بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ها است. او چکیده قرن ها درس­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم ­ها و زبان­ های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق ­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه ­گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

 مفهوم­ شناسی ولایت

از جمله اساسی ­ترین و بنیادی­ترین اصول اسلام، «ولایت» است که به معنای پذیرفتن و گردن نهادن به رهبری و سرپرستی رهبر الهی است. ولایت و ولایت­ پذیری پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت او دارای دو بعد می ‏باشد: اوّل، جنبه اعتقادی آن است که گذشت و دوم، ‏بعد عاطفی و درونی نسبت به پیشوایان دین است. از این رو،‏ در کنار ولایت، محبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) نیز قابل بحث می‏ باشد؛ به گونه­ ای که این جنبه با عنوان تولا و تبرّا در ردیف فروع دین قرار می‏ گیرد. تولا به معنای دوست داشتن دوستان خدا، و تبرّا به مفهوم بیزاری از دشمنان او است.

ولایت اهل بیت(ع) در قرآن

1. نَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِینَ آمَنُوا الّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوٰةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ[1] سرپرست شما خدا و رسولش و کسانی هستند که نماز برپا می‏ دارند و در حالی که در رکوعند، زکات م ی‏دهند.

2. أطِیعُوا اللهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَأوْلِی الأمْرِ مِنْکُمْ[2] از خدا و پیامبرش و کسانی که سرپرست [و رهبر] شمایند، پیروی کنید.

3. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیَاءُ بَعْضٍ؛[3]و مردان و زنان با ایمان، برخی از  آنان ولیّ‏ برخی دیگرند.

4. قُلْ لا أسْألُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛[4] بگو: هیچ اجر و مزدی از شما نمی‏ خواهم، غیر از دوستی با خاندانم.

5. وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ[5] و چون صبر پیشه ساختند و به آیات ما یقین کردند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می‏ کردند.

6. ثُمَّ أوْرَثْنَا الْکِتَابَ الّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ  مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ؛[6] پس این کتاب را به بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم،  به میراث دادیم. پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه­ رو و برخی  از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگامند.

بر آستان جانان

1. امام باقر(ع) می ‏فرماید: «ذروة الأمر وسنامه ومفتاحه وباب الأشیاء ورضی الرحمن الطاعة للإمام بعد معرفته... أما لو أنّ رجلاً قام لیله وصام نهاره وتصدّق بجمیع ماله وحجّ جمیع دهره ولم یعرف ولایة ولیّ الله فیوالیه ویکون جمیع أعماله بدلالته إلیه، ما کان له علی الله حقٌّ فی ثوابه ولا کان من أهل الإیمان»؛[7] حقیقت و مخّ امر و اعلای آن و کلید آن و باب اشیا و رضای خداوند، اطاعت امام است بعد از معرفت او. آگاه باش که اگر مردی شب­ها به عبادت ایستد و روزها روزه گیرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج کند، و نشناسد ولایت ولیّ خدا را تا موالات او کند و تمام اعمالش به راهنمایی او باشد، در رسیدن به ثوابش، هیچ حقی بر خداوند ندارد، و از اهل ایمان نمی­ باشد.

2. امام صادق(ع) می‏ فرماید: «من لم یأت الله عزّ وجلّ یوم القیامة بما أنتم علیه، لم یتقبّل منه حسنةٌ ولم یتجاوز له سیّئةٌ»؛[8] کسی که در روز قیامت بدون اعتقاد به شما [اهل بیت] در پیشگاه خدا حاضر شود، نه حسنه ­ای از او پذیرفته می‏ شود و نه سیئه ­ای از او بخشیده می‏ گردد.

پرتو نور

1. فقط با ذکر مصیبت

یکی از خاطره ­های جالبی که از حضرت امام(س) دارم این است که معظم له به قدری مسلّط بر خود بودند و خویشتن­دار بودند که شاید حدی نتوان برای آن تصور نمود. اغلب ما در تلویزیون دیده ­ایم که در مجلس ختم استاد شهید مطهری که از طرف  امام(س) در مدرسه فیضیه برگزار ‏شد و خود امام هم آن موقع در قم حضور داشتند، سخنرانی که در کنار ایشان ایستاده بود و آن همه در مورد شخصیت آیة­الله مطهری شاگرد برازنده و پاره تن امام(س) و شهادت ایشان سخن گفت، امام(س) با کمال آرامش گوش می‏دادند؛ ولی همین که سخنران به ذکر مصیبت اهل بیت رسید، امام منقلب شدند و دستمال از جیب درآوردند و به صورت گرفتند و گریستند.[9]

