پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۶۳۹/ سید عباس رضوی

مقدمه
افراد و نـهـادها هر چند بزرگ و بـا ارزش بـاشـنـد، خطـرهای آنان بیشتر است. رسالتها نیز به میزان جایگاه ارجمند و گرانبهایی که دارند مـواظبت فزون تری را می طلبند و به نگهبانان و هشیـارتـری نیـاز دارند.
حـوزهای علمیه ازکانونهای پرارزش اسلام اند .جایگاه مردمی حوزه ها حاصل تلاشهای قرنها انسان های نخبه وگمنام است که به تدریج این میراث بزرگ فراهم آمده است. حوزه نماد اسلام و مکتب اهل بیت است. آفت زدگی و رنجور شـدن ایـن کـانـون مقدس ،اسلام و مسلمانان را با خطر رو به رو خواهد کرد.
بـه گواه تاریخ هر جا حوزه های علمیه به ناتوانی دچار گشته و نـیـروهای آن در انجام رسالت خویش کوتاهی کرده اند اسلام و مسلمانان با مشکل روبه رو شده است.
امـام خمینی مرزبان و مرابط اسلام بود و چونان نگهبانی تیزبین بربلندای حوزه به دیده وری ایستاده بود و بانگاهی نافذ به گذشته و آینده، خطرهایی که سـلامـت ایـن مـرکز را تهدید می کند، شناسایی و پـیـشاپیش اعلان می کرد وهشدار داد که آسیب دیدن بنیان حوزه نه تنها نـابودی روحانیت را در پی دارد که پیامد بازتاب آن اسلام و جامعه را نـیـز بـه بـحـران می کشاند . مردم روحانیت را نگهبان دین می شـمـرنـد. آنـچه مردم را به دنبال حوزه به حرکت درآورده میراث هـزار سـالـه عـلما بوده که هر کدام قطره ای بر آن افزوده و این ذخـیـره بـزرگ پدید آمده است.
امروز آبروی اسلام...بسته به اعمال روحانیین است، روحانیین که مربی انسانها هستند، به جای انبیا نشسته اند، مبعوث از طرف انبیا هستند. آبروی اسلام امروز، آبروی اسلام در ایران امروز، بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانیون... همه مسئولید. لکن روحانیون بیشتر مسئولند.
ایـن نـوشـتـار مـروری است برنگرانیهای امام درباره مسائل ارزشـی، آمـوزشـی اجـتـماعی و تشکیلاتی حوزه و روشهایی که برای جلوگیری از خطر به کار بسته است.
۱. کم رنگ شدن ارزشها
پافرانهادن عالمان از آنـچه برای یک زندگی میانه ضرورت دارد از دل نگرانیهای مهم امام خمینی به شمار می رود.
در نـگـاه ایشان درخت آگاهی آن گاه میوه می دهد که بـا کردار همدم بوده و جوینده دانش به صفات نیکو آراسته باشد و تـجـمـل گـرایی و شیفته دنیای دون به درخت آگاهی آفت می زند و ایـن چـراغ پـرتوافشان و راهیاب از پرتو افشانی و راهیابی باز می دارد و ویرانگریهایی را در پی دارد:
معنویت که هدف و جانمایه اصلی تاسیس حوزه، با شیفتگی به زخارف دنیا تباه می گردد. خود جویی به جای خـدا خواهی می نشیند و نیرو و توانی که بایستی در یاری دین خدا به کار رود در خدمت خودخواهیها به کار گرفته می شوند:
«اگر ما از زّی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته توجه به مادیات بکنیم... ممکن است... روحانیت شکست بخورد... من خوف این را دارم که... آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر این که خودمان مهذب نبودیم به جهنم [برویم!]...و این خجالت را انسان کجا ببرد؟
دانش درپرتو ساده زیستی و به دور مـانـدن از تـجمل گرایی بـه کـمـال می نشیند. آن که همه فکرش درپی رفاه بیشتر است طعم دانش را نـمـی چشد و پرنده فکرش در راه کشف دقایق علوم به پرواز در نمی آید.
امـام خمینی تـاکـیـد دارد: کـسانی که سرمنشا کارهای بزرگ شدند و در مـیـدان فـقـه و حکمت و خدمت پیشتاز بودند ساده زندگی می کـردنـد و در خـانه های کوچک و تهی از امکانات معمولی، کتابهای پـرارزش نـوشتند و شاگردان بنام تربیت کردند. زندگی صاحب جواهر و شیخ انصاری ساده و بی پیرایه بود و شیخ عبدالکریم حائری و شـیخ ابوالقاسم قمی و شیخ مهدی حکمی یزدی، میرزا محمد تقی برقعی و میرزا مـحـمـد ارباب که آن همه برکتها به دستشان جاری شد ساده زندگی می کردند.
امـام امت به دست اندرکاران حوزه هشدار داد بیش از ایـن که دراندیشه تشکیلات ظاهری باشند تـلاش ورزنـد ساختار درونی و معنوی حوزویان را دگرگون سازند. درگـذشته مراکز بزرگ علمی و با برکت با کم تـریـن امکانات رفاهی بیشترین بازده را داشتند و اکـنـون نـیـز زنده داشتن سیرت نیکوی آنان دور از دسترس نیست. امـام خمینی از همانند شدن حوزه با دیگر سازمانها و اداره های دولتی نگران بود و هشدار می داد: اگر به هـمـپـای آن طلاب در میدان علم و اخلاق رشد نکنند خطرآفرین است:
مساله دیگر مساله تشریفات حوزه های روحانیت است که دارد زیاد مـی شـود. وقـتـی تـشـریـفات زیاد شد محتوا کنار می رود... موجب می شود بـنـیـه فـقهی اسلام صدمه ببیند; یعنی با این بساطها نمی شد شیخ مـرتـضی (انصاری) و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است.
امام خمینی خروج از منش ورفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم دانسته و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیون برجسته، دربرابر جریان ترور، به ائمه جمعه و محافظان آنها توصیه می کند مبادا در موقع تردد امام جمعه خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه اندازند که این امور حیثیت حوزیان را ساقط می کند.
دنیا طلبی بر اندیشه شیفتگان دنیا رسوخ می کند و زبان و کردارش را به خدمت می گیرد و انسان دنیا طلب یـارای آن ندارد که از ستمدیدگان و محرومان دفاع کند. مترفان از این نقطه ضعف در او رخنه مـی کـنـنـد و از وی نردبانی برای رسیدن به مقاصد خود می سازند. امام خمینی با تکیه بر تجارب تاریخی خود یاد آور شده افراد عافیت طلب نمی توانند انقلابیون را درراه دشوار مبارزه همراهی کنند و دیریا زود تسلیم می شوند و مسئولان نظام نباید دراین راه پرخطربر آنها تکیه کنند و علمای اصیل همواره در جنگ فقر و غنا در اردوگاه پابرهنگان قرار داشته و دست و زبانشان درخدمت حقیقت بوده است.
پس از مشروطه، برخی از روحانیون براثر نداشتن قناعت یا بی تقوائی، عزت نفس خود را شکستند و به اهداف حوزه پشت پا زدند. شیخ ابراهیم زنجانی، شیخ مهدی نوری (فرزند شیخ فضل الله نوری) ، و علی نقی منزوی از نویسندگان کتاب ۲۳ ساله، در حوزه نجف درس خوانده بودند و در نهایت به اهداف مقدس حوزه پشت کردند. علی دشتی (۱۲۷۶-۱۳۶۰ش) که مدتی نزد حاج شیخ در کربلا درس خوانده بود. و شعارآزادی خواهی می داد، در نهایت به همکاری با رضا خان دین ستیز تن داد. علی رغم مقاومت عموم علما در برابر برنامه استعماری عفاف ستیزی رضا خان برخی مانند سید حسن تقی زاده با آن همه سابقه طلبگی و مبارزاتی در این برنامه الحادی با درباریان همراه شدند.
دنیا طلبی روحانیان بـه مـردم سرایت می کند و برشتاب ارزش گریزی جامعه می افزاید. رفـتـار و گـفـتـار عـالمان، بویژه مانند ائمه جمعه و جماعت، درنگاه مردم قرار دارند و در فـرهـنـگ عـمومی جامعه اثر می گذارد. ایـن افراد حتی اگر در استفاده از لذتهای مشروع زندگی زیـاده روی کـنـنـد. دیـگران از مرز گناه و خط قرمز نیز در می گـذرنـد. به تعبیر شیخ سعدی:
اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان وی درخت از بیخ
از این رو امام امت توصیه می کند:
اگر یک شخصی را دیدید که از وظیفه اهل علم، از وظیفه انسانی ـ اسلامی تخطی می کند، او را نهی کنید. اگر [اصلاح] نمی شوند، کنار بگذارید. باید همه به وظیفه اسلامی عمل کنیم ... بهانه ندهیم دست دشمنان که ما را آلوده کنند و بگویند که اهل علم، یا دیکتاتور هستند یا انحرافات دارند یا برای خودشان می خواهند.
در طول روزگـاران آنـچـه مردم را در کنار حوزه نگه داشته و به مبارزه و مـقـاومت واداشته، شکیبایی علما در برابر سـختیهای زندگی بوده است. مردم وقتی ببینند رهبران روحانی یـا نزدیکان آنان از زندگی پرتجمل رویگردان نـیـسـتند در رفتارشان بازنگری می کنند و از ایثار و فـداکاری سرباز می زنند و اسلام و انقلاب اسلامی بی پشتوانه می ماند.
امـام خمینی زّی طـلـبـگـی عـالـمان دین و هـمـراهـی با توده های فروتر را مهم ترین رمز تـوفـیق و حمایت مردم از عالمان دین بر شمرده است:
از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله‏ای است که به همه روحانیت و دست‏اندرکاران کشور مربوط می‏شود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده‏اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده‏اند، عمارت درست کرده‏اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان. .. همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و ائمه (ع)ما زندگی‏شان ساده و عادی بود بلکه پایین‏تر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، ...اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام است. و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و جمهوری اسلامی را نگه داشته‏اند ...و حفظ آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد. ..این طور نباشد که امام جمعه‏ای وقتی در خیابان می‏آید، خیابان را خلوت کنند .. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. ... همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند!
