پرتال امام خمینی-مقصود رنجبر: آزادیهای سیاسی معیار اصلی جوامع و حکومتهای دموکراتیک است و وضعیت کنونی جامعه و نظام بین الملل و جوامع جهانی اجازه نمی دهد که این مقولۀ مهم به فراموشی سپرده و مورد غفلت واقع شود. اتخاذ خط مشی متعادل در سیاست داخلی که بتواند از یک طرف آزادیهای سیاسی مردم را تضمین کند و در عین حال، ارزشهای اجتماعی و امنیت ملی را نیز دچار مخاطره نسازد، هر روز ضرورت بیشتری پیدا می کند. اتخاذ چنین خط مشیی، تابع چند متغیر اساسی است تا بتواند اهداف فوق را برآورده سازد.

نکتۀ اول این است که مسئولان، ضرورت رعایت آزادیهای سیاسی مردم را در وضعیت کنونی جامعه درک کنند و این مسأله را در نظر داشته باشند که سلب آزادیهای سیاسی نه تنها ناممکن است، بلکه مطلوب هم نمی باشد. این نکته از لحاظ تاریخی در جامعۀ ما بارها ثابت شده است. نکتۀ دوم، توجه به این معناست که رعایت (نه اعطای) آزادیهای سیاسی مردم، در واقع به معنای تحقق یکی از مشخصه های اصلی جامعه و حکومت اسلامی است که از آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی هم بود. نکتۀ بعد اینکه، مسئولان جامعه نسبت به آزادیهای سیاسی نگرش مثبت داشته باشند و آن را برای جامعه مفید بدانند. بدبینی تاریخی که در جامعۀ ما نسبت به آزادی وجود دارد، ریشۀ بسیاری از سوء تفاهم هاست، در حالی که اگر آزادی برای جامعه در بعضی جنبه ها مضر باشد، فقدان آن (بر اساس تجربۀ تاریخی) تبعات منفی بیشتری خواهد داشت. به طور کلی نگرش مثبت به آزادیهای سیاسی می تواند جامعه را در استفادۀ درست از فضای آزاد یاری دهد. نکتۀ بعدی رسیدن به اجماع روشن دربارۀ حدود آزادی در جامعه است. اجماع دربارۀ مفهوم و حدود آزادی کار دشواری است، ولی حصول چنین اجماعی زمینۀ اصلی یک خط مشی متعادل در قبال آزادیهای سیاسی است.

واقعیت این است که در جامعۀ ما در بعضی موارد، مخالفین آزادی، با چیزی مخالف هستند که طرفداران آزادی هم با آن موافق نیستند و این امر ناشی از فقدان یک چهارچوب روشن در این زمینه است که وجودش می تواند تا حدی سوءتفاهمها و سوءتعبیرها را کمتر کند. این اجماع بی گمان محصول اندیشه ورزی و تعامل فکری دربارۀ آزادیهای سیاسی و حدود آن در جامعه خواهد بود و بدون تضارب آراء حصول آن امکان پذیر نیست. در این مقاله، دیدگاه امام درباره آزادیهای سیاسی مورد بررسی و تحلیل واقع خواهد شد. بررسی دیدگاه امام در این زمینۀ حساس، بحث انگیز و در عین حال ضروری می باشد، چرا که اندیشه های امام اصول حاکم بر جهت گیری نظام اسلامی را مشخص می کند.

الف) آزادی از دیدگاه امام خمینی (س)

به طور کلی امام یکی از مشخصه های انقلاب اسلامی را اعطای آزادی به تمامی افراد جامعه می دانند و معتقدند که: هیچ انقلابی مثل ایران نبود که به اتکای اینکه مردم مُسْلِم اند و مردم خودشان انقلاب کردند، درها باز بود بر همۀ جمعیتها.[۱] و تأکید می کنند که: ما بعد از آنکه پیروزی برای ملتمان حاصل شد و خیانتکاران [و ]جنایتکاران را از صحنه بیرون کردیم و ملت بیرون کرد، باب رحمت را به روی ملت و به روی همۀ قشرها به دو مِصراع باز کردیم. با رحمت عمل شد، آزاد شدند؛ مرزها آزاد؛ قلمها آزاد؛ فعالیتهای سیاسی آزاد؛ تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شد. در هیچ انقلابی مثل انقلاب ما رحمت نداشت. و هیچ انقلابی مثل انقلاب ما با مردم و با خیانتکاران رفتار نکرد، همه را آزاد گذاشتیم.[۲]

بررسی دیدگاه امام درباره آزادیهای سیاسی را با نظر امام دربارۀ مفهوم آزادی آغاز می کنیم. از نظر امام «آزادی» مفهومی نیست که بتوان آن را تعریف کرد: آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی. آزادی یک چیز واضحی است.[۳]

همانطور که ملاحظه می شود امام به جای تعریف مفهومی آزادی به ذکر مصادیق آن می پردازند که این مصادیق مخصوصاً از بُعد مفهوم «آزادی منفی» اهمیت زیادی دارد. در این فقرات حضرت امام بر مصونیت افراد از الزام بیرونی تأکید می کنند که شامل انتخاب عقیده، راه و روش زندگی، مسکن و شغل می باشد. نکتۀ مهم این است که امام این مصادیق آزادی مانند آزادی عقیده را امر واضحی می دانند که هیچ کس حق الزام دربارۀ آن و تحمیل عقیده ای را ندارد. در جای دیگر حضرت امام، آزادی را موهبتی الهی و حق طبیعی مردم معرفی می کنند و در این باره به شاه که گفته بود «ما به مردم آزادی عطا کردیم»، اظهار داشتند: این چه آزادی است که اعطا فرموده اند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمۀ اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم.[۴]

بنابراین، امام نه تنها اصل آزادی را مورد تأکید قرار می دهند، بلکه به مصادیق مهمی از آن، شامل آزادی منفی و آزادی مثبت اشاره می کنند. این بینش کلی امام از نظر ایشان دربارۀ اسلام ناشی می شود که اسلام هم حقوق بشر را محترم می شمارد، و هم عمل می کند. حقی را از هیچ کس نمی گیرد. حق آزادی را از هیچ کس نمی گیرد. اجازه نمی دهد که کسانی بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادی را به اسم آزادی از آنها سلب کند.[۵]

در فقرات فوق آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که ذکر مصادیق، دلیل بر حصر آنها نیست؛ بلکه نشان دادن نمونه هایی است که در بطن مفهوم آزادی وجود دارد و می تواند موارد دیگری را شامل شود که نمی توان مردم را نسبت به پذیرش و یا رد آنها مورد اجبار قرار داد و چیزی را بر آنان تحمیل کرد.

حال با توجه به این مقدمه، و با عنایت به دیدگاه کلی امام دربارۀ آزادی و اینکه ایشان اصل آزادی را مورد تأکید و پذیرش قرار می دهند، هدف اصلی ما در این تحقیق تبیین مراد امام از مفهوم آزادی و حدود آن است به طور کلی امام، مفهوم آزادی را در مقابل چند مفهوم منفی دیگر قرار داده و بر تفاوتهای آنها با آزادی تأکید کرده اند. امام آزادی را در مقابل مفاهیم «بی بند و باری» و «توطئه» به کار می برند و از آزادی «غربی» و «حیوانی» انتقاد می کنند. حال سؤال این است که مراد امام از این عبارتها تحدید اصل آزادی است یا تحدید مفهومی آن از دیدگاه اسلام می باشد؟ به نظر می رسد که مراد امام از این عبارات تحدید آزادی به معنایی که بدان قائل بودند، نیست، بلکه غرض ایشان تبیین مفهوم آزادی در اسلام و خط کشی آن از مکاتب دیگر است. در برخی موارد این تحدید مفهومی جنبۀ سیاسی دارد که از نظر امام در تمامی جوامع نیز همین رویه حاکم است.[۶] امام زمانی که آزادی را در مقابل توطئه قرار می دهد، بیشتر به این بُعد سیاسی نظر دارد. در بعضی موارد هم این تحدید، جنبه اخلاقی دارد. امام، زمانی که آزادی را در مقابل «بی بند و باری»، آزادی «غربی» و آزادی «حیوانی» مورد استفاده قرار می دهد، این هدف را دنبال می کنند که در جامعۀ اسلامی، اصول اخلاقی اصولی هستند که نمی توان به نام آزادی از پایبندی به آنها شانه خالی کرد. بنابراین، امام با آزادی به مفهوم «بی بند و باری» که آن را همان آزادی غربی قلمداد می کند، به شدت مخالف است. اینکه می گوییم امام با اصل آزادی چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد اخلاقی مخالفتی ندارند، مستند به آرای خود ایشان است. امام رسالت انبیا را جلوگیری از آزادی به مفهوم بی بند و باری و اعطای آزادی واقعی می دانند و بر این باورند که انبیا آمدند این آزادی (بی بند و باری) را جلویش بگیرند و الا با اصلش که مخالف نیستند، بلکه دعوت به آن هم کردند.