2. قطره ­های اشک

علاقه و عشق امام(س) به اهل بیت(ع) در حد وصف ناشدنی بود. ایشان عاشق اهل بیت(ع) بودند؛ عاشقی که تا صدای یا حسین(ع) بلند می‏ شد، بی‏ اختیار اشک می ‏ریختند. امام با اینکه در برابر مصیبت­ ها صابر بودند و حتّی در برابر مصیبت حاج آقا مصطفی اشک نمی ‏ریختند؛ اما به محض اینکه یک روضه­ خوان می‏گفت: «السلام علیک یا أبا عبدالله» قطره ­های اشک از دیدگان ایشان فرو می‏ چکید.[10]

3. دارایی همه

یک روز یکی از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض می‏کند که شما چرا در بین صحبت­هایتان از امام زمان کمتر اسم می‏برید؟ امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستادند و فرمودند: چه می‏گویی؟ مگر شما نمی‏دانید ما آنچه داریم، از امام زمان است و آنچه من دارم، از امام زمان است و آنچه از انقلاب داریم، از امام زمان است.[11]

4. چون ابر در بهاران

امام(س) راز و نیازها و مناجات­ ها و تهجدهایشان را کاملاً مخفی و دور از چشم دیگران انجام می‏ دادند؛ ولی در برخی موارد که نمی‏ توانست آن را مخفی کند، آنچه دیده می ‏شد، بسیار عجیب بود. انسانی که در مرگ فرزند عزیز خودش که طبق دستخط خود ایشان «میوه دل و روشنی دیده پدر» بود، گریه نکردند و فقط وقتی مطلع شدند، گفتند: إِنَّا لله‏ِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ و پزشکان از اینکه امام(س) گریه نکرده بودند،‏ نگران حال معظم له بودند و معتقد بودند که ایشان باید گریه کنند تا مبادا روی قلبشان فشاری وارد شود. همین امام را کسی ندیده است که ذکر مصیبت امام حسین(ع) و یا حضرت زهرا(س) و دیگر ائمه معصومین(ع) را بشنوند، ولی گریه نکنند.[12]

5. علاقه شدید به اهل بیت(ع)

علاقه حضرت امام به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) امری بسیار آشکار بود و معظم له از مصادیق بارز کسانی بودند که مشمول این حدیث شریف بودند که: «یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا». مخصوصاً ارادت شدیدی که به سرور شهیدان امام حسین(ع) داشتند، در کلمات ایشان کاملاً واضح بود. ایشان به سرور شهیدان راه حق و عدالت بسیار تکیه می‏ کردند.[13]

