بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی ­ها است. او چکیده قرن ها درس­ آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم­ها و زبان­ های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده ­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه ­گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم ­شناسی بصیرت

در ادبیات آیینی ما «بصیرت» با تعابیری چون: بینش، فهم عمیق، درک قلبی و یا آگاهی مفهوم­ سازی می شود. این ویژگی به واسطه معرفت عمیق و تفکر و تدقیق حاصل می شود؛ آن گونه که امام خمینی(س) در این باره می نویسد: و آن اعم است از تفکری که از مقامات سالکین است؛ زیرا که آن را خواجه انصاری چنین تعریف فرموده: إعلم أنّ التفکّر تلمّس البصیرة لاستدراک البغیة؛[1] یعنی «بدان که تفکر عبارت است از جستجو نمودن بصیرت قلب و چشم ملکوت مطلوب خود را برای ادراک آن». و معلوم است مطلوبات قلوبْ معارف است. و از این جهت در این حدیث شریف نیز مقصود از «تفکر» معنی خاص راجع به قلوب و حیات آن هاست.[2]

از این تحلیل و تعلیل حضرت امام(س) مشخص می شود که بصیرت امری است مربوط به دل و اگر چه در لغت از ریشه «دیدن» می باشد، اما دیدنی که فعل قلب آدمی است نه چشم او، بر این مبنا، ایشان می افزاید: و «قلب» را اطلاقات بسیار و اصطلاحات بی­ شماری است. پیش اطباء و عامه مردم اطلاق شود بر پارچه گوشت صنوبری که با قبض و بسط آن خون در شریان­ ها جریان پیدا کند، و در آن تولید روح حیوانی، که بخار لطیفی است، گردد. و پیش حکما به بعضی مقامات نفس اطلاق شود. و اصحاب عرفان برای آن مقامات و مراتبی قائلند که غور در بیان اصطلاحات آن ها خارج از وظیفه است. و در قرآن کریم و احادیث شریفه، در مقامات مختلفه، به هر یک از معانی متداوله بین عامه و خاصه اطلاق شده است؛ چنانچه إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ؛ [3] به معنای متعارف پیش اطباء، و لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا؛[4] به معنی متداول در السنة حکما، و إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ؛[5] بر طبق اصطلاح عرفا جریان یافته.[6]

بصیرت در قرآن

1. لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا؛[7] دل­ هایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی کنند و دیدگانی دارند که با آن ها نمی بینند.

2. وَنَحْنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ؛[8] ما به آن [محتضر] از شما نزدیک تریم، ولی نمی بینید.

3. هَلْ یَسْتَوِی الأعْمَى وَالْبَصِیرُ أفَلا تَتَفَکّرُونَ ؛[9] آیا کور و بینا با هم برابرند؟ پس آیا  نمی اندیشید؟

4. وَمَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً؛[10] و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت زندگی تنگ [و سختی] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم. می گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟

5. قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أدْعُو إِلَى الله عَلَى بَصِیرَةٍ أنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی؛[11] بگو: این است راه من که من و هر کسی که مرا پیروی کند با بینایی به سوی خدا دعوت می کنیم.

بر آستان جانان

1. امام صادق(ع) می فرماید: «من زهد فی الدنیا أثبت الله الحکمة فی قلبه، وأنطق بها لسانه، وبصّره عیوب الدنیا داءها ودواءها...»؛[12] هر کس در دنیا زهد پیشه سازد، خداوند حکمت را در قلبش ثابت کرده، زبانش را به آن گویا می کند و او را از عیب­ های دنیا و درد و درمان آن آگاه می سازد (به او در مورد دنیا و آلام آن بصیرت می بخشد). 

2. رسول خدا(ص) می فرماید: «حبّ الشّیء یعمی ویصمّ»؛[13]دوست داشتن چیزی [آدمی را] کور و کر می کند (بصیرت را از آدمی می ستاند).

