جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر کشور روز 6 خرداد 1359 در  حسینیه جماران با امام خمینی دیدار کردند. حضرت امام در این دیدار در بیانات مبسوطی به مسئله حاکمیت اللَّه در نفوس اشاره کردند و آن را محکى براى سنجش ایمان  دانستند.

متن کامل این سخنان مهم در ادامه آمده است:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

میزان حاکمیت اللَّه در نفوس

از آقایان متشکرم که در اینجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند کلمه اى عرض کنم. خداى تبارک و تعالى، یک میزانى در قرآن کریم قرار داده است که با آن میزان ما باید خودمان را و دیگران را بشناسیم. مى فرماید که: اللَّهُ ولىُّ الَّذینَ آمَنوُا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا اوْلیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَى الظُّلُماتِ. «2» میزان در مؤمن و غیر مؤمن؛ مؤمن واقعى و غیر مؤمن این است که کتاب خدا مى فرماید که چنانچه مؤمن است، خداى تبارک و تعالى ولىّ اوست، و مؤمنین را خداى تبارک و تعالى از همه ظلمتها، از همه تاریکیها، از همه چیزهایى که انسانها را محجوب مى کند از حق تعالى، از همه اینها اخراج مى کند و در نور وارد مى کند. این انسانى که در اینجا غرق حجابهاست، غرق ظلمات است، اگر ایمان واقعى بیاورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج مى کند و به نور وارد مى کند. یک قلب ظلمانى که در این عالم تمام چیزهایش حجاب است براى او، این حجابها را خداى تبارک و تعالى، یکى پس از دیگرى برمى دارد و نور را به جاى آنها مى گذارد، که نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهیم خودمان را بسنجیم و کسانى که مدعى هستند بسنجیم، باید ببینیم که این میزان؛ این دو تا میزانى که خداى تبارک و تعالى براى معرفى مؤمنها و غیر مؤمنها فرموده است، در خودمان هست یا نیست. به مجرد اینکه من یا شما ادعا کنیم که ما مؤمن به اللَّه هستیم، تا آن محکى که خداى تبارک و تعالى قرار داده است در ما نباشد یک ادعاى پوچى است.

ببینیم که ما از اولیاى خدا هستیم و خدا ولىّ ماست، یا از اولیاى طاغوت هستیم و طاغوت ولىّ ماست. اگر از این گرفتاریهاى عالَم طبیعت، از این ظلمتهاى عالَم طبیعت، شما دیدید که خارج شدید، علاقه هایى که انسان به این عالم طبیعت دارد، این علاقه ها برداشته شده است یا کم شده است. اگر شما خودتان را یافتید که هر کارى مى خواهید بکنید براى خدا مى خواهید بکنید، حکومت اللَّه در شما و در قواى شما سلطه دارد. شما همه چیزتان، تمام اعضا و قوایتان فرمانبردار حکم خداست. چشم شما چنانچه حجاب داشته باشد و به چیزهایى که نباید نظر بکند نظر بکند، این علامت این است که طاغوت ولىّ است، و اگر چنانچه چشم احتراز کند از آن چیزهایى که موجب ظلمت قلب مى شود، اللَّه ولىّ است.

