آید آن روز که من هجرت از این خانه کُنم!از جهان پر زده، در شاخ عدم لانه کُنم؟رسد آن حال که در شمعِ وجود دلداربال و پر سوخته، کارِ شب پروانه کنمروی از خانقه و صومعه برگردانمسجده بر خاک در ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
باید از رفتن او جامه به تن پاره کنمدرد دل را، به چه انگیزه توان چاره کنم؟[1]در میخانه گشایید به رویم، که دمیدرد دل را به می و ساقی میخواره کنممگذارید که درد دل من فاش شودکه دل ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
یک امشبی که در آغوش ماه تابانمز هر چه در دو جهان است روی گردانم[1]بگیر دامن خورشید را دمی، ای صبح!که مه نهاده سر خویش را به دامانمهزار ساغر آب حیات خوردم از آنلبان و، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
آن نالهها که از غم دلدار میکشمآهی است، کز درون شرر بار میکشم[1]با یار دلفریب بگو: پرده برگشا!کز هجر روی ماه تو، آزار میکشممنصور را گذار! که فریاد او به دوستدر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
از غم دوست، در این میکده فریاد کشمدادرس نیست که در هجر رُخش داد کشمداد و بیداد که در محفل ما، رندی نیستکه برش شکوه برم، داد ز بیداد کشمشادیم داد، غمم داد و، جفا داد و، وفابا صفا، منّت آن ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
آید آن روز که خاک سر کویش باشمترک جان کرده و، آشفتهی رویش باشمساغر روحفزا، از کفِ لُطفش گیرمغافل از هر دو جهان، بستهی مویش باشمسر نهم بر قدمش، بوسهزنان تا دم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرمکنار یار بنشینم، ز عمر خود ثمر گیرمبه گُلشن باز گردم، با گُل و گلبُن در آمیزمبه طرف بوستان، دلدار مهوش را به برگیرمخزان و زردی آن را نهم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
من خواستار جام می از دست دلبرماین راز با که گویم و، این غم کُجا برم[1]؟جان باختم به حسرت دیدار روی دوستپروانه دور شمعم و، اِسپند آذرمپرپر شدم ز دوری او، کُنج این قفساین دام ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بیهوای دوست، ای جان دلم! جانی ندارمدردمندم، عاشقم، بیدوست درمانی ندارمآتشی از عشق در جانم فکندی، خوش فکندیمن که جُز عشق تو، آغازی و ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
جُز خم ابروی دلبر، هیچ محرابی ندارمجُز غم هجران رویش، من تب و تابی ندارمگفتم اندر خواب بینم چهرهی چون آفتابشحسرت این خواب در دل ماند، چون خوابی ندارمسر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
به من نگر که رُخی همچو کهرُبا دارمدلی به سوی رُخ یار دلربا دارمز جام عشق، چشیدم شراب صدق و صفابه خُمّ میکده، با جان و دل وفا دارممرا که مستی عشقت، ز عقل و زُهد رهاندچه ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدمجُز از بُت و بتخانه، اثر هیچ ندیدمآفاق پُر از غلغله است از تو و، هرگزبا گوش کر خود به صدایی نرسیدمدنیا همه دریای حیات و، من مسکینیک قطره از این ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
از تو ای می زده! در میکده نامی نشنیدمنزد عُشّاق شدم، قامت سرو تو ندیدماز وطن رخت ببستم که تو را باز بیابمهر چه حیرتزده گشتم، به نوایی نرسیدمگفتم از خود برهم تا رُخ ماه تو ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
در دلم بود که آدم شوم، امّا نشدمبیخبر از همه عالم شوم، امّا نشدمبر در پیر خرابات نهم روی نیازتا به این طایفه محرم شوم، امّا نشدمهجرت از خویش کنم، خانه به محبوب دهمتا به اسماء، مُعلّم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شُدماز سر خویش گُذر کرده، سُوی یار شُدم[1]آرزوی خم گیسوی تو، خم کرد قدم[2]باز انگشتْ نمایِ سر بازار شُدمطُرفه روزی که ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
