پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۲۵/علی قنبریان
حافظ از بزرگترین شاعران ایران است که شهرت جهانی دارد. در بیان هنر حافظ همین بس، که با دیوان کمحجمش در کنار شاعران بزرگی چون فردوسی، مولوی، و نظامی قرار گرفته است. اشعار حافظ صبغه و رنگوبوی عرفانی داشته و مورد تمجید دانشمندانی چون امام خمینی و مرتضی مطهری است.
شخصیتهایی در طول تاریخ بودهاند، همچون دکارت و حافظ، که گروهی آنها را مدح کرده و گروه دیگر به مذمت آنها پرداخته بلکه حکم به کفر آنها دادهاند. یکی از دانشمندان اسلامی که حافظ و اشعارش را مذمت کرده، محمدکاظم هزارجریبی(متوفای ۱۲۳۶ق) است.
وی از علمای اواخر دورة زند و اوایل قاجار است. بهکار بردن الفاظی چون «می»، «شراب»، و «ساقی» برای ایجاد تشبیه و تمثیل، سبب تکفیر و الحاد حافظ از سوی هزارجریبی شده است. در این مقاله، سخنان افراطی افرادی همچون هزارجریبی، در رد حافظ، نقد شده است.
شیوة گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و از روش تبیینی ـ تحلیلی در پردازش اطلاعات استفاده شده است و ارجاعات نیز بهصورت درونمتنی است. از آنجا که حافظ شاعر شناختهشدهای است به زندگانی وی نپرداختهایم و منحصراً شخصیتشناسی محمدکاظم هزارجریبی بیان شده است.
۱. شخصیتشناسی محمدکاظم هزارجریبی
محمدکاظم حائری هزارجریبی مازندرانی استرآبادی، از پرکارترین دانشمندان و علما در عرصة تألیف و نگارش در موضوعات متنوع دینی در قرن سیزدهم میباشد که در کتابهای تراجم و زندگینامة علما و در فهرستنگاریهای مربوط به آثار علمی و مکتوبات دانشمندان شیعه، نامش مکرر ذکر گشته است.
از آنجا که پدر ایشان خود عالمی نامدار بوده است، بهصورت طبیعی باید دروس علمی را در نزد ایشان و دیگر علمای منطقه آموخته باشد. پس از مدتی که خود را تشنة معارف بیشتری دید از زادگاه خویش هجرت نمود و به مدرسه علمیة قزوین وارد شد که در آن روزگار توسط مجتهدی اصولی به نام شیخ محمد ملائکة قزوینی برغانی متوفای ۱۲۰۰ قمری اداره میشد و در نزد این عالم بزرگ تحصیل نمود.
پس از مدتی تصمیم گرفت تا به اصفهان کوچ نموده تا در سلک شاگردان عارف و حکیم نامدار حکیم ملا محمد بیدآبادی متوفای ۱۱۹۷ قمری درآمد و علوم حکمت و معقول را فرا گرفت(سیدحسن امین، مستدرکات اعیان الشیعة، ج۴، ص۱۵۹).
در نهایت دست به هجرتی بزرگ زد و به حوزه علمیة کربلای معلّا وارد شده و به مجلس درس استادالکل، آقا باقر وحید بهبهانی متوفای ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۶ قمری ملحق شد و در بین شاگردان ایشان قرار گرفت(جعفر سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱۳، ص۶۲۴). علاوه بر وحید بهبهانی، از افادات بزرگان دیگری از علمای شیعة حاضر در کربلا مانند سیدمحمدمهدی طباطبایی بحرالعلوم متوفای ۱۲۱۲ قمری و سیدمحمدمهدی شهرستانی متوفای ۱۲۱۶ قمری و سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض متوفای ۱۲۳۱ قمری و دیگران نیز بهرهمند شد(محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج۱۲، ص۲۶۵).
پس از وفات وحید بهبهانی در کربلا مجلس درسی تشکیل داد و پس از اندک زمانی و بعد از سیدعلی صاحب ریاض در همان کربلا و در بین مردم مرجعیت یافت؛ هر چند ایام ریاستش دوامی نیافت و پس از مدت کمی از دنیا رفت.(سیدحسن امین، مستدرکات اعیان الشیعة، ج۴، ص۱۵۹).
