بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ ها است. او چکیده قرن ها درس ­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم­ ها و زبان­ های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده ­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق ­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه­ نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم شناسی گذشت

گذشت، معادل و برابر واژه «عفو» است و به معنای خرده نگرفتن و درگذشتن از اشتباه دیگری است؛ اما ایثار گذشتن از خود است و تفاوت آن با عفو در این است که عفو هنگام گذشتن از اشتباهی است که دیگری انجام داده؛ ولی در ایثار اشتباهی از طرف مقابل صورت نگرفته است و فرد بدون در نظر داشتن خود، از حق خویش نسبت به او می ­گذرد. گذشت نیز همچون برخی دیگر از ویژگی­ های پسندیده اخلاقی، دارای پیامدهای مثبت در جنبه­ های فردی و اجتماعی است که سبب نشاط و بالندگی جامعه اسلامی و تقویت حس همزیستی سالم و زندگی اجتماعی آرام می ­شود.

گذشت در قرآن

1. وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأصْلَحَ فَأجْرُهُ عَلَی الله إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ؛[1] و جزای بدی، مانند آن بدی است. پس هر کس درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر [عهده] خدا است. به راستی که او ستمگران را دوست نمی­دارد.

2. إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أوْ تُخْفُوهُ أوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللهَ کَانَ عَفُوّاً قَدِیراً؛[2] اگر چیزی را  آشکار کنید یا پنهانش دارید یا از بدی درگذرید، پس خداوند گذشت­ کننده توانا است.

3. الّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنْ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛[3] همانان که در هر فراخی و تنگی انفاق می ­کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردم درمی ­گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست می­ دارد.

4. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لاتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛[4] و ما آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، جز به حق نیافریده ­ایم و به یقین، قیامت فرا خواهد رسید. پس به خوبی [از هم] صرف نظر کنید.

برآستان جانان

1. رسول خدا(ص) می فرماید: «علیکم بالعفو؛ فإنّ العفو لا یزید العبد إلا عزّاً، فتعافوا یعزّکم الله»؛[5] بر شما باد به گذشت نمودن؛ زیرا گذشت چیزی بر بنده نمی­افزاید، مگر عزت. پس از همدیگر گذشت کنید تا خدا به شما عزت دهد و سربلندتان گرداند.

2. امام باقر(ع) می فرماید: «الندامة علی العفو أفضل وأیسر من الندامة علی العقوبة»؛[6] ندامت و پشیمانی بر گذشت، برتر و آسان­تر است از پشیمانی بر عقوبت کردن.

3. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «إذا قدرت علی عدوّک، فاجعل العفو شکراً للقدرة علیه»؛[7] هنگامی که بر دشمن خود قدرت یافتی، گذشت از او را شکرانه قدرت یافتن بر او قرار بده.

4. امام صادق(ع) می فرماید: «ثلاث من مکارم الدنیا والآخرة؛ تعفو عمّن ظلمک وتصل من قطعک وتحلم إذا جهل علیک»؛[8] سه چیز از پسندیدگی­ های دنیا و آخرت است: اینکه از کسی که به تو ظلمی کرده، درگذری و به آن کسی که از تو بریده، بپیوندی و نسبت به کسی که در مورد تو نادانی کرده، بردباری به خرج دهی.

5. امام زین العابدین(ع) می فرماید: «حقّ من أسائک أن تعفو عنه وإن علمت أنّ العفو عنه یضرّ انتصرت قال الله تبارک وتعالی: وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ [9]»؛[10] حق کسی که به تو بدی کرده، این است که از او درگذری؛ ولی اگر می­ دانی که اگر او را ببخشی ضرر می­ کند، انتقام بگیر؛ چرا که خداوند پاک و بلند مرتبه فرموده است: «و برای کسی که پس از ظلم به او انتقام می ­گیرد، راه ]نکوهشی[ نیست».

پرتو نور

1. پیرو راستین اهل بیت(ع)

در نجف یک بار من از یکی از رفقا ناراحتی ­ای داشتم. خدمت حضرت امام رفته و مسأله ام را عنوان کردم. امام فرمایشاتی کردند که واقعاً این از اخلاق ائمه اطهار(ع) است، بالاخص از خصوصیات امام حسن مجتبی(ع) است؛ یعنی کمتر کسی از اشخاص، متخلّق به این خلق پسندیده است. امام فرمودند: «یک نفر آمد این­جا (منظورشان اندرون بود) و هر چه رسید به من گفت. و من تا اینجا بود، برایش پول می­ فرستادم».[11]

2. دشمنی شخصی، هرگز!

