سخنرانی
رسالت انجمن های اسلامی ـ دخالت بیگانگان در اغتشاشات ـ مخالفان ولایت فقیه
سخنرانی در جمع نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه ها (رسالت انجمن اسلامی)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 29 ش‍ه‍ری‍ور ‭1358

زمان (قمری) : 28 م‍ح‍رم‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 64

موضوع : رسالت انجمن های اسلامی ـ دخالت بیگانگان در اغتشاشات ـ مخالفان ولایت فقیه

زبان اثر : فارسی

حضار : نمایندگان انجمن های اسلامی دانشگاه های سراسر کشور

سخنرانی در جمع نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه ها (رسالت انجمن اسلامی)

سخنرانی

‏زمان: 29 شهریور 1358 / 28 شوّال 1399‏‎[1]‎

‏مکان: قم‏

‏موضوع: رسالت انجمنهای اسلامی ـ دخالت بیگانگان در اغتشاشات ـ مخالفان ولایت فقیه‏

‏حضار: نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشگاههای سراسر کشور‏

‏بسم الله الرّحمن الرّحیم ‏

وظایف انجمنهای اسلامی

‏     ‏‏من در باب دانشگاهها بنا دارم، در وقتی که بناست دانشگاهها باز بشود، مسائلی را‏‎ ‎‏بگویم ان شاءالله آنجا مفصّلش را بیان می کنم، ولی حالا شما آقایان که از انجمنهای‏‎ ‎‏اسلامی و نمایندۀ انجمنهای اسلامی هستید، لابد عدد مسلمانها در دانشگاهها بیشتر از‏‎ ‎‏دیگران است، دیگران در اقلیت واقع اند؛ یعنی آنهایی که منحرف اند، اینکه حالا با شما‏‎ ‎‏که دانشگاه اسلامی هستید و انجمن دانشگاههای اسلامی و... اسلامی دانشگاهها هستید،‏‎ ‎‏عرض می کنم، یک جهت راجع به اینکه خود انجمنها وظایف اسلامی را عمل کنند. از‏‎ ‎‏ما نمی پذیرند که ما اسلامی هستیم مگر خودمان به اسلام عمل بکنیم؛ نه اینکه فقط‏‎ ‎‏بگوییم ما اسلامی هستیم. چنانچه جمهوری اسلامی از ما پذیرفته نیست، مگر اینکه‏‎ ‎‏محتوایش هم اسلامی باشد. ما همین بگوییم ما در یک مملکتی هستیم که جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی است، لکن هر جایش دست بگذاریم اسلامی نباشد، این پذیرفته نیست. این‏‎ ‎‏یک لفظ بی معناست. همین طور انجمنها، هر جا که باشد. خوب، الآن انجمنهای اسلامی‏‎ ‎‏زیاد است، هم انجمنهای اسلامی در دانشگاهها زیاد است و هم جاهای دیگر، شاید در‏‎ ‎‏بسیاری از ادارات هم انجمن اسلامی دارند، اوّل وظیفه این است که این اشخاصی که‏‎ ‎‏انجمن اسلامی را تشکیل می دهند خودشان راهشان همان راه اسلام باشد، عملشان عمل‏‎ ‎‏اسلامی باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامی باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر‏

‏ساخته هستند ـ که ان شاءالله موفق بشوند که ساخته تر بشوند ـ و اگر ساخته نیستند، جدّیت‏‎ ‎‏کنند که خودشان را بسازند؛ یعنی همه چیزشان را تطبیق بدهند با احکام اسلام و بینش از‏‎ ‎‏احکام اسلام، به همۀ ابعادش هم، تا آن حدودی که برایشان ممکن است پیدا بکنند؛‏‎ ‎‏اسلام برای چه آمده است، چه می خواهد بگوید، این چه جور مکتبی هست، تمییز‏‎ ‎‏بدهند بین مکتب اسلام با سایر مکتبهایی که ادعاها را دارند و واقعیتها را ندارند. آن وقت‏‎ ‎‏مشغول فعالیت بشوند.‏