بنابه شهادت افراد مطلعی در رواق شرقی حرم حسینیعلیهالسلام در حجرهای که دو استادش مرحوم وحید بهبهانی و سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض دفن شدهاند به خاک سپرده شده است(محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۱۹۱).
۲. هنر حافظ در حکایتگری
محاکات یا بازنمایی وحکایتگری طبق دیدگاه فلاسفة اسلامی از جمله مقوّمات برخی یا همة هنرهاست. در هنر شعر نقش محاکات اساسی است. شاعر چهبسا با شعر در ذهن مخاطب صحنهسازی و صحنهآرایی میکند.
در واقع از سوژة مورد نظرش حکایت میکند و نمایشی از آن در خیال و ضمیر شنونده برپا مینماید. تشبیه و تمثیل که در شعر نقش اساسی دارند، نوعی محاکات هستند. برای مثال در این شعر حافظ:مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نویادم از کشتة خویش آمد و هنگام درو (خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۴۷۴) آسمان و قرص ماه در شبهای اوّل ماه که به شکل داس است، حکایت از مزرعه و درو کردن گندم میکند.
از طرف دیگر مزرعه و درو کردن گندم از اعمال و کردار آدمی در روز حساب و کتاب و حشر و نشر حکایت میکند یا آن را بازنمایی مینماید. مطلب مذکور مضمون حدیث شریف پیامبر اسلام’ است: «الدنیا مزرعة الآخرة(محمدبنزینالدین ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۱، ص۲۶۷)»(حسین هاشمنژاد، فلسفة هنر به بیان ساده، ص۷۹).
۳. نقد شاعران از سوی هزارجریبی
هزارجریبی از نقل(قرآن و روایات) شواهدی بر مذمت شعر و شاعری میآورد. در عبارات بعدی خویش شاعرانِ مادحِ اهل بیت علیهمالسلام را از عمومیت مذمت آیات و روایات خارج میکند: «در قرآن مجید فرموده است {وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُون}(شعراء: ۲۶/۲۲۴) یعنی شعرا متبوع گمراهاناند و هرکه متابعت ایشان کند از راه حقّ به در رفته است و رسول خدا’ فرموده است: «الشّعر من الشّیطان»(محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲۶، ص۱۶۲) یعنی شعر از شیطان است و در روایت دیگر مذکور است که اوّل کسیکه شعر گفت شیطان بود و در روایت دیگر فرمود که شکمی پُر از چرک باشد، بهتر است از آنکه پر از شعر باشد.»(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی منبّهالجهال علی وصف رئیس اهلِ الضّلال)
هزارجریبی شاعران را به دو دسته تقسیم میکند: شاعرانی که در مدح و فضایل اهل بیت شعر میسرایند و شعرایی که صوفیمسلک بوده و در اشعار خویش از می، عشق، ساقی، و... استفاده میکنند. وی شعرای دستة اول را مدح میکند ولی با دستة دوم به شدت مخالفت کرده و به هیچوجه قائل به تأویل و تفسیر اشعار آنها نیست.
وی در پاسخ پرسشی که دربارة شعر خواندن و شعر گفتن شده است نیز «دیوان حافظ»، «مثنوی»، و امثال آن را نمونة شعری دانسته است که باعث گمراهی میگردد و گفته خواندنش حرام است بلکه خریدن چنین کتابهایی نیز حرام است زیرا که از کتب اهل ضلالت است و افرادی که مولوی را مدح میکنند، گمراه مینامد، چنانکه مولوی گمراه است.(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی کنزالفوائد)
همچنین مولوی را از همة دشمنان حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسلام دشمنتر دانسته و بیان کرده که مدح شدن حضرت علیعلیهالسلام بهوسیلة مولوی و دیگر اشخاص، سبب تصحیح عقیده و ایمان مادح نمیشود.
وی عرفی شیرازی از شعرای دورة صفویه را اهل ذوق و عشق دانسته و او را صوفی وحدت وجودی دانسته که پیوسته خمر میآشامید و عاشق فرزند پادشاه هند، اکبرشاه شده است و پیوسته در اشعارش اظهار دوستی و عشق به وی نموده است.
