روش تدریس امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): فاطمی، مهدی

طلیعه

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مَه پیـکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بـست و به گردَش نرسیدیم و بـرفت

 (حـافظ)

یکی از گستره های وجودی حضرت امام خمینی (س) که کم تر به آن توجه و پرداخته شده است، روش تدریس ایشان است و این نوشته درصدد بیان فقط جلوه هایی از آن است.

گفتنی است که دراین بیان و پردازش، به معنای عـام روش تدریس ـ نه معنای خاص آن ـ نظر شده است و البته باید دانست که برخورداری از روش تدریسِ خوب و جذاب و تأثیرگذار، از ویژگی های ارثی و ژنتیکی و مادرزادیِ انسان نیست؛ بلکه باید با مطالعة نوشته ها و کتاب هایی که در زمـینة آمـوزش «روش تدریس» است و نیز با کسب تجربه در این امر و مشورت با دیگران و جز آن، روز به روز به تدریسی موفق و شاگردپسند نزدیک تر شد.

در پایان، شایان دقت است:

۱. نکته هایی که در زمینة روش تدریس حضرت امام (س) ذکـر گـردیده، همه از سوی شاگردان و یاران و نزدیکان ایشان بازگو شده که به جهت رعایت اختصار، از ذکر نام آنان خودداری شده است.

۲. غالباً این نکته ها از دو کتاب «سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س)، بـه روایت جمعی از فضلا » و «پا به پای آفتاب، گردآوری امیررضا ستوده» برگرفته شده است.

۳. برای شیواتر بودن مطالب، نکته های ذکر شده با اندکی ویرایش صوری ـ نه محتوایی ـ از سوی نگارندة این نوشتار هـمراه بـوده اسـت.

۱. تربیت در کنار تعلیم

امام بـزرگوار در درسـ های خـود، مطالب علمی و اخلاقی را از یکدیگر جدا نمی دانستند. درسِ ایشان فقط یک سلسله مباحث علمی خشک نبود. حضرت امام به روشی تدریس می نمودند کـه درلا بـه لای درس، طـلبه واقعی نیز تربیت می کردند. هدف ایشان این نـبود کـه تنها یک سلسله مطالب، ازاستاد به شاگرد انتقال یابد؛ بلکه نظر ایشان این بود که شاگردانی تربیت شوند کـه بـرای آیـنده اسلام مفید باشند. ۱

۲. پرورش و شکوفاسازی استعدادهای شاگردان

سعی حضرت امام ایـن بود که همه را پرورش علمی دهند و استعدادهای آنان را شکوفا کنند. ۲

۳. دوست داشتن شاگردان

ایشان علما را تجلیل می فرمودند و طـلبه ها را دوسـت داشـتند؛ به ویژه هنگامی که در طلبه ای استعداد می دیدند، او را گرامی می داشتند. ۳

۴. ایجاد اعتماد بـه نـفس

امام تربیت شاگردانشان را بر این اصل استوار کرده بودند که به آنان اتکای به نفس بـدهند. ۴

۵. ایـجاد روحـیه تحقیق

از خصوصیات درسی حضرت امام ایجاد روحیه «تحقیق» در طلاب بود. امام بـر ایـن نـکته بسیاراصرار داشتند که طلاب در درس ایشان به گونه ای باشند که حالت ضبط صوت را نـداشته بـاشند و فـقط مطالب را بگیرند و یا حتی بفهمند. بدین جهت، امام سعی داشتند کسانی که در درسشان حـاضرمی شوند، غـیر از فهم درس، خودشان هم صاحب نظر گردند و آن چه را از استاد می شنوند، تحلیل وبررسی نیز کنند. ۵

۶. روش تـدریس داشـتن

اسـتادانی در حوزه بودند که از نظر علمی، در مرحله بالاتری از حضرت امام قرار داشتند، اما آنان به کـیفیت تـدریس خود فکر نمی کردند و تمام توجهشان به موضوع و مطالب درس بود و به کیفیت القای مـطالب و ذکـر مـثال برای آن ها فکر نمی کردند و امام به این نکات نیز توجه می نمودند. برای ایشان، هم موضوع درس و هـم کـیفیت تـدریسِ آن مهم بود. به همین دلیل، هم درس اخلاق ایشان گیرایی داشت و هم درس فقه و اصولشان. ۶

۷. یک سویه تـدریس نـکردن

بـارها و بارها حضرت امام از این که درس، حالت یکنواخت و یک جانبه داشته باشد و فـقط اسـتادحرف بزند، اظهار نگرانی می کردند. ۷ روزی در اثنای درسِ امام کسی اِشکال نکرد. ایشان فرمودند:«مجلس درس و بـحث اسـت، مجلس وعظ و خطابه که نیست؛ چرا ساکت هستید و حرف نمی زنید؟۸» نیز یکی از شاگردان حـضرت امـام می گوید: «من بیش از دیگران در درس امام به اِشـکال وسـؤال مـی پرداختم. برخی از شاگردان که از این وضع ناراضی بـودند، از مـحضرشان درخواست کردندکه تذکر بدهند شاگردان کم تر اشکال کنند و طبعاً بنده نیز کم تر سـخن بـگویم. » حضرت امام در پاسخ فرمودند: «به نـظر مـن در درس، کـم تر از حـد نـصاب اشکال می شود و باید پایه اعتراض و اِن قـُلتَ قـُلتُ۹ بالا برود». ۱۰

