بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ه ا است. او چکیده قرن ها درس ­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم ­ها و زبان ­های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده ­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه­ ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره­ آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم­ شناسی پاکیزگی و آراستگی

در لغت عرب، پاکیزگی به «نظافت» و آراستگی به «زینت» معنا یافته است و این ها، دو ویژگی مهم برای انسان مسلمان هستند. اسلام به هیچ روی، کثیفی و دست کشیدن از خود و حضور غیر آراسته در جامعه و حتی در درون خانه را برنمی­ تابد و سفارش­ های اکیدی بر این مهم دارد و فرد مسلمان را ملزم به رعایت آن می­ سازد؛ حتی در هنگامی که تنها است نیز باید بهداشت و نظافت را رعایت کند. بنابراین، نظافت و آراستگی، تنها یک موضوع اجتماعی نیست؛ بلکه جنبه فردی هم دارد؛ به بیان دیگر، پیامدهای دوری از نظافت و آراستگی هم فرد را تحت تأثیر قرار می دهد، هم جامعه را دچار چالش می­ نماید.

پاکیزگی و آراستگی در قرآن

1. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الّتِی أخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛[1] بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی­ های پاکیزه را حرام کرده است؟

2. یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛[2] ای فرزندان آدم! زینت­ های خود را به هنگام هر عبادت به خود گیرید.

3. وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ؛[3] و لباس خود را پاکیزه گردان!

4. وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ؛[4] و پاکیزه ­ها را برای مردم حلال شمرد و ناپاکی ­ها را بر آنان حرام گرداند.

گلبرگی از آفتاب

1. رسول خدا(ص) می فرماید: «تنظّفوا بکلّ ما استطعتم فإنّ الله تعالی بنی الإسلام علی النظافة ولن یدخل الجنّة إلا کلّ نظیف»؛[5] به هر اندازه که می­ توانید خود را تمیز و پاکیزه کنید. پس به درستی که خداوند بلندمرتبه اسلام را بر پاکیزگی بنا نهاد و جز پاکیزگان را وارد بهشت نمی­ کند.

2. امام علی(ع) می فرماید: «تنظّفوا بالماء من النتن الریح الذی یتأذّی به تعهّدوا أنفسکم فإنّ الله عزّ وجلّ یبغض من عباده القاذورة الذی یتأنّف به من جلس إلیه»؛[6] با آب، خود را از بوی بدی که دیگران را اذیت می­ کند، پاکیزه کنید و نسبت به خود پایبند باشید. پس به درستی که خداوند شکست­ ناپذیر و بزرگ، از بندگان کثیفی که هر کس کنارش بنشیند، بوی [بد] او را استشمام می­ کند، بیزار است.

3. امام صادق(ع) در مورد آیه خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ می فرماید: «فی قوله تعالی المشط فإنّ المشط یجلب الرّزق ویحسّن الشّعر وینجز الحاجة ویقطع البلغم»؛[7] [منظور از زینت در] گفتار خداوند متعال که فرمود: «زینت های خود را هنگام نماز برگیرید»، شانه است. پس به درستی که شانه روزی را زیاد می­ کند و موی را نیکو و زیبا می­ گرداند و حاجت را برمی­آورد و بلغم را قطع می ­کند.

4. امام باقر(ع) می فرماید: «لو یعلم النّاس ما فی السواک لاباتوه معهم فی لحاف»؛[8] اگر مردم می ­دانستند چه [ارزشی] در مسواک زدن است، حتماً آن را با خودشان به بستر خواب می بردند.

پرتو نور

1. نمونه پاکیزگی

آقا خیلی پاکیزه بودند؛ به حدی که یکی از خصوصیات بارز ایشان نظافت زیادشان بود. از سنین جوانی­شان ما یادمان است که در تمیزی و نظافت ضرب المثل دوستانشان بودند. آن ایام که ما بچه بودیم، این کوچه ­ها گل بود؛ به طوری که تمام طلبه­ ها تا زانو و شانه عبایشان گلی بود؛ ولی ایشان آن­قدر آرام توی کوچه راه می ­رفتند و قدم برمی­ داشتند که گاهی مثلاً حدود ده لکه گل پشت عبایشان بود. عبا را می آوردند تو اتاق، جلوی بخاری می گذاشتند خشک که می شد ما این لکه ها را با دم قاشق پاک می کردیم و ماهوت پاک کن می­ زدیم.[9]

امام دوست داشتند رویشان همیشه آراسته باشد، چهره ایشان همیشه تمیز باشد و واقعاً آدم باید از امام این درس را یاد بگیرد. این قدر تمیز بودند، این قدر نظیف بودند که من هیچ کس را این طور ندیده ­ام... من حتی یک بار ندیدم که حتی یک لک کوچک روی لباس سفید ایشان باشد. هیچ وقت ندیدم.[10]

