مجله کودک 248 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 248 صفحه 10

دستی پُر از سخاوت مرد عرب به میانه­ی راه سفرش رسیده بود. هنوز چند روزی مانده بود تا به مقصد برسد،اما می­دانست که اندوخته­اش برای این مدت کافی نیست. فاصله­اش تا شهر خود آن قدر زیاد بود که نمی­توانست برای برداشتن پول برگردد. او که در شهر خود آدم ثروتمندی بود، حالا دیگر تقریباً پولی نداشت تا به سفرش ادامه دهد. باید فکری می­کرد. به اولین شهری که رسید، از مردم سراغ بخشنده­ترین مرد آن منطقه را گرفت. حتماً کسی بود که کمکش کند. از هر کسی پرسید، خانه­ی حسین بن علی (ع) را نشانش داد. مرد عرب به سوی خانه­ی فرزند علی و فاطمه (ع) حرکت کرد. مرد به درخانه­ی حضرت امام حسین(ع) رسیده بود. او در را به صدا درآورد. وقتی پاسخی شنید، خود را در راه مانده­ای معرفی کرد که از راه دور آمده است و نیاز به کمک دارد. پس از مدتی حضرت امام حسین(ع) به پشت در آمد. امام حسین (ع) چهار هزار درهم در خانه داشت که همه را با خود آورده بود. آن­ها را از پشت در، بدون آن که مرد عرب را ببیند،به او داد. مرد عرب در آغاز فکر کرد در بسته، مقداری خرما یا بخششی اندک است، اما با دیدن آن همه پول، تعجب کرد. این دیگر اوج بخشش بود. مرد همان­طور که با تعجب به پول­های داخل بسته نگاه می­کرد، گفت: خدای من! چه بخششی! آخر چطور روزی این دست­های پر از سخاوت خاک می­شوند؟! «دوست» سالگرد ولادت با سعادت حضرت امام حسین(ع) را تبریک و تهنیت عرض می­نماید. جیمی متوجه می­شود که یادداشت تقلبی است و مربوط به پدر و مادرش نیست.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 248صفحه 10