حضرت امام(س) با سیر در صراط مستقیم عبادت و پرستش حق و گذشتن از خود، به سوی خدا راه سپرده بود. امام(س) قلب و روانش را از خود تهی ساخته و خانه را به صاحبخانه واگذار کرده بود و در جهت رسیدن به چنین مقامی بود که همه حرکت ها و سکون ها و سختی ها و سکوت ها، جام زهر نوشیدن­ها و شادی­ها، حب­ها و بغض­ها و بالاخره زندگی و مرگش برای خدا و به سوی خدا بود. حضرت امام(س) با چنین دریافت و بینشی، نسبت به تمام پدیده­ های عالم، به ویژه انسان ها، به عنوان آیات و نشانه ­ها و مخلوقات خدای محبوب نگاه می ­کرد و به آن ها با دیده مهر و محبت و رحمت و شفقت می­ نگریست و برخلاف تبلیغات جهان استکبار که با دید مادی گرانه و شیطان مآبانه خود سعی داشتند از امام(س) چهره ­ای خشن و غیر عاطفی ترسیم کنند، حضرت امام(س) با برخورداری از آن بینش و تربیت الهی و از زاویه دیدگاه فوق الذکر حتی بدترین انسان ها و سرسخت ­ترین دشمنانش، مانند: نصیری، شاه، صدام و ریگان را نیز دوست می­ داشت. دشمنی و بغضی که نسبت به آن ها داشت، بر خلاف آنچه دشمنان القا می­ کردند که جنبه شخصی دارد، تنها به دلیل طغیان و عصیان آن ها از فرمان حق و ظلم به بندگان خدا بود. اصولاً هر جا که پای خودشان در کار بود، بدون استثنا چشم پوشی م ی­کردند. نه تنها افرادی را که نسبت به شخص معظم له خطا و ظلمی را روا می­داشتند می­ بخشیدند، بلکه غالباً و بر حسب مورد به نوعی آنان را مورد تفقد نیز قرار می­ دادند و برای آنان دعا می ­کردند، چه بسا افراد بی­ هویت و مغرض و جاهلی که در قم و بعد از آن در نجف اشرف حضرت امام(س) را مورد بدترین آزارهای روحی، تهمت ­ها، افتراها و توهین ­ها قرار می­ دادند و نمونه آن را می ­توان در خصوص پیام به حوزه ­ها و روحانیت و یا در جریان آب کشیدن ظرف آب فرزند برومندشان مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی در مدرسه فیضیه مشاهده کرد؛ ولی حضرت امام(س) چه قبل  از انقلاب که به مرجعیت اعلا و هیمنه مطلقه در حوزه ­ها دست یافتند و چه بعد از انقلاب که به اوج عظمت و قدرت همه جانبه نایل شدند، گویی حتی در یک مورد به ذهنشان خطور نکرد که در صدد تلافی و انتقام برآیند؛ بلکه بر عکس، افراد متعددی از این طایفه را که علاقه­ مندان به امام(س) به جهت سوابق سیاه و آزارهایشان نسبت به  امام(س) حاضر نبودند آن ها را روی زمین خدا زنده ببینند، حضرت امام(س) ابتدا به ساکن سراغ آن ها را می­ گرفتند و به آن ها کمک می­ کردند و اگر مریض بودند، کسی را از طرف خود به عیادتشان می­ فرستادند و گرفتاری های شخصی آنان را در حد توان برطرف می ­کردند.[12]

