امواج خروشان انقلاب اسلامى، اهالى دهات دور افتاده را نیز به حرکت درآورده بود. سرنوشت آنها هم، با تقدیم چندین شهید و مجروح، با نهضت خونین کشور گره خورده و روز به روز بر یکپارچگى و انسجام ملت، تحت رهبرى امام خمینى افزوده مى شد. مطبوعات کشور، قادر به توضیح حوادثى که به سرعت و در سطح گسترده رخ مى داد، نبودند. اعتصابات ادامه مى یافت و تظاهرات، هر روز قهرآمیزتر مى شد. مردم، با پشت سرگذاشتن چند ماه مبارزۀ رودررو با نظامیان، کیفیت خنثى نمودن گاز اشک آور، چگونگى ساختن کوکتل مولوتف و روش هاى متوقف ساختن تانکها و نفربرها را، به خوبى آموخته  بودند.

هواپیماهاى «پان امریکن» به تخلیه سریع آمریکاییها مشغول بود. هر روز سیصد الى پانصدنفر، از کشورى که روزى آن را «جزیرۀ ثبات» مى نامیدند، تخلیه مى شدند. خبرها حاکى از این بود که سرهنگ «هین هوت» رئیس ستاد مستشارى ارتش آمریکا در ایران، در منزل خود با طناب به دار آویخته شده و یک آمریکایى بنام «مارتین برکوویتس» در کرمان به قتل رسیده است[1].

در تهران و اغلب شهرستانها، تظاهرات شبانه همچنان ادامه داشت. مردم، که اکثر آنها را جوانها تشکیل مى دادند، با روشن کردن آتش و آتش زدن لاستیک در وسط خیابانها، اثر گلوله هاى گاز اشک آورى که مأموران رژیم براى متفرق ساختن آنها، پرتاب مى کردند؛ خنثى مى ساختند. بوى لاستیکهاى نیم سوخته، دودهاى غلیظ تانکها و نفربرها و باروت تفنگها و مسلسلها، در فضاى خیابانها مى پیچید؛ و صداى «اللّه اکبر» به همراه صفیر ممتد گلوله ها که تا ساعتها بعد از «ساعت منع عبور» ادامه مى یافت، نشانگر تداوم و رنگ اسلامى داشتن نهضت بود.

یک هفته پیش، خبرنگار تلویزیون فرانسه در مصاحبۀ خود با رهبر انقلاب، از اهداف «شوراى انقلاب» سؤال کرده بود حضرت امام در پاسخ وى فرموده بود:

«هدف این است که «شوراى انقلاب» یک حکومت موقتى ایجاد کند که آن حکومت موقت، مجلس مؤسسان را تأسیس کند براى تصویب قانون اساسى و بعد بقیۀ کارها[2].» دولتهاى غربى از خروج شاه و سقوط رژیم شاهنشاهى و تأثیرى که این تحول در منطقۀ خاورمیانه به جا می گذاشت، سخت نگران بودند. هنرى کیسینجر، وزیر امور خارجۀ سابق امریکا  روز هجدهم دى ماه 57 در مصاحبه اى با خبرنگاران رسانه هاى گروهى، پیرامون تأثیرات خروج شاه از ایران، گفته بود: «باید از دولت هاى امریکا، ژاپن و اروپاى غربى خواست، جهت مقابله با سقوط رژیمهاى طرفدار غرب در آسیا و سایر قاره ها، از یک استراتژى واحدى پیروى کنند، زیرا اوضاع ایران روى کشورهایى نظیر مصر، مغرب (مراکش) و نیز اسرائیل، اثر فورى خواهد گذارد؛ ایالات متحده، اروپاى غربى و ژاپن باید به یک آنالیز مشترک از اوضاع ایران دست یابند[3]».

