پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۹۸/محمدکاظم تقوی

مبارزات و مجاهدات ملت آگاه و آرمان‌خواه ایران به رهبری امام خمینی(س) به پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی منتهی گردید. نظامی مبتنی بر دو پایه جمهوریتِ برخواسته از حق تعیین سرنوشت توسط ملت، و اسلامیتِ منطبق بر کتاب و سنّت و اجتهاد اصیل و پاسخگوی نیازهای نو به نوی انسان در گذر ایام.

بدیهی است «اسلامی» که معیار و مبنا در جمهوری اسلامی قرار گرفت و می‌بایست استمرار داشته باشد، همان اسلامی است که رهبر انقلاب و نظام اسلامی، آن را طی سالیان مبارزات مطرح کرد و یاران و سخنگویان فکری او در بیانات و مکتوبات خود به شرح و تبیین آن پرداختند. بر همین اساس بود که امام خمینی خود، زمانی که انحراف از این مبنا و معیار را مشاهده نمودند با شدت و قاطعیت با آن برخورد کردند. جریان از این قرار بود که بعضی جهت تحقق «اسلامیت» در جامعه پس از انقلاب اسلامی، عملاً به «صورت سازی اسلامی» اهتمام ورزیدند و جدای از داوری درباره انگیزه و قصد آنان، اسلامی سطحی و تدیّنی قشری را به تصویر کشیدند، در حالی که اسلام مورد نظر امام و انقلاب، اسلامی بود که در آثار اسلام‌شناسانه اسلام‌شناسانی مانند استاد شهید آیت الله مطهری عرضه شده بود و انقلاب اسلامی به حاکمیت چنین اسلامی وعده داده بود.

حساسیّت «اسلامی کردن» در بخش حکومتی و ساختار و سلسله مراتب اداری در اولویت قرار گرفت و جهت گزینش افراد مناسب به و به کارگیری آنها؛ از داوطلبان «گزینش» به عمل می‌آمد و موفقیت در پاسخگوئی به پرسش‌هائی که به امور و شئون اسلامی مربوط می‌شد و در کتاب‌ها و جزواتی تدوین شده بود، شرط قبولی و جذب آنان در ساختار حکومتی و اداری بوده است. امام خمینی در تاریخ ۱۵/۱۰/۱۳۶۱ طی حکمی نسبت به مسئله گزینش اظهارات شدیداللحنی داشته و علاوه بر آن، این انحراف را مدتی پیگیری کرده تا ریشه انحراف کنده و روند اصلاح گردد.«اخیراً چند کتاب به عنوان سؤالات دینی و ایدئولوژی را ملاحظه نمودم و بسیار متأسف شدم از آنچه در کتاب‌ها و جزواتی از این قبیل به اسم اسلام، این دین انسان ساز الهی، برای گزینش عمومی مطرح شده است و آنها را میزان رد و قبولی افراد قرار داده‌اند.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۲۱۹)

خواننده گرامی می‌بیند که حضرت امام میان چیزی «به اسلام اسلام» با اسلام «دین انسان ساز الهی» فرق گذاشته و مطالب سبک و نامربوط به اسم اسلام را مردود و مورد انتقاد شدید قرار داده است.

ایشان در ادامه به محتوای این جزوات که اسم اسلام را بر خود نهاده، پرداخته و مرقوم داشته:

«این نوشته‌ها که مشحون از سؤالات غیر مربوط به اسلام و دیانت و احیاناً مستهجن و أسف‌آور است، از آنجا که به اسم دیانت اسلام منتشر شده، از کتب و جزوات انحرافی است که برای حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی مضرّ است.» (همان)

از این فراز از نوشته حضرت امام این معیار و میزان به دست می‌آید که هر چه برای حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی ـ با تعریف و هویت حقیقی آن ـ ضرر داشته باشد، مردود است و باید ساحت اسلام و نظام اسلامی را از آلودگی و غبار آن پاک و پیراسته نمود.