3. سفارش به گذشت

یکی از نمایندگان معروف و مورد توجه حضرت امام بعد از تشرف به محضرشان، نامه ­ای را جهت حضرت امام نوشت و به این جانب داد و گفت: «اجمال این نامه را به عرض معظم له رساندم و قرار شد مکتوب آن توسط شما تقدیم ایشان شود». موضوع نامه مربوط می ­شد به یکی از وعاظ دانشمند و متدین که به جرم دوبار دعا کردن برای شاه معدوم، محکوم به خلع لباس شده بود. با توجه به این که او فرد معتقد و علاقه­مند به انقلاب و امام و مروّج اسلام بود، درخواست رسیدگی و تجدید نظر شده بود. روز بعد، مضمون نامه به عرض امام رسید. فرمودند: «به آقای اردبیلی بگویید چنانچه ایشان از افرادی نبوده ­اند که در خدمت رژیم شاه بودند و تحت فشارهایی که در آن زمان وجود داشت، دچار لغزش شده ­اند و از افراد خوب هستند، نباید این گونه با آن ها رفتار شود و نباید این طور باشد که به خاطر آن اشتباه ـ که الآن هم از آن ناراحت هستند ـ آن ها را طرد کرد». این جانب نیز مطلب را به آیت الله موسوی اردبیلی ابلاغ کردم و دستور انجام شد.[13]

4. گذشتی کریمانه

افرادی بودند که نسبت به شخص امام(س) توهین و بدگویی کرده بودند و سپس پشیمان می شدند. آنان به وسیله نامه ­ای از محضر امام(س) درخواست عفو و بخشش می­ کردند. همه این موارد به عرض ایشان رسید و حضرت امام بدون استثنا در تمام موارد می­ فرمودند: «ایشان را بخشیدم». و احیاناً دعایی هم می کردند. چنانچه نشانی شخص روی نامه بود، پاسخ از سوی دفتر، مکتوب گردیده، برای آنان فرستاده می ­شد. از جمله همسر یکی از زندانیان سیاسی در یکی از شهرهای استان فارس طی نامه ­ای برای حضرت امام(س) نوشته بود: «از آن جایی که بشر جایز الخطا است، شوهر این جانبه به ساحت مقدس رهبری اسائه ادب نموده است. این جانبه با کمال شرمندگی از محضر مبارک حضرت نایب الامام، تقاضای عفو و بخشش نموده و استدعا دارد به بزرگواری خود وی را عفو فرمایید». نامه مزبور طبق معمول به عرض حضرت امام(س) رسید و پاسخ معظم له طی نامه­ ای از سوی روحانی سرشناس آن شهر فرستاده شد.[14]

5. باگذشت ­تر از باران

نمونه­­ های بسیاری از گذشت حضرت امام(س) وجود دارد. یک بار یک مسلمان عرب تبار از آمریکا در نامه ­ای برای امام(س) وضعیت گذشته را توضیح داده و نوشته بود: «من با توهین به شما مرتکب گناه بزرگی شده ­ام و این گناه به صورت کابوسی وحشتناک همواره آزارم می ­دهد». وی ملتمسانه درخواست عفو کرده بود که به عرض امام(س) رسید و معظم له با آهنگی آکنده از محبت و عاطفه فرمودند: «ایشان را بخشیدم».

نمونه دیگر این که یک بار یک دانش آموز مسجدسلیمانی نوشته بود: «حضور محترم رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی: این جانب از شما حلیت می ­طلبم؛ چرا که چند بار در مجلسی که از شما غیبت می کردند، حضور داشتم. خواهش می­ کنم مرا ببخشید و اگر بخشیدید با خط خودتان برایم بفرستید». این موضوع هم خدمت امام(س) گفته شد و ایشان از او درگذشتند.[15]

6. چشم پوشی در مسائل جزئی

حضرت امام امت بسیار با حلم و حوصله بودند و اگر ناراحتی ابراز می ­کردند، در مسائل مهم بود؛ ولی در مسائل جزئی که از طلاب سر می­ زد، صبر به خرج می ­دادند و حتی ­المقدور آن را به روی طرف نمی ­آوردند.[16]

7. برخورد رئوفانه

در زمان بنی صدر یک بار یکی از بستگانمان در چند سال پیش آمدند خدمت امام. تابستان بود و ما توی حیاط بودیم. آن شخص به برخی مسائل اعتراض داشت و نظرات خاص خودش را خیلی بلند و تند با امام مطرح می کرد. به امام می­ گفت: «شما باید بگذارید بیایند در منزلتان مرگ بر فلان و بهمان بگویند». اما امام با این­که من در قیافه ­شان ناراحتی را می­ دیدم، با او برخوردی خیلی ملایم داشتند و به او گفتند: «چرا داد می­ کشید؟ بیایید با هم صحبت کنیم. حالا یک جوری با هم کنار می­ آییم. من که نگفتم کسی نیاید و جلوی کسی را هم نگرفته ­ام. همه در صحبت­ هایشان آزاد هستند». امام خیلی ملایم با او برخورد کردند و این در حالی بود که امام کسالت داشتند و من نگران قلب ایشان بودم.[17]

در سایه ­سار عترت

1. مؤمنان اهل گذشت هستند

یکی از غلامان امام مجتبی(ع) مرتکب اشتباهی شد که مستحق مجازات بود. امام (ع) او را نزد خود فرا خواند. غلام، اشتباه خود را پذیرفت. سپس برای فرار از مجازات، وقتی نزد امام (ع) آمد گفت: «مولای من! الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ؛[18] (مؤمنان) فرو خورندگان خشمند.