حضرت امام خمینى(س) به مناسبت فرارسیدن اربعین سرور شهیدان، طى پیامى ملت مسلمان ایران را به برپایى راهپیمایى و تظاهرات در این روز فراخوانده فرمودند: «ملت بزرگ در سراسر ایران با راهپیمایى و تظاهرات خود این نظام را دفن مى کند، و مخالفت خود را با «شوراى سلطنت» غیرقانونى اعلام مى نماید، و پشتیبانى خود را براى چندمین بار از  جمهورى اسلامى» اعلام مى کند...»[4] رهبر انقلاب در این پیام از اعضاى شوراى سلطنت خواستند که از شوراى مزبور کناره گیرىکنند و به وکلاى مجلسین اخطار مى نماید که از رفتن به مجلس احتراز کنند.

انتشار پیام حضرت امام، تأثیرات روحى و روانى شدیدى در وجود سران رژیم ایجاد کرد. مطبوعات کشور خبر استعفاى نمایندگان مجلس شوراى ملى و شوراى سلطنت را در صفحات اول خود درج مى کردند. خبرهای دیگرى حاکى از این بود که وزیر دادگسترى دولت بختیار نیز استعفا داده است. وزارت امور خارجۀ امریکا طى یک گزارش سرى از وضعیت ایران، مى نویسد: «وزیرى (وزیر دادگسترى بختیار) ادعا نمود که وزارتخانۀ وى فاقد صلاحیت تکنیکى و نیروى انسانى براى آنهایى که متهم به فساد هستند، مى باشد. اندیشه هایى وجود دارد که این حرکت (استعفا) نتیجۀ تهدیداتى است که به وسیلۀ کارمندان اعتصابى وزارت دادگسترى بر علیه وزیرى صورت گرفته است. وزیرى قبلاً یکبار از دفترش به بیرون پرتاب شده بود. این آشکارا یک توهین نسبت به بختیار است، همچنین 15 نماینده دیروز استعفا کردند، با این دلیل که آنها قادر به انجام وظایفشان تحت شرایط فعلى نیستند... این حرکت هم آهنگ با درخواست [امام] خمینى براى استعفا به منظور هموار نمودن راه براى دولت جدید وى است...[5]»

در حالى که مردم خود را براى رفراندمى دیگر در روز اربعین، آماده مى کردند؛ خبر خروج شاه از ایران، به سرعت برق در سراسر کشور پخش مى شد. روزنامه نگار مشهور انگلیسى «ویلیام شوکراس» در کتاب خود، ماجراى فرار شاه را اینگونه توصیف مى کند: «درست ساعت دو بعد از ظهر بود ـ 26 دى ماه ـ که بالاخره هواپیماى حامل شاه و ملکه و همراهان معدودشان پرواز کرد. چند لحظه بعد که این خبر از رادیو تهران پخش شد، شهر از خوشحالى منفجر گردید. بوق ممتد اتومبیلها به صدا درآمد، چراغهاى آنها روشن شد، مردم در کوچه و خیابان به رقص مى پرداختند و فریاد مى زدند: «اکنون همه آزادند». مردم گلهاى گلایل و میخک و عکسهاى آیت اللّه  خمینى را تکان مى دادند و مى گفتند: به همت خمینى، شاه فرارى شده. مجسمه هاى شاه و پدرش واژگون شد. روزنامه ها با عناوین بسیار درشت «شاه رفت»، بى درنگ چاپ و توزیع شد و مردم با اشتیاق فراوان آنها را مى ربودند و مى خواندند...[6]»

حضرت امام در پیامى به مناسبت فرار شاه، فرمودند: «فرار محمدرضا پهلوى را که طلیعۀ پیروزى ملت و سرلوحۀ سعادت و دست یافتن به آزادى و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض مى کنم. شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملتهاى مظلوم ثابت کردید که با فداکارى و استقامت مى توان بر مشکلات هر چه باشد غلبه کرد، و به مقصد ـ هر چه دشوار باشد ـ رسید...» رهبر انقلاب در پیام خود، جوانان غیور سراسر کشور را به حفظ نظم، مردم مسلمان را به ادامۀ تظاهرات و شعارهاى پرشور علیه رژیم سلطنتى و دولت غاصب، و ارتش را به پیوستن به ملت ترغیب کرده و اظهار داشتند: «دولت موقت براى تهیۀ مقدمات انتخابات مجلس مؤسسان بزودى معرفى مى شود و به کار مشغول خواهد شد. وزارتخانه ها موظفند که آنان را پذیرفته و با آنان همکارى صمیمانه کنند.[7]»