6. روضه­ خوانی در پاریس

از جمله حوادثی که در فرانسه اتفاق افتاد، حالت خلوص و علاقه و محبتی بود که امام(س) به ائمه اطهار(ع) داشتند. ما روزها که می ‏شد تمام گزارش ­های شب گذشته را که به وسیله تلفن از ایران رسیده بود، می ‏نوشتیم و احیاناً آن‏هایی را که لازم بود تا امام عین صدا را بشنوند، جمع ­آوری می‏ کردیم و خدمت امام(س) می ‏رسیدیم و این گزارشات را خدمتشان تقدیم می‏ کردیم و اگر توضیح هم لازم بود، توضیح می‏ دادیم. اوّل محرم شد و آن روز طبق معمول گزارش ­ها را خدمت امام(س) بردیم دیدیم امام در اتاق قدم می ‏زنند و با تسبیح ذکر می‏ گویند و مشخص شد که امام(س) زیارت عاشورا را طبق معمول که در سال­ های گذشته هر سال در ایام عاشورا هنگام صبح به حرم مشرف می‏ شدند و زیارت عاشورا را در حرم حضرت امیر مؤمنان(ع) می‏ خواندند،‏ در پاریس  هم همان برنامه را ادامه داده و زیارت عاشورا را می‏ خواندند. امام(س) تذکر دادند که از این به بعد گزارش ­ها را در این ساعت نیاورید که در این ساعت من مشغول هستم. باز در همین رابطه، روز تاسوعا من در محوطه قدم می ‏زدم که آقای اشراقی آمدند و گفتند: امام فرموده ­اند که شما آماده باشید یک ساعت به ظهر می‏ خواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه بخوانی. من متحیر شدم؛ چون یک همچون آمادگی­ ای نداشتم که در آن شرایط و محیط روضه بخوانم. عرض کردم که خدمت ایشان عرض کنید که من آمادگی ندارم تا روضه ­ای که مناسب این شرایط و در جوّ پاریس و در میان دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه ­ای که من می‏ دانم، همان روضه­ ای است که در مجالس معمولی در ایران خوانده می‏ شود. یک همچنین روضه ­ای را من می ‏توانم بخوانم. بعد امام(س) پیغام دادند که به فلانی بگویید همان روضه را می‏ خواهم و همان روضه باید اینجا خوانده شود. اوّلاً، من از این جریان حس کردم که امام(س) در هر حال آن علاقه ‏ای که به ائمه اطهار(ع) دارند و به آن محیطی که برای آن محیط مبارزه می ‏کنند، احترام می ‏گذارند و همان محیط را می‏ خواهند و همان آداب و رسومی را که از متن اسلام و بیش از هزار سال مسلمان­ها با آن بوده­ اند، می‏ خواهند، هر چند در پاریس و در قلب سرزمین غرب باشد. در آن روز، جمعیت بسیار زیاد بود. خبرنگاران زیادی هم آمده بودند. ساعت 11 امام تشریف آوردند و امام بسیار محزون بودند و من خدمت امام نشستم. امام اشاره کردند به من که روضه بخوان و من شروع به روضه خواندن کردم. این منظره برای کسانی که از سراسر کشورهای غربی جهت دیدن حضرت امام آمده بودند،‏ بسیار غیر مترقبه بود؛ در شرایطی که امام(س) در مقابل شاه و آمریکا مبارزه می ‏کند؛ اما روز تاسوعا برای امام حسین(ع) گریه می‏ کند. جمعیت، خیلی زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط می‏ کردند. از همان اوّل که شروع به روضه کردم، امام(س) گریه کردند. در وسط روضه بود که متوجه شدم تمام جمعیتی که در آن‏جا بودند، یکپارچه گریه می‏ کنند و حتی یادم می ‏آید که شاید در حدود یک ربع بعد از اینکه روضه تمام شده بود، هنوز عده­ای گریه می‏ کردند. یکی از برادرها که آن‏جا بود (برادرمان دکتر مکرمی)، آمد و صورت مرا بوسید و گفت: من بیست و پنج سال است که در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل مکتبی و مذهبی ­ام جدا شده بودم، از ائمه اطهار(ع) جدا شده بودم؛ ولی امروز با این برنامه و روضه ­ای که تو خواندی مرا به همه چیز برگرداندی، به مذهبم، به مکتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من دیدم که هنوز چشم­هایش اشک آلود است. این روضه ‏خوانی، شب عاشورا هم برپا شد.[14]

7. گریه فقط در سوگ عاشوراییان

پس از شهادت حاج آقا مصطفی، مرحوم حاج آقای کوثری نقل می‏ کنند که: وقتی [در نجف اشرف] به خدمتشان رسیدیم، در نظرم بود که ذکر مصیبت امام حسین را هم در آخر تسلیت عرض کنم. من روضه را با آیة شریفة مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ... شروع کردم و بعد تسلیت گفتم. همه حاضران  شروع کردند به گریه کردن... به هر نحوی که می ‏توانستم سعی کردم امام را وادار به گریه کنم، ولی امام گریه نکردند. روضه را ادامه دادم و گفتم: ... اماما! شما حالا به سوز دل امام حسین(ع) خوب واقف شدید که بر بالین حضرت علی ‏اکبر فرمودند: «علی الدنیا بعدک العفا». تا به اسم امام حسین(ع) رسیدم، امام گریه کردند و آنچنان شدید گریه می‏ کردند که شانه‏ هایشان بالا و پایین می‏ رفت.[15]

8. در ماتم اهل بیت(ع)

در ایام سوگواری برای حضرت فاطمه(س) در دهه دوم سه روز مراسم روضه ‏خوانی داشتند که آقای حاجی قوام ویشنوه ­ای روضه می‏ خواندند. در ایام محرم روز عاشورا روضه داشتند و در مصیبت ائمه اطهار(ع) مانند ابر بهار گریه می‏ کردند. ایام عید جلوس داشتند و پذیرایی به وسیله چای تلخ انجام می ‏گرفت و بسیار ساده بود و در این اواخر خصوصاً بعد از رحلت آیت الله بروجردی، طلاب به ایشان متوجه شدند و از ایشان تقلید می‏ کردند. روضه و عید شکل خوبی به خود گرفته بود. در اوایل امر، جمعیت به گنجایش دو اتاق بود؛ ولی پس از مرگ آقای بروجردی جمعیت زیاد شد و حیاط را فرش می‏کردند و چندین نفر کارگر و از طلاب، متصدی ریختن چای بودند و خود امام از اوّل تا آخر مجلس می‏ نشستند و برای علما و طلاب بلند می‏ شدند و خیلی احترام م ی‏کردند.[16]

