پرتال امام خمینی (س):/ نامه امام خمینی(س) به نمایندگان مجلس و وزرا در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۸بدین شرح می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم ـ دامت افاضاتهم
با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه ها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفۀ شرعی اقتضا می کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
ان شاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازه ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جلسهای تلخ در محضر امام پس از اعتصاب آیتالله منتظری
به دنبال بازداشت سیدمهدی هاشمی، آیتالله منتظری دست به اعتصاب زد، درس خود را تعطیل و ملاقاتهایش را قطع کرد؛ بهنحویکه مسئولان رده اول کشور نیز اجازه ملاقات با وی را نیافتند. این اقدام آیتالله منتظری، موجب فضاسازی گستردهای از سوی رسانههای بیگانه علیه نظام شد و از این ماجرا با عنوان «چنددستگی در سطح رهبری» یاد کردند. در داخل کشور نیز با هدایت بیت آیتالله منتظری، اعلامیههای متعددی در دفاع از سیدمهدی هاشمی توزیع شد.
در چنین شرایطی، نزدیکان امام(قدسسره) و دلسوزان آیتالله منتظری تلاش زیادی کردند که اعتصاب آیتالله منتظری شکسته شود. ازجمله اینکه سران قوا به قم و نزد آیتالله منتظری میروند تا ایشان را از این تصمیم منصرف کنند، اما موفق نمیشوند. آیتالله خامنهای نقل میکنند: «در آن جلسه محور حرف، اعتصابی بود که آقای منتظری کرده بود و تلاشی بود برای شکستن این اعتصاب. همه میگفتیم این کار مصلحت نیست، کار درستی نیست، اینجور منعکس میشود که شما بهخاطر اعتراض به یک روال قضایی چون به خودتان مربوط است، قهر کردهاید و جنجال را به جامعه میکشانید. یک قضیه موردی است که عمومیاش میکنید. آنچه ما به ایشان میگفتیم واقعا اشکالاتی بود که بر ایشان وارد بود، ایشان هم جواب درستی برای اینها نداشت ولی خب در عین حال ادامه دادند دیگر.»
آیتالله خامنهای همچنین اشاره میکنند: «البته این را هم بگویم که ما هم یک بار رفتیم قم ــ که احتمالا قبل از این جلسه [جلسه در محضر امام (قدس سره)] بود ــ تا آقای منتظری را از این تصمیمش منصرف کنیم؛ و نشد. اصلا ایشان زیربار نرفت و گفت من با هیچ کس ملاقات نمیکنم.» نهایتا جلسهای در منزل حاجاحمد خمینی در محضر امام(قدس سره) و با حضور سران قوا، نخست وزیر وقت و آیتالله منتظری در رابطه با این موضوع برگزار شد. آیتالله خامنهای درباره این جلسه نقل میکنند: «در آن جلسه امام به ایشان اصرار میکردند که شما این کار را نکنید. لحن امام در آن جلسه خیلی لحن ملایم و مهربانانهای بود. لحن آقای منتظری تند و ستیزهگرانه بود.
من یادم نمیرود، امام آن شب بیحال هم بودند، همینطور یک وری به بالشی تکیه داده بودند. آقای منتظری هم طرف چپ ایشان با یک فاصلهای نشسته بود. من هم تقریبا روبهروی ایشان بودم و دوستان هم نشسته بودند. امام میگفتند نه، مصلحت نیست، کارهایتان را شروع کنید، ادامه بدهید، ایشان هم قرص و محکم میگفت نه. هی امام استدلال میکردند، وجهی ذکر میکردند و ایشان با یک لحن تندی جواب میداد. این حالت طول کشید. شاید مثلا ۱۰، ۲۰ دقیقه یا بیشتر همینطور هی امام یک چیزی میگفتند، خیلی با حلم. ماها هم تعجب میکردیم و واقعا از امام مستَبعَد بود که در مقابل ناسازگاری یک نفر این مقدار حلم به خرج بدهد و ملایمت کند و او با جوابهای تند چیزهایی بگوید. من حوصلهام سررفت.
یک مقداری که گذشت، به امام گفتم: «آقا! اجازه میدهید من یک کلمه بگویم؟» ایشان مثل اینکه یک نفس راحتی کشیدند. رو کردم به آقای منتظری، گفتم: «آقای منتظری! شما با چه کسی داری حرف میزنی؟ ایشان مگر ولیامر من و شما نیستند؟ ایشان دارند دستور میدهند، شما تخلف میکنید. شما ولایتفقیه را قبول داری یا نداری؟» آقای منتظری ماند. خیلی تند شدم و به ایشان گفتم: «شما مثل اینکه نمیدانید با چه کسی دارید حرف میزنید.
امام دارد به شما اصرار میکند، با ملایمت میگوید، دستور میدهد به شما، چندین بار تا حالا در خلال صحبت دستور دادند؛ شما همینطور هی میگویید نه، نه. خب پس دستور ولیفقیه کجاست؟ شما چرا برخلاف مبانی خودت حرف میزنی؟» ایشان ساکت شد و هیچی نگفت. بعد از چند لحظهای که گذشت، امام گفتند: «خب من میروم دیگر.» پا شدند رفتند. ماها افتادیم دوروبر آقای منتظری و با ایشان بحث کردن و ایشان واقعا هیچ جوابی هم نداشت یعنی آقای منتظری هیچ منطق قابل قبولی بر این اصرار نداشت. گفتیم خب اتفاقی نیفتاده، یک نفری است که متهم به یک امری است و او را بازداشت کردهاند فقط اشکال کار این است که او با شما ارتباط دارد.