خطر سوء استفاده از انجمنهای اسلامی

‏     ‏‏و فعالیتهای اسلامی در دانشگاهها، که از سایر جاها حساستر است، یعنی از‏‎ ‎‏دانشگاهها باید انسانها درست بشوند و بعد هم مقدَّرات مملکت ما به دست همینهاست‏‎ ‎‏که از دانشگاهها بیرون می آیند و چنانچه می دانید چون مقدَّرات مملکت دست‏‎ ‎‏جوانهایی است که بعد از ‏‏[‏‏آنکه از‏‏]‏‏ دانشگاه که بیرون آمدند دیگر مشغول فعالیت‏‎ ‎‏می شوند و مملکت دست اینهاست، از این جهت است که آنهایی که می خواهند مملکت‏‎ ‎‏ما به یک سر و سامانی نرسد روی دانشگاه حساسیت دارند و دانشگاه را نمی خواهند که‏‎ ‎‏یک دانشگاه مفید برای جامعۀ مملکت ما باشد. این یک مطلبی است که باید خیلی با‏‎ ‎‏هوشیاری در آن دقت بشود که مبادا ما بگوییم انجمن اسلامی و کذا و رخنه کنند در ما و‏‎ ‎‏همین انجمن اسلامی را به اسم انجمن اسلامی منحرفش کنند. اینها یک شیاطینی هستند؛‏‎ ‎‏یعنی خارجیها، آنهایی که می خواهند که همه چیز ما را ببرند و دانشگاهی نباشد تا بتوانند‏‎ ‎‏مقابلشان بایستد، دانشگاه روحانی نباشد تا بتواند مقابلشان بایستد ـ آنها ممکن است در‏‎ ‎‏همین انجمنهای اسلامی هم عمّالشان رخنه بکنند و منحرف بکنند؛ با اسم اسلام، مسائلی‏‎ ‎‏دیگر را پیش بیاورند. باید خیلی از کسانی که در این انجمنها وارد هستند هوشیار باشند که‏‎ ‎‏دیگران نفوذ نکنند و آنها متحرک به حرکت دیگران نباشند. در خیلی از جاها همین طور‏‎ ‎‏دارد می شود و شده است و سابقاً هم بوده است که با همان اسم اسلام و با اسم قرآن و‏‎ ‎‏امثال ذلک، چیزهایی که مربوط به اسلام نبوده بلکه برخلاف مسیر اسلام بوده است؛‏

