تهذیب اخلاق و سیر و سلوک، در اندیشه و سیرۀ امام خمینی(س) جایگاه ویژه ای دارد؛ امام(س) تهذیب نفس و پای بندی به مسائل اخلاقی را پیش درآمد موفقیت در سایر ابعاد زندگی انسان می دانستند و در کنار علم و دانش و سیاست و حکومت داری، بر آن تأکید می نمودند. 

اهمیت مسائل اخلاقی و عرفانی در اندیشه و سیرۀ امام خمینی(س)

جایی نمی توان یافت که حضرت امام، سخن از تحصیل علم و دانش اندوزی به میان آورده باشند، اما از تهذیب نفس و رذیلت سوزی یادی نکرده باشند. پیوسته در نصایح و توصیه ها ـ چه خطاب به فرزندان خود و چه خطاب به روحانیان و دانشجویان ـ بر تهذیب نفس تأکید می نمودند و بلکه دانش اندوزی را مقدمۀ رذیلت سوزی، و تحصیل را مقدمۀ تهذیب می دانستند:

... هر قدمی که برای تحصیل علم بر می دارید، قدمی هم برای کوبیدن خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوا بردارید. تحصیل این علوم در واقع مقدمۀ تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه می باشد. تا پایان عمر در مقدمه نمانید که نتیجه را رها سازید... .[1]

در بُعد سیاسی و حکومتی نیز بر جایگاه عنصر اخلاق به عنوان رسالت حکومت و دولت و لزوم توجه کارگزاران حکومتی بر آن تأکید می نمودند: ... عمده در برنامه های حکومتی، در برنامه های دولتی، این معناست که محیط اخلاقی درست کنند؛ محیط برادری درست کنند؛ این در رأس همۀ برنامه ها است.[2]

امام(س) خطاب به نمایندگان مجلس فرموده اند: شما باید در آن جا معلّم اخلاق باشید و از برای همه کشور... شماها باید در مجلس که می روید، علاوه بر این که مسائلی که طرح می شود که مورد احتیاج ملت است، باید آن ها را در آن طرح کنید؛ با سلاح اخلاق اسلامی وارد بشوید و با آن سلاح مردم را تربیت کنید... .[3]

اهمیت و جایگاه ویژۀ اخلاق و عرفان، نه تنها در دیدگاه امام، که در سیرۀ عملی ایشان نیز تجلّی یافته است. امام(س) از معدود فقهایی بودند که در کنار فقه و اصول، تدریس اخلاق می نمودند و از این راه، اهمیت و ضرورت توجه به مسائل اخلاقی و سیر و سلوک را در عمل نشان می دادند. از سوی دیگر، با تحقیق و تألیف کتب متعددی در موضوع اخلاق و عرفان، جنبۀ دیگری از اهمیت این مسائل را آشکار ساخته اند. جالب آن است که نخستین کتاب های حضرت امام، در موضوع عرفان و اخلاق است. امام(س) قبل از آن که تألیف عمده ای در فقه و اصول داشته باشند، در عرصۀ عرفان و اخلاق قلم زده اند و در سن 27 سالگی برخی از این کتب را به رشتۀ تحریر در آورده اند.[4]

نکتۀ جالب تر این که در زمینۀ احیا  انتشار کتب خطی خود، بر کتاب های اخلاقی تأکید بیش تری داشته اند: کتب خطی این جانب را در صورت امکان طبع کنند و اگر کسی خواست طبع کند، در اختیار او بگذارند؛ به طوری که ضایع نشود؛ خصوصاً کتب اخلاقی را.[5]

افزون بر این نکات، توجه ویژۀ امام(س) به استاد اخلاق و سیر و سلوک خویش نیز نشانۀ دیگری بر جایگاه رفیع اخلاق و عرفان در سیرۀ عملی ایشان است. اگرچه امام در  مسیر رشد علمی و معنوی خویش، اساتید متعددی را در رشته های گوناگون ادبیات، فقه، اصول، فلسفه و کلام، تفسیر و... تجربه کرده اند؛ اما از میان آن ها اساتید اخلاق و  عرفان از جایگاه و محبوبیت ویژه ای نزد ایشان برخوردار بوده اند؛ به طوری که تعبیر «روحی فداه» که نشانۀ اوج شیفتگی و پیوند وثیق عاطفی است را تنها ـ تا آن جا کهنگارنده  بررسی کرده است ـ دربارۀ استاد اخلاق و سیر و سلوک خود، یعنی آیة اللّه  شاه آبادی، به کار برده اند.

عوامل بیرونی مؤثر بر تربیت اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س)

امام خمینی(س) حداقل در دو اثر از آثار خود از عوامل بیرونی مؤثر بر تربیت انسان، به طور مستقل سخن به میان آورده اند، بسیار بجا است که تأثیر همان عواملِ مورد توجه ایشان، دربارۀ خودشان نیز مورد توجه قرار گیرد. از این رو ضمن اشاره به این عوامل، تأثیر برخی از مهم ترین آن ها را در مورد ایشان مورد بررسی قرار می دهیم. امام خمینی(س) عوامل بیرونی تربیت را به دو دستۀ عوامل قبل از تولد، و عوامل پس از تولد، تقسیم می کند. در دستۀ نخست، از مواد غذایی والدین در هنگام انعقاد نطفه، اصالت و عدم اصالت صلب ها، پاکی و ناپاکی رحم ها [وراثت]، رعایت آداب نکاح از سوی والدین و رعایت آداب بارداری، یاد می کنند. از دستۀ دوم نیز به آداب شیرخوارگی، شیردهنده، تربیت در ایام کودکی و در دامان مربّی، تعلیم و تربیت در دورۀ بلوغ، مصاحب و معاشر [رفیق، استاد و...]، محیط زندگی، مطالعۀ دانش های گوناگون و ممارست با کتاب ها و اندیشه ها، اشاره می کنند.[6]

اینک به برخی از مهم ترین عوامل بیرونی مؤثر بر تربیت امام خمینی اشاره می کنیم:

1. خانواده [وراثت]

امام خمینی وارث دودمانی پاک و اصیل و خانواده ای مذهبی و روحانی بوده است. پدر امام خمینی، مرحوم سید مصطفی موسوی، فرزند برومند علامۀ جلیل القدر مرحوم سید احمد موسوی است. مرحوم سید مصطفی تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا در  عهد میرزای شیرازی دنبال کرده و در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفته و  پس  از بازگشت از نجف اشرف، زعامت و پیشوایی اهالی خمین و حومه را عهده دار شده  است... .[7] مادر امام خمینی(س) نیز بانو هاجر، زنی از خاندان علم و تقوا و معاریف است. پدر آن مرحومه، حضرت آیة اللّه  مرحوم میرزا احمد، از علما و مدرسین والامقام است... .[8]

ملاحظه می شود که امام خمینی در دامان خانواده ای مذهبی و اهل فضل و دانش پرورش یافته است؛ خانواده ای که دارای اصالت اصلاب و پاکی ارحام و پای بند به خوردن غذای حلال و رعایت آداب نکاح و بارداری بوده است. و این وضعیت، زمینۀ مناسبی برای پرورش صحیح او در کودکی و رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی او در جوانی و بزرگ سالی بوده است.