2. برنامه نظافت

امام هفته­ ای دو بار نظافت شخصی می­ کردند و به حمام می ­رفتند؛ شب­ های سه شنبه و صبح­ های جمعه و این، از نظم ایشان بود که هفته را دو قسمت کرده بودند و به طور تساوی وسط و آخر هر هفته استحمام می­ کردند. در این روزها همراه با استحمام، لباس ­های خود را هم تعویض می­کردند و لباس تازه و تمیز می­پ وشیدند.[11]

3. نظر در آینه

در منزل امام آینه­ ای به دیوار قرار داشت. این آینه مخصوص امام بود که هر وقت بلند می­ شدند، در آینه خود را مرتب می­ کردند و من به این نظم و ترتیب و کار امام از همان زمان­ ها پی ­برده بودم. آن زمان­ها طلبه ­ها هیچ وقت مقید به آینه و این­گونه کارها نبودند. علمای پیرمرد که ابداً به این امور توجه نداشتند؛ لیکن امام خیلی مرتب بود. الآن نیز همین­طور است در اتاقشان آینه ­ای بالای سرشان هست که در آن خود را می­ بینند و مرتب می­ کنند. ایشان خیلی منظم و مرتب هستند.[12]

وقتی مردم در حسینیه جماران آماده ملاقات با امام بودند، به امام عرض م ی­شد که جمعیت برای ملاقات حاضر است. ایشان برم ی­خاستند، لباس می ­پوشیدند، عمامه به سر می­ گذاشتند و عبا به دوششان می­انداختند و تشریف می ­آوردند جلوی آینه ای که در اتاق کارشان بود. عمامه خودشان را مرتب می­ کردند و محاسنشان را اگر منظم نبود به دقت شانه و به طرف حسینیه حرکت می­ کردند.[13]

4. تا کردن و اتو کردن لباس­ها

امام از افرادی بودند که کم لباس کهنه می­ کردند؛ چون به صورت منظم از لباس استفاده می­ کردند و به محض اینکه به اتاقشان برمی­ گشتند، لباس­ها را مرتب تا می­ کردند و کناری می­ گذاشتند. لذا لباس ­هایشان همیشه نو و مرتب بود.[14]

امام بسیار تمیز و مرتب هستند. تا جایی که اطلاع دارم و از قول دختر ایشان عرض می­ کنم که زیرپوش و پیژامه ایشان باید زود به زود شسته شود و حتماً باید اتو شود و از نظر رنگ هماهنگ باشد و اگر چنانچه پیژامه گشاد باشد و یک قدری باز باشد، ایشان نمی ­پوشند. باید همه جای آن یک اندازه باشد و نظم داشته باشد. باز از قول خانمشان می ­گویم، آقا آن را وجب می ­کنند. باید یک وجب باشد. اگر کمتر باشد، نمی­پوشند و بیشتر هم باشد، نمی­ پوشند. از اول رعایت می­ کردند و نظم و ترتیب داشتند. دستمال ایشان باید اتو شود. پیراهن که رو هست حتماً باید اتو شود، حتی پیژامه و زیر پیراهنشان هم باید اتو شود.[15]

5. کفش و لباس جدا

امام وقتی که از حسینیه جماران به اتاقشان می­ آیند، قبایشان جداست عمامه­ شان جداست. اگر سه چهار بار حسینیه بیایند، با آن لباس در اتاق نمی­ نشینند؛ بلکه لباس ­هایشان را در می­ آورند و تا می­ کنند، عمامه را رویش می­گذارند، یک پارچه سفیدی رویش می­کشند و می­ نشینند. دو مرتبه وقتی به ایشان می­ گویند: آقا جمعیت هست. بفرمایید، باز بلند می­شوند، لباس­ها را در می­ آورند، آن ها را می پوشند و می­روند؛ یعنی خیلی دقت دارند در این­که هر چیزی جای خودش باشد.[16]

امام به جهت تمیزی که دارند، دمپایی­ های مختلفی دارند؛ یعنی پنـج ـ شش تا دمپایی دارند. دمپایی اتاق، حیاط و دستشویی ایشان همگی جدا است. یک روز من گفتم: شما می­گویید ساده، در صورتی که شش ـ هفت جفت دمپایی دارید؛ اما ما یک جفت داریم. گفتند: «شما یک جفت دارید، یک سال می­ پوشید؛ من هفت جفت دارم، هفت سال می ­پوشم. اسراف نکردم. اما دمپایی که توی آشپزخانه می­ پوشم، با توی اتاق فرق می­ کند. شما هم همین کار را بکنید».[17]