‏تحویل جامعه می دادند.‏

لزوم هوشیاری در عضوگیری انجمنهای اسلامی

‏     ‏‏این یک مسئله ای است که تا این را با تمام قوا و تمام هوشیاری خودتان در مسائلی که‏‎ ‎‏می خواهید طرح بکنید، درست مطالعه نکنید و رسیدگی نکنید و افرادی که به شما‏‎ ‎‏می خواهند متصل بشوند درست شناسایی نکنید و ندانید چه جوری است سابقه اش را تا‏‎ ‎‏ندانید، افراد را باید خیلی در آن دقت بکنید، چه بسا افرادی هستند که اینها به حسب‏‎ ‎‏ظواهرشان و بر حسب ادعاهایشان از شما بیشتر ادّعای مسلمانی می کنند و از شما هم‏‎ ‎‏بیشتر فرض کنید آدابش را به جا می آورند، لکن وقتی به حالشان مطالعه می کنید می بینید‏‎ ‎‏که رَویّه شان با رَویّۀ شما فرق دارد؛ آن اسلامی که آنها می گویند، غیر از این اسلامی‏‎ ‎‏است که اسلام می گوید، در بین اینها هست یک همچو اشخاصی. و لهذا این اشخاصی را‏‎ ‎‏که می خواهید در انجمن خودتان وارد کنید اشخاصی باشند که بشناسید آنها را؛‏‎ ‎‏سوابقشان را مطّلع باشید چه جور اشخاصی هستند، چه رَویّه ای دارند، چه مقاصدی‏‎ ‎‏دارند، تا آن وقت بتوانید یک انجمن اسلامی که حقیقتاً اسلامی باشد و به دردخور‏‎ ‎‏جامعۀ ما و مُهَذِّبِ دانشگاه و اینها باشد، البته کار مشکل است؛ در تمام دانشگاههای‏‎ ‎‏ایران بخواهد یک همچو کاری انجام بگیرد، انجام گرفتنش مشکل است لکن مشکلات‏‎ ‎‏را باید تحمل کرد. کسانی که بخواهند یک کاری انجام بدهند، یک کار مثبتی انجام‏‎ ‎‏بدهند، یک خدمتی بکنند، آن هم یک همچو خدمت ارزندۀ بزرگی بخواهند بکنند،‏‎ ‎‏بخواهند در سرتاسر کشور دانشگاههایش را اصلاح بکنند، از افراد فاسد تصفیه بکنند،‏‎ ‎‏کار مشکل است لکن چون یک کار بسیار ارزنده ای است؛ مشکلات باید تحمل بشود.‏

توصیه های مهم به همۀ انجمنهای اسلامی 

‏     ‏‏همیشه کارهای ارزنده اشکالاتش شاید بیشتر باشد از کارهای دیگر. از این جهت‏‎ ‎‏باید توجه به این معنا باشد که سفارش ‏‏[‏‏می کنم‏‏]‏‏ به همۀ انجمنهای اسلامی که در سرتاسر‏‎ ‎‏کشور هست و می خواهند شروع به فعالیت بکنند و چند روز دیگر هم اوّل باز شدن‏

‏دانشگاهها هست، باید این توجهات باشد: اولاً خود افراد، افراد متعهد باشند؛ افراد‏‎ ‎‏صددرصد اسلامی باشند، مواظب کارهای خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست‏‎ ‎‏آنها ندهند که تویی که ادعا می کنی اسلامی هست مثلاً اعمالت اسلامی نیست؛ اخلاقت‏‎ ‎‏اسلامی نیست. اول باید انسان از خودش شروع کند، کسی که می خواهد یک جامعه ای را‏‎ ‎‏تهذیب کند تا خودش مُهَذَّب نباشد نمی تواند. گروهی هم که می خواهند یک مرکزی را‏‎ ‎‏مُهَذَّب کنند و اسلامی کنند تا خودشان ابتدائاً مهیّای برای این کار نشده باشند و ابتدائاً‏‎ ‎‏خودشان را اصلاح نکرده باشند، نمی توانند دیگران را اصلاح بکنند. آدمی که خودش‏‎ ‎‏مرتکب مثلاً مسائلی است که برخلاف اسلام است نمی تواند به دیگری بگوید تو برو این‏‎ ‎‏کار را انجام بده. خوب، حرف این است که تو خودت چرا نمی کنی؟ و آنکه مهم است‏‎ ‎‏همین قضیه ای است که عرض کردم که ممکن است در بین این انجمنها یک اشخاص با‏‎ ‎‏صورت اسلامی و با جهات اسلامی وارد بشوند، لکن مسیرشان مسیر شما نباشد؛‏‎ ‎‏بخواهند منحرف کنند و آن وقت کم کم آنها انحراف را از خودشان سرایت به بعضی‏‎ ‎‏بدهند و باز در مقابل شما یک گروهی درست کنند که شما می خواهید اسلام را درست‏‎ ‎‏کنید، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام می خواهند یک چیز دیگر را درست کنند و این‏‎ ‎‏نمی شود الاّ اینکه شناسایی بشوند. افرادی که در انجمنها وارد می شوند، معلوم باشد کی‏‎ ‎‏هست این، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه کسی است، کجا زندگی کرده،‏‎ ‎‏تحصیلاتش چه هست، چه رشته هایی دارد، اینها همه بررسی بشود، مطالعه بشود تا آن‏‎ ‎‏وقت یک انجمن مُهَذَّبی باشد و بتواند کار مثبت، کار اسلامی مثبت؛ کاری که به درد‏‎ ‎‏مملکتتان بخورد انجام بدهد.‏