ساده زیستی، صلابت و قاطیت امام و دیگر رهبران انقلاب از موجبات حمایت مردم از نظام اسلامی بود. امام خمینی هم در نجف و هم در تهران درخانه ای کوچک زندگی می کرد . سادگی و کوچکی خانه امام در جماران که اکنون نیز وجوددارد دوست و دشمن را شگفت زده ساخته ومی سازد.با آن که مردم همواره در حسینیه جماران با امام دیدار داشتند دشمنان شایع می کردند خمینی درکاخ زندگی می کند وزندگی اشرافی دارد .
ولی زبان و قلم انسان های منصف جهان همه یاوه های دشمنان را برباد داد. خبرنگار «لوموند» درباره خانه امام خمینی در عراق نوشته است:
در پیچ یکی از کوچه های تنگ نجف ـ که خانه هایشان برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است ـ مسکن محقر آیت الله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیر ترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور دارند... اکنون ما در حضور آیت الله، در اتاقی ۲×۳ متر، و در خانه ای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است.
زندگانی امام خمینی پس از انقلاب نیز به همان سادگی دوران تبعید بود و این خود مردم را شیفته امام کرده بود. شهید محمد بروجردی پس از آزادی کامیاران از محاصره دموکراتها عده ای از پیشمرگان مسلمان کرد را به دیدار امام خمینی برد آنان به همراه بنیانگذار جمهوری اسلامی با نان وپنیر و خرما پذیرائی شدند. پیشمرگان دربازگشت همواره از سادگی و صفای امام خمینی و همانندی حالات ایشان با اصحاب رسول خدا به خوبی و خوشی یاد می کردند. چنین بود که پس از درگذشت امام خمینی مردم کردستان بسیار متاثر شده و به صورت گروهی برای تشییع جنازه ایشان به تهران آمدند.
وزیر آموزش وپرورش نیکاراگوئه با دیدن خانه امام درجماران تحت تاثیرقرار گرفت و ابراز داشت از امروز رهبر وی امام خمینی است نه پاپ.
همچنین مهم ترین عاملی که مردم را دردوران دفاع مقدس به فداکاری وا می داشت، سادگی و یکرنگی فرماندهان بود. بسیجیان و سربازان وقتی تفاوتی میان خود و فرماندهان نمی دیدند و می دیدند که فرماندهان از همان غذایی تناول می کنند که سربازان از آن استفاده می کنند، این خود آنها را به فداکاری برای اسلام و مملکت وامی داشت.
۲. تخطی از مرزهای شریعت
حوزه امروز با نظام اسلامی پیوند خورده است و بخشی از نیازهای نظام و قوه قضائیه و نهادهای انقلابی به وسیله حوزه تامین می شود. از این رو رفتار درست رهبران نظام به آبروی حوزه مدد می رساند.امام خمینی به قوه قضائیه که پاسدار و مجری احکام الهی در نظام است توصیه کرده است که فضلای حوزه بدون تساهل براجرای احکام و حدود شریعت در جامعه نظارت کنند. نیروی انتظامی و قوه قضائیه باید مراقبت باشند که خشونت معاندان موجب نشود که به بیگناهان تعرض شود و مبادا به واسطه گناه یک نفر آبرو و حقوق دیگران دیگران درخطر قرار گیرد و مردم به جرم ناکرده مجازات شوند. امام خمینی مثل می آورد که زنا از گناهان کبیره است ولی اثبات آن دشوار است و قضات باید ملاحظه آن را داشته باشند.
«فرض بفرمایید؛ «زنا» که چهار نفر عادل شهادت بدهند که من دیدم «کالمیل فی المکحلة» و چطور ممکن است که یک همچو[ن] امری ثابت بشود و اگر به اقرار رسید، باید چهار دفعه اقرار بکند، آن هم قاضی موعظه اش بکند که تو اگر اقرار بکنی، حد جاری می شود؛ شاید اشتباه می کنی [گویی] به جوری [است] که شارع می خواهد... [چنین] مسائلی... [اجرا] نشود... [اجرای حدود برخلاف نظر شارع مقدس] برخلاف رضایت خداست و...موجب این می شود که آبروی نهضت از بین برود.
از مهم ترین عوامل موفقیت جمهوری اسلامی در تعامل با مردم، سازندگی و محرومیت زدائی نیروهای انقلاب در نقاط محروم و برخورد علی گونه با اشرار و تجزیه طلبان و مخالفان نا آگاه بود. نیروهای جهاد سازندگی به همراه کمیته امداد در حمایت ارتش و سپاه پاسداران درروستاهای کردستان وبلوچستان به برق رسانی و ترمیم شبکه آب و کشاورزی و جاده سازی مشغول بودند ، چنان که عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات می گفت: ضربه ای که جهاد سازندگی به ما وارد کرد از خسارتهای ارتش و سپاه به ما موثرتراست. در حالی که در آن سالهای خونین بیش بیست هزار نفراز بسیجیان و سربازان و افراد جهادسازندگی و پاسداران و سربازان و پیشمرگان کرد و روحانیون کرد، درکردستان وآذربایجان غربی مظلومانه به دست اشرار ترور شدند، وفاداران به انقلاب که درکنار هرگروه ،افرادی از مبلغان حوزه نیز حضور داشتند مرزهای دینی و حدود الهی را پاس داشته و به غیرنظامیان تعرض نکرده و مال وجان و نوامیس مردم از تعرض مصون بود .
دموکراتها و افراد سازمان مائوئیستی کومله تصور می کردند که نیروهای انقلاب دردفاع از خود مردم عادی را هدف قرار خواهند داد وآنان خواهند توانست از نارضایتی مردم سوء استفاده کنند ولی مدافعان انقلاب مظلومانه به دست گروهکهای معاند شهید می شدند، ولی صبوری پیشه کرده و به روی مردم بی گناه آتش نمی گشودند. این نجابت و مظلومیت موجب شد که مردم دوست و دشمن خود را بشناسند و مردم و ائمه جمعه و جماعت کردستا ن و سران عشائر از انقلاب حمایت کنند و راه خود را از احزاب معاند جدا سازند واشرار را از شهرها وروستاها بیرون کنند. پیشمرگان مسلمان کرد که از میان مردم کرد برخاسته بودند دوش با دوش ارتش و سپاه جنگیدند و صدها نفر در راه مرزبانی از کشور شهید دادند.
۳. اخـتـلاف:
از دیـگـر نـگرانیهای امام خمینی نـاسـازگـاری روحانیون با یکدیگر است. نقد و نظر و تـضـارب آراء رمز شکوفایی دانش دین است. در سایه بحثهای طلبگی و دوستانه حقیقت رخ نموده و مشکلات و بدگمانیها رخت بر می بندد.
ایشان از ایـن نـگران بود که گوناگونی سلیقه ها از مرز حق طلبی بـگـذرد و جدایی نظرها به کینه و کدورت بدل شود. دوستان دیروز، دشـمنان امروز و فردا گردند و به جای همکاری در پیشبرد هدفها و آرمانها، نیروها برای از میدان به در کردن رقیب به کار افتند.
اخـتلاف روحانیان درون مدرسه و مدرس و محافل علمی نمی ماند و گام بـه بـیـرون مـی نـهـد. بـگـو مگوهای سیاسی و گروه گـرایـیـهـا بـه دیگر گروههای جامعه سریان می یابد و جامعه به دسـتـه هـای گـونـاگون تقسیم می شود و بسان گذشته، کوچه و بازار جـولانـگـاه جـنگهای حیدری و نعمتی می گردد وشعله های سرکش این اخـتـلافـها و درگیریها خرمن اسلام و انقلاب را در خود می گیرند :
مـطـلـب دیـگـر کـه باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته مـبـادا ایـن انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند این است که بـیـن آقایان بلاد اختلاف باشد... اگر در صنف کامیونداران... اگر اخـتـلافی... وارد شود به صنف دیگر سرایت نمی کند... اما اگر در سـنـخ مـا... اخـتـلاف پیدا شود این اختلاف به بازار هم کشیده می شود...
امـام خمینی که هیچ گاه در طول دوران مبارزه از دشمنان خارجی نهراسیده، بارها بیمناکی خود را از اخـتـلاف های درونی اعلام کرد. ایشان افق های دوررا می دید و منادیان وحدت و اتحاد اگربناشد به جای تفاهم، همدیگر را بـکـوبند و سبب شوند عزت و حرمتها شکسته شود و دشمنان میدان دار خواهند شد و ملت و امت اسلامی را نابود خواهد کرد.
روح خدا به تجربه دریافته بود در روزگـارانی که علماء با هم همداستان بودند و دستان و بازوانشان بـا یـکدیگر گره خورده بود، دشمن نتوانسته بود در اردوگاه اسلام نـفـوذ بـکـنـد ولی آن جا که همدلی و وفاق دینی جای خود را به بـی مـهری داده بود در باروی مسلمانان رخنه ایجاد شد و امت اسلامی با نـیـروی خودی به هزیمت رفت.
در وقت رسیدن میرزای شیرازی (۱۳۱۲) به رهبری حوزه همه شاگردان شیخ انصاری (۱۳۸۱) از وی حمایت کردند، صمیمیتی فوق العاده در میان علما پدید آمد. مراجع نجف بویژه افراد هم تراز وی بر مرجعیت شیرازی تکیه کردند و برای همکاری با وی اعلان آمادگی کردند. میرزا حبیب اللـه رشتی که از فرط احتیاط و دیانت رساله عملیه خود را به اصرار دیگر علما نوشت ، با وجود میرزای بزرگ از گرفتن سهم امام نیز خودداری کرد. پس¬از وفات شیخ انصاری یکی از مقلدان شیخ انصاری از او سؤال کرد، ما از شیخ انصاری تقلید می‌کردیم. اکنون از چه کس تقلید کنیم ؟ پاسخ داد: از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. پرسید : آن مرجع کدام است؟ گفت: امروز پرچم بردوش عالم جلیل سید محمد حسن است و همه پیرامون اویندکه پرچم ساقط نشود.
ملازین العابدین مازندرانی که در هند مقلدان بسیاری داشت مردم را به شیرازی ارجاع می داد و می گفت: امروز پرچم اسلام دردستان اوست و همه باید زیربیرق وی گرد آییم. فاضل اردکانی وظیفه خود ‌شمرد از مرجعیت متمرکز حمایت کند. میرزا؛ گاه استفتائات مردم را برای پاسخ به اردکانی ارجاع می‌داد ولی اردکانی از پذیرش آن امتناع می‌کرد و می‌گفت: مرجعیت میرزا برای ما بس است و خدشه کردن در آن شایسته نیست. استاد محمد علی اردوبادی تصریح کرده است: چند نفراز افراد ثقه به من گفتند: اردکانی مردم را در امرتقلید به میرزا ارجاع می داد.