محک بزرگى است که هر کس خودش را مى تواند بشناسد. مى تواند بفهمد که این ایمانى که ادعا مى کند، همان ادعاست یا خیر، نور ایمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر کنار شده است. ما، هر کس، در هر جا که هستیم و شما در هر محلى که هستید، چه در بازار باشید و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشید، و چه قواى انتظامیه دیگر و چه رئیس جمهور باشید یا وزیر باشید یا وکیل باشید یا سایر قشرهاى دیگر، این حکم عمومى، این میزان عمومى، این محکى که براى عموم است در این معنا، این محک را باید ما خودمان پیش خودمان، وقتى که در شب خلوت هست و شما فارغ هستید، فکر کنید که آیا قلب شما یک قلب نورانى متوجه به نور است، یا یک قلب ظلمانى متوجه به آمال شیطانى یا اللَّه است یا طاغوت. این از این دو حال خارج نیست: یا حکومت در ما، حاکم در ما اللَّه است یا حاکم در ما طاغوت است. چنانچه ما توجه مان به این دنیا و به این مسائلى که بر ما عرضه مى شود در دنیا، توجه مان به عالَم طبیعت است، هر چه مى خواهیم براى خودمان مى خواهیم، هر کارى مى کنیم خدا در کار نیست، ما از طاغوتیم و اولیاى ما هم طاغوت است. و چنانچه خودمان را تهذیب کنیم، خودمان را تربیت کنیم، و از این  غلافهایى که هست خارج کنیم، و به مبدأ نور برسیم، و قلب ما متوجه به حق تعالى باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگزار حق باشیم، هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف کنیم، این علامت این است که ما از ظلمتها یا از بعض ظلمتها خارج شدیم و به نور یا بعض مراتب نور وارد شدیم. شما آقایان که در رأس سپاه پاسداران هستید، خودتان را، توجه کنید به خودتان. توجه کنید ببینید که در این خدمت، اخلاص دارید براى خدا، براى خدا خدمت مى کنید، براى احکام خدا خدمت مى کنید، براى جمهورى اسلام خدمت مى کنید یا اینکه نه، مقصدتان چیزهاى دیگرى است و این بهانه است. این محک را در خودتان آزمایش کنید. اگر دیدید اغراض خیلى دنبال هم اغراض است که پیش مى آید، غرضهاى نفسانى است. این «من باید چه باشم، او باید چه باشد» غرضهاى حیوانى است. اگر دیدید این طور است، باید خودتان را از این ورطه اى که مهلک است نجات بدهید. مبادا یکوقت تمام عمر، انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمى فهمیده.

ارزش نداشتن عمل به واسطه اغراض نفسانى

این از امورى است که این قدر دقیق است که خود انسان هم خودش را نمى تواند بفهمد. گاهى انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مى رود و نمى فهمد؛ از اول عمر تا آخر عمر دارد روى اغراض نفسانیه عمل مى کند، پاسدارى هم اگر مى کند، روى اغراض نفسانیه است، به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم که هست، خدمت نظامى هم که مى کند روى اغراض نفسانیه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم که مى خواند روى اغراض نفسانیه است، به خدا ارتباط ندارد. ملّا هم هست و فتوا مى دهد، روى اغراض نفسانیه است، به خدا ارتباط ندارد، این معیارى که خدا تعیین فرموده است این است که: وَ الّذینَ کَفَرُوا اوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوت؛ میزان ایمان و غیر ایمان، ممکن است که ما با لفظ و با شهادت به آن چیزهایى که میزان است در اسلام، شهادت بدهیم، شهادتمان هم جدى باشد، لکن باز در آن محکى که خدا قرار داده است ببینیم که ما در آن، در آن جمعیتى که دو دسته کرده خدا: الّذینَ آمَنُوا، وَ الّذینَ کَفَروُا بخواهیم بفهمیم که ما از سنخ کفار هستیم، و لو در مسلمین، و مسلمین و احکام اسلام به ما ...، ما مسلمانیم.

مسلمان هم این است که شهادتین را بگوید و آدابش هم به جا بیاورد، لکن ایمان یک مسئله فوق این است، یک مطلبى است بالاتر از این است. ما باید خودمان را امتحان کنیم به همین میزانى که خدا قرار داده، بفهمیم ولىّ ما خداست یا ولىّ ما طاغوت است؛ ما داریم خدمت به شیطان مى کنیم یا خدمت به خدا مى کنیم. ما که داریم درس مى خوانیم، براى خدا درس مى خوانیم یا براى هواهاى نفسانیه که همان شیطان است. ما که داریم فتوا مى دهیم، براى خدا فتوا مى دهیم یا براى هواهاى نفسانى که همان شیطان است. ما که در اداره کار مى کنیم، براى خدا کار مى کنیم یا براى هواهاى نفسانیه که همان طاغوت و شیطان است. این محکى است که خدا قرار داده. برادرها، اینجا یک منزلى است که شما هستید، از این منزل باید بروید، این خرقه را باید تهى کنید، زود و دیر دارد، اما این طور نیست که نباشد، هست. ممکن است یکى صد سال هم زنده باشد، لکن خواهد رفت. آیا وقتى مى رود در نور وارد مى شود، یا در ظلمت؟ میزان همین جاست. شما که پاسدارهاى اسلام هستید و رفقایتان پاسدار اسلام هستند، ببینید که اغراض است که شما را وادار کرده به اینها، و هر روز یک بهانه اى مى گیرید، و یک کار مثلًا خداى نخواسته انحرافى مى کنید، یا نه شما یک راه مستقیم را، یک صراط مستقیم را دارید مى روید. انحراف از این طرف و آن طرف نیست. صراط مستقیم آن صراطى است که یک طرفش اینجاست و یک طرفش خداست؛ مستقیم که راه صاف است، هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است که انسان را از راهش بازمى دارد و مى کشدش به طرف ظلمتها.

