قبل از اشغال

پیام امام خمینی(س)  در روز 10 آبان 1358 نقش بسیار عظیمی در خیزش مردم و شروع اعتراضات علیه دولت امریکا داشت و حتی تأثیر برخی عوامل دیگر، از جمله سفر شاه به امریکا، به واسطه همین پیام و موضعگیریهای ایشان بود؛ و همان گونه که ملاحظه شد، دانشجویان مسلمان برای اشغال سفارت امریکا، خود را نیازمند حمایتهای مردم و امام می دیدند. نوع برخورد امام خمینی(س) و رهبری ایشان، در واقع پشتیبانی لازم را برای آنها فراهم ساخت. به جرأت می توان گفت که اگر دانشجویان تسخیر کننده سفارت، از حمایت و تأیید اقدامشان توسط امام خمینی(س) دچار شک و تردید می شدند، هرگز دست به این کار نمی زدند؛ لذا پیام امام خمینی(س) در دهم آبان ماه و اطمینان دانشجویان از تأیید و حمایت ایشان، عاملی اساسی در تسخیر سفارت امریکا محسوب می گردد. از این رو، هیچ بررسی و تحقیقی در مورد تسخیر سفارت امریکا، نمی تواند بدون توجه به نقش و رفتار امام خمینی(س)، به خوبی آن را مورد تحلیل قرار دهد.

مخالفتهای امام خمینی(س) با امریکا و مواضع این کشور، به سال  1358 و پیام ایشان در این سال محدود نمی شود؛ بلکه باید به دو دهه قبل برگشت و از اوایل دهه چهل آن را مورد توجه قرار داد. از زمان شروع نهضت امام خمینی و بویژه ماجرای کاپیتولاسیون در سال 1343، مخالفتهای امام با دخالتهای امریکا در امور داخلی ایران آغاز شد و ایشان همواره در طول مبارزات خود با رژیم شاه ـ از تبعید تا پیروزی انقلاب اسلامی ـ  در بیانیه ها و سخنرانیهای خویش، از امریکا به عنوان شریک جرم رژیم پهلوی یاد کرده و به انحای مختلف، به سیاستمداران امریکایی توصیه می نمودند که از دخالت در امور داخلی ایران بپرهیزند. البته این دیدگاه به این معنا نبود که در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، ایران به قطع مراوده با امریکا و دیگر کشورهای حامی رژیم پهلوی مبادرت خواهد ورزید. امام در مصاحبه های خود با خبرنگاران غربی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره از سیاست برقراری روابط با همه کشورها به شرط عدم دخالت در امور داخلی ایران خبر می دادند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در عمل نیز بجز دو کشور اسرائیل و افریقای جنوبی  ـ که به دلایل خاص خود، ایران رابطه سیاسی خود را با آنها قطع کرده بود  ـ روابط نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی با همه کشورها برقرار بود. از آنجا که امریکا بیش از هر کشور دیگری از سقوط رژیم پهلوی متضرر شده و پس از پیروزی انقلاب نیز در گفتار و کردار به مخالفت با سیاستهای جمهوری اسلامی پرداخته و با حمایت از مخالفین سلطنت طلب و دیگر گروههای معاند ایران، اصرار خویش بر تداوم سیاستهای قبلی اش را نشان داده بود، طبیعی به نظر می رسید که این اقدامات و مواضع، از چشمان تیزبین انقلابیون اصیل و در رأس آنها امام خمینی(س)، پنهان نمی ماند و ایشان در سخنان خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تأکید بر سوابق امریکا در ایران، رژیم حاکم بر آن را دارای ماهیتی باطل و شیطانی دانسته[1] که به هر طریق ممکن می کوشد تا آب رفته را به جوی بازگردانده و مجدداً بر ایران تسلط پیدا کند؛[2] و لذا از جوانان می خواستند که هر چه فریاد دارند بر سر امریکا بکشند.[3]