2. استاد

از مهم ترین عوامل بیرونی که تأثیر شگرف و غیرقابل انکاری بر تربیت اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س) داشته است، عامل استاد است. امام(س) چه از بُعد نظری و چه از بُعد سیرۀ عملی خود، پیوسته بر اهمیت و ضرورت این عامل در سیر و سلوک و تهذیب نفس، تأکید داشته اند. ایشان در این زمینه فرموده است: ... باید به فکر باشید؛ در زمینۀ تهذیب و تزکیۀ نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید؛ استاد اخلاق برای خود معیّن نمایید؛ جلسۀ وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشکیل دهید. خود رو نمی توان مهذّب شد. اگر حوزه ها همین طور از داشتن مربّی اخلاق و جلسات پند و اندرز خالی باشد، محکوم به فنا خواهد بود... .[9]

در سیرۀ عملی امام(س) نیز استاد اخلاق و عرفان، جایگاه ویژه ای دارد و ایشان از دورۀ جوانی توجه ویژه ای به این امر داشته اند. در این زمینه نحوۀ آشنایی ایشان با استاد عرفان و اخلاق خود، مرحوم آیة اللّه  شاه آبادی و دعوت از او برای تدریس عرفان، مثال زدنی و گواه صادقی بر این مدّعا است: در مدرسۀ فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسألۀ عرفانی از ایشان پرسیدم؛ شروع کردند به گفتن. فهمیدم اهل کار است. گفتم: می خواهم درس بخوانم. ایشان قبول نمی کردند؛ اصرار کردم تا قبول کنند فلسفه بگویند؛ چون خیال کردند که من طالب فلسفه هستم. وقتی قبول کردند، گفتم: فلسفه خوانده ام و برای فلسفه نزد شما نیامده ام؛ می خواهم عرفان و شرح فصوص بخوانم. ابا کردند؛ ولی از بس اصرار کردم، قبول کردند.[10]

امام(س) چون گم شدۀ خود را یافته بود، پیوسته ملازمش بود و به طور مستمر در درس خصوصی عرفان ایشان ـ که عمدتاً امام و یا حداکثر دو نفر دیگر حاضر می شدند ـ شرکت می نمود و در طول پنج الی شش سال، کتاب های شرح فصوص، مفتاح الغیب، منازل السائرین و قسمتی از کتاب مصباح الانس را نزد ایشان تلمّذ نمود[11] و در خلال این مدت، بهره های وافر روحی و معنوی از محضرشان کسب کرد؛ به طوری که می توان گفت، شاکلۀ حیات معنوی و عرفانی ایشان در این مقطع شکل گرفته است.

از جمله موارد نادری که امام به عوامل بیرونی مؤثر بر تربیت اخلاقی و عرفانی خود تصریح می کنند، همین مورد می باشد. امام(س) در این زمینه می فرماید: ... ایشان حق بزرگی بر گردن من دارند. همچنین در اطلاعیه ای که به مناسبت شهادت فرزند استادشان صادر کرده اند، می فرمایند: این شهید عزیز... فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقّاً حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهدۀ شکرش بر نمی آیم.[12]

عظمت مرحوم آیة اللّه  شاه آبادی و شدت تأثیرپذیری امام خمینی از ایشان باعث گردید تا امام همیشه از ایشان با تعابیری چون «عارف کامل»[13]، «شیخ جلیل ما»[14]، «حضرت شیخ عارف ما»[15]، «شیخ ما، عارف کامل»[16] یاد کنند. امام(س) به این تعابیر اکتفا نکرده و تعبیر لطیف «روحی فداه»[17] که حکایت از اوج ارادت و شیفتگی و نشانگر رابطۀ مراد و مریدی و محب و محبوبی میان ایشان و استادشان است را از میان اساتید خود ـ تا آن جا که نگارنده بررسی کرده است ـ تنها نسبت به ایشان به کار برده اند.

3. محیط حوزوی

محیط زندگی یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است و انسان، تحت تأثیر محیط پیرامون خود، رفتارهای ویژه ای از خود نشان می دهد و بخشی از شخصیت خود را در پرتو تأثیر آن، شکل می بخشد. از عوامل مؤثر بر تربیت اخلاقی و عرفانی حضرت امام(س) محیط حوزوی است. منظور از محیط حوزوی، صرفاً محیط فیزیکی حوزه های علمیه نیست؛ بلکه مراد ـ  علاوه  بر آن ـ مجموعۀ تعامل ها و تأثیر و تأثّرهای متقابل عناصر حوزوی، از قبیل استادان، هم مباحثه ها، علما و بزرگان، کلاس های اخلاق، مجالس وعظ و توسّل به معصومان علیهم السلام است. محیط حوزوی با این ویژگی ها، محیط مساعدی برای تعالی اخلاقی و عرفانی است و به طور طبیعی، کسی که زودتر وارد چنین محیطی گردد و سال های بیش تری در آن قرار گیرد، بهره های بیش تری از آن خواهد برد. امام خمینی حدوداً از سن 15 سالگی وارد محیط حوزوی شدند و دوران شکل گیری شخصیت و مقطع تأثیر پذیری زیاد از محیط را در درون محیط مملوّ از صفا و معنویت حوزه سپری کردند و در دوران طلبگی خود، از محضر اساتید عارف و متخلّق بهره برده و با دوستان شایسته و خودساخته، محشور بوده و از فضای معنوی حوزه ها و دروس اخلاق و عرفان آن، کسب فیض کرده است.

4. مطالعۀ علوم و معارف

همچنان که پیش از این اشاره شد، امام خمینی از مطالعۀ علوم و معارف و ممارست با کتاب ها و اندیشه ها به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر تربیت انسان یاد کرده اند: ... و مطالعة العلوم المختلفة، والممارسة للکتب و الآراء؛ فإنّ لها دخالة تامّة عظیمة فی اختلاف الأرواح.[18] مطالعه علوم گوناگون و سر و کار داشتن با کتاب ها و اندیشه ها، دخالت تامّ و بزرگی در گوناگونی روح انسان ها [از نظر گرایش به خوبی و بدی] دارد.

انسان موجودی اندیشه ورز و دارای ظرفیت های بزرگ ذهنی و شناختی است. چگونگی شکل گیری شخصیت او تابعی از دریافت های شناختی و ذهنی او و رفتار بر طبق آن ها است. به عبارت دیگر، آموزه های شناختی انسان، زمینه ساز بروز رفتارهای بیرونی وی و شکل دهندۀ هویّت و شخصیت او  است. در رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی امام خمینی، عامل فوق جایگاه ویژه ای دارد و بدون تردید می تواند از عوامل مؤثر بر تربیت اخلاقی و عرفانی وی باشد. دروس و معارف حوزوی در آغاز طلبگی، مجموعه ای از معارف اسلامی است که مباحث اخلاقی و خداشناسی از اصلی ترین مباحث آن ها به شمار می آید. امام خمینی با ورود به محیط حوزوی، مانند هر طلبۀ دیگری، با آن ها سر و کار داشته است.

اما آنچه در این زمینه امام خمینی را از طلاب بسیاری متمایز ساخته است، این است که اولاً ایشان در سن کم و دوران کودکی وارد حوزه شده و در مقایسه با دیگران، نسبتاً زودتر با این معارف آشنا شده است؛ و نکتۀ مهم تر و اساسی تر، توجه ویژۀ امام خمینی به دروس اخلاق و عرفان و تلاش بلیغ ایشان برای آشنایی و کسب آن ها است. ویژگی امام(س) در این است که به دروس عمومی اکتفا نکرده و به عنوان دروس جنبی به آن ها ننگریسته است، بلکه این دروس و معارف، اهمیت و جایگاه ویژه ای نزد او داشته و ایشان بخش قابل توجهی از عمر شریفشان را به فراگیری، مطالعه و تحقیق این علوم صرف نموده است. و جالب آن است که امام(س) قبل از آن که به شکل تخصّصی به فقه و اصول بپردازد، به اخلاق و عرفان پرداخته است و قبل از آن که در فقه و اصول و سایر رشته ها اثری بنگارد، در اخلاق و عرفان دست به نگارش زده است و از نظر کمّی نیز پس از فقه و اصول، بیش ترین آثار خود را در موضوع اخلاق و عرفان نگاشته است.