تربیت انسان، هدف همۀ انبیا

‏     ‏‏و در عین حالی که این کاری که شما دارید بسیار ارزنده است، بسیار ارزشمند است،‏‎ ‎‏همۀ ادیان برای همین مسئله آمده اند که درست کنند؛ انسانها را درست کنند؛ اصلاً‏‎ ‎‏موضوع بحث انبیا انسان است. همۀ انبیا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است، به‏

‏چیز دیگر هیچ فکر نمی کنند؛ به انسان فکر می کنند برای اینکه همۀ عالم هم خلاصه اش‏‎ ‎‏همین انسان است. انسان یک موجودی است خلاصۀ همۀ موجودات عالَم است از همۀ‏‎ ‎‏موجودات عالم یک چیزی در انسان هست و یک زیاده هم دارد. انسان اگر درست‏‎ ‎‏بشود، همه چیز عالم درست می شود. اگر این انبیا موفق شده بودند که آن برنامه ای که‏‎ ‎‏دارند ـ که انسانسازی باشد ـ اگر موفق به این معنا شده بودند، الآن عالَم یک عالَم دیگری‏‎ ‎‏بود و اوضاع یک اوضاع غیر این اوضاعی بود که الآن ما ملاحظه می کنیم، لکن خوب،‏‎ ‎‏موفق نشدند به واسطۀ کارشکنیهایی که شد و بعد از آنها شد. و از این جهت چون ادارۀ‏‎ ‎‏عالَم را تقریباً غیرانسانها می کنند، از این جهت آنکه انبیا آن را می خواستند نشده است.‏‎ ‎‏این کاری که شما می کنید هم یک شعبه ای از همان کار است، کار انبیاست که می خواهید‏‎ ‎‏که انسان درست کنید؛ می خواهید دانشگاهتان افرادی که انسان باشند بیرون بدهد. همینی‏‎ ‎‏که دیگران می خواهند نگذارند.‏

‏     آنقدری که اینها از انسان می ترسند، این خارجی ها آنقدری که از انسان می ترسند از‏‎ ‎‏چیز دیگر نمی ترسند. همۀ عالَم دست آنهاست، اما اگر چهار تا انسان در یک جایی پیدا‏‎ ‎‏بشود، زندگی آنها را تباه می کند. و لهذا کوشش می کنند که در این مملکتهایی که‏‎ ‎‏می خواهند از آن استفاده کنند انسان در آن پیدا نشود. کوشش می کردند که ـ از زمان رضا‏‎ ‎‏خان که من همۀ آن را یادم هست ـ کوشش می کردند که در مجلس شورای ملی، انسان‏‎ ‎‏نباشد در سرتاسر اداره و نمی دانم، وزارتخانه ها و اینها، یک انسان مُهَذَّبی که اسلامی‏‎ ‎‏باشد و کار از او بیاید نباشد و لهذا تقریباً همۀ مجلسها اینطوری بوده، تقریباً نه، تحقیقاً.‏‎ ‎‏بودند بعضی از افراد صحیح و همانها اسباب زحمت شدند. الآن هم همان مسائل هست؛‏‎ ‎‏یعنی آنها باز هم چشم طمعشان به اینجاهاست، آن ذخایری که ممالک شرق دارد، ایران‏‎ ‎‏دارد، نمی گذارد آنها راحت باشند، خصوصاً که ایران وضعیت جغرافیائی اش هم یک‏‎ ‎‏وضعیت حساسی است.‏

