سایه ی   سرو

سایه ی سرو

ابرو و مژّه‌ی‌ او تیر و کمان است هنوزطرّه‌ی‌ گیسوی‌ او عطرفشان است هنوز[1]ما به سوداگری‌ خویش روانیم همهاو به دلبُردگی‌ خویش روان است هنوزما پی‌ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
مستی   عشق[95]

مستی عشق[95]

در میخانه به روی‌ همه باز است هنوزسینه‌ی‌ سوخته، در سوز و گُداز است هنوزبی‌نیازی‌ است در این مستی‌ و بیهوشی‌ عشقدرِ هستی‌ زدن از روی‌ نیاز است ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پرتو  خورشید

پرتو خورشید

مژده ای‌ مُرغ چمن! فصل بهار آمد بازموسم می‌ زدن و، بوس و، کنار آمد[1]بازوقت پژمُردگی‌ و غمزدگی‌ آخر شدروز آویختن از دامن یار آمد بازمُردگیها او فرو ریختگیها بشدندزندگیها به ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
دیار  دلدار

دیار دلدار

کورکورانه به میخانه مرو ای‌ هُشیار!خانه‌ی‌ عشق بود، جامه‌ی‌ تزویر برآرعاشقانند در آن خانه، همه بی‌سر و پاسر و پایی‌ اگرت هست، در آن پا نگذارتو که ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
خُم  می

خُم می

دکّه‌ی‌ عِطرفروشی‌ است وَ با معبر یار؟ماه روشنگر بزم است وَ یا روی‌ نگار؟ای‌ نسیم سحری‌! از سر کویش آیی‌؟که چنین روح‌فزایی‌ و چنین غالیه ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
باده ی   هوشیاری

باده ی هوشیاری

برگیر جام و جامه‌ی‌ زُهد و ریا درآرمحراب را، به شیخ ریاکار واگُذاربا پیر میکده، خبر حال ما بگوبا ساغری‌ بُرون کُند از جان ما خمارکشکول فقر، شد سبب افتخار ماای‌ یار دلفریب! ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
با  که گویم؟

با که گویم؟

با که گویم: غم دیوانگی‌ خود، جُز یار؟از که جویم ره میخانه به غیر از دلدار[1]؟سرّ عشق است که جز دوست نداند دیگرمی‌ نگنجد غم هجرانِ وی‌‌ اندر گفتارنو بهار است، درِ میکده را ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
روی   یار[91]

روی یار[91]

این رهروان عشق، کُجا می‌روند زار؟ره را کنار نیست چرا می‌نهند[1]بار؟هر جا روند جُز سر کوی‌ نگار نیستهر جا نهند بار، همانجا بود نگارساغر نمی‌ستانند از غیر دست دوستساقی‌ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
دیار  قُدس[90]

دیار قُدس[90]

دست از دلم بدار که جانم به لب رسیداندر فراقِ روی‌ تو، روزم به شب رسیدگفتم به جان غمزده: دیگر تو غم مخورغم رخت بست و، موسم عیش و طرب رسیددلدار من، چُو یوسف گمگشته بازگشتکنعان مرا ز ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بهار  آرزو

بهار آرزو

بر در میکده‌ام پرسه‌زنان خواهی‌ دیدپیر دلباخته، با بخت جوان خواهی‌[1]دیدنوبهار آید و، گلزار شکوفا گرددبیگمان کوتهیِ‌ عُمر خزان خواهی‌ دیدمُرغ افسرده که در کُنج قفس ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
خِرقه ی  فقر

خِرقه ی فقر

بر در میکده‌ام دست‌فشان خواهی‌ دیدپایکوبان، چو قلندرمنشان خواهی‌ دیدباز سرمست، از آن ساغر می‌، خواهم شدبیهُشم مسخره‌ی‌ پیر و جوان خواهی‌ دیداز در ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
عاشق  دلباخته

عاشق دلباخته

سر خم باد سلامت که به من راه نمودساقی‌ باده به کف جان من آگاه نمودخادم درگه میخانه‌ی‌‌ عشاق شدمعاشق مست مرا خادم درگاه نمودسرو جانم، به فدای‌ صنم باده‌فروشکه به یک ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پرتو  حُسن

پرتو حُسن

خواست شیطان بد کند با من، ولی‌ احسان نموداز بهشتم برد بیرون، بسته‌ی‌ جانان نمود[1]خواست از فردوس بیرونم کند، خوارم کندعشق پیدا گشت و از مُلک و مَلَک پرّان نمودساقی‌ آمد تا ز ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
عشقِ  مسیحا دم

عشقِ مسیحا دم

بُلبُل از جلوه‌ی‌ گُل نغمه‌ی‌ داوُد نمودنغمه‌اش، درد دل غمزده بهبود نمود[1]ساقی‌ از جام جهان، تاب به جان عاشِقآنچه با جان خلیل آتش نمرود نمودبنده‌ی‌ عشقِ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
راز  بگشا!

راز بگشا!