نظامی و جامی را از اهل تصوف دانسته و قائل است که هر دو، نسبت عشق که اساس همة فسقها و ضلالت است به حضرت یوسفعلیهالسلام که پیغمبر و صدّیق است دادهاند و کفر خود را بر عالمیان ظاهر ساختهاند(محمدکاظم هزارجریبی، نقد متصوّفه و عرفا: تصحیح رسالهای از محمدکاظم هزارجریبی، ص۵۱_۵۳).
دربارة دستة دوم(شعرای صوفیمسلک)، چنین آورده است:
«بهترین اعمال بعداز معرفت ربّالعالمین و حجتهای او، دوریکردن است از اعمال ناشایستگان و اختیار کردن عداوت و دشمنی ایشان است زیرا که دوستی با دشمنان خدا کردن دشمنی است با خداوند عالم و عاقلان آن کسانیاند که عمر گرانمایه را صرف اطاعت الهی مینمایند تا آنکه رضا و خشنودی او را تحصیل نمایند و این منتهای آرزوی دوستان خداست و ناچار است از برای عاقل که پیوسته حذر نماید از صرفکردن عمر به چیزی که رضای خالق و مُنعم او در آن نباشد خصوصاً به چیزهایی که باعث بُعد و دوری او میشود بهجانبِ مقدّس الهی خصوصاً میلکردن به اهلِبدعت و ریب و ملازم کلام ایشان گردیدن و کلام ایشان را شعار و دثار(دِثار: لباسی که روی لباسهای دیگر میپوشیدند.
حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج۴، ص۳۰۱۱) خود گردانیدن، پیوسته عمر شریف را صرف آن نمودن زیرا که کلام ایشان مایة ضلالت و گمراهی است و باعث زنگ دل آدمی و کوری آن میگردد و آدمی را از راه حقّ غافل میگرداند.
بدانکه یکی از آن اشقیا که اشعار باطله بسیار گفته است و آنها را به موافق مذاق اهلِ باطل و لغو [و] اهلِطرب ادا کرده است محمّد شیرازی است که مشهور به حافظ است و اکثر ابیات او تعریف شراب و معشوقه و سایر لغو و باطل است و با این، جاهلان آن را کمال خود و نُقل مجلس خود گردانیدهاند و عوام و خواص به آن مایل گردیدهاند و آن را «لسان الغیب» نامیدهاند و به آن فال میگیرند و آنقدر به آن اعتقاد دارند که به قرآن مجید، آنقدر اعتقاد ندارند و آن اشعار ثمره ندارد مگر ضایع گردانیدن عمر آدمی و مایلگردانیدن او را به فسق و معاصی و عشقبازی و غنا و ملاهی که او آنها را در آن کتاب وصف کرده است و گاه است که باعث گمراهی بعضی از جاهلان میگردد زیرا که کلام این اشقیا از خدا دور، مایة ظلالت است و دل خواننده و شنونده را فاسد میگرداند و باعث حدوث شبهات و وساوس شیطان میگردد.»(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی منبّهالجهال علی وصف رئیس اهلِ الضّلال).
۴. نمونهای از مکتوبات هزارجریبی دربارة حافظ شیرازی
هزارجریبی در برخی از کتابهای خویش، به مذمت حافظ پرداخته و کتاب «منبه الجهال علی وصف رئیس اهل الضلال» را اختصاص به حافظ و نقد وی داده است. وی در این کتاب، حافظ را از اشقیاء از خدادور خوانده و اشعار وی را سبب گمراهی انسانها دانسته است.
شیخ آقابزرگ تهرانی دربارة کتاب «منبه الجهال علی وصف رئیس اهل الضلال» مینویسد:«این کتاب به زبان فارسی بوده و در مذمت و ردّ حافظ شیرازی است. در این کتاب، خواندن دیوان حافظ منع شده است.