بعد از اشغال سفارت

در همان روز اشغال سفارت امریکا، دانشجویان تسخیر کننده سفارت، طی شش بیانیه که در پایان همه آنها عنوان «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» ذکر شده بود، به طور واضح به این مسأله اشاره کردند که به پیروی از مواضع و فرامین امام خمینی(س) دست به اشغال سفارت زده اند. در اولین بیانیه، پس از بیان قسمتهایی از پیام امام خمینی(س) در روز 10 آبان ماه آمده است:

ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی(س)، از مواضع قاطعانه امام در مقابل امریکای جهانخوار حمایت کرده و به منظور اعتراض به دسیسه های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی امریکا در تهران را به تصرف در آورده ایم تا اعتراض خویش را به گوش جهانیان برسانیم.  در بیانیه دوم، با ذکر این بیان امام که «ما روابط با امریکا را می خواهیم چه بکنیم؟»[4]

آمده است:

با غریوهای الله اکبر و لااله الاالله و با شعارهایی مبتنی بر تحکیم پیوندمان با رهبر انقلاب، امام خمینی(س)، به راه افتادیم و سفارتخانه امریکا، این لانه جاسوسان و جنایتکاران و پایگاه هلمزها و سولیوانها، مکانی که تمام توطئه ها و دسیسه های قبل و بعد از انقلاب علیه خلق مستضعف ایران از آنجا سرچشمه گرفته است، را به تصرف در آوردیم.[5]

و در بقیه بیانیه ها نیز تا حدودی به این مسأله اشاره شده بود.

روز 13 آبان 58، حاج سید احمد خمینی به نمایندگی از طرف امام، در جمع دانشجویان در داخل سفارت حضور یافت و سپس به قم بازگشت تا امام خمینی(س) را در جزیان جزئیات حوادث قرار دهد. تقریباً  می توان گفت که تمامی نگاهها، چه دانشجویان تسخیر کننده و چه شخصیتهای انقلابی و گروههای سیاسی، به واکنش امام خمینی(س) بود. روز 14 آبان، امام خمینی(س) در سخنرانی خود، ضمن تأیید اقدام دانشجویان، امریکا را «شیطان بزرگ» نامیدند و همان گونه که در اطلاعیه دوم دانشجویان آمده بود، سفارت امریکا را «لانه جاسوسی» خواندند.

امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه‏های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند.… توقع این هست که جانیِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایی که توطئه‏گری است درست بکنند، نمی‏دانم، همه چیزهایی که می‏ خواهند بکنند، بکنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما و جوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این صد هزار نفر تقریباً ـ یا کمتر و بیشتر ـ هدر برود.[6]

پس از تسخیر سفارت امریکا، در روز دوم، امریکایی ها کمیته ویژه هماهنگی برای رسیدگی به اشغال سفارت را تشکیل دادند و به پیشنهاد برژینسکی، کارتر تصمیم گرفت دو نفر نماینده، برای مذاکره با امام به ایران اعزام کند. رمزی کلارک، دادستان پیشین امریکا که در پاریس نیز به دیدار امام رفته بود، به همراه ویلیام میلر، از کارکنان سابق وزارت خارجه، رهسپار ایران شدند. امام به محض شنیدن این خبر در روز 16 آبان 58 پیامی خطاب به شورای انقلاب اسلامی و مسئولان دولتی صادر فرمودند که بسیار صریح و شجاعانه بود:

از قرار اطلاع نمایندگان ویژة کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم می دانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آنطور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:

1ـ اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.

2ـ هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.

