حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدخدایی استاد بزرگ دانشگاه و از یاران امام و انقلاب در دوران مبارزه است که از عوائل انقلاب تا کنون در مسئولیت های مختلفی از جمله نمایندگی مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی، نمایندگی ایران در واتیکان، معاونت سپاه پاسداران در خراسان و ... را به عهده داشته است. دکتر عبد خدایی به سبب حضور در مبارزات انقلاب اسلامی به شرح مبارزات و رابطه حوزه مشهد و حوزه قم درزمان مبارزات پرداخته که مشروح این گفتگو از نظر می گذرد:

شما جزو افرادی بودید که برای دیدار با امام به فرانسه رفتید، آن   روز ها را برای خوانندگان ما توصیف کنید.

امروز گفتن مرگ بر آمریکا خیلی ساده است اما آن روزها ساده نبود. آن هم در کشوری که 40هزار مستشار آمریکایی داشت و شاه نیز نوکر آمریکا بود. اصلاً کشورهای خاورمیانه جرئت نداشتند حتی اسم رئیس جمهور آمریکا را، آن هم به این صورت ببرند. امام مانند جد بزرگوار و اعلایش حضرت ابراهیم تبر را برداشت و بت را کوبید و مقصر اصلی را معرفی کرد.«إن هو إلا عبد أنعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنی إسرائیل». بنده خدا بود. خدا به ایشان نعمت داد و او را برای ملت ایران و ملت مسلمان و مستضعفان جهان الگو قرار داد. من تعبیری گویاتر از این                                                                نمی بینم. ما مدیون ایشان هستیم، چون ایشان یگانه تاریخ بود.

 در ایامی که ایشان نجف بودند توفیق تشرف عتبات را نداشتم. اما وقتی امام به پاریس رفتند چون خوشبختانه گذرنامه داشتم و در صدد این شدم که خدمت ایشان شرفیاب شوم. گذشته از استفاده معنوی و شخصی، این را حرکتی انقلابی و جهانی حساب می کردم. وقتی ایشان با آن وضع از عراق به پاریس تشریف بردند دنیا باید می دانست که ایشان در قلب ملت ایران است. به اتفاق آیت الله حاج سید جواد علم الهدی، که فعلاً مقیم تهران است، شب اول محرم به پاریس رفتیم. تقریباً نیم ساعت به غروب مانده بود که به نوفل لوشاتو رسیدیم. داشتیم وضو می گرفتیم که مرحوم آقای اشراقی آمد و گفت: «آقا می فرماید به اندرون تشریف بیاورید!» خدمت امام شرفیاب شدیم. یادم است درست زمانی بود که ازهاری در تهران جوی خون راه انداخته بود. به نظرم می رسید امام مثل ناخدایی هستند که کشتی را بدون اضطراب در سنگین ترین طوفان ها هدایت می کنند. این توکل و اعتماد امام به خداوند متعال برای ما خیلی جاذب بود. این اولین ملاقات خصوصی من با امام بود که در آن جمع حاضر چند کلمه توانستم با ایشان صحبت کنم.

نزدیک یک هفته در پاریس بودم. تا جایی که اطلاع داشتم امام در آن جا سه خانه گرفته بودند؛ دو خانه در نوفل لوشاتو و یکی در پاریس. ما روزها به نوفل لوشاتو می رفتیم و در نماز امام و سخنرانیشان شرکت می کردیم و استفاده می کردیم و شب ها برای خواب و استراحت به خانه ای که در پاریس بود می رفتیم. خانه نوفل لوشاتو سه اتاق کوچک داشت. آن جا در باره دوران ابتدای اسلام سخنرانی می کردند و به تبلیغ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می پرداختند. یادم می آید مردم چطور با شور و شوق استقبال می کردند. آن اتاق های کوچک پر از معنویت بود. دو چیز در آن جا کاملاً حاکم بود؛ معنویت و سادگی. معنویت به این دلیل که همه اش صحبت از اسلام و دین و انقلاب و مبارزه بود. سادگی نیز به این دلیل که آن تخم مرغ یا عدسی که در سفره می گذاشتند عالی ترین لذت را برایمان در طول زندگی داشت.