هزارجریبی برخی از اشعار حافظ را با رأی و نظر خویش تفسیر کرده و باطل خوانده است.»(محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۲، ص۳۶۱)
هزارجریبی مولوی، سعدی، حافظ، جامی، و نظامی را اهل ضلالت و گمراهی خوانده است و دیوانهای آنها را(مثنوی و بوستان و گلستان)، از اشعار باطل دانسته است. وی به همراهی سه تن از دانشمندان(سیدمحمّدمهدی و آقا محمّدعلی و میرزا محمّدمهدی شهرستانی) به نظریات ضدعرفانیاش تصریح کرده است و گفته که به نظر آنها حافظ از ملحدان است.
در ذیل نمونهای از کلام هزارجریبی دربارة حافظ را میآوریم:
«بدانکه در این زمان ما، اکثر مردم مایلشدند به خواندن اشعار و گوش کردن آنها و در شب و روز عمر شریف را صرف این کار مینمایند خصوصاً اشعار باطله را که در کتب اهلِ ضلالت مانند «مثنوی» که از ملّای رومست و «بوستان» و «گلستان» که از سعدیست و کتاب حافظ که [از] محمّد شیرازیست و جامی و نظامی و مانند اینها.
امّا احوال صاحب «مثنوی» و سعدی پس آنها را در رسالة «الزامالملحدین و ارشاد المنصفین» قدری بیان کردم امّا محمّد که مشهور به حافظست مشهور میان علمای ما آنست که او صوفیست چنانکه فاضل شیعهتراش قاضی نوراللّه شوشتری در کتاب «مجالسالمؤمنین» او را در سلک صوفیان شمرده است و سیدمحمّدمهدی و آقا محمّدعلی [آقا محمدعلی آلآقا کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی و نویسندة کتاب «خیراتیه:
در ابطال طریقه صوفیه»] و میرزا محمّدمهدی شهرستانیرضواناللّهعلیهم حکم به تصوّف و الحاد او نمودهاند و میرزا ابوالقاسم قمیاطالاللّه عمره و بقائه تصریح به تصوّف او کرده است و فرموده است که حافظ شیخی از مشایخ صوفیه و گمراهانست و مشهور است که میگویند حافظ شاگرد نانوا بود در شیراز و در زمان او فاحشه[ای] بود که او را شاخنبات میگفتند و حافظ عاشق او شد...».(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی منبّهالجهال علی وصف رئیس اهلِ الضّلال)
میخواره و سرگشته و رندیم و نظربازو آن کس که چو ما نیست درین شهر کدامست؟(خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۲۲۶)
هزارجریبی دربارة داستان توجه امامانعلیهمالسلام نسبت به حافظ چنین مینویسد: «آنچه گفتهاند که او در آن شب، دوازده امام را دیده است و آنها او را نظر کردهاند و شراب دادهاند که نطق او جاری شده است و بهاینسبب این اشعار را گفته است، این سخن اوّلاً خلاف اخبار و سایر ادلّه است...
دوّم آنهایی که علمای ربّانی و مروّج دین شیعه بودند و دین شیعه به برکت سعی ایشان برپاست ایشان در بیداری خود امامان گذشته را ندیدند و خود این دعوی را نکردند و دوستان ایشان نیز این دعوی را برای ایشان نکردند که در بیداری امامان گذشته را دیدند.»(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی منبّهالجهال علی وصف رئیس اهلِ الضّلال)
۵. تأویل نکردن اشعار حافظ و دیگر شاعران
هزارجریبی در برخی از آثارش مانند رسالة «فواید لطیفه» تصوف و عرفان را مذمت کرده و بزرگان آنها مانند مولوی و حافظ را نقد کرده است. وی میانة خوبی با عرفا و متصوفه نداشت و آنها را از نمایندگان فرق ضاله میدانست و راه نجات، رستگاری، و عرفان حقیقی را در قرآن و سنت میدانست.
به تعبیر دیگر وی راه شناخت مبتنی بر کشف و شهود را وقعی نمینهاد و طرق بهدست آوردن معرفت را، نقل(قرآن و اهل بیت علیهمالسلام) و عقل در نظر گرفته است.وی در نقد عارفان و متصوفه، اشعاری را از شاعران آنها مانند مولوی، حافظ، عرفی شیرازی، و عطار نیشابوری آورده و نقد کرده است.
