با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برای نخستین بار حکومتی با ایدئولوژی اسلامی در کشورهای اسلامی برقرار گردید که الهام بخش فعالین مسلمان در سایر کشورها شد و بذری که با انقلاب ایران کاشته شد در جنبش های بیداری اسلامی و ظهور و رشد جریانات اسلام گرا در منطقه به بار نشست.

توجه فعالین اسلامی به انقلاب ایران را از همان ابتدای وقوع انقلاب می توان مشاهده کرد. حضور انقلابیون و فعالین اسلامی کشورهای مختلف در ایران و دیدار با امام خمینی و سایر رهبران انقلاب شاهد بسیار خوبی برای این ارتباط و تاثیر گذاری است. سی ام اردیبهشت ماه سال 1358 که تنها سه ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، جمعی از روحانیون و فعالین اسلامی بحرین و پاکستان در قم با حضرت امام(س) دیدار کردند و حضرت امام در این دیدار فرمایشات مهم و تعیین کننده ای ایراد کرده اند که بازخوانی دوباره آنها با توجه به شرایط کنونی منطقه می تواند راهگشا و الهام بخش باشد.

حضرت امام در این دیدار تفرقه میان جوامع شرقی را نتیجه توطئه قدرت های جهانی برای تسلط بر منابع غنی و ثروت کشورهای شرقی معرفی می کنند. توجه ایشان به دو جنبه اقتصادی و فرهنگی مطالعات سیاحان غربی و شرق شناسان واجد اهمیت ویژه ای است. تصور غالب و قالبی از سفرنامه نویسی سیاحان غربی، این گونه ی مطالعاتی را نتیجه کنجکاوی ها و انگیزه های اقتصادی فردی می داند و «سفرنامه ها» را گونه ای ادبی و فرهنگی قلمداد می کند که نقش مثبتی در شناخت جوامع از یکدیگر بر جای گذاشته اند و امروزه نیز از جهات فرهنگی و ادبی شایسته توجه هستند اما واقعیت شکل و ماهیت متفاوت و عبرت آموزی دارد. شناخت کنونی از این سیاحان که گاه به صورت گمنام و فردی به گشت و گذار در جوامع شرقی پرداخته و سرگذشت نامه های جالب توجهی نیز از خود به یادگار گذاشته اند نشانگر آن است که عمده آنها مامورین سیاسی و به عبارت درست تر جاسوسان قدرت های نوظهور غربی بودند. سیاحان غربی به صورت همزمان بر دو نکته عمده تکیه داشته اند؛ نخست شناخت ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی جوامع و دوم شناخت توان و ویژگی های اقتصادی جوامع مورد پژوهش شان. حضرت امام در این دیدار این نکته کلیدی را به درستی درک و بیان کرده اند: «در طول بیش از سیصد سال که اجنبیها راه پیدا کردند به شرق و مشغول شدند در همه جا. جهات شرق، در جهات مادی، در جهات معنوی، در روحیات گروههای مختلفی که در شرق موجود است، مطالعات دقیق کرده‏ اند و بررسیها، به اینجا رسیدند که اولًا در شرق یک ممالک غنی هست از حیث مخازن زیرزمینی؛ و همین طور روی زمینی، از قبیل مراتع بزرگ غنی و جنگلهای بسیار زیاد و غنی و مخازن نفتی، که مطلع هستید، و سایر مخازن که بسیاری از آنها را شاید الآن هم خود شرقیها مطلع نیستند. لکن آنها آمدند و رفته‏ اند و گردیده ‏اند.

آن وقت که آن اتومبیل و امثال اینها نبوده است، اینها با شتر و با قافله حرکت می‌‏کردند؛ و به اسم «سیاح» می‌‏آمدند اطراف همان کشورهایی را که می‌‏دیدند، [با] ابزار و آلاتی که داشتند، عکسبرداری می‌‏کردند و بر مخازن زیرزمینی اطلاع پیدا می‌‏کردند؛ مطالعاتی هم در روحیات مردم داشتند؛ و به اینجا رسیدند که اگر بخواهند این مخازن را تصاحب کنند، باید چه بکنند. فکر کردند که اگر چنانچه اینها با هم باشند، اگر همه ممالک شرقی با هم باشند و اجتماع داشته باشند، امکان ندارد که به مخازن اینها دست‏ بیابند. پس باید قشرها را از هم جدا کرد.»(1)