همان غذایی بود که امام  هم از همان غذا میل می کردند؟

بله. با همان غذایی که امام میل می کردند مهمان ها را نیز پذیرایی می کردند. جمعیت در چهار ردیف در اتاق می نشستند. وسط هر دو ردیف سفره پهن می شد. نزدیک اذان صبح ایرانی ها، از داخل ایران و از کشورهای دیگر، و همچنین دانشجوها می آمدند و مشغول عبادت می شدند. به این فکر می کردم که در پاریس و در قلب کفر و بدترین مرکز فساد جهان چطور چنین فضای معنوی و انقلابی و تحولی ایجاد شده است. عزیزترین افراد به آن جا  می آمدند و خدمت می کردند. مرحوم عراقی در آن جا خدمتکاری می کردند. همه اش اخلاص بود. هیچ منیتی نبود. در آن زمان از گروه های گوناگون در پاریس بودند. هیچ طبقه ای ملحوظ نبود. وحدت وجود داشت و اسلام و انقلاب حکومت می کرد. این شخصیتی که در آن بحران، انقلاب یک کشور را هدایت می کرد تمام اتاق ستادش یک اتاق سه در سه بود.

 دو سه نفر مقالات امام را می خواندند و تکثیر می کردند و به تهران می بردند. به همین سادگی یک کشور را هدایت می کردند. سخنان امام خیلی شفاف، روشن، بادرایت و سیاستمدارانه بود.

 امام خبرنگارها را هدایت می کرد و به آن ها خط می داد نه این که آن ها امام را به هر نقطه ای بخواهند بکشانند. این موضوع در سیاستمداران جهان کم نظیر است. چون معمولاً خبرنگارها آن قدر قدرت دارند و پررو هستند که از زیر زبان افراد مطالبی می کشند. ولی امام چیزی را که مصلحت می دانستند می فرمودند و مصاحبه ها را هدایت    می کردند. ما این را عنایت و معجزه الهی                           می دانستیم. اگر امام را به تهران یا عراق می بردند، چون محدود بودند این بهره برداری نمی شد. خدا هدایت کرد ایشان را به پاریس برد و تمام تریبون های بین المللی را در اختیارشان گذاشت. کسی که می خواستند مضطر قرارش دهند خدا آن طور رهنمود داد که ایشان برود در جایی که تمام تریبون های بین المللی در اختیارش باشد، بتواند حرفش را به گوش دنیا برساند و رهنمودهایش را بدهد. آن جا برای ما خیلی آموزنده بود و خیلی عنایات خدا را می دیدیم

رابطه حوزه مشهد و حوزه قم درزمان مبارزات چگونه بود ؟ حضرت امام چقدر روی این اتحاد وهمراهی تأثیرگذار بودند؟