در ذکر اشعار، هزارجریبی به ظاهر آنها تمسک کرده است و به هیچوجه اشعار را تأویل نمیکند درحالیکه به راحتی آیات قرآن و روایات معصومین را تأویل میکند. هزارجریبی در رسالههای «منبه الجهال» و «منبه المغرورین» و «الزام الملحدین» بهشدت از تأویل اشعار حافظ و مولوی و شاعران دیگر پرهیز کرده و همه را بر معنای ظاهری تفسیر میکند.
به دیگر بیان، هزارجریبی تعبیرات و اصطلاحات بهکار رفته در اشعارِ شاعران همچون حافظ و سعدی را تأویلناپذیر دانسته و آنها را بر همان معانی حقیقی و عرفیشان منطبق کرده و به ظاهر همان استناد میکند؛
مانند تعبیر: می، معشوق، عشق، ساقی، شراب، و.... ظاهراً با اصلِ شعر و شاعری مخالفتی ندارد بلکه آنچه که سبب میشود نسبت کفر به برخی شاعران دهد، مضمون اشعار آنان است لذا از شاعرانی که در مدح و فضایل اهلبیت علیهمالسلام شعر میسرایند، تمجید میکند.هزارجریبی در برخی از آثارش به تأویلناپذیری اشعار شاعران تصریح کرده است:
هزارجریبی در رسالة «فواید لطیفه» دربارة رسالة «ارشاد المنصفین و الزام الملحدین» و دیگر رسائل عرفانستیزانهاش چنین گوید: «و چون این را دانستی بدانکه سخنان کفرآمیز ملّای رومی در مثنوی و غیر آن و سخنهای حافظ که همه تعریف شراب و مو و روی و عشق ایشان است و سخنهای لغو جامی و نظامی و غیر ایشان [...] که چنین سخنها گفتند، تأویل آنها کردن بیرون [از دینداری] است و اگر خواهی که قبایح سخنها و کفر آنها را مطّلع گردی، رجوع نما به رسالة «منبّهالجهّال» حقیر که در کفر حافظ نوشتم و رسالة «الزامالملحدین» که در کفر ملّای رومی و شمس تبریزی و ابراهیم ادهم و سعدی و غیر ایشان نوشتم و اگر زیادتر از اینها را خواسته باشی، رجوع کن به رسالة «منبّهالمغرورین» حقیر که احوال بسیاری از این اشقیا را در آن رساله ایراد نمودم و فساد طریقة فلسفه و تصوّف را در آن رساله بیان کردم.(محمدکاظم هزارجریبی، نسخة خطی فواید لطیفه)
۶. نقد و بررسی
۱.۶. هنر دینی در دیوان حافظ
کلام هزارجریبی دربارة حافظ و دیگر شاعرانِ عارف قابل رد و نقض است، زیرا صبغة غالب در شعر شاعرانِ مسلمان بهویژه شعرای نامدار گذشته، دینی بودن است. سرتاسر «مثنوی معنوی» مولوی اشارات و پیامهای دینی است. گاهی محتوای بیتها و مصراعها ترجمه یا عین آیه و حدیث است.
همینطور دیوان عطار، سعدی، نظامی، سنایی، صائب، و.... با توجّه به این نکته که در دنیای اسلام عرفان و دین از هم جدا نبودهاند بلکه طریقت باطن شریعت تلقی میشده است و این دو همانند دو روی یک سکه هستند، همة دیوانهای شعر عرفانی در قلمرو هنر دینی میگنجند.
بنابراین بدون هیچ شائبهای دیوان شعر حافظ نمونة عالی از هنر دینی است. چون اساسیترین موضوع اشعار حافظ کمّ و کیف ارتباط انسان سالک با خدا و محبوب و معشوق واقعی است. و خداوند معنابخش مفهوم دین است که بیاو هیچ دینی، دین نیست.
پس این اشعار ارتباط مستقیم و مثبتی با موضوعات و مضامین دینی دارند و به همین دلیل عالیترین جلوة هنر دینی هستند(حسین هاشمنژاد، فلسفة هنر به بیان ساده، ص۱۲۰).