رهبر انقلاب در پیامى دیگر، ملت مسلمان را از ایجاد هر نوع تشنج در راهپیمایى روز اربعین برحذر داشتند؛ و راهپیمایى و تظاهرات روز اربعین، با شکوه و عظمتى همانند راهپیمایى روزهاى تاسوعا و عاشورا با صدور یک قطعنامۀ ده ماده اى برگزار شد. این حرکت انقلابى که همزمان با تهران در کلیۀ نقاط ایران برپا شده بود، در نجف آباد، کرمانشاه، نهاوند، رضائیه (ارومیه)، مسجدسلیمان و یک روستاى سبزوار، به شدیدترین وجه سرکوب شد و دولت بختیار، صدها تن را به قتل  رساند.

خبرهاى رسیده حاکى از این بود که افسران، همافران، درجه داران و کارمندان پایگاه هوایى همدان به دنبال اعتصاب غذاى خود، قطعنامه اى صادر نموده و با انقلاب اسلامى مردم، اعلام همبستگى کرده اند؛ و هزار نفر از همافران و افسران پایگاه هوایى بندرعباس در محوطۀ پایگاه دست به راهپیمایى زده اند[8].

اواخر دی ماه، رهبر انقلاب طى حکمى به آقاى دکتر یداللّه  سحابى، ایشان را به همراه آقاى حجت الاسلام شیخ محمد جواد باهنر و آقاى مهندس على اکبر معین، مأمور تشکیل هیأتى پنج نفره جهت تنظیم و تقویت اعتصابات کردند و در حکمى دیگر به آقاى جلیل ضرابى، وى را مسئول رسیدگى به امور سفارت و کنسولگریهاى ایران در امریکا کردند تا به همراه چند نفرى که اسامى آنها در حکم ذکر شده بود، در حفظ اسناد و مدارک موجود در سفارتخانه، تلاش نمایند[9].

پیام ها و حکم هاى حضرت امام خمینى(س) که بدنبال هم صادر مى شد، دشمنان انقلاب را دچار گیجى و سردرگمى کرده بود؛ بختیار نگران از حوادث پیش بینى نشده، سیدجلال تهرانى را که ریاست شوراى سلطنت را بر عهده داشت به پاریس روانه مى کند تا با امام خمینى(س) ملاقات کند. فکر کرده بود که او مى تواند با رهبر انقلاب وارد مذاکره شده، هشدار دهد: «نیروى سومى هم خطرآفرین است، مبارزۀ مداوم ایشان با دولت، مى تواند راه را براى کمونیست ها  هموار کند که زمام امور را در دست گیرند، جلوى این کار تنها با کمى همکارى بین [امام] خمینى، دولت بختیار و ارتش گرفته مى شود[10].» حضرت امام شرط ملاقات با تهرانى را، استعفاى وى از سرپرستى شوراى سلطنت، عنوان کرد و تهرانى، از مقام خود استعفا داد.

