سیاست: پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): انصاری، علی رضا

یکی از مـوضوعاتی کـه تـحلیل آن ضرورت دارد، پیامدهای پیوند دین و سیاست است که در ضمن آن، آثار جدایی دین و سیاست نیز روشـن خواهد شد. امام خمینی (س) در این باره به دو پیام مهم اشاره فرموده است کـه در این بخش مورد بـررسی قـرار می گیرد.

۱- جامعیت و پویایی دین

یکی از پیامدهای پیوند دین و سیاست، جامعیت و پویایی دین است. اگر دین مجموعه قوانین فردی، سیاسی، اجتماعی و... تفسیر شود، در تمام صحنه های زندگی بشر حضور دارد و همیشه پایا و بالنده اسـت. ولی چنانچه دین را مجموعه قوانین فردی و عبادی بدانیم، ایستا، ناقص و منزوی خواهد بود. دین مداران و پاسداران حریم وحی، بطور طبیعی، از جامعیت پویای دین دفاع می کنند. استعمارگران جامعیت و پویایی دین را، با منافع خویش سـازگار نـمی دانند. از این رو پیوسته از عدم جامعیت دین سخن می گویند. امام راحل، در این باره می فرماید: «مثلا تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد; طرز حـکومت و قـوانین حکومتی نیاورده است; اسلام فقط احکام حیض و نفاس است; اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد.» (۱)

دین را باید دین شناسان تعریف و تفسیر کنند، نه کسانی که حتی بـا الفـبای دین آشنایی ندارند. عقلا برای شناخت مکاتب، رشته های علمی و امور فنی به متخصصان و خبرگان آن رشته و فن مراجعه می کنند. دین امری بسیار مهم است که باید به وسیله کـارشناسان آن تـفسیر و تـبیین شود. یکی از علل به وجـود آمـدن حـوزه های علمیه نیز تربیت مجتهدان برای تبیین و تفسیر معارف دین است. تفسیر دین اسلام به اسلام شناسانی مانند شیخ انصاری (ره)، صاحب جواهر (ره) و امـام راحـل نـیاز دارد. معصومان (ع) این گروه را فقیه نامیده، مردم را به پیـروی از آنـها فرا خواندند و بدین ترتیب، نظام اجتهاد و تقلید را پی افکندند. (۲) متاسفانه گروهی با شناخت سطحی از اسلام، به تعریف و تفسیر آن روی آورده، به اظـهارنظرهای غـیرمنطقی و بـی پشتوانه می پردازند. عدم جامعیت دین و جدایی دین از سیاست، که از سوی بـرخی از روشنفکران مطرح شده، در جدایی دین مسیحیت از سیاست ریشه دارد. اشتباه سکولارها در این است که دین اسلام را، که ریشه در فـطرت و هـمگانی بـودن (۶) است. با دین تحریف شده مسیحیت یکسان تصور می کنند. اسلام منهای سـیاست، هـمان اسلام تحریف شده ای است که امام راحل آن را اسلام آمریکایی خوانده است. (۷) اسلامی که با سیاست ارتـباط دارد، هـمان اسـلام جامع و پویایی است که امام آن را اسلام ناب محمدی (ص) نامیده است. (۸)

در نگاه عـالمان شـیعی، اسـلام جامع ترین دین است و در آن خلا قانونی وجود ندارد. (۹) امام راحل در خصوص جامعیت اسلام می فرماید: «... [اسـلام] بـرای هـمه امور قانون آورده و آداب آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه اش منعقد شود تا پس از آنـکه بـه گور می رود، قانون وضع کرده است. همان طور که برای وظایف عبادی قانون دارد، بـرای امـور اجـتماعی و حکومتی قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است». (۱۰)