«مارکوپولو»، «آلبو کرک»، «واسکودوگاما»، «آرمینویس وامبری» و .. همگی مامورین سیاسی کشورهای خود بودند که گاه در هیبت مامورین سیاسی و گاه در قیافه ها و شخصیت های مبدل و در پوشش تاجر و ماجراجو و .. به گشت و گذار در سرزمین های نو پرداختند و زمینه شناخت و تسلط غربی ها بر جهان را فراهم آوردند. در واقع تاریخ نوین جهانی با همین اکتشافات آغاز شد و نتیجه آن به شرایط نابرابر کنونی جهان منتهی شده است. سرگذشت آرمینیوس وامبری سیاح و خاورشناس یهودی- مجاری که در خدمت دستگاه استعماری انگلیس قرار گرفت به خوبی نشانگر اهمیت این سیاحان خواهد بود. وامبری اواخر قرن نوزدهم به عثمانی، ایران و آسیای مرکزی مسافرت کرد و نقش مهمی در سیاست های آینده انگلیس در شرق ایفا نمود. در اوج رقابت های استعماری روسیه و انگلیس ملی گرایی مجاری به واسطه دشمنی با روسیه در خدمت انگلیس درآمد و وامبری جوان را راهی عثمانی کرد تا در خدمت دستگاه خلافت عثمانی که به تازگی طعم شیرین یاری انگلیسی ها در جنگ با روسیه را چشیده بودند قرار گیرد. سپس وامبری جوان در هیبت مبدل درویش به مسافرت و گشت و گذار  در ایران و آسیای مرکزی پرداخت و مطالعه گسترده ای را در ویژگی های فرهنگی این جوامع انجام داد. ابداع پان ترکیسم به عنوان ایدئولوژی که می تواند موجب تجزیه و تضعیف روسیه تزاری شود را می توان مهم ترین دستاورد سیاسی مسافرت های وی دانست.(2) وامبری پس از بازگشت به اروپا به عنوان استاد زبان های شرقی در دانشگاه بوداپست شروع به کار کرد و نقش مهمی در سودهی به سیاست های استعماری انگلیس و القای پان ترکیسم بر اذهان ترکان جوان در امپراطوری عثمانی ایفا نمود. خود وامبری می گوید: «حال باید به پرسشی بپردازم که حیرت بسیاری را برانگیخته است: چگونه با سیاست های انگلیس پیوند خوردم و کدام انگیزه های اصلی سبب شده تا به مدافع سرسخت علایق بریتانیا در آسیا مبدل شوم ... بله مردم آسیای میانه وحشی های خشنی هستند، نور فرهنگ غربی ما در آنجا لازم است؛ اما اگر باید در میان مشعل داران انتخابی صورت گیرد، من انگلیسی ها را ترجیح می دهم- ملتی که... بی تردید در رأس تمدن ما قرار گرفته است.»(3)  ایده پان ترکیسم هر چند نتوانست صدمه جدی بر روسیه تزاری وارد آورد اما امپراطوری دیرپای عثمانی را که قرن ها اروپا را به وحشت انداخته بود در کام خود به قهقرا و اضمحلال کشاند و پان عربیسم دیگر مولود استعمار برای همیشه از صحنه تاریخ حذفش کرد.

اشاره دقیق و آگاهانه حضرت امام به نقش مطالعات شرق شناسی در پایه گذاری و جهت دهی سیاست های استعمارگران شایسته تحقیق و کنکاش بیشتر است تا ابعاد ناپیدای آن روشن شود و در معرض قضاوت عموم قرار گیرد. در ادامه حضرت امام به بررسی تبلیغات غربی ها در جوامع اسلامی و تخریب و تخطئه روحانیون از سوی آنان می پردازد و ادامه می دهد: «کوشش کردند با تبلیغات مختلف کارشناسهای مختلف، که مطلق ادیان را از چشم مردم بیندازند. بخصوص اسلام را از چشم مردم بیندازند. تبلیغات کردند که اسلام اصلش افیون جامعه است؛ ادیان برای این آمده است که مردم را خواب بکند تا اشخاص مقتدر و سلاطین بیایند و مردم را بچاپند، این قشرهای دینی مردم را خواب کنند. و همین طور دنبال این افتادند که قشر روحانی را در بین مردم منحط کنند: روحانیین مردم کهنه‏‌پرستی هستند، فناتیک هستند، اینها درباری هستند، اینها برای سلاطین کار می‌‏کنند! این هم یک تبلیغ وسیعی بود. مع الأسف در هر دو تبلیغ توفیقهایی پیدا کردند.»(1)

نقد مستند حضرت امام بر این گزاره ها با ذکر شاهد مثال از تاریخ ادیان و به ویژه دین اسلام پاسخ تبلیغات مارکسیستی رایج در آن دوران است که در اکثر جوامع اسلامی دامن گیر فعالین مسلمان بود. ایشان با اشاره به قیام حضرت موسی و پیامبر مکرم اسلام می فرمایند: «این عکس آن طوری است که آنها تبلیغ کردند، و جوانهای بی‌‏اطلاع ما هم تبعیت کردند. نه اینکه فرعون موسی را درست کرد که مردم را خواب کند، موسی مردم را بیدار کرد برای اینکه فرعون را از بین ببرد. نه اینکه قریش و ثروتمندان پیغمبر را درست کردند برای اینکه مردم را خواب کند، پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت کرد برای اینکه اغنیا را سرکوب کند و سر جای خودشان بنشاند.»(1)