در اینکه چرا و از سوی چه کسانی چنین افکار و رفتار تأسف‌بار صورت می‌گیرد، امام خمینی بر این باور است که:

«بسیاری از افرادی که در تدوین آنها دخالت داشته‌اند، دارای حسن نیت بوده‌اند، لکن احتمال نفوذ شیاطین در این نحو مسائل قوی است که برای مشوّه نمودن چهره نورانی اسلام یا جمهوری اسلامی به این امر اقدام نموده‌اند.» (همان)

ایشان پس از توضیح ماهیت و پیامدهای این انحراف زیانبار، اقدامات عملی زیر را انجام دادند و مراتب را به ستاد پیگیری تخلفات قضایی و اداری به عنوان مطالبه و دستور اعلان کردند:

«۱ـ تمام هیئت‌هایی را که به نام گزینش در سراسر کشور تشکیل شده‌اند، منحل اعلام می‌نمایم، چه در قوای مسلح یا در وزارتخانه‌ها و ادارات، و چه در مراکز آموزش و پرورش تا برسد به دانشگاه‌ها، تمام آنها منحل است و ستاد انحلال را اعلام نماید.

۲ـ ستاد موظف است در اسرع وقت دستور دهد تا هیئت‌هایی به جای هیئت‌های منحله، از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و متوجه به مسائل روز تعیین تا در گزینش افراد صالح، بدون ملاحظۀ روابط اقدام نمایند و گزینش زیر نظر آنها انجام گیرد، و دقت شود تا این افراد تنگ نظر و تندخو و مسامحه‌کار و سهل‌انگار نباشند....

۳ـ از آنجا که بسیاری از سؤال‌های اسلامی این کتابچه‌ها از مسائل غیر محل ابتلاء می‌باشد که شاید فضلا و علمای زحمتکش نیز در جواب آنها عاجز باشند، و نیز بعض آنها غلط و بعضی از سؤال و جواب‌ها بر خلاف است، این نحوه سؤالات به هیچ وجه معیار در گزینش افراد نیست و ندانستن آنها برای آنان اشکال و عیبی ندارد.....

۴ـ ستاد محترم دستور دهد کتابچه‌های مختصری شامل بعضی از مسائل شرعی که محل ابتلاء عمومی است و مسائل اعتقادی که دانستن آنها در اسلام لازم است، به طور ساده، بدون معماها که در این کتب و نشریات انحرافی موجود است، و بعضی مسائل مناسب با شغل افراد، با نظارت اشخاص مطلع از احکام اسلام و متوجه به اطراف مسائل سیاسی و اجتماعی تهیه شود و آنها را در دسترس افراد قرار داده و در صورت احتیاج اشخاص را آموزش دهند و بدون آموزش سؤال از آنها نشود و میزان رد و قبول، موازین اسلامی و انسانی باشد....» (همان، ص ۲۲۰)

حضرت امام در بند اول وقتی تشکیلات گزینش انحرافی را منحل کرد، در بند دوم هیئت مطلوب و مورد قبول را جایگزین آن می‌کند، ولی مهم و درس‌آموز بیان ویژگی‌های هیئت گزینش جایگزین شده است که ایشان می‌گوید افرادی که باید در هیئت گزینش باشند باید از ویژگی‌ها و صفات زیر برخوردار باشند:

۱ـ صالح ۲ـ متعهد ۳ـ عاقل ۴ـ صاحب اخلاق کریمه ۵ـ فاضل ]و با سواد عمیق [۶ـ متوجه به مسائل روز

و افرادی که ویژگی‌های شش‌گانه ذکر شده را باید داشته باشند، باید معتدل و متعادل باشند و اولاً تنگ‌نظر و تندخو و ثانیاً مسامحه‌کار و سهل‌انگار نباشند.

چنانکه در بند سوم و چهارم به بیان ویژگی‌های مردود جزوه‌های انحرافی و نیز بیان ویژگی‌های جزوه‌های مطلوب جایگزین پرداخته است.

حضرت امام در همین حکم مفصل و مشحون از دقایق و ظرائف روشنگر و راهگشا، از جمله تصریح می‌کند که «میزان رد و قبول، موازین اسلامی» و «انسانی» و به قصد «هدایت» باید باشد.

تحلیل و بررسی همه جانبه این اقدام راهبردی حضرت امام مجال خود را می‌طلبد؛ اما به همین مقدار توجه به محورها و تعابیر و مضامین آن آموزنده و گره‌گشاست.

توضیح اینکه: حضور و دعوت و هدایت اجتماعی امام خمینی از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۶۸ «به نام اسلام» و «به اسلام» و «بر اساس موازن و تعالیم اسلام» بوده است، اما آن اسلامی که او از آغاز نهضت و در ادامه در مقاطع و موقعیت‌های مختلف به معرفی ابعاد و زوایا و تعالیم آن می‌پرداخت و در سال‌های آخر عمر بابرکتش در پیام‌های متعدد با ذکر ویژگی‌های آن با عنوان «اسلام ناب محمدی» از آن یاد می‌کرد.

