پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۳۶/ دکتر علی مطهری فرزند شهید آیت الله مرتضی مطهری نماینده دوره های هشتم، نهم و دهم در مجلس شورای اسلامی استاد دانشگاه و مدیر انتشارات صدرا (ناشرتألیفات شهید مطهری)  است.

وی به ساحت های گوناگون آزادی در اندیشه حضرت امام خمینی و نیز شهید مطهری به عنوان شاگرد حضرت امام اشاره کرد.

بحث ما درباره آزادی بیان و اندیشه از منظر حضرت امام خمینی است. لطفا جایگاه آزادی و اساسا آزادی اندیشه و بیان را در منظر حضرت امام توصیف کنید.

به طور کلی افرادی که متفکر، فیلسوف و اهل تفکر و تعقل هستند همیشه طرفدار آزادی بیان هستند. زیرا آزادی بیان لازمه آزادی تفکر است. امام خمینی رحمت الله علیه هم متفکر و هم فیلسوف بودند و به طور طبیعی طرفدار آزادی بیان بودند. اما ارزیابی ای که ما می توانیم از موضع حضرت امام نسبت به آزادی بیان داشته باشیم از زمانی است که ایشان صاحب قدرت شدند و حکومت را به دست گرفتند. به نظر من مقطع زمانی که می تواند معیار ارزیابی میزان اعتقاد و تأکید امام خمینی بر آزادی بیان واقع شود از زمان پیروزی انقلاب تا قبل از شروع جنگ تحمیلی است. می دانید که در دوران جنگ شرایط خاصی بر کشور حاکم می شود و ممکن است بعضی از آزادی های قانونی محدود شود. ولی در فاصله بیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ تا آخر شهریور سال ۱۳۵۹ که جنگ تحمیلی شروع شد، این فاصله زمانی به نظر من می تواند یک معیار مناسبی برای تشخیص موضع امام خمینی درباره آزادی بیان باشد.

ما می بینیم در این فاصله زمانی، واقعا آزادی بیان حاکم بوده است. یعنی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا شروع جنگ تحمیلی همین طور بوده است. می بینیم گروه های کمونیست و چپ گرا و گروه های التقاطی مثل مجاهدین خلق در تبلیغ اندیشه های خود آزاد بودند و روزنامه و هفته نامه داشتند و علنا آنها را تبلیغ، توزیع و پخش می کردند و کسی مانع آنها نبوده است. رفتار این گروه ها سبب شد محدودیت هایی برای آنها ایجاد شود. تشکیل مجلس اول به گونه ای بود که همه گروه های فکری در این مجلس شرکت داشتند. کسانی که منتقد بودند و اعتراضاتی داشتند نیز وارد مجلس شدند و نظریات خود را بیان می کردند اگر چه در داخل مجلس گاهی با آنها رفتار خوبی انجام نمی شد. ورود آنها به مجلس و اینکه تریبونی برای بیان نظرات خودشان داشتند نقطه مثبتی بوده است. مجلس دوم تا حد زیادی این حالت را داشت، با اینکه در زمان جنگ بودیم. این نشان می دهد که تصمیم اولیه انقلاب اسلامی بر آزادی بیان بوده است. اما با شروع جنگ تحمیلی طبیعتا محدودیت هایی برای آزادی بیان ایجاد شد. افرادی بودند که مخالف ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بودند و اعتقاد داشتند جنگ باید در همین مقطع پایان یابد. آنها حرف های خود را زده و تبلیغ می کردند. شاید حرف های آنها به معنی تضعیف روحیه مردم تلقی می شد و بر این اساس برای آنها موانعی ایجاد شد. در یک زمانی هفده نشریه بسته شد. حضرت امام رحمت الله علیه فرمودند: قلم های مسموم باید شکسته شود. به دنبال این قضیه هفده نشریه تعطیل شدند. یا مثلا در قضیه مک فارلین در مجلس، هشت نفر از نمایندگان خواستار سؤال از وزیر امور خارجه شدند برای آنکه بیاید و در مجلس توضیح دهد. در آنجا امام خمینی مانع شدند و آن نمایندگان را نکوهش کردند. یا بعدها نهضت آزادی، اعلامیه ها و بیانیه هایی را صادر می کرد و نظر خودش را درباره ادامه جنگ و دیگر مسائل مطرح می کرد که با آنها برخورد تندی صورت گرفت. البته اکثر این برخوردها را می توان به خاطر وجود جنگ و شرایط خاص توجیه کرد. اگر چه ممکن است در برخی موارد تندروی هایی شده باشد. به نظر من درباره نهضت آزادی تندروی صورت گرفته است. نیاز به آن گونه سرکوب نبود. آنها افرادی نبودند که اقدامات مسلحانه کرده باشند، موضع آنها با موضع فداییان خلق و گروه های کمونیستی متفاوت بود و سابقه طولانی در مبارزه داشتند و به هر حال یک گروه اسلامی بودند. به نظر من برخورد تندی که با نهضت آزادی شد ضرورت نداشت.