9. احترام به عاشورا و عزاداران حسینی

روزی همه دیدیم که حضرت امام در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، وقتی وارد شدند، روی زمین نشستند. آن روز، روز عاشورا و به احترام عزاداران امام حسین(ع) این کار را کردند.[17]

10. تعطیلی درس

در ایام درسی خصوصاً وفات صدیقة فاطمهI، با شرح مختصری در پایان  درس از معنویات دختر پیغمبر می‏ فرمودند که درس را از فردا به این خاطر تعطیل می‏ کنیم که باید بر آنچه بر اولیای خدا از مصیبات وارد شده، بگرییم و سپاس حق آنان را ادا کنیم.[18]

11. اشک متوالی

یک روز به مناسبت یکی از وفیات ائمه(ع) چند نفری به عنوان خواندن دعای توسل به اتاق امام رفتیم. همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا کردند. بعد از شروع، امام وارد شدند و در صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند. در اثناء  دعای توسّل یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد. با آنکه ذاکر روضه­ خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود،‏ همین­که شروع به روضه کرد با آن­که هنوز مطلب حسّاسی را بیان نکرده بود،‏ امام چنان به گریه افتادند که شانه ­هایشان به شدّت تکان می ‏خورد. و بنده وقتی زیر چشم به سیمای امام نگاه کردم؛ دانه ­های متوالی اشک را که از زیر محاسن معظم له روی زانویشان فرو م ی‏افتاد، ‏دیدم. و چند لحظه­ ای طول نکشید که یکی از نزدیکان از زاویه ­ای که امام نبیند به ذاکر اشاره کرد که روضه را قطع کن؛ زیرا که این حالت گریه شدید ممکن بود خدای ناکرده بر قلب مبارک امام اثر بگذارد. امام‏ در مدتی که در نجف اشرف بودند،‏ در تمام شب‏های شهادت معصومین(ع) در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت رحلت حضرت زهرا(س) این برنامه سه شب ادامه داشت. و آن گریه کردن و  اشک ریختن بدون استثناء در همه این روضه­ خوانی­ ها مشهود بود.[19]

12. احترام به ائمه اطهار(ع)

هر کجا روایتی از امام به میان می‏ آمد، و یا نام راوی از آنان احترام می‏ کرد. ایشان در مورد امامان(ع) می‏ فرمود: «سلام الله علیهم اجمعین». و در مورد راوی با کلمه «رحمه الله علیه» و یا «رضوان الله علیه»، نام او را بیان می ‏داشت. عشق به خاندان عصمت و طهارت بود که برای دفاع از حریم آنان کتاب کشف اسرار را نوشت و برای زیارت خانه خدا و کربلای امام حسین(ع) کتاب­های خود را فروخت. بارها شد که در ضمن بیان روایات ائمه اطهار(ع) از حالات آنان هم نقل می ‏فرمود که مسائل اسلامی به صورت فرمولی عرضه نشود؛ بلکه روح معنوی شاگرد هم تکامل یابد.[20]

13. نام روح ­پرور دوست

پسر بزرگم از خانم دکتر مهین ـ ت ـ استاد و صاحب­نظر در هنر نقل می ‏کرد که ایشان زمانی که حضرت امام به پاریس هجرت کرده بودند، ایشان به پاریس رفته و در بیت امام خدمت می‏ کرد. وقتی مرتب اخبار وحشتناک 17 شهریور تهران را به امام می ‏دادند که چه کرده ­اند و چقدر کشته­ شده ­اند، امام عکس ‏العملی از تأثر و هیجان نشان نمی‏ داد و هیچ تأثری در قیافه­ شان دیده نشد. حتی وقتی خود این خانم می‏گ ریستند، امام او را دلداری داده و می‏ گفتند: «چرا گریه می‏ کنی؟ صبر داشته باش!» ولی چندی بعد، روزی در یکی از مجالس امام، شخصی برخاست و شروع به ذکر مصیبت کرد، همین­که گفت: «السلام علیک یا أبا عبدالله»، فوراً رنگ صورت امام تغییر کرد و دیدیم که به پهنای صورتشان اشک می‏ ریزند.[21] 

14. شرکت در دسته ­های سوگواری

روضه­ خوان که روضه می‏ خواند، همین­طور امام دستمال دستشان بود و گریه می‏ کردند. گاهی هم در کربلا در دسته ­جات سینه ­زنی و عزاداری شرکت می‏ کردند، یا در نجف می‏ آمدند خدمت ایشان. امام هم به آن‏ها اظهار لطف می‏ کردند، اظهار محبّت می‏ کردند، احترام م ی‏کردند. خلاصه به عزاداری کاملاً احترام می کردند.[22]