3. امیرالمؤمنین(ع) در مناجات شعبانیه می فرماید: «وأنر‍ أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلی معدن العظمة»؛[14] پروردگارا! دیدگان دل ما را به پرتو دیدار خودت روشن ساز تا دیدگان دل­ها حجاب­ های نور را پاره کند و به گنجینه بزرگی و جلال برسد.

پرتو نور

1. هشیاری امام(س)

در تمام عمرم فردی را با ذکاوت­ تر و هشیارتر از حضرت امام ندیده ­ام. در همین زمینه نقل می کنند که امام(س) آن قدر از هوش و ذکاوت برخوردار بودند که از آنچه در ضمیر و ذهن انسان مترتب می شد، آگاه بودند و در مقابل ایشان هیچ چاره ­ای جز توسل به صداقت کلام نبود.[15]

2. روشن ­بینی امام(س)

روزی دو نفر از شاگردان و مشاهیر برای زیارت امام(س) به محل اقامتشان، شهرستان محلات، آمده بودند. در آن ایام گروه خاصی مطرح بودند که در رأس آن ها مصدق بود که توجه مردم را به خود جلب کرده بود و آن ها می پنداشتند که ضد امپریالیسم و ضد رژیم کسی است که وابسته به آنان باشد. آن روز امام(س) سخنی در رد آن گروه بیان فرمودند. آن آقایان گفتند: از شما بعید است که بر علیه این جمعیتی که چنین و چنان هستند، صحبت کنید. اینان مردم وطن­دوست و انقلابی هستند؛ ولی امام(س) که این چهره­های دروغین را از آن دوران می شناختند و انحراف آن ها برای امام(س) نمایان بود،  با وجود دفاع آن آقایان و بسیاری از مردم که ندانسته آن ها را مورد ستایش قرار ی دادند،  امام(س) آن ها را رد می کردند و در هر صورت، گذشت زمان بصیرت و بینش امام(س) را برای آن آقایان روشن ساخت.[16]

3. نظارت بر فیلم­های تلویزیون

حضرت امام علاوه بر اخبار، فیلم­های تلویزیون را نیز گاهی مشاهده می نمودند تا خط مشی مسئولان برای ایشان روشن شود. گاهی از بعضی برنامه­ها تعریف می کردند و گاهی نیز شدیداً از نمایش برخی برنامه­ ها انتقاد می کردند؛ مثلاً وقتی که مسئولان صدا و سیما نزد ایشان آمده بودند، حضرت امام فرمودند: «شما در خلال سریال با آن که زن گریم شده داشتید، اما در تیتراژ و در معرفی گریم­ کنندگان فقط مرد گریم ­کننده بود».[17]

4. امام(س) هادی همیشگی

امام(س) به دلیل هشیاری هیچ­گاه خود را در مسیر موج­ها و نسیم­ های مقطعی و انحرافی قرار ندادند و همیشه نقش ناظر یا هادی و کنترل­ کننده حوادث را به عهده داشتند؛ ایجاد تشکیلات و گروه ­های سیاسی و تولد یافتن سازمان­های به ظاهر انقلابی و نفوذ آنان در اقشار مختلف و قبضه نمودن فرهنگ جامعه در چهره ملی­گرایی و یا به اسم مجاهدین خلق و طرفداران اسلام راستین که در صورت بروز یک موج انقلابی و تغییر رژیم و سیاست، مجدداً بتوانند از کانال آن ها حکومت را قبضه نمایند و راه را برای استعمار جدیدی هموار سازند. از این رو، حتی از پیش رؤسای جمهور و وزرا را نیز تعیین می کردند. مسلّماً تشخیص این چهره ­های پلید و منافق­صفت کار آسانی نبود؛ بلکه از بزرگ­ترین مشکلات بود که نمونه بارز آن جریان منافقان در نجف بود که آن ها با ایجاد زمینه ­های کاملاً مساعد و حساب شده و بدون مطرح کردن شناخت خود از مبدأ و معاد و رسالت در سطح عموم مردم، موفق شده بودند حمایت اکثریت قریب به اتفاق شخصیت­ ها و رجال علمی و سیاسی در متن مبارزه را به خود جلب کنند و آنان از این طریق می خواستند با جلب حمایت امام(س) از آنان، سند اعتبار و پشتیبانی دریافت کنند؛ اما امام(س) با تأمل و بصیرت با آنان برخورد کردند و چهره زشت آنان را از لابه لای ده ها پرده فریب و نیرنگ و از متن نوشته و آثار آنان کشف نمودند و بعد از آن همه کوشش و تلاش و این طرف و آن طرف زدن منافقان، با یک جمله کاخ آمال و آرزوهای کثیف آنان را در هم ریختند و آن اینکه: «شما به همین اندازه که من در طرد و نفی شما سخن نمی گویم، راضی باشید». از مرحوم علامه شهید آیت الله مطهری(س) نقل شده است که فرمود: «اگر امام(س) آن روز در تأیید و حمایت آنان سخنی فرموده بودند، ما امروز هیچ چیز نداشتیم». به خوبی روشن است که بیشتر چهره ­ها از آنان حمایت می کردند و تنها امام(س) باقی مانده بودند که امید آن ها را به یأس و ناامیدی مبدل ساختند تا این که انقلاب پیروز شد.[18]

