بیش از چهار روز از سال 1357 شمسى نمى گذشت که پیام تسلیت امام خمینى (س) به مناسبت چهلم شهداى تبریز، خطاب به ملت ایران صادر شد. امام در این پیام، ضمن افشاى جنایات رژیم شاه از جمله کشتار بیرحمانۀ مردم قم توسط مأموران ساواک، که منجر به قیام مردم تبریز شد، تأکید کردند: «اسلام عزیز از شما ـ اى گروههاى مسلمان ـ در هر لباس و شغلى هستید، استمداد مى کند؛ و وظیفۀ همه است که در نجات آن کوشش کنید و ضربه هایى که از سلاطین جور، خصوصاً در این پنجاه سال حکومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى، خورده است و مى خورد جبران کنید.»[1]

امام در بخش دیگرى از این پیام هشدار دادند: «قیام تبریز، چون نهضت همۀ ایران، اسلامى است؛ براى دفاع از حق و از احکام اسلام است، و نسبت [دادن]این قیام را به مارکسیستها یا مارکسیستهاى اسلامى ـ که در تبلیغات شاهانه است ـ جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتبهاى انحرافى پایگاهى در ایران ندارند و الاّ شاه از آنها ذکرى نمى کرد...»[2]

در این حال، محمدرضا شاه که خود را در کشتار مردم تبریز فاتح مى دید، در سخنرانى خود در 29/اسفند/1356 به اعطاى آزادى هاى سیاسى اشاره کرد و با موهن ترین کلمات از مبارزین یاد نمود و گفت: «...تصمیم گرفته ایم در ایران هرچه بیشتر آزادیهاى فردى به مردم بدهیم. از این آزادى ممکن است کرمهاى پژمردۀ کهنۀ ارتجاع یا جوجه هاى پر در نیاوردۀ سرخ سوء استفاده کنند و خود را به در و دیوار بزنند؛ ولى این کلمات مذبوحانه حتى یک لحظه در برابر ملت مصمم ایران تأثیر ندارد.»

جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتى کشورهاى نفتخیز عربى و در قبال آن، افزایش تولید نفت ایران تا شش میلیون بشکه در روز و بالا رفتن درآمدهاى ارزى ایران، شاه را به آن حدّ از غرور رسانده بود که وعده مى داد در آینده نزدیکى، ایران در ردیف چند کشور بزرگ صنعتى جهان درمى آید و به مردم کشور نیز وعدۀ «تمدن بزرگ» مى داد. این، در حالى بود که ایران تنها در سال 1356 حدود 5/4 میلیارد دلار از دولتهاى غربى و بانکهاى چند ملیتى وام گرفته بود و به گفتۀ یک مقام رسمى جمهورى اسلامى ایران، میانگین نرخ بهرۀ وامهاى امریکا به ایران 20 درصد بوده است[3]. شاه در سالروز تولد پدرش، در یک مانور تبلیغاتى، 348 تن از زندانیان سیاسى را آزاد کرد. در حالى که قبلاً در مصاحبه با خبرنگاران خارجى گفته بود که: «ما، در ایران زندانى سیاسى نداریم! آنهایى که در زندان هستند، تروریست هایى اند که دست به خرابکارى زده اند»!

در تظاهرات تبریز که براى بزرگداشت چهلم شهدا برپا شد، عدۀ زیادى توسط مأموران ساواک و انتظامى دستگیر و تحویل دادگاه شدند. همزمان، سراسر کشور را تظاهرات ضد رژیم، به طرفدارى از امام خمینى فرا گرفت. در تهران، بابل،
قزوین و کاشان چندین سینما و مراکز حزب رستاخیز به آتش کشیده شد. رژیم شاه در تنگناى عجیبى گرفتار شده بود. پیامهاى امام خمینى (س) به طور مرتب از نجف به تهران مى رسید و تظاهرات، سراسر ایران را فرا گرفته بود. عناوین اخبار روزنامه ها ـ به رغم سانسور شدید ـ تا آن جا که ساواک اجازه چاپ داده بود، در آن روزها اینها بودند:

ـ در تظاهرات و آشوب 27 شهر دیگر 43 نفر دستگیر شدند.