3ـ اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع ـ این دشمن شمارة یک ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز می باشد.[7]

این پیام صریح امام، در جهان و رسانه های گروهی بازتابی گسترده یافت و امریکایی ها را از دست یافتن به نتیجه در کوتاه مدت، ناامید ساخت. برژینسکی در این باره می گوید:

 امید ما به اینکه قضیة گروگانگیری قضیه ای زودگذر باشد، روز هشتم نوامبر بر باد رفت. آیت الله خمینی، به صورت علنی، گرفتن گروگانها را تأیید کردند و از پذیرفتن هر فرستاده امریکایی امتناع ورزیدند. به علاوه، در ایران خشم عمومی بالا گیرنده ای توأم با تهدیدهای خشونت آمیز فزاینده، به شکل علنی بر ضد گروگانهای امریکایی به وجود آمده بود. ما بر جان گروگانها بیمناک شدیم. این نگرانی، مساعی شدید دیپلماتیک چه متعارف و چه غیر متعارف ما را موجب شد، به گونه ای که دست نیاز به سوی سازمان آزادی بخش فلسطین و حتی لیبی نیز دراز شد.[8]

حاج سید احمد خمینی درباره پیام امام خمینی(س) تصریح کردند که:

حضرت امام به محض اطلاع، اعلامیه ای صادر فرمودند و در آن اطلاعیه، هیأت امریکایی را نپذیرفتند و به همه اعضای شورای انقلاب، هیأت دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کسی حق ملاقات با این هیأت امریکایی را ندارد. نکته قابل توجه در این اعلامیه آن است که این تنها اعلامیه حضرت امام است که بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» است، همانند سورة برائت در قرآن کریم.[9]

به دنبال پیام امام خمینی(س)، فرستادگان دولت امریکا در استامبول پیاده شده و بعداً به امریکا مراجعه کردند. این گروه قبل از مراجعت، با نمایندگان سازمان آزادیبخش فلسطین نیز دیدار کردند و به عقیده آنها، سازمان آزادیبخش فلسطین در اشغال سفارت با دانشجویان همکاری کرده و یا لااقل از نظر فکری با آنان مشابهت هایی دارد، بخصوص اینکه بعد از اشغال سفارت، سرودهای فلسطینی از طریق بلندگوهای اطراف سفارت پخش می گردید.

امام خمینی(س) در سخنرانی 16 آبان 1358 در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان، و گروه فنی آماده سفر به کردستان، با تأیید دوبارة حرکت دانشجویان «به شکل تلویحی» نیز عدم اطلاع قبلی خود و سایر دولتمردان را از اشغال سفارت اعلام کردند و در حمایت از دانشجویان و عدم هراس از تهدیدات امریکا بیان داشتند:

شما می بینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفته اند گرفته اند، ... و امریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر امریکا می تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا می تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می کند دخالت نظامی بکند.[10]

 پس از تأییدهای امام خمینی(س) بود که امواج انسانی در تمام ساعات شبانه روز به سوی سفارت حرکت کرده و با راهپیماییها و شعارها، به ابراز احساسات خود می پرداختند. احساسات ضد امریکایی در کشور اوج گرفت و پرچم امریکا و مترسک کارتر و شاه، به نشانة ابراز تنفر، هر روز آتش زده می شد.[11]