6. استعمال عطر و ادکلن

وارد اتاق امام که می­ شوید، انگار وارد بهشت شده ­اید؛ چون بوی عطر می­ دهد؛ به خاطر این­که روزی چند بار ادکلن و عطر استفاده می­ کنند. گاهی ما در منزل کار آشپزخانه را انجام می­ دادیم و بعد چراغ را خاموش می­ کردیم و می ­رفتیم خدمت امام؛ وقتی می­ نشستیم، امام سرشان را بر می­ گرداندند و می­گفتند که نهار فلان خورشت را دارید. غیر مستقیم می­ خواستند بگویند که بوی سبزی می­ دهی. البته هیچ وقت چیزی به ما نمی­ گفتند: حتی من یک دفعه گفتم: «شما چقدر باید ما را تحمل کنید». چون نمی ­خواستند خلاف بگویند، می­ گفتند: «خوب تحمل می­ کنم».[18]

روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد. امام بلند شدند و فرمودند: «من می خواهم نماز بخوانم». چون مقید بودند به هنگام نماز، خود را با عطر و ادکلن خوشبو کنند، در همان جلسه به من اشاره کردند که ادکلن مرا بیاور. پس از ادکلن زدن، به نماز ایستادند.[19]

در سایه سار عترت

1. سیره رسول خدا(ص)

عادت رسول خدا(ص) بود که هرگاه می­ خواست از خانه خارج شود، به آینه نگاه می ­کرد و موی سرش را صاف می­ نمود و آن را شانه می­ زد و هرگاه آینه در دسترس نبود، خود را در آب مشاهده می­ کرد و منظم و مرتب می­نمود و همواره خود را برای دیدار با اصحاب خویش می­ آراست.[20] ایشان از هیچ راهی نمی ­گذشت مگر آن­که هر کس پس از ساعت ­ها از آن جا گذر م ی­کرد، از بوی خوشی که از ایشان مانده بود، می­فهمید که ایشان از آن جا گذر کرده است. هیچ عطری برایش نمی ­آوردند، مگر آن­که از آن استفاده می­ کرد و می­ فرمود: «عطر، مطبوع و خوب و حمل کردن آن آسان است».[21]
هرگز کثیفی و نامرتب بودن را دوست نمی­ داشت. روزی مردی نزد ایشان آمد که موی سرش ژولیده بود. پیامبر اعظم(ص) ناراحت شد و فرمود: «آیا در خانه ات شانه­ ای پیدا نمی­ شد که سرت را با آن شانه کنی؟» مدتی گذشت و مردی با لباس ­های کثیف آمد، پیامبر(ص) از او نیز روی گرداند و فرمود: «آیا در خانه آب نداشتی تا لباس خود را بشویی؟»[22]

2. سیره امیر مؤمنان(ع)

روزی «عبّاد بن کثیر بصری» که از زهاد و صوفیان زمان خود بود، امام صادق(ع) را دید که لباس نو و تمیزی به تن کرده است و با وقار و سنگینی تمام مشغول حرکت است. برای طعنه زدن به امام(ع) نزد ایشان آمد و با حالت استهزاء گفت: «سیرة جدت امیر مؤمنان(ع) غیر از این بود. او لباس ­های خشن و زمخت می­ پوشید و وصله بر لباس خود می­زد. تو که از خاندان رسالت هستی، اگر غیر از این لباس می­ پوشیدی، مناسب ­تر و درست­ تر بود». امام(ع) به او نگریست و فرمود: «وای بر تو ای عباد! جدم در دوره ­ای می­ زیست که اوضاع مالی همگی مردم نامناسب بود. مگر خداوند نفرموده است: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الّتِی أخْرَجَ لِعِبَادِهِ؛[23] چه کسی زینت­ های الهی را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است. خداوند این­ها را بر ما حرام نکرده است».[24]

3. ضرورت آراستگی ظاهر

امام باقر(ع) آرایشگر مخصوصی داشت که اغلب، او موهای امام(ع) را کوتاه می­ کرد. حضرت مانند همیشه نزد آرایشگر مخصوص خود آمد و بر تختی که در مغازه او بود، نشست. مرد آرایشگر قیچی و شانه را در دست گرفت و از امام(ع) پرسید که میل دارد چگونه موی سر و روی خود را اصلاح کند. امام(ع) به او فرمود: «اطراف محاسن را گرد کن و زیادی­ های آن را بگیر!» آرایشگر شروع به کار کرد و آن­گونه که باب میل امام(ع) بود، موی سر و صورت ایشان را اصلاح کرد.[25]

