدیم و جدید اطلاع داشت.

آثار علمی و تألیفات گرانقدر

۱. شـرح دعـای سحر

۲. اربعین حدیث

۳. کشف الاسرار که ظرف دو ماه آن را تألیف نمود.

۴. شرحی بر حـدیث «رأس الجـالوت» تـوضیح مناظره حضرت رضا (علیه السلام) با پیروان مذاهب مختلف.

۵. آداب الصلوه

۶. اسرار الصلوه

۷. مصباح الهدایه فی الولایه والخـلافه.

۸. حـاشیه بـر «فصوص»، تعالیقی که بر حواشی کتاب نوشته و بعد از آن استخراج و چاپ شده است.

۹. حـاشیه ای بـر «مصباح الانس».

۱۰. شرح حدیث «جنود عقل» که به اتمام نرسیده است.

۱۱. رساله ای پیرامون قاعده «من ملک شـیئا مـلک الاقرار به».

۱۲. رساله ای در قاعده لاضرر.

۱۳. رساله ای در طلب و اراده، جبر و تفویض.

۱۴. یک دوره اصول.

۱۵. رساله ای در اجـتهاد و تـقلید.

۱۶. رساله ای در قواعد چهارگانه قاعده اصاله الصحه، قـاعده فـراغ، قـاعده ید و قرعه.

۱۷. تحریر الوسیله.

۱۸. رساله ای در «ولایت فقیه».

۱۹. «مکاسب مـحرمه» در دو جـلد.

۲۰. کتاب «بیع و خیارات».

۲۱. «الفوائد» شامل افکار و اندیشه های حضرت آیت الله حائری (قدس السره).

۲۲. تـقریر درسـ مرحوم آیت الله بروجردی (قدس السـره) از ابـتدا تا اول بـحث «حـجیه ظـن».

۲۳. دیوان شعر، متأسفانه این دیوان مانند برخی دیگـر از آثـار علمی او مفقود است. امید است در سایه تلاش علاقمندان به دست آید.

آدرس ثابت: ۱۲۵۰۳۸۸https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

سیمای کارگزاران در مدیریت اسلامی

مدیریت بحران نظامی

بررسی مبانی فکری روشن فکری سکولار در ایران امروز

معرفت و بصیرت سیاسی اسمائی

چیستی و مؤلفه های مدیریت جهادی

شناسایی ویژگی های شخصیتی سیاست گذاران مبتنی بر مدیریت جهادی

مدیریت بحران

بررسی و تحلیل آموزه های عرفانی دعای عرفه امام حسین (ع)

کشف و شهود عرفانی

موانع معرفت حقیقی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)

مدیریت مقام معظم رهبری در بحران بعد از انتخابات سال ۸۸

الگوی مدیریت بحران در سیره امام خمینی (س)

عناوین مشابه

ابعاد شخصیت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام پیشوای فقید انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام و پیام امام راحل حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

وصیت نامه سیاسی الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت العظمی امام خمینی (س)

 

. انتهای پیام /*