۸. رعایت اندازه در پاسخ به سؤالات

مرحوم امام معتقد بودند کـه شـاگرد باید سرِ درس اشکال کند و اگـر سرِ درس اشکال نـمی شد، مـی فرمودند: «مگر مجلس ختم است کـه هـمه ساکت هستید؟»؛ ولی در عین حال، چنان چه اشکال وجوابی بیش از دو یا سه بار تکرار مـی شد، از آنـ جلوگیری می کردند و می فرمودند: «مگر تـعزیه خوانی است کـه تـو بگویی و من هـم جـواب بدهم. » در این باره نـیز مـی فرمودند: «درس مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائری ] این اشکال را داشت که حاج شیخ گاه مطلبی را مـطرح مـی نمودند و شاگردان به آن اشکال می کردند و این اشـکال و جـواب، آن قدر طـول مـی کشید کـه تمام وقت درس را می گرفت ومـطلب حاج شیخ ناتمام می ماند». ۱۱

روزی در نجف اشرف حاج آقا مصطفی ، فرزند امام، در درس به حضرت امام اشـکال گـرفتند. امام پاسخ ایشان را دادند. حاج آقـا مـصطفی قـانع نـشدند و دوبـاره اشکال را مطرح نـمودند. دو مـرتبه جواب ایشان را دادند. باز مرحوم حاج آقا مصطفی قانع نشدند و با توضیح بیش تری اشکال را سه باره بیان کـردند. حـضرت امـام به ایشان و به شوخی فرمودند: «آقا! از ایـن حـرف ها نـزنید، مردم می خندند به این حرف ها و می گویند آقا بـیسواد است». حاج آقا مصطفی نیز با صدای بلند گفتند:«مردم می گویند که پسر آقا بیسواد است». ۱۲

۹. گوش دادن پیش از جواب دادن

یکی از خصوصیات حضرت امام در تدریس این بود که اگر شـاگردی سـؤالی می کرد و یا اشکالی می گرفت، حضرت امام سکوت می نمودند و گوش می دادند و سپس به پاسخ آن می پرداختند. ۱۳

۱۰. مُشَوِّقُ الطَّلَبه

عظمت حضرت امام به حدی بود که اشخاص عادی کم تر جرأت می کردند با ایـشان فـراوان صحبت نمایند یا برخلاف ادب چیزی بگویند، ولی هنگامی که یکی از شاگردان امام اشکالی داشت ومی خواست از ایشان بپرسد، حضرت امام چنان با آغوش باز و قیافه بـشّاش و لبـخندی که سؤال کننده را تشویق مـی نمود، او را مـی پذیرفتند و سؤال او را گوش می کردند و جواب می دادند که شاگرد نه تنهابه جواب سؤال خود دست پیدا می کرد، بلکه در کمال خوشحالی و افتخار از خدمت ایشان مرخص می شد. واقعاً اخـلاق و بـرخورد امام با طلاب را بـاید «مـُشَوِّقُ الطَّلَبه»۱۴ نامید. ۱۵

۱۱. درنگ بعد از تدریس

حضرت امام همیشه و بعد از تمام شدن درس، مدت کوتاهی می نشستند تا شاگردان سؤالات خود را بپرسند و توضیح و پاسخ آن را بشنوند. ۱۶

۱۲. بیان روشن و رسا

حضرت امام قدرت فراوانی در بیان روشـن و مـستدل مطالب داشتند. هنگامی که نظرشان را درمسائل علمی مطرح می کردند، چنان روشن و رسا و مستدل بحث می نمودند که شاگرد، دیگر فکرنمی کرد واقعیتی غیر از آن چه حضرت امام فرموده اند، وجود داشته باشد. به ایـن تـرتیب، ایشان درخـطی مستقیم، انسان را به واقعیت مسأله هدایت می کردند. بیان امام به قدری شیرین و رسا بود کـه هیچ کـس نیاز نداشت نظر امام را از دیگری بپرسد. برای طلبه ای که از محضر درس ایشان بیرون می رفت، مطالب گفته شده کاملاً روشـن بـود؛ البته امکان داشت که طلبه در اصل مطالب، اشکالی به ذهنش بیاید، اما هیچ ابـهامی در نـظریات و مـطالبی که حضرت امام مطرح کرده بودند، برای او به وجودنمی آمد. ۱۷

درس آن بزرگوار انصافاً جالب و جاذب بود.... درس را بـا بیانی زیبا و عباراتی ساده، روان، منظم و مرتب ارائه می کردند.... ۱۸

۱۳. تنظیم و دسته بندی مطالب

امام مطالب درسـی را خیلی عالی مرتب و تـنظیم مـی کردند و همین تنظیم مطالب، کمک بسیارمؤثری به شاگردان در بهتر فهمیدن و زودتر فهمیدنِ مطالب درسی می نمود. ۱۹

۱۴. آموزش در قالب مثال

شیوه عمومی تدریس امام به این گونه بود که از پیچیده گویی احتراز می نمودند و کوشش می کردند مـسائل نظری و فکری را که غالباً دور از درک اذهان عمومی بود، با روشن ترین عبارات وواضح ترین مثال ها بیان کنند؛ حتی گاهی مسائل عقلی و فکری را نیز که دور از حس و ماده بود، درقالب مثال ذکر می کردند. ۲۰

۱۵. مطالعه فراوان قـبل از تـدریس

یک روز امام به من فرمودند: «فلانی! فقه مشکل است؛ من دیشب هشت ساعت برای این مسأله مطالعه کردم». ۲۱

۱۶. نگارش درس ها پس از تدریس

یکی از روش های جالب امام در تدریس، این بود که قـبل از درس دادن، مـدتی ملاقات های خود راکاملاً تعطیل می کردند و به کسی اجازه ملاقات نمی دادند و به هیچ کار دیگری، جز مطالعه مـشغول نمی شدند و پسـ از تمام شدن درس نیز برای مدتی با کسی ملاقات نمی کردند تا مطالبی را که فرموده بودند، بلافاصله بنویسند. ۲۲

۱۷. ارج نهادن به روایات اهل بیت (ع)

امتیاز درس امام ارج نهادن فراوان به روایات اهل بـیت (ع) بـود.... امـام عملاً به روایات عنایت داشتند. ۲۳

۱۸. آمـوزش تـوأمِ عـلم و اخلاق

از خصوصیات درسی حضرت امام که بر جاذبیت درسشان نیز می افزود، تذکرات اخلاقی ایشان بود. گاه این تذکرات را به مناسبت هایی در موقع شـروع درس و یـا در ایـامی که منجر به تعطیلات می شد، می فرمودند.... گاه این تـذکرات آنـچنان نافذ و مؤثر بود که بعضی ها در درس امام به گریه می افتادند و بعضی ها هم از حال می رفتند. ۲۴

۱۹. جانم فدای استاد!