حال این آزادی واقعی چیست؟ به نظر می رسد که مبنای اصلی نگرش امام به آزادی، «آزادی درونی» و رهایی از قید و بند نفس است و این مسأله بسیار اساسی و مهمی می باشد. برای امام آزادی درونی در هر شرایطی بر آزادی بیرونی اولویت دارد. و آزادی بیرونی را هم برای این می خواهد که زمینه ای برای تحقق «آزادی درونی» باشد. این زمینۀ بیرونی از نظر امام به وسیلۀ حکومت اسلامی فراهم می شود، چرا که حکومت اسلامی زمینۀ رستگاری را در جامعه فراهم می کند. اینجاست که آزادی در مقابل توطئه قرار می گیرد، هیچ آزادی نمی تواند بهانه ای برای توطئه و براندازی حکومت اسلامی باشد حکومتی که زمینۀ بیرونی آزادی درونی انسان را فراهم می کند. همچنین آزادی در مقابل بی بند و باری هم در همین چهارچوب معنا پیدا می کند. مراد اولیه و نهایی امام از آزادی، آزادی درونی و رهایی از بندگی نفس است و حکومت اسلامی هم زمینۀ اجتماعی چنین امری را مهیا می کند، حال چگونه حکومت اسلامی می تواند آزادی بی بندو باری را در جامعه به رسمیت بشناسد. چنین آزادی نه تنها با اصول اخلاق اسلامی و فرامین شرعی، منافات دارد؛ بلکه با تلقی امام از حکومت اسلامی که همانا هدف آن سعادت دنیوی و اخروی افراد است، ناسازگار است. بنابراین، جهتگیری نهایی امام در بحث «آزادی»، چون مباحث دیگر ایشان، جهتگیری الهی است. آن آزادی مفید است که انسان را از بند نفس رهایی بخشد. وجوه آزادی بیرونی (آزادی اندیشه، بیان، احزاب، انتخابات و...) به رسمیت شناخته می شود، ولی مرز اعتقادی و عملی آن تا آنجاست که بتواند در راه تحقق هدف نهایی (قیام برای خدا) مفید و مؤثر باشد.

با این حال، هنوز ابهام باقی است. در مورد آزادی به مفهوم بی بندو باری شاید ابهام کمتری وجود داشته باشد. ولی در مورد نفی آزادی به مفهوم توطئه ابهام زیادی وجود دارد. چه اقدام و فعالیتی (فکری و عملی) توطئه محسوب می شود. امام(س) در جاهای مختلف در این باره تصریح کرده است. به نظر می رسد منظور امام از توطئه و خرابکاری، فرا رفتن از منطق و استدلال و توسل به خشونت و براندازی است. برای درک این مسأله باید به وضع زمانی بیان حضرت امام(س) توجه کرد؛ این سخنان زمانی توسط حضرت امام بیان شده است که در اوایل انقلاب، منافقین و گروههای چپ از طریق مسلحانه، قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را داشتند و امام این گونه اقدامها را به توطئه و خرابکاری تعبیر می کنند، چنانکه در جایی می فرمایند: عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل می داند.[۷]

امام در جای دیگر تصریح آشکارتری دارند: اسلام دین رحمت است، دین عدل است. دیانت قانون است... شما الآن می بینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی کنیم، مع ذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد.[۸]

با وجود تصریحاتی که امام دارند، برداشتها از مراد امام از توطئه کاملاً متفاوت خواهد بود و این همان ابهامی است که قبلاً بر آن تأکید شد. ابهام این است که مرز توطئه به هیچ رو معلوم نیست و برخی از توطئه برداشت بسیار موسعی دارند و برخی هم برداشت بسیار مضیق دارند. تفسیر افراطی که به آن «نظریۀ توطئه» هم می گویند، سهم توطئه را در پدیده های سیاسی به شدت افزایش می دهد و تفسیر تفریطی هم سهم توطئه را ناچیز کرده و حتی آن را حذف می کند. همچنین یک دیدگاه تأکید می کند که: وقتی توطئه به مثابه مرز آزادی تعیین شده، دیگر نمی توان با استناد به خطا، گناه یا اشتباه افراد، آزادیهای سیاسی و مدنی ایشان را تهدید و تحدید کرد؛ زیرا فرض وجود اندیشه یا عمل سیاسی مصون از خطا، اساساً فرض ناصوابی است. ثانیاً، به رسمیت شناختن وجود بدخواهان، بیگانگان و «غیر خودیها» حداکثر دلالتی که دارد آن است که فی الجمله ما در جهان سیاسی بی توطئه زندگی نمی کنیم، ولی به هیچ روی بر این نکته دلالت ندارد که همۀ آنچه در جهان سیاست پیرامون ما می گذرد، محصول توطئه اندیشی بدخواهان و بیگانگان است. بر اساس نظریۀ توطئه، سهم توطئۀ بدخواهان و بیگانگان چندان است که با محاسبۀ آن نیازی به بررسی سایر عوامل در تحلیل پدیده های سیاسی ـ اجتماعی و تاریخی نیست و البته موضع تفریطی هم، سهم عامل توطئه را ناچیز می شمارد.[۹]

در عمل هم ثابت شده است که دیدگاه واحدی در این زمینه وجود ندارد و تفسیرهای متفاوت از توطئه موجب می شود که برخوردهای گوناگونی با پدیده های سیاسی تحت عناوین مختلف صورت گیرد. این ابهام در فضای فکری ـ سیاسی کشور در زمان امام هم وجود داشت و در حال حاضر هم تداوم دارد. ولی نگارنده معتقد است که در شرایط فعلی هم رأی امام(س) مبنی بر تفکیک «نظر» سیاسی از «عمل» سیاسی ملاک معتبری است. امام باور دارند که تا جایی که بحث «نظر» سیاسی است، نمی توان آن را توطئه قلمداد کرده و مانع از آن شد و فراتر از آن، آن را سرکوب کرد؛ ولی زمانی که عده ای وارد مرحلۀ «عمل» برای براندازی شدند، اینجا دیگر توطئه است.

همچنین امام خود یک محدودۀ روشن دیگری هم برای آزادی و تشخیص آن مطرح کرده اند و آزادی در حدود قانون است در این مورد هم، امام اشاره می کنند که در تمام دنیا، قانون محدودۀ آزادی را معین می کند و در ایران نیز چنین است: در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملت هم هرچه دلش می خواهد بگوید. آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلام است.[۱۰]

با این حال در مورد محدودۀ قانونی آزادی هم باید گفت که در جوامع سیاست زده، قانون و تفسیر آن حدود و ثغور روشنی ندارد و در عمل نمی تواند مبنای اجماعی لازم را برای تحدید معقول آزادی فراهم کند. اما در مورد آزادی در برابر بی بندو باری باید گفت که آزادی به مفهوم سیاسی و بیرونی برای امام هدف و غایت اساسی نیست. امام آزادی و هر مقولۀ سیاسی دیگر را تا جایی به رسمیت می شناسد که در مسیر تحقق فلسفۀ نهایی اسلام یعنی سعادت دنیوی و اخروی و به عبارت دقیقتر همان آزادی درونی و سیر به سوی کمال باشد: ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی خواهیم... آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می خورد؟[۱۱]

این مسأله خود تحدید مهمی در مفهوم و حدود آزادی است. در واقع برای امام، آزادی اولویت ندارد، بلکه مقدم بر آزادی (بیرونی) آزادیهای درونی و سیر به سوی کمال است. این تحدید موجب می شود که «همۀ مراتب و (انواع) آزادی از دیدگاه امام دارای محدودیت باشد.»[۱۲] آزادی هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به کمال و در صورتی که آزادی به جای زمینه سازی کمال، زمینۀ انحطاط انسان را فراهم کند آن آزادی نباشد بهتر است؛ بر این اساس، تمام وجوه آزادی بیرونی در عین اینکه از نظر امام تنها وسیله ای برای تحقق آن هدف نهایی هستند، تنها تا جایی ارزش دارند که در آن مسیر قرار داشته باشند. البته این تأکید به مفهوم بی توجهی امام به مسأله آزادی بیرونی نیست، ولی مسأله این است که بی توجهی و غفلت از اولویت آزادی درونی در دیدگاه ایشان، منشأ بسیاری از خطاها در دریافت اندیشۀ ایشان است. برای امام آزادی در مفهوم حقیقی آن، آزادی درونی است و هر آنچه در باب آزادی بیرونی در ابعاد مختلف آن گفته اند، تابعی است از مقتضیات زمانی و مکانی. بخش عمدۀ دیدگاههای ایشان دربارۀ آزادی سیاسی (در انواع مختلف آن) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با خبرنگاران و در مقطع تقریباً دو ساله ای بعد از انقلاب اسلامی، که هنوز انقلاب اسلامی تثبیت نشده بود، بیان شده است و اغلب در مجلدات اول تا سوم صحیفۀ امام جمع شده اند.

به هر حال، این نوع مقیدات و محدودیتها، موضوع آزادیهای سیاسی را از دیدگاه ایشان دچار پیچیدگی می کند. بر اساس این مقدمه به بررسی دیدگاه امام (س) دربارۀ انواع آزادیهای سیاسی شامل آزادی اندیشه و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادیهای شخصی می پردازیم.