از ابتدای نهضت اسلامی و در آستانه پیروزی، مواضع امام خمینی درباره آزادی بیان کاملا روشن است. ایشان در زمانی که در نوفل لوشاتو فرانسه بودند به صراحت اعلام کردند کمونیست ها هم در کشور ما در جمهوری اسلامی آزاد خواهند بود که حرف های خود را بزنند. نگاه اولیه همین بود و مخصوصا شهید مطهری روی قضیه آزادی بیان خیلی تأکید داشتند و در یکی از سخنرانی های خود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فرمودند: در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیر اسلامی هم آزاد هستند. یعنی ما می توانیم احزاب غیر اسلامی داشته باشیم. منتهی باید با تابلو خودشان فعالیت کنند. اگرحزبی کمونیست است تابلوی اسلام را بلند نکند. اگر می خواهند تظاهرات یا میتینگی برگزار کنند با همان عکس مارکس و لنین برنامه خود را برگزار کنند تا مردم به راحتی تشخیص دهند. یعنی نفاق نباید در کار باشد. آزادی بیان با فریب، نیرنگ و توطئه سازگار نیست. هر کس می خواهد با تابلوی اصلی خود فعالیت کند ولی دیگر اسمی از اسلام نیاورد؛ که مردم مرتکب اشتباه شوند و خدای ناکرده فریب بخورند. نگاه اولیه این بود. صحبت های امام خمینی خیلی روشن است. صحبت های شهید مطهری خیلی روشن است. اما عملکرد این گروه ها به شکلی شد که نمی شد به آن صورت ادامه پیدا کندو خودشان دست به اسلحه بردند و مبارزه مسلحانه را انتخاب کردند و طبیعی است که هر حکومتی آن ها را سرکوب می کند.

منظور امام از شکستن قلم های مسموم چه بوده است؟

قلم هایی که در پشت آن تفنگ و اسلحه و نه تفکر و اندیشه قرار دارد باید شکسته شود و همچنین قلمی که بخواهد در زمان جنگ روحیه رزمندگان و مردم را ضعیف کند و به نفع دشمن کار کند باید شکسته شود. البته ممکن است آنها تصمیم مسلحانه نداشته باشند ولی شرایط جنگ یک شرایط ویژه است و خیلی از قوانین به طور موقت تعطیل می شود.

شما معتقدید که حضرت امام به اقتضای زمان و ضرورت ها بعضی مواضع را گرفتند ولی همواره نسبت به آزادی بیان و اندیشه پایبند بودند. آیا پایبندی به آزادی بیان و اندیشه در دوران ده سال حضرت امام تحقق پیدا کرد؟

همان گونه که عرض کردم در یکی دو سال اول پیروزی انقلاب پیش از شروع جنگ، کاملا روشن است که فضا آزاد است و نظر امام بر آن بود که هر کسی حرف خودش را بزند و نظر خودش را بدهد. همه گروه ها و حتی گروه های غیر اسلامی آزاد بودند. ولی در شرایط جنگ طبیعتا شرایط خاصی ایجاد شد. اما به نظر من در بعضی مواضع تندروی شد. برخورد با نهضت آزادی برخورد بیش از حد تند بود و به آن شدت ضرورت نداشت. به هر حال اگر امام خمینی بعد از پایان جنگ همچنان چند سالی در قید حیات بودند آن موقع خیلی بهتر می شد موضع ایشان را درباره آزادی بیان دریافت کرد، یعنی برای تشخیص این موضوع فرصت خیلی کمی پیدا شد. چون بلافاصله ما وارد فضای جنگی شدیم. به هر حال موضع ایشان کاملا روشن بوده است.

به نظر شما چه محدویت هایی روا و لازم بود و چه محدودیت هایی لازم نبود که اجرا شود؟

در زمان جنگ اگر روزنامه ای بخواهد به نفع دشمن کار کند و روحیه سربازان را ضعیف کند طبیعی است که هیچ کشوری به آن روزنامه اجازه فعالیت ندهد، یا خبرنگارانی بخواهند شیطنت کرده و به نفع دشمن کار کنند بدون تردید مانع فعالیت آنها خواهند شد. اما فرض کنید در جایی گروهی می خواهد پیشنهادی بدهد که مثلا درباره جنگ اینگونه موضع بگیریم بهتر است. گروهی پیشنهاد بدهد فرصت صلح و فرصت پایان دادن به جنگ را از دست ندهید. نمی توان گفت اینها به نفع دشمن کار می کنند. اینها کجا باید حرف خودشان را بزنند. وقتی بیانیه ای صادر می کنند که تأثیری در جبهه ها و روحیه سربازان ندارد و مطلع نمی شوند، یک گروه سیاسی بیانیه ای صادر کرده است و ما آن را بهانه کنیم و همه آنها را سرکوب کنیم این تندروی است.