حفظ روحیه الهى منبعث از دوران انقلاب

شما کوشش کنید که اغراضتان را کم کنید حتى الامکان، تا ان شاء اللَّه موفق بشوید که اغراض در شما بمیرد. شما خدمت براى اسلام مى خواهید بکنید. از اول هم همین طور، وقتى که این نهضت و این انقلاب اسلامى بپا شد، همه گروههایى که در ایران بودند، الّا آن منحرفهایى که همیشه منحرفند، اینها همین طور به طور خودکار، هیچ کس نیامد به شما بیخ گوشتان بگوید بیا برویم چه، خودتان اصل فهمیدید که باید این راه را رفت؛ این راه، راه خداست. شما یک مرتبه اش را طى کردید، و او اینکه موانع را که براى پیشرفت اسلام بود و براى پیشرفت احکام اسلام بود، از بین برداشتید. البته بعض موانع هست، اما مهمش را از پیش برداشتید، و همه تان با هم، همه اهالى این مملکت با هم یکصدا شدند، و در آن حالى که همه با هم یکصدا مشغول به فداکارى بودند، هیچ طاغوت در کار نبود، اللَّه بود. یک تحول عجیب معجزه آسایى در شما و در سایر قشرهاى ملت پیدا شده بود که اصلًا فکر اینکه ما یک مقامى داشته باشیم، یا این کار را مى کنیم براى مقامى، این کار نبوده اصلًا. آن کسى که با مشت گره کرده جلوى تانک مى رود و زیر تانک مى رود، این براى مقام، دیگر نیست، این براى خداست. آن کسى که بدون اسلحه حمله مى کند به اسلحه دارهایى که آنها بدون ملاحظه مى زنند، این دیگر براى این نیست که برسد به یک نواى دنیایى، دارد جانش را مى دهد. کسى که از دنیا مى خواهد بگذرد، دیگر نمى شود براى دنیا باشد. در آن تحول همه تان، تقریباً همه آنهایى که در میدان وارد بودند؛ زنها، مردها، بچه ها، بزرگها، زنها با بچه هاى کوچکى که در آغوششان بود، در آن حال هیچ ابداً شبهه شیطانى نبود، هیچ آمال شیطانى تو آن نبود. آن حالتان را یاد بیاورید؛ آن حالى که بالاى پشت بامها مى رفتید و اللَّه اکبر مى گفتید، و شیاطین در اطراف بودند که شما را نشانه بگیرند. در خیابانها مى ریختید و مقابله مى کردید با آنهایى که از خدا نمى ترسیدند و شما را زیر تانک مى خواستند بگیرند. آن حالتان را یاد بیاورید. آن حال، حالى است که ولىّ شما خدا بود؛ یعنى همه چیزتان الهى بود، همه حرکت، حرکت الهى بود، شماها ید اللَّه بودید در آن وقت، و این جماعت، این جماعتهایى که با هم یکصدا فعالیت مى کردند، اینها ید اللَّه بودند؛ یَدُ اللَّه مَعَ الجَماعَة «1» آن حال را یادتان باشد، همان حال را حفظش کنید. نگویید حالا تمام شد قضیه و حالا بیاییم سر تقسیم؛ تقسیمى تو کار نیست، تقسیمى که نیست؛ تقسیم مال آنهایى است که براى آمال دنیایى کار کردند. شما رفتید جانتان را در طبق اخلاص گذاشتید و هدیه کردید. براى شکم رفتید این کارها را کردید که حالا مى خواهید تقسیم کنید؟! تقسیمى تو کار نیست.