ب) انواع آزادی از دیدگاه امام خمینی (س)

۱. آزادی اندیشه و بیان: آزادی اندیشه و بیان را می توان در یک حوزه مورد بحث قرار داد؛ چراکه درواقع آزادی بیان چیزی نیست مگر آزادی در بیان اندیشه ها. به طور کلی حضرت امام(س) در آثار خود بر وجود آزادی اندیشه در اسلام و جمهوری اسلامی ایران تأکید کرده اند؛ در تأیید این مسأله می توان شواهد زیادی را از آثار حضرت امام ارائه کرد. امام یکی از ویژگیهای انسان کامل را تکیه بر برهان و استدلال و اجتناب از تحمیل عقاید می دانند و اصولاً تحمیل عقاید را غیر ممکن می دانند: انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است با برهان اظهار کند ومطالبش را برهانی بفهماند. اینکه در قرآن کریم دارد که لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ[۱۳] برای اینکه تحمیل عقاید نمی شود کرد. امکان ندارد که همین طوری یک کسی تحمیل عقاید بکند.[۱۴]

بنابراین، از نظر امام کسی که برای اثبات عقاید خویش به برهان متوسل نشود به خاطر این است که اصولاً نظرش قابل استدلال نیست، از حق آزادی اندیشه و بیان برخوردار خواهد بود. از این جمله امام که «امکان ندارد یک کس تحمیل عقاید بکند» دو تعبیر می توان ارائه کرد: تعبیر اول اینکه، اصولاً چنین چیزی ممکن نیست و به دلیل اینکه این امر عملی نیست، نمی توان بدان مبادرت ورزید؛ تعبیر دوم اینکه، جمله امام را به صورت یک دستورالعمل سیاسی تحلیل کنیم که بر اساس آن، از لحاظ سیاسی و فکری، هیچ کس حق ندارد عقاید خود را تحمیل کند. به نظر می رسد با توجه به نظر امام دربارۀ آزادی فکر و بیان و لزوم رعایت آن توسط حکومت اسلامی، نظر امام متوجه بُعد سیاسی جملۀ فوق است که اصولاً حکومت، نمی تواند عقاید خاصی را تحمیل کند.[۱۵]

همچنین می توان نظر امام را درباره آزادی اندیشه و بیان در دو محور مورد بررسی قرار داد: محور اول، وجود آزادی برداشتهای مختلف از اسلام است که می توان آن را در چهارچوب اختلاف صاحبنظران مسلمان در برداشتهای خود از اسلام بررسی کرد. نظر امام در این زمینه و در وضعیت کنونی می تواند بسیار روشنگر باشد که اصولاً امام با چه سعۀ صدری با قرائتهای مختلف از دین برخورد می کنند؛ و چنین چیزی را طبیعی وحتی ضروری می دانند و تکفیر و تعرض به یکدیگر را به هیچ عنوان روا نمی بینند.

در این زمینه، امام پس از شمردن برداشتها و فهمهای مختلف از اسلام، مانند عرفا، متکلمین، فلاسفه و فقها می فرمایند که: بنابراین شما آقایان که مشغول به تحصیل علوم هستید، نه آنها حق دارند به شما بگویند که به حَسَب واقع آن کسی که اسلام را می شناسد و می داند اسلام چی است، نه حق می دهد به آنها که بگویند این ریش و عمامه ها به درد نمی خورد و این درسها دیگر به درد نمی خورد. این برای این است که اسلام را نشناخته اند. نه شما حق دارید که بگویید که این معانی معرفت و این ـ عرض می کنم ـ که معارف الهیه، اینها دیگر چی است. این هم برای این است که اگر یک همچنین چیزی بگویید شما هم مثل آنها هستید؛ نه هم حق دارند اینها ـ هردودسته ـ بگویند که آن حرفهایی که اینها می زنند که باید ـ عرض می کنم که ـ رفع ظلم بشود و عدالت بسط پیدا کند، شما می توانید تخطئه کنید. آن هم باید باشد. همه هست. محصور نیست اسلام به اینها. اسلام انسانی می سازد عدالتخواه و عدالت پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه؛ که وقتی که از اینجا رخت بربست و وارد شد در یک عالم دیگری، به صورت انسان باشد، آدم باشد. آنهایی که آن طرف را می بینند و این طرف را نمی بینند ناقصند... پس اینهایی که این طرف افتاده اند حق ندارند تخطئه کنند آن طرفیها را. و اشکال به آنها تخطئه است و انحصار است... در هر صورت، اسلام همۀ این معانی را دارد... و نباید آن طایفه به این طایفه تعرض کنند، و این طایفه به آن طایفه.[۱۶]

همانطور که می بینیم حضرت امام اولاً، به وجود قرائتها و برداشتهای مختلف فقهی، کلامی، فلسفی و عرفانی از اسلام اشاره می کنند که گاه این برداشتها به ظاهر با هم در تضادند، ولی از نظر امام در باطن، همه معرف اسلام هستند و اسلام جامع همۀ این برداشتها می باشد و در ثانی حضرت امام به برداشتهای سیاسی و اجتماعی مختلف هم اشاره و تأکید می کنند که هیچ گروه، حق تخطئه گروه دیگر را ندارد؛ چون این امر به معنای انحصار است. از لحاظ تجربۀ سیاسی و عملی هم در تاریخ جمهوری اسلامی پذیرش شکل گیری «مجمع روحانیون مبارز» در مقابل «جامعۀ روحانیت مبارز» از سوی امام، به مفهوم صحه گذاشتن بر تحقق عینی و علنی این اختلافهای ذهنی و نظری و احیاناً پنهانی بود.

محور دوم آزادی اندیشه و بیان که در آثار حضرت امام می توان یافت در زمینۀ برخورد با آرا و نظرهای غیر اسلامی است که مخالف اندیشه و نظر اسلام هستند. در این زمینه حضرت امام به لحاظ اوضاع سالهای اولیه پیروزی انقلاب بیشتر به مارکسیستها اشاره دارند. حضرت امام در این زمینه به وجود مخالفین و حتی ملحدین در جوامع اسلامی و آزادی آنها در بیان عقاید خود اشاره می کنند: در جامعه ای که ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیستها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام دربردارندۀ پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژی آنها مقابله کند. در فلسفۀ اسلامی از همان ابتدا مسئله کسانی مطرح شده است که وجود خدا را انکار می کرده اند. ما هیچ گاه آزادی آنها را سلب نکرده و به آنها لطمه وارد نیاورده ایم. هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند.[۱۷]

با توجه به تفاسیر فوق به نظر می رسد از یک سو از نظر حضرت امام، آزادی اندیشه و بیان، در صورتی که به شکل بحث علمی و فکری باشد با هیچ گونه محدودیتی مواجه نیست، ولی از سوی دیگر حضرت امام بر این باورند که مطالب مضر آزادی اجازۀ نشر ندارند.[۱۸] اگر مضر به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد.[۱۹]

یا در جای دیگر می فرمایند: روزنامه هایی که مضر به حال ملت نباشد و روزنامه هایی که نوشته شان گمراه کننده نباشد، آزادند.[۲۰]

حال سؤال این است که مطالب مضر یعنی چه و چه مطالبی مضر هستند و چه مطالبی مفیدند؟ این سؤالات را با توجه به مطالب حضرت امام چگونه می توان تبیین کرد؟ از یک طریق می توان استدلال کرد که منطوق بحث امام، مبتنی بر پذیرش آزادی است و با توجه به سخنان حضرت امام در بارۀ وجود قرائتهای مختلف از اسلام و آزادی مخالفین در بیان مطالب خود، شاید بتوان گفت که مطالب گمراه کننده و مضر، مطالبی هستند که موجب سستی در ایمان و اعتقاد دینی مردم می شوند؛ ولی این معیار با آن دیدگاه امام که می گویند، ملحدین هم در بیان عقاید خود آزادند، همخوانی ندارد چرا که به هر حال اگر ملحدین دیدگاههای خود را در جامعه مطرح کنند، احتمال اینکه در بین برخی از افراد تأثیرگذار باشند، وجود دارد. حال با توجه به این مطالب می توان به این نتیجه رسید که در مورد آزادی اندیشه و بیان، امام تا جایی که در چهارچوب اسلام باشد، اعتقاد دارد ولی زمانی که احساس شود این آزادی موجب سستی ایمان و عقاید مردم (مضربه حال ملت) می شود، آنجا دیگر آزادی اندیشه و بیان جایگاهی ندارد. چون اصولاً این آزادی با آزادی درونی که مورد نظر امام است، در تعارض کامل قرار دارد. امام در پی ساختن جامعه ای است که افراد آن همگی رو به کمال معنوی با محوریت توحید باشند، حال چگونه می تواند آزادی تبلیغ عقایدی را بپذیرد که با اساس این عقاید مخالف هستند؟ تمام محدوده هایی که امام دربارۀ آزادی بیان مطرح می کنند، از همین منطق تبعیت می کند. محدوده هایی چون «آزادی تا مرز فساد»، «آزادی در چهارچوب اسلام و قوانین کشوری»، «آزادی تا مرز توطئه بر ضد اسلام»،[۲۱] همگی در این راستا قابل تحلیل هستند.

