مجله کودک 411 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 411 صفحه 15

به سرعت خودش را به حوض رساند و کیف را از آب گرفت. بعد با کمک پدر و پدربزرگ بچه ها، آن را خالی کرد و همه با هم شروع کردند به خشک کردن کیف و کتاب و دفترهایی که توی آن بود. مادر، بعضی از کتاب و دفترها را که خیلی خیس شده بود ، مثل لباس از طناب رخت آویزان کرد تا زودتر خشک بشوند. حسن، که برای چند لحظه به کوچه رفته بود، یکدفعه برگشت و با دیدن وسایل مدرسه اش روی طناب رخت ، حسابی عصبانی شد. خواست به طرف یاسر برود و او را گوشمالی بدهد. یاسر، در یک گوشه حیاط نشسته بود و می خندید. مادر زود جلو رفت و با مهربانی دست حسن را گرفت و گفت:" پسرم، می دانم که خیلی ناراحت هستی! ولی خواهش می کنم ارام باش و حالا چیزی به برادرت نگو! آقا این جا نشسته اند و ناراحت می شوند. من قول می دهم که همه چیز را درست کنم!" حسن با گریه گفت:" آخه چه طوری درست می کنی؟" مادر گفت: "عیبی ندارد، درست می شود پسرم! پیش آقا خوب نیست ..." حسن، که خیلی ناراحت بود تا چشمش به امام افتاد، خشمش را نگاه داشت و آرام شد. امام با مهربانی به حسن نگاه کرد و خندید و گفت:" پدر جان! بیا این جا بنشین، کمی با هم حرف بزنیم! " حسن اطاعت کرد و پیش پدربزرگ رفت. امام، نوه اش را با محبت کنار خودش گرفت و نوازش کرد. بعد، آرام آرام با او صحبت کرد . تا این که حسن آرام شد و به امام قول داد که دیگر کاری با یاسر نداشته باشد. نام: جولیو سزار سن: 30 ساله ملیت: برزیل باشگاه قبلی: فلامینگو باشگاه فعلی: اینترمیلان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 411صفحه 15