عوامل درونی مؤثر بر تربیت اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س)

مراد از عوامل درونی ـ چنان که در مقدمه اشاره شد ـ مواردی است که به خود امام(س) مربوط است و مشتمل است بر ویژگی های فردی، به کارگیری شیوه های خاص و تأکید بر اعمال و رفتارهای ویژه ای که ایشان در مسیر رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی خود، مورد توجه قرار داده اند. در ادامه به بررسی این عوامل می پردازیم:

الف. ویژگی های سیرۀ اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س)

پیوند اخلاق، عرفان و شریعت:از ویژگی های حرکت اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س) پیوند میان سه عنصر اخلاق، عرفان و شریعت است. این سه عنصر، عناصر اساسی معارف اسلامی است و فرد مسلمان در پرتو پیوند و تعامل این سه عنصر، به حقیقت اسلام دست می یابد و نمونۀ انسان کامل می گردد.

از ویژگی های سیر اخلاقی و عرفانی حضرت امام(س) این بود که ایشان این سه را مکمّل هم می دیدند و پای بندی و عمل به محتوای آن ها را ضروری می دانستند. ایشان در این زمینه می فرمایند: و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت؛ و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقّه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود.[19]

در جای دیگر می فرماید: طریقت و حقیقت جز از راه شریعت حاصل نخواهد شد؛ زیرا ظاهر، راه نیل به باطن است... کسی که چنین  می بیند که با انجام تکلیف های الهی، باطن برای او حاصل نشد، بداند که ظاهر را درست انجام نداد؛ و  کسی که بخواهد به باطن برسد بدون راه ظاهر، مانند برخی صوفیان عوام، او هیچ دلیلی از طرف خداوند  ندارد.[20]

پیوند سه عنصر فوق از این جهت در سیر و سلوک عرفانی و تربیت اخلاقی مؤثر است که عرفان و معرفت الهی، بدون عمل به تکالیف الهی و التزام به شریعت، ادعایی بیش نیست و عمل به تکالیف و التزام به شریعت الهی، مقدمۀ تجلّی صفات حسنه و فضایل اخلاقی در قلب و داروی شفا بخش امراض روحی و رذایل اخلاقی است: تکالیف الهی، الطاف الهی و داروی ربّانی برای معالجۀ روح های مریض و قلب های علیل  است.[21]

از سوی دیگر، تربیت اخلاقی ـ که عبارت است از کسب فضایل و زدودن رذایل ـ مبارزه ای نفس گیر و جهادی اکبر می طلبد که جز به پشتوانۀ معرفت و حبّ الهی، و در  پرتو استعانت و تضرّع به درگاه پروردگار، به سرانجام مطلوب نمی رسد. از این رو امام(س)، چه در سیرۀ عملی و چه در بُعد نظری، پیوسته بر این نکته تأکید می نمود.

بررسی کتاب های اخلاقی امام نشان می دهد که ایشان هرگاه از کسب فضایل و زدودن رذایل نفسانی سخن به میان می آوردند، توصیه به تضرّع و استعانت از خداوند می نمودند[22] و خود نیز در پایان همان مبحث، به خداوند پناه می بردند و از او استعانت می جستند.[23] امام خمینی به اهمیت پیوند اخلاق، عرفان و شریعت واقف بودند و بر این اساس، در هر سه زمینه، تبحّر و تخصّص یافت و عمدۀ آثار خود را در این سه زمینه نگاشت.

غنیمت شمردن فرصت جوانی: دورۀ جوانی، فرصتی مناسب و استثنایی برای تربیت اخلاقی و عرفانی است. در این دوره هنوز قلب انسان به تاریکی نگراییده و رذایل اخلاقی در انسان ریشه ندوانیده است؛ از این رو به رغم مسائل و مشکلات ویژۀ جوانی، زمینۀ تعالی و رشد اخلاقی و عرفانی انسان مساعدتر است. امام خمینی در نامۀ عرفانی و اخلاقی به فرزندش سید احمد، در این زمینه می فرماید:

... پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می کنم؛ باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران، هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر. و آن قدر که در پیران حبّ نفس و حبّ دنیا است، در جوانان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند.[24]

امام(س) همچنین خطاب به طلبه های جوان می فرماید: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید؛ تا نیرو و ارادۀ جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید فکری کنید! نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان، لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود، ریشۀ گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد؛ تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست![25]

آنچه بیان گردید، تنها نمونه ای از دیدگاه های امام خمینی دربارۀ اهمیت و جایگاه فرصت جوانی در خودسازی و سیر و سلوک بود؛ اما مهم تر از این، سیرۀ عملی آن بزرگوار در غنیمت شمردن فرصت جوانی برای تربیت اخلاقی و عرفانی خویش است. امام خمینی از همان آغاز جوانی، همزمان با تحصیل علوم اسلامی، در مقام تهذیب نفس و خودسازی برآمد و فرصت استثنایی جوانی را از دست نداد. ایشان به خوبی اهمیت تربیت اخلاقی و عرفانی خود در دورۀ جوانی را از عمق جان دریافته بود و از همین رو، با سعیی بلیغ در پی استاد اخلاق و عرفان می گشت و آن گاه که گم شدۀ خود ـ  یعنی آیة اللّه  شاه آبادی ـ را یافت، به رغم عزّت نفس و علوّ طبعی که داشت، اصرار فراوان و خواهش بسیار نمود تا این که وی تدریس درس عرفان را برای او پذیرفت.

مراقبت شدید و توجه به نکته های ظریف اخلاقی: از ویژگی های تربیت اخلاقی امام، مراقبت شدید نسبت به انجام اعمال نیک و دوری از هر نوع گناه بود. از این رو امام به ریزترین نکته های اخلاقی و شرعی نیز توجه داشت و از هیچ نکته ای فروگذار نمی کرد. توجه به نکته های ناپیدا، ضمن آن که نشانی از معرفت و عرفان بالا و خود را به تمام معنا در محضر خداوند دیدن او دارد، موجب می شود تا فرد، پیوسته در حال مبارزه با نفس و جهاد اکبر باشد و با برداشتن هر گام در این مبارزه، به تجربۀ جدیدی در میدان خودسازی و سیر و سلوک نایل آید و در اثر دقت در نکات ریز اخلاقی، توجه به نکات مهم تر اخلاقی برای او بیش تر و رعایت آن ها آسان تر گردد. امام(س) در این زمینه نمونه ای کامل و الگویی کم نظیر است و این جا است که انسان، ناخودآگاه به راز و رمز رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی او رهنمون می گردد. در ذیل به نمونه هایی از مراقبت های شدید امام و نکته های ریز اخلاقی مورد توجه ایشان اشاره می کنیم:

1. وقتی حاج آقا مصطفی، فرزند امام، به شهادت رسید، خانوادۀ امام خواستند خبر شهادت وی را با تلفن دفتر امام به تهران برسانند، امام صریحاً به خانوادۀ خود فرمود: تلفن از بیت المال است و خواست شما برای استفاده از آن، امر شخصی است؛ بنابراین تماس با آن جایز نمی باشد.[26]

2. هنگامی که امام(س) در پاریس اقامت داشت از خوردن گوشت گوسفندی که برخلاف قانون فرانسه، در خارج از کشتارگاه ذبح شده بود، امتناع ورزید.[27]

