مجله کودک 411 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 411 صفحه 8

داستان کودکی حضرت رسول اکرم (ص) نشانه ای از آسمان نویسنده : ع. دانا بحیرا دوباره پرسید: چه وقت می خوابی و موقع خواب به چه چیزهایی فکر می کنی؟" محمد پاسخ داد:" شب ها. هنگام خواب به ستاره های آسمان خیره می شوم و در این حال آنها را در دامان خود می بینم و گاهی خودم را پیش آنها احساس می کنم!" بحیرا با تعجب به چهره محمد خیره شد و پرسید" آیا خواب زیاد می بینی؟" محمد پاسخ داد:" بله، خیلی خواب می بینم و همان چیزها را که در خواب می بینم، بعدها در بیداری هم می بینم!" بحیرا، با شنیدن این حرف بیشتر تعجب کرد و پرسید" مثلا چه خوابی؟" محمد سکوت کرد و پاسخ نداد. بحیرا چند لحظه ای منتظر ماند و چون از شنیدن پاسخ نومید شد، پرسش دیگری به زبان آورد "پسر جوان! ممکن است پشت خود را به من کنی تا شانه هایت را ببینم؟" محمد، بدون این که تکانی بخورد گفت" خودت بیا و ببین!" بحیرا جلو رفت و دست هایش را روی شانه های محمد گذاشت. و در این حال با شرم و خجالت پیراهن او را از روی شانه ها کنار زد . ناگهان چشمش به نشانه ای افتاد که مانند نقش یک سیب در بین دو شانه نوجوان بود. با دیدن این نشانه لرزشی سراپای پیرمرد را گرفت. بی اختیار آهی کشید و آرام زمزمه کرد: خدای بزرگ! همین است! خود اوست!" ابوطالب به سوی محمد سرک کشید و از راهب پرسید:" مگر چه چیزی دیده ای؟" پیرمرد راهب گفت: علامت مخصوص است که کتاب ها ما نشانی آن را داده اند." ابوطالب گفت:" چه علامتی؟" بحیرا به جای نام: پل رابینسون سن: 30 ساله ملیت: انگلاستان باشگاه قبلی: تاتنهام باشگاه فعلی : بلاک بورن

مجلات دوست کودکانمجله کودک 411صفحه 8