اسلامی که یاران متفکر و نواندیش او تفسیر و تبیین می‌کردند. اسلامی که عقلانیت و رحمانیت معیار هدایت‌گری آن است. اسلامی که مبارزه را منافی با مدارا و جهاد را ناسازگار با محبت و اُلفت نمی‌داند. اسلامی که هم ناسازگار با استبداد و استکبار است و هم اهل تعامل و ارتباط انسانی با همه ملل. اسلامی که اقناع را برگزیده و اکراه و اجبار را مردود می‌داند؛ و بسی خصال والای دیگر که با چراغ عقل و منطبق بر فطرت الهی انسان از قرآن و سنّت و تعالیم عترت طاهره(ع) فهمیده می‌شود.

اما توجه به این حکم تاریخی حضرت امام در اوضاع و شرایط اجتماعی کنونی و مشاهده چند اقدام عجیب و غریب، تعجب و تأسف‌آور می‌باشد. در شرایطی که دغدغه ارکان حکومت و متصدیان نظام جمهوری اسلامی باید «مهام امور» بوده باشد، اما برای کارهایی انرژی و امکانات جامعه هزینه می‌شود، و بالاتر هزینه‌های معنوی ارزشمندی برای کارهایی صورت می‌گیرد که ناخودآگاه ذهن را به سوی همان افکار انحرافی هیئت‌های گزینش منحل شده با حکم امام خمینی می‌برد.

اقداماتی چون الزام به پوشیدن چادر توسط بانوان کارمند در یک شهر و یا استان، خواندن دعا توسط دانش‌آموزان دبستانی قبل از ورود به مدرسه و مانند آن!

ما را چه شده است و به کجا می‌رویم؟! چرا اموری که یا نادرست و غیرمرتبط با اسلامِ انسان‌ساز است و یا ازحیث اهمیّت در درجات پایین قرار دارد و وظایف و تکالیف أهم زیادی جلوی آن قرار دارند، جلوی صف قرار می‌گیرند؟! آیا اسلام مورد نظر امام خمینی چنین فکر و فضایی را درست می‌داند؟!

چرا متصدیان امور در هدف‌گذاری و اولویت‌بندی بی‌راهه می‌روند؟! مگر نه این است که «فقر» منکر بزرگی است که ثمره تلخ آن «کفر» است و مگر نه این است که «فقدان معاش»، «معاد» افراد را بر باد می‌دهد؛ پس چرا بر خلاف هشدار علوی فقط «تمسّک به فروع» می‌شود و «تضییع اصول» صورت می‌گیرد؟!

چرا از تکنولوژی‌های پیشرفته برای رفع آلودگی‌های محیط زیستی استفاده نمی‌شود و تنها در اموری خاص از هوش مصنوعی بهره گرفته می‌شود تا صرفاً ظواهری ـ که البته ارزش خود را دارد ـ رعایت شود؟!

مگر قرار نبود که حکومت نبوی و حکومت علوی الگو و منبع الهام‌بخش جمهوری اسلامی باشد؟ این علی (علیه السلام) است که در نظام‌نامه حکومتی به مالک اشتر وظایف اصلی حکومت او را چنین ترسیم می‌فرماید:

«هذا ما أمر به عبدالله علی امیرالمؤمنین مالک بن الحارث الاشتر فی عهده إلیه حین ولاه مصر؛

جبایۀ خراجها، و جهاد عدوها، واستصلاح اهلها، و عمارۀ بلادها.»

شرح وظایف حکومت علوی در مصر به مدیریت مالک، در چهار محور تعیین شده است: ۱ـ خراج و مالیات را جمع کردن و گرفتن، ۲ـ پیکار با دشمنان مصر و مصریان، ۳ـ اصلاح و سامان دادن به کار مردم، ۴ـ آباد کردن شهرهای مصر.

وظایف اصلی مالک در بخش‌های اقتصادی اجتماعی و نظامی تعریف شده است و این یعنی رفاه و امنیت، اصل و زیربنای هر جامعه سالم است و امور دیگر در بستر آنها نمود خواهند داشت.

با این الگو، برجسته کردن مسائل فرعی در تریبون‌ها و پرداختن به معلول‌ها و غفلت یا سرپوش نهادن بر علت‌ها و ریشه‌ها چه نسبتی میان حکومت و حاکمان و جامعه ما با مکتب و مرام علوی به وجود می‌آورد؟!