امام حسن(ع) در پاسخ او فرمود: من خشم خود را فرو می ­خورم. غلام خوشحال شد و دنباله آیه را تلاوت کرد و گفت: وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ؛[19] و (مؤمنان) درگذرندگان از (اشتباه) مردم هستند. امام مجتبی(ع) پاسخ داد: من نیز از گناه تو گذشتم. غلام دوباره گفت: وَاللهُ یُحِبّ الْمُحْسِنِینَ؛[20] و پروردگار نیکوکاران و احسان­ کنندگان را دوست می­ دارد. امام مجتبی(ع) از تیزهوشی و ذکاوت غلام خود به سرور آمد و  تبسمی کرد و فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم و دو برابر بیشتر از آنچه از من می ستاندی، به تو می ­بخشم.­[21]

2. ارزش گذشت

همگان نشسته بودند و پس از ساعتی سخن گفتن با رسول خدا(ص)، به چهره ایشان می­ نگریستند. ناگاه دیدند لبخندی ملیح بر چهره پیامبر نقش بست؛ به گونه ­ای که دندان­ های ایشان نمایان شد. اصحاب دلیل خنده ایشان را پرسیدند. پیامبر(ص) فرمود: دو نفر از امت خود را دیدم که در پیشگاه پروردگار حاضر شدند که یکی از آن ها می ­گفت: خدایا! حق مرا از این مرد بگیر! پروردگار بزرگ فرمود: حق برادرت را بده! او گفت: پروردگارا! دیگر چیزی از اعمال نیک من باقی نمانده است که بخواهم حق او را بدهم. سپس صاحب حق به پروردگار گفت: حال که چنین است، پس خدایا! از گناهان من بردار و به گناهان او بیفزا.

در این لحظه اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و فرمود: آن روز، روزی است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسی حمل کند. پروردگار به آن کس که حقش را می خواهد، می­ فرماید: چشمت را برگردان و به سوی بهشت نگاه کن و ببین چه می بینی؟ و او صورتش را به سوی بهشت برمی ­گرداند و آنچه نعمت در آن مهیا شده، می ­بیند. سپس با تعجب می ­پرسد: خدایا! اینها برای کیست؟ می­ فرماید: تو می ­توانی به آن دست یابی. باز او می ­پرسد: من چگونه می ­توانم به آن دست یابم؟ خداوند می ­فرماید: با گذشت از برادرت. او نیز می ­گوید: خداوندا! من از او گذشتم. سپس خداوند به او می­ فرماید: حال دست برادرت را بگیر و هر دو وارد بهشت شوید. سپس پیامبر اشک را از چشمانش پاک کرد و فرمود: پس شما نیز پرهیزکار باشید و از همدیگر بگذرید و گذشت کنید.[22]