این هماهنگی ویکپارچگی علما در حمایت مجدد شیرازی موجب شد که همه قدرتها دریک جا متمرکز شود واسلام و حوزه و روحانیت در دیده ها عزیز شود و میرزای بزرگ در مبارزه بـا استعمار انگلیس پشتیبانی همه حوزه ها را در کنار خود داشته و علمای ایـران و عـراق از فتوای تحریم تنباکو جانبداری کردند و فتوای او را حـکـم خـدا شـمردند. درنتیجه بزرگترین ابرقدرت آن روز دربرابر اسلام به زانو درآمد. ولـی در جنبش مشروطه، علما از یکدیگر جدا شدند و روحانیان به دودسته تقسیم شدند و بحث مشروطه ومشروعه، حووزیان را از هم جدا ساخت. اختلاف درونی از عواملی بود که قدرت و یـکپارچکی حوزه را از میان برد و نیروهای کارآمد به جای مبارزه بـا بیگانگان و همدلی برای پیشبرد نهضت در برابر یکدیگر به صف آرایـی ایـستادند. نقطه های ضعف همدیگررا به دشمن نشان دادند ، بازار تکفیر و تفسیق رونق گرفت و مدارس و محافل مذهبی و بیوت شماری از مراجع نیز دودسته شدند و در جانبداری یا مخالفت مشروطه در برابر یکدیگر به مخالفت برخاستند:
تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بـخوانید می بینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دسـتهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نـه ایـران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته دشمن مشروطه. علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یـک دسته دشمن مشروطه... به آن جا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده [ دیگر] کوبیده شدند .
۴. نشان دادن زمـینه های اختلاف
امام خمینی نه تنها از اختلاف، احساس نگرانی می کرد که با ریشه یابی و روانکاوی انسانها و بررسی شرایط تاریخی و اجـتـماعی ریشه های اختلاف، زمینه های شکل گیری و بروز آن را به مردم نشان می داد .
آن معلم اخلاق، هوای نفس را از انگیزه های اصلی پیدایش نـاسـازواریـهـا می شمرد، که آدمی به جای پیروی از دستور خـداونـد برای به کرسی نشاندن خواسته های دل، به نزاع برخیزد.
ایشان عمل به تکلیف را رمز همدلی و هـمـراهـی پیامبران مـی شمرد.همدلی آن مظاهر صفا چنان بود که اگر همه در یک جا گرد می آمدند تفاوتی در میانشان پدید نمی آمد.
ترفندهای دشمن نیز از دیگر عوامل اختلاف است. دشمن با شـناسایی نقطه های تاریک در ماجراها قدم می نهد و با پـخـش شـایـعـه و نشان دادن اخـتـلاف های کوچک، اصلی کردن مسائل فرعی و دور کردن دیـدگـاهـهـا از یـکدیگر افراد و جریانها را دورا دور نسبت به یـکـدیـگر، بدبین می سازد و زمینه تفاهم و همکاری را از میان می برد.
امام خمینی از آغاز نهضت، نقطه های رخنه دشمن را به انقلابیون نشان می داد و از عـلـماء می خواست: با روشن بینی بیش تر در خاموش کردن غائله ها بـکوشند. ماجرای اختلاف بر سر کتاب شهید جاوید، ماجرای ترور آیت الـله سید ابو الحسن شمس آبادی در سال ۱۳۵۵ش، در اصفهان ، اختلاف بر سر سخنرانیها و کتابهای دکتر علی شریعتی و... از مـسائلی بود که امام خمینی دست دشمنان اسلام و حوزه را در پشت ماجرا به روشنی می دید.
سـاواک برای مشغول کردن نیروهای جوان حوزوی و بازداشتن آنان از همکاری بـرای مـبـارزه بـا شـاه و آمریکا بدان دامن می زد و بهترین روزهـای تبلیغی مانند: ماه محرم، صفر و رمضان که زمینه مساعدی بـرای بـیـدار کـردن مردم و هدایت آنان بود صرف بگومگو درباره مسائل فرعی می شد:
دسـتـهایی دارد توطئه می کند که این قشرهایی که با هم انسجام پیدا کـرده بـودنـد حـلـش کنند.... از سابق این طور بود که قبل از ماه رمـضـان و قـبـل از ماه محرم -که وقت یک نتایج اسلامی بود-... یک وقـت مـی بـیـنـید ...شهید جاوید را پیش می آوردند. ما هم غـفـلت کردیم از مسائل روز و از مسائل سیاسی، همه به جان هم می افـتـادیـم... بـعـد کـه تـمـام شـد... آقـای شمس آبادی را پیش کـشـیـدنـد... بـعـد ایـن هـم یک خرده ای کم شد شریعتی را پیش کـشـیـدند. هی دامن بزن؛ از این طرف تکفیر، از آن طرف تمجید... هر دو کلاه سرتان رفته و آنها نتیجه بردند....
یـگـانـگی و وفاق روحانیت و دیگر گروهها، انقلاب را پیروز کرد و تـوطـئـه هـای بیگانگان نافرجام ماند. با این حال تـفـاوتهای فکری و اختلاف سلیقه روحانیون از یک سو و نـاپـارسـاییها از دیگر سو روزنه هایی بودند که بدخواهان از آن وارد مـیـدان شـدنـد و کـوشـش کردند میان حوزه و دانشگاه فتنه ایجاد کنند.
عـوامـل بیگانه برای برهم زدن وحدت مراجع نقشه ها کشیدند و تلاش کردند با استفاده از جامعه شناسان، قومیتها را تحریک کرده و رگه های ملی گرائی را که تحت الشعاع اسلام وانقلاب قرار گرفته است، درکشور فعال کنند. خناسان با نزدیک شدن به نـزدیـکان و پیرامون شماری از مراجع مشهور و به موضع واداشتن آنان در برابر امام خمینی و نهضت اسلامی در قم جریانهای تلخی آفریدند.
در دیـگـر شهرستانها نیز خط ایجاد اختلاف میان علمای شهرستانها توسط دشمن دنبال می شد. امـام خمینی خـط توطئه را نشان داد و اهانت و بی اعتنایی به عـلمای حوزه را از شگردهای دشمن برای مقابله با اسلام شمرد:
« ... یـک جـریـانی در کار است که می خواهند با این جریان ایجاد اخـتـلاف بـیـن مـلت بکنند....به من کرارا اطـلاع دادنـد که بعضی از جوانها و بعضی از بی خبرها یا اشخاصی کـه با طرح وارد شدند و آنها را اغفال کرده اند به بعضی مراجع بـزرگ اسـلام اهـانـت می کنند. یک جریانی در کار است که نسبت به عـلـمـای بـلاد، نـسـبت به اهل علم، نسبت به علمای جماعات، اهانت بکنند.
درآغاز انقلاب احزاب معاند به دعوی حمایت از برخی از مراجع، برخی از بیوت جوانان را به مقابله با امام خمینی وانقلاب وامی داشتند. ایشان با درایت وارد شد و در سخنرانی ها تاکید کرد جمهوری اسلامی با یک چشم به همه اقوام ایرانی نگاه کرده و علما و روحانیون مذاهب محترم اند و اقلیتهای دینی نیز در انجام عبادات و مراسم خود آزادند . ایشان با فرستادن هیاتی به خوزستان آیه الله شیخ عیسی شبیر خاقانی را که سازمان تجزیه طلب خلق عرب از سادگی ایشان بهره برداری می کرد، محترمانه از خرمشهربه قم آورد و بدین وسیله به غائله خوزستان پایان داد.
متولیان حزب خلق مسلمان درآذربایجان نیز به دعوی حمایت از خلق ترک و آیة الله شریعتمداری شهرهای آذربایجان را ناامن کردند.رهبران این حزب سیاسی در سال ۱۳۵۸ عده ای از افراد نا آگاه و ساده دل را به قم آوردند و طرفداران انقلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به تخریب اماکن دولتی و عمومی دست زدند، خمینی برای خشکاندن فتنه به مردم انقلابی و طلاب قم توصیه کرد که اینها نا آگاهند با آنان مقابله به مثل نکرده و افزود:اگر عکس مرا نیز پاره کردند واکنش نـشـان ندهید. و بدین وسیله توطئه دشمن خنثی شد.
در اوج جنگ تحمیلی و لزوم هماهنگی همه جناح های حوزوی علیه دشمن بعثی، شـمـاری از طـلاب جوان و کم تجربه به بهانه انقلابی نبودن برخی مدرسان حوزه بـدانـان اهـانت می کردند .این رفتارهای تندروانه افزون برشکستن حرمت افراد ، به اختلافهای درون حوزوی دامن می زد و آینده نـهـضـت را از درون تـهدید می کرد. امام خمینی از این جریان انحرافی احـسـاس خطر کرد و به مناسبت ۲۲ بهمن ۱۳۶۲به حوزویان و مردم هشدار داد: رواج شایعه ها و سخنان نـاروا درباره افراد و نهادها از سوی منافقین و سلطنت طلبان به هدف بر هم زدن اتحاد حوزه و بدبین کردن مردم به همدیگر صورت می گیرد.
اخـتـلاف جـنـاحهای اصلی روحانیت در صحنه که آن روز به روحانیت سـنـتی و پویا شهره بودند و بر سر برخی مسائل قضایی و اقتصادی از جـمـله حدود اختیار دولت در امور اقتصادی و قانون تعزیرات و مالیات دیدگاههای یکدیگر را نـقـد می کردند، مایه نگرانی امام بود، چرا که این کشمکش ها جـامعه را به دنبال خود می کشید، افکار رزمندگان را پراکنده می سـاخـت و جـبـهـه های نبرد را تحت تاثیر قرار می داد . امام خمینی هـشدار داد: اختلاف شکننده است و راه را بر رخنه بد خواهان هـموار می کند. به نظر معظم له در آن روزهای حساس که دشمن وافراد برانداز و معاند نظام از هر سـوی یـورش مـی آورند، رواج بگو مگوهای سـران نـظـام در حـوزه و مـجـلس و کشاندن بحثهای مدرسه به درون جـامـعـه، نه کار نیروهای خودی که این دست اهـریـمـن بـود کـه بـا این کار نظام اسلامی را هدف گرفته بود و انـتـظـار داشت نیروها به دست خود، خود را قلع و قمع کنند. آن گاه دشمن پـیـروز مـنـدانـه وارد شـود و عـنـوان مصلح و آرام کننده فضای ناآرام، کاخ آرزوهای خود را بنا کند.