حرکت و پیشرفت امام طبیعی بود. گاهی اوقات برای برخی از مراجع، تبلیغاتی انجام می گیرد ولی گاهی یک شخصیت نیازی به تبلیغ ندارد. شخصیت علمی، فقهی و حوزوی امام به این شکل بود. زمان مرحوم آقای بروجردی مدرس درجه یک قم در درس خارج و مسائل فقیهانه حاج آقا روح الله و آقای داماد بودند. زمانی که مرحوم آقای بروجردی فوت کردند نیز همین در اذهان بود. شخصیت انقلابی ایشان هم همین طور بود و در دل ها جانشین شد. وقتی مردم به ویژه طلاب و روحانیون اطلاعیه های ایشان را می خواندند و متوجه می شدند اطلاعیه ها از صراحت، صلابت و شجاعت بیشتری برخوردار است شیفته تر می شدند. البته عده ای از علمای مشهد مانند مرحوم حاج آقا حسین قمی، مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی، مرحوم آقای فلسفی، مرحوم آقای مروارید و مرحوم آقای آشیخ مهدی روحانی از همان ابتدا در جریان مسائل انقلابی بودند. این اشخاص همفکر بودند. انقلاب که به اوج رسید با اطلاعیه هایی که به امضای این اشخاص بود بازارها تعطیل شد. به طور کلی حوزه قم از جهت علمی، آگاهی به مسائل و نیازهای روز دنیای اسلام پیشرفته بود. این مسئله بسیار مهمی است. امام هم واقعاً فعال بودند که طلبه ها با این مسائل آشنا شوند، بینش پیدا کنند، دنیای اسلام را بشناسند، عارف به زمانه باشند، در گردونه محدودی کار نکنند، بدانند آفات دنیای اسلام چیست و بتوانند با آن آفات مقابله کنند. حتی گاهی اوقات برخی افراد که همفکر نبودند از نظر انقلابی همفکر بودند. حاج شیخ مجتبی قزوینی شخصیتی بسیار متهجد، متعبد و عالم بود. ایشان با مرحوم آیت الله میلانی (اعلی الله مقامه) از نظر فلسفی موافق نبود. بعد از پانزده خرداد یک شب بعد از نماز مغرب و عشا جلسه ای در خانه آقای میلانی برگزار شد. به خانه آقای میلانی رفتم و دیدم آیت الله آشیخ مجتبی قزوینی در حال خواندن نماز مغرب و عشا است و قرار است در آن جلسه باشد. آنها در مسائل دیگر با هم همفکری نداشتند ولی مسئله انقلاب طوری بود که وحدت ایجاد کرده بود و ایشان همفکر شده بودند. نیز مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی شخصیت فرهیخته و عالم وارسته ای بود که در تمام راهپیمایی های قبل و بعد انقلاب شرکت داشت. همین طور در بدرقه افرادی که به جبهه می رفتند شرکت                                                                      می کرد. ایشان ملاقات هایی نیز با امام (رضوان الله تعالی علیه) داشت. آشیخ مجتبی قزوینی یکی از افرادی بود که بعد از آزادی امام از زندان تهران، با گروهی از روحانیان به دیدار ایشان رفتند. این ها تقوا و دیانت طرفین را می رساند. ممکن است در بعضی مسائل اختلاف داشته باشند ولی وقتی مسائل کل اسلام به میان می آید کاملاً یک جان می شوند و با هم فعالیت می کنند.

یعنی امام نقطه وحدت تفکرات مختلف و سلیقه ها بودند؟

بله کاملاً همین طور است. امام نقطه وحدتی بود که همه از دیدگاه انقلابی به ایشان عشق می ورزیدند و به ایشان معتقد، متعهد و مذعن بودند. آقای آشیخ مجتبی قزوینی و آقای میرزا جواد آقا تهرانی شخصیت های برجسته ای بودند که تفکر آنها نسبت به فلسفه و عرفان مشخص است. من خودم آشیخ مجتبی و آیت الله تهرانی را این گونه دیدم.  امام در سطح بالایی بودند و روح بسیار وسیعی داشتند. امام فقیه، حکیم و سیاستمدار برجسته ای بودند. این که می گویم شاید ادعا تصور شود ولی عمل امام گویای این است. شما در تاریخ نگاه کنید غیر از معصومین، که مقام شایسته و والای خودشان را دارند، کدام سیاستمداری در دنیای اسلام بوده که این طور موجب بیداری و تکان خوردن دنیای اسلام شود. درست است که سرکوب می شود؛ در مصر آن فاجعه اتفاق می افتد، در عراق هنوز امپریالیسم دست برنداشته است و آن همه جنایت می آفریند ولی امروزه دنیای اسلام غیر از دنیای اسلام پنجاه سال پیش است که خمود بود و چیزی سرشان نمی شد. همین الان کودک ده ساله ما در مسائل اجتماعی و سیاسی به اندازه یک مرد چهل پنجاه سال آن زمان قدرت تحلیل دارد. این حرکت و موج و بیداری که در دنیای اسلام اتفاق افتاده را امام به وجود آورده است. امام ویژگی برجسته ای داشتند که کمتر در عالم پیدا می شود. علمای ما افراد متدین و باتقوایی هستند. در نتیجه این تقوا، گاهی احتیاطات و ملاحظاتی به وجود می آید. این با قاطعیت جور در نمی آید که از یک طرف انسان محتاط باشد و از طرف دیگر در مواقع حساس قاطعیت داشته باشد. خیلی سخت است. امام این را حل کرده بودند. ایشان در مسائل فقهی و اسلامی خیلی به تقوا مقیدند. این روایت نیست؛ درایت است. من خدمت امام شرفیاب شدم و مسائل منکراتی را تشریح کردم، امام باز به من فرمودند که «مواظب باشید به واسطه رفع منکری، منکر دیگری انجام نگیرد.» این را کسی می فرماید که زمانی هم فرمود «من توی دهن این دولت میزنم»، « آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.» و یا «اعتنایی نکنید به حکومت نظامی. بریزید به خیابان ها.» این در کمتر فقیهی جمع می شود و تقوای بالای الهی و صلابت و شجاعت ایشان را نشان می دهد.