به کمند سر زلف تو، گرفتار شدمشُهرهی شهر، به هر کوچه و بازار شدمگر برانی ز درم از در در دیگر آیمگر بُرون رانْدِیَم از خانه، ز دیوار شدممستیِ علم و عمل، رخت ببست از سر منتا ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدمچشم بیمار تو را دیدم و بیمار شُدم[1]فارغ از خود شدم و کوسِ «اناالحق» بزدمهمچو منصور خریدار سر دار شُدمغم دلدار، فکنده است به جانم شرریکه ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پروانهوار بر در میخانه پر زدمدر بسته بود، با دل دیوانه در زدمخوابم ربود آن بُتِ دلدار، تا به صُبحچون مُرغ حق، ز عشق، ندا تا سحر زدمدیدار یار، گر چه مُیسّر نمیشودمن درهوای او، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بر در میکده با آه و فغان آمدهاماز دَغَلبازی صوفی به امان آمدهامشیخ را گو: که درِ مدرسه بر بند! که منزین همه قال و مقالِ تو به جان آمدهامسر خُم باز کُن ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بر در میکده، بگذشته ز جان آمدهامپشتپایی زده بر هر دو جهان، آمدهامجان که آیینهی هستی است در اقلیم وجودبر زده سنگ به آیینهی جان، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بر در میکده، از روی نیاز آمدهامپیش اصحاب طریقت به نماز آمدهاماز نهانخانهی اسرار ندارم خبریبه در پیر مُغان، صاحب راز آمدهاماز سر کوی تو، راندند مرا ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
دستافشان، به سر کوی نگار آمدهامپایکوبان، ز پی نغمهی تار آمدهامحاصل عُمر، اگر نیمْ نگاهی باشدبهر آن نیمْ نگه، با دل زار آمدهامباده از دست ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
هیچ دانی که من زار، گرفتار توام؟با دل و جان، سبب گرمی بازار توامهر جفا از تو به من رفت به منّت بخرمبه خُدا یار توام، یار وفادار توامتار گیسوی تو، آخر به کمندم افکندمن اسیر خم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پرده برگیر که من یار توام!عاشقم عاشق رُخسار توام[1]عشوه کُن، ناز نما، لب بگشا!جانِ من! عاشق گُفتار توامبر سر بستر من پا بگذارمنِ دلْسوخته بیمارِ توامبا وصالت، ز دلم عُقده ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
وه چه افراشته شد، در دو جهان پرچم عشق!آ دم و جنّ و مَلَک، مانده به پیچ و خم عشق[1]عرشیان، ناله و فریادکُنان در ره یارقدسیان، بر سر و بر سینه زنان از غم عشقعاشقان، از در و دیوار هجوم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بیدل کُجا رود، به که گوید نیاز خویش؟با ناکسان چگونه کُند فاش، راز خویش[1]؟با عاقلانِ بیخبر از سوز عاشقینتوان دری گشود، ز سوز و گداز خویشاکنون که یار، راه ندادم به کوی خودما در ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
عهدی که بسته بودم با پیر میفروشدر سال قبل، تازه نمودم دوباره دوش[1]افسوس آیدم که در این فصل نوبهاریاران، تمام، طرْف گُلستان و من خموشمن نیز، با یکی دو گُلندام سیم تنبیرون روم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوشتا شود از کفم آرام و، رود از سر هوش[1]از دَم شیخ، شفای[2]دل من حاصل نیستبایدم شکوه برم پیش بت بادهفروشنه مُحقّق خبری داشت، نه عارف اثریبعد از ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
جامی بنوش و بر در میخانه شاد باشدر یاد آن فرشته کیه توفیق داد باش[1]گر تیشهات نباشد تا کوه برکنیفرهاد باش در غم دلدار و شاد باشرو حلقهی غلامی رندان به ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
امشب که در کنار منی، خفته چون عروسزنهار تا دریغ نداری کنار و بوس!ای شب! بگیر تنگ به بر نوعروس صُبحامشب که تنگ در بر من خفته این عروسلب برندارم از لب شیرین شکّرشگر بانگ صُبح ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