امـام امت از این که مباد نظام که با خـون شـهیدان قوام گرفته و شاخه های آن در هر سو گسترش یافته و کـعـبـه امیدی شده برای محرومان و مستضعفان ضربه بخورد، نگران بود ومی گفت:
راسـتـی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحـانـیـت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تـضمین می کند؟ جناحی که پیروز شود یقین جناح روحانیت نیست و اگـر آن جـنـاح الزاما به روحانیت رو آورد، راستی به سـراغ کـدام قـشـر و تـفکر از روحانیت می رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلی کوبنده است. وقتی نیروهای مـومـن بـه انقلاب به اسم فقه سنتی و فقه پویا به مرز جبهه بندی برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان نخواهد بود.
نـگـاهـی به غائله های پدید آمده اخیر بر سر آزادی و پوشش و حجاب ،پیش بینی های امام خمینی را آشـکـار مـی سازد. به راستی چه چیزی دشمنان داخلی و خارجی اسلام را امـیـدوار کـرد چنین جسارتی علیه نظام و اسلام بکنند و به انگیزه دفاع از آزادی و زن مقدسات و عفاف و حجاب را زیر سئوال ببرند و بانوان را تشویق به کشف حجاب کنند و به مساجد و امامزاده ها جسارت کنند .آیا این امید جز از خالی بودن صحنه به خاطر رویـارویـی نیروهای اصیل انقلاب بود؟ آیا فتنه جز از اختلافها و حرکتهای غیرمنطقی از چیز دیگری مایه می گرفت و آیا این حرکت شیطانی جز در بـسـتـر غفلت حافظان انقلاب از محکمات انقلاب و مشغول شدن نیروها بـه هـدفـهـای فرعی رویید؟ آمریکا در این حرکت شتابزده که توسط عـوامل داخلی و همکاری برخی همسایگان ایران انجام گرفت این را پنهان نـکـرد که در نظر دارد نظام را بر اندازد و رژیمی دست نشانده و هـوادار روی کار آورد .
روشـن است که در حمام خونی که توسط منافقین به رهبری گروه رجوی و بازماندگان گروه سرهنگ رکنی و مـهـدیون و مهدی سمسار از رهبران کودتای نقاب و نوژه ایجاد می شد، نه جایی برای چپ مـی مـانـد و نـه راسـت و هـمه کسانی که در راه پیروزی انقلاب و نـگـهـبـانی از آن تا کنون فداکاری کرده اند به جرم مخالفت با دموکراسی از میان خواهند رفت.
۵. آسیب دیدن جایگاه علمی حوزه
امام خمینی دربـاره شـیوه آموزش و مواد آموزشی حوزه بـارهـا ابـراز نگرانی کرده و دست اندرکاران حوزه را به آسـیـبـهـایـی که در کمین جایگاه علمی حوزه است توجه داده است از جمله:
درس و بحث، جانمایه مدارس دینی و روح آن است. بـدون بـحـث و کاوش و پژوهش، حوزه قالبی است بدون روح و کاربرد لازم را در بر نخواهد داشت.
امـام خمینی کـه ایـن راه را پیموده بود اصـرار داشـت: طـلاب؛ دقیق و ژرف درس بخوانند و دشواریها و گـرفـتاریهای زندگی آنان را از راه شکوفایی علمی و دانش اندوزی باز ندارد.
در نـگـاه امـام خمینی طلبه باید خود را وقف شناخت اسلام و قرآن کند و ایـن بـدون تـلاش و سخت کوشی به کف نمی آید. کسی توفیق دارد که خدمتکاری مفید برای جامعه اسلامی باش که آگاهیهای ضروری را کسب کرده باشد.
پـیـش از پـیـروزی نـهضت، گروهی در میان مدارس و طلاب جوان چنین زمـزمـه می کردند: درس خواندن و این همه در راه ادبیات و فقه و اصـول و رجال به سر دویدن چه سود دارد؟ مبارزه مهم ترین نیاز مـردم است و بس . این سخنان، طلاب جوان و علاقمند بـه نهضت را در درس و بحث سست می کرد و موجب می شد حوزه از وجود افراد با بـنـیـه و نخبه تهی گردد و این خطری بزرگ برای اسلام و آینده نهضت بود.
امـام خمینی از یک سو با تیزنگری و حـرکتی پیامبرانه، مبارزه و تلاش در راه برپایی نظام اسلامی را بی بدیل و آسمانی جلوه داد و از دیگر جایگاه با عظمت ملاشدن و درس خواندن را نمایاند و نـاکـارآمـدی روحـانی کم دانش برای فردای جامعه اسلامی را گوشزد کـرد. وی نشان داد تنها در پرتو آگاهیهای عمیق حوزوی و دیـنـی مـی تـوان نـهضت را استوار پیش برد و از انحراف به چپ و راست نگه داشت .ایشان در بهمن ۱۳۵۶ در بیانیه ای خطاب به حوزه ها و طلاب نوشت:
ایـن زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیرا بین بعضی شایع شده کـه درس خـواندن چه فایده ای دارد، انحرافی و مطمئنا یا از روی جـهـالـت و بـی خـبـری اسـت و یا سوء نیت؛ و از القائات طاغوتی شـیـطانی است که می خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارنـد کـه احـکـام اسـلامی به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند.
نیاز گسترده کشور به حضور روحانیون در کـارهای قضائی و تبلیغی و بعضا اجرایی پـس از پـیـروزی نـهـضت سبب شد افراد بسیاری از اسـتـادان و فـضـلای حـوزه وارد جامعه شوند. چه بسا به ضرورت بـرخی از افراد که هنوز نیازمند تحصیل بودند در کارها به خدمت مـشغول شدند. این سیر افزون بر این که به حوزه آسیب می رساند جـامـعـه را نیز با نابسامانیهایی رو به رو می کرد. امام خمینی نگران آیـنـده حـوزه شـد و در دیـدار بـا حوزویان از ضرورت تداوم آموزش و
تـوانـاسـازی حوزه به عنوان عقبه نظام و دور نشدن از روش آموزشی حـوزوی سخن گفت و از تساهل افراد در درس خواندن و ناتوانی آنان درهمراهی با نیازهای زمان ابراز نگرانی کرد و فرمود:
جـدیت بکنید و محصل زیاد بکنید. ملا زیاد بکنید... اسلام با این طبقه به این جا رسیده ست و باید شما با جدیت فقیه درست کنید... مـردم معمم نمی خواهندف مردم عالم می خواهند. این[ عمامه] منتها عـلامت علم است. اگر یک وقت خدای نخواسته حوزه های علمیه ما سست شـدنـد در تـحـصـیل، سست شدند در این که فقاهت را تقویت بکنند، بدانند که این یک خیانت بزرگی به اسلام است.
امام خمینی برای تقویت بنیه علمی حوزه در اواخر سال ۱۳۵۶ از مرتضی مطهری خواست برای تقویت علمی و معنوی حوزه علمیه قم ارتباط خود با حوزه را بیشتر کند.
شهید مطهری هفته ای دو روز را به تبین معارف اسلامی برای طلاب قم اختصاص داد.
در نگاه امام خمینی دین پژوهی تنها دانـستن فقه و اصول رایج نیست بلکه دانشهایی چون: عقاید، کلام و تفسیر، بلکه تاریخ و مردم شناسی را نیز در بر می گیرد.
در دو سـده اخیر که حوزه از جایگاه آموزشی عمومی کنار زده شد برخی از دانشها که پیش از آن در دایره آموزش قرار داشتند، رها گـردیـد و کـار بـه جـایی رسید که دانش کلام ، حقوق و ریاضیات، حکمت و سـیاست که قدمای حوزه آن را تدریس می کردند درحوزه ها مهجور شدند:
مـا محصور شده بودیم در یک کتابها و یک عقاید خاصی. کتابها از جـهـت تـعـلیم و تعلم از طهارت و تجارت و صلاه غالبا تجاوز نمی کرد. علوم قضایی و حدود و دیات از علوم غریبه بود.
امـام خمینی کـم بـهـا دادن به عقاید وکلام و تاریخ و دانش ادیـان و حقوق و قضا و اقتصاد را پدیده ای تحمیلی شمرد و بر این نظر بود: درسهای موجود بـرای برآوردن نیازهای جهان اسلام بسنده نیست.
در نـگـاه امـام امت هماهنگ بودن آموزه های حوزه با نیازهای جـامـعه، ضرورت است و در حوزه های علمی می باید همه دانشهای اسلامی تـدریـس شود و کتابهایی که به بوته فراموشی سپرده شده دوباره پـس از بررسی و برطرف کردن کاستیهای آنها درگردونه آموزش قرار گـیـرد.
در بـیـن دانشهای حوزوی، تفسیر قـرآن از هـمـه مـهجورتر بود. این خود بر بنیه علمی حوزه ها ضـربـه زده اسـت .از این روی امام خمینی حوزه ها را توجه به دانش قرآن می دهد:
... و شـمـا ای فـرزنـدان برومند اسلام... تدریس قرآن را در هر رشـتـه ای از آن، مـحـطـ نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خـدای نـاخـواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کرده ها پشیمان و تاسف بر ایام جوانی بخورید.
خوشبختانه باهشدارهای امام خمینی کانون های قرآن شناسی و تفسیر درحوزه رونق گرفت و بخشی از پژوهش های حوزه به قران وتفسیر اختصاص یافت و دائره المعارف قرآن و تفسیرهایی مانند تفسیرراهنما، تفسیر تسنیم، تفسیر نور ، دائره المعارف قرآن نمونه ای از آن است.
