یک سال بعد از فوت آیتاللّه بروجردى، امام براى درس به مسجد اعظم تشریف
آوردند. در مسجد سلماسى که در نزدیک منزل ایشان بود، جا نبود. جمعیت
زیادىبراى شنیدن صحبتهاى ایشان مىآمدند.
روز اولى که ایشان به مسجد اعظم
آمدند، به جاى درس، شروع به نصیحت کردن طلبهها کردند. نصایح ایشان
طورىبود که انسان را مقدارى از وابستگى و علاقۀ به دنیا رهایى مىداد و
متوجهعرفان و آخرت و خدا مىکرد. یادم مىآید عکسى بالاى قبر آیتاللّه
بروجردى بود. آن عکس منظرۀ تشییع جنازۀ آیتاللّه بروجردى را نشان مىداد، در
حالى که جنازه روى دست مردم بود و تمام روپوش جنازه را هم مردم به عنوان
تبرک برده بودند، عکس خود آیتاللّه بروجردى هم بالاى آن عکس تشییع جنازه
بود. عکس خیلى جالبى بود که من نمىدانم حالا کجاست و چطور است که بالاى
قبر آیتاللّه بروجردى نیست. آن عکس، آیتاللّه بروجردى را در حال مطالعه نشان
مىداد. حالت طبیعى خیلى عجیبى داشت. امام روزى در ضمن نصایحشان
فرمودند: «نگاه بکنید آنجا را، این عکس بالا، عکس آقاى بروجردى است در حالى
که دارد مطالعه مىکند. عکس پایین، جنازهاش روى دست مردم است. یک خرده
پایینتر، آقاى بروجردى زیر خاک است. و آن چیزى که به درد آقاى بروجردى
مىخورد، سلامت نفس است که آقاى بروجردى داشت. و الاّ این ریاستها، این
سروصداها، این مسائل، اینها وقتى که انسان زیر خاک رفت، دیگر بهدرد انسان
نمىخورد».
منبع: سرگذشتهاى ویژه از زندگى امامخمینى؛ ج 5، ص 111
.
انتهای پیام /*