امام هنگام صـحبت کـردن از اسـتادشان می فرمودند: «شیخ عارف کامل ما شاه آبادی» و در دنباله آن نیز «روحی فـداه؛ جانم فدای او باد» را اضافه می کردند. مرحوم آیت اللَّه مطهری می گفت: «من هرگز ازحضرت امام نشنیدم که اسم مرحوم شـاه آبادی (را بـیاورند و بـه دنبال آن، "روحی فداه" را نگویند». ۲۵

۲۰. با احترام یادکردن از بزرگان

حضرت امام بـه بـزرگان، علما و فقها بسیار احترام می گذاشتند و در تکریم و تعظیم آنان می کوشیدند و بزرگان را با عظمت یاد می کردند و این درس را نیز بـه مـا یـاد می دادند که به بزرگان بایداحترام گذاشت. ۲۶

هنگامی که امام حرف ها و سخنان شـخصیت ها را در تـدریس نـقل می نمودند و می خواستندسخنان بزرگان فقه و اصول و فلسفه را رد کنند، با احترام رد می کردند. این طور نبود کـه مـثلاً بـگویندایشان نفهمیده یا توجه نکرده است؛ بلکه با عباراتی از قبیل «این اعلم »، «این اَعلام»، «بـعضِ اَعـلام» و«بعضی از اعـاظم» از آنـان یـاد می کردند؛ به طور مثال، سخنان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری [مؤسس حوزه علمیه قـم] را کـه می خواستند نقل کنند، می فرمودند: «بعضی از اعاظم ». در مورد شخصیت های دیگر نیز به همین گـونه بـودند، یـعنی حالت تخطئه نداشتند، بلکه حالت نقض و اِبرام داشتند. ۲۷

حضرت امام نه تنها به استادان خـود احـترام می گذاشتند، بلکه از تمام علما و دانشمندان به نیکی یادمی کردند. در یکی از نوشته های خود، دربـاره مـطلب کـسی، نوشته بودم که سخن وی ظاهرُ الفساداست. ایشان هنگام مطالعه نوشته من، در کنار آن مرقوم داشتند: «احـترام مـشایخ و بـزرگان پیوسته باید مراعات شود». روزی نیز در باره یک شخصیت علمی، سخنی از یک مـجله لبـنانی نقل کردم که درحقیقت، نقل اهانت بود. حضرت امام نسبت به کلام من، اظهار ناراحتی نـمودند و مـرا از نقل آن نهی کردند. نیز در حوزه و خارج از حوزه، شخصیت های علمی ای وجود داشتند که از نـظر فـکری با امام همراه نبودند، اما حضرت امـام در بـرخورد بـا آنان یا پشت سرشان، ادب را کاملاً رعایت مـی کردند بـه گونه ای که گویی اصلاً هیچ اختلاف فکری میان آنان وجود ندارد. ۲۸

عصرها امام در مـسجد سـلماسی قم درس اصول می گفتند. به ایـشان اطـلاع داده بودند کـه در مـجلس درسِ بـعضی از محققین، نسبت به ملاصدرا (اهانت شـده اسـت. ایشان با حالت عصبانیت و در مقام موعظه و نهی از جسارت کردن به بزرگان دیـن فـرمودند: «وما اَدریک مَن ملاصدرا: تو چـه می دانی که ملاصدرا کیست؟ مـسائلی را کـه بوعلی سینا از حل آن ها عـاجز مـانده، ملاصدرا حل نموده است. چرامواظب زبانمان نیستیم؟». ۲۹

۲۱. تنوع و نشاط در تدریس

امام با آن همه کـم حرفی و سـکوتی که داشتند، گاهی نیز لطـیفه ای مـی گفتند؛ مـثلاً یکی از شاگردان فـاضل ایـشان اهل آذربایجان بود و هـنگامی کـه در اشکال و سؤال کردن پافشاری می کرد و امام می خواستند او را ساکت نمایند، در آخر جواب، به ایشان می گفتند: «یـُخ». بـا این کلمه ترکی، هم پرسشگرِ ترک زبان و هـم بـقیه حاضران مـی خندیدند و سـر و صـدا فرومی نشست. امام نیز بـدون این که تبسمی کنند، به سخنان خود ادامه می دادند. ۳۰

۲۲. پرهیز از بی نظمی

یـکی از ویـژگی های مـهم درس امـام، نـظم آن بود. ایـشان نـه تنها خود مقید بودند که سرِ ساعتِ مقرر، به درس حاضر شوند، بلکه از شاگردانشان نیز چنین انـتظاری داشـتند. گـاهی که طلاب در آغاز درس نمی آمدند، ایشان ناراحت مـی شدند و مـی فرمودند: «آدمـ یـک درس در روز بـخواند، ولی هـمان راخوب بخواند و مقید باشد که در آغاز درس نیز حاضر شود». ۳۱

آن وقتی که در مسجد سلماسی قم پای درس ایشان حاضر می شدم، کم تر اتفاق می افتاد یک مقداری زودتر به مسجد رفته باشم و حـضرت امام تشریف نیاورده باشند. غالباً من و بیش ترِ طلاب که به مسجد می رفتیم، می دیدیم حضرت امام پیش از همه تشریف آورده اند و روی منبر نشسته اند وآماده برای گفتن درس هستند و باطناً هم می دانستیم حضرت امام از افـرادی کـه بعد از شروع درس وارد مسجد می شدند، خیلی بدشان می آید. ۳۲

حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول حضرت امام شرکت کردم. همیشه ایشان سرِساعت معیّن در جلسه درس حاضر می شدند. آن ایامی که در مسجد سـلماسی قـم تدریس می فرمودند، بعضی از شاگردان ایشان، پیش از درس حضرت امام، در درس استاد دیگری نیز حاضرمی شدند. از این رو، گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام، در جلسه درس شرکت می کردند. امـام از ایـن کار آنان ناراحت می شدند و گـاهی بـه آنان تذکراتی می دادند. معروف است که خود حضرت امام در دوران طلبگی شان منظم و به موقع در جلسات درس استادانشان حاضر می شدند. مرحوم آیت اللَّه شاه آبادی، استاد اخلاق حضرت امام، دربـاره نـظم و حضور ایشان در جلسات درسـ گـفته بودند: «روح اللَّه، واقعاً روح اللَّه است. نشد یک روز ببینم که ایشان بعد از بسم الله من، در درس حاضرشود. همیشه پیش از آن که بسم الله درس را بگویم، ایشان در درس من حاضر بوده است». ۳۳

۲۳. دریادل بودن

من یازده سال در نجف خدمت امـام بـودم. هرگز حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب آن نشد که امام از برنامه های حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا با سردی و بی نشاطی، این برنامه ها را انجام دهند. امام در همان لحظات حساسی که بزرگ ترین مـسائل سـیاسی و رویدادها در زندگیشان پیش می آمد، هنگامی که در کرسی تدریس می نشستند، چـنان مسائل فقهی را موشکافی می کردند و به تحقیق و بررسی مسائل علمی می پرداختند که گـویی هـیچ حـادثه ای برای ایشان رخ نداده است. مثلاً پس از دستگیری فرزندشان، مرحوم حاج آقا مصطفی (، از سوی رژیم بعث عراق و انتقال ایـشان بـه بغداد، در برنامه درسی حضرت امام کوچک ترین تغییری روی نداد و حتی می توانم بگویم که از روزهای دیـگر نـیز عـمیق تر و گسترده تر، مباحث علمی را بررسی کردند. ۳۴

۲۴. تعطیل نکردن درس

حضرت امام مقید بودند که درس به هـیچ وجه تعطیل نشود و چنان چه به بهانه ای درس تعطیل می گشت، ایشان واقعاً ناراحت می شدند و بـه ما می گفتند: «اگر شـما نـمی توانید بیایید، نباید درس راتعطیل کنید». ۳۵

۲۵. اعتقاد کامل به مسائل علمی

حضرت امام، هم مستقلاً به عمق مسائل علمی می رسیدند و هم به آن ها کمال اعتقاد را داشتند؛ مثلاً روزی یکی از شاگردان ایشان، برای اثـبات مطلب خود، به قسم خوردن متوسل شد و گفت:«واللَّه، مطلب این است که می گویم. » امام نیز در پاسخ او به قسم متوسل شدند و فرمودند: «واللَّه، این طور نیست که شما می گویید. » و این حاکی از اعتقاد کـامل امـام به نظریات و عقاید علمی خودشان بود. ۳۶

۲۶. وسعت نظر و جَوَلان فکری

از خصوصیات درس امام، وسعت نظر و جَوَلان فکری ای بود که ایشان در درسشان اِعمال می کردند؛ یعنی درس ایشان به گونه ای نبود که شخص، یک حـرف را بـشنود و یک حرف را تحلیل نماید و درس تمام بشود؛ بلکه ضمن درس، امام نظریات مختلفی را مطرح می کردند و طلبه مجبورمی شد، در تحقیق هر مطلبی، نظریات مختلفی را ببیند و به نتیجه مطلوبی برسد. ۳۷

گاهی که ما درس را مطالعه می کردیم، خیلی آسان به نظرمان می رسید و این سؤال برایمان پیش می آمد که امام در این مورد چه می خواهند بگویند؟ ولی هنگامی که سـرِ درس ایـشان مـی آمدیم، متوجه می شدیم مسائلی وجود داشته اسـت کـه مـا از آن غفلت داشته ایم و حتی یکی از استادان نجف می گفت: «من بیست سال در نجف درس خوانده بودم و خیال می کردم مُستغنی شده ام، اما وقتی امـام بـه نـجف آمدند و پای درس ایشان رفتم، دیدم خیر، هنوز چیزی نفهمیده ام». ۳۸

۲۷. تـوجه بـه درک مطلب

یکی از نکات برجسته درس امام این بود که سعی می کردند اول، خودشان مطلب را خوب دریابند؛ یعنی قبل از این کـه خـودشان مـطلب را خوب دریابند، در باره آن بحث و بررسی نمی کردند؛ مثلاً زمانی شخصی مـی خواست مطلبی را خدمت ایشان بگوید. حضرت امام نیز با کمال دقت و باحواس کامل به حرف طرف گوش می دادند تـا حـرف طـرف را خوب دریابند. ۳۹

۲۸. تفکر در مباحث علمی

تفکر امام بر تتبعشان غلبه داشـت؛ یـعنی تفکر و اندیشیدن ایشان بیش از تتبع وجست و جو کردنشان در کتاب ها بود؛ به طور مثال، زمانی امام درس «مـکاسب» مـی گفتند. مـن تعدادی کتاب به خدمتشان بردم و عرض کردم: «این ها را هم ملاحظه بفرمایید. » ایشان فـرمودند: «هـمه رابـبرید، من باید خودم فکر کنم. کسی که این همه کتاب را نگاه کند، برای فـکر کـردن خـودش دیگرمجالی نمی ماند». ۴۰