استعفاى رئیس شوراى سلطنت و انحلال آن پایان غم انگیز دیگرى براى شاه و آمریکا در رابطه با یکى دیگر از راه حلهاى کاخ سفید بود که براى آن چندین ماه تلاش و سرمایه گذارى کرده بود. جیمى کارتر در آبانماه 1357 در پى شکست طرحهاى قبلى و وخیم تر شدن اوضاع ایران، گروه ویژه اى را به ریاست جورج بال مأمور رسیدگى اوضاع بحرانى در ایران و ارائه راه حل مى نماید. گزارش جرج بال که به کمک دین براون، سیاستمدار با سابقه و خاورشناس معروف آمریکایى تهیه شد پیش از تشکیل کنفرانس گوادلوپ تسلیم رئیس جمهور آمریکا مى شود. در گزارش آنان پنج وضعیت احتمالى پیش بینى شده بود که سه وضعیت آن بعنوان راه حلهایى براى حفظ نظام سلطنتى (راه حل اول و دوم) و حفظ منافع آمریکا در ایران (راه حل سوم) پیشنهاد شده بود. نخستین راه حل: مشروطه سلطنتى، با شعار شاه سلطنت کند نه حکومت (شعار ملى گرایان در زمان دکتر مصدق) و تشکیل دولت ائتلافى غیر نظامى به رهبرى افرادى نظیر على امینى یا کریم سنجابى بود. راه حل دوم: تشکیل شوراى سلطنت همزمان با استعفاى شاه تا زمانیکه رضاپهلوى به سن 21 سالگى برسد. سومین راه حل نیز عبارت بود از: ایجاد یک جمهورى (در صورت سقوط نظام سلطنتى) به ریاست سیاستمداران ملى گراى معتدل همین گزارش مبناى تلاش کارتر در متقاعد ساختن دولتهاى فرانسه، انگلیس و آلمان در کنفرانس گوادلوپ بود با این تفاوت که شاپور بختیار به جاى امینى و سنجابى مأموریت اجراى راه حل اول را به عهده مى گرفت. هشدار و تهدید رسمى کارتر هیچگونه تأثیرى در ارادۀ امام خمینى(س) نداشت. و عملاً بختیار جز کشتار بیشتر و تشدید بحران آمریکا در ایران کارى از پیش نبرد. پیشنهاد تشکیل شوراى سلطنت در زمان صدارت شریف امامى از سوى سفارت آمریکا در ایران به وسیلۀ دکتر على امینى به شاه ارائه شده بود. پس از بحرانى شدن اوضاع در محرم سال 57، توسط شاه پذیرفته شد. اما تلاشهاى امینى علیرغم تماسهایش با برخى از اعضاى شوراى انقلاب و شخصیتهاى روحانى و ملى گرا و جلب موافقت بعضى از آنان هرگز نتوانست به نتیجه برسد.مخالفت قاطع امام خمینى راه هرگونه پیشرفتى را بر مجریان طرحهاى آمریکا بسته بود.

دو روز پس از خروج شاه، در حالیکه تنها چهار روز از تشکیل شوراى سلطنت مى گذشت، امام خمینى در قسمتى از پیامى که به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینى (28 دى) صادر کردند، هشدار دادند: «به کسانى که در شوراى سلطنتى غیرقانونى به عنوان عضویت داخل شده اند اخطار مى کنم که این عمل، غیرقانونى و دخالت آنان در مقدرات کشور جرم است، و بى درنگ از این شورا کناره گیرى کنند، و در صورت تخلف مسئول پیشامدها هستند».[11] غریو شادى ملت، پس از فرار شاه و تظاهراتى که از شمال تا جنوب ایران در تمام شهرها و روستاها جریان داشت هیچگونه روزنه امیدى را براى شوراى
سلطنت و دولت بختیار باقى نگذاشته بود. در 28 دی ماه خبرگزاریهاى جهان خبر عزیمت جلال الدین تهرانى رئیس شوراى سلطنت به نمایندگى از سوى بختیار به پاریس را مخابره کردند. همان روز از سوى امام خمینى اعلام شد که شرط پذیرش وى استعفا از شوراى سلطنت است و به هیچ وجه مذاکره براى تفاهم با دولت بختیار قابل طرح نیست. جلال تهرانى در روز اول بهمن 57 استعفاى خود را نوشت اما در استعفانامه اشاره اى به غیر قانونى بودن شورا نداشت. حضرت امام از طریق فرزند گرامیشان (حجة الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینى) به وى پیغام دادند تا زمانیکه این نکته در استعفانامه تصریح نشود اجازه ملاقات نخواهند داد. سرانجام آقاى تهرانى با اکراه نامه خود را اصلاح و در عصر همانر وز طى دیدارى کوتاه استعفانامه را تقدیم رهبر انقلاب کرد و بدین ترتیب ماهها تلاش سفارت آمریکا، گروه ویژه کاخ سفید، شاه، على امینى، شاپور بختیار و... که به تشکیل شوراى سلطنت انجامیده بود، تنها 7 روز پس از آن با تیزبینى و قاطعیت امام خمینى (س) نقش برآب شد و پروندۀ آن مختومه گردید. 