همچنین دیدگاه ایشان دربارۀ آزادی اقلیتهای مذهبی نیز در همین چهارچوب قابل طرح است. اقلیتهای مذهبی در واقع در حفظ عقاید خود و انجام آداب و رسوم و آیین های مذهبی خود آزاد هستند، ولی این آزادی نمی تواند به معنای آزادی آنان در تبلیغ عقاید خود و ترویج آنها و به ضرر عقاید اسلامی باشد. همچنین دربارۀ آزادی اندیشه و بیان تا مرز توطئه باید گفت که امام خود در بعضی موارد این دیدگاه خود را تفسیر کردند و این تفاسیر زمانی بود که ارکان انقلاب تقریباًتثبیت شده بود و بتدریج امام در پی محدود کردن آزادی بعضی از گروههای سیاسی بود که عقاید و اقدامات آنها می توانست نظام اسلامی را با خطر رو به رو سازد. امام بر این باورند که ما بعد از انقلاب به همه جبهه ها و گروه ها روزنامه ها آزادی بی حد و مرز دادیم، اما کم کم معلوم شد که اینها مشغول توطئه علیه کشور هستند و می خواهند کشور را به تباهی بکشند...[۲۲].

بنابراین، تفاوت ظاهری بین دیدگاههای نظری که امام قبل از انقلاب و در سالهای اول انقلاب در مورد آزادی گروههای مخالف، مطرح کرده بودند، و سیرۀ عملی ایشان در مورد آزادی بیان نسبت به گروههای معارض و مقابل حاکمیت، در واقع بر مبنای همان مسأله ای که دربارۀ اولویت آزادی درونی و نقش حکومت اسلامی در تحقق زمینه های آن از دیدگاه امام گفته شد، قابل تحلیل است. امام در هر حال، آزادی درونی و دولت و حکومت زمینه ساز آن را، بر آزادی بیرونی ترجیح می دادند و این در مورد سیرۀ نظری و عملی ایشان در مورد آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی و احزاب نیز مشهود است.

۲. آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی: البته آزادی مطبوعات، جدا از آزادی بیان نیست، ولی به دلیل اینکه مطبوعات و رسانه ها کارکرد و رسالت گسترده تری دارند، آن را به صورت مجزا مورد مطالعه قرار می دهیم. آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی یکی از تأکیدهای مهم حضرت امام، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. امام ضمن انتقاد از رژیم شاه، همواره بر لزوم آزادی مطبوعات و رسانه تأکید می کنند. حضرت امام(س) در دوران مبارزه با رژیم شاه با انتقاد از حاکمیت انحصاری رژیم بر رسانه های جمعی، همۀ رسانه ها را مداح حکومت می دانند و با این وضعیت به شدت مخالفت می کنند و از اینکه هیچ وسیلۀ انتشاراتی در دست مخالفان نیست، ابراز نارضایتی می کنند: ما که وسیلۀ انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفته اند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفته اند... مطبوعات ما کثیف است.[۲۳]

امام دورۀ رژیم شاه را از لحاظ آزادی مطبوعات و آزادی قلم اینگونه توصیف می کنند: آزادی به تمام معنی از مردم سلب شده است. هیچ گاه مردم حق انتخاب نداشته اند. گویندگان و نویسندگان کشته شده اند و یا زندانی هستند و یا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقایق محروم کرده اند و در یک کلمه، تمامی مبانی بنیادی و دموکراسی را نابود کرده اند.[۲۴]

امام در این دوران با تأکید بر آزادی مطبوعات، آن را یکی از حقوق اساسی افراد جامعه قلمداد می کنند و جلوگیری از آزادی قلم را نشانه استبداد و کهنه پرستی می دانند: هیچ کس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.[۲۵] ما که می گوییم که مطبوعات آزاد باشند، ما کهنه پرستیم؟ آقایان که الزام می کنند که در مطبوعات این نوشته بشود، آنها مترقی اند؟[۲۶] بنابراین، از دیدگاه حضرت امام، آزادی قلم حق طبیعی است که حکومت حق جلوگیری از آن را ندارد.

صدا و سیما هم یکی از رسانه هایی است که امام بر آزادی آن تأکید می کنند و برخلاف تصور عمومی که رادیو و تلویزیون را ابزاری در اختیار دولت و برای تبلیغ آن می دانند، امام به رادیو و تلویزیون به عنوان رسانه آزاد و منتقد دولت می نگرند و این آزادی بدین معنی است که در رادیو و تلویزیون باید: همه گونه انتقاد را با کمال بیطرفی منتشر سازند تا بار دیگر شاهد رادیو ـ تلویزیون زمان شاه مخلوع نگردیم.[۲۷]

ویژگی اصلی که حضرت امام برای صدا و سیما مطرح می کنند که وجه تفاوت آن با رادیو و تلویزیون شاه است، و آن «انتشار همه گونه انتقاد بیطرفانه» است. بنابراین، حضرت امام با تبدیل شدن صدا و سیما به بلندگوی دولت مخالفند. ایشان عقیده دارند که وظیفۀ صدا و سیما به جای توجیه گری، انتقاد بیطرفانه از عملکرد نظام سیاسی و دولت است و اگر به این وظیفۀ خود عمل نکند، همانطور که حضرت امام(س) به صراحت بیان می کنند، تفاوتی با رادیو و تلویزیون زمان شاه نخواهد داشت.

حضرت امام رسانه ها، اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات، را نه تنها ابزار تبلیغ دولت نمی دانند، بلکه بر مشی انتقادی آنها تأکید می کنند و در واقع تفاوت رسانه های جمهوری اسلامی ایران را با رسانه های قبل از انقلاب، در شیوه و نگرش انتقادی آنها به مسائل جامعه می بینند. و اگر رسانه های جمعی از این مشی انتقادی خارج و به بلندگوی تبلیغاتی دولت تبدیل شوند، در واقع برخلاف نظر امام گام برداشته است. البته حضرت امام(س) در زمینه آزادی مطبوعات هم همان قید را که بر آزادی بیان داشتند، وارد می کنند، تأکید می کنند که: من بار دیگر از مطبوعات سراسر ایران می خواهم که بیایید و دست در دست یکدیگر نهید و آزادانه مطالب را بنویسید، ولی توطئه نکنید. من بارها گفته ام که مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند.[۲۸]

و همانطور که قبلاً هم بحث شد، به نظر می رسد در اینجا هم منظور از توطئه، همان بی توجهی به برهان و استدلال و تبلیغ براندازی به جای اصلاحگری است و در جاهایی هم که مطبوعات را از انتشار مطالب مضر برای جامعه و مغایر با مصالح مردم توصیه می کنند، مرادشان خودداری از چاپ مطالب غیر اخلاقی و مبتذل می باشد، ولی در اصل از همان محدودیتی تبعیت می کند که در بحث آزادی اندیشه و بیان و بحثهای مقدماتی دربارۀ آن بحث شد.

بنابراین، حضرت امام به مطبوعاتی که با منطق و استدلال، نظرگاهها و مواضع سیاسی خود را در جامعه مطرح می کنند، نه تنها با دید توطئه نگاه نمی کنند، بلکه آنها را لازم و ضروری هم می دانند. البته حضرت امام یک معیار اساسی را که برای این مطالب در نظر می گیرند، عدم مغایرت آشکار با قوانین اسلامی است و این ملاک، ملاک اصلی و نهایی دیدگاه امام دربارۀ مطبوعات و رسانه های جمعی و به طور کلی هر گونه فعالیت سیاسی است.

۳. آزادی احزاب سیاسی: نظر امام در زمینۀ فعالیت احزاب سیاسی هم در چهارچوب نظرهای قبلی ایشان در زمینه مسائل سیاسی است. حضرت امام بر آزادی فعالیت احزاب سیاسی تأکید می کنند و به طور کلی معتقدند که اسلام با دموکراسی سازگار است و حکومت اسلامی مطابق با اصول دموکراسی می باشد.[۲۹]

از آنجا که یکی از اصول اولیه حکومتهای دموکراتیک، وجود احزاب مختلف با دیدگاههای گوناگون و فعالیت آزادانه آنها برای کسب قدرت و اجرای برنامه ها و اهداف سیاسی خود می باشد و نیز با توجه به نظر امام دربارۀ سازگاری اسلام با روشهای دموکراتیک، وجود احزاب سیاسی در جامعه و حکومت اسلامی ضروری است، چون دموکراسی بدون احزاب سیاسی آزاد و فعال در صحنۀ سیاسی، اصولاً دموکراسی نیست. از این رو است که حضرت امام همواره بر این مسأله تأکید می کردند که در چهارچوب جمهوری اسلامی تمامی احزاب می توانند آزادانه اظهار نظر بکنند.