بها ندادن به میراث فقهی فقهای سـلـف، از دیگر تـشـویش های امام خمینی بود. در بینش آن فقیه بزرگ، کارایی حوزه بستگی بـه پیمودن سیره فقاهتی علمای سلف دارد و آنچه اسلام را در فراز و نـشـیب روزگاران از آفتها به دور نگه داشته و احکام آن را به درستی به مردم رسانده این شیوه بوده است:
حـوزه هـا باید حوزه فقاهت باشد. این حوزه های فقاهت بوده است که هزار و چند سال این اسلام را نگه داشته است. اگر حوزه در حفظ فقه و پرورش فـقیهان کوتاهی ورزد از میان می رود و زحمتهای هزار ساله علما فراموش خواهد شد:
مـمکن است اشخاصی بگویند که باید فقه تازه ای درست کرد که این آغاز هلاکت حوزه است.
فقه مجموعه دستورهای اسلام است که تـوسـطـ اسـلام شناسان ارائه می شود و فقهای بزرگ درطول تاریخ، مـجـمـوعـه گرانبهایی از میراث فقهی فراهم آورده اند. فقه سنتی مـورد نـظـر امـام تـرکـیـبی است از روش علمی و دقیق، دقت در روشـهـای فـقـه و اسـتنباط فروع از قواعدی که در اصول و فقه به درسـتـی تـبـیـیـن شـده است. فقیه به یاری آن روشها، دستورها و قـانـونـهـایـی را کـه مـردم در زنـدگـی فـردی و اجـتماعی بدان نـیـازمـندند از کتاب و سنت به دست می آورد. تعبیر دیگر امام از آن فقه جواهری است:
فقه را نباید فراموش کرد. فقه به همان صورتی که بوده است باید باشد. «فقه‏ جواهری‏» باید تقویت شود. باید حوزه‏ها وقت وافرشان را صرف فقه و اصول و فلسفه و مباحثه کنند، زیرا فقه در رأس دروس است، ولی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آنها عمل شود.
در تفسیر رهبر انقلاب:
ایـن فـقـاهـت دو رکن دارد: که رکن اول آن اصول معتدل و قوی و آگـاه بـه هـمـه جـوانب استنباط است و رکن دوم: تطور فقه است و هـمـان چـیـزی اسـت که امام در معنای اجتهاد و مجتهد و فقیه می فـرمـودنـد و تـاکـیـد داشتند که مجتهد باید با دید باز بتواند استفهامها و سئوالهای زمانه را بشناسد.
این فقه پویایی لازم را در متن خود داراست و با خـواسـته های طبیعی انسان سازگار است. مفتی باید افزون برجایگاه معنوی، دانشهایی چون ادبیات عرب، قـرآن، مـنـطق، درایت و حدیث، فقه و اصول و... را آموخته باشد و بـا تـاریـخ و جـامـعـه و زمان نیز بیگانه نباشد؛ و با توجه به جـایـگـاه انسان و جهان و درک پرسشهای زمانه به سراغ متون دینی برود .
فقه جواهری در نگاه امام خمینی با تخصص و نظام بندی پیوستگی ژرف دارد. پیدایش مسائل نوپیدا بر دامنه نیازها مـی افزاید و فقها برای استنباط ناگزیرند به دسته بندی پرسشها و نیازهای انسانی بپردازند و با تقسیم کارها، آفاق و مسائل نوین را شـنـاسـایـی کـنـند و با دسته بندی و تفکیک مسائل اقتصادی و سـیـاسی و حقوقی، آنها را ابتداء موضوع شناسی کرده و با مراجعه بـه مبانی و قواعد فتوا دهند. امام خمینی تاکید داشت: حوزه توانایی دارد که با بـه کـارگیری استعدادها و علاقه ها در مسیر مناسب به همه مسائل اسـلامـی جـوابـگـو باشد و این کار که وجهه ای از نظم است دامنه حفاظت فقه را بالا برده و بر کار آرایی آن می افزاید:
عـلـما هم باید همه ابعاد مختلفه داشته باشند در تعلیم، حـسـب ابـعادی که اسلام دارد و حسب ابعادی که انسان دارد. البته یـک نفر نمی تواند همه این ابعاد را جوابگو باشد؛ لکن یک حوزه مـرکـب از ده هـزار نـفر یا حوزه ای مرکب از _مثلا_ سی هزار نفر ایـنـهـا مـی تـوانند دسته دسته باشند و هر دسته ای یک بعدی را اداره بکنند.
پـیـش از انـقلاب، گروههایی در درون و برون حوزه می گفتند و می پـراکندند: برای استنباط احکام این همه بحث و کار ضرورت ندارد. می شود بدون کسب مقدمات طولانی، احکام دین را از قرآن اسـتـخراج کرد. این افراد بر روش فقها و مفسران خرده می گرفتند و آن را کهنه پرستی و استعماری می خواندند.
ایـن افراد در لفافه، سخنان زیبا می گفتند: اسلام دین سهل و آسان اسـت و از پـیـچیدگیها به دور و هر کس می تواند با پیمودن راهی کـوتاه و با اجتهاد آزاد بدان دست یابد و چنان که مسلمانان صدر اسـلام بـا تلاوت احکام قرآن شیفته دین می شدند ما نیز با مطالعه قرآن توانایی داریم، دستورات دینی را به دست آوریم.
شـمـاری از ناآگاهان آشکارا می گفتند فقه سنتی نمی تواند با دنیای جدید و نسل نو همراه شود. احکامی چون زکات و خـمـس و مزارعه و اجاره، شکلهایی از روش کشاورزی و بازاری قدیم اسـت کـه فـقه اسلامی خود را با آن برابر ساخته و قواعد فقهی به سود طبقات سرمایه دار و به زیان محرومان تدوین شده است.
این افراد منکر مهریه برای زن شده و تعدد زوجات را یادگار عصر بردگی زن؛ و حجاب و پوشیدگی را نماد اسارت زن می شمردند و همین طور مـضاربه و مزارعه را یادگار عهد فئودالیسم می شمردند.
بـسـتر پیدایش این فرضیه های خام، دخالت دادن دلائل شـبـه عقلی و اظهار نظر غیر متخصص و مرعوب شدن در برابر جو حاکم بر فرهنگ جامعه بود. اسـلام دین سهل و آسان و برابر فطرت انسانهاست و مردمان روزگار پـیـامـبـر بـا شـنیدن آیاتی چند، روح حاکم بر اسلام و باورها و ارزشـهـا را در می یافتند، ولی برای عمل به دسـتورها و دریافت دستور زندگی، ریزترین مسائل را از پیامبر(ص) مـی پـرسیدند . آن حضرت آیات قرآن را بـرای مـردم شرح می کرد و اگر شبهه ای پیدا می شد بر طرف می سـاخـت.
کار امامان نیز ادامـه رسـالت پیامبر بود.درغیبت امام زمان(ع) امت اسلامی نیازمند راهنما و مفسران دین اند.با ورود نحله ها و فرهنگهای قومی به حـوزه اسـلام و پـیـدایـش جـاعـلان حدیث و تحریف گران ودخالتهای نـاروای حـاکـمـان ستم در اجرای قوانین ،راه فهم قرآن و دریافت احـکـام دشـوار گـردیـد و دریـافـت دستورات دیـن نیازمند دانشهایی چون: ادبیات، تاریخ ، رجال ، فقه اصول و... گـردیـد . از طرفی جامعه بشری درحال تطور است و ارائه راه حـلها در حوادث واقعه بر عهده حاملان فقه اسـلامی است. ولی تنوع طلبی و روی گردانی بخشی از مردم جهان از تعالیم انبیاء وارزشهائی چون عفاف و حجاب دلـیـل نـمـی شـود کـه مـا از محکمات دین دست برداریم و ذهن عدالت جویان را نسبت به فقه و فقاهت مخدوش کنیم.
امـام خـمـیـنی در برابر این وسوسه ها که میوه های تـلـخی برای حوزه و جامعه به بار می آورد به شدت ابراز نگرانی مـی کـرد و رواج ایـن شبهه ها را سبب از میان رفتن فـقـه و هـرج و مـرج در نظام فتوا می شمرد. امام امت روش افـرادی کـه بـدون پیمودن مقدمات اجتهاد و با ردیف کردن الفاظی چـنـد از قرآن و نهج البلاغه به فتوا نشسته بودند و در مواردی از انـکـار ضـروریـات فقهی رویگردان نبودند، تفسیر به رای و راهـشـان را بیگانه با اسلام می دانست که حق و باطل را با هم در آمیخته و با سخنان شیرین در صدد فریب دیگرانند.
امـام خمینی در پـیامی، طلاب و دانشجویان را ازاعمال سلیقه و پیشداوری در تفسیر آیات قرآن پـرهـیز داد و آن را راهی خطرناک و مروج بدعت قلمداد کرد و هشدار داد: این گونه کارها زمـینه را برای از میان رفتن اساس فقه و سیره فقهای سلف فراهم می آورد:
بـاید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخـالـت دادن سـلیقه و آراء شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مـجید و در تاویل احکام اسلام و مدارک آن جدا خودداری کنید.
۶. تحجر و سطحی نگری
امام خمینی تحجر و سطحی نگری را یکی دیگر از آفتهای حوزه می شمرد و نسبت به بازگشت متحجران به حوزه اعلان خطر می کرد. ایشان در دوران حاج شیخ از نزدیک دیده بود که چه طور افرادی با افکار کوتاه خود به حوزه خسارت زده اند . افرادی با دعوی تقدس و حفظ حرمت حوزه با نزدیک شدن به بیوت مراجع، پر وبال آنها را بسته وآن بزرگان را از مقاصد بزرگ و حرکتهای سازنده باز داشته اند و همین افراد بودند که در وقت تصمیم آیه الله حائری برای تربیت مبلغان دینی وآموختن زبان خارجی با هدف تبلیغ دین به دیگران مانع شدند و عذر آوردند، که آموختن زبان کفر و بیگانه مصلحت نیست. امام خمینی در دوره آیت الله بروجردی برای تحول و اصلاح حوزه قدم های موثری برداشت.ایشان پس از آمدن آیه الله بروجردی به قم افزون برتالیف وتدریس علوم اسلامی، به ایشان کمک کرد؛ چنان که گروهی از فضلای حوزه با همراهی امام خمینی به کار تنظیم و برنامه ریزی برای حوزه و آزمون طلاب مشغول شدند. موضوع آزمون طلاب، رتبه بندی شهریه ها نظارت بر اخذ و توزیع وجوهات شرعیه ونظارت بربیوت مراجع از مواد این طرح بود که به دلائلی آیه الله بروجردی از آن منصرف شد.