اغتشاشات داخل کشور به دست بیگانگان

‏     ‏‏آنها دست برنمی دارند از ایران، نه از طرف شرقیها و نه از طرف غربیها، و با هر‏

‏کوششی که دارند می خواهند نگذارند که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. همه‏‎ ‎‏شلوغیهایی که الآن درست می کنند با دست آنها دارد درست می شود، همه جا‏‎ ‎‏آشفتگیهایی که پیدا می شود با دست آنها درست می شود و پیدا می شود که نگذارند یک‏‎ ‎‏آرامشی بشود و یک سامانی پیدا کند مملکت. شما ملاحظه کردید که قبل از اینکه شاه‏‎ ‎‏برود و بعد هم وارث خبیثش‏‎[2]‎‏ برود، فعالیت زیاد در این بود که نگه دارند او را، نرود،‏‎ ‎‏بعد از اینکه حالا او رفت و تمام شد، فعالیت زیاد بود که جمهوری اسلامی درست نشود.‏‎ ‎‏از جمهوری اسلامی اینها می ترسیدند، نه از جمهوریش؛ از اسلامش. آنهایی که‏‎ ‎‏قلمهایشان یا تابع آنها بود یا از باب اینکه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند،‏‎ ‎‏شروع کردند نوشتن به اینکه دیگر اسلام را می خواهد چه کند؟ همان جمهوری باشد؛‏‎ ‎‏جمهوری دمکراتیک باشد؛ آخرش هم دیگر راضی شده بودند به اینکه جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی دمکراتیک باشد. اینها از اسلام می ترسند و از رژیم اسلامی می ترسند، حالا که‏‎ ‎‏ضربه خورده اند از اسلام؛ یعنی رژیم را مسلمانها با کلمۀ اسلام از بین بردند، دیگرانی که‏‎ ‎‏حالا آمده اند و سرِ این سُفره می خواهند بنشینند اینها دخالت نداشتند. آنهایی که دخالت‏‎ ‎‏داشتند همین مستضعفین بودند که در خیابان و در بازار و زن و مردشان ریختند و جلوی‏‎ ‎‏تانک و توپ و مسلسل، اینها رفتند و کار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، یکدفعه ما‏‎ ‎‏دیدیم از اروپا و امریکا و از گوشه و کنار خود مملکت، کسانی که آن وقت طرفدار بودند‏‎ ‎‏حالا شدند انقلابی و شدند مخالف رژیم. و هر جا شد هر کس می آید اینجا می گوید ما‏‎ ‎‏در سالهای سابق مخالف رژیم بودیم و ما چیزها دیدیم. و ـ خیال می کند که من از کرۀ‏‎ ‎‏مریخ آمده ام و نمی دانم، هیچ اطلاع ندارم که اینها چه بوده اند ـ ! حالا یک وقتی بود که‏‎ ‎‏همه شاهنشاهی بودند، همه «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه» بود، آن وقت که باد به بیرق او‏‎ ‎‏می خورد اینها زیر آن بیرق سینه می زدند؛ حالا که آن بیرق خوابیده است و یک بیرق‏‎ ‎‏اسلامی بلند شده است و امیدوارم که این بیرق و این پرچم باقی باشد، حالا آمده اند زیر‏

‏این پرچم سینه می زنند! منتها بعضیشان شیطنت هم دارند، زیر این پرچم برخلاف پرچم‏‎ ‎‏عمل می کنند. بعضیها همان استفاده می خواهند، آنها ضررشان کمتر است. آنهایی که‏‎ ‎‏همین می خواهند که یک بهره ای داشته باشند، آنها ضررشان کمتر است. خوب،‏‎ ‎‏بهره شان هم می برند، اما ضرر کم دارند. اما یک دسته ای هستند که اینها یا مُعوَج اند و‏‎ ‎‏ادراکشان ناقص است؛ و یا اینکه نه، ادراکاتشان هم خوب است و از روی نقشه کار‏‎ ‎‏می کنند و دیگران به آنها گفته اند این کارها را باید بکنید و می کنند. اینها البته‏‎ ‎‏خطرناک اند.‏