با این حال، این دیدگاه ایشان هم از لحاظ نظری و عملی در دو مقطع قابل بررسی می باشد. امام به طور کلی بر آزادی احزاب تأکید کرده و باز هم آن را به قیودی که قبلاً هم ذکر آنها رفته است، محدود کرده اند. احزاب، گروهها و جمعیتهای سیاسی و مذهبی آزادند، مادامی که اعمالشان بر ضد جمهوری اسلامی و اسلام و نقض حاکمیت ملت و نقض ملیت و کشور نباشد. اما در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی به لحاظ عدم استقرار نظام سیاسی، احزاب مختلف فضای رقابتی حادی به وجود آوردند و بتدریج به دلیل عملکرد منفی و وابستۀ برخی از احزاب و گروههای چپ مارکسیستی، محدودیتهای زیادی در برابر فعالیت آزادانۀ احزاب سیاسی به وجود آمد. چنانکه پس از مدت اندکی، احزاب از صحنۀ سیاسی کشور کنار رفتند و عرصه ای برای فعالیت پیدا نکردند. در این راستا، سیرۀ عملی امام هم بر محدودیت آزادی فعالیت احزاب سیاسی قرار گرفت:

ما بعد از آنکه پیروزی برای ملتمان حاصل شد... باب رحمت را به روی ملت و به روی همۀ قشرها به دو مِصراع باز کردیم. با رحمت عمل شد، آزاد شدند؛ مرزها آزاد؛ قلمها آزاد؛ فعالیتهای سیاسی آزاد؛ تمام آزاد... قدر این رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند.[۳۰]

ما قبلاً نظر خود را دربارۀ منظور امام از توطئه، اخلالگری و خرابکاری بیان کرده ایم معتقدیم که امام هر جا از توطئه سخن می گویند، مرادشان همان است. بر اساس همین تلقی، بتدریج که از اوایل انقلاب فاصله می گیریم، فضای فعالیت سیاسی در جامعه محدودتر می شود و محدودیتهایی در مقابل فعالیت احزاب به وجود می آید. امام خمینی(س) در این زمینه می گویند: ما یک حزب را، یا چند حزب را، که صحیح عمل می کنند می گذاریم عمل بکنند، و باقی همه را ممنوع اعلام می کنیم، و همۀ نوشتجاتی که اینها داشته اند، و برخلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است، ما همۀ اینها را از بین خواهیم برد. ما بعد از اینکه فهماندیم به اینها که شماها دیکتاتور هستید، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید، ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالا که این طور شد، ما انقلابی با شما رفتار می کنیم.[۳۱]

البته در مورد دیدگاه امام دربارۀ احزاب می توان از این هم فراتر رفت و به این دیدگاه رسید که اصولاً امام نسبت به حزب گرایی در جامعه چندان نظر موافق و مساعدی نداشتند، اینکه حزب جمهوری اسلامی ایران، با موافقت امام تعطیل شد، می تواند مؤید این مسأله باشد، هر چند که می توان تفسیر دیگری از آن ارائه کرد که بر اساس آن امام نمی خواستند روحانیون به عنوان نمایندگان و سخنگویان مذهبی مردم، در درون حزب به مفهوم سیاسی آن تشکل پیدا کنند.[۳۲]

به هر حال در آن دورۀ جامعه، به لحاظ حاکمیت روحیۀ انقلابی در جامعه و مشخص نبودن کامل خطوط و برنامه های سیاسی، فضای مناسبی برای فعالیت احزاب وجود نداشت. چنانکه پس از مدت اندکی، احزاب همگی از صحنه سیاسی جامعه کنار رفتند. به طور کلی در وضعیت انقلابی چون اختلافهای سیاسی که وجود آنها در هر جامعه ای طبیعی و حتی ضروری است، مشخص نمی شود و حتی جوّ انقلابی، اجازه ظهور و بروز آنها را نمی دهد، اوضاع جامعه به گونه ای است که نمی تواند پذیرای احزاب سیاسی باشد. ولی طبیعی است که با گذشت زمان و فروکش کردن التهاب اولیه انقلاب، رفته رفته وضع متحول می شود و در این وضعیت وارد شدن احزاب سیاسی به صحنۀ سیاسی جامعه، نه تنها مطلوب، بلکه ضروری است. از همین روست که حضرت امام(س) می فرمایند که: این گرفتاریها] گرفتاریها و اغتشاشات اولیه پس از انقلاب] که رد بشود احزاب آزاد هستند. ما جلوی آزادی را هیچ وقت نمی گیریم.[۳۳]

بنا بر این، حضرت امام(س) بر پذیرش احزاب در شرایط عادی جامعه تأکید می کنند و طبیعی است که فعالیت آزادانۀ احزاب سیاسی، مسبوق به پذیرش تنوع فکری و سیاسی در جامعه است و تا زمانی که تنوع آرا در جامعه پذیرفته نشود، فضایی برای فعالیت احزاب سیاسی به وجود نخواهد آمد؛ هر چند که مرتب بر آزادی احزاب سیاسی بر اساس قانون اساسی تأکید شود.

۴. آزادی انتخابات: یکی از مواردی که امام در زمینۀ فعالیتهای سیاسی بر سلامت و آزادی آن تأکید می کنند انتخابات است. امام با توجه به تجربۀ تلخی که از دوره رژیم طاغوت درباره انتخابات فرمایشی دارند و آثار منفی و بسیار مخرب چنین وضعی را از نزدیک درک کرده اند، در زمینۀ انتخابات، بر آزادی انتخابات و مشارکت فعالانه مردم در آن اصرار زیادی دارند. حضرت امام(س) قبل از انقلاب شاهد بودند که نمایندگان مجلس، اعم از شورای ملی و یا سنا، اغلب یا مزدور بیگانه بودند یا وابستۀ دربار و تنها چیزی که برای آنها اهمیت نداشت، حقوق و منافع این ملت بود. امام به کرّات به این مسألۀ تلخ و رنجی که از آن می بردند اشاره می کنند و میزان اهمیتی را که برای انتخابات و ضرورت انتخاب نمایندگان شایسته قائلند به همین خاطر است. در اینجا لازم نیست که از حضرت امام در این زمینه نقل قولی آورده شود؛ چون امام همواره بر اهمیت مجلس، انتخابات و شرکت آزادانه مردم در آن تأکید می کنند. در اینجا به اصول اساسی نظر امام در این زمینه اشاره می کنیم:

امام یکی از تفاوتهای اصلی انقلاب اسلامی با رژیم سلطنتی قبل از انقلاب را مشارکت مردم و تحقق عینی حقوق اساسی مردم در جامعه می دانند که یکی از مهمترین وجوه آن شرکت در انتخابات است: در سابق در هیچ امری از امور، ملت دخالت یا گذاشتند بکند یا از باب اینکه می دید از بس فساد هست در کار، نمی کردند. فرض کنید که در انتخابات که حق ملت است ـ انتخابات ـ یا مردم اصلاً متوجه نبودند که مسئله انتخابات چی هست. اصلاً توجه به این معانی خیلی نداشتند از باب اینکه مردم را به بازی گرفتند، ... این در انتخاباتی که حق مردم بود.[۳۴]

از سوی دیگر حضرت امام بر آزادی مردم در انتخابات تأکید می کنند که: باید رأی دادن در محیطِ آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود.[۳۵] این مسأله برای امام به حدّی خطیر است که معتقدند نباید در جامعه، وضعیتی حاکم شود که در آینده کسی بتواند جلوی آزادی مردم در انتخابات را بگیرد. در این زمینه حضرت امام صراحت قوانین را ضروری می دانستند به نحوی که امکان تفسیر و تأویل غلط در مسیر هوسهای دیکتاتورها و خود پرستان تاریخ در آن نباشد.

امام در این زمینه به مردم هم توصیه های مهمی را ارائه می کنند و تشخیص مردم را معیار نهایی برای انتخاب افراد می دانند و تأکید می کنند که: اگر همۀ کسانی که در رأس [هستند ]بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست برشما تبعیت کنید.[۳۶]

سخنان امام در این زمینه صراحت عجیبی دارد که مانع هر گونه سوء تعبیر یا سوءاستفاده است. حضرت امام می فرمایند: مردم در سراسر کشور در انتخاب فرد مورد نظر خود آزادند؛ و احدی حق تحمیل خود یا کاندیداهای گروه یا گروهها را ندارد.[۳۷]

یکی از انتقادهایی که حضرت امام به رژیم شاه وارد می کنند، فقدان آزادی در انتخابات بود که خود از نزدیک شاهد وقایع ضد آزادی دوران طاغوت بودند. تأکید حضرت امام دربارۀ لزوم آزادی انتخابات و رأی گیری آنقدر زیاد است که نیاز به ذکر مجدد آنها نیست و در آثار مختلف حضرت امام می توان آنها را مشاهده کرد. نظر امام در این زمینه به حدی قاطع است که ایشان می فرمایند: اگر همۀ کسانی که در رأس [هستند ]بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست برشما تبعیت کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحی است تا اینکه بتوانید رأی بدهید.[۳۸]

امام انتخابات را در انحصار هیچ دسته، گروه یا حزب خاصی نمی دانستند و آن را حق اصیل ملت قلمداد می کردند که از طریق آن سرنوشت خویش را تعیین کنند و حتی معتقدند که روحانیون هم نمی توانند انتخابات را به انحصار خود درآورند.

