خودباورى و خوداتکایى علمى و فرهنگى از لوازم اساسى تحقق استقلال جامعه اسلامى است و دانشگاه در تأمین آن نقش اصلى را به عهده دارد.  امام نیز در بیاناتشان بر این مسئله تاکید ویژه ای ورزیده اند. آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای از بیانات بینانگذار جمهوری اسلامی پیرامون نقش دانشجویان و دانشگاه ها در کسب استقلال کشور و قطع وابستگی های فرهنگی، اقتصادی و... است.

دانشگاه، زمینه ساز استقلال مملکت

اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسه هاى ما هم درست نشود، امید اینکه یک جمهورى اسلامى ما پیدا بکنیم نداریم. اگر این دو قشر تربیت شدند به طورى که اسلام مى خواهد، تربیت انسانى شدند، هم مملکت ما مصون مى شود از تصرف شیاطین و روى چرخ خودش گردش مى کند بدون وابستگى به خارج و بدون خیانتهاى داخلى؛ و هم ترقیات حاصل مى شود براى شما.(1)

خودباورى و استقلال

دانشگاهها بروند دنبال اینکه جوانهاى ما را مستقل بجا بیاورند، تربیت کنند که بفهمند خودشان یک فرهنگ دارند؛ یک فرهنگ بزرگ دارند. بفهمند فرهنگ از اینجا صادر شده است به خارج. بفهمند که ما هم یک چیزى در عالم هستیم؛ و ما خودمان مى خواهیم خودمان را اداره کنیم.(2)

قطع احتیاج از خارج

باید دانشگاه جدّیت کند به اینکه افرادى را همچو بار بیاورد، همچو تربیت و تعلیم بکند، که احتیاج را از خارج سلب بکنند اینها. طبیبش طبیب خودمان باشد، و ما احتیاج نداشته باشیم به طبیب خارج یا رفتن به خارج. وقتى مى خواهد یک لوزه اى را عمل کند ـ در رژیم سابق لوزۀ یکى از بچه هایش، نمى دانم، یا از بستگانش را مى خواست عمل کنند  از اروپا مى آورند که لوزه اش را عمل کنند.(3)

مستقل، نه محتاج

اگـر یک مملکتى بخواهـد مستقـل باشد، اول شـرط این است که احتیاج نداشته باشد به غیر، اگر احتیاج داشت که نمى تواند مستقل باشد. احتیاج، خودش یک بستگى [سیاسى] است. اگر یک روزى آن کسى که ما به او محتاج ـ فرض کنید ـ باشیم، یک روزى جلویش را بگیرد، خوب ما باید تسلیمش بشویم. ما باید کارى بکنیم که مستقل بشویم. کارى بکنیم که محتاج نباشیم؛ این هم به این است که دانشگاهى بنایش را بر این بگذارد که در دانشگاه خودش کارى بکند که آن مقدارى که مملکت خودش محتاج [است ]بتواند آن مقدار را درست بکند.(4)

خودکفایى در دانش

باید دانشگاهها خودکفا بشوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند.(5)

دانشگاه خودکفا و مستقل

باید دانشگاهها خودکفا بشوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند. ... دانشمندهاى ما نترسند از غرب. اساتید دانشگاه ما نترسند از غرب. و جوانان ما نترسند و اراده کنند که در مقابل غرب قیام کنند.(6)

لزوم آرامش در دانشگاهها

اگر در دانشگاه بخواهد آرامش نباشد، این دانشگاه نمى تواند تخصصهاى متخصصین را پذیرا باشد. شما اساتید محترم نمى توانید علم خودتان را به دیگران [تعلیم] کنید، مگر در یک محیط آرام؛ آرامش دانشگاهها از همه جا لازمتر است. اگر آرامش در دانشگاه نباشد، تمام زحمتهاى اساتید به باد فنا خواهد رفت. اگر آرامش در دانشگاه نباشد و در محیطهاى تعلیمى نباشد، چه طور امکان دارد که متفکران افکار خودشان را به جوانان ما صادر کنند و مغزهاى آنها را متفکر و متخصص بار بیاورند. آن چیزى که براى ما مهم است آرامش است در همه جا، در سطح کشور، در بین کشاورزان، در بین کارخانه ها، در بین صاحبان صنایع و خصوصاً در بین دانشگاه. از دانشگاه است که تمام علوم به خارج و به جوانان ما مى رسد. این احتیاج به یک آرامش دارد.(7)

