شاید غربزدهها به ما مىگویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمىتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایى که براى ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایى که براى دو سطر دعا ذکر شده است. نمىتوانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسى این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج مىکند براى یک مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى این است که گریه کنند براى سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.
شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنى و نوحهسرایى نبود، 15 خرداد پیش مىآمد. هیچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت خون سید الشهدا. و هیچ قدرتى نمىتواند این ملتى که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چیدهاند، این توطئهها را خنثى کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگوارى و نوحهسرایى براى سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسى که براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، این طور ساخته جوانانى را که مىروند در جبههها و شهادت را مىخواهند و افتخار به شهادت مىکنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر مىشوند و آن طور مادران را مىسازد که جوانهاى خودشان را از دست مىدهند و باز مىگویند باز هم یکى دو تا داریم. این مجالس عزاى سید الشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مىسازد این جمعیت را این طور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طورى که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزادارى براى چه هست و این گریه براى چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمىگویند، ما را «ملت حماسه» مىخوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیهاى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مىتواند تجهیز بکند، به ما نمىگفتند که ادعیه براى چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسى و اجتماعىاش چیست، نمىگویند که براى چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمىتوانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لواى او همه مجتمعند.
ما که داد مىزنیم که ما اسلام را مىخواهیم و جمهورى اسلامى را مىخواهیم، براى این [است] که در جمهورى اسلامى به نام اینکه «اسلامى» است و براى خداست، همه ملت مجتمع هستند. و ما دیدیم که براى خاطر همین جمهورى اسلامى بودند و براى خاطر همین که براى خدا قیام کردند، این جمهورى اسلامى برخوردار از چه قدرتى از ملت و از سایر کشورها هم برخوردار شده است.
انقلاب ایران ثمره مجالس عزاداری ها
ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مىدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهاى این طورى هست. اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىکنند و عزادارى مىکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هر چه بیشتر و هر چه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحهخوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پاى منبر چند شعر مىگوید و چند شعر مىخواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسأله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعى دارند.
گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مىکنند، مِنْ حیْثُ لا یَشْعُرْ.
تقریباً ما به این مرتبه رسیدهایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابى کرد و یک انفجارى درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتى که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانى این کشور را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجارى حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسى [بود] که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع مىکرد و همه به یک نقطه نظر مىکردند. این مسأله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدرى که من مىدانم، براى مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتى هستیم که با همین گریهها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.
(صحیفه امام، ج16، ص: 347 و 348)
.
انتهای پیام /*