۵. آزادیهای شخصی: بررسی حقوق و آزادیهای شخصی از دیدگاه حضرت امام دارای اهمیتی خاص است. آزادیهای فردی شامل کلیۀ حقوقی است که حوزۀ خصوصی زندگی افراد را از حوزۀ عمومی تفکیک می کند و آن را از تعرض دولت مصون نگه می دارد. سؤالی که به نظر می رسد این است که آیا در اندیشۀ امام خمینی(س)، تفکیک حوزۀ عمومی از حوزۀ خصوصی وجود دارد. در آثار امام مطالبی هست که چنین تفکیکی را نفی می کند و دال بر این معناست که اسلام می تواند حتی برای زندگی افراد در داخل خانه هم حکم صادر کند. آیا چنین مطالبی به مفهوم اختیار قانونی دولت در تعرض به حوزۀ خصوصی و نقص آزادیهای شخصی افراد است یا اینکه بیانگر وجود احکامی در اسلام است که زندگی درونی افراد را هم تنظیم می کند؟

به نظر می رسد که منظور امام، دادن اختیار قانونی به دولت جهت تعرض به حوزۀ خصوصی افراد نیست، بلکه تأکید بر وجود چنین احکامی است؛ چنانکه حضرت امام سخنان مهم دیگری هم دارند که تعرض به زندگی خصوصی افراد را نفی می کند و قانون را مرجع و تعیین کننده حدود مداخله های دولت در حوزۀ خصوصی می دانند و معتقدند که ما نباید ظلم کنیم، یعنی تفتیش نماییم که در داخل خانه های مردم چه می گذرد... نباید داخل منازل مردم ریخت، مردم باید در خانه هایشان مطمئن باشند.

اتفاقاً به نظر می رسد که تأکیدات امام بر آزادیهای فردی، بسیار گویا و واضح می باشد و هیچ گونه ابهامی در مورد آزادیهای فردی و محدوده های آنها وجود ندارد. آزادیهای فردی شامل آزادی شغل، آزادی مسکن، نحوۀ زندگی، امنیت فردی و مصونیت از دستگیری و بازداشت غیر قانونی و شکنجه و حفظ حریم شخصی کلیه افراد و اصل قانونی بودن مجازات است، که نظر امام را درباره هرکدام مورد بررسی قرار می دهیم.

یکی از مهمترین و معروفترین فرمانهای حضرت امام، فرمان ۸ ماده ای ایشان می باشد که به طور کلی در جهت تأمین امنیت شخصی افراد است. در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی به لحاظ جوّ انقلابی حاکم بر فضای جامعه، بسیاری از این آزادیها مورد تعرض واقع شد. از این رو، حضرت امام، فرمان ۸ ماده ای معروف خود را برای توقف اینگونه اعمال صادر کردند. حضرت ایشان در این فرمان بر مبنای قانونی، شرعی و اخلاقی مجازات تأکید می کند و همه را از ظلم و تضییع حقوق دیگران نهی می کنند: باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی با تأیید و عنایات خداوند قادر کریم... قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود، و کارهای خلاف مقررات الهی و اخلاق کریم اسلامی از اشخاص بی توجه به معنویات صادر شود.[۳۹]

نکته ای را که حضرت امام مورد تأکید قرار می دهند، شرایط حاکم در زمان حکومت اسلامی است. بدیهی است که در زمان حاکمیت حکومت اسلامی، اجرای احکام اسلامی بر عهدۀ مجاری قانونی است و افراد به طور خودسرانه نمی توانند به نام اجرای قوانین اسلامی، حریم شخصی دیگران را مورد تعرض قرار دهند. در حاکمیت حکومت جور است که چون قوانین اسلامی مبنای عمل حکومت نیست، افراد می توانند راساً آنهم در شرایطی که مقدور است به چنین اقدامی مبادرت کنند ولی در زمان حاکمیت حکومت اسلامی، اقدام غیر مسئولانه افراد می تواند تالی فاسد بسیاری داشته باشد. بنابراین، اساس آزادیهای فردی در جامعه و حکومت اسلامی قانون است و دولت به عنوان تنها مجری قانون می تواند متولی اجرای احکام اسلامی در جامعه باشد.

بنابراین، مصونیت مسکن افراد از تعرض، آزادی آنها در انتخاب شغل، رعایت حدود اسلامی در امر به معروف و نهی از منکر، حفظ حرمت انسانها توسط نیروی انتظامی، مجازات عادلانه در دادگاهها و دیگر آزادیهای فردی از موارد مهمی است که تحقق و ترویج آنها و جلوگیری از زیر پا گذاشته شدن آنها بر عهدۀ حکومت اسلامی است و در واقع عامل اصلی تضمین حقوق و آزادیهای شخصی است.

حضرت امام در فرمان ۸ ماده ای و سایر مطالبی که در این زمینه ارائه کرده اند، ادای این وظیفه را بر عهدۀ دولت اسلامی گذاشته اند. ایشان دربارۀ مصونیت مسکن افراد چنین می فرمایند: هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند، و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد، و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده و لو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است.[۴۰]

مطالب فوق در فضایی مطرح شده است که در اوایل پیروزی انقلاب، عده ای به نام دین و اسلام به محل کار و به منازل مردم هجوم می بردند و آنها را مورد هتک و توهین و آزار قرار می دادند که امام شدیداً با آنها مخالفت کردند. امام حتی هتک حرمت گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی را منع کردند. از دید حضرت امام اینگونه برخورد با افراد، خارج از ضوابط شرعی است و موجب فساد می شود و همانطور که در فرمان ۸ ماده ای اعلام می کنند، علاوه بر اینکه افراد را از توسل به چنین اقدامی به هر انگیزه ای، باز می دارند، دولت را هم موظف به جلوگیری از این اقدامها و مجازات متخلفین می کنند. توجه به وضعیتی که این فرمان در آن صادر شد اهمیت بسیاری دارد.

حضرت امام(س) با صدور فرمان ۸ ماده ای: اولاً، افراد را از توسل به این اقدامها باز می دارند؛و ثانیاً، دولت را مسئول جلوگیری از اینکارها می دانند. مبنای مخالفت امام با این اقدامها این است که امام آنها را از مصادیق ظلم می شمارند و از آنجا که از دید امام بزرگترین هدف اسلامی و انقلاب اسلامی برقراری عدالت است، به شدت با آنها مخالفت و تأکید می کنند که حتی به نام دین هم این اقدامها قابل توجیه نیست: باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی با تأیید و عنایات خداوند قادر کریم و توجه حضرت خاتم الاوصیا و بقیة اللّه ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ و پشتیبانی بی نظیر ملت متعهد ارجمند از نظام و حکومت، قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود، و کارهای خلاف مقررات الهی و اخلاق کریم اسلامی از اشخاص بی توجه به معنویات صادر شود. باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند.[۴۱]

در همین چهارچوب است که حضرت امام، امر به معروف و نهی از منکر را هم در چهارچوب مقررات اسلامی جایز می دانند و تخطی از آن را روا نمی دارند و از بازداشت، ضرب و شتم افراد و نقض حریم منزل مردم نهی می کنند.[۴۲]

همچنین یادآور می شوند که: ... رحمت رحیمیه برای او [فرعون] دو پیغمبر بزرگ می فرستد، و در عین حال سفارش او را می فرماید که با او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید؛ باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد، این دستور امر به معروف و نهی از منکر است. این کیفیت ارشاد مثل فرعون طاغوت است. اکنون تو نیز که می خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی... با قلب پر از محبت و دل باعاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن...[۴۳]

بدیهی است در صورتی که هرکس به نام امر به معروف و نهی از منکر، با خشونت رفتار کند، نه تنها معروف الهی در جامعه رواج نمی یابد، بلکه خود آن عمل، بزرگترین منکر و عامل رواج بیشتر منکرات در جامعه خواهد شد. بنابراین، از دید حضرت امام به نام امربه معروف و نهی از منکر هرگز نمی توان امنیت شخصی و مصونیت مسکن و محل کار افراد را نقض کرد و حقوق آنان را نادیده گرفت؛ بلکه به نظر امام، همین عمل نیز مستوجب مجازات و تعزیر می باشد.[۴۴] امام بزرگترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر و شدیدترین آنها از نظر تأثیر را عمل به معروف و ترک منکر می دانند و آن را مؤثرترین راه در این زمینه بیان می کنند.[۴۵]

از همین رو در اندیشۀ امام هم در امر به معروف و نهی از منکر در صورت ضرورت توسل به خشونت، اجازه فقیه جامع الشرایط لازم است و چون در حکومت اسلامی حکومت در دست ولی فقیه می باشد، توسل به خشونت در امر به معروف و نهی از منکر تنها در انحصار دولت اسلامی است و مردم عادی تنها می توانند از طریق زبانی، آن هم با توجه به شرایط آن از جمله احتمال تأثیرگذاری، به این وظیفه الهی عمل کنند. امام بر شرایط وجوب امر به معروف همواره در فتاوای خود تأکید کرده اند اگر به جان یا آبروی خود یا جان و آبروی مؤمنین بترسد، آن کار حرام است. همچنین اگر بر اموال قابل توجه مؤمنین ترس داشته باشد، آن کار حرام است.[۴۶]

امام بر این باورند که من مسائل کلی را قبلاً نوشته ام که باید ایران یک مملکت اسلامی و همه چیزش اسلامی باشد. اگر کسی در احوال شخصی اش مرتکب معصیت و فساد هم شد و بر فرض اثبات هم، روی موازین شرعی باید امر به معروف و نهی از منکر شود.[۴۷]

در کشور اسلامی اصولاً امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ای که در آن حاکم اسلامی حکومت می کند تا مرحله ای برای مردم مجاز است که به زور و خشونت منتهی نشود. به فرض اگر در جامعه ای حکومت بر اساس احکام اسلامی نباشد، مؤمنین می توانند برای جلوگیری از مفاسد و بر اساس احکام شرعی راساً عمل نمایند، ولی در شرایطی که حاکم اسلامی در جامعه دارای قدرت است و قوانین اسلامی مبنای تصمیم گیری می باشد، مردم عادی حق توسل به خشونت را در امر به معروف و نهی از منکر ندارند، چون اجبار قانونی و خشونت مشروع تنها در انحصار دولت است.