خروج از وابستگى

ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم در خدمت خود مملکت، در خدمت خود ایران، نه دانشگاهى داشته باشیم که در شعار این باشد که ما مى خواهیم که ایران متمدن آباد داشته باشیم و رو به دروازه تمدن برویم و وقتى که واقعش را دیدیم و دیدید از همۀ جهات وابسته بودیم. ما با دانشگاهى که ما را وابسته به خارج بکند ـ هر خارجى مى خواهد باشد ـ ما با آن دانشگاه از اساس مخالفیم.

ما دانشگاهى مى خواهیم که ما را از وابستگیها بیرون بیاورد؛ ما را مستقل کند، تمام کشور ما را مستقل کند و از وابستگیها خارج کند. ما متخصص مى خواهیم و اسلام با تخصص موافق است. اسلام در رأس ادیانى است که از علم و تخصص تمجید کرده و مردم را دعوت کرده است، حتى دعوت کرده است که هر جا یافتید علم را، حتى از هر کافرى یافتید، آن را بگیرید، اما باید بگیرید و در خدمت اسلام و کشور باشد، نه علم را بگیرد و بر ضد کشور خودتان استعمال کنید. ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم و یک کشورى داشته باشیم که این وابستگى مغزى ما را که مقدم بر همۀ وابستگیها و خطرناکتر از همۀ وابستگیهاست، نجات بدهد. ما اساتید دانشگاهى را مى خواهیم که آن اساتید بتوانند مغزهاى جوانهاى ما را مستقل بار بیاورند، غربى نباشند، شرقى نباشند، رو به غرب نایستند، آتاتورک[2] نباشند و تقى زاده[3] نباشند. ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم که بعد از چند سال دیگر تمام حوایج خودمان را خودمان تحصیل کنیم. ما با تخصص هیچ مخالفتى نداریم و آن چیزى که ما با آن مخالفیم وابستگى مغزهاى جوانهاى ما را به خارج، شرق و غرب، است. دانشگاههاى ما الاّ عدۀ معدودى، یا در صدد نبودند که این وابستگى را بردارند یا در صدد بودند که وابسته کنند این مغزها را به خارج. ما مى خواهیم که اگر بیمارى پیدا [شد] اینطور نباشد که بگویند که باید حتماً بروید به انگلستان، حتماً بروید به امریکا. ما مى خواهیم که همانطورى که یک امریکایى اگر مریض شد به ایران نمى آید و یک انگلیسى اگر مریض شد به ایران نمى آید، یک ایرانى هم اگر مریض شد، جاى دیگر نرود. ما یک همچو تخصصى مى خواهیم که جورى بار بیاورد کشور را و جوانهایى که در رأس امور کشور هستند که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد. ما با تخصص مخالف نیستیم، انجمنهاى اسلامى هم همین طور. کدام انجمن اسلامى مى تواند با تخصص مخالف باشد؟ کدام انجمن اسلامى نمى خواهد که تمام جوانهاى ما در رشته هاى مختلف متخصص باشندو خودکفا باشند؟ همه مى خواهند، لکن دانشگاههاى زمان سابق را دیدید که ما بعد از چندین سال، سالهاى طولانى، که دانشگاه داشتیم، آن وقت یک کسى که به عنوان رئیس مملکت خودش را جا زده بود، آن شاه مخلوع، براى آپاندیس یکى از بستگان خودش از خارج آدم آورد و طبیب آورد که عمل کند! براى اینکه او در مغز پوکش مى دانست این معنا را که جورى این ایران را وابسته کرده که خودشان از عهدۀ این معنا برنمى آیند و اگر برآیند هم، باید کارى کرد که به همۀ ملتها فهماند که ما هیچ نیستیم. ما حتى عمل آپاندیس هم بعد از مدتها دانشگاه [داشتن ]نمى توانیم انجام بدهیم! ما مى خواهیم این فکر را از توى کله ها بیرون کنیم. انجمن اسلامى باید در صدد این معنا باشند که این فکر را از اذهان بیرون کنند و خودشان را بیابند، بعد ازاینکه قرنها تقریباً، خودشان را گم کرده بودند. ما مى خواهیم طورى باشد و افرادى تربیت بشود [مانند ابن سینا] که کتاب قانون او[4] در اروپا الآن هم مورد استفاده است، نه اینکه اشخاصى باشند که الفباى مسائل اسلامى را نمى دانند و تا صحبت مى شود مى گویند اسلام نمى تواند! ما یک همچو دانشگاهى مى خواهیم همطراز با حوزه هاى علمیه که وابستگى هیچ روز نداشته اند با خارج و اگر یک کس، یک نفر، دو نفر، وابستگى داشتند، رسوا هستند. ما مى خواهیم دانشگاهى باشد که همفکر باشد با دانشگاههاى علمى قدیمى که آنها هیچ روز وابسته به خارج نبودند و اگر فردى یا افرادى از آنها منحرف بودند در بین آنها رسوا بودند. ما مى خواهیم یک همچو مطلبى تحقق پیدا بکند.(8)