در برهه ای شاهد هستیم شاگردان حضرت امام مثل شهید مطهری و شهید بهشتی در سطحی برابر با گروه های کمونیستی و دیگر گروه ها مناظره می کردند. آیا آن را جلوه و نشانی از آزادی بیان در آثار حضرت امام که یکی از آثار ایشان شاگردانشان است تلقی کنیم؟ یا در جایی که امام در پای کتب بسیاری از اندیشمندان و بزرگان حاشیه نویسی می کنند.

می دانید شهید مطهری دو ماه بعد از پیروزی انقلاب شهید شدند و نقشی در تدوین قانون اساسی نداشتند. اگر ایشان حضور داشتند قطعا ما یک قانون اساسی قویتری داشتیم. اعتقاد امام خمینی به آزادی بیان را می توانیم در شاگردان درجه اول ایشان مثل آیت الله مطهری و آیت الله منتظری ببینیم که به شدت طرفدار آزادی بیان بودند. در ردیف های بعدی آیت الله بهشتی و دیگران نیز طرفدار آزادی بیان بودند و از افکار و حرف هایشان کاملا مشخص است. این را می توان گفت ناشی از ارتباطی است که با امام خمینی داشتند. نوع برخورد امام در کلاس درس با کسانی که اعتراض داشتند و سوال داشتند و امام خمینی طلاب را تشویق می کردند به اینکه سؤال مطرح کنند و انتقاد کنند و می خواستند ذهن طلاب، فعال شود. حاشیه زدن بر آثار بزرگان نشان دهنده آزادی بیان است. در مسائل علمی هیچ حد و حدودی نداریم و نمی توان گفت تا اینجا می توان حرف زد و از این جا به بعد نمی شود حرف زد. هر کسی می تواند نظر خودش را بگوید و همین موضوع باعث پیشرفت علوم اسلامی و پیشرفت فقه، اصول، کلام و تفسیر شده است. همواره تضارب آرا وجود داشته است. گاهی افراد نظر مشهور و نظر بزرگان را رد کرده و اظهارنظر کردند. این یک رویه ای است که در حوزه های علمیه حاکم است.

اگر در مقام مقایسه جمهوری اسلامی با بقیه حکومت های دنیا باشیم، آیا به لحاظ آزادی بیان و اندیشه عقب هستیم؟ یا خیر، رویکرد ما رو به جلو بوده است و نسبت به آرمان های حضرت امام عقب هستیم؟

خیر وضع موجود ما ایده آل نیست. ما از الگو و نمونه ای که اول انقلاب نشان داده می شد و باید به آن الگو می رسیدیم فاصله گرفته ایم. نمی توان گفت آزادی بیان به طور قابل قبول وجود دارد. خیلی از افراد می ترسند اظهار نظر کنند. برخی اساتید دانشگاه از ترس از دست دادن شغلشان صحبت نمی کنند. خیلی از نمایندگان ملاحظاتی دارند. من در دورانی که در مجلس حضور داشتم بسیاری از نمایندگان به نزد من آمده و می گفتند ما حرف های شما را قبول داریم اما جرأت نمی کنیم آنها را بگوییم. خیلی از افراد مشهور که امروز به تندرو مشهور هستند راجع به حوادث سال ۸۸ و مسائل دیگر به نزد من می آمدند و خصوصی می گفتند ما مواضع شما را قبول داریم اما جرأت گفتن آن را نداریم. این خیلی بد است که افراد جرأت بیان نداشته باشند. نماینده می ترسد که در دوره بعد نتواند وارد مجلس شود. استاد دانشگاه می ترسد که اخراج شود. روزنامه نگار می ترسد که بازداشت شود. مدیر مسئول روزنامه می ترسد که روزنامه اش را ببندند. امروزه این ترس ها وجود دارد. اما به نظر من این سخت گیری ها هیچ ضرورتی ندارد. هیچ اتفاقی نمی افتد اگر همه روزنامه ها، رسانه ها، شخصیت ها و مردم آزاد باشند که حرفشان را بزنند. هیچ اتفاقی نمی افتد. یک ترس بی جایی است که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی تلقین کرده اند و مقامات را ترسانده اند که اگر ما این کارها را نکنیم نظام از بین می رود. در حالی که این طور نیست یعنی اگر این کارها را نمی کردند الان نظام خیلی قویتر بود. به هر حال باید اصلاحاتی صورت بگیرد.

