شهید اسماعیلی از روحانیون شهیدی بود، که هم درجبهه رزم و هم در جبهه فرهنگی در هشت سال دفاع مقدس فعالیت داشت. شهیدی که به واقع در قهقه مستانه اش و شادی وصلش مصداق عند ربهم یرزقون بود. در این مجال فرصتی دست داد تا با هم مروری داشته باشیم به گوشه ای از زندگی این شهید بزرگوار:
شهید سیف الله اسماعیلی که بود؟
در سال 1349 با آغاز فصل پاییز و رنگارنگ شدن برگ درختان – که جلوهای دلربا به طبیعت داده بود- صدای گریه نوزادی، خبر از آمدن هدیهای الهی بر روی کره خاکی داد.نامش را «سیفالله» نهادند. کودکی زیبارو که در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر رشد کرد و محیط روستا از او شخصیتی محکم و استوار ساخت.از همان کودکی، صدای دلنشین و زیبایی داشت و به تلاوت قرآن و مداحی در مراسمات مذهبی پرداخت و مدال نوکری امام حسین (ع) را به سینه چسباند. هنوز تحصیلات ابتدایی را به پایان نرسانده بود که آینده زیبا ایران اسلامی را به دستان بتشکن زمان، خمینی کبیر دید. در سالهای تحصیل ابتدایی و راهنمایی در زمره شاگردان ممتاز مدرسه بود. پس از پایان دوره راهنمایی، گام در وادی مقدس حوزه نهاد. ابتدا حوزه علمیه شهرکرد میزبان این خاکی افلاکی بود. سپس برای این که بیشتر بیاموزد و بیاموزاند، راهی دیار فقه و فقاهت شهر مقدس «قم» شد تا در جوار بارگاه ملکوتی کریمه اهلبیت، روح خود را به زیور علم و تقوا آراسته کند. با آغاز دفاع مقدس رهسپار میدان کارزار شد و در خط مقدم جبهه به دفاع از کیان مقدس اسلام پرداخت. علاوه بر این که آرپیجی زن بود، به کارهای فرهنگی از قبیل: امام جماعت و مداحی و... نیز مشغول بود. سنگرهای خاکی و افلاکی جبهه هنوز هم صدای دلنشین سیف الله را به یاد دارند. سرانجام مرغ پاک دلش بیتاب از ماندن در کره خاکی در قربانگاه «شلمچه» به مسلخ عشق رفت و مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و مزد سالها مجاهدت و تهذیب خود را گرفت و به ملکوت اعلی پر کشید.
وصیت نامه
اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون. اللهم اجعلنی من حزبک فان حزبک هم المفلحون. اللهم اجعلنی من اولیائک، فان اولیائک لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.
خداوندا، بار الها، پروردگارا، معبودا، معشوقا، مولایم! من ضعیف و ناتوان که تحمل درد و عذاب دوزخ را ندارم. خداوندا! مرا ببخش و از گناهان من عاصی در گذر که رحیمی و غفور.
هیاهوی بهشت را میبینم
خداوندا! با تو پیمان بسته بودم که تا پایان راه با تو باشم و به پیمان خویش استوار ماندم. خداوندا! هیاهوی بهشت را میبینم، چه غوغایی، حسین به پیشواز یارانش آمده، چه صحنهای، فرشتگان ندا در دهند که هم زمان ابراهیم، همراهان و همدستان عیسی، همکیشان محمد(ص)، هم سنگران علی (ع)، هم فکران حسین (ع)، هم گامان خمینی از سنگر کربلا آمدهاند؛ به چه شکوه و عظمتی!
خداوندا! به محمد (ص) بگو که پیروانت حماسه آفریدند. به علی -علیهالسلام- بگو که [رزمندگانت] قیامت بر پا کردند و به حسین(ع) بگو که خونش در [رگهای امت] حزب الله میجوشد و به خمینی بگو که جوانان در یک صف واحد در راه و هدف و خط تو در حرکتند.