دانشگاه، معبر استقلال

از دانشگاه است که مى تواند یک کشورى کشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است که مى تواند یک کشورى کشور وابسته باشد. البته باید آقایان دانشجویان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هرچه زودتر دانشگاهها را به طریقۀ اسلامى، به طریقۀ ملى، دانشگاهى که مال خود ملت باشد، دانشگاهى که مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى که مى خواهند این دانشگاه را به طرف شرق بکشند یا به طرف غرب بکشند کوتاه کنند و مقدرات دانشگاه را معلمین و اساتید اسلامى به دست بگیرند و دانشگاه یک دانشگاه ملى براى ملت باشد، نه اینکه زحمت را ملت بکشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهده بگیرد و یک دانشگاهى باشد که اشخاصى که از او بیرون مى آیند یا قبله شان شرق باشد یا قبله شان غرب باشد. باید دانشگاه باز بشود، لکن با آن وضعى که تربیتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد. اینطور نباشد که ما فقط مى خواهیم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم باز بود. چه اشخاصى را بیرون داد؟ همان اشخاصى را که ملت را به تباهى کشاندند و الآن هم دست از سر این ملت بر نمى دارند. ما مى خواهیم که دانشگاهى باشد که ملت ما را مستقل و غیر وابسته به شرق و غرب درست بکند؛ نه ملت را به طرف شرق بکشد، نه ملت را به طرف غرب بکشد؛ یک ملتى مستقل، با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ که با استقلال دانشگاه کشور مستقل مى شود؛ یک دانشگاهى که با فیضیه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان براى مصالح کشور خودشان و براى مصالح اسلام عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طورى بار بیاورند که نه قبلۀ آنها مسکو باشد و نه قبلۀ آنها لندن باشد و نه قبلۀ آنها واشنگتن؛ قبلۀ آنها کعبه باشد؛ توجه به خداى تبارک و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگیرند، که استقلال آنها، عزت آنها در سایۀ اسلام است. و اسلام براى علم آن قدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آن قدر ارج مى گذارد که شاید سایر مسالک آنطور نباشد. در اسلام، دانش بزرگترین چیز است، لکن نه دانش آنطورى که ما را به تباهى بکشد، نه دانشمندان آنطورى که ملت ما را به آغوش غرب یا شرق ببرد. اسلام کوشش دارد که علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهایى که به طرف شرق و غرب نیستند، در مغزهایى که به اسلام فکر مى کنند، بار بیاورد. و این استقلال است که مى تواند کشور ما را مستقل کند. استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیه هاست. دانشگاه و فیضیه دست به دست هم بدهند و استقلال کشور خودشان را حفظ کنند. و امید خودشان را از غیر دانشگاه اسلامى و غیر فیضیۀ اسلامى، امید خودشان را از دیگران ببرند... امیدوارم که موفق باشید که خودتان، کشور خودتان را مستقلاً اداره بکنید؛ دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد؛ و شرّ شرق و غرب از کشور ما به سوى خودشان برگردد.(9)