از توطئه های مهمی که قدرت های جهانی در راستای تسلط بیشتر بر ثروت ها و منابع جوامع شرقی رقم زدند نخست تجزیه این کشورها به واحدهای کوچکتر و دیگری ایجاد و تشدید موضوعات سیاسی برای دشمنی و تفرقه میان همین موجویت های سیاسی جدید بود. جهان در ابتدای قرن بیستم مشتمل بر 47 واحد سیاسی مستقل و در پایان آن بیش از 190 واحد بود و بسیاری از کشورسازی های نوین که به صلاحدید قدرت های جهانی و برپایه معاهدات بین المللی صورت گرفت فاقد ویژگی های منطقی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. اکثر این کشورها در جوار مرزهای خود با همسایگان میراث دار اختلافات مرزی و سیاسی هستند که تخم آنها را قدرت های جهانی کاشته اند و اکنون محصولش را برداشت می کنند.

 تاسیس کشور جعلی اسرائیل، نقشه تاسیس کردستان بزرگ و بلوچستان بزرگ، خلق و تبلیغ دو ایدئولوژی ضداسلامی پان ترکیسم و پان عربیسم، موضوع جزایر ایرانی و نام خلیج فارس میان ایران و کشورهای تازه تاسیس حاشیه خلیج فارس، ادعای حاکمیت عراق بر کویت، حاکمیت خاندان آل خلیفه بر اکثریت شیعه بحرین، معرفی سلفی گری و تفکرات متحجر و بدوی به عنوان چهره واقعی اسلام در عین حمایت عملی از آن و خلق و پروراندن بنیادگرایی اسلامی و تولد تروریسم اسلامی در قالب القاعده و موارد بسیار دیگر گوشه ای از تلاش های قدرت های جهانی برای تجزیه، تفرقه و تسلط بر جهان اسلام است. در هر یک از اختلافات سیاسی که دامن جهان اسلام را گرفته است دست شیطنت آمیز و توطئه گر غربی را می توان مشاهده کرد که با برنامه و هدف مشخص در کار است تا از اتحاد و همگرایی کشورهای اسلامی جلوگیری کند.

حضرت امام نیز در این سخنرانی به درستی بر این اختلاف افکنی ها اشاره کرده و می فرمایند: «از کارهای دیگری که کردند این است که بین طوایف مقابله می‌‏اندازند که [نتوانند] مجتمع باشند. ترسیدند که اگر اسلام باشد همه مجتمع می‌‏شوند، اسلام را خواسته‏‌اند بزنند. اگر علما و روحانیون باشند همه را تحت یک بیرق می‌‏برند، علما را باید از بین ببرند. خوب، حالا به این قدر هم کفایت نکردند؛ بین خود مردم جدایی بیندازند. با تبلیغات، کردستان، بلوچستان، بختیاری، خراسان، در داخل ایران، پاکستان و ایران، آن علی‏ حده این علی‏ حده، نمی‌دانم، ممالک عربی، بحرین، نمی‌‏دانم، کذا و کذا و کذا، هر کدام علی‏ حده، اینها را از هم جدا کردند؛ تکه تکه کردند. مسلمین را از هم جدا کردند؛ تکه تکه کردند. در این جنگ عمومی [جنگ جهانی اول] که غلبه پیدا کردند آنها علیه عثمانی که یک دولت بسیار بزرگی بود و از مصر تا حجاز تا خیلی جاهای دیگر بود، این را تکه تکه کردند، و هر جایش را به یک کسی دادند؛ به یکی از نوکرهای خودشان یعنی خارجیها اداره‏‌شان بکنند. این حکومتها را مقابل هم قرار دادند: سلطان کذا و سلطان کذا. رئیس جمهور کذا و رئیس جمهور کذا. همه را مقابل هم قرار دادند. همه را دشمن هم کردند. این دشمن آن و آن دشمن این. حالا کنار نشسته‏‌اند و بردند همه چیز ما را. اینها با هم دشمنی کردند، خودشان با هم دشمنی کردند! ... دولت عراق علی‏ حده و دولت ایران علی‏ حده؛ هر دو مسْلم، اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاکستان علی‏ حده، دولت کذا علی‏ حده، و همه‏‌شان مسْلم، اما با هم جنگ دارند؛ دعوا دارند.»(1)

هم اکنون نیز با وجود موج بیداری اسلامی در میان جوامع مسلمان منطقه شاهد حضور و فعالیت منسجم و منظم قدرتهای جهانی برای جهت دهی و هدایت این جنبش ها هستیم که نیازمند هوشیاری و مطالعه دقیق تحرکات غربی هاست که متاسفانه کمتر شاهد آن هستیم.

 

1.  صحیفه امام، ج‏7، ص: 396-387

2. جیکوب لاندو، پان ترکیسم یک قرن در تکاپوی الحاق گری، ترجمه حمید احمدی، تهران، نشر نی، چاپ دوم1386، ص21

3. آرمین وامبری، زندگی و سفرهای وامبری، مترجم محمدحسین آریا، تهران، انتشارت علمی و فرهنگی، چاپ دوم1381، ص348

 

. انتهای پیام /*