ـ مهاجمان، دستگاه تقویتى تلویزیون کاشمر را از کار انداختند.

ـ 19 پخش کنندۀ اعلامیه در تهران دستگیر شدند.

ـ حمله به دفتر رادیو تلویزیون ایران در آلمان[4].

ضمناً این خبر نیز در صفحه اول روزنامه ها، جلب نظر مى کند: «کمیته هاى ملى با تظاهرکنندگان و آشوبگران مقابله مى کنند[5].» که منظور از کمیته هاى ملى، مأموران ساواک بود.

تظاهرات به دستور امام خمینى(س) همچنان ادامه داشت و روزنامه ها خبر مى دادند که «در تظاهرات اهواز، یک نفر کشته و 7 نفر بازداشت شدند». ناظران، تعداد کشته شدگان را دهها تن ذکر مى کردند اما به دستور ساواک، فقط، «یک نفر» در روزنامه چاپ شد.

«مردم کرمانشاه ساختمان حزب رستاخیز را با بمب منفجر کردند.»

شاه و شهبانو، فارغ از این تظاهرات، براى گردش و تفریح به کیش رفته بودند. عباسعلى خلعتبرى، وزیر خارجۀ ایران، در مصاحبه با یک خبرنگار خارجى گفت که «تظاهرات مسالمت آمیز در ایران آزاد است». اما هیچ گاه علت تظاهرات اعتراض آمیز مردم و کشتار آنان را ذکر نکرد.

مسأله اى که پشت رژیم شاه را به لرزه درآورد، استفتاى جمعى از نیروهاى مسلّح از حضرت امام بود. متن استفتا، چنین است: «مسلماً خاطر مبارک از این سنت معموله مستحضر است که همۀ افراد ارتش در موقع اخذ سردوشى یا اخذ درجه در موارد حفظ تاج و تخت رژیم سلطنتى به خداوند و قرآن کریم سوگند یاد مى کنند. مستدعى است نظر و فتواى خودتان را در مسألۀ عدول از این قسم و پیوستن به نهضت عظیم اسلامى بیان فرمایید.

از طرف جمعى از افراد نیروهاى مسلّح/   2/12/56

پاسخ امام چنین بود:

بسمه تعالى

«قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است؛ و کسانى که این نحو قسم خورده اند باید بر خلاف آن عمل کنند. والسلام علیکم و رحمة اللّه  و برکاته.

 13 ربیع الاول 99  /  روح اللّه  الموسوى الخمینى»[6]

با پخش پاسخ امام، رژیم سخت به وحشت افتاد و به چاره اندیشى پرداخت. جناح به اصطلاح سازندۀ حزب رستاخیز با صدور بیانیه اى درصدد تهدید برآمد و اعلام کرد: «در محیط خشونت، تنها چماق، پاسخ چماق را خواهد داد. اکثریت مردم ما، نه سکوت را گوسفندوار مى پسندند و نه هو و جنجال و شکستن شیشه ها را.»

به دنبال همین بیانیه بود که اخبارى با عنوان «نیروى پایدارى، خواستار مبارزه با آشوبگران شد» و «تشکیل گروههاى مقابله با خرابکارى در خراسان» اعلام شد. عبدالعظیم ولیان که استاندار خراسان بود، اعلام کرد: «مشهد مقدس، اولین شهر ایران است که مردم آن عملاً خود براى جلوگیرى از اقدامات آشوب طلبانه، با تشکیل گروههاى هماهنگ پیشقدم شده اند[7]

تظاهرات تبریز و کشتار مردم بى دفاع آن شهر، بازتاب وسیعى در میان مردم داشت و دولت مى کوشید طریقى پیدا کند تا به اصطلاح خود، جبران مافات کند. از این رو در صدد برآمد با استفاده از عوامل سرسپردۀ خود، تظاهراتى به نفع رژیم در آن شهر به راه اندازد. عبدالمجید مجیدى، یکى از رهبران عمده حزب رستاخیز، نیز در مصاحبه اى با خبرنگاران اعلام کرد: «هیأت دولت در تظاهرات تبریز شرکت مى کند.»

