من تقریباً از سال 28 و 29 برای منبر به تهران می آمدم، معمولاً مدتی می ماندم و به مشهد بر می گشتم. از سال 30، من در تهران در درس مرحوم آ شیخ محمد تقی آملی که از علمای خیلی مهم و اهل واقعیت و کشف و ریاضت بود شرکت می کردم. یکی دو سال در تهران و در زمان آقای کاشانی منبر رفتم. بعد که مدتی از این جریانات گذشت به قم رفتم. سابقه بودنم در قم از سال 1332 است. من از سال 44 آمدم در تهران و در مسجد تهران ویلا مستقر شدم.

حاج آقا روح الله خمینی تابستانها به مشهد می آمدند و آقازاده مرحومشان حاج آقا مصطفی به مدرسه خیرات خان می آمدند. من اول با حاج آقا مصطفی رفیق و آشنا شدم و اسم امام را از ایشان شنیدم تا این که آمدم قم. من به درس آقای بروجردی بیشتر اهمیت می دادم. بعضی از آقایانی که الان جزء مراجع بشمار می روند من با آنها بحث و مباحثه می کردم.

در قم خیلی با امام تماس نداشتم نه درس اصولشان می رفتم نه درس فقه شان. برای اینکه درس فقه و اصول آقای بروجردی و درس آقای سلطانی و ... می رفتم و درس امام را کمتر می رفتم؛ ولی چون آن موقع تقریباً می شود گفت که مهمترین گوینده اخلاقی در مجالس و در بین طلبه ها من بودم، امام در چند مجلسی که من منبر می رفتم تشریف داشتند . از جمله اولین جایی که سیمای امام برای من جلوه داشت در مراسم ختم مادر آ شیخ علی تهرانی در مدرسه حجتیه بود که شیخ عباس تهرانی و علامه طباطبایی و چند نفر از علماء هم آنجا بودند. وقتی من قرآن می خواندم می دیدم که امام همینجور اشکشان سرازیر می شود. گفت که از آنجا این آشنایی و برخورد اینجوری شروع شد ولی باز از نزدیک روبرو نشده بودیم تا وقتی که در جشن ازدواجمان، ایشان را برای اجرای صیغه عقد دعوت کردیم چون منزل پدر خانم من  آشیخ عباس اسلامی تربتی درست مقابل منزل امام بود. من ازدواجم مصادف با آغاز نهضت روحانیت در سال 41 بود که مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی پیش آمد. وقتی که منبرها شروع شد امام از من دعوت کردند منزلشان . در همان موقعی که امام، مجلس در منزلشان بود و در اوایل قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی من منبر می رفتم و به این ترتیب تماسمان بیشتر شد.

برگرفته از خاطرات مرحوم آیت الله علی اصغر مروارید (ره)

 

 

. انتهای پیام /*