مرحوم فیض کـاشانی فـرمود: «... پس هیچ امر مورد نیازی در اصول و فروع و لواحق نبود مگر آنکه خدا در کتاب نـازل و رسـول خـدا (ص) در سنت بیان کرده است حتی ارش الخدش.» (۱۱) البته جامعیت دین بدان معنا نیست که اسلام همه قوانین جـزئی را بـیان کرده است; بلکه جامعیت دین به معنای تبیین قوانین کلی است. (۱۲) قـوانین جـزئی از قـوانین کلی استنباط می شود. مجتهدان، با بهره گیری از عنصر اجتهاد با توجه به شرایط زمان و مکان، احـکام جـزئی و فـرعی را از اصول کلی استنباط می کنند. چنانکه در روایات می خوانیم:

 «علینا القاء الاصول و علیکم التـفریع.» (۱۳)

 «انـما علینا نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا.» (۱۴)

فقهای شیعه در طول تاریخ به همه مسائل جدید پاسخ دادهـ اند. از ایـنرو، فقه شیعه غنی ترین فقه است. چنانکه امام خمینی (س) فرمود: «فقه شیعی غـنی ترین فـقه و قانون در دنیا است.» (۱۵)

امروزه ظهور اسلام بـه عـنوان دیـن بالنده و جامع که در پرتو اندیشه پیوند دیـن و سـیاست به وجود آمده، سبب وحشت استعمار شده، به مبارزه همه جانبه استکبار علیه بـنیادگرایی اسـلامی، انجامیده است.

عظمت اسلام سـبب شـده تا بـسیاری از دانـشمندان غـیر مسلمان نیز به بالندگی و پویایی اسـلام اعـتراف کنند. چنانکه مارسل بوازار می نویسد: «... (قوانین اسلام) با شرایط جهان معاصر کـاملا هـماهنگی دارد. قوانین اسلام از کلیه قوانین بشر کـه برای اداره امور خود وضـع کـرده برتر و عالیتر است. دستورالعملهای اسـلام را بـاید با ژرف اندیشی و درون نگری شناخت و به جامعیت آن پی برد.» (۱۶)

امام خمینی (س) عقیده دارد که دنیا، بـه خـاطر جامعیت اسلام، به آن نیازمند اسـت. (۱۷)

امـام صـادق (ع) در خصوص پویایی مـعارف قـرآن فرمود: «خداوند تعالی قـرآن را بـرای قوم و زمان خاص نفرستاده است. این قرآن برای هر زمانی جدید [و قابل استفاده]است و تـا روز قـیامت نزد هر قومی تازه خواهد بـود.»

آن گـروه از روشنفکران و دانـشمندان مـسلمان کـه اندیشه جدایی دین و سـیاست را تبلیغ می کنند باید بدانند که جدایی دین و سیاست، به معنای عدم جامعیت دین است، بـه انـزوای آن می انجامد و هیچ مسلمانی نمی تواند آن را بـپذیرد.

۲ - ولایـت فـقیه

یـکی از پیـامدهای مهم پیوند دیـن و سـیاست، اثبات ولایت فقیه است. اگر دین از سیاست جدا شود، وظیفه رهبران دینی در بیان احکام محدود مـی گردد. بـر اسـاس تفکر پیوند دین و سیاست، این پرسش مـطرح مـی شود کـه در سـاختار نـظام سـیاسی اسلام چه کسی رهبری سیاسی جامعه را به عهده دارد؟

در پاسخ بدین پرسش دو راه وجود دار:

۱. جدایی رهبری دینی از رهبری سیاسی

کسانی که ولایت فقیه به معنای رهبری سیاسی را قبول نـدارند، طرفدار این نگرش شمرده می شوند.