تظاهرات مورد نیاز دولت، با حضور جمشید آموزگار نخست وزیر، در تبریز برگزار شد و نخست وزیر در اجتماعى که تعداد آن 300 هزار نفر اعلام شد، گفت: «دولت عوامل تظاهرات و آشوب را مشخص مى کند و ما مردم را بیشتر در جریان کارها قرار خواهیم داد.»

مهندس شریف امامى رئیس مجلس سنا، که در این روزها کمتر صحبت مى کرد، وارد صحنه شد و در جلسۀ علنى سنا گفت: «ملت ایران هر مانعى را از پیش پاى خود برمى دارد.»

جمشید آموزگار نخست وزیر تکنوکرات و کهنه کار شاه، پس از میتینگ ساختگى تبریز، در جمع خبرنگاران گفت: «علت تشکیل این میتنگ این بود که مردم آذربایجان از طریق حزب رستاخیز نشان دهند که آنان که در تظاهرات 50 روز قبل شرکت کردند آذربایجانى نبودند، ولى از آن جا که انجام این تقاضا قبل از نوروز ممکن نبود، کار به امروز موکول شد. ما امروز امکان آن را پیدا کردیم که با پاسخ مثبت دادن به تقاضاى مردم آذربایجان، ناظر احساسات شان باشیم!»

در همین ایام سازمانى مرکب از ساواکیها، و سلطنت طلبان به نام «سازمان انتقام» تشکیل شد و در اولین اقدام، خانه و دفتر کار 2 وکیل دادگسترى را که نغمۀ مخالف ساز کرده بودند، با بمب منفجر کرد.

جمعه اول/اردیبهشت/1357، شهر اصفهان، شاهد بزرگترین تظاهرات ضد رژیم بود. در این تظاهرات که به زد و خورد مأموران و مردم انجامید، دهها تن مجروح و مصدوم شدند و مردم خشمگین اصفهان، ضمن حمله به سازمان زنان و چند
شعبۀ بانک، آنها را به آتش کشیدند. در سایر شهرها نیز وضع تقریباً به همین منوال بود.

در چنین اوضاعى، والتر شل رئیس جمهور آلمان غربى در تهران به سر مى برد و ضمن ملاقات با شاه، بر تحکیم روابط و مناسبات نزدیک با ایران تأکید مى کرد! شاه، دوشنبه 4/اردیبهشت/1357 در مصاحبه با خبرنگاران آلمانى که همراه والتر شل رئیس جمهورى آلمان به ایران آمده بودند گفت: «سخت مراقب خواهیم بود همه چیز تحت کنترل باقى بماند. تا حدّ امکان به عقب برنمى گردیم. سیاست آزادى بخش خود را دنبال خواهیم کرد؛ چون من این طور مى خواستم.» 

شاه سپس، براى خوشایند کشورهاى غربى، افزود: «ما قصد نداریم خواستار افزایش قیمت نفت شویم.» او سپس گفت: «وقتى به مردم خود گفتیم آزادند حرفهایشان را بزنند، متوجه بودیم که مانند همیشه ائتلاف نامقدس ارتجاعیون سرخ و سیاه وجود دارد. تلاش مى کنیم حداکثر مردم را در همۀ مسائل روزانه زندگى آنها تا موضوعهاى سیاسى شرکت دهیم.»

اما همه ـ حتى خبرنگاران آلمانى ـ مى دانستند که شاه دروغ مى گوید. در صفحۀ اول روزنامۀ روز بعد، این خبر چاپ شد که «پخش کنندگان کتب مضره و اعلامیه دستگیر شدند». منظور از «کتب مضره»، رساله هاى حضرت امام و منظور از «اعلامیه»، پیامها و اعلامیه هاى حضرت امام خمینى (س) دربارۀ چهلم فاجعۀ خونین تبریز بود.

روزنامه هاى روز 5شنبه 7/اردیبهشت/1357 تیترهاى درشت خود را به این اخبار اختصاص دادند: «مقدار زیادى اسلحه به طور قاچاق وارد ایران شد.»

ـ اسرار قاچاق اسلحه به ایران و عربستان سعودى با ماجراى قتل 2 راننده در جادۀ یوگسلاوى فاش شد.

ـ یک رانندۀ اتریشى محمولۀ اسلحه، فشنگ و مواد منفجره را از تهران به یک نقطۀ نامعلوم برده است.

