مجله کودک 162 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 162 صفحه 9

خانم کلی پاسخ داد : « این که ناراحتی نداره ، همین الان پسرم « بابی » رو می فرستم تا اونو براتون از خونه تون بیاره . » نگهبان از خانم « کلی » تشکر کرد و خواست کاری در جبران محبت او ، برایش انجام بدهد . « فقط کافیه به یک دیگه مثل خودت کمک و محبت کنی » این جواب خانم « کلی » بود . نگهبان قول داد و از خانم کلی خداحافظی کرد و بالاخره ساعت پایان کار پارک رسید و نگهبان بعد از خارج شدن همه ، در را قفل کرد و از کنار نرده ها به طرف خانه اش حرکت کرد . ناگهان کنار نرده ها به یک پسر بچه غمگین برخورد کرد . او همان « هری » بود که در آغاز قصه از او صحبت کردی . نگهبان پرسید : « موضوع چیه ، هری ؟ » هری توضیح داد : « بهترین توپ من ، هنگام بازی ، از دستم پشت نرده های پارک افتاده. می ترسم یکی صبح قبل از من اونو پیدا کنه و من دیگه توپ به اون قشنگی نداشته باشم . » نگهبان یاد قولش به خانم کلی افتاد . پس برگشت . قفل در را باز کرد و اجازه داد پسرک برود و توپش را بیاورد . هری از نگهبان تشکر کرد و نگهبان هم با لبخند گفت :« کاری نکردم . در جبران این کار من ، فقط کافیه به یکی دیگه مثل خودت کمک کنی . » به این ترتیب « هری » جواب محبتش را ، بعد از چند بار دست به دست گشتن ، دریافت کرد . چقدر عجیب و چقدر زیبا بود ، شما این طور فکر نمی کنید ؟! حالا « هری » دنبال کسی می گردد که محبتش را با او مبادله کند . ما هم به او می گوییم : « هری » در این کار خوب ، موفق باشی ! گربه مو کوتاه اروپایی این گربه ابتدا توسط سربازان روم باستان به مناطق شمال اروپا آورده شد . آنها می خواستند به این وسیله ، انبارهای غله خود را از دستبرد موش ها حفظ کنند . این گربه در اندازه کوچک تا متوسط وجود دارد و چشم های آن ، کاملا" گرد است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 162صفحه 9