۲۹. استفاده از نظریات دیگران

هنگامی که امام کتاب «کشف الاسرار» را نوشتند، از راه تواضع بـسیار و روحـیه شاگردپروری، قبل از چاپ، آن را به حقیر دادند و فرمودند: «اگر نظری دارید، بیان کنید». ۴۱

۳۰. تـوجه بـه قـلمرو هر درس

امام در دروس خود همواره مسائل را تفکیک می کردند و می گفتند: «باید دروس فقه را در فقه، دروس اصول را در اصول و دروس فلسفه را در فلسفه مـطرح کـرد و آنـ ها را از یکدیگر تفکیک نمود». ۴۲

۳۱. تشویق شاگردان به تفکر و استدلال

امام می فرمودند: «حرف مرا که می شنوید، تعبدی نـپذیرید؛ فـکر کنید، استدلال کنید. » و مثال لطیفی از استادشان، مرحوم آیت اللَّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی [ مـؤسس حـوزه عـلمیه قم]، نقل می کردند که ایشان می فرمود: «هنگامی که درس مرا می نویسید، پای ورقه یک اظهار نظری نیز بـکنید، اگـر چـه یک فحش باشد، تا من بدانم که شما اظهار نظر هم کـرده اید. » امـام می فرمودند: «در مقام بحث، فکرتان را آزاد نگه دارید و نگویید استاد گفته است، استاد گفته باشد، خودتان نیز فـکرتان را بـه کاربیندازید». ۴۳

۳۲. توجه به پژوهش های علمی شاگردان

تقریراتی را که از درس حضرت امام می نوشتم، بـه تـدریج خدمتشان می دادم و ایشان آن ها را نگاه و اصلاح مـی کردند. سـپس آنـ ها را پاکنویس می کردم. حضرت امام از اول تا آخر تـقریرات مـرامی دیدند. برخی از مواقع، اِشکالی به نظرم می رسید و من آن را به صورت «اِن قُلت» و پس از مطالب ایشان مـی نوشتم و ایـشان نیز پاسخ آن را با «قُلتُ» مـی نگاشتند. ۴۴

۳۳. اخـلاص

رمز مـوفقیت امـام در تـربیت دانشمندان و محققان، در ویژگی های ایشان بود. مـهم ترین ایـن ویژگی ها خلوص این بزرگوار بود. حضرت امام همان گونه که همه کارها و حـرکت های خـود را ازروی خلوص کامل انجام می دادند، تدریس را نـیز به همین گونه انـجام مـی دادند.... ایشان موعظه ها وسخنان خود را بـا خـلوص و علاقه ایراد می فرمودند. ۴۵

امام از همان آغاز، از هر کاری که شائبه شهرت طلبی و مقام خواهی داشـت، اجـتناب می ورزیدند. به عنوان مثال، اجازه نـمی دادند کـسی پشـت سرشان راه برود. اگـر شـاگردی اِشکالی داشت و می آمد تـا بـین راه از ایشان سؤال کند، امام می ایستادند و اشکال او را پاسخ می دادند و بعد هم می گفتند: «بفرمایید بروید». ۴۶

هـرگز دوسـت نداشتند در مـعابر عـمومی طـوری ظاهر شوند که عـده ای اطراف ایشان جمع شوند. تاآن جا که ممکن بود، سؤالات طلاب را در خانه شان جواب می دادند. هـنگامی کـه از کلاس درس خارج می شدند، مسیر خلوتی را کـه غـالباً کـوچه های مـنتهی بـه منزل ایشان بـود، انـتخاب می کردند و به منزل می رفتند. بارها بعد از درس دیده می شد عده ای از آقایان که دوست داشتند همراه امام حـرکت کنند، بـه دنـبال ایشان راه می افتادند، اما وقتی امام متوجه حـضور آقـایان مـی شدند، مـی ایستادند ومـی فرمودند: «آقـایان بفرمایند بروند ». ۴۷

محضر درس امام شلوغ بود. ایشان در مسجد سلماسی درس می فرمودند که در آن درس، شاگردان بسیاری شرکت می کردند و چندان جا برای آقایان نبود. به آقا عرض می کردیم که ایـن جاتنگ است و یک جای دیگری تشریف ببرید. نظر آقایان دیگر هم این بود، نه این که خواسته باشندترویج و تبلیغ ایشان را بکنند. امام می فرمودند: «بیایید جلو، کم کم جا می شود».... امام حـاضر نـبودنددر جاهایی که مثلاً نمایش قدرت ایشان است، حاضر شوند. ۴۸

۳۴. یکی دو پله بالا نشستن، شخصیت نمی آورد

یک روز از حضرت امام خواهش شد که از این پس روی یک منبر دوپله ای تشریف بـبرند تـا طلاب، ایشان را ببینند و بتوانند بیش تر از محضرشان استفاده کنند. امام قبول کردند، ولی در آغاز درس فرمودند: «یکی دو پله بالا نشستن، برای آدم شخصیت نمی آورد و نباید موجب تـکبر انـسان بشود». ۴۹

۳۵. تواضع است دلیل رسـیدگان بـه کمال

یکی از ویژگی های امام، ادب و تواضع ایشان بود. حضرت امام در تمام درس، در برابر افراد وشاگردانشان دو زانو می نشستند و ادب خاصی داشتند و در حالی که وقار و متانت خاصی داشتند، مـتواضع هـم بودند. این، خیلی مـشکل اسـت که آدم، هم باوقار و بااُبهت و هم متواضع باشد. ۵۰

من فصل تابستانی در آذربایجان بودم. حضرت امام در باره مطلب مهمی که مربوط به آذربایجان بود، بنده را به حضورشان خواستند. پیش از شروع مطلب، خـطاب بـه بنده فرمودند:

«از این که به شمازحمت دادم این جا آمدید، عذر می خواهم. » این فرمایش ایشان آن قدر در وجود بنده اثر گذاشت که گریه ام گرفت. در دلم گفتم: «خداوندا! این چه بـرخورد و تـواضعی از این انـسانِ با عظمت الاهی است!اَلحَق که وارث پیامبرصلی الله علیه وآله است. » خدا می داند برخورد حضرت امام با شاگردانشان بـسیار متواضعانه بود. به عنوان نمونه، در روزهای اول انقلاب که ایشان تازه وارد قم شـده بـودند، بـعد از آن که برای دیدار با علمای بزرگ حوزه نزد آنان رفتند، شروع کردند به دیدار با عده ای از شاگردانشان. شـبی کـه به منزل محقر دو اتاقه ما تشریف آوردند، از نظر ما به قدری باارزش بود کـه احـساس کـردیم اتاق ماهمدوش طاق عرش شده است، چرا که روح خدا در آن جا حضور یافته بود. ۵۱

امـام در برابر طلابی که درسخوان بودند، تواضع عجیبی داشتند. هر وقت یک طلبه یـا روضه خوان و یا مداح اهـل بیت (را مـی دیدند، به احترام آنان، تمام قد بلند می شدند. هرگاه هم که یکی از این افراد می خواست از نزد امام برود، ایشان او را بدرقه می کردند و سرانجام نیز با اصرار مهمان بازمی گشتند. ۵۲

۳۶. مولانا ! به حرف توجه کن

امام بـزرگوار ما هنگام خشم، بسیار خوددار بودند؛ به طور مثال، چنان چه هنگام درس عصبانی می شدند و می خواستند فریاد بزنند، فقط می گفتند: »مولانا« و دستشان را بر زمین می زدند. با این که ایشان عصبانی می شدند، تسلط عجیبی بـر نـَفْس خود داشتند. همین امر باعث می شد که هیچ گاه کلمه زننده ای از زبانشان شنیده نشود؛ حتی اگر حرفی را بلند می گفتند، فقط در همان حد بلند گفتن بود یا این که حد اکثر مـی گفتند: «آقـا! گوش کن. مولانا! به حرف توجه کن». آری، حضرت امام با طلاب، مهربان بودند. ۵۳

۳۷. با چشم تو بر افق نظر خواهم کرد

مسجد سلماسی، [ محل تدریس امام]، در آن زمان مـسجد سـاده ای بود که کف آن با زیلوهای نخی آبی رنگ یزدی و یا کاشانی فرش شده بود و زیلوهای نازکی هم بودند و به خصوص در هوای سردِزمستان، نشستن روی آن ها واقعاً نوعی ریاضت به حساب مـی آمد. روزی شـاگردان بـه یکدیگر گفتند: «این درست نـیست کـه حـضرت امام نیز همانند ما روی زیلوی نازک و سرد بنشینند. به همین دلیل، یکی از شاگردان برخاست و قبل از این که امام بیایند، عبای پشـمی خـود را تـا نمود و در جایی که ایشان می نشستند پهـن کـرد. همه هم خوشحال بودند که بدین وسیله کار خیری انجام داده اند؛ اما همین که امام وارد مسجد شدند و برای نشستن بـه طـرف جـای خود رفتند و آن عبا را پهن دیدند، با ناراحتی عبا را جمع کـردند و کناری گذاشتند و مانند هر روز و مثل دیگران روی زیلو نشستند و آثار ناراحتی تاپایان درس در چهره ایشان پیدا بود. ۵۴

۳۸. پرهیز از تبعیض

بـرخورد حـضرت امـام با همه شاگردانشان یکسان بود و رفتارشان با برخی از آنان که بـیش تر بـه ایشان اظهار علاقه می کردند و از سابقه بیش تری برخوردار بودند، با دیگران تفاوت نداشت؛ حتی شاگردان خودشان را بر دیگر طـلاب تـرجیح نـمی دادند. ۵۵

۳۹. بعضُ الأَفاضل

گاهی حضرت امام، از شاگردان خود به «بعضُ الأَفاضل» تعبیر می نمود. مـثلاً اگـر شـاگردی نظرجدیدی بر خلاف نظر امام ارائه می داد، ولی حضرت امام آن نظر را قبول نداشت، می فرمود: «بعض الافاضل [ بـعضی از دانـشوران] دیـروز چنین فرمودند» و سپس مطلب او را رد می کردند. ۵۶

۴۰. به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نـرسد

یـکی از خصوصیات امام، احترام ایشان به شاگردانشان بود؛ مثلاً با شاگردان خود می نشستند وجـلسه مـی گذاشتند و گـاهی ریاست جلسه به عهده یکی از شاگردان ایشان بود. بزرگی روح امام تا این حد بود و مـسأله شـاگرد و استادی نزد ایشان مطرح نبود. ۵۷

۴۱. تحقیر نکردن شاگردان

نزدیک به ده سال که سـعادت شـرکت در درس امـام را داشتم، هیچ گاه به خاطر نمی آورم کسی راپیش شاگردان، کوچک و تحقیر کرده باشند؛ بلکه هـر چـه بود، شخصیت دادن بود. ۵۸

۴۲. برخورد پدرانه با شاگردان

برخورد آن بزرگوار با شاگردان خـود، بـرخوردی پدرانـه و مُشفقانه بود و می توان گفت - با توجه به آن عظمت و بزرگواری که در ایشان وجود داشت - برخوردی فـروتنانه بـود. ۵۹

۴۳. سلام به شاگردان

یک بار نشد حضرت امام را در مسیر خود زیارت کـنم و در سـلام کردن، بر من سبقت نگیرند. گاهی فاصله من با ایشان ده ـ پانزده مـتر بـود و من احتمال می دادم که اگر به ایـشان سـلام کـنم شایدنشنوند. کمی به راه خود ادامه می دادم تـا فـاصله ما کم تر شود و بعد سلام کنم؛ ولی امام، پیش از آن که من به ایشان سلام کـنم، بـه من سلام می کردند. ۶۰