آیا این موجب میشود که اگر کسی اتهام پیدا کرد، تعقیب نشود؟ خب ابتدا محاکمه میکنند. در محاکمه معلوم میشود مجرم است یا مجرم نیست. واقعا ایشان هیچ حرف منطقیای که بگوید، نداشت. خب خود ایشان از این حرفها دم میزد که باید فرقی نباشد، از این شعارها در بیانات ایشان گاهی دیده میشد. در اینجا ایشان درست نقطه مقابل این قرار گرفته بود.» با این وجود، اعتصاب آیتالله منتظری چند روز دیگر به طول انجامید.
آیت الله امینی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، در رابطه با جریان عزل منتظری از قائم مقامی رهبری میگوید: با دفتر امام (ره) تماس گرفتیم و تقضای ملاقات کردیم. حاج احمدآقا گفت: امام (ره) این موقع شب کسی را به ملاقات نمیپذیرد. گفته شد کار فوری و لازم داریم و داریم حرکت میکنیم. آقای هاشمی، آقای خامنهای، آقای مشکینی و من به سوی جماران حرکت کردیم و در حدود ساعت ۹ شب به بیت امام رسیدیم. حاج احمدآقا گفت: گمان نکنم در این موقع شب امام اجازه ملاقات بدهد ولی خدمت ایشان عرض میکنم.
در این موقع آقای هاشمی در پاکت نامه را بازکرد و متن نامه را برای ما خواند. با شنیدن نامه عاطفی و اندوهبار و قاطع امام (ره) که از عمق جانش نشات میگرفت حالتی وحشتناک و غیرقابل توصیف برجانم عارض شد که تلخی آن را هنوز فراموش نکردهام.
در حدود ساعت ۹.۳۰ بود که خدمت امام مشرف شدیم. درابتدا آقای هاشمی سخن را آغاز کرد، با لحن ملتمسانه ای گفت: ما همیشه به هنگام بروز مشکلات و معضلات خدمت شما شرفیاب میشدیم و در حل آن از جنابعالی کمک میگرفتیم، اکنون در رابطه با نامه ای که برای آقای منتظری نوشته اید و امکان دارد برای نظام مشکلاتی به وجود بیاورد، شرفیاب شده ایم. تقاضای ما این است که در پخش آن عجله نکنید، شاید در آینده راه حل بهتری پیدا شود. در تشکیل مجلس خبرگان هم تعجیل نفرمایید، اجازه بدهد اطراف و جوانب کار را خوب بررسی کنیم و خدمت شما عرضه بداریم آنگاه هرچه بفرماییدعمل میکنیم.
بعد از آن آیت الله خامنه ای سپس آیت الله مشکینی درباره همین مطلب سخنانی را عرضه داشتند. امام که آثار اندوه بر چهره ربانی اش آشکار بود فرمود: من در اطراف و جوانب این کار خوب فکر کردهام و تصمیم گرفتهام. دیگر حرف ندارد. من از اول با انتخاب ایشان مخالف بودم؛ ولی نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. من گفته بودم نامه را در اخبار بخوانند ولی در این باره کوتاهی شد. اگر اصرار کنید میگویم همین حالا بخوانند. من گفتهام عکس او را از ادارات پایین بیاورند. تشکیل مجلس خبرگان هم ضرورتی ندارد من خودم او را خلع میکنم. چون اگر خبرگان او را خلع کنند معنایش این است که انتخاب سابق آنها کار درستی بوده در صورتی که من از اول مخالف این کار بودم.
آنگاه به آقایان خامنه ای و هاشمی فرمودند: شما هم لازم نیست نامه را برای ایشان به قم ببرید، آن را به وسیله شخص دیگری میفرستم. شماهم دیگر برای دیدار ایشان به قم رفت و آمد نکنید.
محمد علی انصاری با بیان اینکه نامه ۶/۱ را من به قم بردم، گفت: قبل از آن نامه، من یکبار خدمت ایشان رفتم و از طرف امام به ایشان عرض کردم که امام فرمودند وصیتنامههای من را بدهید. دوتا وصیتنامه حضرت امام به ایشان داشتند. یک وصیتنامه عمومی و یک وصیتنامه خاص. من وصیتنامهها را از ایشان گرفتم. ایشان هم خیلی متعجب شدند و گفتند چه شده؟ که گفتم امام دستور دادند وصیتنامهها را بگیرم.
وی ادامه داد: ایشان وصیتنامه عمومی را خیلی راحت تحویل داد ولی یک وصیتنامه گاوصندوقی بود که ایشان اصرار داشتند که بپرسند آیا باید این هم تحویل داده شود که من به ایشان عرض کردم امام تأیید کردند که هر دو وصیتنامه را برگردانید و من هر دو را گرفتم و خدمت امام دادم. مرحله بعدی نامه ۶/۱بود که هنوز منتشر نشده بود.
یار امام و انقلاب گفت: من در آن ایام که ایام عید بود و چون امام کارهایشان تعطیل میشد، ما با خانواده برای تفریح به اطراف تهران میرفتیم، به تهران آمدیم و همین که وارد جماران شدیم، گفتند آقا کجایی؟ امام دنبال شما هستند. من خدمت حاج احمدآقا رسیدم و ایشان گفتند امام این نامه را نوشتند و شما این نامه را به شخص آقای منتظری برسانید.
انصاری بیان داشت: رسیدم خدمت آقای منتظری و ایشان هم اظهار لطف کردند و با عرض معذرت نامه را خودم به ایشان دادم. حالا اینکه میگویند نامه را فرد دیگری نوشته و حاج احمدآقا داده است، خیر. نامه را خود بنده گرفتم و به ایشان تحویل دادم.
منبع :
صحیفه امام ج۲۱ ص۳۵۰
کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت» . دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای
.
انتهای پیام /*