والا بودن ارزش فداکارى در راه خدا

از خدا بخواهید، از خدا اجر بخواهید. این چیزهایى که در دنیاست اجر این نیست که شما جانتان را فدا کردید و در طَبَق اخلاص گذاشتید. حالا عوض اینکه جانتان را فدا کردید یک خانه مى خواهید. یک دکان مى خواهید، یک پست مى خواهید، اصلًا مى شود این عوض او باشد؟! کسى که همه چیزش را، خودش را، جوانش را همه چیزش را فدا کرده است، این حالا بیاید بگوید که یک خانه اى بدهید عوض این، این عوض دارد اصلش؟! این فداکارى [را] جز خدا کسى نمى تواند عوض بدهد. اگر همه این دنیا را به شما بدهند، عوض او نیست، آن حال را حفظ کنید، برگردید به آن حال، دوباره شما تحت رهبرى شیطان نباشید، ولىّ شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الآن هم شما، همان ولایت خدا در شما حکومت مى کند، و هیچ چیز هم عوض این نمى شود.

شمایى که مى روید در کردستان و فداکارى مى کنید، این فداکارى در دنیا عوض ندارد که شما عوض بگیرید. اگر توى ذهنتان آمد برویم یک عوضى بگیریم، معلوم مى شود براى خدا نبوده، براى دنیا بوده. اگر قضیه تقسیم اموال است، این معلوم شد مال دنیا بوده که حالا مى خواهند تقسیم اموال بکنند. در جنگ «حنین» که مسلمین پیش بردند و غنایمى به دست آوردند، پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- تمام این غنایم را داد به همین اهالى مکه و ابو سفیان و امثال اینها، همه غنایم را به آن کسانى که مخالفش بودند داد.

بعضیها گله کردند که آخر مثلًا چه، ما هم بودیم، فرمود که شما حاضر نیستید که آنها شترها را ببرند و شما پیغمبر همراهتان باشد؟ آنها شتر بردند، قسمت شما پیغمبر است.

حیف است انسان فداکارى بکند، آن وقت شتر بخواهد. «1» شما که الآن بعضى تان در، شاید خودتان هم بودید در کردستان، و آن وقایع کردستان و آن فداکاریها، حالا که  برگردید شتر مى خواهید؟! براى خودتان یک چیزى مى خواهید؟! چیزى مى تواند مقابل این فداکارى باشد؟! بگذرید از این علایق. اینها، این علایق همه اش ظلمت است. همان ظلماتى است که خدا مى فرماید: وَ الّذینَ کَفَرُوا اولیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الِىَ الظُّلُماتِ

فطرت همه بر نورانیت است، فطرت شما فطرت نورانى است، فطرت توحید است. به دست خود ما آن فطرت به جهالتها، به ظلمات کشیده مى شود.

پیروزى بر نفس با مراقبت و محاسبه اعمال

و ما باید خودمان را مواظبت کنیم، باید مجاهده بکنیم خودمان را. باید حساب خودمان را خودمان بکشیم، قبل از اینکه آنجا حساب از ما بکشند. خودتان حسابتان را بکشید، قبل از اینکه حسابگرها حساب شما را بکشند. همه لحظاتِ چشمهاى شما، همه خاطراتِ ذهن شما، تمام تفکرات باطل شما در حضور خداست، و در نامه ها هم در پرونده ها ثبت است. هر لحظه اى که در لحظات چشم شما بر خلاف آن چیزى که دستور است واقع بشود، در حضور خداست و ثبت است. و در روایات هم هست که اینها هفته اى دو مرتبه اعمال عرضه مى شود بر ولىّ امر؛ بر امام زمان- سلام اللَّه علیه. توجه داشته باشید که در کارهایتان جورى نباشد که وقتى عرضه شد بر امام زمان- سلام اللَّه علیه- خداى نخواسته آزرده بشود، و پیش ملائکة اللَّه یک قدرى سرافکنده بشود، که اینها شیعه هاى من هستند، اینها دوستان منند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل مى شود. اى پاسدارهاى عزیز واى سربازهاى اسلام، در هر جا هستید از خودتان هم پاسدارى کنید تا به پیروزى بر نفْس خودتان، و پیروزى بر همه شیاطین نایل شوید. من امیدوارم که شماهایى که در این نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداکارى شرکت کردید، در این بین راه، یک کسى نباشید که نارفاقتى بکنید و بین راه رها کنید. این قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مى رود، همه با هم باشید در این راه. وقتى همه با هم شدید در این راه، خداوند با شماست. تفرقه نکنید، با هم برادرید، همه إِنّمَا الْمُؤمِنُونَ إِخْوَة «1» برادرند. باز این یک محکى است که ما ببینیم که به دیگران به چشم برادرى نگاه مى کنیم، و برادروار با هم هستیم یا نه، خداى نخواسته یک خصومتى تو کار هست، و یک گرفتاریهایى هست.