آزادی شغل و رعایت حقوق افراد در انتخاب آن، یکی دیگر از وجوه آزادیهای فردی می باشد که مورد تأکید امام قرار گرفته است. به طور کلی امام بر آزادی افراد در انتخاب شغل مورد نظر خود تأکید دارند. یکی از مسائلی که می توان در اینجا مطرح کرد نامۀ امام درباره انحلال هیأتهای گزینش در وزارتخانه ها و سایر نهادها می باشد. حضرت امام در این نامه با اعلام انحلال این هیأتها، به نادرست بودن روشهای آنان در گزینشهای شغلی تأکید می کنند: بعضی از مسائل گزینش بسیار بد بوده است و احتمال می رفت که افراد فاسدی بخواهند ما را از بین ببرند. چون مسائلی از این قبیل که شمارۀ شناسنامه فلانی چند است، یا فلان کس در کجا شهید شده، جزء مسائل اسلامی نیست؛ و در کشور اسلامی عنوان این گونه مطالب به نام مکتب، خجالت آور است که اینها ملاک گزینش و اسلامی بودن افراد گردد، و ما جوانانی که به درد اسلام می خورند را از کارها بیرون بریزیم.[۴۸]

این نامه در واکنش و مخالفت با بعضی کارهای هیأتهای گزینش صورت گرفت، که بر اساس برخی معیارهای سطحی به گزینش شغلی، اخراج و جذب افراد می پرداختند و حضرت امام ضمن تأکید بر نکته فوق بر همخوانی سؤالات گزینشی با شغل مورد نظر تأکید کرده و خواهان بازگشت افرادی شدند که به علت اینگونه گزینشها از شغل خود اخراج شده بودند و مبنای گزینش را موازین اسلامی و انسانی اعلام کردند. بنابراین، حضرت امام یکی از عوامل سلب آزادی شغلی را در جامعه با تکیه بر موازین اسلامی و انسانی منحل کردند و خواهان آزادی شغلی در جامعه شدند.

مصونیت از دستگیری خودسرانه و غیرقانونی هم یکی از وجوه آزادیهای شخصی است.

از منظر امام، اصل بر برائت افراد است و نمی توان افراد را به طور خودسرانه و بی دلایل قانونی دستگیر کرد. بر این اساس، امام ضمن نهی از تجسس در احوال شخصی و خصوصی افراد و نیز نهی از وارد کردن اتهامهای بی اساس به آنها، بر قانونی بودن کلیۀ دستگیریها و مجازات مجرمین تأکید می کنند.

قابل ذکر است که امام در وضعیتی بر رعایت موازین قانونی و شرعی در تعقیب، دستگیری و محاکمه افراد اصرار می ورزند که که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، اینگونه اقدامهای غیر قانونی و اسلامی، زمینۀ مساعدی داشتند و به علت هرج و مرج، برخی از افراد تندرو به خود اجازه می دادند که به خاطر احساس مسئولیت، و یا به خاطر سوء استفاده به روشهایی غلط توسل جویند که در نگاه اول، طبیعی هم به نظر می رسید، ولی حضرت امام حتی در آن دوره رعایت ضوابط شرعی، عطوفت اسلامی و اخلاق را ضروری می دانند و در عین حال تأکید می کنند: مجازات اشخاص جنایتکار و مجرم، بعد از اثبات جنایت، با محاکم صالحه است نه با اشخاص متعارف.[۴۹]

از دید امام، اصل بر قانونی بودن جرائم و مجازات می باشد و تنها محاکم صالح باید در این امور دخالت کنند و هر گونه دخالت افراد غیر صالح به هر نام و به هر دلیلی ممنوع می باشد؛ و آنقدر بیان امام در این زمینه، آنهم در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب که زمینۀ چنین اقدامی فراهم بود، صریح است که نیازمند هیچ تفسیر و توضیحی نیست: هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی که از روی موازین شرعیه باید باشد توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف، جرم است و موجب تعزیر شرعی است.[۵۰]

همان طور که می بینیم به نظر امام نه تنها توقیف باید مبتنی بر حکم قاضی باشد، بلکه حکم قاضی هم باید بر اساس ضوابط شرعی باشد و از آنجا که حکومت اسلامی و ضوابط شرعی به صورت قانون در جامعه حاکم هستند، حکم قاضی هم باید مبنای قانونی داشته باشد و قاضی هم نمی تواند با زیر پاگذاشتن قوانین، حکم بازداشت خودسرانه و غیرقانونی افراد را صادر کند. علاوه بر این، امام بر رعایت ضوابط شرعی و قانونی در بازجویی، محاکم و حبس نیز تأکید می کنند.

امام تمام تضمینهای لازم برای رعایت حقوق شخصی افراد را در نظر می گیرند و زمینه ای برای سوءتفاهم، سوءتعبیر و یا سوءاستفاده باقی نمی گذارند و در این میان مهمترین مسأله ای که ذهن امام را به خود مشغول می دارد، حفظ اعتبار و حیثیت اسلام است و به عملکرد جمهوری اسلامی به عنوان کارنامۀ حکومت اسلامی نگاه می کنند و تأکید زیادی هم بر رعایت امنیت فردی افراد در جامعه اسلامی دارند و اصولاً جامعه اسلامی را بر همین اساس تعریف می کنند تا حکومت نتواند حقوق افراد را نقض کند و معتقدند که: این قیامْ قیام حق بود، قیام حق بر باطل بود، قیام الوهیت بر طاغوت بود، قیام انسانیت بر توحش بود... دیگر سازمان امنیت نیست؛ دیگر شهربانی که بتواند به مردم ظلم بکند نیست. شهربانی اسلامی است، دولت اسلامی است؛ دولتی است که تابع قانون است، تابع اسلام است. آنکه تابع اسلام است ظلم نمی تواند بکند و نمی کند.[۵۱]

جالب است که به خاطر همین بینش اسلامی و برخلاف تمامی رهبران انقلابی دنیا که خشونت را برای پیروزی انقلاب ضروری می دانند و در واقع آن را جزء لاینفک آن می پندارند، امام حتی مردم را از توسل به خشونت و روشهای غیر اخلاقی حتی در دوران مبارزه با رژیم هم منع می کردند، چنانکه طی بیانیه ای اعلام داشتند: گفته می شود اعلامیه هایی بدون امضا در تهران و شهرستانها منتشر می شود و اشخاص بسیاری را به اسم ساواکی و یا عمال شاه تهدید به قتل می کنند و خانه هایی را با همین بهانه ها سوزانده و به زن و فرزندان آنان اهانت نموده و آزار داده اند. به طوری که از ایران اطلاع داده اند اعمالی برخلاف اسلام و انصاف بدون رعایت حقوق شرعی انجام می گیرد که شاهد بر آن است که دستهای ناپاکی در کار است که با هرج و مرج و ایجاد رعب و وحشت نهضت مقدس اسلامی را متهم نموده... ملت محترم ایران باید بداند که دیانت مقدس اسلام، جان و مال انسانها را محترم شمرده و تجاوز به آن را از محرّمات عظیمه می داند؛ و کسانی که دست به این نحو جنایات زده و موجب ارعاب مردم می شوند، به نظر می رسد از جناحهای منحرفی باشند که می خواهند در پناه هرج و مرج، یا شاه را حفظ کنند و یا کشور را با ایجاد کودتای نظامی به تباهی بکشند. مردم مسلمان ایران، در مبارزات بحق خود، از این روشهای غیرانسانی استفاده نمی کنند؛ و موظف شرعی هستند که به اعلامیه های مشتمل بر قتل و غارت و اعلامیه های بی امضا به هیچ وجه ترتیب اثر ندهند، و از اشخاصی که می خواهند به خانه های مردم تجاوز کنند و آتش سوزی نمایند جلوگیری کنند.[۵۲]

همان طور که می بینیم امام در مبارزه، روشهای غیر اسلامی و غیر انسانی را حتی در مقابل دشمنان، آنهم دشمنانی که دارای خصومت آشکار هستند، روا نمی دارند، چه برسد به اینکه در مورد دوستانی که دارای اختلاف نظر هستند، چنین روشهایی اعمال شود. با تأمل در این نکات می توان میزان اهتمام امام به آزادیهای شخصی را در جامعه اسلامی نشان داد. بنابراین، جامعه اسلامی که امام به خاطر آن مبارزه می کرد، جامعه ای است که در آن آزادیهای شخصی عموم ملت مورد احترام است و دولت موظف به تأمین این آزادیها می باشد.