۲. پیوند رهبری دینی و رهبری سیاسی

این همان تئوری است که امام راحل و بسیاری از نخبگان مسلمان آن را بیان کرده اند. نتیجه این نگرش، اثبات ولایت فقیه است. امام خمینی (س) فقیه را رهبر سیاسی جامعه می داند و مانند مرحوم نراقی ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرده است. (۱۸) آن بزرگوار می فرماید: «همین ولایتی که برای رسول اکرم (ص) و امام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدی اداره هست، بـرای فـقیه هم است.» (۱۹)

آن حضرت همچنین می فرماید: «ولایت و رهبری فقیه جزء لاینفک حکومت اسلامی است و اصولا رویت حکومت بسته به حضور فقیه جامع شرایط در راس حکومت و نظارت دقـیق وی بـر اجرای احکام و قوانین اسلامی مـی باشد. والی مـسلمین در واقع وارث پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) است.» (۲۰)

از منظر امام راحل رهبری سیاسی، چنانکه حق مسلم ائمه بود، حق فقها است که در طول تاریخ غصب شده و بـاید بـه صاحبان اصلی اش برگردد. ائمـه (ع) حـکومت را حق خود می خواندند. امام علی (ع) فرمود: «انما طلبت حقی و انتم تحولون بینی و بینه.» (۲۱)

آن حضرت همچنین هنگام رسیدن به خلافت ظاهری، فرمود: «الان اذ رجع الحق الی اهله و نقل منتقله» ; (۲۲) یعنی هم اکنون حق بـه اهـلش بازگشت و به جایی که از آن بیرون آمده بود منتقل شد.

علی (ع) برای اثبات شایسته تر بودنش در مساله رهبری جامعه به دانشمندتر بودن و فقاهت خویش استدلال کرد و فرمود: «... و قد علموا انی اعلمهم بکتاب الله و سـنة نـبیه و افقههم و اقـراهم للکتاب الله و اقضاهم بحکم الله.» (۲۳)

ائمه دیگر (ع) نیز حکومت را حق خود می خواندند و در پی تاسیس حکومت بودند. از اینرو، فرمانروایان ستمگر از آنان وحـشت داشتند و آن بزرگان را خاری در چشم ستم و استخوانی در گلوی خود می دانستند. منصور دوانـیقی، خـلیفه عـباسی، به امام صادق (ع) گفت: «هذالشجی المعترض فی الحلق.» (۲۴)

اگر ائمه (ع) تنها در پی به دست گرفتن مرجعیت دینی بـودند، حـکومتها از آنان وحشت نداشتند و آنها را نمی آزردند. بی تردید اگر ائمه (ع) حکومت تشکیل می دادند، از صحنه قـدرت کـناره گیری نـکرده، آن را به دیگران نمی سپردند; چنانکه امام علی (ع) خود بر مسند قدرت نشست و کشتی امت اسلامی را بـه سوی ساحل نجات رهبری کرد. امام خمینی (س) عقیده دارد که در زمان رسول اکرم (ص) رهـبری دینی از رهبری سیاسی جـدا نـبود: «مگر در زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ ! مگر آن دوره عده ای روحانی بودند و عده ای دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ !» (۲۵)

ویژگیهایی که قرآن و سنت برای فرمانروای جامعه اسلامی بیان کرده اند، با ولایت فقیه هماهنگ است. بر اساس روایـات اندیشمندانی مانند ماوردی (۲۷)، ابی یعلی فرا (۲۸)، قاضی عضدالدین ایجی (۲۹) و... یکی از ویژگیهای حاکم اسلامی را فقاهت دانسته اند. (۳۰) مرحوم علامه حلی می فرماید: «... ان یکون عالما لیعرف الاحکام و یعلم الناس.» (۳۱)

عقل نیز حکم می کند که مجری قـانون بـاید به قوانین آگاه باشد. در جوامع غیرمسلمان نیز قانوندانان به عنوان رهبران سیاسی انتخاب می شوند. امام راحل در باره شرایط حاکم اسلامی و ولایت فقیه می فرماید: «قانوندانی و عدالت از نظر مسلمانان شرط و رکن اسـاسی اسـت...» (۳۲) اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند، لایق حکومت نیست... [و] نمی تواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد. و این مسلم است که «الفقها حکام علی السلاطین.» سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید بـه تـبعیت فقها درآیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند. پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق بگیرد، نه به کسانی که به علت جـهل بـه قـانون مجبورند از فقها تبعیت کنند.» (۳۳)

بـا تـوجه بـه مطالب فوق، می توان اثبات ولایت فقیه را از پیامدهای مهم پیوند دین و سیاست دانست. جدایی رهبری سیاسی از رهبری دینی و انزوای روحانیت یکی از آثار جـدایی دیـن و سـیاست است. امام راحل با این فکر سخت مـخالف بـود و می فرمود: «وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و وفقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، قهرا فـقیه هـم مـجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نـماید.» (۳۴)

منابع:

۱- ولایت فقیه، ص ۸.