استدلال مخالفان ولایت فقیه

‏     ‏‏این طایفه الآن هستند که حالا هم وقتی که صحبت می شود، می نویسند؛ چه می کنند؛‏‎ ‎‏هِی کوشش می کنند که اسلام نباشد. آن چیزهایی که مال اسلام است هی کوشش می کنند‏‎ ‎‏با زبانهای مختلف، گاهی به دلسوزی در قضیۀ ولایت فقیه که این چند روز داغ شده‏‎ ‎‏است، خوب اینها دیدند که یک کار خطرناکی است برای آنها برای اینکه یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی دارد درست می شود؛ اینها هم نمی خواهند این را. گوینده شان گاهی می گوید که‏‎ ‎‏بگذارید که روحانیون قداستشان را حفظ بکنند! «قداست روحانیون» که اینها می گویند‏‎ ‎‏معنایش این است که بگذارید روحانیون مشغول مسجد و محراب ـ همین مقدار در‏‎ ‎‏همین حدود ـ باشند، و سیاست را به امپراتور واگذار کنید. این یک تِزی است که مسجد‏‎ ‎‏مال پاپ؛ سیاست مال امپراتور. اینها هم می گویند مسجدها مال شماست، بروید تو‏‎ ‎‏مسجدتان نماز بخوانید، درس هم می خواهید بگویید؛ درس هم بگویید هیچ مانعی‏‎ ‎‏ندارد، اما در یک حدودی، نه اینکه تو مسجد بروید و سنگر بگیرید برای ما؛ یا توی‏‎ ‎‏مدرسه بروید و برای ما ایجاد زحمت بکنید. نه، آن نه! همان مقداری که «قداست» شما‏‎ ‎‏محفوظ باشد، بگویند یک آدم مقدس، آدم خوب مُهذَّبی است؛ یک آدمی است که‏‎ ‎‏اگر نفتش را هم ببرند، حرفی نمی زند و می گوید بردند؛ مال دنیا است چه ارزشی دارد!‏‎ ‎‏اینها این جور «قداست» را می خواهند و نمی دانند که اسلام و پیغمبر اسلام و اولیای‏

‏اسلام با تمام قداست این مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهیت محفوظ بوده است،‏‎ ‎‏مع ذلک می رفتند و اشخاصی که برخلاف مسیر انسانیت هستند آنها را دفع می کردند و‏‎ ‎‏سیاست مملکت را حفظ می کردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ یعنی ما روحانیون،‏‎ ‎‏قداستشان از حضرت امیر زیادتر باشد؟ اینها ادعا دارند یا او را قداست برایش قائل‏‎ ‎‏نیستند؟! این منطق این است که شما قداستتان را حفظ کنید و کار نداشته باشید دیگر به‏‎ ‎‏حکومت و به جریان سیاست مملکت. خوب، اینها می خواهند بگویند پیغمبر اسلام و‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ قداست خودشان را حفظ نکرده بودند؟ برای اینکه آنها کار‏‎ ‎‏داشتند، نمی توانند بگویند آنها کار نداشتند. حضرت امیر، والی می فرستاد، خود پیغمبر‏‎ ‎‏هم اینطور والی می فرستاد آن طرف و آن طرف، جنگ می کردند؛ با کذا و سیاست‏‎ ‎‏مملکت دست خود آنها بود. این آدمی که می گوید که بگذارید روحانیت قداست‏‎ ‎‏خودش را حفظ کند منطقش این است که امیرالمؤمنین هم قداست نداشت! برای اینکه‏‎ ‎‏این داخل شد در امور مملکتی و اینها، خود پیغمبر هم که نداشت! پس معلوم می شود تو‏‎ ‎‏نمی خواهی قداست ما حفظ شود، تو یک شیطنتی می کنی که اینها را کنار بزنی و اربابها‏‎ ‎‏بیایند سراغ کار.‏