مواضع امام خمینی(س) در قبال تسخیر سفارت امریکا، جهت این حادثه را مشخص می نمود و فراز و فرود آن را تعیین می کرد. به عنوان نمونه، بیانیه امام در خصوص عدم ملاقات با فرستادگان کارتر، در جهت دهی آن نقش مؤثری ایفا نمود. این پیام در سطح جهانی منتشر شد و شکست سیاسی و تحقیر بزرگی را برای امریکایی ها به دنبال داشت و در افکار عمومی امریکا، نشانه عجز دولت تلقی شد؛ و دولتمردان امریکا نیز به این نتیجه رسیدند که برای حل مسأله گروگانها، راهی سخت و دشوار در پیش است. «در پی این اقدام، موجی از احساس غرور آمیخته با هیجان، در مردم ایران به  وجود آمد؛ مردمی که همواره غرور ملی شان در برابر قدرتها شکسته شده بود. سازمانهای چپ، مارکسیست و اسلامی، با انتشار بیانیه هایی به تحسین این اقدام شجاعانه پرداختند و مردم در تماسهای روزمره خود، به اعتماد به نفس و اقتدار یک پیرمرد هشتاد ساله در برابر یک ابرقدرت با دیدة اعجاب می نگریستند. از آن سخن می گفتند که تا چندی پیش از بزرگترها شنیده می شد که مگر امریکا با آنهمه قدرتش می گذارد شاه سقوط کند و مگر می توان شاه را که پشتوانه اش امریکا و غرب است، از اریکه قدرت به زیر کشید؛ امریکا می تواند همه چیز را کن فیکون کند و… . آن  روز برخورد قاطع امام خمینی(س) با امریکایی ها، اعتماد به نفس و احساس قدرتی را در مردم ایجاد کرد و مردم دانستند که می توان در مقابل امریکا ایستاد و آن را تحقیر کرد».[12]

امریکایی ها قبل از بیانیه امام خمینی(س)، به خوبی به این مسأله واقف شده بودند که تنها فردی که می تواند در ایران به مسأله اشغال سفارت پایان دهد و آن را حل و فصل نماید، امام خمینی(س) است. به این مسأله نیز واقف بودند که دانشجویان تنها از ایشان حرف شنوی دارند و حاضر به قبول دستورات ایشان هستند. سایروس ونس در خاطرات خود می گوید:

به طور کلی، اطلاعات ما از نیروهای متخاصم در صحنه سیاسی آن  روز ایران، محدود بود؛ ولی این را می دانستیم که تنها قدرتی که می تواند گروگانهای ما را از بند برهاند، خود آیت الله خمینی است. به همین جهت روز پنجم نوامبر به پرزیدنت کارتر توصیه کردیم که نماینده ویژه ای نزد آیت الله خمینی بفرستد… با جلب موافقت کارتر، رمزی کلارک و ویلیام میلر، روز ششم نوامبر با یک هواپیمای نظامی امریکا عازم تهران شدند… مأموریت کلارک و میلر، آخرین شانس ما برای حل سریع مسأله گروگانها بود. با خودداری آیت الله خمینی از پذیرفتن فرستادگان ویژه رئیس جمهور امریکا، آشکار شد که برای آزاد ساختن گروگانها راهی سخت و طولانی در پیش داریم؛ ولی بدبین ترین اشخاص هم نمی توانستند پیش بینی کنند که راه ما آنقدر وحشتناک و طولانی و صعب العبور خواهد بود.[13] 

منبع: سیره عملی امام خمینی در اداره امور کشور، فرهاد درویشی سه تلانی، ص115-122


[1]. سینایی، وحید؛ زمینه‌ها و پیامدهای تصرف سفارت امریکا؛ ص 146. [2]. همان؛ ص148. [3]. صحیفه امام؛ ج 11، ص 121. [4]. صحیفه امام؛ ج 7، ص 357. [5]. ستوده، امیر رضا و حمید کاویانی؛ بحران 444 روزه در تهران؛ ص 108. [6]. صحیفه امام؛ ج 10، ص 491 ـ492. [7]. همان؛ ص 503. [8]. برژینسکی، زبیگنیو؛ جان گروگانها و منافع ملی؛ ص 89 . [9]. ر.ک به: صحیفه امام؛ ج 10، ص 503. [10]. صحیفه امام؛ ج 10، ص 516. [11]. ستوده، امیر رضا و حمید کاویانی؛ بحران 444 روزه در تهران؛ ص 112. [12]. گروه تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)؛ «اشغال لانه جاسوسی امریکا: زمینه‌ها و پیامدها»،  فصلنامه حضور؛ ش 8 (1373)، ص 195. [13]. ونس، سایروس و زبیگنیو برژینسکی؛ توطئه در ایران؛ ص 71.

. انتهای پیام /*