3. خانم حدیده چی نقل می کند: روزی من در "نوفل لوشاتو" به علت ارزان بودن پرتقال، در حدود دو کیلو پرتقال خریدم. پیش خود فکر کردم که هوا خنک است و برای سه تا چهار روز، پرتقال خواهیم داشت. امام با دیدن پرتقال ها فرمودند: «این همه پرتقال برای چیست؟» من هم برای این که کار خود را توجیه کرده باشم، عرض کردم: پرتقال ارزان بود و این مقدار را برای چند روز خریدم. ایشان فرمودند: «شما مرتکب دو گناه شدید: یک گناه برای این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم، و دیگر این که شاید امروز در "نوفل لوشاتو" کسانی باشند که تا به حال به علت گران بودن پرتقال نتوانسته اند آن را تهیه کنند و شاید با ارزان شدن آن، می توانستند مقداری از آن را تهیه کنند؛ در حالی که این مقدار پرتقال را برای سه یا چهار روز، آن هم به جهت ارزان بودن آن، خریده اید. مقداری از آن را ببرید پس بدهید». گفتم: پس دادن آن ها ممکن نیست. ایشان فرمودند: «باید راهی پیدا کرد!» عرض کردم: چه کار می توانیم بکنیم؟ ایشان فرمودند: «پرتقال ها را پوست بکنید و به افرادی بدهید که تا حالا پرتقال نخورده اند؛ شاید از این طریق، خداوند از سر گناه شما بگذرد».[28]

4. و نیز نقل شده که: روزی رئیس پلیس "نوفل لوشاتو" عکسی از امام را که در حال قنوت بودند آورد که به ایشان بدهیم تا [جهت یادگاری ]آن را امضا کنند. امام عکس را امضا کردند. وقتی به امضا توجه کردم، دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمه ای از اسم ایشان جا افتاده است؛ عرض کردم: مثل این که این امضای شما مثل سایر امضاها نیست؟ فرمودند: «چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمی کنند، اسم "روح اللّه " را ننوشتم، مبادا دستشان آن را مسح کند».[29]

5. یکی از مسئولین مملکتی، همراه پدرش به ملاقات امام رفتند، وقتی خواستند به حضور امام برسند، او جلو افتاد و پدرش به دنبال او وارد اتاق امام شد. وقتی پدرش را به امام معرفی کردند، امام نگاهی به ایشان کردند و فرمودند: «این آقا پدر شما هستند؟ پس
چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟!»[30]

6. امام(س) مقیّد به نماز شب بودند. ایشان هنگام بیدار شدن برای نماز شب از چراغ قوّه  استفاده می کردند و لامپ اتاق را روشن نمی کردند، تا دیگران بیدار نشوند.[31] همچنین  هنگام وضوی نماز شب، تکّه ای ابر زیر شیر آب می گذاشتند تا صدای ریختن  آب، کسی را از خواب بیدار نکند.[32]

پیوستگی و مداومت بر تهذیب نفس: از دیگر ویژگی های حرکت اخلاقی و عرفانی امام(س) پیوستگی و مداومت ایشان بر تهذیب نفس و سیر و سلوک بود. در سیرۀ اخلاقی و عرفانی حضرت امام(س) خودسازی و جهاد با نفس، امری مقطعی و منحصر به بُعد خاصی نبود؛ ایشان از آغاز جوانی و بلکه قبل از آن، تا هنگام رحلت، پیوسته در حال خودسازی و سیر و سلوک بودند. دورۀ جوانی و دورۀ میان سالی و کهن سالی ایشان در این امر یکسان بود و اعمال و رفتارهای نیکی که در جوانی آغاز کرده بودند، تا هنگام رحلت نیز بر آن مداومت داشتند. برای نمونه، سحرخیزی و تقیّد به نماز شب و تهجّد را که در آغاز جوانی از برنامه های لازم خود قرار دادند، تا واپسین لحظات عمر، حتی در حالت کسالت و بیماری، و حتی در بیماری ای که به وفاتش منجر شد، ترک نکردند.

ب. عناصر و رفتارهای کلیدی در دیدگاه و سیرۀ اخلاقی و عرفانی حضرت امام(س)

مراد از «عناصر و رفتارهای کلیدی» عناصر و رفتارهایی است که نقشی تعیین کننده و اساسی در تربیت اخلاقی و عرفانی انسان دارد و به نحوی، ریشه و منشأ انجام اعمال و گرایش های دیگر می گردد. از مهم ترین ویژگی های تربیت اخلاقی و عرفانی امام(س) تأکید بر عناصر و رفتارهای اساسی و با اهمیت در تربیت اخلاقی و عرفانی بود؛ از جمله علل موفقیت امام در این عرصه این بود که ایشان این عناصر و رفتارها را به خوبی شناخت و در نظر و عمل، بر آن ها تأکید نمود. این عناصر و رفتارها را می توان به دو دسته تقسیم نمود: دسته ای که جنبۀ سلبی دارد و ترک آن ها نقش مؤثری در تربیت اخلاقی و عرفانی ایفا می کند؛ و دسته ای که جنبۀ ایجابی دارد و انجام آن ها این نقش برجسته را ایفا می کند. در ذیل به برخی از مهم ترین آن ها اشاره می کنیم:

الف. جنبۀ سلبی

حبّ دنیا: از جمله مفاهیم سلبی مورد تأکید امام(س) حبّ دنیا است؛ ایشان در آثار اخلاقی و سخنرانی های خود، پیوسته از ماهیت سوء آن سخن به میان می آورد و همواره دیگران را از آن برحذر می داشت. امام در هنگام بیان اسباب تحریک کنندۀ غضب می فرماید: ... یکی از آن ها که شاید مهم تر از همه باشد و آن را «اُمّ الامراض» باید نامید، حبّ دنیا است که از آن، تولید اکثر یا جمیع امراض نفسانیه شود؛ چنانچه در روایات شریفه نیز آن را «رأس هر خطیئه» معرفی نموده اند. و چون حبّ مال و جاه و حبّ بسط قدرت و نفوذ اراده و حبّ مَطعم و مَنکح و مَلبس و امثال آن، از شعب حبّ دنیا و حبّ نفس است، از این جهت جمیع اسباب مهیّجۀ غضب را باید به آن برگرداند.[33]

و نیز در نامۀ اخلاقی و عرفانی به فرزندش سید احمد می نویسد: پسرم هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا ـ اگر چه حلال او باشد ـ مباش که حبّ دنیا گرچه حلالش باشد رأس همۀ خطایا است؛ چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می کشد.[34]

امام(س) تنها دیگران را از گرایش به دنیا و مظاهر آن برحذر نمی داشت، بلکه سیرۀ عملی آن حضرت، دوری از دنیا و مظاهر آن را به خوبی نشان می دهد. ایشان به رغم آن که چه به عنوان مرجع تقلید و چه به عنوان رهبر و بنیان گذار جمهوری اسلامی، همه نوع امکانات مادی و دنیوی در اختیارش بود، اما هیچ گاه از آن ها استفادۀ شخصی ننمود. حتی تا آغاز نهضت، حضرت امام تلفن نداشتند؛ شهرستانی ها اعتراض داشتند که ما نیاز به ارتباط با شما داریم و شما تلفن لازم دارید. حضرت امام می فرمودند: پول بیت المال، خرج رسالۀ من و تلفن نشود.[35]

ایشان پس از انقلاب نیز در منزل اجاره ای، در محلۀ جماران سکنا گزید و نه تنها بر خانۀ خشتی خود، ملکی نیفزود، بلکه حتی نسبت به تعمیر آن هم موافقت نکرد.[36]

دوری امام از ریاست و شهرت نیز مثال زدنی است؛ در زمانی که آیة اللّه  بروجردی به قم آمدند، با این که خود از مدرّسین بنام بود، برای ترویج ایشان در درسشان شرکت می نمود.[37] پس از رحلت ایشان، به خاطر مطرح نشدن به عنوان «مرجع»، حتی در تشییع جنازۀ وی شرکت ننمود.[38] امام کوچک ترین گامی برای مرجعیت برنداشت و اجازۀ چاپ رساله نداد و حاضر نشد برای چاپ اولین رساله ـ که به اصرار مقلدین بود ـ از بیت المال خرج کند.[39]