۲.۶. استفادة دانشمندان اسلامی از اشعار حافظ و دیگر شاعران عارف
برخلاف هزارجریبی که امثال شاعرانی مانند حافظ را تکفیر میکند، بسیاری از دانشمندان اسلامی رویکردی مثبت به اشعار شاعرانِ عارف دارند؛ به چند نمونه اشاره میشود:
الف) کتابهای اخلاق اسلامی که بهدست عالمان مطرح و بزرگ شیعی نگاشته شده است مانند «معراجالسعادة» محمدمهدی نراقی و «نقطههای آغاز در اخلاق عملی» آیتاللّه مهدوی کنی، مملو از اشعار حافظ، مولوی، و شاعرانِ عارف دیگر است.
ب) برخی از دانشمندانِ دینی نیز دیوانهای شاعران را شرح و تفسیر کردهاند یا دربارة آنها و در تجلیل از آنها کتاب نوشتهاند:
ـ استاد مطهری کتابی با عنوان «عرفان حافظ» نگاشته است و دیوان اشعار وی را بررسی کرده است؛ همچنین «دیوان حافظ» با تعلیقات استاد مطهری از سوی انتشارات صدرا چاپ و منتشر شده است و مرحوم مطهری در مطلع و ابتدای هرکدام از غزلیات میزان عرفانی بودن غزل را نگاشته است.
ـ محمدتقی جعفری «مثنوی معنوی» مولوی را شرح کرده است با عنوان «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی». ـ سیدجعفر شهیدی کتابی با عنوان «شرح مثنوی» نگاشته است.
ـ آیتاللّه علی سعادتپرور کتابی با عنوان «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر: شرحی بر دیوان حافظ» نوشته است. این کتاب برگرفته از جلسات اخلاقی سیدمحمدحسین طباطبایی است.
پ) برخی از دانشمندان در جایجای کتابهای فلسفی، کلامی، عرفانی، و اخلاقی خویش از اشعار شاعران عربی و فارسی استفاده کرده و کتابهای خود را معطر به عطر آنها کردهاند، مانند: حسن حسنزاده آملی و سیدمحمدحسین حسینی تهرانی.
ت) شیخ بهاءالدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی(متوفای ۱۰۳۱ قمری)، از دانشمندان بزرگ عصر صفویه و شیخالاسلام شاه عباس و استادِ ملاصدرا است. وی کتاب بسیار معروفی با عنوان «کشکول» در سه جلد دارد. در این کتاب گفتار بزرگان عرفا و صوفیه در قالب نظم و نثر گرد آمده است.
ث) در کلاسهای اخلاق که برای تربیت و تزکیة نفس طلاب علوم دینی برگزار میشود، اساتیدِ اخلاق در بین سخنان و در خلال آیات و روایات، به اشعار شاعران استشهاد و استناد میکنند. اساتیدی را که شخصاً با آنها محشور بودم و اشعار بسیاری از آنها شنیدهام؛ مانند: آیات عظام شیخ احمد مجتهدی تهرانی، سیدمحمدتقی نقوی قائنی خراسانی، و میرزا عبدالکریم حقشناس.
کتاب «در محضر حضرت آیتاللّه میرزا عبدالکریم حقّشناس: منتخب سخنرانیهای اخلاقی معظّمٌله» شامل برخی از کلاسهای اخلاقی آیتاللّه حقشناس است. برخی از اشعاری که وی در کلاسهایش بازگو کرده، از کتاب مذکور نقل میکنیم:
صفحة ۴۱ کتاب:
بر در میـکده رنـدان قلنـدر باشـند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
(خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۵۴۰)
صفحة ۴۲ کتاب:
در دلـم بـود که بیدوسـت نباشم هرگـز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
(خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۳۳۴)
اندر آمــد ز درِ خلوت ما یار سحر
گفت کس را مکــن از آمــدنم هیچ خبــر
گفتمش کی ز تو یابم اثری
گفت آن دم که نماند ز تو در هر دو جهان هیچ اثر
(شمسالدین محمد تبریزی مغربی، دیوان کامل شمس مغربی، ص۱۴۶ـ۱۴۷)
صفحة ۴۳ کتاب:
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
بدر آی تــا ببــیـنی طیـران آدمیـت
(شیخ مصلحبنعبداللّه سعدی، کلیات سعدی، ص۷۹۰)
صفحة ۴۴ کتاب:
اقبل علی النفس و استکمل فضائلها
فانت بالنــفس لا بالجســم انســان
(عبدالغنی النابلسی و بدرالدین حسنبنمحمد البورینی، شرح دیوان ابنالفارض، ج۱، ص۱۱۹)
صفحة ۶۴ کتاب:
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقـی همه بیحــاصـلـی و بیخبــری بـود
(خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۳۴۰)
منبع: حریم امام
منابع و مآخذ
۱. قرآن کریم.