‏     این امور باید با دقت ملاحظه بشود. در این نطق هایی که اینها می کنند دقت کنید که‏‎ ‎‏اینها یک خرده ریزهایی دارند؛ با آن خرده ریزها می خواهند اغفال کنند مملکت و ملت‏‎ ‎‏شما را.‏

‏     شما بیدار کنید اینها را، در مقابل حرفهایشان حرف بزنید، در مقابل مقاله هایشان مقاله‏‎ ‎‏بنویسید، در مقابل سخنرانیهایشان سخنرانی کنید. این نقایصی که اینها دارند که گاهی از‏‎ ‎‏قصور است و گاهی از شیطنت، اینها را به رُخِشان بکشید، بفهمانید که قضیه این حرفها‏‎ ‎‏نیست که یک ملتی که جمهوری اسلامی را با نود و هشت یا نود و هشت و نیم درصد‏‎ ‎‏پذیرفت، آن وقت بیایند بگویند که ما اسلامش را، اینجایش را دیگر نمی خواهیم، این‏‎ ‎‏برخلاف مسیر ملت است، ملت این را پذیرفته است، جمهوری اسلامی را پذیرفته است،‏‎ ‎‏این مثل این است که حالا بیایند بگویند که خوب، ملت حالا گفته جمهوری اسلامی، ما‏

‏شاهنشاهی می خواهیم، ملت نفهمیده! اینها دارند ملت را به نفهمی، به حماقت، دارند‏‎ ‎‏رمی می کنند.‏‎[3]‎‏ حال آنکه ملت ما با تمام فهم و شعورش مسائل را انجام دادند. باید اینها‏‎ ‎‏را توجه داشته باشید.‏

شرایط ولیّ فقیه

‏     ‏‏شما بعدها مبتلای به این هستید، دانشگاه که باز بشود، مبتلای به یک همچو‏‎ ‎‏اشخاصی هستید که گاهی با صورت اسلامی وارد می شوند و همین مسائل که حالا مثلاً‏‎ ‎‏طرح می کنند که باید ولایت فقیه مثلاً نباشد این دیکتاتوری است، و حال آنکه اگر یک‏‎ ‎‏فقیهی در یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد پیش اسلام. اسلام هر فقیهی را‏‎ ‎‏که ولیّ نمی کند، آن که علم دارد؛ عمل دارد؛ مَشْی او مَشْی اسلام است، سیاستش‏‎ ‎‏سیاست اسلام است، آن را برای این است که یک آدمی که تمام عمرش را در اسلام‏‎ ‎‏گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم مُعوجی نیست و صحیح است این نظارت‏‎ ‎‏داشته باشد به این امرها، نگذارد که هر کس هر کاری دلش می خواهد بکند. اینها گاهی‏‎ ‎‏وقتها با همین صورت سازی که مثلاً می خواهند چه بشود و به دیکتاتوری می رسد و‏‎ ‎‏دیکتاتوری عمّامه و عصا و نمی دانم از این حرفهایی که تزریق کرده اند به آنها و دیکته‏‎ ‎‏کرده اند و اینها هم همان را پس می دهند. مثل بچه ها که یک چیزی را دهنشان می گذارند‏‎ ‎‏پس می دهند، اینها هم از آن قبیل هستند. شما از این به بعد ان شاءالله وقتی که دانشگاهها‏‎ ‎‏باز بشود، مبتلای به این مسائل هستید و باید با هوشمندی و با مطالعه و با مشورت بین‏‎ ‎‏خودتان افرادی را که می بینید یا به اسم آزادی و نمی دانم این حرفها، که می خواهند یک‏‎ ‎‏آزادی خاصی در کار باشد، دلبخواهی در کار باشد، نه آزادی مطلق، یا به اسم دمکراسی‏‎ ‎‏و امثال ذلک، الفاظ جالبی که در هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده تا حالا، هر کس برای‏‎ ‎‏خودش یک معنایی می کند، به اینطور چیزها گرفتار هستید که اینها می خواهند عمل‏‎ ‎‏بکنند.‏