4. آراستگی، سبب عفاف همسران

روزی یکی از دوستان امام کاظم(ع) خدمت امام(ع) رسید و با ایشان سلام و  احوال پرسی کرد. خوب در چهره امام(ع) نگاه کرد و دید حضرت محاسن خود را با خضاب سیاه، آراسته و آن را رنگ کرده است؛ به گونه­ای که چهره امام(ع) بسیار جوان­تر شده بود. از امام(ع) پرسید: «فدایت شوم، آیا محاسن خود را خضاب نموده اید؟» امام(ع) پاسخ داد: «آری؛ زیرا آراستگی نزد خدا پاداش دارد. از آن گذشته، خضاب و آراستگی ظاهری موجب افزایش حفظ عفت زنان و پاکدامنی همسران می شود. زنانی بودند که به سبب عدم آراستگی همسران خود، به فساد و گناه و تباهی راه یافتند».[26]

5. آثار آراستگی و بهداشت

امام رضا(ع) لباس زیبا و آراسته ­اش را پوشید. آن­گاه به سلیمان بن یحیی گفت: «شانه مرا بیاور!» سپس جلوی آینه ­ای ایستاد و با دقت مشغول شانه کردن موی سر و محاسن خود شد. پس از آنکه موی خود را شانه زد، عمامه بر سر نهاد و با هم به نزد مأمون رفتند. در راه، امام(ع) به سلیمان بن یحیی گفت: «پدرانم از رسول خدا(ص) برای من نقل کرده­ اند که ایشان فرموده است: هر کس در روز هفت بار موی سر و صورت خود را شانه بزند، برخی از بیماری­ ها از او دور می­ شوند».[27]

دلبرگ­های عاشقی

زیبایی و آراستگی و نظافت، نشانه نشاط مؤمن است. هرگاه مؤمن به وجد آید و از خود و خدای خود راضی باشد، بیشتر به طهارت روح خود توجه می­ کند. نظافت و  طهارت جسم هم تراوشی از طهارت و طراوت روح است. در واقع، انسان در درجه اوّل خود را برای خدای خویش آراسته و پیراسته می­ کند که این­گونه، نتیجه آن در ظاهرش نیز جلوه­ گر می­ شود، به خصوص هنگامی که به نماز می­ ایستد؛ چرا که نماز معراج مؤمن است. حال اگر این معراج با عروج نیز همراه شود، مؤمن بیشتر به آراستگی و پاکیزگی خود می­ اندیشد.

نوشته ­اند که حضرت فاطمه(س) در واپسین روز زندگانی خود استحمام کرد و  لباس ­های نو و تمیز پوشید. سپس به بدن خود عطر زد و با آرامشی وصف ناشدنی آماده پرواز به سوی حریم دوست شد. سپس در وسط حجره به سوی قبله دراز کشید و پارچه سفیدی بر روی صورت خود کشید. آن­گاه روحش بسان کبوتری سفید از قفس سینه­ ای مجروح به آستان الهی پر کشید.[28] و چشمش را از جهانی که هرگز احترام یاس را پاس نداشت، بست و علی(ع) را با کوله ­باری از رنج و تنهایی، تنها گذاشت.

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 516-529


[1]. اعراف (7): 32.  [2]. اعراف (7): 31.  [3]. مدّثّر (74): 4.  [4]. اعراف (7): 157.  [5]. کنز العمال، ح 26002.  [6]. الخصال، ص 620.  [7]. الخصال، ص 268.  [8]. بحار الانوار، ج 76، ص 130.  [9]. برداشت ­هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 156؛ به نقل از: فریده مصطفوی.  [10]. همان، ص 159 ـ 160؛ به نقل از: زهرا اشراقی.  [11]. همان، ص 156 ـ 157؛ به نقل از: عیسی جعفری.  [12]. همان، ص 156؛ به نقل از: آیت الله خامنه­ ای.  [13]. همان، ص 157؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین توسلی.  [14]. همان، ص 159؛ به نقل از: آیت الله حسن صانعی.  [15]. همان؛ به نقل از: مصطفی کفاش ­زاده.  [16]. همان، ص 158؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [17]. همان، ص 161؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [18]. همان، ص 162.  [19]. همان، ص 163 ـ 164؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین توسلی.  [20]. بحار الانوار، ج 16، ص 249.  [21]. المحجة البیضاء، ج 1، ص 309.  [22]. میزان الحکمه، ح 20319.  [23]. اعراف (7): 32.  [24]. الکافی، ج 6، ص 443.  [25]. بحار الانوار، ج 46، ص 299.  [26]. بحار الانوار، ج 72، ص 100.  [27]. همان، ص 115.  [28]. بحار الانوار، ج 43، ص 172؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 364؛ المعجم الکبیر، ج 22، ص 399؛ الطبقاتالکبری، ص 22. 

. انتهای پیام /*