امیرالمؤمنین(ع) به رغم گرفتاری در سه جنگ تحمیلی اصحاب جمل و صفین و نهروان، آنگاه که از کارنامه حکومت کمتر از پنج ساله خود سخن می‌گوید، می‌فرماید:

«ما أصبح بالکوفه أحدٌ إلا ناعماً، وإن أدناهم منزلهً لیأکل البُرّ ویجلس فی الظل ویشرب من ماء الفرات» (بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷).

یعنی در آن بحران‌ها و درگیری‌ها، حکومت علوی تغذیه سالم و باکیفیت ـ نان گندم ـ را برای شهروندان حکومت خود فراهم کرد و علاوه بر آن آنها آب آشامیدنی بهداشتی داشتند ـ آب فرات ـ و از مسکن مناسب برخوردار بودند، نه اینکه بدون سرپناه و آواره باشند.

در حکومتی که از سیره و سخن علی (ع) الهام می‌گیرد، باید پرداختن به امور زیربنایی و تأمین رفاه معقول شهروندان و نیز تأمین امنیت در برابر دشمنان و بدخواهان در اولویت باشد و فراهم کردن این امور برای حکومت و حاکمان اهمیت داشته باشد که اگر چنین شود ملتِ برخوردار از «حسنه دنیا» علاقه‌مند به «حسنه آخرت» می‌شود و جلوه‌های دینداری در آن جامعه به چشم می‌آید.

اما در حالی که فقر گسترده ناشی از بدخواهی و دشمنی خارجی و نیز ناتوانی و مفاسد گسترده داخلی، گریبان طیف گسترده‌ای از ملت را گرفته، پدیده تمرکز کردن بر بعضی از مسائل با درجه اهمیت کمتر یا فرعی، مانند دعا خواندن مستحبی کودکان دبستانی چیست و چه نامی می‌شود و باید بر آن نهاد؟!

وضعیت تحصیلات عالیه، شغل مناسب و آبرومند و تشکیل خانواده نسل‌های متولد شده در نظام جمهوری اسلامی چه وضعی دارد که در رعایت بعضی از شئونات اسلامی و رعایت برخی از تکالیف بر آنها سخت گرفته می‌شود و چرا حکومت قصور و تقصیر خود را با اغماض برخورد می‌کند، اما بار تکالیف ملت به ویژه جوانان را هر روز سنگین و سنگین‌تر می‌کند؟!

هم نواقص زیاد است و هم موارد فراوان؛ اما در این مجال محدود هدف آن است که هشداری مطرح شود که راه برون رفت از این بحران‌ها بازگشت به تعالیم و آموزه‌های اسلامی است که نهضت را به وجود آورد و نظام جمهوری اسلامی را با تلفیق دو رکن اسلامیت و جمهوریت تأسیس کرد؛ اسلامی که استادان آن امام خمینی و علامه طباطبائی بودند و شاگردان آن مطهری و بهشتی و باهنر و... بودند. انحراف از اسلام امام خمینی به اسلام اخباری مسلک انجمن حجتیه سرنوشتی را محتوم می‌سازد که حضرت امام در دهه شصت هشدار آن را داده بود:

«حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ایها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۵۸۰)

بنا بود با حرکتی بالنده و سازنده، پیشرفت همه جانبه و مادی و معنوی چهره جمهوری اسلامی باشد، نه بازگشت به قهقرا و آزمودن آزموده‌های خطا و انحراف گذشته.

امید که کارها در مراحل کارشناسی و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و اولویت بندی کارها و وظایف و نیز اجرا و عمل به برنامه‌ها و وظایف، توسط افرادی انجام شود که صفات و شرایط و ویژگی‌های بیان شده توسط حضرت امام را داشته باشند؛ یعنی صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و دارای آگاهی عمیق و متوجه به مسائل روز و نیز بدون تنگ نظری ـ در مرحله اندیشه و تفکر ـ و تند خوئی ـ در مرحله عمل و رفتار ـ و به دور از مسامحه کاری و سهل‌انگاری باشند. آنچه بیش از نام و یاد امام مغفول و مظلوم است، افکار و اندیشه‌های والا و سازنده و راهگشای ایشان است و همگان به ویژه حاکمان و زمامداران باید به فوریت به آن برگردند و از وقوع فاجعه جلوگیری کنند.

. انتهای پیام /*