15. احترام به نام ائمه اطهار(ع)

یادم هست که می‏ خواستیم جلوی درگاهی که امام کفش­ هایشان را درمی ‏آوردند، روزنامه بیندازیم؛ چون اکثر اوقات بارندگی و زمین ­ها خیس بود. همیشه هم از روزنامه­ های خارجی استفاده می ‏کردیم. روزی عده ­ای از ایران آمده و روزنامه آورده بودند. روزنامه­ خارجی نبود، لذا من صفحه آگهی ­ها را انداختم و کفش‏های امام را روی آن گذاشتم. ایشان وقتی خواستند کفش­ بپوشند، همین قدر که پایشان را بلند کردند که بگذارند روی روزنامه ‏ها، سؤال کردند: «مثل این­که این روزنامه­ ها ایرانی است؟» عرض کردم: بله حاج آقا! ولی این صفحه آگهی‏ هاست. با این حال پایشان را روی کفششان نگذاشتند و مجدداً برگشتند و فرمودند: «شاید اسم محمد یا علی در آن‏ها باشد». می ‏بینیم که امام حاضر نیستند که کلمه علی یا محمد در زیر پایشان قرار بگیرد ولو این‏که اسم حضرت رسول(ص) یا حضرت علی(ع) نباشد.[23]

در سایه­ سار عترت

1. ارزش دوستی با خاندان پیامبر(ص)

روزی مردی خدمت امیر مؤمنان(ع) رسید و پرسید: «کمترین چیزی که انسان در پرتو آن جزو مؤمنان خواهد شد، چیست؟ و کمترین چیزی که انسان به واسطه آن جزو کافران می‏ شود، کدام است؟» حضرت پاسخ داد: «کمترین چیزی که انسان به سبب آن در زمره مؤمنان درآید، ولایت است و کوچک­ترین چیزی که انسان به سبب آن جزو گناهکاران قرار گیرد، نپذیرفتن ولایت ما است». مرد پرسید: «ای امیر مؤمنان! منظور شما از ما چه کسانی است؟» حضرت فرمود: «همان­ هایی که خداوند اطاعتشان را در ردیف اطاعت از خود و پیامبر قرار داده و فرموده: أطِیعُوا اللهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَأوْلِی الأمْرِ مِنْکُمْ. مرد دوباره پرسید: «فدایت شوم! برایم روشن­ تر بیان کن!» حضرت پاسخ داد: «همانا که رسول خدا(ص)، در موارد مختلف و در خطبه روز آخرش آن‏ها را یاد کرد و فرمود من در میان شما دو چیز با ارزش را به یادگار می‏ گذارم. اگر دست به دامن آن‏ها بزنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و خاندانم که از هم جدا نخواهند شد تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند.[24]

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 113-133


[1]. مائده (5): 55.  [2]. نساء (4): 59.  [3]. توبه (9): 71.  [4]. شوری (42): 23.  [5]. سجده (32): 24.  [6]. فاطر (35) : 32.  [7]. شرح چهل حدیث، ص 577.  [8]. همان.  [9]. ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 4،‏ ص 120؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین علی دوانی.  [10]. ر.ک: ویژگی­هایی از زندگی امام خمینیS، ص 26؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری.  [11]. همان، ص 27؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری.  [12]. ر.ک:‏ مجله پاسدار اسلام، ش 40، فروردین 1363؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [13]. صحیفه دل، ج 1، ص 43؛ به نقل از: علامه محمدتقی جعفری.  [14]. ر.ک: سرگذشت­های ویژه از زندگی حضرت امام خمینیS، ج 1، ص 47 - 49؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید علی­اکبر محتشمی.  [15]. ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 5، ص 170 - 171؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید محمد کوثری.  [16]. صحیفه دل، ج 1، ص 54؛ به نقل از: آیت الله خلخالی.  [17]. مجله پاسدار اسلام، ش 40، فروردین 1363؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [18]  صحیفه دل، ج 1، ص 88؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید جواد علم الهدی.  [19]. سرگذشت­های ویژه از زندگی حضرت امام خمینیS، ج 5، ص 71 ـ 72؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین  محمدحسن رحیمیان.  [20]. همان، ص 84 ـ 85؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی.  [21]. همان، ج 6، ص 73؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین علی دوانی.  [22]. همان، ص 146 - 147؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین عبدالعلی قرهی.  [23]. همان، ج 4، ص 34؛ به نقل از: یکی از خواهران اقامتگاه امام در پاریس.  [24]. ینابیع الموده، ص 117.

. انتهای پیام /*