حبّ نفس: مهم ترین مفهوم سلبی که در آثار و دیدگاه های امام خمینی دوری از آن مورد توجه بوده و سیرۀ عملی ایشان نیز بر آن تأکید داشت، مفهوم حبّ نفس است. از بررسی آثار اخلاقی امام آشکار می شود که هیچ مفهومی به اندازۀ حبّ نفس مورد تحذیر امام نبوده است و از نظر آن حضرت، حبّ نفس، ریشۀ تمامی رذایل و سرمنشأ تمامی بدی ها است. ایشان در این زمینه می فرماید: سرمنشأ تمام خطاهای انسانی و رذایل اخلاقی حبّ نفس است.[40]

در جای دیگر می فرماید: رأس همۀ خطاهایی که انسان می کند، حبّ نفس است؛ هر بلایی که سر انسان خودش می آید یا جامعه از دست قدرتمندان می بیند، این در اثر هوای نفس و خودخواهی است. در روایات ائمه ما فرموده اند: «رأس کلّ خطیئة حبّ النفس».[41]

همچنین در ذیل مبحث محافظت عبادت از تصرف شیطان می فرماید: ... و خلوص از تصرّف شیطان که مقدمۀ اخلاص است، به حقیقت حاصل نشود مگر آن که سالک در سلوکش خداخواه شود و خودخواهی و خودپرستی را ـ که منشأ تمام مفاسد و «اُمّ الامراض» باطن است ـ زیر پا نهد.[42]

امام(س) که در سخنان متعدد، حبّ دنیا را منشأ همۀ بدی ها می داند، منشأ «حبّ دنیا» را نیز «حبّ نفس» معرفی می کند و این گونه، تمامی بدی ها و رذایل اخلاقی را به حبّ نفس بر می گرداند. ایشان در نامۀ اخلاقی و عرفانی خود به سید احمد فرموده است: پسرم! آنچه مورد نکوهش و سرمایه و اساس شقاوت ها و بدبختی ها و هلاکت ها و رأس تمام خطاها و  خطیئه ها است، حبّ دنیا است که از حبّ نفس نشأت می گیرد... همۀ مخالفت ها با خدا و ابتلا به معصیت ها و جنایت ها و خیانت ها از حبّ خود است؛ که حبّ دنیا و زخارف آن و حبّ مقام و جاه و مال و منال از آن نشأت  می گیرد.[43]

سیرۀ عملی امام خمینی حکایت از مبارزۀ پیوستۀ ایشان با نفس، و سعی بلیغ در دوری از حبّ نفس و خودمحوری دارد. ایشان از شهرت متنفّر بود و گمنامی را بر شهرت ترجیح می داد. به رغم آن که انقلاب اسلامی مرهون تلاش های خالصانۀ او است، پیوسته سهم خود از انقلاب را ناچیز می دانست و انقلاب را رهین فداکاری ملّت می شمرد.[44] او با نهایت تواضع و فروتنی می فرمود: ... اگر به من بگویند که خدمتگزار بهتر از این است که بگویند «رهبر».[45]

امام(س) از این که مورد تعریف و ستایش دیگران واقع شود، دوری می جست و هرگاه در حضور او از وی تعریف می شد، آثار نگرانی و نارضایتی در وی آشکار می شد و گوینده را از این کار برحذر می داشت.[46]

تضییع حقوق دیگران (غیبت و خیانت در بیت المال): از مفاهیم و عناصر سلبی که در سیرۀ عملی امام خمینی بسیار مورد تحذیر بود، تضییع حقوق دیگران است. تضییع حقوق دیگران در دو قالب عِرضی و مالی ممکن است رخ دهد؛ که اوّلی تحت عنوان «غیبت» و دومی تحت عنوان «خیانت در بیت المال و تضییع حقوق افراد» مطرح می شود. دوری از این دو عنوان، بسیار مورد تأکید حضرت امام(س) بوده است.

حضرت امام در زمینۀ غیبت دیگران، به ویژه علما، بسیار حساس بودند و از این عمل، سخت برمی آشفتند و هیچ نوع تساهل و تسامحی در مخالفت با آن را روا نمی داشتند. آیة اللّه  مظاهری نقل می کنند: روزی امام در درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نفس ایشان به شماره افتاده بود. درس نگفتند و به جای درس، نصیحت تندی نمودند و رفتند و تب مالتی که داشتند عود کرد و سه روز درس نیامدند. چرا؟! چون شنیده بودند یکی از شاگردان ایشان دربارۀ یکی از مراجع، غیبتی کرده بود.[47]

ایشان در زمینۀ بیت المال نیز بسیار حساس و سخت گیر بود و پیوسته در مصرف و نگه داری اموال عمومی ـ که از راه مرجعیت یا رهبری در اختیارش قرار گرفته بود ـ دقت زیادی مبذول می داشت و مصالح بیت المال مسلمین را بر مصالح و خواسته های شخصی، مقدّم می شمرد. سیرۀ عملی ایشان مملوّ از خاطرات یاران در زمینۀ توجه به نکات ظریف نسبت به  رعایت و دقت در مصرف بیت المال است[48] و چنان که پیش از این اشاره شد، دقت و سخت گیری ایشان نسبت به بیت المال، به حدی بود که ایشان حاضر نشدند خبر شهادت فرزند فاضل و مجتهدش، حاج آقا مصطفی را با تلفن بیت المال به ایران مخابره  کنند.

ب. جنبۀ ایجابی

در جنبۀ ایجابی نیز برخی عوامل و رفتارها وجود دارد که مورد تأکید فراوان و توجه حضرت امام(س)بوده است و نقش اساسی و کلیدی در تربیت اخلاقی و عرفانی ایشان داشته است.

اخلاص: اخلاص از اساسی ترین مفاهیم مورد تأکید امام(س) و از مهم ترین عوامل درونی مؤثر در رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی ایشان بوده است. امام پیوسته به اخلاص دعوت می نمود و بر آن تأکید می ورزید و آن را از مهمّات سیر و سلوک می دانست.[49] زندگی آن بزرگوار، سراسر اخلاص بود و هیچ گاه در مسیر غیر حق، قدمی برنداشت و رضای خدا و عمل به وظیفه را بر هر چیز دیگر ترجیح می داد.

مقام معظم رهبری، حضرت آیة اللّه  خامنه ای، دربارۀ او می فرماید: ... نقطۀ اساسی کار او هم، محو شدن در ارادۀ الهی و تکلیف شرعی بود؛ هیچ چیز غیر از این مطرح نبود... عبودیت الهی و عبودیت در مقابل پروردگار و تسلیم در مقابل او، کار را برای رضای خدا کردن، راز اصلی موفقیت ملّت ما بود؛ و امام ما مظهر کامل این روحیه بود. توفیقات امام در درجۀ اول از اخلاص ایشان ناشی می شد؛ یعنی در واقع مخلص خدا بود و کار را صرفاً برای خدا انجام می داد و لاغیر.[50]

امام(س) از شهرت بیزار بود و گمنامی را همواره ترجیح می داد؛ از این رو در مسیر مرجعیت و رهبری یک قدم هم برنداشت.[51] در تمامی صحنه های انقلاب و پس از آن، موضع یا رفتاری در غیر مسیر رضای الهی از خود نشان نداد و خدا محوری و تکلیف محوری از بارزترین ویژگی های آن حضرت بود.

تهجّد و شب زنده داری: تهجّد، راز و نیاز با خدا و مناجات با او، اوج ارتباط معنوی و عرفانی انسان با خالق است. عبادت و راز و نیاز با خدا در دل شب پشتوانه ای عظیم و دست مایه ای مطمئن برای یاد خداوند و دوری از گناه و رذایل اخلاقی، در روز است. همۀ کسانی که در عرصۀ اخلاق و عرفان به مقامی رسیده اند از خیل شب زنده داران و سحرخیزان بوده اند.