استدلال و منطق به جای درگیری

‏     ‏‏و شما باید با کمال توجه و بدون هیچ درگیری ـ درگیری صحیح نیست، نباید ما به آنها‏‎ ‎‏یک صورت حق به جانبی بدهیم. وقتی درگیری شد و اکثریت شما دارید و فرض کنید که‏‎ ‎‏آنها را کتک زدید و چه کردید، این به نظر شاید اشخاصی بیاید به اینکه اینها حجتی‏‎ ‎‏نداشتند، کتک زدند، متوسل به زور شدند ـ اینها هر کدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند،‏‎ ‎‏یک مطلبی را گفتند، بروید جلویش بگویید: چه می گویید؟ یکوقت می خواهد هیاهو‏‎ ‎‏کند، که اکثراً اینطوری هستند، اینها را سرانشان که وادار می کنند به هیاهو، جمع بشوید‏‎ ‎‏دورش بگویید؛ آقا بنشین صحبتهایت را بکن. ببینید هیچ صحبت ندارد، فقط همین‏‎ ‎‏است که یک تشنجی ایجاد کند و نگذارد دانشگاه باز بشود و نگذارد دانشگاه عمل‏‎ ‎‏خودش را انجام بدهد. بدون اینکه با آنها جنگ و نزاع داشته باشید، با آنها به این نحو‏‎ ‎‏مقابله کنید. یا آنها اگر یک اجتماع صد نفری، هزار نفری، می کنند، شما ده، بیست هزار‏‎ ‎‏نفر را اجتماع کنید، مسائل خودتان را بگویید، دعوا هم نکنید؛ این باید انجام بگیرد. این‏‎ ‎‏امور ان شاءالله امیدوارم که نرسد به این مسائل. و اما اگر ما یک وقتی توطئه فهمیدیم که‏‎ ‎‏نه، اینها می خواهند توطئه کنند و چه بکنند، خوب، یک تکلیف دیگری هم ممکن است‏‎ ‎‏داشته باشیم.‏

‏     و من امیدوارم که شما بعد از این عرایضی که کردم، روی همین موازین عمل بکنید، و‏‎ ‎‏البته محتاج به این است که یک رشته جمعیتی هم باشند، اشخاصی هم باشند که در این‏‎ ‎‏امور یک نظارتی داشته باشند. و اشخاص مطلع و مؤمن و متعهد که نظارتی هم داشته‏‎ ‎‏باشند و کارها روی نظارت آنها انجام بگیرد.‏

‏     و من ان شاءالله در همین دو ـ سه روز، یک صحبت طولانیتری می کنم و نسبت به‏‎ ‎‏دانشگاهها یک صحبتهایی دارم. ان شاءالله امیدوارم همه تان موفق و مؤید باشید. من به‏‎ ‎‏همه تان دعا می کنم و امیدوارم که توفیق این معنایی که این خدمتی که الآن در نظر دارید،‏‎ ‎‏توفیقش را پیدا بکنید و اشخاص را با توجه به سوابق، به خودتان ملحق کنید. افراد‏‎ ‎‏خودتان را زیاد بکنید و ان شاءالله موفق و مؤید باشید.‏

‎ ‎

  • ـ در صحیفه نور و روزنامه کیهان مورخ31 / 6 / 58 تاریخ سخنرانی30 / 6 / 58 درج شده، اما به استناد گزارش روزنامه اطلاعات (مورخ 31 / 6 / 58) تاریخ دقیق دیدار، پنجشنبه 29 / 6 / 58 بوده است.
  • ـ شاپور بختیار.
  • ـ تیر انداختن، کنایه از متهم کردن است.