ـ سفارت اتریش، رانندۀ کامیون حامل مهمات را از ایران اخراج کرد.

ـ اسلحه و مواد منفجره در جاسازى یک کامیون به ایران حمل شد.

روز بعد، سفارت اتریش طى اطلاعیه اى اعلام کرد که «مواد منفجره اى که به طور قاچاق وارد ایران شد، در آتش زدن بانکهاى تبریز مورد استفاده قرار گرفت.»

این خبرها بدان جهت جعل و منتشر مى شد که سخنان جمشید آموزگار را که گفته بود «تظاهرکنندگان تبریزى، اهل آذربایجان نبودند و از آن سوى مرز آمده بودند» مستند جلوه دهند.

در همین ایام، دانشگاه آذرآبادگان تبریز دچار تشنج شد. دانشجویان دیگر دانشگاهها نیز با اعتصاب و تظاهرات سراسرى خود، رژیم را در تنگناى عجیبى قرار دادند. کلاسهاى درس به تعطیلى کشانده شد و عجز رژیم در مقابلۀ با دانشجویان، به گونه اى بى سابقه، مشهود بود.

در اردیبهشت ماه 1357، «نورالدین تره کى» ـ عامل شوروى ـ در افغانستان دست به یک کودتاى کمونیستى زد. این مسأله تا حدى موجب شد که خبرهاى مربوط به تظاهرات مردم ایران، در مطبوعات کشور، کمرنگ تر جلوه کند؛ اما مصاحبۀ بسیار مهم امام خمینى (س) با نشریۀ فرانسوى لوموند، بلافاصله روى تلکس روزنامه هاى بزرگ کشور آمد و روزنامه نگاران متعهد بى درنگ به ترجمۀ مصاحبه پرداختند که متن آن به وسیلۀ طرفداران و پیروان امام، به سرعت پخش شد. 

در این مصاحبه، امام به پرسشهاى گوناگون اریک رولو، خبرنگار لوموند، به طور مشروح پاسخ دادند. هنگامى که از ایشان سؤال شد: مقصودتان از حکومت اسلامى، که از این تعبیر ـ خود به خود ـ امپراطورى عثمانى یا عربستان سعودى به ذهن مى آید، چیست؟ امام پاسخ دادند: تنها مرجع استناد براى ما، زمان پیغمبر و زمان امام على است.[8]

از سوى دیگر، آقاى سیدکاظم شریعتمدارى هم هر روز به عناوینى با خبرنگاران داخلى و خارجى مصاحبه داشت. وقتى خبرنگار فرانسوى نظر او را پیرامون «حکومت اسلامى» (که مورد تأکید امام بود) پرسید، وى پاسخ داد: «حکومت اسلامى مورد علاقۀ شدید وعمیق ماست ولى شرایط و موقعیت فعلى چنین آمادگى را ندارد و شاید رسیدن به آن در حال حاضر، یک آرزوى دور باشد. ما قبل از هر چیز، خواستار اجراى قانون اساسى هستیم[9]

امام خمینى (س) که از نهضت فراگیر و یکدست ایران، دقیقاً مطلع بودند و گزارش تظاهرات یکپارچۀ مردم ایران مرتب به ایشان مى رسید، با بیانات روشنگرانه خود، پیوسته مردم را به ادامۀ نهضت دعوت مى کردند. در سخنرانى حاضر که در 23/اردیبهشت/1357 با حضور جمعى از طلاب، روحانیون و جمعى از ایرانیان مقیم عراق در مسجد شیخ انصارى نجف اشرف، ایراد شده کشتار بى رحمانۀ اواخر سال 56 و اوایل سال 57 محکوم شده است. امام به مردم، بشارت مى دهند که «... اینها مصیبتهاى ماست و بشارتها. در همۀ اینها بشارت است: بشارت پیروزى ملت، بشارت قطع ایادى اجانب ان شاءاللّه ، بشارت قطع این دودمان و رفتن اینها از این مملکت یا از این عالم. اینها همه بشارت است و مردم باید قوى، دلخوش [و ]بى هراس باشند.»[10]