از مهم ترین عوامل رشد و تعالی اخلاقی و عرفانی امام خمینی، تهجّد و شب زنده داری ایشان بوده است. مرحوم حاج آقا مصطفی نقل کرده که امام فرموده اند:  اگر به مطالبی رسیده ام از سحرخیزی من بوده است.[52]

حضرت امام از ایام نوجوانی و از 15 سالگی نماز شب می خواندند[53] و تا پایان عمر، نماز شبشان ترک نشده است.[54] در همۀ اوقات سال و تحت هر شرایطی و حالاتی، از آن غافل نبودند و آن را به پا می داشتند. در زمستان سرد و در یخبندان، یخ های حوض فیضیه را می شکستند و برای نماز شبشان وضو می گرفتند.[55] در شبی که امام را دستگیر کردند و از قم به تهران بردند[56] و در شبی که از پاریس به تهران آمدند، نماز شبشان ترک نشد؛[57] ایشان حتی در واپسین لحظات عمرشان و در شدت بیماری نیز از نماز شب غافل نبودند.[58]

توجه و توسل به معصومان علیهم السلام: توجه و توسل به معصومان علیهم السلام از دو جهت می تواند در تربیت اخلاقی و عرفانی انسان مؤثر باشد: نخست آن که سیرۀ معصومان علیهم السلام به عنوان الگوهای برتر و مطمئن، می تواند سرمشق و چراغ راه تهذیب و سیر و سلوک انسان باشد و با تأمّل در حالات و سیر و سلوک آن ها، در مسیر آنان قدم بردارد. امام خمینی در این زمینه می فرماید:

... و از تاریخ بزرگان دین و ائمۀ معصومین اکتفا به سال و روز وفات و تولد و مقدار عمر شریف و امثال این امور ـ که چندان فایدۀ بزرگی ندارد ـ نکند؛ بلکه عمدۀ سیر او در سیر و سلوک ایمانی و عرفانی آن ها باشد؛ که معاملات آن ها در عبودیت چه بوده، و در سیر الی اللّه  چه مشیی داشتند، و مقامات عرفانی آن ها ـ که از کلمات معجز آیات آن ها به دست می آید ـ چه اندازه بوده.[59]

از سوی دیگر، با برقراری پیوند عاطفی و معنوی میان خود و آنان، با انگیزه و اشتیاق فراوان، قدم در مسیر آنان قرار دهد و خود را به آنان نزدیک سازد. جهت دیگر آن که انسان در مسیر تهذیب نفس و سیر و سلوک، پیوسته نیازمند لطف و توفیق الهی است و معصومان علیهم السلامواسطۀ فیض و لطف الهی اند؛ از این رو سالک الی اللّه  پیوسته باید در ارتباط و توسل به آنان باشد.

امام خمینی که خود ذرارۀ معصومان علیهم السلام بوده اند، در زندگی خود اهتمام ویژه ای به توجه و توسل به آنان داشتند و توسل و تمسّک به آنان را از لوازم سیر به سوی خدا می دانستند: ... بالجمله، تمسّک به اولیای نِعَم که خود، راه عروج به معارج را یافته و سیر الی اللّه  را به اتمام رسانده اند، از لوازم سیر الی اللّه  است.[60] ایشان که خود، سالک الی اللّه  بودند و در طی این مسیر، آثار و برکات توسل به معصومان علیهم السلام را لمس کرده اند، در این زمینه فرموده اند: هرچه هست از اهل بیت است.[61]

در سیرۀ عملی امام(س) نیز توجه و توسل به معصومان علیهم السلام جایگاه ویژه ای داشت. برای نمونه، امام از همان جوانی به حضرت زهرا علیهاالسلام علاقۀ خاصی نشان می دادند و هر سال، پنج روز در خانه شان ذکر مصیبت جدّه شان را برگزار می کردند.[62]

در مدتی که در نجف بودند، در تمام شب های شهادت معصومان علیهم السلام در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت رحلت حضرت زهرا علیهاالسلام این برنامه سه شب ادامه داشت.[63] زیارت عاشورای امام ترک نمی شد و آن را با صد لعن و سلام می خواندند.[64] به دعای عهد توجه خاصی داشتند و آن را چهل روز می خواندند؛[65] حتی در هنگام بیماری و روی تخت بیمارستان آن را قرائت می کردند.[66] نسبت به زیارت قبور ائمه علیهم السلام و مشاهد مشرّفه نیز توجه خاصی داشتند. امام وقتی در قم بودند هر روز به حرم حضرت معصومه مشرّف می شدند.[67] در ایامی که در کربلا بودند، هر صبح و شب، حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل را زیارت می کردند.[68] در مدت چهارده سالی که در نجف مشرّف بودند، حتی در سخت ترین شرایط، زیارت حرم حضرت علی علیه السلام از ایشان ترک نشد و در آن جا همیشه زیارت امین اللّه  و جامعۀ کبیره را می خواندند.[69] از مرحوم حاج آقا مصطفی نقل شده که:

شبی هوا در نجف، طوفانی شده و بیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود. من به امام گفتم: امیرالمؤمنین علیه السلام دور و نزدیک ندارد؛ زیارت جامعه را که در حرم می خوانید، امشب درخانه بخوانید. امام فرمودند: «مصطفی تقاضا دارم روح عوامانۀ ما را از ما نگیری» و در آن شب به حرم مشرّف شدند.[70]

ج. شیوه های تهذیب نفس و سیر و سلوک

در عرصۀ تعلیم و تربیت «شیوه ها» عنصر اساسی و کلیدی به حساب می آیند و موفقیت مربیان تربیتی، در گرو انتخاب شیوه های مناسب و مؤثر است. در تربیت اخلاقی و عرفانی نیز شیوه های تهذیب و سیر و سلوک، جایگاه ویژه ای دارند و موفقیت طالبان تهذیب و سیرو سلوک، به آن وابسته است. در تربیت اخلاقی و عرفانی امام خمینی(س) نیز شیوه های تهذیب و سیر و سلوک  اهمیت ویژه ای دارد و یکی از مهم ترین عوامل و رموز موفقیت امام(س) در این عرصه است. در ادامه، به برخی از مهم ترین شیوه های تهذیب اخلاقی و سیر و سلوک در دیدگاه و سیرۀ عملی امام خمینی اشاره می کنیم:

الف. مخالفت با نفس و عمل به ضد: مخالفت با نفس عبارت است از عمل نمودن بر خلاف خواسته های نفس. به عبارت دیگر، در هر زمینه ای خواسته و میل نفس را شناسایی کنیم و هرچه بود، بر ضد آن عمل نماییم. مهم ترین و اساسی ترین روشی که در سیره و نظر امام خمینی برای تهذیب نفس و سیر و سلوک ارائه شده، همین شیوه است. امام(س) در موارد گوناگون از این شیوه بهره برده و آن را بهترین شیوۀ علاج مفاسد اخلاقی معرفی نموده اند: بهترین علاج ها که علمای اخلاق و اهل سلوک از برای این مفاسد اخلاقی فرموده اند این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود می بینی، در نظر بگیری و برخلاف آن تا چندی مردانه قیام و اقدام کنی.[71]

امام تنها راه غلبه بر نفس را استفاده از همین شیوه دانسته اند: تنها راه غلبه به نفس امّاره و شیطان و راه نجات، برخلاف میل آن ها رفتار کردن است. هیچ راهی بهتر برای سرکوبی نفس، از اتصاف به صفت متواضعین و رفتار کردن مطابق رفتار و سیره و طریقۀ آن ها نیست.[72] ایشان نسبت به معالجۀ رذایل گوناگون اخلاقی و رهایی از وساوس شیطانی، این شیوه را پیشنهاد می کنند؛ که در ذیل به نمونه هایی از آن ها اشاره می کنیم:

معالجۀ حبّ دنیا: ... و چون معلوم شد که حبّ دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقه مند به سعادت خود، لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند. و طریق علاج عملی، آن است که معامله به ضد کند؛ پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه ریشۀ آن را از دل بکند... و اگر علاقه به فخر و تقدّم و ریاست و استطالت دارد، اِعمال ضد آن را بکند و دماغ نفس امّاره را به خاک بمالد تا اصلاح شود.[73]

علاج نفاق: ... و آن چنان است که انسان مدتی با کمال دقّت مواظبت کند از حرکات و سکنات خود و کاملاً مداقّه در اعمال خویش کند، و برخلاف خواهش و آرزوی نفس اقدام کند و مجاهده نماید.[74]

علاج غضب: لازم است بر خود حتم کند که با هر قیمتی است و با هر رنجی و زحمتی ممکن است، این آتش سوزان و نایرۀ فروزان را از قلب خود فرو نشاند و دل خود را از ظلمت و کدورت آن صافی نماید. و این با قدری اقدام و برخلاف نفس و خواهش آن رفتار نمودن و تدبّر نمودن در عواقب امر و نصیحت نمودن نفس، کاری است بس ممکن.[75]

علاج تکبر: ... در هر مرتبه از تکبر که هستی، و اهل هر رشتۀ علمی و عملی و غیر آن که هستی، برخلاف میل نفسانی چندی عمل کن... اگر نفس از تو تمنّا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدّم بر هم قطار خود پیدا کن، تو برخلاف میل آن رفتار کن؛ اگر تأنّف می کند از مجالست با فقرا و مساکین، تو دماغ او را به خاک مالیده، با فقرا مجالست کن، هم غذا شو، همسفر شو، مزاح کن.[76]

علاج وسوسه: ... عمده در عمل آن است که بی اعتنایی کند به وسوسۀ شیطانی و خیالاتی که به او القا می کند... چندین مرتبه که اعتنا به قولش نکردی و به خلاف رأی او رفتار کردی، البته از تو مأیوس می شود.77]

6. علاج حواس پرتی در نماز (رام کردن قوۀ خیال): و طریق عمدۀ رام نمودن آن] قوۀ خیال] عمل نمودن به خلاف است و آن، چنان است که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید؛ و به مجرد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند، آن را استرجاع نماید؛ و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز، ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتیش نماید و نگذارد سرخود باشد.[78]

ب. تلقین و تکرار: تلقین و تکرار، یکی از شیوه های تهذیب نفس است که مورد توجه و تأکید امام خمینی(س) بوده است. ایشان در آثار اخلاقی و عرفانی، و نیز در وصایا و سخنرانی های خود، بر این شیوه تأکید نموده اند. امام(س) در اهمیت و آثار تلقین و تکرار فرموده اند: یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، باید آن مسائلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش؛ تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیش تر در نفس انسان نقش پیدا می کند.

نکتۀ تکرار ادعیه و تکرار نماز در هر روز چندین دفعه و همیشه، این است که انسان با گفتن و شنیدن، خود انسان قرائت می کند و می شنود این آیاتی که سازنده است، مثل سورۀ مبارکۀ حمد که یک درس سازنده است، انسان باید این ها را تکرار کند و تلقین کند و نفس را حاضر کند برای شنیدن... . تلقین از اموری است که لازم است. این که من در بعضی از مسائل برای دوستان دائماً یک مطلب را تلقین می کنم و اظهار می کنم، برای این است که مطلب مهم است.[79]

نیز آن حضرت در نامۀ عرفانی و اخلاقی خود به سید احمد فرموده است: پسرم! اگر می توانی با تفکر و تلقین، نظر خود را نسبت به همۀ موجودات، به ویژه انسان ها،  نظر رحمت و محبت کن... امثال این حقایق[حقایق عرفانی] حاصل نشود مگر با مجاهدت و تفکر و تلقین.[80] و در نامۀ دیگری فرموده اند: کوشش کن کلمۀ توحید را ـ که بزرگ ترین کلمه است و والاترین جمله است ـ از عقلت به قلبت برسانی؛ که حظّ عقل همان اعتقاد جازم برهانی است؛ و این حاصل برهان، اگر با مجاهدت و تلقین به قلبت نرسد، فایده و اثرش ناچیز است.[81]

امام(س) علاوه بر بیان اهمیت و آثار تلقین و تکرار، چگونگی و نیز اوقات مناسب برای آن را نیز بیان کرده اند. ایشان در نحوۀ تلقین آیات و اذکار توحید و تنزیه فرموده اند: ... پس از آن که دل را برای ذکر خدا و قرآن شریف مهیا نمود، آیات توحید و اذکار شریفۀ توحید و تنزیه را با حضور قلب و حال طهارت، تلقین قلب کند؛ به این معنا که قلب را چون طفلی فرض کند که زبان ندارد و می خواهد او را به زبان آورد؛ چنان چه آن جا یک کلمه را تکرار کند و به دهان طفل گذارد تا او یاد گیرد، همین طور کلمۀ توحید را با طمأنینه و حضور قلب باید انسان تلقین قلب کند و به دل بخواند تا زبان قلب باز  شود. و اگر وقتی چون اواخر شب یا بین الطلوعین، بعد از فریضۀ صبح، برای این کار اختصاص دهد خیلی  بهتر است.[82]

همچنین در کتاب آداب الصلاة، ضمن آن که از تلقین به «تفهیم» تعبیر کرده اند، در چگونگی آن فرموده اند: یکی از آداب قلبیۀ عبادات، خصوصاً عبادات ذکریه، «تفهیم» است؛ و آن، چنان است که انسان قلب خود را در ابتدای امر چون طفلی پندارد که زبان باز نکرده و آن را می خواهد تعلیم دهد؛ پس هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با کمال دقت و سعی به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه ای از کمال هست، آن حقیقتی را که ادراک نموده به قلب بفهماند. پس اگر اهل فهم معانی قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادات بی بهره است، همان معنای اجمالی را که قرآن کلام خدا است و اذکار، یادآوری حق است و عبادات، اطاعت و فرمانبرداری پروردگار است، تعلیم قلب کند و به قلب همین معانی اجمالیه را بفهماند. و اگر اهل فهم معانی صوریۀ قرآن و اذکار است، همان معانی صوریه را از قبیل وعد و وعید و امر و نهی و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار که ادراک نموده، به قلب تعلیم دهد. و اگر کشف حقیقتی از حقایق معارف یا سرّی از اسرار عبادات برای او شده، همان را با کمال سعی و کوشش به قلب تعلیم کند و آن را تفهیم نماید. و نتیجۀ این تفهیم آن است که پس از مدتی مواظبت، زبانِ قلب گشوده شود و قلب ذاکر و متذکر گردد.[83]

ج. شیوۀ سه مرحله ای مشارطه، مراقبه و محاسبه

از جمله شیوه های سیر و سلوک و خودسازی، شیوۀ سه مرحله ای فوق است. این شیوه دارای سه مرحلۀ پی درپی مرتبط با نفس است که برآیند هر سه، وادار کردن نفس به انجام رفتارهای مثبت و دوری از رفتارهای منفی است. این شیوه نیز مورد توجه و تأکید امام(س) بوده و در آثار اخلاقی و عرفانی خود، از آن یاد کرده اند:

از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. «مشارطه» آن است که در اول روز ـ مثلاً ـ با خود شرط کند که امروز برخلاف فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند، و این مطلب را تصمیم بگیرد... و پس از این مشارطه باید وارد «مراقبه» شوی؛ و آن، چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن، واگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودۀ خداست، بدان که این از شیطان و جنود او است که می خواهند تو را از شرطی که کردی باز دارند؛ به آن ها لعنت کن و از شرّ آن ها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالی نکنم... سزاوار نیست یک شرط جزئی را وفا نکنم... و به همین حال باشی تا شب که موقع «محاسبه» است و آن، عبارت است از این که حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در این معاملۀ جزئی خیانت  نکردی.[84]

 منبع: امام خمینی و اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی، ج11، سیره و میراث معنوی، کنگرۀ اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی(ره)، صص 13-46

پیوست ها:

[1] جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 20. [2] صحیفۀ امام، ج 8، ص 87. [3] همان، ج 12، ص 116. [4] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 61 ـ 62. در این منبع به نقل از مرحوم سید احمد آمده که امام در سن 27 سالگی کتاب مصباح الهدایه را نگاشت. ولی برخی محققان معتقدند امام در سن 27 سالگی کتاب شرح دعای سحر را به نگارش درآورد. (ر.ک: مجله آینۀ پژوهش، ش. 58، ویژۀ بزرگداشت یکصدمین سال تولد امام خمینی، ص 199). [5] صحیفۀ امام، ج 3، ص 293. [6] انوار الهدایه، ج 1، ص 80 ـ 84؛ طلب و اراده، ص 144 ـ 147. [7] بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 21 ـ 22. [8] همان، ص 22. [9] جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 23. [10] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 60 و نیز ر.ک: جلوه‏ های معلمی امام خمینی، ص 26 ـ 28. [11] عارف کامل شاه‏آبادی، ص 6 ـ 8. [12] صحیفۀ امام، ج 18، ص 407. [13] شرح چهل حدیث، ص 67. [14]  همان. [15] همان، ص 123. [16] تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 98. [17] آداب الصلاة، ص 52 و 153؛ شرح چهل حدیث، ص 67 و 123. [18] انوار الهدایه، ج 1، ص 84. [19] شرح چهل حدیث، ص 8. [20] بنیان مرصوص، ص 149. [21] طلب و اراده، ص 155. [22] ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 12 و همان، ص 14، و همان، ص 18 و 100 و 129؛ آداب الصلاة، ص 22. [23]برای نمونه شرح چهل حدیث، ص 76 و نیز آداب الصلاة، ص 22 [24] وعدۀ دیدار، ص 94. [25] جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 58. [26] عبد صالح، ص 77، به نقل از: مجله پاسدار اسلام، ش. 92، ص 31. [27] ر.ک: سرگذشت‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 4، ص 57. [28] همان، ص 59 ـ 60. [29] همان، ص 47 ـ 48. [30] همان، ج 3، ص 157. [31] عبد صالح، ص 43 به نقل از مجله پاسدار اسلام، ش. 25، ص 57. [32] همان، به نقل از: مجله سروش، ش. 476، ص 14. (برای اطلاع بیش‏تر از این نکات، ر.ک: منبع پیشین) [33] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 253. [34] وعدۀ دیدار، ص 115. [35] ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 4، ص 176. [36]  همان. [37] «اساتید و مشایخ امام خمینی»، آینۀ پژوهش، ش. 4، ص 4. [38] سرگذشت‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 3، ص 18. [39] بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 29؛ نیز ر.ک: برداشت‏هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 5، ص 141 ـ 169. [40] شرح چهل حدیث، ص 71. [41] صحیفۀ امام، ج 13، ص 194. [42]  آداب الصلاة، ص 20. [43] وعدۀ دیدار، ص 86. [44] ر.ک: صحیفۀ امام، ج 20، ص 471 [45] همان، ج 10، ص 463. [46] ر.ک: فرازهای فروزان، ص 226 ـ 227 و نیز ر.ک: امام به روایت امام، ص 52 ـ 53. [47] سرگذشت‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 5، ص 164. [48] برای نمونه ر.ک: همان، ج 1، ص 18 ـ 19؛ سیرۀ اخلاقی امام خمینی، ص 172 ـ 174. [49] «در هر صورت، اخلاص در تحصیل توحید و تجرید، از مهمّات سلوک است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص  105) [50] سخن آفتاب، ص 111 و 118 و 120. [51] امام در این زمینه فرموده ‏اند: «... خدا گواه است که من برای رسیدن به مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ‏ام». (سرگذشت‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 2، ص 101) [52] برداشت‏هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 3، ص 129. [53] هفته ‏نامه سروش، ش. 476، ص 14. [54] ر.ک: برداشت‏هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 3، ص 115 و 126؛ مجله پیام انقلاب، ش. 60. [55] مجله پاسدار اسلام، ش. 6. [56] مجله حضور، ش. 3. [57]  همان. [58] طبیب دل‏ها، ص 309 ـ 310. برای اطلاع بیش‏تر از اهتمام امام به تهجّد و نماز شب ر.ک: 420 داستان از نماز و عبادت امام خمینی، ص 131 ـ 162. [59]  آداب الصلاة، ص 148. [60] همان، ص 136. [61] پا به پای آفتاب، ج 4، ص 249. [62] برداشت‏هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 3، ص 31. [63] همان، ص 32. [64]سرگذشت ‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 6، ص 100 ـ 101؛ مجله حوزه، ش. 37 و 38. [65] ر.ک: برداشت‏هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 3، ص 42 ـ 43. [66]  همان. [67] همان، ص 28، به نقل از: مجله حوزه، ش. 37 و 38، ص؟؟. [68] همان، ص 25، به نقل از: مجله شاهد، ش. 184. [69] همان، ص 17، به نقل از: مجله 15 خرداد، ش. 5 و 6. [70] سرگذشت‏های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، ج 5، ص 168 ـ 169. [71] شرح چهل حدیث، ص 25. [72] همان، ص 96. [73] آداب الصلاة، ص 50 ـ 51. [74] شرح چهل حدیث، ص 159. [75] همان، ص 139. [76] همان، ص 96. [77] همان، ص 406. [78] آداب الصلاة، ص 44. [79] صحیفۀ امام، ج 13، ص 397. [80] وعدۀ دیدار، ص 90 و 92. [81] همان، ص 109. [82] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 106. [83]  آداب الصلاة، ص 28. [84] شرح چهل حدیث، ص 9.

کتاب نامه

1. آداب الصلاة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

2. امام به روایت امام، غلامعلی رجائی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376 ش.

3. انوار الهدایه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1413 ق.

4. برداشت هایی از سیرۀ امام خمینی، غلامعلی رجائی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378 ش.

5. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، تهران، انتشارات راه امام، 1360  ش.

6. بنیان مرصوص (امام خمینی در بیان و بنان آیة اللّه  جوادی آملی)، محمدامین شاهجویی، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 ش.

7. پا به پای آفتاب، امیررضا ستوده، تهران، مؤسسه نشر پنجره، 1380 ش.

8. تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، امام خمینی، قم، مؤسسه پاسدار اسلام، 1410 ق.

9. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.

10. سخن آفتاب، تهران، تدوین و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1370 ش.

11. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، مصطفی وجدانی، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1376 ش.

12. سیرۀ اخلاقی امام خمینی، تهران، مرکز تحقیقات اسلامی، انتشارات دفاع، 1378 ش.

13. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379  ش.

14. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، 1377  ش.

15. صحیفۀ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.

16. طبیب دلها، سید حسین عارفی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378 ش.

17. طلب و اراده، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362 ش.

18. عبد صالح، محمدعلی جدیدی، قم، انتشارات طاووس بهشت، 1379 ش.

19. فرازهای فروزان، رضا گلی زواره، قم، انتشارات حضور، 1379 ش.

20. وعدۀ دیدار، نامه های حضرت امام به حاج سید احمد خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.

. انتهای پیام /*