5. حساسیت و هشیاری نسبت به تصویب قوانین

در سال 1342ش که انقلاب آغاز شد، حضرت امام در عین اینکه شبانه ­روز حداقل دو ساعت درس می دادند و برای این دو ساعت درس حدود پنج ساعت مطالعه لازم داشتند و غالباً تا نیمه شب برای پاسخ به نامه ­ها، تلگراف­ها و پاسخ به کسب تکلیف کنندگان نمی خوابیدند که همه این مسائل اعصاب را خسته و هر فرد عادی را خیلی زود از پا درمی آورد و به خصوص در درس و بحث و برخورد با مردم انسان را با عصبانیت مواجه می سازد، اما ایشان با کمال اطمینان خاطر و آرامش مسائل را مطرح می نمودند و هیچ گاه از ایشان در مسائل عادی عصبانیت دیده نمی شد؛ با این حال، عصبانیت امام(س) موقعی آشکار می شد که قوانین خلاف اسلام به تصویب می رسید و استقلال کشور در معرض خطر قرار می گرفت که هر چه فریاد داشتند بر سر جیره خواران استعمار می کشیدند و در مقابل، به مصداق أشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ نسبت به شاگردان به خصوص مهمانان و کسانی که به منزل ایشان وارد می شدند، نهایت تواضع را داشتند.[19]

6. خرید روزنامه مقدم بر خرید نان و پنیر

حضرت امام از ابتدا فردی انقلابی و آگاه به مسائل روز بودند. در دوره طلبگی که حجره­ای در مدرسه فیضیه داشتند، همه می دانستند که از ساعت یازده صبح به بعد کسی حق ندارد با ایشان ملاقات کند؛ زیرا در این ساعت می بایست
روزنامه ­های منتشره را مطالعه کنند. ایشان با آن که روزی یک ریال شهریه می گرفتند، یعنی ماهی سه تومان، ولی با این پول خرید روزنامه ها را مقدم بر خرید نان و پنیر و غذای روزانه می دانستند و تا ظهر مشغول مطالعه مطالب سیاسی بودند و بدین وسیله در جریان مسائل روز قرار می گرفتند؛ لذا زمانی که کاپیتولاسیون یا مسأله انجمن­ های ایالتی و ولایتی مطرح شد، ایشان دارای موضعی روشن بودند؛ یعنی جنگ با استکبار؛ و لذا ضربه مهلک را در زمان مناسب به سر استکبار جهانی فرود آوردند.[20]