۴۴. توجه بـه مـشکلات و گرفتاری های شـاگردان

مـن مـریض شدم و مدت یک ماه در حجره مـدرسه حـجتیه بستری بودم. در طول این مدت، روزهای چهارشنبه، امام همراه یکی از دوستان دانشمند مـا بـه حجره مدرسه می آمدند و از من عیادت مـی کردند، درصورتی که من طـلبه گـمنامی بیش نبودم. این گونه بـرخوردهای امـام، برای من قابل توجه بود. ۶۱

حضرت امام اگر احراز می کردند که طلبه ای زحـمتکش اسـت و درس می خواند، برای او خیلی احترام قائل بـودند. مـن ایـام طلبگی و در قم بـه بـیماری سختی دچار شدم. آن مـقدار کـه حضرت امام درمدت بیماری به من مهربانی کردند و از من مراقبت فرمودند، به جَدّ اطـهرم سـوگند، اگر پدرم در قم بود، این مقدار از من مـراقبت نـمی کرد. ۶۲

۴۵. تشویق شـاگردان

گـاهی بـعضی از شاگردان اِشکالاتی را می نوشتند و تـقدیم امام می کردند. امام علاوه بر این که خوشحال می شدند، برای تشویق، اِنعام و جایزه ای نیز به آنـان مـی دادند. ۶۳

۴۶. عقل سالم در بدن سالم

حضرت امـام از نـظر جـسمی خـیلی مـواظب حفظ سلامت خـود بـودند و در آن کاملاً کوشا بودند. انسان لازم است مقداری از وقتش را فعالیت ورزشی داشته باشد. ایشان، آن فعالیتی را که مناسب سن و وضـع مـزاجشان بـود، مراعات می کردند. امام مقید بودند که روزی یـک سـاعت، دور حـیاط پیـاده روی کـنند و قـدم بزنند. مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتند: «آقا در آن ۲۴ ساعتی که اکثر روز را درسلول انفرادی بودند، آن یک ساعت پیاده روی شان را نیز در همان جا قدم می زدند و ترک نکردند ». ۶۴

۴۷. توجه به عُرفیات

هرگز ندیدم که امام، مانند بعضی ها، عبا به سر بکشند یا دستمال بزرگی را در هـوای سـرد بر روی عمامه خود بیندازند و دنباله آن را زیر چانه گره بزنند و کاری که بدنماست، انجام دهند. ۶۵

۴۸. جزئیات از کلیات، کم تر نیست

امام هر چند روز یک بار، آینه به دست می گرفتند و با قـیچی، مـوی شارب و زیادی محاسن خود رامی زدند و یا موی نرمی را که اواخر عمر و طبق معمول، در نقاطی از گوش ها می رُوید و سیمای بدی دارد، می چیدند و مواظب بودند موی بـینی را نـیز بگیرند. به این ترتیب، هـر چـیزی که باعث دیدنامطلوب بینندگان بود، در بدن و لباس حضرت امام دیده نمی شد. ما همیشه امام را اینچنین می دیدیم: آرام و موقر و آراسته. ۶۶

۴۹. همواره تمیز و مرتب بودن

امام مـقید بـودند که کفش و جوراب مـرتبی بـپوشند؛ عمامه خود را مرتب بپیچند و حتی گاه و بی گاه، پیراهن خود را لاجورد بزنند. ۶۷

۵۰. برخورد ظریف

من یک وقت سیگار می کشیدم و در اواخر، احساس کردم که برایم زیان دارد. چون امام دررساله شان مسأله ای دارند کـه هـر چه زیان داشته باشد، استعمالش جایز نیست. از امام سؤال کردم که آیا این سیگار کشیدن نیز جزء همان مسأله است یا نه؟ امام نه به من فرمودند سیگار کشیدن زیان دارد و نـه فـرمودند زیان نـدارد، ولی یک حکایتی را برای من نقل فرمودند که مرحوم میرزا پیپ می کشیدند وکسی خدمتشان رفته و دیده بود دور تـا دورِ منقلشان پیپ چیده شده است. آن شخص به مرحوم میرزاعرض کرده بـود کـه ایـن ها زیان ندارد؟ آقا فرموده بودند: «احتمال زیان می دهی؟» گفته بود: «بله». مرحوم میرزا گفته بودند: «پس آن ها را جمع کن». امـام هـمین حکایت را فرمودند و چنین در من اثرگذاشت که دیگر سیگار نکشیدم و این از برکت نَفَسِ مـبارک امـام بـود. ۶۸

منابع:

۱. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۶۹.

۲. سرگذشت های ویـژه از زنـدگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۵، ص ۱۶۵.

۳. پا به پای آفتاب، ج ۲، ص ۱۰۷.

۴. پیشین، ص ۲۱۰ _ ۲۱۱.

۵. پیشین، ج ۴، ص ۲۷.

۶. پیـشین، ج ۳، ص ۲۱۵.

۷. پیـشین، ج ۴، ص ۲۸.

۸. سـرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۲، ص ۲۵.

۹. اگر بگویی می گویم؛ یعنی اگر به من اشکال کنی، جواب تو را می دهم.

۱۰. پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۲۱۵.

۱۱. پیشین، ج ۴، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.

۱۲. سرگذشت های ویژه از زنـدگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۵، ص ۱۹.

۱۳. پیشین، ص ۱۳۹.

۱۴. تشویق کننده طلاب.

۱۵. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۹۵.

۱۶. پیـشین، ص ۳۱۴.

۱۷. پیشین، ص ۷۶.

۱۸. پیشین، ص ۱۳۶.

۱۹. مجله حوزه، ش ۳۲، ص ۸۹.

۲۰. پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۲۱۵.

۲۱. ویژگی های معلم خوب، آیت الله حسین مظاهری، ص ۱۰۲.

