ایران پس از انقلاب و رهبر ممتاز آن دو پدیده ‏ای هستند که از نگاه ناظر بیرونی که علی‏ القاعده نسبت به ایران و امام(س) خالی از وابستگی ‏های ملی، عاطفی و حتی عقیدتی است، بارها تصویر شده ‏اند. نویسندگان گاه با وجود تعلق به دنیایی کاملاً متفاوت با محیط حاکم بر ایران و یا حتی شرق، به اکتشاف این جزیره سبز در اقیانوس طوفانی پیش فرضها و ابهامات پرداخته ‏اند آنچنان که گاه لحن برخی از قطعات تا مرز تغزل به پیش می ‏رود.

 آنچه دوست و دشمن بر آن توافق دارند، بی ‏تردید فضیلتش تام و برتر به شمار می‏ آید. همانطور که دوست می ‏تواند منصف یا غیر منصف باشد، غریبه ‏های منصفی که ابعاد بلند وجودی امام را کتمان نکرده ‏اند و حقیقت پهنه وجود ایشان را حس کرده ‏اند نیز وجود داشته و دارند.

امام از نامدارترین مردان سیاسی قرن بیستم بود اما آنچه او را از همگان متمایز می ‏سازد و در گفته ‏های دوست و دشمن او تجلی می ‏نمود، عرفان نافذ و معنویت او بود. کلام هر کس که او و ایران را می ‏دید، محبوبیت و نفوذ عمیق او در مردم بود. امام فقط دو بار به میان دریای مردم در خیابان‏ها آمد، یکی استقبال و دیگری وداع که در هر دو دیدار باشکوه ‏ترین حماسه حضور در تاریخ ثبت شد و معنای حکومت بر قلب‏ها را ترسیم کرد.

چنگیز چاندار روزنامه نگار سرشناس و باسابقه ترک، فعالیت خویش را در این حرفه از سال ۱۹۷۶ آغاز کرد. او تا کنون هفت کتاب به زبان ترکی منتشر کرده است. وی در سفری که در بهمن ماه سال 1364 به ایران داشته ماجرای دیدار خود با حضرت امام خمینی(س) را در روزنامه جمهوریت ترکیه چنین ثبت کرده است:


[.....] محمد صادق به دست با بالکن خانه دو طبقۀ پشت سرمان اشاره کرد. در اولین نظر نتوانستم ایشان را بشناسم، روی بالکن افرادی با لباس های یک شکل کنار هم قرار داشتند که تشخیص آنها از هم مشکل بود. به خاطر دارم لحظه ‏ای که توانستم او [امام خمینی] را تشخیص دهم دقایقی طولانی از خود بیخود شدم. بعد هم با دیدن انسانهایی که در پیاده رو جمع شده بودند و نیز رهگذران تقریباً توانستم جواب این مسأله غیر قابل حل را پیدا کنم. مسأله مهم این بود که من در تمام کشورها حتیٰ در کشور خودم برای صحبت کردن با یک مقام، باید از هزار مانع می‏ گذشتم ولی اکنون هنوز از ورودم به تهران 24 ساعت نگذشته بود که توانستم خانۀ رهبر انقلاب را پیدا کنم.

بعد از پایان تظاهرات وارد خانه شدیم. امام خمینی فردی است که شخصیت های گوناگونی همچون اوریانافالاچی با وی آشنا شده و با وجود آنکه آنها با امام دشمنی و عداوت بزرگی دارند او را به عنوان یک شخص تأثیرگذار معرفی می ‏کنند.

لوازم خانۀ امام عبارت بود از: قالی، یک دستگاه تلویزیون و چند پشتی. و صدای صحبت نزدیکان او و دفتر و پسرهای کوچکی که جست و خیز می ‏کردند (نوه ‏های امام) می ‏آمد. اینها صحنه‏ هایی خلاصه از انقلاب ایران بود که من در ماه مه سال 1358 دیدم.

هنگامی که در شمال تهران به سوی خانۀ محقری در جماران می‏ رفتیم،  به وسیلۀ نیروهای حفاظتی بازرسی شدیم. در حسینیه هر کس با زبان خودش شعارهای انقلابی می‏ داد:

«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»،

«الهی الهی حتیٰ ظهور المهدی احفظ لنا الخمینی»،

«خون بر شمشیر پیروز است»

آن روزها مصادف با به شهادت رسیدن دومین رئیس جمهور ایران محمد علی رجایی و نخست وزیر او محمد جواد باهنر و پس از شهادت مرد با نفوذ دولت ایران آیت ‏الله دکتر بهشتی و 72 نفر از اعضای مجلس ایران بود. مردم همان طور که پس از ذکر نام حضرت محمد(ص) صلوات ختم می‏ کنند، پس از ذکر نام امام خمینی نیز صلوات ختم می‏ کردند. هنوز امام بسم الله..... را نگفته بود که بعضی ‏ها شروع به گریه کردند. حدوداً سه سال از انقلاب سپری شده بود و در خارج هر روز این موضوع مطرح می‏ شد که چه زمانی این حکومت سرنگون می‏ شود ولی درست برعکس در این مدت امام خمینی صاحب قدرت معنوی فوق‏العاده ‏ای شده بود.

منبع: پنجاه تصویر از امام و ایران پس از انقلاب اسلامی، ص 85-88 

. انتهای پیام /*