یکی از دلائل عقیم ماندن این طرح انقلابی، وجود افراد مخالف اصلاح وتحول در پیرامون بیت مرجعیت بود.امام خمینی تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانگاه از ناحیه متحجران احمق در حوزه های علمی را با هیچ سخن دیگری قابل قیاس نمی دانست و تحجر را از علل خانه نشینی اهل بیت و علمای مبارز می شمرد و مثل می آورد که همین کسان مروج اسلام آمریکائی و جدائی دین از اجتماع بوده و در میان مردم چنین می پراکنند که سیاست دوراز شان علما و روحانیت است. امام خمینی تحجر را از عوامل اصلی دور شدن حوزه از دانشهایی همچون حکمت و تفسیر قرآن بشمار می آورد:
عده‏ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‏دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای‏وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‏ای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه می‏رفت، متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‏ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‏گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه‏ها را حفظ نمود.
از این رو از روحانیون انقلابی می خواست اجازه برتری و حاکمیت فکری متحجران برحوزه های علمیه وپیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند.
۷. دور شدن حوزه از عرصه اجتماع
از نگرانیهای امام درباره حوزه خطر گـوشه گیری و مردم گریزی است. در نگاه ایشان عالم دینی مفسر و مـجـری دین است و در همه حال مسئولیت دارد در کنار مردم بوده و بدانان خدمت کند.
هـر جـا روحانیت در صحنه های اجتماعی حضور یافته و کسانی مانند خواجه نصیرطوسی و مـیـرزای شـیـرازی، در میدان بـوده انـد؛ اسـلام از انـزوا خـارج شـده و در پرتو آن نـهـضـتهای مردمی به پیروزی رسیده است، ولی هرگاه حوزه از صحنه کـنـار زده شد کـشـتی امت به جای رسیدن به ساحل رهایی، در باتلاق تباهی گرفتار آمده است.
حضور روحـانـیت در صحنه از مـهـم ترین عوامل پیروزی نهضت بود وآنچه ما را در دفاع مقدس به پیروزی رساند وجود طلاب جـوان و بـزرگـان روحـانیت در صف کارزار بود و آن نیروی قوی که کـشور را از لغزیدن به اردوگاه غرب دور نگهداشت تـلاشهای همه جانبه رهبران روحانی در عرصه بود. همکاری عالمان و مجتهدان و فضلای حوزه در مرحله قانون گذاری و اجرا موجب شد که قانون اسـاسی برابر دستورها و قانونهای اسلام نوشته شود و در عـمل اجرا گردد. اگـر فـرهنگ گوشه گیری، دوری گزیدن از کارهای اجتماعی درحـوزه رسـوخ کـند و منبرها و مجلسهای وعظ، مجلس شورا و نهاد دادرسـی و دانـشگاه و سپاه و ارتش از وجود عالمان راستین محروم بـمانند بر سر اسلام و انقلاب آن می آید که انقلاب ۱۹۲۰م، عراق و مشروطه بـدان دچار شدند.
در انقلاب ۱۹۲۰ م عراق، علما جلودار بودند و حوزه نجف در راه به ثمر رسیدن آن تلاشها کردند. پس از پیروزی جز افرادی چند مانند : محمد حسین کاشف الغطاء ،سید محمد صدر، محمدرضا شبیبی و سید هبه الدین شهرستانی، دیگر فضلا به حوزه نجف برگشتند و کارها به دست افراد لائیک افتاد و در نهایت حزب بعث کودتا کرد و همه دست آوردهای حوزه و جامعه برباد رفت.
امام خمینی تفکر دوری دین از سیاست، عافیت طلبی و تن ندادن به مشکلات و زندگی راحت و بی دردسر را آفت حوزه و از عوامل مسئولیت گریزی می داند از این رو با توصیف شهید بهشتی به عالم متعهد ابراز داشت که اگر وی نیز از قبول مسئولیت تن می زد و گوشه راحت مدرسه و درس و بحث را بر کار میدانی ترجیح می داد، امروز به خاک و خون نمی غلطید.
حوزه نجف درآغاز نهضت اسلامی ساکت بود و حمایت جدی از قیام دینی امام خمینی درآن دیده نمی شد، این بی تحرکی، امام را به موضع گیری واداشت ودراردیبهشت ۱۳۴۲ فریاد « وای برنجف ساکت» برآورد.
با اوج گیری نهضت اسلامی حوزه نجف نیز از قیام امام حمایت کرد.
امام خمینی با تشریح وسوسه های دشمن در دلسرد کردن فضلای جوان از حضور در صحنه های اجتماعی ابراز داشته که خناسان با وسوسه درگوشها خوانده که این فعالیتها با شان روحانیون ناسازگار است. یا با ترور وکشتن و اهانت کردن به روحانیون در صدد دور کردن آنها از مسئولیت های اجرائی وحضور درمیان مردم دارند. به طلاب هشدار داده که راه حوزه راه سید الشهداء وکربلا است و طلاب جوان باید راه شهید سید محمدباقر صدر، و بهشتی و راغب حرب (از فضلای شهید لبنان)و سیدعارف حسین (نماینده امام درپاکستان) را ادامه دهند و مردانه در صحنه حاضر باشند و دشمن را واداربه عقب نشینی کنند .
امام خمینی با اشاره به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام در جهان، آن را نتیجه حضور پرشور فضلای جوان در صحنه می داند؛ و تاکید دارد که اگر در دوره مشروطه نیز روحانیون در کنار شهید مدرس (۱۳۱۶ش) بودند، کارگزاران بیگانه را یارای آن نبود که حوزه را به انزوا برده و دست دین را از صحنه های اجتماعی کـوتـاه سـازند.
۸ . نگرانی از نفوذ دشمن
اسـلام دشمن دارد و حوزه نیز که پاسدار دین است بی بدخواه نیست. ایـادی استعمار بدخواهان دین و مخالفان عرصه داری اسلام در تلاش گـسـتـرده بـوده و هستند که عرصه را بر حوزه تنگ کنند، تا سقف بلند آن در کشاکشها فـرو بـریزد و برای این هدف شوم و تباهی آفرین، راهها و روشهای گوناگونی دارند که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
استعمار برای ناتوان کردن حوزه ها و اجـرای بـرنامه های استعماری خود، روحانی نما تربیت می کند و به حـوزه هـا گسیل می دارد. انگلیسیها پس از شکست دولت عثمانی درجنگ اول جهانی و تصرف عراق برنامه های گوناگونی را برای نفوذ دربیوت مراجع و بدنه حوزه نجف به اجراء گذاشتند. در دوره رضا شاه برای تصرف بی سرو صدای حوزه برنامه ای به نام گزینش و امتحان افراد تدارک دیدند با ایـن بـرنـامه می خواستند کسانی که با شرایط آنان همراه نباشند از حوزه خارج کنند و حوزه را مأمن مـشـتی عناصر خود فروخته بی درد و بی سواد قـرار دهـنـد ایـن بـرنـامـه خـطـرناک با هوشیاری علمای آگاه و بیدارباش های حضرت امام بی فرجام ماند.
پـهلوی دوم نیز برای جدا کردن روحـانـیان اصیل از مردم درصدد برآمد سپاه دین تشکیل دهد که با هوشیاری حوزه قم شکست خورد.
خطر روحانی نمایان اکنون نیز وجود دارد. باید عالمان، روحانیان بـیـدار و انـقـلابـی با دست اندر کاران حوزه از این گروه که نشانه هایی نیز دارند بـپـرهـیـزنـد و به افشای نقشه این دستاربندان بپردازند.
آیت الله طالقانی در سخنرانی تاریخی خود در مدرسه فیضیه نسبت به نفوذ دشمن درصفوف روحانیون وانقلابیون و ایجاد فتنه درمیان آنها هشدار داد. امام خمینی بارها در دیـدار با دست اندرکاران حوزه ، انجمنهای اسلامی، و سـپـاه پـاسـداران سفارش کرد، از نفوذیها غفلت نکنند، بویژه در این جهت حوزه بایستی مراقب تر از دیگران باشد:
آنـهـا هـمـیشه در فکر بوده اند که در حوزه نفوذ کنند... نفوذ آنـهـا ظـاهـری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است. چه بسا بـیـش تـر از شما اظهار دیانت بکند، معذلک در موقع مناسب کارش را انجام می دهد. اینها از مشکلات حوزه است.
آن مـرزبان هوشیار از ماجرای یک یهودی نام می برد که در نـزد آقا سید عبدالمجید همدانی (۱۳۱۸ق)تظاهر به مسلمانی کرده بوده، ولـی ظـاهرنمایی این یهودی آقا سید عبدالمجید را در اخلاص این نو مـسـلمان به شک می اندازد و پس از بررسی و تحقیق برای وی روشن مـی شود این شخص یهودی، برای فتنه گری تظاهر به اسلام می کند.
امـام خمینی از گذشته دور در باره دخالت دست های ناپاک برای آلوده کردن حوزه ونفوذ سازمان های اطلاعاتی دشمن در حوزه هشدار داده است. از کـارشناسان استعمار یاد می کند، که برای ایجاد اختلاف میان مردم و عشایر ایران، میان بختیاریها مـی رفـتند و برای جلب اعتماد مردم گاه (مانند مستر جیکاک انگلیسی ) لباس روحانیت به تن می کردند.
امـام امت در وصـیت نامه نیز به دست اندرکاران حوزه هشدار می دهد مـراقب رخنه نامحرمان باشند و آن را از توطئه جاسوسهای دشمن در امان بدارند.
مـردم به عالمان دین علاقه دارند و این پیوند مـعـنـوی بـیـن عـالمان دین و مردم، جامعه را همواره سالم و سـرزنـده و شاداب نگه می دارد. جامعه سالم در برابر هر آفتی و هر نیروی خارجی و بیگانه ای و هر دست نامحرمی واکنش نشان می دهـد و همین واکنشها به موقع سبب می شود دشمن نتواند در بدنه سالم جامعه راه یابد. از این رو دشمن از دیرباز تلاش می ورزد مردم را بـه ایـن کانون مقدس بدبین کند و چه بهتر اینکه بدبینی را به دست افـرادی در همین لباس انجام دهد. بـا زبـان آنـان شایعه می پراکند، ناامیدی می گستراند، اخـتـلاف مـی افـکـند. در بیوت علما نفوذ می دهد تا سـخـنان و موضع گیری عالم و مرجع دینی را در راستای برنامه های خود جهت بدهد .