امام نه تنها بین جریانات فکری حوزوی اتحاد ایجاد کرد میان جریانات غیرحوزوی و احزاب هم اتحاد ایجاد کرد. روشنفکران و دانشگاهیان در مشهد در انقلاب چقدر نقش داشتند و متقابلاً از ایشان چقدر تأثیر گرفتند؟ امام چه قدرتی داشت که حتی میان جنبش های غیرحوزوی، روشنفکران، ملی-مذهبی ها، حزب توده و دیگران اتحاد ایجاد کرد؟

امام از درایت و حکمت خیلی بالایی برخوردار بود. گاهی اوقات انسان می خواهد مطلبی را اثبات کند اما دیگران او را به حواشی می کشانند و شخص به مطلب و مقصودش نمی رسد. امام این طور نبود. ایشان یک هدف داشت و آن پیروزی انقلاب و تثبیت حکومت اسلامی بود. خیلی مواظب بودند که خوب گفتن ها و بدگفتن ها ایشان را از اهدافشان منحرف نکند. لذا در طول زندگیشان چه له و چه علیه برخی افراد صحبتی نکردند. به این دلیل که همان ابتدا اختلاف به وجود می آمد. امام مرحوم مطهری و مرحوم بهشتی را تایید می کردند ولی از دیگرانی که موجب اختلاف می شد حتی اسمی نیاوردند. در عین حال ایده های خودشان را بیان کردند. ایشان از دعا و مفاتیح و مرحوم مجلسی خیلی تجلیل کردند. امام ایده ها را بیان می کردند اما دست روی افرادی که مبدأ اختلاف می شدند نمی گذاشتند. تا نکند هدفش ضربه بخورد. بنده در سیاستمداران و دانشمندان و اندیشمندان  کسی  را ندیده ام که این طور حساب شده حرف بزند.

دانشگاهیان خدمت امام می رسیدند. امام روح بلند، تقوای بالا و درایت فوق العاده و مطالعات زیادی داشتند. از دوران جوانی هم در فرمایشاتشان فرمودند که «من مجلس آن دوره را دیده بودم». مرحوم مدرس و دیگران را زیر نظر داشتند. بینش قوی سیاسی داشتند. امام تحت تأثیر دیگران؛ دانشگاهی و غیردانشگاهی، نبودند. ایشان خط دهنده بودند. دانشگاه و حرکت دانشگاهی و حوزوی مرهون ایشان است. البته علمایی هم در حوزه خدمت کردند ولی در رأسش ایشان بودند. جامعه مرهون تفکر و خط دهندگی ایشان بود. لذا نقش متقابلی نیست. من همان زمان در دانشگاه بودم. من تقریباً در سال 47 دانشجو شدم و تا دکترا ادامه دادم. خط دهندگی ایشان طوری بود که از افراط ها و تفریط های دیگران هم جلوگیری می کرد. آن زمان در دانشگاه تفکرات افراطی بود. گاهی اوقات بعضی ها به صورت سمبلیک شخصیت های خیلی برجسته ای از کوبا و غیره را الگو مطرح  می کردند. ولی امام در صحبت هایشان یک کلمه از آن ها حرفی نزدند. فقط از اسلام ناب و سیره رسول الله و اهل بیتش می گفتند. امام به هیچ عنوان تجددزده نبودند و الفاظ آن ها را به کار نبردند.  می خواستند بگویند که خط مشی این است.