۲- سفینة البحار، ص ۷; بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، ص ۳۵ - ۶۸.

۳- روم، آیه ۳۰; تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۹۳; تفسیر نمونه، جـ ۱۶، صـ ۴۱۷.

۴- احـزاب، آیه ۴۰.

۵- تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۴۳۶; نحل، آیه ۸۵; انعام، آیه ۵۹.

۶- عیون اخبار الرضـا، صـ ۱۳; انعام، آیه ۹۰; فرقان، آیه ۱; اعراف، آیه ۱۵۸.

۷- مجموعه مقالات کنگره نقش زمان و مکان در اجتهاد، مقاله خانم زهـرا رهـنورد.

۸- هـمان.

۹- اصول کافی، ج ۱، ص ۵۶ -۵۹; تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۴۳۵.

۱۰- آیین انقلاب اسلامی، ص ۱۱۳.

۱۱- اصول اصلیه، ص ۲.

۱۲ - اسـلام و مـقتضیات زمـان، شهید مطهری.

۱۳- بحار، ج ۲، ص ۲۴۵.

۱۴- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۸۷.

۱۵- کیهان اندیشه، شماره ۲۹، ۱۳۶۹. ص ۵۰.

۱۶- اسلام در جهان امروز، مارسل بـوازارا، تـرجمه د. م. ی، ص ۱۲۸.

۱۷- ولایـت فقیه، ص ۱۸.

۱۸- عوائد الایام.

۱۹ - ولایت فقیه، ص ۵۷.

۲۰ - کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۶۵.

۲۱- نهج البلاغه فیض، خطبه ۱۷۱.

۲۲- همان، خطبه ۲.

۲۳- کـتاب سـلیم بن قیس، ص ۱۴۸; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۲۱۰; الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۹.

۲۴ - بحار، ج ۱۱، ص ۱۵۴.

۲۵ - ولایت فقیه، جـ ۱۹.

۲۶ - المـحاسن، ج ۱، صـ ۹۳; بحار، ج ۹۰، ص ۴۴; سنن بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۱۸.

۲۷- رک: الاحکام السلطانیه، ص ۶.

۲۸ - همان، ص ۲۰.

۲۹- شر المواقف، جرجانی، ج ۸، ص ۳۴۹.

۳۰ - الفقه علی المـذاهب الاربـعة، ج ۵، ص ۴۱۶; مآثر الانافة، ج ۱، ص ۳۱.

۳۱- التذکرة، ج ۱، ص ۴۵۲.

۳۲- ولایت فقیه، ص ۵۲.

۳۳- همان، ص ۵۳.

۳۴ - مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احـیای تفکر دینی، ج ۱، ص ۱۵۷.

آدرس ثابت: ۴۷۰۶۰۸https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

عناوین مشابه

پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س) (۱)

پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س) (۴)

سیاست: پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س): بخش آخر

پیوند دین و سیاست از دیدگاه امام خمینی (س)

پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س) (۲)

سیاست: پیوند دین و سیاست از نگاه امام خمینی (س) (۳)

دین و دولت از نگاه امام خمینی (س)

مطالعه تطبیقی مناسبات دین و سیاست از دیدگاه امام خمینی (س) و علی عبدالرازق

پیوند دین و سیاست از منظر امام خمینی (س)

زبان دین و قرآن از نگاه امام خمینی (س) و فیلسوفان غرب

. انتهای پیام /*