۲۲. سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی (س)، ج ۲، ص ۱۵۳.

۲۳. مجله حوزه، ش ۳۲، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸.

۲۴. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۲۶.

۲۵. پیشین، ج ۳، ص ۲۵۶.

۲۶. پیشین، ج ۲، ص ۲۶۳.

۲۷. پیشین، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۴.

۲۸. پیشین، ج ۳، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.

۲۹. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۲، ص ۳۰.

۳۰. پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۹۴.

۳۱. پیـشین، ج ۱، ص ۲۶۷.

۳۲. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س) (، ج ۵، ص ۲۳.

۳۳. پا به پای آفتاب، ج ۲، ص ۳۱۲.

۳۴. پیشین، ج ۳، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۸.

۳۵. سرگذشت های ویژه از زنـدگی حـضرت امام خمینی (س)، ج ۴، ص ۱۲۶.

۳۶. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۵۹.

۳۷. پیشین، ص ۲۹ ـ ۳۰.

۳۸. سرگذشت های ویژه از زنـدگی حـضرت امام خمینی (س)، ج ۴، ص ۱۴۲.

۳۹. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۲۹.

۴۰. پیشین، ج ۳، ص ۲۱۲.

۴۱. مجله حوزه، ش ۳۲، ص ۷۲.

۴۲. پا بـه پایـ آفتاب، ج ۴، ص ۲۵۸.

۴۳. پیشین، ج ۳، ص ۳۹.

۴۴. پیشین، ص ۲۲۵.

۴۵. پیشین، ج ۴، ص ۹۴.

۴۶. پیشین، ج ۱، ص ۲۸۳.

۴۷. پیشین، ج ۲، ص ۹۳.

۴۸. پیشین، ص ۹۳ ـ ۹۴.

۴۹. پیشین، ج ۴، ص ۲۶.

۵۰. پیشین، ج ۲، ص ۲۶۳.

۵۱. پیشین، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳.

۵۲. پیشین، ج ۴، ص ۷۹.

۵۳. پیشین، ج ۲، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۲.

۵۴. پیـشین، ص ۱۶۵.

۵۵. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۴، ص ۱۰۸.

۵۶. پیشین، ج ۵، ص ۸۵.

۵۷. پا به پای آفتاب، ج ۲، ص ۳۱۶.

۵۸. سرگذشت های ویژه از زنـدگی حـضرت امام خمینی (س)، ج ۵، ص ۸۵.

۵۹. پا به پای آفتاب، ج ۴، ص ۹۵.

۶۰. سرگذشت های ویژه از زندگی حـضرت امام خمینی (س)، ج ۵، ص ۳۱.

۶۱. پیشین، ج ۴، ص ۱۰۹.

۶۲. مجله حوزه، ش ۳۲، ص ۷۳.

۶۳. پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۳۵.

۶۴. سرگذشت های ویژه از زندنگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۵، ص ۷۸.

۶۵. پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۹۷.

۶۶. پیشین، ص ۹۳.

۶۷. پیشین، ص ۲۱۲ ـ ۲۱۳.

۶۸. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (س)، ج ۶، ص ۱۵۰.

 

آدرس ثابت: ۹۲۹۶۴۸https://www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

مقالات مرتبط

حائری یزدی، عبدالکریم

مبانی حج ابراهیمی از دیدگاه امام خمینی (س)

تاریخ معاصر ایران: آیت الله مؤسس کیست؟ بررسی زندگی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

نگاهی به ضرورتها، اهداف و دستاوردهای همایش روش شناسی مطالعه ی شخصیت و اندیشه ی امام خمینی (س)

به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم سیمای موسس حوزه علمیه قم سیره علمی و تبلیغی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله

نوزایی فهم فقهی: گزارشی از کنگره بررسی مبانی فقهی امام خمینی (س) - نقش زمان و مکان در اجتهاد

مصاحبه با: آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی

مقالات: شرح حال و دوران زندگی آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (م ۱۳۵۵) در کلام آیة الله حاج سید موسی شبیری زنجانی دام ظله

نوآوری امام خمینی (س) در مبانی نظریه ی ولایت فقیه

امام خمینی (س) و مقوله نوآوری در فقه سیاسی

نوآوری امام خمینی (س) در فقه سیاسی

نقد حدیث از دیدگاه امام خمینی (س)

عناوین مشابه

پایش تغییرات پوشش کاربری اراضی به کمک تلفیق ماسک باینری و روش پس رده بندی در تصاویر ماهواره ای چندزمانه (بررسی موردی: منطقه فرودگاه بین المللی امام خمینی (س))

درآمدی بر روش بررسی تحقیقات انجام شده در حوزه رهبری امام خمینی (س)

تدریس و تربیت شاگردان در سیره امام خمینی (س)

مقایسه اثربخشی چهار روش پیشگیری از سوءمصرف مواد مخدر بر نگرش و عزت نفس دانش آموزان مجتمع های فرهنگی، تربیتی و خوابگاهی کمیته امداد امام خمینی (س)

مدل های ورود به سیاست در روش عملی آیت الله بروجردی و امام خمینی (س) در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰

تحلیلی بر مطالعات حکومتداری از دیدگاه امام خمینی (س) با بهره گیری از روش فراترکیب

ارائه الگوی فرآیندی جانشین پروری به روش تئوری داده بنیاد (مورد مطالعه: کمیته امداد امام خمینی (س) )

تحلیل روش مردم سالاری در حکومت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی (س)

مقایسه برآورد نرخ و حجم رسوب گذاری در کانال دسترسی بندر امام خمینی (س) با استفاده از روش های هیدروگرافی، تئوری بایکر و مدل سازی توسط مایک ۲۱

تدریس و تربیت شاگردان در سیره امام خمینی (س)

 

. انتهای پیام /*