مُرغ دل پر می‌زند تا زین قفس بیرون شودجان به جان آمد توانش تا دمی‌ مجنون شودکس نداند حال این پروانه‌ی‌ دلسوختهدر بر شمع وجود دوست، آخِر چون شود؟رهروان بستند بار و، بر شدند از ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
آتش  عشق

آتش عشق

کیست کآشفته‌ی‌ آن زلف چلیپا نشود؟!دیده‌ای‌ نیست که بیند تو و شیدا نشودناز کن، ناز! که دلها همه در بند تواندغمزه کن، غمزه! که دلبر چو تو پیدا نشودرُخ نما! تا همه خوبان خجل از ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
روز  وصل

روز وصل

غم مخور! ایّام هجران رو بپایان می‌روداین خماری‌، از سر ما میگُساران می‌رودپرده را از روی‌ ماه خویش بالا می‌زندغمزه را سر می‌دهد، غم از دل و جان می‌رودبلبُل ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
زنجیر دل

زنجیر دل

جُز گل روی‌ تو، اُمّید به جایی‌ نبوددرد عشق است، به غیر تو دوایی‌ نبودبنده‌ی‌ موی‌‌ تواَم، دست‌فشانی‌ نرسدراهی‌ کوی‌ تواَم، راهنمانی‌ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
گواه  دل

گواه دل

ساغر از دست ظریف تو گُناهی‌ نبودجُز سر کوی‌ تو، ای‌ دوست! پناهی‌ نبود[1]درِ اُمّید ز هر سوی‌ به رویم بسته استجُز در میکده، اُمّید به راهی‌ نبودآنکه از ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
کعبه ی   عشق

کعبه ی عشق

از دلبرم به بُتکده نام و نشان نبوددر کعبه‌ نیز، جلوه‌ای‌ از او عیان نبوددر خانقاه، ذکری‌ از آن گُلعِذار نیستدر دیر و، در کنیسه‌، کلامی‌ از آن نبوددر مَدْرسِ فقیه، به ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
سُلطان عشق

سُلطان عشق

گر سوز عشق، در دل ما رخنه‌گر نبودسُلطان عشق را بسوی‌ ما نظر نبودجان در هوای‌ دیدن دلدار داده‌امباید چه عذر خواست، متاع دگر نبودآن سر که در وصال رخ او، به باد رفتگر مانده ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
مستی ِ  نیستی

مستی ِ نیستی

در محضر شیخ، یادی‌ از یار نبوددر خانقه از آن صنم آثار نبوددر دیر و، کلیسا و، کنیس و، مسجدازساقی‌ گُلعِذار دیّار نبودسرّی‌ که نهفته است در ساغر می‌با اهل خرد، جُرأت گفتار ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
طریق  عشق

طریق عشق

فراق آمد و از دیدگان فروغ ربوداگر جفا نکند یار، دوستیش چه سود؟طلوع صُبح سعادت، فرا رسد که شبشیگانه یار، به خلوت بداد اذنِ ورودطبیب درد من، آن گلرخ جفاپیشهبه روی‌ من دری‌ از خانقاه خود ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
دریای   فنا

دریای فنا

کاش! روزی‌ به سر کوی‌ توام منزل بودکه در آن شادی‌ و اندوهْ، مُراد دل بود[1]کاش! از حلقه‌ی‌ زُلفت، گرهی‌ در کف بودکه گره باز کُن عُقده‌ی‌ هر مُشکِل بوددوش ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
سایه ی    لطف

سایه ی لطف

بوی‌ گُل آید از چمن، گویی‌ که یار آنجا بوددر باغ، چشنی‌ دلپسند از یاد او برپا بودبر هر دیاری‌ بگذری‌، بر هر گروهی‌ بنگری‌با صد زبان، با صد بیان در ذکر او غوغا ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پرده نشین

پرده نشین

این قافله، از صُبح ازل سوی‌ تو رانندتا شام ابد نیز، بسوی‌ تو روانندسرگشته و حیران، همه در عشق تو غرقنددلسوخته، هر ناحیه بی‌تاب و توانندبگُشای‌ نقاب از رُخ و، بنمای‌ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
رازِ  مستی

رازِ مستی

بگُشای‌ در که یار ز خُم نوش‌جان کُندراز درون خویش ز مستی‌، عیان کند[1]با دوستان بگو: که به میخانه رو کنندتا یار، از خماری‌ خود، داستان کندبردار پرده از دل غمدیده‌ات، که ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
جلوه ی   جام

جلوه ی جام

ای‌ کاش! دوست، درد دلم را دوا کندگر مهربانیم ننمایدْ جفا کند[1]صوفی‌ که از صفا، به دلش جلوه‌ای‌ ندیدجامی‌ از او گرفت که با آن صفا کنددردی‌ ز بی‌وفایی‌ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
جامِ  جم[76]

جامِ جم[76]

با گُلرخان بگویید: ما را به خود پذیرنداز عاشقان بیدل، همواره دست گیرنددردی‌ است در دلِ ما، درمان نمی‌پذیرددستی‌ به عاشقان ده کز شوقِ دل بمیرندپا نه به محفلِ ما، تاراج کُن دلِ ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
لذّت  عشق

لذّت عشق

لذّت عشق تو را، جز عاشق محزون نداندرنج لذّتبخش هجران را بجُز مجنون نداندتا نگشتی‌ کوهکن، شیرینی‌ هجران ندانی‌ناز پرورده، رهاورد دل پُرخون نداندخسرو از شیرین، نیابد رنگ و ...

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
صفحه 3 از 10 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10