نفوذیها از یک سو در حوزه به این تخریبها دست می زنند و از دیـگـر سـو در بـیـن مـردم دو دستگیها و نـابـسـامانیها و بی تقواییها را که خود به وجود آورده اند، پررنگ تر می نمایانند تا مردم را از گرما و نور این شـعـلـه مـقـدس محروم کنند و آن گاه بندهای استعماری خود را در پهنه این سرزمین بگسترانند.
زعـامـت آیه الله بروجردی در قم که امیدی برای شیعیان بلکه مسلمانان جهان بود دشمن را برانگیخت که نـگذارد این کانون پا بگیرد. از این رو دربار پهلوی ایادی خود را در حوزه به کار گرفت که بین ایشان و بـارزتـریـن شخصیتهای حوزوی یعنی امام خمینی اختلاف بیفکند و امام از این مساله بسیار رنج می برد.
بـا آن کـه امـام خمینی از مـهم ترین حامیان آقای بروجردی بود؛ نفوذیها بـر ایـن بـودنـد کـه بنمایانند: ایشان با مرجعیت آقای بروجردی همراه نیست.
در هـنـگام بیماری آقای بروجردی، دربارشاه در صدد بود بفهمد وصی آیت الله بروجردی کیست که با هوشیاری ایشان این برنامه خنثی شد .
در سـالهای نخست دفاع مقدس که کشور در هجوم همه جانبه نیروهای عـراق و آشـوب گروهکهای مزدور داخلی می سوخت و بیت المال اسلامی نـیـازمـند کمک بیش تر مردم بود، کارگزاران نظام اسلامی از مردم خـواستند: مالیات خود را به طور دقیق و بی کم و کاست بپردازند تـا گـرفـتاریها و نابسامانیها برطرف شود و دولت در تنگنا قرار نـگـیـرد و بـتواند از این بحران بزرگ پیرومندانه به درآید از پـاره ای از بـیوت زمزمه هایی بلند شد که گـرفـتـن مـالیات درست نیست و کشور را می شود با سهم امام اداره کرد.
ایـن سـخنان که برای بسیاری از ثروتمندان شیرین مـی نـمـود در آن بـرهه می توانست خسارتهای جبران ناپذیری به اقـتـصـاد جنگ وارد سازد، که حضرت امام هوشیارانه بر شایعه ها راه بـسـت و گفت: اگر این سخن در جای خود درست باشد اکنون وقت طـرح آن نـیـسـت و القاء این گفته ها در این شرایط، از نقشه های مـفـسدان است که از سادگی و یکرنگی بزرگان سوء استفاده می کنند و بـا بـیان آرزوهای خود از زبان بزرگان قصد دارند انقلاب اسلامی را به شکست بکشانند:
آقـا خـودش خـیـلـی خـیلی آدم خوبی است، می رود ده نفر از همین اشـخـاصـی کـه می خواهند این کارها را بکنند... سلطنت طلبها... طـبـقـات بـالایی که می خواهند عیاشی بکنند. از منافقین... از احـزاب پیش آقا می نشینند می گویند: اسـلام دارد از بین می رود... می نـویـسـد: مالیات نباید داد... آنها هم... با سلامت نفسی که دارند باورشان می آید.
بدخواهان نفوذی برای شـکستن این نهاد دینی در برون و درون حوزه همواره علیه روحانیان کارآمد ، انقلابی ،با تـقـوا و عـالـم بـه زمان شایعه پخش می کنند و یا اگر از طلبه ای و روحانی کار ناشایستی دیدند آن را همه جا مـی پـراکـنـنـد تا مردم را از راهنمایان خود روی گردان کنند.
تحقیرطلبه ها و علمای کارآمد از دیگر دسـیـسه های دشمن است. دشمن بر آن است تا هیبت و حرمت و جایگاه مـعنوی علما را در دلها بشکند و جوانان را از روی آوری به محافل معنوی علما بازدارند.
امـام خمینی با تاریخ مشروطه آشنا بود واز آن مثل می آورد که شبه روشنفکران و مـدعـیـان آزادی و دمـوکـراتها با پناه گرفتن در سنگر مطبوعات؛ حیثیتها را نشانه رفتند و با رواج شایعه و استفاده از کاریکاتور و... مسخره گرفتن شیوه طلبگی در صدد برآمدند این گروه را در نظر مردم کوچک کنند.
در آن دوره، نـویـسـندگان مذهب ستیز با نشر داستانهای سـاخـتـگـی از فرهنگ مذهبی و سنتی رهبران مذهبی را مـخـالف نوآوری به شمار می آوردند و چنان فضا را مسموم کردند که بـسـیـاری ازعـالمان و روحانیان عرصه سیاست را ترک گفتند و این پدیده شوم، زمینه را برای روی کار آمدن رضاخان هموار کرد.
رضـاخان نیز به نام ترقی و تمدن حوزه را تحقیر کرد و پای بندی به ارزشها و عمل به دستورها و آیینهای شرع مقدس و فرهنگ مذهب و مـلـی ایـرانـیان چون: حجاب و عزاداری امام حسین(ع) را کهنه پرستی خـواند. روشنفکرنمایانی چون سید احمد کسروی و مهدی حکمی زاده که از حمایت رضـاشـاه بـرخوردار بودند آشکارا فرهنگ دینی و احکام مذهبی را استهزاء می کردند.
پـهلوی دوم که به ابزار نوین تبلیغاتی دسترسی پیدا کرده بود بـا لـشـکری از فرنگ رفته ها و متمدن نمایان، راه پدر را ادامه داد. در مـطـبـوعـات روحانیت را به کهنه پرستی و تمدن ستیزی متهم می کرد:
این آخوند ها مرتجع اند. اینها می خواهند ما را بر گردانند به عصر حجر، اینها با تمدن مخالفند.
رژیـم شـاه رواج فساد و فشحا، آزادی بـیگانگان در امور کشور ، توهین به مقدسات، تحقیر شخصیتهای بزرگ مـذهبی را آزادی خواهی و لیبرالیسم و تمدن می خواند و در برابر مـبارزه حوزه با بیگانگان ورواج فساد وحرکتهای الحادی به مـردم چنین وانمود می کرد: امام خمینی با اعطای آزادی و برنامه های لیبرالیستی او مخالف است.
روزنـامـه هـای وابسته به شوروی نیز چـون خـیـزش حـوزه را بـا مـکتب الحادی خود ناسازگار می دیدند نوشتند:
چون اصلاحات ارضی شاه به زندگی روحانیت زیان وارد ساخته با آن مبارزه می کنند.
یا درهمان روزهای مبارزه برای دلسرد کردن مردم از حمایت امام خمینی، ایـن شـایـعه را در همه سو پراکندند: خمینی در کاخ ییلاقی زندگی می کند.
خـوشـبـخـتـانـه مردم در پیوند با امام و علما به بی پایگی این شایعه ها پی بردند.
پـس از پـیـروزی انـقـلاب اسلامی، مخالفان حوزه دوبـاره تحریف و ابهت شکنی عالمان دینی را در دسـتـور کار قرار دادند. آنان که از تواناییهای انتشاراتی و هـنـری فـراوانـی بـرخوردار بودند با انبوه نویسندگان، رمان نـویسان، جامعه شناسان و کارشناسان جنگ روانی، کانون روحانیت را نـشانه رفتند. این بار با این تفاوت که روحانیت از سلاح مظلومیت کـه پـیش تر در اختیار داشت و آن بسیاری از نقشه ها را خنثی می کرد بی بهره بود. مسئولیت روحانیان در قوه قضائیه ، مجلس شورای اسلامی، سپاه پاسداران و دیگر نهادهای انقلابی، پذیرش شایعه ها را آسـان تـر مـی کـرد. گـروهـکـها که بنیانگذار خشونت بودند، آذربـایـجـان غربی، کردستان بلوچستان، گنبد ، پاوه و نقده را به حـمـام خـون پـاسـداران انـقـلاب تـبدیل کرده بودند و در مبارزه تـبلیغاتی و تسلیحاتی علیه نظام از امکانات دولتی دانشگاهها بـویـژه دانـشـگـاه تـهران استفاده می کردند .این افراد بی شرمانه در سـخـنرانیها و نوشته های خود امام خمینی را دیکتاتور و آزادی ستیز و ولایت فقیه را دیکتاتوری نعلین می خواندند.
ایـنـان یـاران نقش آفرین و کارآمد امـام خمینی را بـا تـیرهای زهرآگین نشانه رفتند. بدبین کردن مردم به شـهـیـد محمد بـهـشـتی، در سرلوحه کارهای گروهکهای وابسته جای داشت.
بـهـشـتـی زبـان انـقـلاب بود. با آرامش و متانت و برخورداری از آگـاهـیـهـای حـوزوی و دانـشگاهی آن را مرزبانی می کرد. می نوشتند که وی آزادی ستیز است ، دیکتاتور است ، همسر آلمانی دارد. یا افراد تندرو در باره شهید بهشتی می گفتند وی: با آمـریـکـا رابـطـه دارد. فضا را چنان آلودند که بسیاری به تـردیـد افـتـادنـد و آن بزرگمرد در فضایی از مظلومیت به شهادت رسید:
آنـچـه کـه من راجع به ایشان متاثر هستم و شهادت ایشان در مـقـابـل او نـاچـیـز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مـخـالـفان انقلاب، افرادی که بیش تر متعهدند، موثرند در انقلاب آنـها را بیش تر مورد هدف قرار می دهند.ایشان مورد هدف اجانب و وابـسـتگان آنها در طول زندگی بود. تهمتهای ناگوار به ایشان می زدنـد. از آقـای بـهـشـتـی ایـنها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند.
امـام امت در تـحلیل این جنگ روانی به روشنی و بسیار هوشیارانه به ایـن نـتـیـجـه رسید: همه اینها برای دور کردن روحانیت از صحنه صورت می گیرد.
تـروررهبران انقلاب: دشمن وقتی از شـایـعـه پراکنی وترور شخصیت نتیجه ای نگرفت، دسـت بـه کشتن یاران امام وارکان نظام اسلامی دراز کرد.