مؤمن آن است که با مؤمن دیگر برادر باشد. این عقد برادرى را خدا در اصل براى شما ایجاد کرده. برادرها، ما بین راه هستیم و دشمن در کمین، یک راهى است که شخصى ما داریم مى رویم، که این صراط الهى است. دشمن ابلیس است و مى خواهد نگذارد شما این راه را طى کنید، مراقبت از خودتان بکنید که این راه را با سلامت طى کنید، و در آنجا که مى روید با سلامت وارد بشوید. یک راهى هم، راهى است که اجتماعى باید برویم و بروید، و او پیشبرد اهداف اسلامى است، که بحمد اللَّه تا اینجا که آمدید خوب آمدید، و از اینجا به بعد هم با سلامت و خوبى پیش بروید. چنانچه همان حالى که در زمان انقلاب و آن وقتى که همه تان در خیابانها و در میدانها وارد مى شدید آن حال را به نظر بیاورید، حالا هم همان حال را در خودتان احیا کنید، ایجاد کنید. آن حال را اگر در خودتان ایجاد کنید، همه با هم برادر خواهید بود، و این آمالى که در همه ممکن است خداى نخواسته باشد، اینها از بین مى رود و به جاى او صفا، برادرى مى نشیند.

جمهورى اسلامى امانتى در دست ملت

شما الآن یک امانتى دستتان هست باید حفظش کنید، آن امانت جمهورى اسلامى است. این را خدا داد به ما. ما نباید خیال کنیم که ماها چه کردیم و چه کردیم. اگر ما بگوییم ماها چه کردیم، این همان حرفهاى شیطان است، این را خدا به ما داد. یک جمعیت کمى که هیچ چیز نداشت، خدا به او عنایت کرد که آن قدرتهاى بزرگ را شکست و جمهورى اسلامى را هم با همه نهادهایى که دارد بحمد اللَّه تعالى تحقق پیدا کرد. الآن جمهورى اسلامى امانتى است دست ما. اگر ما در اینجا یکوقتى خداى نخواسته با هم خلاف بکنیم؛ سپاه پاسداران بین خودشان اختلافى باشد، بین خودشان با سایر قواى انتظامیه خلافى و اختلافى باشد، آنها با شما خلاف و اختلافى بکنند، قشرهاى دیگر ملت با هم سر دنیا هى خلاف کنند، اگر این طور بشود، این امانت را ما نمى توانیم به صاحبش رد کنیم. باید امانت را به اهلش رد کنیم، جمهورى اسلامى را به آخر برسانیم، و احکام اسلام را در کشور خودمان اول و ان شاء اللَّه در همه کشورها بسط بدهیم. این امانتى است که باید حفظش بکنیم. نروید دنبال آمال و آرزوها و مسائل دیگرى که پَست هست و شیطانى، باید علوّ همت داشته باشید. همان طورى که جان را که مى خواستید فدا کنید بالاترین علوّ همت بود، حالا هم علوّ همت پیدا بکنید، و از اینکه یکى جلو و یکى عقب، هیچ ابداً اعتنایى به این مسائل نکنید. همه در محضر خدا با هم هستید، و همه ان شاء اللَّه از جنود خدا و ولىّ همه ان شاء اللَّه خداى تبارک و تعالى است، و شما را از همه انواع ظلمات ان شاء اللَّه خارج مى کند، و به نور مطلق مى رساند. خداوند همه تان را تأیید کند، موفق باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

(صحیفه امام، ج 12، ص: 352 – 360)

. انتهای پیام /*