بالاخره خصوصیتی فراتر از اسلامگرایی امام بود که موجب شد همه احزاب و گروه ها و افراد دور امام جمع شوند و پشتیبانی کنند. همه این ها شاید دنبال اسلام ناب نبودند؛ هر کس می خواست فقط حکومت پهلوی نباشد و فضای جدید ایجاد شود. بُعد رهبریت امام مورد اجماع همه گروه ها بود؟

ایشان همه چیز را از اسلام گرفته بودند. پیغمبر اکرم وقتی وارد مدینه شدند برای همه حتی یهودی ها شخصیت سیاسی درجه یک بودند،. قراردادی نیز با یهودی ها بستند. یعنی حکومتی تشکیل دادند که حتی یهودی ها هم زیر پوشش آن باشند. یهودی ها خودشان رذالت و تخلف و خلاف عهد و پیمان کردند که پیغمبر با ایشان برخورد کردند. امام در زمان خودشان توانستند سیره رسول اکرم و اسلام را پیاده کنند که تمام اقشار را داشته باشد ولی از میان همه این ها همان تفکرات اسلامیشان بود که باید پیاده می کردند. اسلام قبول ندارد که غیرمسلمان ها نباید در پناه اسلام باشند. وقتی امیرالمؤمنین می فرماید: «و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخٌ لک فی الدین او نظیرٌ لک فی الخلق» دستور می دهد حقوق یهودی و مسیحی را هم رعایت کنید. یهودی هم باید در حکومت اسلامی احساس امنیت کند و به خواسته اش برسد.

 امام خیلی مدبرانه و سیاست مدارانه و اسلامگرایانه اهداف خودشان را پیاده کردند. حتی مطالبی که واقعاً به آن معتقد بودند را عنوان نمی کردند تا سوژه به دست دشمن نیفتد و علیه ایشان حرف نزنند و اختلاف ایجاد نکنند. خیلی قدرت می خواهد که کسی به این جریان احاطه داشته باشد. امام از ابتدا این استقلال را برای تمام جامعه جهانی تبیین کردند که ما یک ملت مستقلی هستیم. در همان دورانی که پاریس بودم شبی امام در سخنرانی هایشان از آمریکا و شوروی و چین انتقاد کردند. وقتی از پله های تخته ای اتاق پایین می آمدیم در فضای باز قرار گرفتیم. چون روحانی بودم عده ای دور من را گرفتند. بعضی ها چپ زده و بعضی ها غربزده بودند و من نمی شناختمشان. حرفشان این بود که امام هیچ کسی را دوست نگه نمی دارد و هم آمریکا هم شوروی و هم چین را محکوم کرد. ما به پیروی از امام عقیده مان این بود که راه صحیح این است و از اول باید خط را روشن کرد. ما انقلابمان انقلاب مردمی است، نه وابسته به آمریکاست نه به شوروی و نه به چین. بعدها بعضی ها ادعای وراثت می کردند و می گفتند این ما بودیم که به شما کمک کردیم. امام از اول این استقلال را تبیین کردند. امام چند مسئله را خیلی روشن و با صراحت گفتند؛ مسئله استقلال، اسلام و مردمداری. این ها مسائلی بود که کاملاً در کلمات امام روشن و برگرفته از اسلام بود. ولی بعضی ها فکر می کنند اگر گفتیم اسلام یعنی هیچ کس حق ندارد نفس بکشد. نه این طور نیست. هر کس می تواند حرفش را در محیط مسالمت آمیز بزند و جوابش را هم به خوبی بشنود. اما نخواسته باشد امکانات کشور اسلامی تریبونی برای سوءاستفاده باشد. بعضی ها دلشان می خواهد امکانات ملت هفتاد میلیونی تریبونی برای تبلیغات آن ها باشد. نه، این فکر غلطی است. ملتی 2/98درصد به جمهوری اسلامی رأی داده است. این واژه جمهوری اسلامی از امام و اسلام گرفته شده است که فرمود «نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر». قرآن می فرماید: «یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین / یا رسول الله، خدا و پیروان مؤمن برای تو بسند.» در زمان ما یعنی اسلام و ملت و جمهوری اسلامی معنایش همین است.

منبع: حریم امام، ش 106

. انتهای پیام /*