به نظر شما راه های برون رفت چیست؟

از مقامات و مسئولین باید شروع شود. مثلا در قوه قضاییه یک اصلاح اندکی شروع شده است. در نوع برخورد با منتقدان و زندانیان سیاسی و محاکمه متهمان سیاسی یک تغییر رویه ای احساس می شود که اگر ادامه پیدا کند خیلی مؤثرخواهد بود. مسئله دیگر آن است که ما باید به اصطلاح جلوی تملق و چاپلوسی را بگیریم. یعنی فضا به گونه ای نباشد که افراد احساس کنند با تملق و چاپلوسی است که می توانند جلو بروند و اگر حرفشان را بزنند به حاشیه رانده می شوند. این حالت، حالت بسیار بدی است. ما باید برداشت درستی از مسئله ولایت فقیه داشته باشیم. طوری نباشد که عده ای فکر کنند از ولی فقیه باید یک موجودی بسازند که دیگران بترسند. بترسند که اظهار نظر کنند یا حالت بت سازی پیدا کند که این خود زمینه ساز و مروج تملق و چاپلوسی خواهد بود. مردم آزادانه بتوانند حرفشان را بزنند و نترسند. رفتار مجلس خبرگان رهبری خیلی می تواند مؤثر باشد. اگر مجلس خبرگان رهبری به جای آنکه درباره مسائل معیشتی صحبت کند و تکلیف برای دولت معین کند و وارد کارهایی شود که در واقع مجلس شورای اسلامی باید انجام دهد، به وظیفه خودشان عمل کنندبسیار موثر خواهد بود. مثلا موضوع نظارت بر بقای عدالت در رهبر را بررسی کنند و به مردم گزارش بدهند و بگویند با رهبر درباره فلان موضوع صحبت کردیم و ایشان چنین و چنان پاسخ دادند. اینها نشان دهنده آزادی بیان است. نه اینکه چند ساعتی بنشینند و بعد از رهبری رهنمود بگیرند و بروند. اینها باعث می شود که یک حالتی پیش بیاید که گویی اصلا نمی شود درباره مقام رهبری اظهار نظر کرد. اگر واقعا دستورکاری ندارند جلسه تشکیل ندهند. به هر حال کلی بودجه مستهلک می شود. مقصودم آن است که نوع نگاه ما به حکومت، ولایت فقیه و حقوق مردم بسیار مهم است. به هر حال در درجه اول نوع رفتار رؤسای قوا و رهبری مؤثر است در اینکه مردم احساس آزادی بیان کنند. ممکن است حتی مسئولین خیلی دم از آزادی بیان بزنند ولی رفتارشان به گونه ای باشد که مردم جرأت نکنند که حرفشان را بزنند. مقام معظم رهبری چند بار فرمودند: «ممکن است افرادی باشند که نظری مخالف با من داشته باشند اینها باید آزاد باشند که حرفشان را بزنند». اما در عمل اینطور نیست و افرادی که کاسه های داغتر از آش هستند پیدا می شوند. می بینیم استادی یا دانشجویی که در یک دانشگاهی یا همایشی حرفی زده است احضار می شود و به کمیته انضباطی فرستاده و رد صلاحیت می شود. آنها باید مطابق فرمایش رهبری عمل کنند. نوع رفتار مسئولین بسیار مهم است. رئیس جمهور در جایی که احساس می کند آزادی بیان مخدوش شده است بر اساس قانون اساسی می تواند اخطار دهد. طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی رئیس جمهور، مسئول اجرای قانون اساسی است. اگر ببیند در قوه قضاییه یا حتی در قوه مقننه خلاف این اصل عمل می شود می تواند اخطار بدهد تا مردم در جریان قرار بگیرند. رییس قوه قضاییه در این موضوع خیلی نقش دارد. مجلس نیز خیلی نقش دارد که با این موارد مبارزه کنند و انتقاد کنند و اگر در جایی می بینند که خفقان حاکم شده است باید وارد شوند و حرف بزنند. وظیفه مجلس فقط این نیست که درباره معیشت مردم و تورم حرف بزند. باید به همه فصول قانون اساسی از جمله فصل سوم که راجع به حقوق ملت است توجه کند. ان شاء الله فضای آزادی بیان در کشور بهبود پیدا کند.

جایگاه آزادی بیان در قانون اساسی چگونه است؟

جایگاه آزادی بیان و اندیشه به صراحت در قانون اساسی ذکر شده است. در قانون اساسی آمده است که مطبوعات و احزاب آزاد هستند و ما حق بازداشت هیچ کس را جز با حکم قضایی نداریم. ظرف بیست و چهار ساعت افراد باید تفهیم اتهام شوند و بلافاصله باید کیفرخواست صادر و به دادگاه فرستاده شود، والا حق ندارند افراد را در بازداشت نگه دارند. اما در برخی موارد می بینیم سه یا چهار ماه است که افراد در انفرادی به سر می برند. الان اندکی توجه شده که بهبود پیدا کند.

 

. انتهای پیام /*