7. گوش دادن به رادیوهای بیگانه

من در دفتر حضرت امام کار می کردم. ایشان در ایوان منزلشان نماز می خواندند در ایام تابستان وقت اخبار رادیو بی بی سی یک ربع به هشت شب بود که دقیقاً بین نماز مغرب و عشا واقع می شد. خودم دیدم که حضرت امام همین­که نماز مغربشان تمام شد، برای گوش کردن اخبار رادیو بی بی سی  رفتند و زمانی که اخبار مربوط به ایران و مسائل آن تمام  شد، رادیو را بستند و نماز عشا را شروع کردند. با آن که ایشان به نماز اول وقت و تعقیبات و مستحبات آن بسیار مقیّد بودند، اما از شنیدن اخبار رادیوهای بیگانه هم غافل نبودند. آری، این­چنین بود که حضرت امام به اوضاع سیاسی کشور مسلط بودند و از سخنان مسموم دشمن آگاه می شدند و به موقع پادزهر لازم را می ریختند و تبلیغات دشمن را خنثی می کردند.[21]

8. صدای انقلاب اسلامی

به یاد دارم روزهای اول پیروزی که تازه رادیو و تلویزیون را فتح کرده بودیم،  گوینده­ ها از طریق صدا و سیما اعلان می کردند: «این جا صدای انقلاب راستین ایران است». ما خوشحال بودیم؛ زیرا رادیویی که مرتب کلمه شاهنشاه می گفت، حالا حرف از انقلاب راستین ملت ایران می زند. اصلاً به فکرمان نمی رسید که این عبارت غلط است؛ ولی حضرت امام ما را خواستند و با قاطعیت فرمودند: «این انحراف است. باید بگویند صدای انقلاب اسلامی» و به ما فرمودند: «می فرستید و خودتان هم می روید و یک نفر از خودتان آن جا می گذارید؛ حتی اگر درگیری شد اگر تعداد زیادی هم کشته شدند، مانعی ندارد. آن جا را تصرف کنید تا در خط انقلاب اسلامی حرکت کنند». لذا من و آقای مطهری و آقای بهشتی و بعضی از دوستان دیگر مأمور شدیم تا به آن جا برویم و کار را اصلاح کنیم. متأسفانه ماشین هم نبود تا به مرکز رادیو برویم. خواستیم با یک می نی ­بوس برویم، اما راننده نبود، سوئیچ نبود، بالاخره یک نفر راننده با سوئیچ مینی بوس پیدا شد، به مرکز رادیو رفتیم و آن جا را سروسامان دادیم و برگشتیم و این توجه امام  به حفظ خط و جهت انقلاب، برای حیات و تداوم انقلاب خیلی مهم بود.[22]

9. اطلاع از اخبار، زودتر از مسئولان

بسیاری از مواقع خبرها از طرف دفتر امام(س) به مسئولان داده می شد؛ مثلاً در جریان فرار بنی ­صدر، آقای فکوری (فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که به شهادت رسید) خدمت امام(س) آمد. از ایشان سؤال شد: هواپیمایی که دیشب رفت، چه بود و کجا است؟ آقای فکوری گفت: طبق اطلاع دقیق الآن هواپیما روی آب­های مدیترانه حرکت می کند و معلوم نیست که کجا فرود می آید. امام(س) فرمودند: یک ساعت قبل هواپیما در پاریس نشسته است و بنی ­صدر و رجوی هم در آن بوده­ اند. از این نوع حوادث، خیلی زیاد بود که مسئولان خواسته­ اند خبری به حضرت امام(س)  بدهند اما ایشان با هشیاری، کامل­تر از آن را به اطلاع آنان رسانیده ­اند.[23]