دست نشاندگان بریتانیا در مشروطه ترور بـزرگان حوزه را در دستور کار قرار دادند و به نام آزادی خون ها ریـخـتـند. شیخ فضل الله نوری(۱۳۲۷ق) نخستین هدف بود. سید عبدالله بهبهانی که قائمه مشروطه بـود و تـدبـیـر بی نظیر و جرات فوق العاده و فعالیت بی همتا و مـردمـداری او بـر سر زبانها بود، به دست اینان به خون غلطید و خـیـلـی زود زمینه انحراف مشروطیت آماده شد. میرزا محسن ، محمد بـاقـر اصـطـهـبـاناتی (۱۳۲۶ق) ،سید احمد دشتکی (۱۳۲۶) به بهانه ای ترور شـدنـد. میرزا حسین تهرانی از رهبران مشروطه و آخـونـد خراسانی (۱۳۲۹) از حامیان اصلی نهضت و ارکان آن به گونه مرموز از دنیا رفتند.
این روند در دوره رضـاخـان ادامه یافت. علما یکی پس از دیـگـری کـشـتـه یا تبعید شدند. زائران حرم امام رضا(ع) در۲۲ تیر۱۳۱۴ش در مسجد گوهرشاد مشهد به جرم حمایت از عفاف وحجاب قتل عام شدند. علمای دین کشته و تبعید شدند. مدارس دینی بـسـتـه شـد و قـلم بمزدان هم در کوی و برزن زبان به مـدح و سـتـایـش رضا خان گـشـوند.
قلم بمزدان در دوره پهلوی دوم نیز به مدح و ستایش دربار پرداختند. پس از انقلاب اسلامی آمریکا سازمان های تروریستی مانند منافقین با استفاده از پشتیبانی عراق وامریکا، هزاران نفر از روحانیون و طلاب وائمه جمعه و جماعات و رهبران انقلابی و مردم عادی را ترور کردند .با این همه هواداران این ها فـریـاد بـرمی آورند که آزادی نیست .هم می کشتند و هم می گفتند; خشونت ما را به ستوه آورده است!
امـام خمینی بـرای مقابله با فریبکاریهای معاندان، افزون بر هـوشـیـاریـهـا کـه یـاد شد، بر ضرورت برنامه ریزی تاکید داشت. اگر حوزه بی برنامه باشد دروازه های آن بی نگهبان بماند و یا در آمـوزش اخـلاق و رفتار امور معیشتی و آینده طلاب و روحانیان فـکری نکند، این نهاد از نگهداری افراد ناتوان می ماند و کم کم از درون ضربه پذیر می شود.
ایـنـهـا سـبب می شود که شماری از منتقدان دلسوز و باانصاف بنویسند:
بی برنامگی حوزه و نداشتن آینده کاری از جمله عوامل ریزش نیرو در حـوزه هـای علمیه در سالهای اخیر است.افراد با شوق و شعف و عـشـق تـحـصیل دانش وارد حوزه می شوند، ولی بی برنامگیها یا سـیـراب نـشـدن از آمـوزه های معنوی و مناسب نبودن متون درسی آنان را از حوزه می رماند.
امـام راحـل در بـررسی انگیزه های بی نظمی، افزون برمسئوولیت گـریزی شماری از علما احتمال دست پنهان دشمنان را در ترویج تز نـظـم در بـی نـظـمی را دور نمی داند و خواهان مقابله با این فکر خطرناک است:
و از هـمـه لازم ترحوزه های علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مـدرسـیـن محترم و افاضل سابقه دار است، با تایید مراجع وقت و شـایـد تـز: نـظـم در بـی نظمی است از القائات شوم همین نقشه ریزان و توطئه گران باشد .

رهنمودهای امام برای حراست از حوزه
امـام خمینی برای نگهبانی از حوزه راه هایی را پیشنهاد و پی گیری کرد:
۱. گـزیـنـش: بـرای جذب افراد شایسته و پیش گیری از آمدن افراد نـابـاب بـه حـوزه از جـمـله تلاشهای سامان مندی که باید انجام شـود. طـلاب فاضل و عالمان دوراندیش، پیشینه داوطلبان به حوزه را کاوش کنند.
امـام خمینی پـیـش از پیروزی انـقـلاب در این باره هشدارهایی به دست انـدرکاران حوزه داد و اقداماتی را انجام داده بود و در سال ۱۳۶۵ با استقبال از واحد گزینش حوزه می گوید:
گـروههای مختلف به حوزه نظر دارند; چون در دراز مدت می توانند کـارهـایی که ما می کنیم به هم بزنند و این که شما در رابطه با سـابقه افراد تحقیق می کنید کار خوبی است; چرا که اگر کسی قبل از انـقـلاب و یـا بعد از آن کجروی داشته است و الان می گوید من تـوبه کرده ام، ممکن است این توبه کردن مصلحتی باشد باید توجه داشت که این افراد حوزه را فاسد نکنند.
۲. مراقبت بر شئون اخلاقی طلاب: موعظه و مراقبت از طلاب از دیـگـر کـارهای امام بود; چرا که اندرز، نقش موثری در بهسازی انـسان دارد. امام خمینی؛ درس اخلاق را از نخستین گامهای تربیتی حوزه می دانست.ودرهر فرصتی که پیش می آمد به راهنمایی طلاب می پرداخت واصرار داشت افـراد پـیـش از آن کـه به جامعه وارد شوند خود را بسازند. و پـیـش از آن کـه بـه مـسئولیت و پستهای اجتماعی برسند در حوزه درسهای ساده زیستی و مردمداری را تمرین کرده باشند.
۳. اتـحاد جناح ها : چنان که یاد شد ازآغاز انقلاب در بـرخـی از مـسائل نظری و اجرایی میان روحانیان انقلابی اختلاف نـظـر وجـود داشت و سرانجام علمای در خط امـام بـه دو گـروه روحـانـیـت سنتی و پویا تقسیم شدند. تشدید دیـدگـاهـها نگرانیهایی را میان حوزویان ایجاد کرد .امام خمینی در پاسخ به یکی از نامه ها پس از تایید انـتـقـاد سـازنده، هر دو جناح را نسبت به کشمکش بی نتیجه بیم داد و هشدار داد که اگـر اختلاف زیربنایی و اصولی شد نظام سست می گردد و پیشنهاد کرد که سازمان دهـی تـلاشها بر محور پیشبرد محکمات انقلاب اسلامی، اختلاف را از میان خواهد برد. پررنگ کردن نقش دین در جامعه ونظام ، قانون اساسی، ولایت فقیه، وحمایت سکاندار جامعه اسلامی، ، عدالت محوری ، حمایت از مستضعفان جهان، حمایت از حوزه های علوم دینی، ایجاد خط فاصل با راس استکباری جهانی یعنی امریکا، برخی از اصول ومحکمات انقلاب درنظر امام امت اند.
امام خمینی مهروزی و جذب قلبها و هشیاری درباره اخـتـلاف انگیزان و شناسایی آنان و تمرکز روی دشمن مشترک را اساس پایداری و برادری می داند:
در هرحال یکی از کارهایی که یقینا رضایت خداوند متعال درآن اسـت تـالیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خـدمـت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی که فقط کارشان القاء بـدبـیـنـی نـسـبـت به جناح مقابل است پرهیز نمود. شما آن قدر دشـمـنـان مـشـتـرک داریـد کـه باید با همه توان در برابر آنان بایستد.
در نهایت، امام خمینی در راستای حراست از حوزه های علوم دینی و نظارت بر رفتار و کردار طلاب وپیشگیری وشناسائی افـراد ناباب در لباس روحانیت دادگاه ویژه روحانیت را تاسیس کرد . و حراست از اسلام و پیشگیری از هتک حریم عالمان دین را از فلسفه های وجودی این نهاد عنوان نمود.
با وجود این نهاد، هـم افراد بی صلاحیت از استفاده از جامه روحانیون محروم شده و نیز سدی گردیده بر سر راه کسانی که از موقعیت اجتماعی روحانیون درصدد سوء استفاده به نفع شخصی خود بوده و هستند.

فهرست منابع
آینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، تحقیق باقری بیدهندی، کتابخانه آیه الله مرعشی،۱۳۷۲ش.
از نیما تا روزگاران ما، یحیی آرین‌پور، تهران، انتشارات زوار، چاپ سوم، ۱۳۷۹.
اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف،۱۴۰۳ق.
او بـه تـنـهـایی یک امت بود، شرح زندگی شهید بهشتی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۲ش.
برداشتهائی از سیره امام خمینی، غلامعلی رجائی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی،۱۳۸۵ش.
پندهائی از رفتار علمای اسلام، سید محمد شیرازی،ترجمه عبدالرسول مجیدی، قم ایمان،۱۳۶۲ش.
تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، تهران، فروغی،۱۳۵۱ش
جهاد اکبر، امام خمینی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش.
حدیث ولایت، مجموعه سخنان مقام معظم رهبری، دفتر معظم له،۱۳۹۸ش.
الحقیقه المبهجه، محمد علی اردوبادی مندرج چاپ شده در موسوعه العلامه الاردوبادی داراحیاء التراث العتبه العباسیه، ۱۴۳۶ق.
حیاة الامام المجدد الشیرازی، محمد علی اردوبادی،چاپ شده در موسوعه العلامه الاردوبادی، ج۱۱، داراحیاء التراث العتبه العباسیه، ۱۴۳۶ق.
خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵ش.
خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری، به کوشش غلامحسین میرزاصالح، تهران، کویر، ۱۳۷۹ش.
خاطره ها، محمد محمدی ری شهری،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۲ش.
دانشنامه امام خمینی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی،۱۴۰۰ش.
زندگی طوفانی ،خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بی‌تا.
صحیفه امام، امام خمینی ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹ .ش.
ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، موسسه اطلاعات،۱۳۸۹ش.
علما ورژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، موسسه چاپ و نـشـر عروج،۱۳۸۶ش.
کودتای نوژه، موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴ش.
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، ،۱۳۸۰ش؛
مـرگـی در نـور زنـدگـی، آخـوند خراسانی، عبدالحسین مجید کفایی ،زوار، ۱۳۷۵ش.
نجوم السرد، سید جواد مدرسی، انجمن آثار و مفاخرفرهنگی یزد،۱۳۸۴ش.
هجرت و انقلاب (مجموعۀ چهار سخنرانی آیت‌الله سید محمود طالقانی)، به همت بنیاد فرهنگی طالقانی، تهران: انتشارات قلم، اردیبهشت ۱۳۵۹.ش. سید عباس رضوی.

. انتهای پیام /*