همان طور که قبلاً هم تأکید شد به نظر می رسد که دیدگاه امام دربارۀ آزادیهای شخصی، به طور متقنی بر مصونیت حریم خصوصی افراد از مداخله های ناروای حکومت، تأکید می کند با این حال، باید گفت که در مورد آزادیهای شخصی هم امام به مطلق بودن آنها معتقد نیست و آزادی فرد را مقید به مصلحت فرد که در چهارچوب همان کمال معنوی قابل طرح است، می داند. از این نظر اضرار به نفس را به هر طریقی نمی پذیرد، هر چند که این امر، بدین معنا نیست که کسی مجاز به تفتیش در امور شخصی دیگران باشد.[۵۳] بنابراین، حضرت امام اجازه تفحص در امور شخصی را به دیگران نمی دهد.

نتیجه گیری

بحث آزادیهای سیاسی از دیدگاه امام، بحث پیچیده ای است که تفاسیر مختلفی از آن صورت گرفته است، در این مقاله محور اصلی این بحث این مسأله بود که امام با وجود تأکید بر آزادی، همواره بر آن قیودی را اضافه کرده است که بحث ایشان را دچار سؤالاتی ساخته است. پاسخی که بدین مسأله داده شد، این بود که در اندیشۀ امام آزادی حقیقی، آزادی درونی، رهایی از قید نفس و سیر به سوی کمال است و آزادی بیرونی تا جایی می تواند برای ایشان، اولویت داشته باشد که زمینه ساز این آزادی درونی گردد.
امام خمینی حکومت اسلامی را از لحاظ سیاسی زمینه ساز شرایطی می دانند که در آن، امکان حرکت معنوی انسان به سوی تعالی و کمال فراهم می شود و تمام مباحث ایشان در مورد آزادی و محدودیتهای آن از این اصل اولیه و اولویت آزادی درونی بر آزادی بیرونی نشأت می گیرد. از همین رو، اندیشه امام نمی تواند با آزادی در مفهوم لیبرالی آن سازگار و هم آوا باشد، چراکه آزادی انتخاب در نزد ایشان در هر حوزه ای، صبغه ای اخلاقی، مذهبی و عقیدتی دارد. آزادی تا حدی با ارزش است که در مسیر خداوند و با جهتگیری الهی باشد و در غیر این صورت، آزادی نمی تواند هیچ ارزشی نزد امام داشته باشد. در این مقاله، دیدگاه امام را دربارۀ آزادی اندیشه، بیان، احزاب، مطبوعات، آزادیهای شخصی از این منظر و با محوریت مطلب فوق مورد تحقیق و بررسی قرار دادیم. دیدگاه امام دربارۀ آزادیهای فوق، تنها با در نظر گرفتن محوریت آزادی درونی و حرکت تکاملی انسان قابل درک است. در عین حال به نظر می رسد که دیدگاه امام دربارۀ آزادیهای شخصی، که برگرفته از دیدگاه اسلام است، مشخصتر و قطعی تر می باشد و چندان قید و بند مبهمی در آن زمینه مشاهده نمی شود. بر این اساس، با وجود اینکه در آرای امام انواع و گسترۀ آزادی به نحوی است که کلیۀ وجوه آزادی (اعم از آزادی اندیشه، بیان، مطبوعات، حق تعیین سرنوشت، انتخابات، را در برمی گیرد، در تمامی این حوزه ها با مقیدات مشابهی رو به رو هستیم که درک حدود و گسترۀ آنها را تا حدود زیادی دشوار می کند، اما در مورد آزادیهای شخصی دیدگاههای امام به نحو متقنی بر مصونیت حوزۀ خصوصی زندگی افراد تأکید دارد. در پایان می توان بر دو مسأله دیگر هم تأکید کرد:

نکته اول اینکه، به نظر می رسد حضرت امام، بر اساس تفاسیر پیشین، اصل تشکیل حکومت اسلامی را به یک معنا عالیترین جلوۀ تحقق آزادی قلمداد می کند که کسانی که به دنبال آزادی هستند، وظیفه دارند که از آن نگهداری کنند. نکتۀ دوم اینکه، دیدگاههای ایشان دربارۀ آزادی با توجه به شرایط سیاسی دگرگون شده است، و این مسأله ای است که در شرایط فعلی می تواند برای جامعه ما درس آموزباشد.

منبع: مردم سالاری دینی، ج۳، (لوازم و پیامدها)، به کوشش کاظم قاضی زاده، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص ۴۶۵- ۴۹۷

پیوست ها: [۱]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۳، ص ۳۶۷. [۲]. همان؛ ج ۹، ص ۳۷۰. [۳]. همان؛ ج ۱۰، ص ۹۴ـ۹۵. [۴]. همان؛ ج ۳، ص ۴۰۶. [۵]. همان؛ ج ۱۴، ص ۶۹. [۶]. امام می ‏گوید: ما آزادی مطلق خواهیم داد، و می ‏دهیم و داده ‏ایم لکن نه برای توطئه. صحیفه امام؛ ج ۷، ص ۱۶۲. و در جای دیگر: آزادی هست و بوده است. این چیزی که جلویش گرفته شده است، آزادی توطئه است. این آزادی توطئه را هیچ کس، هیچ جا به هیچ کس نمی تواند بدهد. صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۹۲. [۷]. صحیفۀ امام؛ ج ۷، ص ۱۸۳. [۸]. همان؛ ج ۱۴، ص ۳۴۳. [۹]. فصلنامۀ متین؛ سرمقاله، ش ۳ ـ ۴، سال اول، تابستان و پاییز ۱۳۷۸. [۱۰]. صحیفۀ امام؛ ج ۷، ص ۵۳۵. [۱۱]. همان؛ ص ۴۵۹. [۱۲]. کاظم، قاضی زاده؛ اندیشه ‏های فقهی ـ سیاسی امام خمینی؛ ص ۳۴۹. [۱۳]. بقره / ۲۵۶. [۱۴]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۴، ص ۹۳. [۱۵]. نظر حضرت امام می ‏تواند در بردارنده هر دو گزاره فوق باشد، از لحاظ منطقی و معرفتی نظر اول و از لحاظ هنجاری و ارزشی (نظر دوّم). [۱۶]. همان؛ ج ۳، ص ۲۲۵ـ۲۳۰. [۱۷]. همان؛ ص ۳۷۱. [۱۸]. همان؛ ج ۹، ص ۳۵۲. [۱۹]. همان؛ ج ۵، ص ۵۲۰. [۲۰]. همان؛ ص ۵۲۱. [۲۱]. ر. ک. به: قاضی زاده؛ همان؛ ص ۳۳۶. [۲۲]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۱، ص ۱۴۵. [۲۳]. صحیفۀ امام؛ ج ۱، ص ۲۶۹. [۲۴]. همان؛ ج ۵، ص ۲۳۰. [۲۵]. همان؛ ج ۱، ص .۲۹. [۲۶]. همان؛ ص ۲۹۳. [۲۷]. همان؛ ج ۱۲، ص ۲۰۸. [۲۸]. همان؛ ص ۲۰۸. [۲۹]. صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۵۰۳ و ج ۵، ص ۳۵۳، ۳۲۹ و... . [۳۰]. صحیفۀ امام؛ ج ۹، ص ۳۷۰ـ۳۷۱. [۳۱]. همان؛ ص ۳۰۰. [۳۲]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ خاطرات آیت‏ اللّه‏ سید حسن طاهری خرم‏آبادی، ج ۲، ص ۲۲۲. [۳۳]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۰، ص ۹۷. [۳۴]. همان؛ ج ۱۸، ص ۲۹۵. [۳۵]. همان؛ ج ۱، ص ۱۳۶. [۳۶]. همان؛ ج ۱۸، ص ۲۸۴. [۳۷]. همان؛ ص ۳۳۷. [۳۸]. همان؛ ص ۲۸۴؛ و نیز: مردم در سراسر کشور در انتخاب فرد مورد نظر خود آزادند؛ و احدی حق تحمیل خود یا کاندیداهای گروه یا گروهها را ندارد؛ همان؛ ج ۱۸، ص ۳۳۷. [۳۹]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۷، ص ۱۴۲. [۴۰]. همان؛ ص ۱۴۰. [۴۱]. همان؛ ص ۱۴۲. [۴۲]. همان‏جا. [۴۳]. خمینی، روح‏اللّه‏؛ آداب الصلواة؛ ص ۲۳۹. [۴۴]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۷، ص ۱۴۰. [۴۵]. خمینی، روح ‏اللّه‏؛ تحریرالوسیله ؛ ج ۱، ص ۴۴۲ـ ۴۴۳. [۴۶]. همان؛ ص ۴۳۳ ـ ۴۳۴. [۴۷]. صحیفۀ امام؛ ج ۱۷، ص ۲۶۸. [۴۸]. همان؛ ص ۲۲۴. [۴۹]. همان؛ ج ۵، ص ۴۰۳. [۵۰]. همان؛ ج ۱۷، ص ۱۴۰. [۵۱]. همان؛ ج ۷، ص ۶ـ۷. [۵۲]. همان؛ ج ۵، ص ۴۰۲. [۵۳]. به نقل از قاضی زاده؛ همان؛ ص ۳۴۶.

. انتهای پیام /*