امام در بیانات خود، ضمن نوید پیروزى قریب الوقوع، کشتارهاى رژیم را ناشى از جنونى مى دانند که در آخر عمر دیکتاتورها به آنان دست مى دهد. ایشان با اشاره به ترفند جدید شاه، که در عین ادامۀ کشتار، اظهار ندامت مى کند مى فرمایند: «توبۀ تو مرگ است، توبۀ گرگ مرگ است.»[11] رهبر انقلاب در بخشى دیگر از سخنان خود، حمایت آمریکا را علت استمرار جنایات شاه معرفى مى کنند و در فصل پایانى بیانات خویش، با تأکید بر پیشتازى حوزۀ علمیۀ قم و روحانیت در نهضت اخیر، و ضرورت وحدت تمام قشرها و پرهیز از حزب گرایى، همگان را به رفتن زیر لواى «حزب اللّه » فرا مى خوانند.

از ویژگیهاى بسیار مهم این سخنرانى توجه و تأکید امام بر لزوم سازماندهى مسائل مبارزه در حوزه ها و ایجاد تشکیلات و ارتباط تشکیلاتى بین روحانیت و حوزه هاى علمیه براى پیشبرد مبارزه است و این سخنان باعث شد در شیوه ادامه مبارزه در داخل کشور روشهاى جدیدى بکار گرفته شود. حضرت امام در این رابطه مى فرمایند:

«باید حالا که ایران قیام کرده است ـ و خداوند توفیق بدهد به آنها ـ باید نظام داشته باشد این؛ بى نظام نباید باشد. روابط باید باشد بین حوزۀ قم، حوزۀ تهران و همۀ شهرستانها. روابط مى خواهد. سازمان باید بدهید به این قیام.»[12]

سخنان امام، به زودى به ایران رسید و در صدها هزار نسخه تکثیر و بین قشرهاى مختلف جامعه توزیع شد. شاه که به شدت وحشت زده شده بود، از سفر به بلغارستان و مجارستان منصرف شد و وزارت دربار شاهنشاهى با صدور اطلاعیه اى اعلام کرد که «سفر اعلیحضرتین به تعویق افتاد». سرمایه داران بزرگ نیز به فکر خروج سرمایه هاى خود از کشور افتادند.

شاه، که کاملاً قافیه را باخته بود، همسرش فرح را به میدان فرستاد. او در مصاحبه اى نوید «آزادیهاى بیشتر براى دانشگاهها، را داد و با ژست دلسوزانه اى گفت: «اگر در گوشه اى دور افتاده اشکالى باشد، احساس گناه مى کنم.»

دانشگاه ها تعطیل و تظاهرات مردم و دانشجویان ادامه داشت، فرار سرمایه داران بزرگ از کشور آغاز شده بود و شاه نیز دست از تلاشهاى بى نتیجه اش نمى کشید و بجز امام که با قاطعیت رفتن شاه و پیروزى ملت را نوید مى داد و به جز مردمى که به گفته هاى امام به عنوان عارف مجاهد و مرجعى روشن ضمیر اعتقاد داشتند، دیگران از تحلیل گران خارجى و سیاستمداران رژیم گرفته تا احزاب و شخصیتهاى مذهبى و سیاسى مخالف رژیم عموماً امکان حذف شاه و از آن مهمتر برچیدن بساط سلطنت در ایران را با توجه به اقتدار آمریکا در این کشور امرى ناممکن مى دانستند. اما امام خمینى (س) در انجام تکلیف بزرگى که بر عهده گرفته بودند، درنگ نمى کردند؛ ملت بزرگ ایران، با درس گرفتن از تجربۀ گرانقدر 15 خرداد، این بار با تمام وجود به میدان آمده بود تا وعدۀ الهى را تحقق بخشد که: اِنْ تَنْصُرُوااللّه  یَنْصُرْکُم...  

منبع: کوثر، ج1، صص  365-372


[1]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 360. [2]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 362. [3]. نفت و بحران انرژى، ص 208. [4]. روزنامۀ کیهان 14/فروردین/1357. [5]. روزنامه‏ هاى کیهان، اطلاعات و... 15/فروردین/1357. [6]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 127. [7]. روزنامه کیهان 17/فروردین/1357. [8]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 372. [9]. نهضت روحانیون ایران، ج 7، ص 164 و 165. [10]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 393. [11]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 391. [12]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 394.

. انتهای پیام /*