ما از مرگ نمیهراسیم؛ اما میترسیم بعد از شهادت ما، سرِ ایمان را ببُرند
خدایا! میدانی که در رنج و عذاب امروز و فردائیم. ما از مرگ نمیهراسیم؛ اما میترسیم بعد از شهادت ما سر ایمان را ببرند و پیکره اسلام را از بین ببرند. پس چه باید بکنیم؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند،{پس} باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و باید بمانیم تا فردایمان زنده بماند. خدا! دوست داریم هزاران بار در راهت شهید شویم.
خداوندا! دوست دارم چشمهایم را در بستان، پاهایم را در جزیره مجنون، سرم را در شلمچه و قلبم را در ، دستهایم را در کردستان، دشمن آماج گلولههای آتشین خود کند و دست از عشق به تو و رهبرم بر ندارم.
اما ای امام عزیز! با تو میثاق بستم و به تو {امید} دارم و اگر چندین و چند بار مرا بکشند و زنده شوم دست از تو بر نخواهم داشت. اما ای امت حزب الله! راه سعادت بخش حسین(ع) را ادامه دهید و زینبوار زندگی کنید.
نکند در بستر مرگ و ذلت بمیرید و امام تنها بماند
ای جوانان! نکند در بستر مرگ و ذلت بمیرید و امام تنها بماند که حسین-علیهالسلام- در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه و هدف حسین(ع) شهید شد.
ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب(س) را که تحمل 72 شهید را نمود بدهید. همه شما مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهههای نبرد حق بر علیه باطل بفرستید و حتی جسد او را هم نگیرید؛ زیرا که مادر وهب فرمود: سری را که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم.
در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را هم چنان حفظ کنید.
استغفار و دعا را فراموش نکنید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و نکند که از روحانیت جدا شوید. حضورتان را در جبهههای نبرد ثابت نگاه دارید.
آنان که پیرو خط سرخ امام نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند
اگر فیض عظمای شهادت قسمت من گشت؛ آنان که پیرو خط سرخ امام نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند، اما باشد که دعای شهدا آنان را متحول سازد و به رحمت الهی نزدیک گرداند.
اما ای پدر و مادر عزیزم و فداکارم! مرا حلال کنید و بر من گریه نکنید؛ اگر میخواهید گریه کنید، بر مظلومیت حسین(ع) و اهل بیتش بگریید و خوشحال باشید که وظیفه خود را انجام دادید شما بر گردن من خیلی حق داشتید امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید.
ای مادر مهربان و صبورم که بسیار رنجها برای پرورش من کشیدهای، ناراحت نباش که فردای قیامت در پیش مادر مادران، فاطمه(س) رو سپید خواهی بود و پدر زحمتکش من که من میبایست بودم و در زندگی به تو کمک میکردم، ولی وظیفه اصلی، حضور در جبهههاست در حال حاضر، امام امت بر همه امت حزب الله اتمام حجت کردند و حضور در جبههها را از اهم امور سفارش نمودند از رفتن من ناراحت مباش چرا که هنوز شش فرزند دیگر داری و اگر احتیاج باشد آنها هم حرکت کنند.
آنان که ماندهاند باید کار زینبی کنند و الا یزیدی هستند
اما خواهران و برادرانم! اطاعت از فرمان پدر و مادر بر شما لازم است و مبادا از فرمان آنها سر پیچی کنید و نماز را حتماً در اول وقت بر پا دارید و اخلاق اسلامی را رعایت فرمایید و از امت حزب الله میخواهم که امام را تنها نگذارند و در جبههها حضور پیدا کنند که: آنان که ماندهاند باید کار [زینبی] کنند و الا یزیدی هستند.
خداحافظ امام و امت حزب الله و خانواده خودم!
خدایا! جندالله را که با سوگند به نثار الله در شکر روح الله برای شکست عدو الله و استقرار حزب الله که برای زمینه سازی حکومت جهانی بقیه الله است، حمایت کن.
خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: رسا
.
انتهای پیام /*