۲. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، ۱۴۳۰ق، طبقات اعلام الشیعه، بیروت، نشر دار احیاء التراث العربی، چ اول.
۳. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، ۱۴۰۳ق، الذریعه الی تصانیف الشیعة، بیروت، نشر دارالاضواء، چ سوم.
۴. ابنابیجمهور، محمدبنزینالدین، ۱۴۰۵ق، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، محقق و مصحح: مجتبی عراقی، قم، ناشر: دار سیدالشهداء للنشر، چ اول.
۵. امین، سیدحسن، ۱۴۰۸ق، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت، نشر دار التعارف للمطبوعات، چ اول.
۶. انوری، حسن، ۱۳۸۲ش، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، نشر سخن، چ دوم.
۷. تبریزی مغربی، شمسالدین محمد، ۱۳۵۸، دیوان کامل شمس مغربی، محقق و مصحِّح: ابوطالب میرعابدینی، تهران، انتشارات زوار، چ اوّل.
۸. حافظ شیرازی، شمسالدین محمد، ۱۳۸۵، دیوان حافظ، محقق و مصحح: محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، نشر زوار، چ چهارم.
۹. سبحانی، جعفر، ۱۴۱۸ق، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، نشر مؤسسة الإمام الصادقعلیهالسلام، چ اول.
۱۰. سعدی، مصلحبنعبداللّه، ۱۳۸۳، کلیات سعدی، به اهتمام: محمّدعلی فروغی، تهران، مؤسّسة انتشاراتی امیرکبیر، چ۱۳
.۱۱. فیض کاشانی، محمدمحسن، ۱۴۰۶ق، الوافی، اصفهان، ناشر: کتابخانة امام امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام، چ اول.
۱۲. قنبریان، علی، ۱۳۹۵ش، در محضر حضرت آیتاللّه میرزا عبدالکریم حقّشناس: منتخب سخنرانیهای اخلاقی معظّمٌله، تهران، انتشارات صبا، چ اول.
۱۳. نابلسی، عبدالغنی و بورینی، بدرالدین حسنبنمحمد، ۱۴۲۴ق، شرح دیوان ابنالفارض، محقق و مصحِّح: رشیدبنغالب اللبنانی و محمد عبدالکریم النمری، بیروت، ناشر: دارالکتب العلمیة، چ اوّل.
۱۴. هاشمنژاد، حسین، ۱۳۹۸ش، فلسفة هنر به بیان ساده، تهران، انتشارات میراث فرهیختگان: همکاری و نظارت در چاپ و نشر: مؤسسة فرهنگی هنری نوینپژوهش فیاض، چ اول.
۱۵. هزارجریبی، محمدکاظم، ۱۳۹۷ش، نقد متصوّفه و عرفا: تصحیح رسالهای از محمدکاظم هزارجریبی، تصحیح و تعلیقات: علی قنبریان، مقدمه: علیرضا لیاقتی، تهران، نشر میراث فرهیختگان، چ اول.
۱۶. هزارجریبی، محمدکاظم، نسخة خطی فواید لطیفه، قم، کتابخانة فیضیه، شماره:۶/۱۲۳۹.
۱۷. هزارجریبی، محمدکاظم، نسخة خطی منبِّه الجهّال علی وصف رئیس اهلِ الضّلال، کتابخانة ملی، ش: ۱۴۳۲۱_۵.
۱۸. هزارجریبی، محمدکاظم، نسخة خطی کنزالفوائد، کتابخانة طبسی(امام رضاعلیهالسلام)، ش: ۱/۳۶۶.
.
انتهای پیام /*