10. هشیاری در ملاقات­ها

از جمله کسانی که با امام در پاریس ملاقات کردند، آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی،[24] بودند که هر کدام با هیاتی آمده بودند. امام فرمودند: «من کسی را به عنوان حزب ملاقات نمی کنم. اگر آقایان به عنوان یک فرد ایرانی مثل تمام کسانی که با من ملاقات می کنند می خواهند بیایند، مانعی ندارد». و آن ها قبول کردند و به ملاقات امام آمدند. جالب این­که در هر باری که هر کدام از آقایان می خواستند با امام ملاقات کنند، امام دستور می دادند که ما چند نفر در جلسه باشیم تا این موضوع در ذهن­ها نیاید که فلان گروه خصوصی با امام ملاقات کرده ­اند. و وقتی سید جلال تهرانی، عضو شورای سلطنت، به پاریس جهت ملاقات با امام آمد، امام فرمودند: «تا وقتی که عضو شورای سلطنت است، با او ملاقات نمی کنم؛ مگر استعفا دهد و مثل یک فرد عادی بیاید». و او مجبور به استعفا شد تا بتواند با امام ملاقات نماید.[25]

در سایه­ سار عترت

1. چیستی بصیرت در دین

«حسن صیقل» که از شاگردان امام صادق(ع) بود، روزی از امام پرسید: «این که مردم روایت می کنند یک ساعت تفکر و اندیشه کردن از یک شب عبادت برتر است، یعنی چه؟ و چگونه اندیشه­ای مراد است؟» امام(ع) به او فرمود: «یعنی اینکه آن گاه که از کنار ویرانه­ای گذشتی و یا از کنار خانه مخروبه­ای که خالی از سکنه بود عبور کردی، به آن بگویی آنان که مدت­ها در تو زیستند، اکنون کجایند؟ آنان که تو را ویران ساختند، کجا هستند؟ چه شده است تو را و بر تو چه رفته که اکنون سخن نمی گویی».[26]

2. بی ارزشی عبادت بدون بصیرت

روزی «اسحاق بن عمار» خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: «مولای من! در همسایگی خانه من مردی زندگی می کند که بسیار نماز می خواند و اهل دستگیری از نیازمندان است و بسیار به حج می رود و من در زندگی ­ام هیچ گونه خلافی نسبت به خاندان رسالت در او ندیده ­ام. این مرد چگونه آدمی است؟» امام صادق(ع) پرسید: «فهم و بصیرت او چگونه است؟» پاسخ داد: «از نظر بینش و آگاهی در سطح پایینی است و بصیرتی در دین خود ندارد». امام(ع) نیز بی ­درنگ پاسخ فرمود: «پس درجه­اش هم با این عبادات بالا نخواهد رفت».[27]

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 135-158


[1]. منازل السائرین، ص 13، باب تفکر.  [2]. شرح چهل حدیث، ص 189ـ190.  [3]. غافر (40): 18.  [4]. اعراف (7): 179.  [5]. ق (50): 37.  [6]. شرح چهل حدیث، ص 190.  [7]. اعراف (7): 179.  [8]. واقعه (56): 85.  [9]. انعام (6): 50.  [10]. طه (20): 124ـ125.  [11]. یوسف (12): 108.  [12]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 307.  [13]. همان، ص 308.  [14]. همان، ص 48.  [15]. ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه­نامه اربعین رحلت حضرت امام خمینی(س)؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین امام جمارانی.  [16]. ر.ک: مجله پاسدار اسلام، ش 12، ص 55؛ به نقل از: آیت الله محمدرضا توسلی.  [17]. ر.ک: ویژگی­هایی از زندگی امام خمینیS، ص 37؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری.  [18]. ر.ک: همان، ص 110 ـ 112؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری.  [19]. ر.ک: پا به پای آفتاب، ج 4، ص 175؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی.  [20]. پرتوی از خورشید، ص 276؛ به نقل از: آیت الله محمد آل اسحاق.  [21]. همان، ص 277؛ به نقل از: برادر ایوبی.  [22]. همان، ص 256 ـ 257؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین علی­اکبر هاشمی رفسنجانی. [23]. ر.ک: ویژگی ­هایی از زندگی امام خمینیS، ص 40؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری.  [24]. از اعضای اصلی نهضت آزادی. [25]. پرتوی از خورشید، ص 258 ـ 259؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید علی­ اکبر محتشمی.  [26]. الکافی، ج 2، ص 54، ح 2.  [27]. همان، ص 24، ح 19.

. انتهای پیام /*