استقلال ملت، تابع تربیتهاى دانشگاهى

هر چه از خوبیها و بدیها براى یک ملتى تحقق پیدا مى کند، وابستگى یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادى، تابع تربیتهاى دانشگاهى است. آنچه که دانشگاه در یک کشورى نقش دارد از امور مهمّه اى است و نقش بزرگى دارد که این نقش بزرگ را اگر ایفا کند و به طور صحیح ایفا کند، کشور را به مقصد اعلاى خودش مى رساند. این دو جناح دانشگاه و فیضیه، که بحمداللّه ، امروز با هم تحکیم وحدت کرده اند و با هم یک عضو براى جامعه شده اند، اینها مى توانند که کشور را  به استقلال حقیقى و آزادى برسانند و اگر ـ خداى نخواسته ـ این دو قشر انحراف پیدا کنند، مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده مى شود. از این جهت، این کارى که شما دانشجوهاى عزیز دارید و آن کار توجه به مسائل اسلامى دانشگاه [است،] از امور بسیار با اهمیت و ارزشمند است و از آن طرف بسیار با مسئولیت.(10)

برگرداندن روى خود از غرب و شرق

دانشمندان باید به طور شایسته دانش خودشان را به دانشجویان منتقل بکنند. و دانشگاه که در رأس امور هست و تقدیرات یک کشورى، مقدرات یک کشورى بسته به وجود آنهاست، باید جدیت بکنند که روى خودشان را از غرب و شرق برگردانند و به صراط مستقیم، به سوى کعبه آمال، به سوى خداى تبارک و تعالى توجه کنند و جوانان را بسازند براى آتیۀ این کشور.(11)

عدم گرایش به شرق و غرب در دانشگاهها

قضیۀ دانشگاه از اهم امور است، همان طورى که براى دشمنان ما و براى آنها که مى خواهند افکار جوانان ما را منحرف کنند هم مهم است، چون دانشگاه مرکز همه چیز است، حتى تشکیل دولت. و باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامى شود تا براى کشور ما مفید گردد. و باید سعى شود که تا دانشگاه به یکى از دو قدرت گرایش پیدا نکند، و این به صرف وقت و نظارت کامل احتیاج دارد... امیدوارم دانشگاهى داشته باشیم که به درد ملت بخورد. و براى تحقق این امر لازم است از افراد متخصص متعهد و در صورت کمبود از متخصصین غیر مخالف  با جمهورى اسلامى استفاده نمایید.(12)

کسب علم از موضع استقلال

نباید اگر صنعتى از آنها مى گیریم انگلیسى یا روسى یا امریکایى بشویم، بلکه باید مسلمان بود. البته استفاده از علوم و گرفتن آن از دیگران مانعى ندارد، ولى باید توجه داشت که از جایى علوم را بگیریم که نخواهند ما را منحرف کنند که در سابق اگر مقدارى از علوم و تخصصها را به ما مى دادند، مى خواستند ما را از همه چیزمان منحرف نموده و مصرفى بار بیاورند.(13)

بریدن از خارج

امیدوارم این دانشگاه و همۀ دانشگاههاى دیگر مراکزى شوند که هم جوانان ما را مهذب کنند و هم عالم، و آنان به صورتى تربیت شوند که از خارج بریده شده و مستقل شوند و در راه اسلام و کشورشان خدمت کنند.(14)

پیوست ها:

1) سخنرانى در جمع دانشجویان اهواز، صحیفه امام، ج9، ص3

2) سخنرانى در جمع دانشجویان مدرسه عالى ترجمۀ مفیدى، همان، ج10، ص 392

3) سخنرانى در جمع دانشجویان، همان، ص 436ـ437

4) سخنرانى در جمع زندانیان سیاسى، همان، ص 443

5) سخنرانى در جمع اعضاى انجمن اسلامى دانشگاه اردبیل، همان ج12، ص 8

6) همان

7) سخنرانى در جمع اهالى گرگان، گنبد و ترکمن صحرا، همان، ج14، ص 292

8) سخنرانى در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، همان، ص 359ـ361

9) سخنرانى در جمع مسئولان دانشگاهها، همان، ص430ـ433

10) سخنرانى در جمع دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت، همان، ج17، ص 111

11) سخنرانى در جمع کارکنان صنایع دفاع، همان، ص 241

12) سخنرانى در جمع اعضاى جدید ستاد انقلاب فرهنگى، همان، ج 18، ص166

13) سخنرانى در جمع مسئولین دانشگاه آزاد، همان، ص 219

14) بیانات در جمع مسئولان دانشگاه آزاد اسلامى، همان ص 316 

. انتهای پیام /*