سرانجام شوراى سلطنت به ریاست سیدجلال الدین تهرانى و عضویت شاپور بختیار، دکتر سجادى، جواد سعید (رئیس مجلس شورا)، علیقلى اردلان (وزیر دربار)، دکتر على آبادى (دادستان سابق)، محمد وارسته(وزیر دارایى اسبق)، عبداللّه  انتظام(مدیر عامل شرکت نفت) و ارتشبد قره باغى معرفى شد.

پیام رهبر انقلاب در مورد مراجعت به ایران، موجى از شادى و سرور را در میان مردم مسلمان برانگیخته بود و خبرگزاریهاى جهان، موضوع بازگشت امام به میهن اسلامى را، به عنوان مهمترین خبر به سراسر جهان مخابره مى کردند. ژنرال امریکایى، هایزر که هنوز در ایران به سر مى برد و مشغول برنامه ریزى جهت جلوگیرى از پیروزى انقلاب بود، در کتاب خود پیرامون خبر مراجعت امام به ایران، مى نویسد: «این امر، بر من تأثیرى واقعى داشت. اینک مسأله اى در پیش بود که به توجه ویژه احتیاج داشت. ترشح آدرنالین من، (که در موقع عصبانیت شدید انسان، از غدۀ فوق کلیوى ترشح مى شود) به شدت زیاد شد. همۀ اعضاى گروه [گروه 5 نفرى کودتا] معتقد بودند اگر [امام] خمینى روز جمعه باز گردد ـ که پنج روز دیگر به آن مانده بود ـ لحظه اى که پاى او به خاک ایران برسد، عمر رژیم شاه پایان مى یابد و جان همۀ وابستگان به شاه هم، فنا مى شود. ارتش از هم مى پاشد[12]

حضرت امام در سخنرانى یکم بهمن ماه خود، ضمن توصیه به اتحاد و حفظ یکپارچگى، در رابطه با فرار شاه، فرومودند: «...دیدید که با وحدت کلمۀ ملت، تمام کنگره هاى قصرش فرو ریخت یکى بعد از دیگرى...دیدید که اتفاق کلمۀ شما ملت ایران موجب شد که تمام ابرقدرتها عقب زدند...اتفاق کلمه، اجتماع یک امت بر یک امر، این اجتماع امت بر یک امر موجب این شد که این کنگره هایى که تا ـ به قول خودشان ـ عرش کشیده شده بود اینها یکى یکى ریختند، وارفتند، مثل یخى که آب بشود. لکن باز ما راهْ زیاد داریم؛ این اولش است. مقصد ما تنها رفتن او نیست، این یکى از مطالب است...»[13]

رهبر انقلاب، تضمین تداوم انقلاب اسلامى را، در الهى بودن آن دانسته فرمودند: «...کوشش کنید که قیام شما، این نهضتى که دارید، نهضت الهى باشد؛ للّه  باشد... اگر دیدید که در یک قیامى دسته دسته و حزب شد و حزبْ حزب و جبهه جبهه شد، بدانید خدا در کار نیست...وحدت کلمه، للّه  بودن، این پیروزى را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظش کنید...»[14] (منبع: کوثر جلد 2 ، صص595-602)

[1]. مأموریت در تهران، ص 132 و 137 . [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 467 . [3]. روزنامۀ اطلاعات، ص 8 مورخۀ 18/10/57 .  [4]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 477 .  [5]. اسناد لانۀ جاسوسى، شمارۀ 27 خط میانه 3، ص 76 . [6]. آخرین سفر شاه، ص 36 . [7]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 486 - 487 . [8]. روزنامۀ کیهان، 1/11/57 . [9]. همان مأخذ، ص 244 و 245 . [10]. مأموریت در تهران، ص 152 . [11]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 479 . [12]. مأموریت در تهران، ص 172 . [13]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 503 - 508 . [14]. همان، ص 510 - 515

. انتهای پیام /*