3. گذشت، سبب هدایت

روزی مردی از اهالی شام که عمری را در قلمرو معاویه، تحت تربیت غیر دینی و تبلیغات سوء برضد اهل بیت اطهار(ع) گذرانده بود، به مدینه آمد. از کوچه ­ها  می گذشت که امام مجتبی(ع) را دید که بر مرکبی سوار است و آرام و باوقار از آن جا می­ گذرد. مرد شامی به محض اینکه امام (ع) را شناخت، زبان به یاوه گویی و دشنام باز کرد. امام (ع) ایستاد و از مرکب خود به زیر آمد. مرد همچنان دشنام می ­داد. امام (ع) درنگ کرد تا مرد ساکت شود. سپس به او سلام کرد و با لبخندی به چهره او فرمود: «ای مرد! گویا در این شهر غریبه­ و مسافری. گمان می­ کنم اشتباهی رخ داده است. اگر احتیاجی داری، من آن را برآورده کنم. اگر گمشده ­ای، تو را راهنمایی کنم. اگر بارت سنگین است، برای حمل آن مرکبی در اختیارت بگذارم. اگر لباس نداری، تو را بپوشانم. اگر گرسنه ­ای، سیرت کنم. اگر نیازمندی، بی­ نیازت کنم. اگر آواره­ا ی، به تو پناهگاهی دهم و اگر درخواستی داری، آن را اجابت کنم. می ­توانی وسایل و اثاثیه سفرت را به خانه من بیاوری و تا آن روز که در این شهر هستی، پیش من بمانی. من توان آن را دارم که با تمام وجود و کمال میل از تو پذیرایی کنم و امکانات آسایش تو را فراهم آورم. من در این شهر، خانه ­ای وسیع با همه امکانات در اختیار دارم». مرد شامی بدون اینکه حرف دیگری بزند، شرمنده سر به زیر انداخت و با شنیدن سخنان مهرآمیز امام(ع)، خجالت­ زده شد و زیر لب گفت: «گواهی می ­دهم که تو خلیفه خدا بر روی زمین هستی. تاکنون تو و پدرت را دشمن­ ترین خلایق نزد خود برمی­ شمردم، ولی اکنون تو را محبوب­ترین می­ یابم». آن گاه سرافکنده همراه امام (ع)، به خانه ایشان آمد و تا هنگامی که در مدینه به سر می­ برد، مهمان سفره امام (ع) بود. پس از آن، در شمار برترین دوستان امام (ع) قرار گرفت.[23]

دلبرگ های عاشقی

امام علی(ع) بنیان و اساس گذشت و مهرورزی است که اکنون در بستر شهادت آرمیده است. ندا رسید که برای علی (ع) شیر بیاورید تا بهبود یابد. نخستین ظرف شیر را که برای او آوردند، پرسید: «آیا از این شیر به او (ابن ملجم) هم داده ­اید؟» گویا نه این­که ضربتی خورده و دشمنی ­ای بین او و قاتلش بوده است. آیا تاریخ چنین سینه ­ای دریاگون با چنین گذشت و شفقتی نسبت به قاتل دیده است. هرگاه غذایی برای او می آوردند، می­ فرمود: «أطعموه من طعامی وأسقوه من شرابی»؛[24] از غذای من به او بدهید و از نوشیدنی من به او بنوشانید.

و آن گاه که نالان و زخم خورده در بستر شهادت افتاده بود، هرگز از ضرب تیغ زهرآگین قاتل خود شکوه نکرد و با گذشت تمام فرمود: «إن عشت فأنا أولی بحقّی وإن متّ فاضربوه ولا تزیدوه»؛[25] [فرزندم حسن!] اگر زنده ماندم که من نسبت به حق خود سزاوارترم [و می­ دانم که با او چه کنم] و اگر مردم، پس او را ضربتی بزنید و نه بیشتر.

پر واضح است که اگر حضرت زنده می­ ماند، از او درمی ­گذشت؛ چرا که بسیار فرموده بود: در گذشت لذتی است که در انتقام نیست و علی (ع) برترین مردم است در عمل به گفته­ های خود.

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 351-365


[1]. شوری (42): 40.  [2]. نساء (4): 149. [3]. آل عمران (3): 134.  [4]. حجر (15): 85.  [5]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 427.  [6]. همان، پاورقی.  [7]. همان.  [8]. الکافی، ج 2، ص 107، ح 3.  [9]. شوری (42): 41.  [10]. الخصال، ص 570.  [11]. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینیS،  ج 6، ص 140؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین عبدالعلی قرهی.  [12]. ر.ک: در سایه آفتاب، ص 93 ـ 95؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [13]. همان، ص 95 ـ 96.  [14]. ر.ک: همان، ص 96 ـ 97.  [15]. ر.ک:  همان، ص 97 ـ 98.  [16]. صحیفه دل، ج 1، ص 62؛ به نقل از: آیت الله خلخالی.  [17]. برداشت­هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 333 ـ 334؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [18]. آل عمران (3): 134.  [19]. آل عمران (3): 134.  [20]. آل عمران (3): 134.  [21]. بحار الانوار، ج 43، ص 352.  [22]. همان، ج 77، ص 182.  [23]. همان، ج 43، ص 344.  [24]. المناقب، ص 388.  [25]. همان.

. انتهای پیام /*